خانواده، عشق و استوارى«قسمت اول»
ازدواج و کمالجویى
احمد حیدرى
تقدیم به آنان که زندگى زناشویى سرشار از صمیمیتى را آرزو دارند و از منفورترین حلال خداوند گریزانند.
طلوع سخن
دوست خوبم سلام!
تو را مىشناسم و مىدانم که فکرت مشغول است.
تو همان برادر و خواهر جوانى هستى که مدتهاست فکر و ذهنت مشغول شده؛ یافتن همسرى همدل و همراه، صمیمى و باصفا، امیدآفرین و قانع، عفیف، کوشا و پر توان، بزرگترین دغدغهات گشته است.
تو همان برادر و خواهر گرانقدرى هستى که مدتى است همسر و شریک زندگىات را انتخاب کردهاى و با هم در صفا و صمیمیت زندگى مىکنید ولى تشویش دارى که نکند اینها که مىگذرد خواب باشد و تو را از این خواب شیرین بیدار کنند و در عالم واقع همه چیز را از دست رفته ببینى. نکند عاملى شوم پیدا شود و صفاى زندگىات را مکدّر کند. نکند نادانسته عملى از تو سر زند که همسرت را ناخوشایند باشد و از تو دلزده گردد.
تو همان خواهر و برادرى هستى که سالهاست با شریک زندگىات اختلاف دارى و جویاى راه حلى مىباشى که تو را از افتادن در کام کابوس طلاق باز دارد. تصور طلاق، این منفورترین حلال خداوند، تو را به وحشت مىاندازد و مىخواهى هیچ گاه این کلمه را از زبان کسى نشنوى بخصوص از زبان شریک زندگىات!
برادر و خواهر گرانقدر، ما نیز در دغدغه و نگرانى شما شریکیم و دلریش از اینکه جوانان مملکتمان نتوانند با معیارهاى صحیح، شریک زندگى خود را بیابند و با ازدواجهاى احساسى، عشقهاى شیشهاى، تلفنى و اینترنتى، خود را گرفتار زندگىاى کنند که رنگ و بوى صفا، گذشت، عشق و همراهى در آن نباشد.
خواهر و برادر عزیز، ما نیز در آتش اختلاف شما مىسوزیم و آرزوى تفاهم و کنار آمدن شما با هم، وجودمان را پر کرده است و براى آن چارهجویى مىکنیم.
در این نوشته مخاطبمان شمایید و با هم به گفتگو مىنشینیم؛ شاید به یارى خداوند بتوانیم در کاستن دغدغهها و یافتن راهکارهاى مفید موفق گردیم و صفایى ایجاد کنیم و صمیمیتى را حفظ کنیم و پیوندى را مستحکم گردانیم. اگر نیتمان خدایى باشد و دست نیازمان به سوى خالق بىنیاز، یارى آن یگانه مهربان نصیب خواهد شد و بارقه محبت، کانون خانوادهمان را نورانى خواهد کرد و گرمى خواهد بخشید و شعارها رخت برخواهد بست.
عزیز همراه، رشد ناهنجارىهاى خانوادگى و سیر صعودى آمار طلاق در کشورهاى مختلف از جمله کشورمان تکاندهنده و وحشتزاست. ازدواجها استحکام ندارند و نوعروسان بسیارى هنوز در خانه بخت بار نگشوده به خانه پدر باز مىگردند.
امنیت ازدواج از بین رفته و همین ناامنى آمار ازدواج را به شدت پایین آورده است. منحنى ازدواج، سیر نزولى و منحنى طلاق، سیر صعودى دارد و این هر دو نامطلوب و زیانبار است. کم شدن و ناپایدار شدن ازدواجها آثار زیانبار دیگرى نیز به بار آورده که گسترش فساد و فحشا، یکى از آنهاست. وقتى جوان با همسر ایدهآل ازدواج کند، نیاز جنسى، روحى و عاطفىاش به خوبى و از راه صحیح تأمین مىگردد و سلامت جسمى و روحى او تضمین مىشود و بانشاط و سرزنده به اجتماع وارد شده و در پى کسب و کار و سازندگى مىرود ولى وقتى از یافتن همسر موافق، نامطمئن یا مأیوس باشد، به ازدواج رغبت نمىکند و راه سرکوب غرایز یا تأمین ناصحیح آن را پیش مىگیرد و انواع امراض روانى و فساد اخلاقى ظهور مىکند و پیامدهاى شوم فراوانى حاصل مىگردد.
