خانواده، جوان؛ مدیریت زمان
احمد لقمانى
نوجوان و جوان و جلوههاى مدیریت زمان
جوانى دورهاى است که در پى کودکى و نوجوانى فرا مىرسد و به دنبال آن، میانسالى و کهنسالى پدید مىآید، با این تفاوت که کودک، تنها و تنها «امروز» را مىنگرد و از لحظات زندگى خویش، بیشترین لذت را مىبرد؛ راحت مىخندد، بىهیچ خجالتى مىگرید، از حرص و زیادهطلبى پاک است و نسبت به کینه و بددلى، هیچ گونه انس و علاقهاى ندارد. بدین خاطر در «حال» زندگى مىکند و نسبت به آینده دلهره و اندوهى احساس نمىکند.
با طلوع نوجوانى و جوانى، بینشها و برداشتهاى متفاوتى در این افراد به چشم مىخورد. برخى «کودکىِ ناتمامِ» خود را با ورود به این ایام، «تمام» مىکنند؛ کودکانه مىپندارند، کودکانه مىگویند و کودکانه عمل مىکنند. شعارشان «بىخیالى»، «وِلِشْ»گویى و رفتارشان روزمرّگى و بارى به هر جهت بودن است.
یگانه لذت در ذائقه اینان، خوراک چرب و شیرین، پوشاک زیبا و زرّین و آواز و قهقهه بلند و آهنگین است و بس!
حیات و هستى در نگاهشان «لهو و زینة»(1) یا سرگرمى و خودآرایى است؛ از اینرو «شعبهاى از جنون»(2) یا دورانى دور از امروزیابى و فردانگرى را سپرى مىکنند و تنها احساس و شیدایى، عیار و معیار خواستنها و توانستنهاى آنان محسوب مىشود!
گروهى دیگر در ایام نوجوانى و جوانى، تنها به «فردا» فکر مىکنند و در «حال» به سر نمىبرند. اینان بر اساس هوس، آرزو و رؤیاهاى خویش تنها منتظر آینده هستند تا اسب سفید خوشبختى از راه رسد و به ناکجاآباد خوشىها و شادىها رهسپارشان سازد، بدین خاطر سبقت و سرعت بسیارى در بىارزشى و بىتوجهى نسبت به لحظات امروز زندگى خویش دارند و روزها و هفتههایى را که اکنون در آن حضور دارند، مانعى براى شادىها و خرسندىهاى خیالى خود مىدانند.
دسته سومى نیز وجود دارند که از «افراط» و «تفریط» بیزارند و به دنبال «تعادل»، از «حال» خود لذت مىبرند و به «آینده» و «فردا» مىاندیشند؛ معتقدند: «فرصت، گرانبهاترین اشیاء انسان است که باید براى گرانبهاترین کارها صرف کرد.(3) آنکه امروز را از دست مىدهد، فردا را نخواهد یافت، زیرا خوشبختى آینده در استفاده کردن از زمان حال است.(4) کسانى که کار امروز را به فردا موکول مىکنند، کسانى هستند که کار فردا را هم به پسفردا موکول خواهند کرد.»(5)
همت و دقت این گروه چنان است که هر ثانیه در نگاهشان یک لحظه بىهمتاست و دنبال لحظههاى فوقالعاده گشتن، بیهودگى و اتلاف عمرست و بس. گاه به کسانى که براى کارهاى بنیادین و ارزشمند در زندگى خویش سخن از «نبود فرصت کافى» مطرح مىکنند، مىگویند:
«هیچ وقت نگو: «وقت ندارم»؛ تو دقیقاً همان قدر وقت دارى که کسانى مثل پاستور، میکل آنژ، مادر ترزا، هلن کلر، لئوناردو داوینچى، توماس چندسون و آلبرت انیشتین وقت داشتند.»(6) ارزش و احترام روزها و لحظهها در نگاه پربصیرت اینان چنان رفیع است که به این باور دست یافتهاند:
هر چه بینى در جهان دارد عوض
کز عوض حاصل تو را گردد غرض
بىعوض دانى چه باشد در جهان؟
عمر باشد؛ عمر، قدر آن بدان(7)
بهرهگیرى از زمان؛ عامل عمده موفقیت نسل جوان
زمانى که جوانان، عوامل موفقیت خویش را فهرست مىکنند، مسئله بهرهگیرى از زمان را در اولویت قرار مىدهند و مایلند امور زندگى خود را به گونهاى معقول و منطقى تنظیم نمایند تا بهتر و بیشتر از ثانیهها و ساعات خویش، بهرهبردارى کنند.
