مرقد حضرت زینب(س)، کنکاشى دوباره
سیدحسن فاطمى
از جمله امور مورد اختلاف میان پژوهشگران، محل دفن حضرت زینب کبرى(س) است. با بررسى کتابها و نظریات مختلف، به این نتیجه رسیدیم که:
الف) بیشتر نظریات، بر اساس تحقیقات ناقص است و نمىتوان به نتیجهگیرى آنها اعتماد کرد.
ب) بعضى نویسندگان مصرى و شامى از ابتداى تحقیق بنا دارند ثابت کنند زینب کبرى(س) در وطن آنها مدفون است و چنین بنایى در نتیجهگیرى آنها تأثیر گذاشته است.
ج) بسیارى از محققان، بدون مراجعه به منابع اصلى و دست اول، به گفته واسطهها اعتماد مىکنند؛ در حالى که با مراجعه به منابع اصلى متوجه شدیم بسیارى از نسبتها نادرست است و گاه صدر یا ذیل مهمى دارند که از قلم افتاده است. همچنین گاه به نسخهاى خطى استناد مىکنند که معلوم نیست وجود خارجى داشته باشد. بنابر این به هیچ یک از نقلهاى واسطه نباید اعتماد کرد.
د) برخى محققان وقتى وارد بحث مىشوند وظیفه خود مىدانند که جایى را به عنوان مزار حضرت تعیین کنند و لذا به ناچار یک طرف را مىگیرند و هر طور شده ثابت مىکنند که در فلان جا مدفون است؛ در حالى که لزومى ندارد محققِ بىطرف، محل دفن را تعیین کند.
گستردهترین تحقیقى که در مورد مدفن زینب کبرى یافتیم کتاب «مرقد العقیله زینب»،(1) تألیف محمد حسنین سابقى است که نویسنده به این نتیجه رسیده که مزار آن حضرت در دمشق است. اما لغزشهاى مهمى در این کتاب دیده مىشود که در این مقاله به بعضى از آنها اشاره مىکنیم. امید است توفیق نصیب شود و در مقالهاى جداگانه به نقد و بررسى این کتاب بپردازیم.
به طور کلى سه جا را به عنوان مزار حضرت زینب کبرى(س) ذکر کردهاند: مصر، دمشق و مدینه. هر سه مکان را در این نوشته مورد بررسى قرار مىدهیم.
مصر
کهنترین نوشتهها
جهت بررسى مرقد زینب کبرى در مصر، منابع را به ترتیب تألیف، مورد بررسى قرار مىدهیم:
الف) کتاب اخبار الزینبات
قدیمىترین کتابى که ادعا شده مدفن زینب کبرى(س) را ذکر کرده، کتاب اخبار الزینبات، تألیف ابوالحسین یحیى بن حسن معروف به عُبیدِلى(214 - 277ق) است و در آن، زنان صحابى و زنان اهل بیت که نامشان «زینب» است، معرفى شدهاند. این کتاب اولین بار توسط سید حسن محمد قاسم مصرى به ضمیمه کتاب «سیده زینب» در سال 1333ق چاپ شد. براساس گفته او نسخه خطى آن را از شام یافته و متن کامل را در کتاب مذکور آورده است. همچنین مستقلاً به اهتمام سید محمد جواد مرعشى نجفى چاپ شد.
طبق روایات «اخبار الزینبات»، زینب کبرى در مدینه مردم را به قیام علیه حکومت دعوت مىکرد و وقتى خبر به یزید رسید، دستور داد او را از مردم دور کنند. لذا به حضرت اعلام کردند که از مدینه خارج شود و هر جا که خواست سکنى گزیند. حضرت نیز مصر را انتخاب و در خانه مَسلمة بن مخلد(م62ق) ساکن شد. پس از یازده ماه و پانزده روز در سال 62ق وفات یافت و در خانه مسلمه مدفون گردید. در اخبارالزینبات مىخوانیم:
«بالسند المرفوع إلى رقیة بنت عقبة بن نافع الفهری قالت: کنت فى من استقبل زینب بنت علی لمّا قَدِمَتْ مصر بعد المصیبة. فتقدّم إلیها مسلمة بن مخلد و عبدالله بن الحارث و أبوعمیرة المزنی فعزّاها مسلمة و بکى فبکت و بکى الحاضرون. و قالت: هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون.