اگر به حکم عقل و شرع اقدام براى همسردادن به جوانان مجرد از وظایف آحاد جامعه و دولت اسلامى و از بزرگترین اعمال صالح مىباشد، اقدام براى تأمین امنیت ازدواج واجبتر، لازمتر و ضرورىتر است.
در این گفتگوى مکتوب، ابتدا با جوانانى که هنوز ازدواج نکردهاند به گفتگو مىنشینیم و راهکارهاى صحیح اقدام به ازدواج و انتخاب همسر را مرور مىکنیم. بعد از آن با مردان و زنانى که ازدواج کرده و زندگى موفقى دارند، به مرور به راهکارهاى حفظ استحکام و صمیمیت خانواده مىپردازیم و در آخر با مردان و زنانى همراه مىشویم که زندگى زناشویى آنان با چالش مواجه شده و در پى راه حل اختلاف و بازگرداندن صفاى سابق و از دسترفته هستند.
امید است به یارى خدا بتوانیم همراهى دلسوز، چارهجو و مفید بوده و از همصحبتى با ما و خواندن نوشتهمان پشیمان نشوید و در آخر دعاى خیر شما بدرقه راه ما گردد.
ره برو، بیره مرو هر چند راهت دور باد
خواهر و برادر جوانم، تو که سالیان عمرت از بیست و پنج گذشته و هنوز به هزار و یک دلیل ازدواج نکردهاى. مىدانم که نمىخواهى بگویى محتاج همسر نیستم؛ چون طبیعت هر انسان سالمى متمایل به جنس مخالف است و زن و مرد، هر دو داراى نقصان مىباشند و هر یک مکمل دیگرى. این ناموس خلقت است که همه موجودات را به صورت جفت، نر و ماده و محتاج جنس مخالف خلق کرده است و ازدواج و جفتیابى را در همه جارى ساخته است. آنچه ما از حیوانات و موجودات دیده و شنیدهایم این است که جفتیابى در آنها هم اصل است و نر و مادهها بدون ضابطه با هم نمىآمیزند.
نیاز به جفت و روابط زناشویى انکارناپذیر است. از طرف دیگر، همیشه تأمین این نیاز از راههاى دیگر غیر از ازدواج ممکن بوده و هست. البته گاهى روابط خارج از ضابطه ازدواج و همسرى، قبح اجتماعى فراوان دارد و گاهى متأسفانه قبح اجتماعى آن مىریزد و به عادت فراگیر تبدیل مىشود، اما باز هم تأمین این نیاز از آن راهها به ضرر افراد مىباشد. زیرا روابط زمانى نیاز درونى انسان را برآورده مىکند که همراه با آرامش روحى و اطمینان اجتماعى باشد و در روابط خارج از ضابطه چنین امرى حاصل نمىشود. دو جوانى که خارج از ضابطه ازدواج با هم انس مىگیرند هر قدر هم ایمانشان ضعیف باشد، بالاخره سوسوى ایمان در کنج قلب آنها در ساعات انس و خلوت و قبل و بعد از آن، آنان را هراسان و اندوهناک مىگرداند. ترس از گناه و کیفر خداوند در قاطبه انسانها وجود دارد و حداقل خودشان در نفس خودشان نمىتوانند آن را انکار کنند گرچه نزد دیگران انکار نمایند و با خیال نشان دهند. علاوه بر ترس گناه و کیفر اخروى و قهر خداوند، ترس از رسوا شدن در نزد مردم و کیفر اجتماعىِ عمل خلاف قانون هم در کنج قلب انسانها وجود دارد. کم مىتوان افرادى را پیدا کرد که از شهره شدن به فسق و فجور و داشتن روابط خارج از ضابطه ازدواج هراسان نباشند.
در ساحت نورانى قرآن
خداوند در قرآن مجید داستان رابطه خارج از ضابطه زلیخا با یوسف را مطرح مىکند و امامان معصوم(ع) زوایاى این ارتباط را شرح مىدهند تا به انسانها بفهمانند که نمىتوان در یک رابطه ناصحیح با اطمینان و خیال آسوده خلوت کرد و اشباع شد و به اطمینان رسید. در این ارتباط ناصحیح، یوسف یک طرف است و زلیخا طرف دیگر و ما وضعیت زلیخا را یادآور مىشویم تا ببینیم که چگونه حتى انسانهاى به ظاهر بىایمان هم نمىتوانند از چنین رابطههایى لذت ببرند و به آرامش برسند و دغدغه و هراس و تشویش، مکدّر عیش آنان است.
