اشتباه نکن خانم م.و.س
رفیع افتخار
دخترخانمى محصل و 15 ساله، براى صفحه «دیوار آرزوها» نامه داده و نوشته که آرزو دارد 3 آرزویش برآورده بشود. آرزوهاى این دخترخانم عبارتند از:
1- از خود متشکر نباشد. (چون متأسفانه در حال حاضر بسیار از خود متشکر مىباشد.)
2- ولخرج نباشد. (چون هر چند دست خودش نیست اما در حال حاضر خیلى ولخرج مىباشد.)
3- سر قول و قرارهایش بماند. (چون در حال حاضر بسیار آدم بدقولى است.)
در جواب نامه ایشان باید بگوییم: اولاً که خیلى کار پسندیدهاى کردى براى «دیوار آرزوها» نامه نوشتى و آرزوهاى دستنیافتنىات را با ما و بقیه دستاندرکاران این صفحه در میان گذاشتى. اما کاشکى خودت را با اسم و رسم و عنوان و نشانى معرفى مىنمودى. چرا؟ چون این بىهویتى ما را از اسّ و اساس و بخصوص از دو نقطه نظر با مشکل مواجه ساخته است. اولاً، نمىدانیم کى هستى و چى هستى. وجود خارجى دارى یا ندارى، مرئى هستى یا نامرئى، در زمره انسى یا جنّ، چپدستى یا راستدست و هکذا؛ بنابراین متوجه هستى که ریش و قیچى را سپردهاى دستمان تا هر طور دلمان خواست در بارهات تصمیمگیرى بنماییم. اما، ایرادى ندارد. حلش مىکنیم و به اجبار با یک اسمى صدایت مىکنیم؛ مثلاً بهت مىگوییم سرکار خانم دوشیزه خانم م.و.س. با این توضیح که حروف فوقالذکر را از آرزوى سرکار عالى استخراج داشته و جهت هر گونه سوء برداشت ارتباط ارگانیک و غیر ارگانیک اسمتان را با موس رایانه تکذیب مىنماییم. (ببین الکى الکى ما را به چه دردسرى انداختهاى!)
اما برویم سر اصل مطلب.
اولاً: اینکه نوشتهاى دوست ندارى آدمى از خود متشکر باشى، مگر دل بخواهى است هر کارى دلت خواست بکنى. این اولنش. دوماً، مگر دختر، عقلت پارهسنگ ور مىدارد که دنبال دردسر مىگردى. تو یعنى نمىدانى در این دوره و زمانه آدم باید از خود متشکر باشد و با قدرت، دقت، مهارت و سرعت در جاده «از خود متشکر»ى براند؟ واقعاً تو این را نفهمیدهاى؟ از طرف دیگر، اگر دوست ندارى از خود متشکر باشى پس لابد مىخواهى آدم افتادهاى باشى، نه؟ آره دیگه، معناى حرفت همین است. در این صورت باید بدانى و آگاه باشى که افتادگى عین بدبختى و فلاکت و نحسى در زندگى مىباشد. یا اگر فکر مىکنى آن شاعر گرانمایه یک چیزهایى سرش مىشده که گفته: تو افتادگىآموز و دست گیر (یه چیزى توى همین مایهها) منظورش زمان ماها نبوده است. ایشان توجه نداشته و براى دوره ماقبل موس و اینترنت و تجارت جهانى و بهداشت روانى، حالا یه چیزى سروده است. تو که نباید سخت بگیرى. دخترخانم! اگر دوست دارى آدم موفقى باشى سعى کن همه چیز را تنها براى خودت بخواهى، تلاش کن همیشه حرف، حرف خودت باشد. یادت باشد تو هیچ وقت اشتباه نمىکنى و همیشه حق به جانبت است. هیچ وقت و در هیچ شرایطى احتیاج به معذرتخواهى ندارى و منفعتت مقدم بر هر چیز دیگرى است.
بنابراین سرکار خانم م.و.س مىبینى که در این روزگار بىمروت بر «از خود متشکرى» فواید فراوانى مترتب بوده و فىالجمله سبب خواهد شد آدم نه تنها توسرىخور نباشد بلکه برعکس توسرىزن بوده و توى سر هر آدمى که سر راهش سبز شد و یا عشقش کشید بزند. از ما بشنو؛ قوه نیرومند «از خود متشکرى» را حفظ و نسبت به تقویت آن اهتمام فراوان بکن و مخصوصاً آن را در محیط خانه و مدرسه و کلاس بسیار به کار گیر و اگر احیاناً تا به حال در مواجهه با پدر و مادر از آن استفاده ننمودهاى زود جبران مافات کن که پشیمانى سودى ندارد. آره دخترجان، هر روز جلوى روى مادرت در بیا و یواشکى به برادرت هم یاد بده که چه جورى جلوى پدرت بایستد. مطمئن باش ضرر نمىکنى و به زودى نتایج معجزهآساى «از خود متشکربودن» براى تو و تمامى جوانان و نوجوانانى که به این سلاح قدرتمند مجهزند، آشکار خواهد شد.