ثم احتملها إلى داره بالحمراء. فأقامت به أحدعشر شهراً و خمسة عشر یوماً و توفّیت و شهدت جنازتها و صلّى علیها مسلمة بن مخلد فی جمع بالجامع و رجعوا بها فدفنوها بالحمراء بمخدعها من الدار بوصیتها.
حدثنی إسماعیل بن محمد البصری - عابد مصر و نزیلها - قال: حدثنی حمزة المکفوف قال: أخبرنی الشریف أبوعبدالله القرشی قال: سمعت هند بنت أبیرافع بن عبیدالله بن رقیة بنت عقبة بن نافع الفهری تقول:
توفّیت زینب بنت علی عشیة یوم الأحد لخمسةعشر یوماً مضت من رجب سنة 62 من الهجرة و شهدتُ جنازتها و دفنتْ بمخدعها بدار مسلمة المستجّدة بالحمراء القصوى حیث بساتین عبدالله بن عبدالرحمن ابن عوف الزهری؛(2)
رقیه دختر عقبه مىگوید: هنگامى که زینب دختر على[(ع) ]بعد از مصیبت کربلا به مصر آمد، من در میان استقبال کنندگان از او بودم. مسلمة بن مخلد و عبداللَّه بن حارث و ابوعمیرة مزنى پیش رفتند و مسلمه تعزیت گفت و آن دو و حاضران گریستند. سپس حضرت زینب این آیه را تلاوت فرمود: «هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون.»
سپس مسلمه حضرت را به خانهاش در حمراء برد. زینب کبرى به مدت یازده ماه و پانزده روز در آنجا ماند تا اینکه وفات یافت. من در تشییع جنازه حاضر بودم. مسلمه در مسجد جامع بر او نماز خواند و بدن را به حمراء باز گرداندند و طبق وصیتش در استراحتگاه او در همان خانه دفن کردند.
هند دختر ابورافع مىگوید: زینب دختر على[(ع)] در یکشنبه شب، پانزدهم رجب سال 62 هجرى از دنیا رفت. من در تشییع جنازه او حاضر بودم و در استراحتگاهش در خانه مسلمه در حمراء در باغهاى عبدالرحمان بن عوف زهرى مدفون گردید.»
ایرادات متعددى بر کتاب اخبار الزینبات وارد است که اعتبار آن را زیر سؤال مىبرد و جعلى بودن آن را تقویت مىکند. برخى شواهد که از این امر حکایت مىکند عبارتند از:
چه شد این خبر مهم از دیگر معاصران عبیدلى مخفى ماند؟! محمد بن ربیع جیزى که پدرش از اصحاب امام شافعى(م204ق) بوده نام بیش از صد صحابى را که وارد مصر شدند، در کتابش آورده(3) اما نامى از حضرت زینب نبرده است. اگر چنین بود، نام آن حضرت در صدر واردین به مصر قرار مىگرفت. چنین خبرى از مورّخان بزرگ پس از این دوره نیز مخفى ماند. چه شد که حتى خلفاى فاطمى نیز از این امر با خبر نشدند و به مرقد حضرت توجه نکردند؟!