«لُود آویبورى» مىگوید:
«بسیارى از اشخاص از تنظیم امور خویش غفلت مىکنند، فرصت را غنیمت نمىشمارند و ایام سازنده جوانى را به رخوت و رکود مىگذرانند. زندگى آنها مانند روزى است که صبحگاهش آرام و دلانگیز و شامگاهش طوفانى و وحشتانگیز است؛ هر کار خوبى که از دستتان برمىآید در انجام آن کوتاهى نکنید تا آیندهاى چنین نیابید.» در حالات یکى از بزرگان نقل کردهاند که هرگز از غذاى داغ استفاده نمىکرد و لحظاتى را که ناگریز بود، درنگ کند تا غذا قدرى سرد شود، به نوشتن مىپرداخت و چند دقیقهاى را که به این وسیله، هدر مىرود، مورد استفاده قرار مىداد. به تدریج یادداشتها زیاد و زیادتر شد و او در صدد چاپ آنها برآمد و پس از آنکه یکى از دوستان فاضل و ادیب او نوشتههاى وى را ویراستارى کرد، این کتاب به چاپ رسید و نام آن را «پنج دقیقههاى قبل از غذا»(8) نهاد!
در نگاه و باور روانشناسان، انسان، محصول دو چیز است:
1- فرصتها؛ 2- تهدیدها.
فرصتها در قالب برنامه، طرح، ایده، محافظت از وقت، تقسیم لحظات زندگى، مشاهده فراگیر وضعیت کنونى، آیندهنگرى و فراسوبینى تعریف مىشوند که «برنامهریزى» به آن مىگویند و تهدیدها نقطه مقابل این عوامل وجود دارند. «سارقان زمان»، تهدیدهاى جدى و فراگیر عمر جوان است که با هم یکایک آنها را مىنگریم:
1- تعارفات: تعارفهاى بیش از حد و فقدان شهامت «نه، گفتن»، نابودکننده فرصتهاى تأثیرگذار است؛ عاملى است که تنها ما را با کارهاى نیمهتمام روبهرو مىکند و اسیر «فعالیتهاى زخمى» مىنماید.
2- اطلاعات اضافى: بیشتر انسانها با اطلاعات، یادداشتها و مطالب اضافى روبهرویند. این اطلاعات که ذهن و میز و کیف و زندگى ما را اشغال کرده است به نابودىِ وقت ما مىانجامد. از امروز به دستهبندى نه بستهبندى آنها رو کنیم و با اهم و مهم کردن آنها، بیهودهها را دور بریزیم تا از بررسى، مراجعات مکرر و بازبینى بىارزش آنها دور بمانیم.
3- تلویزیون و تلفن: اوقات فراغت ما ایرانیان بسیار و برنامهریزى و آیندهنگرىمان اندک است. تلویزیون یا به تعبیر بهتر «جعبه جادویى»، گاه 5، 6، 7 و یا 8 ساعت از شبانهروز ما را مىبلعد؛ بدون آنکه خود متوجه یا نگران ساعات خویش باشیم و یا تلفن با همه سودمندىهایش، سارق زمان محسوب مىشود، چون گفتگوهاى طولانى، حاشیهروىهاى بىمورد و یا استفاده مکرر از آن باعث خستگى روان، عصبانیت و تحلیل قواى جسمانى مىشود و عمر انسان را ضایع و زخمى مىکند.
