زنان و امنیت غذایى
زنان ثابت کردهاند اگر به فرصتها و منابع دسترسى داشته باشند، افرادى کارآمد خواهند بود. زنان و مردان به یارى هم در مزرعه و دیگر سطوح جامعه، نیرویى به شمار مىروند که قادر خواهند بود امنیت غذایى را براى مردم در سده بیست و یکم تضمین کنند. زنان و مردان با تولید، عملآورى و تأمین مواد غذایى نقش بسیار مهمى در حیات انسانى ایفا مىنمایند. این امر در مورد زنان روستایى مصداق بارزترى دارد اما با وجود نقش و سهم انکارناپذیرشان در تأمین مواد غذایى، غالباً در راهبردهاى توسعهاى مورد بىتوجهى یا کمتوجهى قرار مىگیرند.
زنان کشاورز در امر تولید محصولات مهمى از جمله برنج، گندم و ذرت فعالیت داشته و بسیار کوشا مىباشند؛ ضمن اینکه فعالیتهایى همچون بذرپاشى، وجین، کوددهى، سمپاشى، درو و خرمنکوبى محصولات کشاورزى توسط زنان انجام مىشود.
نقش زنان در تولید فرآوردههاى ثانویهاى همچون بقولات و سبزیجات نیز قابل توجه است. این محصولات که عمدتاً در مزارع خانگى کشت مىشوند نه تنها منبع اصلى تأمین مایحتاج غذایى تعداد زیادى خانواده به شمار مىآیند، بلکه در فصول کممحصول یا زمانى که محصولات اصلى به دلایلى از بین مىرود، تنها ماده غذایى موجود مىباشند.
در بخش دامدارى نیز زنان به تغذیه دامها، پرورش مرغ و خروس و حیواناتى همچون گوسفند و بز مىپردازند. آنان بخش اعظم فعالیتهایى مانند برداشت و عملیات پس از برداشت از قبیل ذخیرهسازى، نگهدارى، انبار کردن، عملآورى و بازاریابى و فروش را نیز انجام مىدهند.
با این تفاصیل، با وجود اینکه زنان روستایى نقش اصلى و محورى را در عرصههاى تولید محصولات کشاورزى برعهده دارند، لکن جزو محرومترین اقشار جامعه به شمار مىروند. در کشورهاى توسعهنیافته و کمتر توسعه یافته، عواملى همچون جنگ، مهاجرت مردان از روستا به شهر براى کسب درآمد و کار و شیوع مرگ و میر ناشى از بیمارىها موجب شده است شمار زنانى که سرپرستى خانوادهشان را بر عهده دارند روز به روز افزایش یابد. این پدیده که «زنانه شدن کشاورزى» نام دارد، فشار کارى مضاعفى را بر زنان و در راستاى تأمین، تولید و تدارک مواد غذایى تحمیل مىنماید.
تحقیقات فائو نشان داده است که اگر چه در بیشتر کشورهاى در حال توسعه، محور اصلى بخشهاى مختلف کشاورزى، نیروى کار زراعى و سیستمهاى غذایى و تأمین معاش روزانه خانواده را زنان تشکیل مىدهند، لیکن در بهرهمندى از منافع حاصل از رشد اقتصادى یا فرآیندهاى مربوط به امر توسعه، در رتبههاى بعدى قرار داشته و در مواردى نه تنها سودى از این فرآیند نصیبشان نمىشود بلکه بر عکس، از این امر متضرر نیز مىگردند.
در جامعه کشاورزى به طور سنتى و از دیرباز تعیین خط مشى کلى و تصمیمگیرى توسط مردان انجام شده است. زنان به مراتب دشوارتر از مردان مىتوانند به منابع و خدمات ارزشمندى همچون زمین، خدمات کشاورزى، فنآورى و آموزش که باعث بالا رفتن قابلیت و ظرفیت تولید مىشود دسترسى داشته باشند.