در حالى ادعا شده که مسلمة بن مخلد به استقبال زینب کبرى رفت و به او تسلیت گفت و سپس او را به خانهاش برد و ... که مسلمه از زمره دشمنان امیرالمؤمنین(ع) به شمار مىرفت.(4) معاویه در نامهاى او را به خونخواهى عثمان دعوت کرد و او هم دعوت معاویه را اجابت کرد.(5) در زمان حکومت معاویه از سوى او و پس از او از سوى یزید والى مصر بود(6) و پس از مرگ معاویه براى یزید در مصر بیعت گرفت.(7)
با توجه به سابقه مسلمة بن مخلد و اینکه او در زمان ورود زینب کبرى به مصر - به فرض صحت آن - از سوى یزید والى مصر بود، چگونه ممکن است از حضرت به گونهاى پذیرایى کند که او را در خانهاش به مدت یک سال ساکن کند و حضرت هم بپذیرد؟!
از اینها گذشته مسلمه از افراد برجسته است و شرح حال او در منابع مضبوط است و سکونت یک ساله شخصیتى مثل زینب کبرى در خانه او امر مهمى است که اگر اتفاق مىافتاد عادتاً ثبت مىشد در حالى که چنین نیست. به عنوان نمونه در «النجوم الزاهره»، جلد 1، از صفحه 132 تا 157 شرح حال مفصل مسلمه آمده اما اشارهاى به قضیه استقبال او از زینب کبرى در آن نیست. همچنین این اتفاق از دید نویسندگان شرح حال زینب کبرى دور نمىماند.
متن تعداد زیادى از روایات آن با روایات طبقات کبرى تألیف محمد بن سعد همانند است و اختلافات جزئى ویرایشى با هم دارند؛ در حالى که سند آنها از ابتدا تا انتها مختلف است. روشن است که عادتاً محال است دو نفر گزارش واقعهاى را بنویسند، اما الفاظ آنها همانند باشد.
از اینها گذشته عبیدلى نسابه معروفى است که نخستین تألیف در انساب را دارد و شرح حالهاى فراوانى از او در منابع متعدد آمده است. تا پیش از چاپ اخبار الزینبات در سال 1333ق، در هیچ کتابى نام آن نیامده است و حتى ننوشتهاند که او در باره معرفى زینبها کتابى تدوین کرده است. اما پس از سال 1333 نام آن در کتابها راه یافت.
نگارنده در حال تدوین مقالهاى در مورد این کتاب است و با شواهدى دیگر نیز نشان خواهد داد که آن ساخته و پرداخته افرادى در صد سال اخیر است و هدف آنها این بوده که ثابت کنند مرقد زینب کبرى در مصر است.
چاپ این کتاب، سبب شد عدهاى از صاحبنظران بر این عقیده شوند که آن حضرت در مصر مدفون است.(8)
ب) کتاب سیده زینب
بنا به ادعاى حسن محمد قاسم مصرى در کتاب «سیده زینب»، ابوعبدالله محمد کوهینى فاسى اندلسى در محرم 369ق طى سفر به مصر، مزار زینب کبرى را زیارت کرد. وى مىنویسد:
«دخلنا مشهد زینب بنت علی فوجدناه داخل دار کبیرة و هو فی طرفها البحری لیشرف على الخلیج. فنزلنا إلیه بدرج و عاینّا الضریح فوجدنا علیه دربوزاً قیل لنا: إنه من القماری و استبعدنا ذلک و لکن شممنا رائحة طیّبة و رأینا على الضریح قبة بناءها من الجص و رأینا فی صدر الحجرة ثلاثة محاریب أطولها الذی فی الوسط و على ذلک منقوش غایة فی الإتقان یعلو باب الحجرة زلیجة قرأنا فیها بعد البسملة:
إن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحداً. هذا ما أمر به عبدالله و ولیّه أبوتمیم أمیرالمؤمنین الإمام العزیز بالله - صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین وأبناءه المکرمین - بعمارة هذا المشهد على مقام السیدة الطاهرة بنت الزهراء البتول زینب بنت الإمام علی بن أبیطالب - صلوات الله علیها و على آبائها الطاهرین و أبنائها المکرمین؛(9)
وارد زیارتگاه زینب دختر على(ع) شدیم که در خانهاى بزرگ در کنار دریا قرار داشت. از پلهها پایین رفتیم و ضریحى با نرده در اطراف آن دیدیم. به ما گفتند: ضریح از درخت عود قمارى است، اما باور نکردیم و از بوى خوشش استشمام کردیم. بالاى ضریح گنبدى گچى دیدیم. در یک طرف، سه محراب قرار گرفته بود که بلندترین آنها در وسط واقع شده بود و بر بالاى در حجره، پس از «بسمالله» این عبارات را دیدیم:
مساجد براى خداست و دیگرى را با خدا نخوانید. بنده و دوست خدا ابوتمیم امیرالمؤمنین امام عزیز بالله، دستور ساخت این زیارتگاه را بر مزار بانوى پاک، دختر زهراى بتول(س)، زینب دختر امام على بن ابىطالب(ع) صادر کرده است.»
