زنان و اهداف تربیتى دورههاى مختلف زندگى
«قسمت دوم»
14 تا 28 سالگى
مریم معینالاسلام
در این دوره دختران با توجه به تحولات جسمى - روانى که پیدا مىکنند دغدغهها و دلمشغولىهاى خاصى پیدا مىکنند که باید به آن کمک شود تا بتوانند این نگرانىها و دغدغهها را راحتتر تحمل نمایند و با آن بتوانند کنار بیایند. بدین جهت بخشى از اهداف تربیتى این دوره متوجه این مسئله مىباشد که به مهمترین آنها اشاره مىشود.
تعادلبخشى در توجه به ظاهر
یکى از نگرانىهاى دختران نوجوان در این دوره، مشکلاتى است که از نظر قیافه ظاهر در بدن آنان ایجاد مىشود. رشد سریع جسمانى آنان در این دوره موجب مىشود که داراى نوعى قامت دوکىشکل و ناهنجار گردند. رشد سریع استخوانها، یک منظره ناموزون به آنان مىبخشد و جوشهاى دوره نوجوانى، قیافه ظاهرىشان را کاملاً به هم مىریزد و این مسئله بالاخص براى یک بخشى از دختران که بیش از حد متوجه بدن و جسم خود مىباشند نگرانىهاى جدى در زندگى ایجاد مىنماید و براى رفع این نگرانى دست به اقداماتى مىزنند که مىتواند در آینده ضررهاى جدى براى آنان در زندگى ایجاد نماید. از جمله اینکه به فکر رژیم غذایى و لاغرى مىافتند و در دورهاى که بیش از دورههاى دیگر نیاز به مواد غذایى لازم دارند خود را از بسیارى از غذاها و ویتامینهاى ضرورى محروم مىکنند و این خود موجب بیمارىهاى دشوارى مثل بىاشتهایى روانى مىشود. و به دنبال اقدامى تحققناپذیر و آرمانگرایانه مىباشند یعنى پیدا کردن قیافهاى پسرانه که غیرممکن است.
براى برخورد مناسب با این مسئله، اولین رسالت و وظیفه پدر و مادر و معلمان و مربیان دختران نوجوان این است که شناختى وسیع نسبت به تیپها و گرایشهاى مختلف دختران در این دوره پیدا نمایند. همان طور که اشپرانگر در مورد نوجوانان، 8 تیپ ذکر مىکند:
1 - تیپ متوجه بدن و طبیعت
2 - تیپ پرشور و زیباپسند
3 - تیپ متفکر
4 - تیپ فعال که ارزشهاى او متوجه پیشرفت و موفقیت است.
5 - تیپ ماجراجو یا متمایل به سلطهگرى بر دیگران و شهرتطلبى.
6 - تیپ اجتماعى با ظرفیت نوعپرستى و دیگرخواهى.
7 - تیپ اخلاقى، مشتاق، دوآتشه که شدیداً از اصول اخلاقى دفاع مىنماید.
8 - تیپ مذهبى
توجه به این تیپها و تشخیص آنها مىتواند کمک بسیار خوبى براى والدین و معلمان باشد.(1)
با توجه به نظریه اشپرانگر عدهاى از نوجوانان همان طور که گفته شد، از تیپى هستند که متوجه بدن و ظاهر خود هستند. در این صورت وقتى تیپ او متوجه شد و والدین شناختند مرحله بعد تعدیل این توجه افراطى است.
باید ضمن اینکه این تغییرات را طبیعى و از تحولات این دوره براى دختر جلوه دهیم، سعى شود توجه او را از ظاهر، به ارزشها و زیبایىهاى باطنى سوق دهیم. با او در این مورد که زیبایى ظاهر خیلى خوب است، اما همه زیبایىها در زیبایى ظاهر نیست. بلکه زیبایىهاى باطنى وجود دارد که اگر در فرد این زیبایىها ایجاد شود هم ماندگار است و هم ارزشمند و در صورت برخوردارى از این زیبایىها نبودن زیبایى ظاهرى، اصلاً نمود ندارد و جلوههاى شخصیتى فردى که از زیبایىهاى باطنى برخوردار است به حدى چشمگیر است که بقیه زیبایىها را تحتالشعاع قرار مىدهد. توجه او را به این سخن گرانسنگ مولاى پرهیزکاران حضرت على(ع) جلب کنیم که مىفرمایند: «زینة البواطن خیرٌ من زینة الظواهر؛ زینتهاى باطنى بهتر از زینتهاى ظاهرى است.»