فقدان اطلاعات و دادههاى کشاورزى به تفکیک جنسیت، بدان معناست که نقش و حضور زنان در امر کشاورزى کمتر مورد مطالعه قرار گرفته و نیازهاى ویژه آنان در برنامههاى توسعه نادیده گرفته شده است. توانمندسازى زنان به عنوان یک عامل کلیدى براى حصول سطح مناسب تغذیه و بهبود کیفیت و توزیع محصولات کشاورزى و مواد غذایى و ارتقاى سطح زندگى در جوامع روستایى از موارد مهم در این برنامههاى توسعهاى مىباشد. این برنامه براى زنان مىتواند حقوق یکسانى در زمینه دسترسى به زمین و سایر منابع تولید، افزایش حضور در عرصههاى تصمیمگیرى، سیاستگذارى، کاهش بار و فشار کارى، بالا بردن امکان دسترسى به اشتغال و درآمد باشد.
شاید یک دیدگاه مبتنى بر جنسیت با محور قرار دادن مسائل جنسیتى در کاربرى، مدیریت منابع طبیعى، تقسیم کار، مالکیت زمین و دسترسى به منابع تولید قادر باشد راه را براى درک هر چه بهتر نقش مسائل جمعیتى در روند توسعه پایدار همراه سازد.
از سوى دیگر، دیدگاه جمعیتى ممکن است منجر به درک بهترى از مناسبات جنسیتها شود. عوامل جمعیتى از جمله رشد جمعیت، ساختار سنى، عوامل مؤثر در سلامتى، سطح تغذیه و عوامل دیگرى مانند توزیع مکانى و مهاجرتها مىتواند در توضیح و تبیین تفاوت و اختلاف میان محدودیتها و موقعیتهاى زنان و مردان جوامع روستایى مؤثر باشد. براى مثال شهرگرایى و مهاجرت، بر نقش جنسیتها و هویتپذیرى اثر فراوانى دارد.
اعتبار و سرمایه شرایط لازم و اساسى براى افزایش تولیدات کشاورزى است. زنان و مردان کشاورز براى خرید بذر، کود، حشرهکش و علفکش و استخدام کارگر و کمک به عملیات پس از برداشت محصول به اعتبارات کوتاهمدت نیاز دارند. در عین حال، آنان براى دستیابى به فنآورىهاى پیشرفته و مؤثر نظیر لوازم آبیارى، وسایل حمل و نقل و در صورت مناسب بودن شرایط ایجاد واحدهاى جدید نیازمند اخذ اعتبارات بلندمدت هستند.
با این حال در تمام کشورهاى در حال توسعه زنان حتى در مواردى هم که به عنوان سرپرست خانواده مطرح هستند فاقد شرایط کامل براى دریافت وام قلمداد مىشوند. این محدودیتها و موانع قانونى که بر سر راه زنان قرار دارد، باعث مىشود آنان از کوشش براى بهبود یا توسعه فعالیتهاى کشاورزى باز مانند.
اگرچه هم زنان و هم مردان خردهکشاورز در کشورهاى جهان سوم، براى اخذ اعتبارات مورد نیازشان با مشکلاتى مواجه مىباشند لیکن در این میان زنان به دلیل عدم امکان دسترسى به ضمانت و وثیقه شرایط دشوارترى دارند. زیرا این مردان هستند که قانوناً مالک و صاحب زمین شناخته مىشوند و لذا وثیقه در اختیار آنان قرار دارد. در اینجا بد نیست نقش زنان را نیز در بخش شیلات مورد بررسى قرار دهیم.