بنا به نوشته محمد زکى ابراهیم(10) نسخه خطى این سفرنامه در کتابخانه عارفبک در مدینه نگهدارى مىشود. به فرض که بپذیریم گزارش سفر محمد کوهینى در نسخهاى خطى وجود داشته باشد، این اشکال مهم باقى مىماند که چرا مرقدى با این عظمت از دید دیگر مورخان و سیّاحان در عصر او و پس از او مخفى مانده است؟!
ج) الطبقات الکبرى
عبدالوهاب شعرانى(م973ق) به استناد گفته شیخش علىمجذوب نوشته است که شخص مدفون در مصر زینب کبرى است.(11)
شعرانى به جز گفته علىمجذوب، سند دیگرى نشان نداده است. علىمجذوب از مشایخ صوفیّه است که سواد خواندن و نوشتن نداشت و ادعا شده که محل کشفیات او لوح محفوظ است!(12) نیازى به توضیح ندارد که چگونه مىتوان به اینگونه ادعاها اعتنا کرد؟!
به نظر مىرسد نخستین نوشته مکتوب در مورد اینکه مدفن زینب کبرى در مصر است، کتاب الطبقات الکبرى در قرن دهم است و سپس به کتابها راه یافت.
شواهدى بر نبود مرقد زینب کبرى(س) در مصر
الف) انکار ورود فرزندان بلافصل امام على(ع) به مصر
بعضى مورخان مصرى یادآور شدهاند که هیچ کدام از فرزندان صلبى امام على(ع) به مصر نرفتهاند؛ از جمله:
- نورالدین على بن احمد سخاوى که ابن زیات(م814ق) از مشایخ اوست، مىنویسد:
«قیل: إنها(سکینة بنت زین العابدین بن الحسین بن علی) أول علویة قدمت إلى مصر؛(13)
مىگویند: سکینه دختر امام زین العابدین(ع) اولین علوى است که وارد مصر شد.»
على مبارک پاشا نیز از سخاوى چنین نقل مىکند:
«إن المنقول عن السلف إنه لم یمت أحد من أولاد الإمام علی لصلبه بمصر؛(14)
از پیشینیان نقل شده که هیچ کدام از فرزندان بىواسطه امام على(ع) در مصر از دنیا نرفتهاند.»
اگر مزار زینب کبرى در زمان تدوین این کتاب در مصر بود، سخاوى چنین قولى را رد مىکرد. ظاهراً در زمان تدوین این کتاب هنوز مزار معروف در مصر را به زینب کبرى نسبت نداده بودند و الا در این باره توضیحى مىداد.
- ابن دقماق(م792ق) و مقریزى(م845ق) نخستین علوى را که وارد مصر شد، محمد بن على بن محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابىطالب دانستهاند که در سال 145ق و در زمان حکومت یزید بن حاتم مهلبى بوده است.(15)
- شمسالدین محمد بن ناصرالدین مصرى معروف به ابن زیات(م814ق) از حسن بن ابراهیم زولاق(م387ق) نقل مىکند:
«إن أول من دخل مصر من ولد علی - کرم الله وجهه - سکینة بنت الحسین بن علی - رضی الله عنهم؛(16)
اولین شخص از فرزندان على(کرّم الله وجهه) که وارد مصر شد، سکینه دختر على بن حسین بود.»