ثانیاً: خانم م.و.س 15 ساله، باید به عرضت برسانیم آرزوى بعدىات کمى تا قسمتى مشکوک مىزند. آخه، اینم آرزو شد تو دارى؟ بلا به دور. مخ پخ یُختى؟ مگه خبر ندارى ولخرجى از صفات بارز، شایسته و بایسته جوانان و نوجوانان لارج و بیست امروزى بوده و از نشانههاى تفاخر و تبختر و تمکن این گروه سنى عظیم و سازندگان سرنوشت فرداى کشور مىباشد؟ آیا به تو نگفتهاند ولخرجى از نشانههاى محکم و غیر قابل انکار توسعهیافتگى فردى و اجتماعى مىباشد؟ دختر خوب، زبانمان لال و سرمان کچل، خداى نخواسته چیزخورت که نکردهاند؟ دیگر از این دست حرفها جایى نزنى که برایت حرف در مىآورند. مگه تو چىات از دیگران کمتر است؟ از صدقهسرى ولخرجى و بریز و بپاشهایت است که مىتوانى خودت را به رخ همسن و سالهایت بکشانى و سرى بین سرها در بیاورى. وانگهى، وقتى خرج و مخارج از جیب ننه بابا مىرود بقیهاش دخلى به تو ندارد. گور باباى هر چى پول ننه باباس. تو خرج کن و در دجله انداز که ایزد در بیابان و خیابانت دهد باز! چرا تو حرصش را بخورى؟ وقت مدرسه هم بیشتر خرج کن. طفلکى، همکلاسىهایت گناه نکردهاند. آنها هم باید یک جورى خانمىات را ببینند. دوست ندارى بقیه که نمىدانند از تو یاد بگیرند و دخترهایى که ندارند یادشان بماند «ندارى» چه چیز بىریخت و نکبتى است، هان! دوست ندارى؟ خلاصه اینکه ما در ارتباط با آرزوى مزخرف دومى تو هم خودمان را مىزنیم به آن راه و آن را نشنیده مىگیریم. اما جان همان بابا ننهات، بار آخرت باشد از این آرزوهاى آبکى مىکنى. قبوله؟ حیف نیست آدم در اول جوانى ولخرجى نکند؟ واقعاً حیف نیست؟ اگر حالا ولخرجى نکنى پس کى مىخواهى ولخرجى بکنى؟ لابد وقتى گیسهات رنگ دندانهات سفید شد. نه، دِ بگو. دخترجان، سرِ پیرى که باید تا مىتوانى خسیس باشى و پولها را دو دستى بچسبى. پس این شعار آویزه گوشت باشد: در نوجوانى و جوانى ولخرج باش و در پیرى خسیس. حالا هم با استفاده از این دو اندرز حکیمانه برو حسابى از زندگىات لذت ببر و به ریش آدمهاى نفهم بخند. در ضمن یادت باشد راوى این پندهاى مشفقانه را جایى لو ندهى.
ثالثاً: کى گفته است آدم همیشه باید سرِ قول و قرارهایش بماند و به اصطلاح امروزىها خوشقول باشد؟ نخیر، دخترجان، شجاع و قوى باش، از کوچکترین فرصتى استفاده کن و تا جا دارد زیر قول و قرارهایت بزن. نمىدانى زیر قول و قرار زدن و برو بچهها را سر کار گذاشتن چه کیفى دارد. یک کیفى مىدهد، یک کیفى مىدهد که آن سرش ناپیداست. همین که حالِ طرف را مىگیرى و برنامههایش را از اساس به هم مىریزى یک مزهاى مىدهد، یک مزهاى مىدهد که نگو و نپرس. البته از قرارِ معلوم تو با مزه کِنِف کردن و سر کار گذاشتن این و آن باید یک جورهایى آشنا بوده باشى و مزه گسش را چشیده باشى.
مخلص کلام، خانم م.و.س، به همین دلایل است که مىگوییم اشتباه نکن و راه خطا نرو. حیف نیست «سینِ»، «موسى»ت کنده شود و تبدیل بشوى به خانم «مو». همین که هستى خوبى و برازندهاى. خرابش نکن. ضایعش نکن. باشه دختر خوب؟
پس یادت باشد همیشه ولخرجى کن، همیشه از خود متشکر باش و هرگز به قول و قرارهایت پاىبند مباش.
ایام عمر گران، مدام به کامت شیرین باد!