ماهى به عنوان عمدهترین ماده غذایى که در شرایط طبیعى استحصال مىشود، سرشار از پروتئین بوده و منبع درآمد نقدى بسیارى از خانوادهها به شمار مىآید. در بسیارى از کشورها، در فعالیتهاى ماهیگیرى نیز زنان و مردان مکمل یکدیگرند. بیشتر اوقات هنگامى که مردان به کار در کشتىهاى بزرگ ماهیگیرى در میان دریا اشتغال دارند، زنان در قایقهاى کوچک به صید ماهى مىپردازند. بیشتر زنان صید را به شیوههایى مانند صید با کمک ابزار ساده ماهیگیرى، صید در آبهاى کمعمق و شکار ماهى به صورت مستقیم و جمعآورى خرچنگ و موجودات نرمتن و جلبکهاى دریایى در ساحل انجام مىدهند. در جوامعى که به روش صید صنعتى کار مىکنند، زنان علاوه بر فعالیتهاى مشابه، مسئولیت کارهاى وقتگیرى همچون بافتن و تعمیر تور ماهیگیرى، عملآورى و فروش محصول صیدشده را نیز به عهده دارند. در بسیارى از کشورها نقش زنان در صید بسیار چشمگیر است. در قاره آفریقا آنها در رودخانهها و دریاچهها به ماهیگیرى مىپردازند. در آسیا در مناطقى که ماهى نقش مهمى در برنامه غذایى خانوادهها دارد، زنان در هر دو نوع صید صنعتى و تجارى فعالیت مىکنند. در بخشهایى از هندوستان زنان به وسیله تور به صید میگو در مرداب مىپردازند. زنان لائوس در کانالها ماهیگیرى مىکنند و در فیلیپین در مردابهاى ساحلى با کائو به امر صید مىپردازند.
در بسیارى از مناطق، زنان حرف اول را در پرورش سریع آبزیان مىزنند. آنان فعالیتهاى مربوط به تغذیه، استحصال ماهىها و نیز عملآورى صید را انجام مىدهند. در لسوتو و دیگر کشورهاى جنوب آفریقا که عضو برنامه فائو براى توسعه جوامع محلى از طریق پرورش آبزیان (کشت آبورزى) هستند، زنان به همان مهارت اداره امور خانه، حوضچههاى پرورش ماهى را اداره مىکنند. ماهىهاى پرورشیافته در این حوضچهها یا به مصرف خانواده مىرسد یا درآمد حاصل از آنها صرف خرید مواد غذایى دیگر مىشود.
خشک کردن ماهى در آفتاب، نمکسود کردن، دودى کردن و تهیه غذاهاى دریایى مانند خمیر ماهى، شیرینى و کیک ماهى در قالب فعالیتهاى خانگى و فعالیتهاى گستردهتر در صنایع تبدیلى از جمله کارهایى است که توسط زنان انجام مىشود. به طور کلى، زنان، عرضهکننده نهایى محصولات صید شده به شمار مىآیند. در برخى مناطق در حال توسعه، زنان به کارفرمایان برجستهاى در امر استحصال ماهى تبدیل شدهاند و از این رهگذر و با کسب درآمد، اعمال مدیریت و در اختیار داشتن مبالغ قابل توجه، شرکتهاى مختلفى را که به نحوى با تجارت ماهى سر و کار دارند راهاندازى کرده و درآمد قابل توجهى را نصیب خانواده و جامعه خود مىکنند. نتایج حاصل از توسعه نشاندهنده آن است که اصلاحات مستمر در امر ارتقاى سطح بهرهورى و کاربرد محصول شیلاتى و دیگر منابع طبیعى، زمانى به منصه ظهور مىرسد که نقش اساسى و حیاتى زنان در این فعالیتها به رسمیت شناخته شود. مثال بارز این امر، پذیرش طرح Chorkor Oven در سطح گسترده مىباشد که توانسته است شرایط کارى و سطح درآمد زنان ماهیگیر را در سرتاسر آفریقا بهبود بخشد. به عنوان مثال در یک طرح تأمین غذا در کشور موریتانى، 50 زن در قالب تعاونى صیادى، یک کارخانه جدید ماهى