زلیخا بانوى کاخ عزیز است و در آنجا فرمانش مطاع مىباشد و غلامان و کنیزان کاخ در خدمت و مطیع اوامر اویند و حتى اگر از او خلافى ببینند نه تنها جرئت افشا کردن و مطرح نمودن آن را ندارند بلکه با هزارها دلیل به توجیه و تصحیح آن مىپردازند؛ با این وجود او هراسناک افشا شدن رابطهاش با یوسف است؛ از اینرو خلوت را به اندرونىترین اطاق کاخ مىبرد و درهاى فراوان قبل از آن را مىبندد تا مطمئن گردد هیچ کسى امکان مطلع شدن از خلوت او را نمىیابد و بانگ رسوایى او را بلند نمىکند. در آن اندرونىترین اطاق کاخ، معبود زلیخا و بت او حاضر است زیرا معبود انسان، هم محبوبترین شخص در نزد اوست و هم باید همیشه حاضر باشد تا بدو متوسل شود و پناه برد و از او حاجت بخواهد و به احتمال قوى بتپرستان چندین صورت از بت خود داشته و در جاهاى مختلف نصب کرده بودند تا در همه حال در محضر معبود و خدایشان باشند و صورت بت زلیخا نیز حتى در اندرونى و اطاق خلوت وى هم بود و حالا زلیخا نه با همسرش بلکه با فردى خارج از ضابطه ازدواج، خلوت کرده و این خلوت در ارتکاز ذهنى خود او قبیح است پس باید از چشمانداز معبودش پنهان باشد چه اینکه اگر معبود ببیند، شرمندگى و سرافکندگى بار مىآید و شاید غضب کند و قهر نماید و ...، پس باید در پنهان کردن بکوشد و بدین جهت زلیخا پوششى بر خدایش مىاندازد تا نتواند خلوت او با یوسف(ع) را ببیند.
حالا زلیخا با سختى و زحمت فراوان خلوت مطمئنى فراهم کرده و یوسف(ع) را با حیله بدانجا کشانده است ولى تقاضاى کامجویى خارج از ضابطه ازدواج نیز مشکل است و نمىتوان به راحتى چنین تقاضایى را مطرح کرد. او باید با خود کلنجار رود که چگونه چنین خواهش غلطى را مطرح کند تا هم قبح و زشتى آن کم باشد و هم با ردّ یوسف(ع) مواجه نشود. شاید او قبل از این خلوت ساعتها در این باره فکر کرده و آخر بدین نتیجه رسیده که باید از موضع قدرت برخورد کند و یوسف(ع) را در موضع عبد و بنده نشاند و با امر، از او انجام کارى را بخواهد چه در این صورت بعید است عبد و بنده جرئت مخالفت با صاحبش را داشته باشد و امر کردن به عبد و اطاعت عبد از امر خلاف اخلاق صاحبش نیز زشتى کمترى دارد.
فاش شدن رابطه خارج از ضابطه نیز خود مصیبتى دیگر است که همه انسانها حتى افراد لاابالى از آن وحشت دارند. در همین جریان وقتى یوسف(ع) از دام زلیخا مىگریزد و زلیخا صید را تعقیب مىکند، به ناگاه با همسرش جلو درب اندرونى مواجه مىگردد. در اینجا زلیخا هم به زشتى اقدام خود اعتراف دارد و نمىخواهد در حضور دیگران از جمله همسرش رسوا شود لذا فورى به دروغ متوسل مىشود و یوسف(ع) را تجاوزگر معرفى مىکند و از همسرش کیفر او را خواستار مىگردد.
رسوا شدن نیز او را از تلاش براى توجیه و منطقى جلوه دادن عمل خلاف عرفش باز نمىدارد. گرچه در نزد رفقاى اشرافىاش به کامجویى غلط رسوا شده ولى در صدد اثبات بىگناهى خودش بر آمده و با ترتیب دادن جلسهاى، جمال یوسف(ع) را به رقباى اشرافىاش مىنمایاند و اعلام مىکند آیا اگر من در مقابل عشق به چنین ماهپارهاى ذلیل شوم و آبرو و شخصیت و جایگاه خویش را نادیده بگیرم و از او کام بخواهم، بیجا است؟!