4- ملاقاتکنندگان: مهمانىهاى طولانى، گفتگوهاى سرپایى در خیابان و کوچه و در خانه و ارتباطات گوناگون در محیط کار، همه و همه با اندک محاسبهاى، زمان زیادى از ما مىگیرد که در پارهاى اوقات ضرورى و لازم نیستند. این دیدارها وقت را نابود مىکند و انسان را از پرداختن به امور مهمتر و حیاتىتر باز مىدارد.
5- خودمحورى و عدم تقسیم انرژى: خود را قطب و محور بىنظیر کارها دانستن و واگذار نکردن امور به دیگران، باعث اتلاف وقت و درگیرى بسیار با افراد مىشود. باید از هزینه کردن «وقت» و «عمر» در کارهاى کماهمیت پرهیز کرد تا فشارهاى عصبى و تنشهاى روانى، وجود ما را فرسوده نکند و با تقسیم انرژى و استفاده مؤثر از زمان، ظرفیت محدود خویش را با بهرهدهى بهتر و بیشتر به کار گرفت تا مبادا تلاش تند و بىمهاباى صبح تا ظهر، باعث اتلاف ساعات بعدازظهر و شب براى بازسازى خستگى طاقتفرسا شود.
6- نوع نگرش به زمان: نوع نگرش به زمان، گویاى روش استفاده از آن است. دیدن زمان به صورت روز، هفته و ماه به «سرقت پنهان» آن مىانجامد. براى جلوگیرى از این سرقت باید زمان را دقیقه، لحظه و ثانیه ببینیم. برنامهریزى دقیق و زمانبندىشده یعنى نجات دادن و ذخیره ساختن وقت.
7- ابهام در هدف و آرمان: مارک تواین مىگوید: «اگر اهداف روشن نباشد، باید دوچندان زمان صرف نمود و دوچندان تلاش کرد.»(9) «مدیریت زمان در بستر اهداف روش و فعالیتهاى تعریفشده معنا مىیابد، چون اهداف، مشوّق فعالیتهاى انسان هستند و برنامهریزى مبتنى بر آرمانگرایى، روش بهینه و پاسخگوست.»(10)
جوانا ره طاعت امروز گیر
که فردا نیاید جوانى ز پیر
قضا روزگارى ز من در ربود
که هر روزى از وى شب قدر بود
چو دى رفت فردا نیاید به دست
حساب از همین یک نفس کن که هست
فراغ دلت هست و نیروى تن
چو میدان فراخ است، گویى بزن(11)
جوان و شیوههاى بهرهگیرى از زمان
مجموعه راهکارهاى کارآمد و مفید که تغییر بینش و تکمیل روش انسان در زندگى را به همراه دارد و هر یک از ما را از روزمرّگى نجات مىدهد، عبارت است از:
1- تصحیح و تکمیل بینش نسبت به زمان
رویکرد نسل جوان، به امروز و فردا، به طور عموم با تکیه بر مفاهیمى چون شانس، اقبال، بخت و یا تصادف همراه است که با هیچ رابطه منطقى پیوند ندارد. در این نگرش، تهذیب و تحصیل، تلاش و تولید و یا تفکر و تحقیق، هیچ جایگاهى ندارد و خیال و آرزو یا رؤیا و پندار «حرف اول» را مىزند!
یگانه برنامه این افراد «بىبرنامگى» و تنها شعار آنان «شاید»، «اگر»، «چه مىشد» و «کاشکى» است!
رسالت نخست پدران و مادران فهیم و مربیان و معلمان بصیر، ترسیم بناى جدید از زندگى، کامیابى، بالندگى و پایندگى دنیوى و اخروى بر بنیانهاى «عزم و جزم»، «هویت» و «جدّیت» و فعالیت از یک سو، و «توکّل» و «توسّل» از سوى دیگر است تا کوششهاى بیرونى و مادى و جوششهاى درونى و معنوى، باعث برکت و موفقیت آنان شود و آسودهخاطر و سرشار از آرامش به امروز و فردا بنگرند.