خشککنى راهاندازى کردهاند. آنان با این اقدام توانستهاند غذایى سرشار از پروتئین تهیه نمایند که قابلیت صادرات به سرتاسر صحراى بزرگ موریتانى و نواحى خشک و لمیزرع را دارا مىباشد. لیکن هنوز زنان فاقد امکانات فیزیکى و سرمایه لازم براى ورود به عرصه تصمیمگیرى یا تصدى پستهاى رهبرى و دسترسى به آموزش و پرورش رسمى هستند. دسترسى به این منابع و خدمات اساسى خواهد توانست میزان بازدهى، سودآورى و ثبات و استمرار فعالیتهاى آنان را افزایش دهد. اگر چه پروژههاى کلان توسعه شیلات و روى آوردن به فعالیتهاى مکانیزه و فنآورى پیشرفته قادر است از یک سو ظرفیتهاى تولید را در شیلات بالا ببرد، ولى از دیگر سو، مىتواند فشار کارى وارده بر زنان را پس از استحصال صید افزایش دهد. این فشار و بار کارى مضاعف، معمولاً با افزایش حقوق و دستمزدى براى زنان همراه نیست و یا به قیمت از دست دادن دیگر فرصتها و فعالیتهاى درآمدزا تمام مىشود. اگر هم یک فعالیت شیلاتى گسترده یا مکانیزه شود، منافع حاصل از آن غالباً نصیب مردان مىشود. اما بدیهى است زنان باید در فعالیتهاى شیلاتى شرایط یکسانى با مردان داشته باشند تا بتوانند وضع زندگى و تغذیهاى خود و خانوادهشان را بهبود بخشند. همان طور که نتایج حاصل از یکى از پروژههاى اجرا شده توسط فائو در کشور مالى براى زنان روستایى نشان مىدهد سرمایهگذارى براى زنان نتایج چشمگیرى به دنبال دارد. ایجاد صندوقهاى در گردش و طرحهاى اعتبارى، استعداد و قابلیتهاى زنان روستایى را تقویت مىکند تا همپاى مردان در فرآیند توسعه پایدار مشارکت داشته باشند. به عنوان نمونه وقتى مردان به شهرها مهاجرت مىنمایند، مشکلات زنان دوچندان مىشود. زیرا در چنین شرایطى مسئولیت امور مزرعه نیز به آنها واگذار مىشود. یک تحلیل آمارى از طرحهاى اعتبارى در کشورهاى کنیا، مالاوى، سیرالئون، زامبیا و زیمبابوه نشان مىدهد که زنان کمتر از 10 درصد اعتبارات اعطایى به خردهمالکان را دریافت مىکنند که از این بین هم فقط یک درصد به امر کشاورزى اختصاص مىیابد. در جامائیکا زنان تنها 9 درصد از اعتبارات بانک کشاورزى را به خود اختصاص دادهاند. جالب اینکه به استناد تحقیقات و تجربیات، زنانى که موفق به اخذ وام مىشوند، در بازپرداخت بدهى خود عملکردى به مراتب بهتر از مردان دارند. برخى از عوامل مهمى که باعث مىشود بانکها و مؤسسات اعتبارى از اعطاى وام به زنان خوددارى مىکنند به قرار زیر است:
- بىتجربگى زنان در نحوه دریافت وام
- تقاضاى وام به مقدار اندک
- زنان معمولاً به طور جدى و رسمى در برنامههاى ترویج و توسعه یا در ساختارهایى که با مؤسسات و نهادهاى اعتبارى در ارتباط هستند حضور دارند؛
- بالا بردن آمار بىسوادى در بین زنان به این معنى است که آنان غالباً با شرایط و شیوههاى درخواست و دریافت وام آشنایى ندارند؛
محدودیتهاى زنان از نظر میزان مشارکت و حضور در اتحادیهها و تعاونىهایى که عمدتاً توسط کشاورزان مرد اداره مىشوند، نیز به نوبه خود عامل دیگرى است که احتمال دسترسى زنان به اعتبارات را کاهش مىدهد.
منابع:
سایت اینترنتى FAO.
ماهنامه علمى جهاد، سال نوزدهم، 235 - 234.