البته در این مجلس چون حاضران رقبا، رفیقان و همپالکىهایش هستند، به عمل خلاف خود اعتراف مىکند و آن را توجیه مىنماید ولى در مقابل همسر و غیر همپالکىهایش همچنان مدعى پاکدامنى و بر تجاوزگرى یوسف(ع) پافشارى دارد.
او فقط در آخر کار، در جلسه محاکمه نزد پادشاه مصر، زمانى که همه قراین، فریادگر پاکدامنى یوسف(ع) و تخلف اوست و همپالکىهایش هم به گناهکارى او و خودشان اقرار کردهاند، به خلاف خود و پاکدامنى یوسف(ع) اعتراف مىکند زیرا هیچ امیدى در انکار و دروغگویى نمىبیند بلکه در آن مجلس، انکار را به ضرر خود مىبیند و احتمال خشم پادشاه و کیفر او در صورت انکار وى بیشتر است.(1)
در اینجا زوایاى داستان رابطه غلط زلیخا را بازگو کردیم تا توجه دهیم که چنین رابطههایى حتى اگر آسان و کم مؤونه باشد، ولى چون با تشویش و خوف و هراس همراه است، نمىتواند اقناعکننده نیاز شخص و آرامشبخش به روح و روان فرد باشد. بنابراین همان گونه که در مَثَل عنوان آمد، باید از راه صحیح رفت هر چند راهى طولانىتر و هزینهدارتر باشد و باید بیراههها را رها کرد هر چند کوتاه و کمهزینه باشند.
آرامش روحى و اقناع کامل غریزى فقط از طریق ازدواج و ارتباط صحیح دو زوج ممکن است و هیچ ارتباط غلطى نمىتواند برطرفکننده این نیاز باشد و آرامش روحى براى فرد به ارمغان بیاورد.
در ازدواج است که بدنامى و رسوایى نزد هیچ کس بار نمىآورد. چنین رابطه صحیحى هم، باعث آرامش و اقناع نیاز دو زوج است و هم، سبب آسایش و راحتى خود و خانوادههایشان و هم، سبب به خاک مالیده شدن بینى شیطان و همه شیطانصفتانى که در پى فاسد کردن آنهایند.
چنین ارتباط صحیحى است که بزرگترین عمل صالح به حساب مىآید و رضایت، رحمت و برکت خدا را در پى دارد و باعث عزا گرفتن و خون به دل شدن شیطان و شیطانصفتان مىگردد زیرا دو زوج با این ارتباط صحیح از انحراف و فساد مصون شدهاند و شیطانها از گمراه کردن آن دو و به زحمت انداختن آنها و خانوادههایشان مأیوس شده و باید دام و دانه برچینند و بساط گمراهگرى خود را جمع نمایند. چنین ارتباط صحیحى است که به تشکیل خانواده و تولد فرزندان سالم و صالح مىانجامد و تداوم صحیح نسلها را تضمین مىکند.
عصاره سخن این بود که: خواهر گرامى و برادر محترم، نمىتوانى به رابطههاى غلط امید بندى و متمایل شوى که این رابطهها گرچه دورادور زیبا جلوه مىکنند ولى با دلهره و اضطراب و تشویشهاى فراوان همراهند و پشیمانى طولانى در پى دارند و آرامشزا نیستند گرچه کمهزینه و در دسترس باشند. راه صحیح و ایمن و مطمئن را نباید رها کرد و بیراهههاى نامطمئن، هراسناک و اضطرابزا را در پیش گرفت.
دوستان همراهى که ازدواج نکردهاید، بهترین راه رسیدن به آرامش روحى، ازدواج است. با ازدواج شما از تنهایى نجات مىیابید. یک سنگ صبور و همراز پیدا مىکنید تا درد دلهاى خود را با وى در میان نهید و از پشتیبانى روحى - روانى وى برخوردار گردید. کسى را مىیابید که منتظر شما باشد و به شما عشق ورزد و حاضر باشد براى شما هستى خود را فدا کند. مىتوانید از همسرتان صاحب فرزندانى شوید که گلهاى معطر زندگى شما باشند و ... . همه اینها به شرط آن است که با امید به خدا و براى رضاى او و مطابق دستورالعملهاى اولیاى او قدم بردارید.