- ابن زیات مىنویسد:
«لمأر أحداً من أرباب التاریخ صحّح مشهداً بغیر القرافة من مشاهد أولاد علی بن أبیطالب - رضی الله عنه - إلا المشهد النفیسی لأنها أقامت به فی أیام حیاتها و حفرت قبرها بیدها - رضی الله عنها؛(17)
در میان مورّخان کسى را نیافتم که در میان زیارتگاههاى فرزندان على بن ابىطالب(رض) در غیر قرافه مزارى را تأیید کند، مگر مزار سیده نفیسه؛ زیرا او در آنجا سکونت داشت و قبر خود را به دست خویش حفر کرد.»
ب) عدم اعتناى خلفاى فاطمى
فاطمیها در مصر به قبور اهل بیت(ع) توجه زیادى داشتند و به احیاى آنها اقدام مىکردند. خلفاى فاطمى روز عاشورا را گرامى مىداشتند و تنها در مزار این علویات تجمع کرده به نوحهسرایى مىپرداختند: زیارتگاه سیده نفیسه، کلثم دختر محمد بن جعفر صادق و زینب دختر یحیى متوج بن حسن انور.
اگر مزار زینب کبرى در مصر بود، چگونه پذیرفتنى است که مورد توجه خلفاى فاطمى نباشد؟! کمترین آشنایى با آنان نشان مىدهد که چنین امرى غیر ممکن است.(18)
ج) عدم ذکر مرقد در منابع مورد انتظار
اگر مزار آن حضرت در مصر بود مسلماً افراد زیر در کتابشان ذکر مىکردند:(19)
- محمد بن ربیع جیزى پدرش از اصحاب شافعى(م204ق) بوده است. او کتابى داشته که در آن نام حدود صد و پنجاه صحابى را که وارد مصر شدند، آورده است. سیوطى تمام آن اسامى را در «حسن المحاضره فى تاریخ مصر و القاهره» ذکر کرده و با تحقیقى که خود نیز انجام داده، تعداد آنها را به سیصد تن رسانده و همه آنها را آورده. در میان آنها نامى از حضرت زینب نیست.(20)
- مجدالدین بن ناسخ مصرى(م ح 800) کتاب «مصباح الدیاجى و غوث الراجى» را در مزارات مصر نوشت. نسخه خطى آن در کتابخانه تیمورى در قاهره به شماره 84 موجود است. در این کتاب آمده که قبر سیده زینب در قناطر السباع مصر است و یادآور شده که آن از قبور رؤیا(21) است.(22)
از این مطلب به دست نمىآید در زمان تألیف کتاب فوق، مرقد زینب کبرى در مصر مشهور بوده است؛ زیرا نام پدر یا مادر او ذکر نشده است و مىدانیم زینبهاى متعدد در مصر مدفونند.
- ابن زیات(م814ق) کتاب «الکواکب السیاره» را در زیارتگاههاى مصر نوشت و در آن از زینبهاى متعدد نام برده است؛ اما نامى از زینب کبرى در آن نیست.
- ابراهیم بن على مخزومى(م891ق) کتاب «الفضائل الباهره فى محاسن مصر و القاهره» را تدوین کرد و در آن، توجه مردم به ضریح سیده نفیسه آمده؛ اما خبرى از ضریح زینب کبرى نیست.
- شمسالدین محمد سخاوى مصرى(م902ق) کتابى در مورد زینب کبرى نگاشت؛ اما ذکرى از وجود مزار آن حضرت در مصر نیست. حتى على پاشا مبارک در «الخطط التوفیقیه، ج5، ص11» از او نقل کرده که هیچکدام از فرزندان بىواسطه امام على(ع) در مصر از دنیا نرفتهاند.
