گزیده استفتاها از محضر امام خمینى (9)
اختلاف و پنهانکارى در عقد
س: زنى بعد از ازدواج پس از چند روز به ادعاى عنن در شوهر، او را ترک نموده و تقاضاى طلاق کرده است، و حال اینکه این مطلب در شوهر ثابت نشده و شوهر سالم تشخیص داده شده و دادگاه نیز حکم تمکین داده است، ولى زن بعد از حکم دادگاه ادعا کرده که شوهرش را دوست ندارد و شوهر هم حاضر نیست به هیچ وجه زنش را طلاق دهد و به او علاقهمند است. آیا دادگاه مىتواند بدون رضایت شوهر او را طلاق حرجى بدهد (با توجه به اینکه شوهر کوچکترین خلاف در مورد همسرش نداشته و حاضر است بعد از این هم به خوبى با او رفتار کند)؟
ج: بر زن واجب است از شوهر اطاعت کند و تمکین نماید و اختیار طلاق با شوهر است و اگر زن مدعى عنینبودن شوهر باشد مىتواند به دادگاه شرعى مراجعه کند، تا اگر پس از یک سال از مراجعه به حاکم شرع ناتوانى شوهر ثابت شد زن حق فسخ نکاح دارد.
س: اگر جنون زوجه پس از عقد، ثابت و قیّم هم براى او تعیین گردد، آیا زوج باید همسر خود را طلاق دهد و یا مىتواند نکاح را فسخ کند؟ توضیح اینکه دادگاه حکم نموده که جنون زوجه متصل به صغر بوده است؟
ج: اگر ثابت شود که جنون زوجه از پیش از عقد بوده و زوج از آن، هنگام عقد اطلاع نداشته، حق فسخ براى زوج ثابت است.
س: دخترى در باره سن خود دروغ گفته و آن را پنج سال کمتر بیان کرده است، اینک پسر راضى به تشکیل خانواده نمىباشد. با توجه به اینکه دختر هنوز در خانه پدرش مىباشد خواهشمند است نظر خود را راجع به مهریه و هزینههایى که پسر متحمل شده بیان فرمایید.
ج: با این مقدار پسر حق فسخ پیدا نمىکند و اگر قبل از دخول او را طلاق دهد مهر نصف مىشود.
س: اگر چنانچه مجرى صیغه نکاح بگوید که صیغه نکاح را منقطع خواندهام (مثلاً به مدت سى سال) ولى زن مىگوید دائم خوانده و دائمى بوده، آیا در صورتى که مجرى صیغه یک نفر روحانى و امام جماعت باشد مىتوان قول وى را حجت دانست و حکم انقطاع بر آن جارى کرد؟ یا آنکه باید طبق اختلاف در باب دوام و انقطاع که مرقوم فرمودهاید: «اصل با زوج است و باید زوجه قسم بخورد» عمل کرد؟
ج: قول مجرى صیغه، حجّت نیست مگر موجب اطمینان شود.
س: در صورتى که پدر و برادرانِ دخترى او را شوهر دهند و از وجود عیبى از قبیل پیسى، سوختگى و کچلى آن دختر مطلع باشند اما به شوهر نگویند، آیا مجرد کتمان عیب، تدلیس مىباشد یا خیر؟ و بر فرض تدلیس آیا مدلِّس خود دختر است یا بستگان او؟ و آیا مدلَّس ضامن مهر مىباشد یا خیر؟ و بر فرض ضمان مدلَّس، اگر طلاق قبل از دخول واقع شود نصف مهر به عهده مدلَّس مىباشد یا نه؟
ج: مجرد نگفتن عیب، تدلیس نیست.
س: من پسرى دارم که در ضمن تحصیل تحت تعقیب ساواک قرار گرفت. اولین بارى که به وسیله مأمورین مورد آزار و اهانت قرار گرفت خیلى غیر منتظره بود. به تشخیص دکتر همان ناراحتىها باعث بیمارى او شده. مدتى به ضعف اعصاب دچار بود، پس از معالجه به تحصیل خود ادامه داد و اکنون سالم است. حال که تصمیم به ازدواج گرفته و از من خواسته که در این مورد اقدام کنم، آیا لازم است به خانواده دختر راجع به این بیمارى او بگویم؟ البته با گفتن این موضوع امکان دارد خانواده دختر به شک بیفتند و این ازدواج انجام نپذیرد. آیا اگر نگویم مسئول نیستم؟
ج: گفتن سابقه کسالت لازم نیست ولى تدلیس جایز نیست.
س: شخصى که صاحب زن و فرزند است خدعه کرده و با ارائه شناسنامه المثنّى که در آن ثبت ازدواج نشده دختر باکره هفده ساله را خواستگارى کرده است. دختر یادشده به داعى ازدواج با شرط ارتکازى تجرّد مرد پس از تحقیق لازم با مرد مذکور ازدواج مىکند. سپس ازاله بکارت به واسطه عمل زناشویى انجام مىگیرد. بعد معلوم مىشود که مرد زن و بچه دارد. با توجه به اینکه چنانچه دختر مىتوانست که آن مرد معیل است با وى ازدواج نمىکرد و با در نظر گرفتن این جریان:
1- آیا عدم شرط ارتکازى موجب فسخ عقد مىشود؟
2- آیا زن مىتواند با همان لحاظ تقاضاى طلاق کند؟
3- بر فرض عدم جواز فسخ آیا زن مىتواند دفعةً واحدةً تقاضاى کل مهریه را بنماید؟
4- آیا این عمل از ناحیه مرد موجب تعزیر نیست؟
ج: زن حق فسخ ندارد و نمىتواند مرد را به طلاق اجبار کند، ولى مىتواند تمام مهریه خود را به قرارى که در عقد ذکر شده مطالبه نماید، و چیزى بر مرد نیست مگر آنکه تدلیس کرده باشد، که در این صورت حاکم شرع مىتواند او را مؤاخذه کند.