وارسى و پالایش انگیزهها
جوانى که در پى یافتن همسر مناسب هستى، لحظاتى به وارسى انگیزههایت بپرداز. براى چه مىخواهى ازدواج کنى؟ چرا فلان دختر یا پسر را برگزیدهاى؟ آیا فقط براى رسیدن به لذت و کامجویى است؟ آیا چون آن دختر یا پسر از خانواده سرشناس و ثروتمندى است، چشم تو را گرفته؟ شاید ازدواج با او براى تو نام و افتخار اجتماعى در پى دارد؟ ممکن است زیبایى خارقالعاده آن دختر تو را مسحور کرده است؟ شاید عنوان و منصب اجتماعى پسر، شما را گرفته است؟ یا ...؟
یا شاید در عالم تجرد، خود را مستعد براى پذیرش وسوسههاى شیطانى مىیابى و براى یافتن همسرى همراه که تو را در پیمودن مسیر بندگى یاور باشد و کانون گرم اُنسى برایت ایجاد کند، ازدواج مىکنى؟ شاید اجابت امر خدا و رسول تو را وا داشته دنبال همسرى همراه و همفکر باشى زیرا خدا و پیامبرش از کسانى که با داشتن امکانات کافى، مجرد زندگى مىکنند، راضى نیستند و پیامبرش اعلام فرموده:
زناشویى از سنّت من است و هر کس از سنّت من روى بگرداند، از [امت ]من نیست.(2)
اى عزیز، شاید مىخواهى با ازدواج صاحب فرزندى صالح شوى و بر شمار موحّدان زمین و امت رسول خدا بیفزایى تا آن فرزند، نور چشم تو و باقیات صالحات تو باشد؟
انگیزه تو هر چه باشد در انتخابت تأثیر بسزا دارد. آنکه دنبال ازدواج با همسرى ثروتمند است، ملاکهاى دیگر برایش رنگ مىبازد و آنکه دنبال یافتن همسرى همراه براى پیمودن راه خداست، دنبال کسى مىگردد که صلاحیت لازم براى این همراهى و یاورى را داشته باشد. براى اولى، دیندار بودن، عفیف بودن، عالم بودن، اصالت خانوادگى داشتن و ... مهم نیست فقط مهم این است که همسرش ثروت فراوان داشته باشد که در این صورت بىعفتى، بداخلاقى، جهالت و رذالت او بىاهمیت مىنماید و براى دومى، ثروتمند بودن، انتساب به خانواده سرشناس و مانند آن مهم نیست بلکه مهم دیندار بودن، عفیف بودن و فهیم بودن همسرش است.
خواهر و برادر محترم، وقتى انگیزههایت را واکاوى کردى، اگر انگیزههایت رنگ خدایى دارد و در راستاى رضاى خداست و در پى سعادت دنیا و آخرت هستى، تو را بشارت باد که مورد عنایت خدا هستى و به یارى خداوند به پیش برو و پىجویى کن و امیدوار باش که خواسته صحیح و منطقىات اجابت خواهد شد و همسرى مناسب و همراه خواهى یافت و اگر انگیزههایت رنگ خدایى ندارد و رو به پستى و شهوترانى و حیوانى است، در همین ابتدا به تصحیح آنها اقدام کن. بدان که اگر به دنبال رضاى خدا و در پى اطاعت از فرمان خدا و پیامبرش باشى، خداوند هم دنیا و آخرت تو را تضمین مىکند و اما اگر خدا را وا نهاده و دنبال هوا و هوسهایت باشى، از عنایت خدا محروم خواهى شد و حداکثر در مدتى کوتاه به لذتهایى گذرا مىرسى و بعد از آن با مصایب تلخ و کشندهاى روبهرو مىگردى که زندگىات را تیره و تار مىکند. پیامبر اسلام فرمود:
خداوند بر خود واجب کرده است یارى و کمک کردن کسى را که خواهان ازدواج است تا همراهى براى طى مسیر بندگى پیدا کند.(3) و چنین همراهى نیز، طبعاً فردى خداشناس، مؤمن، صالح و مقید به فرمانهاى دین و پاىبند به ارزشهاى اخلاقى است.