- سیوطى(م911ق) در «حسن المحاضره» به تفصیل به مزارات مصر پرداخته است و نیز کتاب «الزرنبیة فى سلالة الزینبیة» را نگاشت که در هیچ کدام اشارهاى به مدفن حضرت در مصر نیست.
- محمد بن على بن میسر(م677ق) به تفصیل تاریخ مصر را نوشته است؛ اما در آن، مرقد زینب کبرى در مصر مضبوط نیست.
- ابوالحسن على بن ابىبکر هروى(م611ق) از گردشگرانى است که در مصر به سیاحت پرداخت و در کتاب «الاشارات فى معرفة الزیارات» نام مزارات مصر را ذکر کرده؛ اما از مرقد زینب کبرى نام نبرده است.
- محمد بن احمد بن جبیر(م614ق) در مصر سیاحت کرد و نام مشاهد آنجا را بدون ذکر مرقد زینب کبرى، در سفرنامهاش ضبط کرد.
- ابن شاهین ظاهرى(م873ق) در کتاب «زبدة کشف السالک»، صفحه 36، مشاهد و قبور صحابه و بزرگان مصر را نوشته؛ اما از زینب کبرى در این کتاب خبرى نیست.
- جمالالدین ابوالمحاسن یوسف بن تغرى(م704ق) در «النجوم الزاهره فى اخبار ملوک مصر و القاهره» از ورود سیده نفیسه به مصر سخن گفته اما ذکرى از زینب کبرى به میان نیاورده است.
- ابن دقماق ابراهیم بن محمد(م792ق) در «الانتصار لواسطة عقد الامصار» به تفصیل در مورد اماکن مصر نوشت؛ اما نه تنها مرقد زینب کبرى را ذکر نکرده بلکه مىنویسد: على بن محمد بن عبدالله بن حسن مثنى نخستین علوى است که در سال 145 وارد مصر شد.
- یاقوت بن عبدالله حموى(م624ق) به مصر رفت و مزارات معروف آنجا را ضبط کرد؛ اما از مرقد زینب کبرى خبر نداده است.
- ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن بطوطه(م777ق) در مصر به سیاحت پرداخت و مزارات را در سفرنامهاش آورد به جز زیارتگاه زینب کبرى.
نتیجه:
از آنچه گذشت به دست مىآید که نمىتوان به ادعاى دفن زینب کبرى در مصر اعتماد کرد. زنان علوى و غیر علوى به نام زینب در مصر فراوانند و نیز عادت خاص و عام است که سادات را به پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نسبت مىدهند، هرچند واسطه در بین است. چه بسا این امر سبب شده مزار معروف در مصر به زینب کبرى نسبت داده شود.
در خور توجه است که على پاشا مبارک(م1311ق) متن کتبیههاى بارگاه زینب کبرى در مصر را آورده است. یکى از کتیبهها که در سال 1173 نوشته شده، چنین است:
«هذا المقام الهاشمیة النبویة السیدة زینب بنت فاطمة الزهراء المصطفویة بضعة سید الأنام خیر البریة. تاریخ انتقالها سنة خمس و مأة من الهجرة النبویة - علیهم تسلیمات رحمانیة؛(23)
اینجا مقام هاشمیه نبویه سیده زینب دختر فاطمه زهرا پاره تن سرور مردم و بهترین انسانها است. تاریخ انتقال او سال 105 هجرى است.»
روشن است که زینب کبرى در سال 105 حیات نداشت تا به مصر برود. این نوشته مىتواند یکى از نشانههاى این باشد که مدفون در مصر زینب دیگرى از اهل بیت است.