این بینش و گرایش، زمینهساز «تسلط بر زمان» مىشود و انسان را به این حقیقت و واقعیت ناب مىرساند که امیر مؤمنان(ع) مىفرماید:
«الفرصةُ تمرُّ مرّ السحاب، فانتهزوا فرص الخیر؛(12)
فرصتها چون ابر مىگذرند، پس زمانهاى زرین و زیبا را دریابید و غنیمتش شمرید.»
2- تعادل بین سرعت عمل و آیندهنگرى
حفظ توازن و تعادل بین «سرعت» و «بصیرت» یا آیندهنگرى براى جوان، یک مهم، بلکه یک ضرورت به شمار مىآید. جوانانى که براى دستیابى به مطلوب خود، شتابزده و بىمطالعه اقدام مىکنند، با همین سرعت و شتاب، پشیمان و حیران مىشوند، گذشته را هدر و آینده را تیره و تار مىبینند و آنان نیز که فردایى روشن «مىخواهند»، اما در اثر ضعف اراده، سستى و کاستى و بىحالى «نمىیابند»، حاصلى جز بىحاصلى از روزها و هفتههاى خود درو نمىکنند.
اما آنان که وقت را فداى سرعت نمىکنند و با دو بال «بصیرت» و «سرعت» از پلکان امروز به بلنداى فردا مىنگرند، هرگز زمان را تباه نکردهاند تا زمان نیز آنان را تباه کند.(13) اینان هر ثانیه را یک لحظه بىهمتا مىنامند و مىیابند و هرگز به دنبال لحظههاى افسونگر و فوقالعاده پرسه نمىزنند. از اینرو به این باور درست و دیرپا مىرسند که: یک متر طلا نمىتواند یک متر وقت بخرد و در اختیار ما قرار دهد،(14) اما فکر طلایى و فعل طلایى، لحظه لحظههاى ما را طلایى مىکند و جاودانه مىسازد:
غنیمت شمار این گرامى نَفَس
که بىمرغ، قیمت ندارد قفس
مکن عمر، ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیز است الوقتُ ضیف(15)
3- محاسبه فرصتهاى مفید
«محاسبه» در عرصههاى مختلف زندگى کارى مفید و مؤثر و در بسیارى از زمانها، سرنوشتساز است و نشان از برنامهریزى، جامعنگرى و آیندهیابى دارد. این شیوه، توصیه اندیشمندان علوم مختلف است و بیش از همگان، روانشناسان و علماى اخلاق براى استفاده برتر و بهتر از عمر گرانمایه بدان توصیه مىکنند.
دانشجویان، دانشآموزان و در یک سخن جوانان جویا و پویا هر گاه با مشخص کردن فعالیتهاى روزانه خود، به محاسبه دقیق فرصتهاى مفید بپردازند و میزان آن را مشخص کنند تا برنامهریزى منظم و منسجمى طبق آن انجام دهند، گام مهمى در زندگى اجتماعى، فرهنگى و حتى اقتصادى خویش برداشتهاند و از سردرگمى جلوگیرى کردهاند.
یکى از آثار تأثیرگذار این روش، آگاهى از بازدهى عمر در هر روز و تصمیم جدى بر «شکار لحظهها» و به کارگیرى درست روزهاست، تا با تشخیص نیازهاى علمى و آموزشى، میزان احتیاجات خود را مشخص و با این برآورد، حجم کار و فعالیت خویش را تنظیم و هماهنگ کنند؛ که به قول «آبهدولاروش»:
«چهار روش براى اتلاف وقت وجود دارد: کار نکردن، کم کار کردن، بد کار کردن و کار بیهوده کردن.»