نکته جالبى که از تحقیقاتى که در سال 1995 در دانشگاه آریزونا به عمل آمد، نشان داد که 90% دختران سفیدپوست از میزان وزن خود ناراضى بودند. برخلاف زنان سفیدپوست 70% دختران سیاهپوست از ظاهر خود بسیار خشنود بودند. زیرا 64% آنها چند کیلو اضافه وزن را به لاغرى مفرط ترجیح مىدادند، به علاوه 65% آنها معتقد بودند که زن با بالا رفتن سن از زیبایى بیشترى بهرهمند مىگردد. نکته جالب توجهى که در فرهنگ دختران نوجوان سیاهپوست به چشم مىخورد، اعتقاد آنها به زیبایى سیرت و درون و نه زیبایى برون است.(2)
همان طور که ملاحظه مىشود و نتیجه این تحقیقات نشان مىدهد، دید دختران سفیدپوست به زیبایى بسیار محدود و تنگنگرانه است. در حالى که دختران سیاهپوست از یک وسعت دید در مورد زیبایى برخوردارند و این مسئله ناموزون بودن قیافه ظاهرى آنان را برایشان قابل تحمل مىکند. به هر حال همه دختران نوجوان باید یک وسعت دید در مورد زیبایىها پیدا کنند که در این صورت از نگاه افراطى آنان به زیبایى ظاهر کاسته مىشود، متوجه زیبایىهاى دیگر مىگردند.
در غیر این صورت دختران در این دوره بر اساس نوع تصورى که از زشتى و یا زیبایى خود پیدا مىکنند و هم براساس نوع قضاوتى که دیگران درباره زشتى و زیبایى آنها مىکنند، ممکن است موضع درست یا ناصوابى را اتخاذ کنند. احساس شادابى و گاهى احساس تفاوت، گویاى این احساس است.
به گفته هاوفیلد، زیبایى دختر ممکن
است در چگونگى عقیده و رفتار و نظر وى در مورد زندگى، اثر فراوان داشته باشد. ممکن است بیش از اندازه به زیبایى خود مغرور گردد و به دیگران فخر و تکبر بفروشد، یا اینکه او را به خودآرایى وا دارد و این رمز و راز بسیارى از بىبند و بارىها در آنان و خودنمایىهاست.(3)
پس باید یکى از اهداف تربیت دختران در این دوره تعدیل توجه نسبت به ظاهر و مصروف داشتن فکر و ذهن او به سوى زیبایىهاى باطنى باشد، تا هم گرفتار نگرانىهایى که منجر به گرفتن تصمیمات خطرناک در زندگى وى مىگردد نشود و هم اینکه به خودآرایى و جلوه گرى و بىبند و بارى کشیده نشود.
کسب هویت
یکى دیگر از الزامات تربیتى در این دوره کمک به دختران نوجوان براى کسب هویت است. به بیان دیگر در این دوره نوجوانان با سه سؤال عمده و اساسى در زندگى روبهرو هستند. من کى هستم؟ از کجا آمدهام؟ و به کجا خواهم رفت؟ تا زمانى که به این سه سؤال اساسى زندگى خود دست نیابد آرامش روانى نخواهد یافت و دچار بحرانى جدى به نام بحران هویت خواهد شد.
از اینرو یکى از مساعدتهایى که در این دوره باید با نوجوان به عمل آید، کمک به او براى کسب هویت است. او باید پاسخ درستى براى اینکه کسى هست داشته باشد. که البته مجموعه القائاتى که از دوران کودکى به او در مورد شخصیتش شده است، او را به احساسى در مورد خود مىرساند که اگر القائات در دوران کودکى توسط خانواده مثبت بوده باشد او احساس خوبى نسبت به خود دارد و اگر القائات منفى بوده باشد و مرتب او را به عنوان فردى بىعرضه، تنبل، بىلیاقت و اینکه به درد هیچ کارى نمىخورد، خطاب شده باشد؛ این مجموعه القائات منفى موجب مىشود که او احساس منفى نسبت به خود داشته باشد.
به هر حال آنچه که مورد بحث است این است که او باید پاسخ درستى براى خود در مورد خودش داشته باشد که اگر این پاسخ را از مراجع ذىصلاح نگیرد، براى کسب هویت خود به دوستان و گروه همسالان پناه مىبرد و سعى مىکند با عمل کردن به طبق میل آنها و پذیرش ارزشهاى گروه، احساس استقلال و بلوغ خود را به اثبات برساند. و گاهى براى نشان دادن وحدت و یکرنگى با آنها، تیپِ خالى از پوشش و یا آرایش را براى خود برمىگزیند که نشانه استقلال و هویت جدید او است. و اینجاست که پدر و مادر یکّه مىخورند و دچار نگرانى مىگردند و از اینکه چرا دخترشان اقدام به این عمل نموده است سخت متأسف و غمگین مىگردند و او را مورد تنبیه و سرزنش قرار مىدهند.