در حدیث زیر دقت کن:
چرا مؤمن ازدواج نمىکند؟! زیرا با ازدواج ممکن است صاحب فرزندى شود که ذکر «لا اله الا اللَّه» بر زبانش جارى گردد و با تلفظ به این ذکر شریف زمین را گرانبها کند(4)[ که حامل یک تسبیحگوى خداست.]
این احادیث ما را به پالایش نیتهایمان دعوت مىکند و نیت صحیح را به ما مىآموزد.
نقل است که وقتى یوسف پیامبر(ع) در سرزمین مصر بعد از سالها با برادر مادرىاش مواجه شد و او را از احوال خود آگاه کرد و از وضع حال او سؤال کرد، متوجه شد که برادرش با وجودى که به فراق وى گرفتار بوده ولى ازدواج کرده است. این مطلب بر او گران آمد که برادر چگونه توانسته با وجود غم فراق ازدواج کند و لذا به اعتراض از او پرسید که چطور ازدواج کردى؟
برادرش جواب داد:
پدرم، یعقوب پیامبر، مرا به ازدواج فرمان داد و گفت: اگر مىتوانى ازدواج کن تا شاید فرزندى برایت متولد گردد که با تسبیح خدا بر زمین، آن را گرانبها کند.(5)
تکثیر و تعالىبخشى انگیزهها
برادر و خواهر گرانقدر، یکى از عنایات خداوند به بندگانش این است که اگر نیت بد کنند، تا زمانى که براى تحقق آن نیت گام برندارند، برایشان گناهى ننویسد. مثلاً اگر فردى تصمیم به متلاشى کردن کانون خانوادگى مملو از صفایى کند، گرچه نیت او بد است و سزاوار نیست ولى تا زمانى که این نیت را عملى نکرده و براى تحقق آن قدمى برنداشته باشد، برایش گناهى نوشته نمىشود حالا این اقدام نکردن به خاطر پیدا شدن مانع باشد یا ناتوانى یا انصراف یا ... . اما براى نیت خیر مؤمن ارزش قائل شده و آن را به عنوان عمل خیر ثبت مىکند و بدان پاداش مىدهد. همین که فردى تصمیم بگیرد که کار خیرى انجام دهد حتى اگر موفق به انجام آن هم نشود، باز هم ثوابى برایش منظور مىکند. حتى آرزوى انجام کار نیک نیز به فضل خدا عمل صالح است و موجب ثواب و پاداش. چه نیکو است که از این سفره گسترده فضل و کرم خداوندى استفاده کنیم و علاوه بر پالایش نیتهایمان به تکثیر آنها نیز همت کنیم. یک مرد و زن براى ازدواج خود مناسب است نیتهاى متعدد ارزشمند کنند مثلاً دنبال همسرى باشند وجیه، باجمال، مؤمن و عفیف تا با نگاه کردن به جمال او و از مؤانست و مجالست با وى لذت ببرند و از نگاه کردن به چهره زنان نامحرم و ناموس دیگران بىنیاز شوند و جمال آن زن به او آرامش دهد و براى انجام وظایف بندگى فارغ گرداند و هم آن زن برایش فرزندان صالحى بیاورد و ... .
تکثیر نیتهاى خوب و همراستا از هنرهاى صالحان است و از تقاضاهاى اولیاى خدا. این امام سجاد علیهالسلام است که در دعاى مکارمالاخلاق، خاضعانه از خداوند طلب مىکند:
خدایا! به لطف خود نیتهاى خوب مرا زیاد گردان.(6)
مطلب دیگر، متعالى کردن نیتهاست. در اخلاق امروزى که توسط غربیان تبلیغ مىشود و مؤثرترین اخلاق تلقى مىگردد، معیار عمل فقط سود و لذت موجود در آن است. افراد به انجام اعمالى فرا خوانده مىشوند که سود و لذت عاجل دنیوى در آن محسوس و مشهود باشد و هیچ گاه فردى را به انجام کارى براى سود آجل و اخروى دعوت نمىکنند زیرا سود عاجل نقد است و نفع آجل نسیه و به قول معروف «سیلى نقد به ز حلواى نسیه». گمان بعضى بر آن است که دین فقط به آخرت دعوت مىکند و ترک دنیا و لذایذ دنیا مقدمه رسیدن به آخرت است در حالى که این گونه نیست. دین مىخواهد دنیا را در راستاى آخرت قرار دهد و به ما، رنگ الهى