عمر «کلیم» صرف به بازى شد و هنوز
آن بىخبر، ز بازى ایّام غافل است(16)
4- اهمیت و فوریت بخشیدن به کارها
«اهمیت» و «فوریت» بخشیدن به مجموعه آرمانها و فعالیتها، باعث «موفقیت» مىشود و درجه اهمیت به طور بسیار مهم، نسبتاً مهم و بىاهمیت و درجه فوریت با بسیار فورى، فورى، غیر فورى و بىزمان، گامهاى شروع، استمرار و پایانى را مشخص مىکند و نسل جوان را به سرمنزل مقصود مىرساند تا به خوبى دریابند: «سپیدهدم هر روز به هر کدام از ما فرصتى مىدهد که کارهاى خوبى انجام دهیم و کار نو را شروع کنیم تا بتوانیم شکستها و ناکامىهاى دوره گذشته را جبران نماییم.»(17)
شروع کارهاى روزانه و هفتگى با کار دشوارتر و صرف همّت بیشتر به انجام آن، مسرّت و شادمانى بیشترى به انسان مىبخشد و با پایان کار، قوت قلب و اراده قوىترى براى نبرد با دشوارىهاى بعدى پدید مىآید و هر چه مىگذرد، احساس رضایت از خویشتن، بیشتر و بیشتر مىشود.
5- پرهیز از «تسویف» یا فرداگویى
یکى از موانع مدیریت زمان، «تسویف» است، یعنى کارى که انسان به انجام آن اعتقاد راسخ دارد، با گفتن اینکه «فردا» یا «شاید در آینده» این کار را انجام خواهیم داد، آن را به تأخیر بیندازد و سرانجام نسبت به آن دلسرد و منصرف شود. هر گاه یکى از بهترین شعارها و روشهاى اطرافیان براى آموزش عملى به جوان، «انجام سنجیده و فورى کارها» باشد، «صید ساعات مفید و کارآمد»، «لذت از موفقیتهاى بهنگام یا زودهنگام» و «امید به موفقیتهاى بعدى»، ذائقه نسل جوان و نوجوان ما را شیرین از کامیابىها مىکند.
زیبایى این شیوه را در کلام نورآفرین پیشوایان پاکاندیش مىیابیم که فرمودهاند:
* پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت شمار [و از آن استفاده بهنگام و تام و تمام نما]:
1- جوانى را پیش از پیرى؛
2- سلامتى را پیش از بیمارى؛
3- بىنیازى را پیش از تهیدستى؛
4- فراغ خاطر و آسودگى را پیش از گرفتارى؛
5- زندگى را پیش از مرگ و نیستى.
* هر گاه درى از سعادت بر روى تو گشوده شد، آن را غنیمت شمار و فرصت را از دست مده، زیرا نمىدانى که این در کى بسته مىشود.(18)
* از دست دادن فرصت و ضایع کردن زمان، باعث غصه و اندوه مىشود.
* گذشته، گذشت و آنچه مىآید، بر تو پوشیده است؛ فرصتى که اکنون در دست دارى از دست مده و مغتنمدان.
* هر دمى که بگذرد، بخشى از زندگانى توست، پس فرصت را غنیمت شمار و تنها براى سعادت و رستگارى به کار بند.
* شیوه پاکان و پرهیزگاران، غنیمت شمردن فرصتها و براى کوچ کردن، گردآورى توشههاست.(19) ادامه دارد.
پىنوشتها:
1) انّما الدّنیا لعبٌ و لهو و زینةٌ و تفاخرٌ بینکم و تکاثرٌ فى الاموال و الاولاد»؛ سوره حدید، آیه 20.
2) رسول گرامى اسلام(ص): «الشباب شعبةٌ من الجنون»؛ الفقیه، ج4، ص377.
3) سهل بنعبداللَّه.
4) شانینگ.
5) اسمایلز.
6) جکسون براون.
7) شیخ بهایى.
8) جوان و نیروى چهارم زندگى، ص116 - 115.
9) مدیریت زمان، لوتارچى سىورت، توکلىنیا.
10) سازمان زمان، نشریه پرسمان، مهر 1380.
11) سعدى.
12) نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، ص627 و 626.
13) پرمود بترا.
14) ضربالمثل چینى.
15) سعدى.
16) کلیم کاشانى.
17) دکتر ماردن.
18) رسول اکرم(ص)؛ الفقیه، ج4، ص356.
19) امام على(ع)؛ وسائلالشیعه، ج16، ص84؛ غررالحکم، ص474 و 473.