در حالى که در این گونه موارد پدر و مادر باید سعى نمایند مسئله را از طریق عاقلانهاى حل نمایند و او را از خود، بیگانه و منتزع ننمایند. و باید به جاى تنبیه و سرزنش با او صمیمانه به صحبت نشسته و به بیان احساسات خود بپردازند. که در این صورت او هم شروع به درد دل مىکند و از احساسات سرخورده درونى خود صحبت مىکند و دلایل کار خود را توضیح مىدهد. این گفتگوى دو جانبه بسیارى از مسائل را حل خواهد کرد و در ضمن وسیله بسیار خوبى براى بیرون ریختن احساسات و خشم نوجوان است.
ایجاد ملکه عفاف
در اسلام تکیه بیشترى روى عفت که همان بازداشتن و حصول حالتى براى نفس که در سایه آن، نفس را از غلبه شهوت حفظ نماید براى زنان گردیده است، بدان جهت که ریشه و اساس بسیارى از معضلات و مشکلات اخلاقى به دلیل بىعفتى افراد مىباشد. در بینش اسلامى، زن داراى سرمایهاى گرانقدر است که هویت او به این سرمایه بستگى دارد و به همین جهت حفظ و صیانت این سرمایه براى زنان واجب است. اگر دختران یک جامعه داراى عفت باشند این عفت مانند دژى مستحکم و آهنین او را از تجاوز و گنهکارى و پلیدىهاى اخلاقى و سقوط حتمى محافظت مىنماید.
در آموزههاى دینى، بهترین زنان را زنان عفیفه مىدانند «خیر نسائکم العفیفة»؛ باید یکى از اهداف تربیتى دختران، برنامهریزى براى کسب عفت و ملکه نمودن این ویژگى و صفت خوب است. اگر چه باید براى حفظ عفت، از کودکى برنامهریزى کرد تا در دوران بلوغ عفت در آنان ملکه گردد.
مهمترین عامل براى ایجاد عفت در دختران، مادران عفیفه مىباشند، به همین جهت در روایات ما آمده است که «طوبى لمن کانت امه عفیفة؛ خوشا به حال آن کسى که مادرش پاکدامن باشد» چرا که دختران همان طور که قبلاً گفته شد مادران را الگوى خود قرار مىدهند و با او همانندسازى مىنمایند.
متولیان تربیتى باید بدانند که اگر سدّ حیا و دژ مستحکم عفت در دختران شکسته شود آنان در مقابل تهاجمات فرهنگى آسیبپذیر مىشوند. و حفظ آنان در این روزگار که دشمن بنا دارد با اشاعه فحشا و ضد ارزشها جامعه را به انحطاط بکشد بسیار مشکل است.
در حفظ عفت و پاکدامنى دختران نوع پوشش و لباس نقش مهمى دارد. توصیههاى اسلام در رابطه با پوشش دختران، دقیقاً به جهت حفظ این دژ مستحکم مىباشد. از اینرو باید به نوع پوشش دختران در این سن توجه شود. ضمن اینکه شرایط مساعدى را براى خودآرایى در محیطهاى زنانه و ارضاى حس زیبایىخواهى و زیباطلبى براى آنان فراهم مىشود، باید به این نکته دقیق هم توجه گردد که حتى در محیطهاى زنانه به گونهاى لباس نپوشند که به حریم عفاف آنان آسیب وارد گردد.
علاوه بر اینها، یکى دیگر از مسائلى که به عفت دختران آسیب وارد مىنماید وجود روابط آزاد و بىحد و حصر با نامحرمان در محیط خانواده و نزدیکان و خارج از خانه مىباشد. اگر چه به ظاهر حفظ حجاب و پوشش صورت گرفته است ولى نشستهاى خانوادگى محرم و نامحرم در یک مکان به صورت پنهان از میزان عفاف دختران نوجوان مىکاهد.
به همین جهت باید خانوادهها مخصوصاً مادران در خانه شرایطى را فراهم نمایند بدون اینکه دختران احساس تحمیل و محرومیت نمایند، به گونهاى فضاسازى شود و مدیریتى اعمال گردد تا زمینه نشستهاى خانوادگى با نامحرمان در خانواده به حداقل برسد.
ضمناً عواملى مثل بىبند و بارى والدین در روابط خود، اهانت و تحقیر دختران، ضعف عقیده و ایمان، سهلانگارى والدین در نهادینه کردن این ارزش اخلاقى از زمان کودکى و قرار دادن دختران در برابر ارزشهاى کاذب ...، همه از عوامل خطرزا براى پاکدامنى و وقار اسلامى دختران است که والدین باید با هوشیارى کامل متوجه این خطرها باشند و ضمناً نظر دخترانشان را به این گفته «روسو» جلب نمایند که مىگوید: «موقعى که زنان قیافه محجوب و موقّر جنس خود را رها مىکنند و وضعیت اشخاص سستعنصر را مىگیرند به عوض اینکه منظور خود را دنبال نمایند از آن دور مىشوند.»(4)
آنان را متوجه تأثیرات سوئى که اعمال خلاف عفت بر روى شخصیت دختران جوان مىگذارد، نمایند و همان طور که «سایف» مطرح کرده بدانند که «عفت و حیا باقىمانده بربریت نیست بلکه محصول فرهنگ و تمدن است.»(5) و این باور در دختران ایجاد شود که از به میزان برخوردارى از صفت زیباى حیا و عفت، از شخصیت متعالىتر و ارزشمندترى برخوردار مىگردند.