زدن به نیتها و اعمالمان را بیاموزد. یک مبلّغ آگاه دینى هیچ گاه افراد را به ترک لذت مباح دعوت نمىکند بلکه اعلام مىکند که اى انسانهاى مؤمن، لذتهاى غیر مباح و حرام را ترک کنید و راه ترک آن هم رفتن دنبال لذت مباح است اما دنبال لذت حلال و مباح رفتن دو گونه است؛ گاهى خود لذت مباح و حلال غایت و هدف نهایى است مثلاً جوانى دختر زیبایى را دیده و مسحور زیبایى او شده و رسیدن به آن جمال و لذت بردن از همنشینى، مؤانست و ازدواج با او، همه همّ و غم او شده است. او در وراى وصال به این محبوب هدف دیگرى ندارد، اما گاهى همین جوان آن جمال و زیبایى را دیده و دلش بدان تمایل پیدا کرده است ولى به خود تلقین مىکند و توجه مىدهد که چه خوب است من با این صاحب جمال ازدواج کنم تا با دیدن جمال زیباى او و لذت بردن از آن از نگاه به جمال زنان بیگانه و ناموس دیگران بىنیاز شوم و علاوه بر آن، این جمال را آیینه جمال حقتعالى قرار دهم و از این آیت حُسن به زیبایى خالق آن پى برم. به عبارت دیگر در اخلاق دنیایى غربى هدف و غایت همان نور دنیایى است ولى دین به ما یاد مىدهد که غایت را روى عدد صد ببریم زیرا «چون که صد آمد نود هم پیش ماست». اخلاق دینى لذت بردن را نهى نمىکند و آن را نفى نمىنماید بلکه یاد مىدهد که فرد چگونه این لذت بردن را در ضمن و در راستاى هدف بالاترى قرار بدهد تا علاوه بر رسیدن به لذت، عمل صالح آخرتى هم انجام داده باشد.
اینکه از بزرگانى نقل مىشود که ادعا کردهاند ما در زندگى هیچ کار مباحى انجام ندادهایم معنایش این است که آنان خوردن، خوابیدن و دیگر کارهاى خود را با اهداف غایى والاترى انجام مىدادند که با توجه به آن اهداف والاى نهایى، اعمال مباحشان مستحب مىشد و این است معناى دعاى امام سجاد(ع) که: «و انته بنیّتى الى احسن النیّات؛(7) نیت مرا به حد بهترین نیتها بالا ببر».
اى خواهر و برادر گرامى، ازدواج و انتخاب همسر هم، مىتواند در راستاى اهداف الهى و والا باشد و در ضمنِ آن لذت بردن و کامجویى هم حاصل گردد و مىتواند فقط براى کامجویى باشد. هنر مؤمن در این است که لذت بردن و کامجویىاش را در ضمن هدفى عالى قرار دهد و بر شما باد به این روش عمل کردن. البته اگر لذت مباح هم هدف و غایت باشد، مانعى ندارد و فرد گناه نکرده بلکه از نعمت خدا استفاده کرده و مأجور است، گرچه اجر او کمتر از اجر کسى است که این عمل را در راستاى اهداف والاتر قرار مىدهد و آن را به سطح مستحب یا واجب مىرساند. این کلام خداوند از زبان مؤمنان به قارون است که اى قارون:
«و ابتغ فیما آتاک اللَّه الدار الاخرة و لا تنسَ نصیبک من الدنیا؛
اى قارون، با این اموالى که خداوند به تو عطا فرموده آخرت را طلب کن و اسباب سعادت آخرت را فراهم آور و البته نصیب و بهره دنیایىات را هم فراموش مکن.»(8)
بنابراین چه خوب است یاد بگیریم که لذت مباح را که غایتى متوسط است در راستاى غایتهاى والاتر قرار دهیم و از لذتهاى غیر مباح چشم بپوشیم و با اقدام به ازدواج در گسترش پاکى و طهارت و سلامت در جامعه مؤثر گردیم.
ادامه دارد.
پىنوشتها:
1) ر.ک، سوره یوسف، 53 - 23.
2) مستدرک، ج14، ص153.
3) نهجالفصاحه، ص294.
4) وسایل الشیعه، ج14، ص3.
5) کافى، ج5، ص329.
6) صحیفه سجادیه، دعاى بیستم.
7) صحیفه سجادیه، دعاى مکارمالاخلاق، دعاى بیستم.
8) سوره قصص، آیه 77.