تعادلبخشى در ارتباطات
در این دوره، یک تعارض جدى در فکر و ذهن نوجوان ایجاد مىشود که مىپرسند: صمیمت و نزدیکى و یا انزوا و تنهایى؟
آنان در این بحران که آیا به دیگران و نیازهاى دیگران باید بپردازند یا به نیازهاى شخصى خودشان دچار افراط مىشوند و گاهى آنقدر متوجه نیازهاى دیگران و توجه به دیگران مىشوند که به کلى نیازهاى شخصى خودشان را از یاد مىبرند.
دختر نوجوانى که آماده برقرارى رابطه پر مهر و محبت، بر اساس هماحساسى و همدلى با دیگران است باید این تجربه مهم زندگى را بیاموزد که در این ارتباط باید ایجاد هماهنگى بین خدمت به دیگران و جوابگویى به نیازهاى شخصى خود نماید. او باید بداند که در جستجوى ایجاد ارتباط با دیگران نباید خود را نادیده بینگارد همان طور که مشاهدات دقیق «کارول گیلیان» درباره دختران جوانى که به دنبال ایجاد روابط هستند نشان مىدهد، چنین روشى محکوم به فناست و نتیجه مثبتى در بر نخواهد داشت.
در این مسئله غالباً دختران نوجوان اغلب بر سر دو راهى قرار مىگیرند؛ آیا بهتر است که در جهت نیازهاى دیگران گام برداشت و خوشبختى خود را انکار نماییم و یا آنکه به خود پرداخته، دیگران را نادیده انگاریم؟ سؤال این است که «کدام راه را انتخاب کنیم، انسانى مفید یا انسانى خودخواه؟» دختران باید در این رابطه نقطه تعادل را به دست آورند و بدانند که به همان قدر که نگران دیگران هستند باید به نیازهاى خود هم بپردازند.
یکى از اهداف تربیتى دختران نوجوان در این دوره ایجاد الگویى در روابط اصیل و صحیح است. در غیر این صورت، اگر زن در این کشمکش ذهن در انتخاب خود یا دیگران به این نتیجه برسد که مقبولترین رفتار اجتماعى، انکار نیازهاى شخصى است، این نتیجهگیرى موجب مىشود که او مرتباً نگران احتیاجات دیگران باشد و این راه را با وسواس بیمارگونه دنبال نماید. در این صورت خشم، رنجیدگى، افسردگى و استرس را به دنبال خواهد داشت و درماندگى ناشى از نادیده گرفتن خویش، باعث مىشود که فرد خود را یک قربانى بیابد و این احساس، تمام وجودش را اشغال نماید.
همان طور که قرآن کریم در آیات متعدد در همه امور ما را به رعایت اعتدال دعوت نموده است و حتى در موضوعى مانند انفاق که این همه مورد تأیید قرار گرفته، سفارش رعایت اعتدال را مىنماید و همچنین روایات متعدد، افراط و تفریط در امور را موجب هلاکت دانسته است، افراط در توجه به دیگران و فراموش کردن خود هم مىتواند منجر به هلاکت شود. از اینرو باید در این زمینه دختران را به اعتدال رساند تا بتوانند در پى برقرارى ارتباطى صحیح و اصولى ضمن لذت بردن از ارتباط با دیگران، به خواستهها و نیازهاى خود توجه نمایند. تا به احساس رضایت در زندگى دست یابند و هم اینکه خود آنان هم بتوانند در مسیر تکامل و تعالى در عرصههاى مختلف علمى، اخلاقى، دینى گام نهند. ضمن اینکه در کمک به دیگران و همدلى و هماحساسى با آنان نیز به صورتى متعادل و هماهنگ تلاش مىکنند.
پىنوشتها: -
1) نظریههاى بنیادین درباره نوجوانى، ص118.
2) جلوههاى زندگى یک زن، ص83.
3) روانشناسى کودک و بالغ - ج . آ . هاوفلید - ترجمه مشفق همدانى - ص308.
4) به نقل از کتاب سازندگى و تربیت دختران - دکتر على قائمى - ص201.
5) روانشناسى و تربیت جنسى - ص38.