دمشق
بررسى را از قدیمترین تاریخهایى که ادعا شده مرقد زینب کبرى در دمشق، روستاى راویه است، پى مىگیریم:
- در شرح حال سیده نفیسه(145 - 208ق) دختر حسن انور بن ابلج بن امام حسن مجتبى(ع) آمده که وى در سال 193 وارد مصر شد. در مسیر حرکت از مدینه به مصر، مرقد زینب کبرى در دمشق را زیارت کرد. این مطلب در کتابهاى دو تن از معاصران: احمد فهمى محمد(24) و توفیق ابوعلم(25) بدون ذکر مأخذ آمده است.
در این کتابها علاوه بر مرقد زینب کبرى، زیارتگاههاى دیگرى نیز ذکر شده که سیده نفیسه آنها را زیارت کرده است. عبارتپردازیها نشان مىدهد که نویسنده حدس زده سیده نفیسه در مسیر حرکت به مصر این اماکن را هم زیارت کرده است؛ چون در نظر نویسنده مسلّم بوده که زینب کبرى در دمشق مدفون است و عادتاً وقتى سیده نفیسه به آن شهر رفته، این مرقد و مراقد معروف دیگر را هم زیارت کرده است. جهت روشن شدن این امر خلاصه ترجمه عبارت «کریمة الدارین» را مىآورم:
«سیده نفیسه در سایه پدرش با نشاط زندگى مىکرد. تا اینکه اسحاق مؤتمن با او ازدواج کرد و برههاى از زمان را در مدینه به سر برد. سیده نفیسه به زیارت پدرش ابراهیم خلیل شتافت. مراسم حج را در آن سال بجا آورد و سپس به مدینه بازگشت تا مزار جدش پیامبر(ص) را زیارت کند. در این سفر همسرش او را همراهى مىکرد.
سپس رهسپار زیارت مقام ابراهیم خلیل شد و زیارت مقامهاى انبیا و قبور صحابه مانند ابوعبیده و اوس و ابودرداء و شرحبیل بن حسنه و غیر آنها را فراموش نکرد.
همانگونه که در غوطه دمشق(26) مقام سیده زینب امکلثوم دختر على بن ابىطالب را زیارت کرد. او پس از مصیبت برادرش حسین(ع) درگذشت و در غوطه دمشق مدفون گردید و آن معروف به قبر ستّ است.
سپس متوجه زیارت قبر صحابى، مدرک فزارى شد و آن در غرب مزار سیده زینب است.»
نویسنده پس از آن، یادآور شده که سیده نفیسه به زیارت قبر فاطمه دختر امام
حسن(ع) و فضه رفت وبزرگان شام به استقبال او رفتند و از او درخواست دعا کردند.(27)
جهت پرهیز از اطاله سخن، متن عربى را نیاوردیم. مراجعه به متن عربى، روشنتر نشان مىدهد که نویسنده در حال قلمفرسایى و ذکر حدسیات خود است.
- به ابن عساکر(م561ق) نسبت دادهاند که او مزار زینب کبرى را در دمشق نوشته است و نیز به او نسبت دادهاند که مزار آن حضرت را مصر ضبط کرده است. در حالى که ابن عساکر اصلاً مزار زینب کبرى را در کتاب معروف و مبسوط خود تاریخ مدینة دمشق تعیین نکرده است. وى هنگام ذکر مساجد دمشق مىنویسد:
«مسجد راویة مستجد على [قبر ]أمکلثوم. و أمکلثوم هذه لیست بنت رسول الله(ص) التی کانت عند عثمان؛ لأن تلک ماتت فی حیاة النبی(ص) و دفنت بالمدینة و لا هی أمکلثوم بنت علی من فاطمة التی تزوجها عمر بن الخطاب(رض) لأنها ماتت هی و ابنها زید بن عمر بالمدینة فی یوم واحد و دفنا بالبقیع. و إنما هی امرأة من أهل البیت سمیت بهذا الاسم و لایحفظ نسبها؛(28)
مسجد راویه بر قبر امکلثوم است. این امکلثوم دختر رسول خدا(ص) نیست که همسر عثمان بود؛ زیرا او در زمان حیات پیامبر(ص) از دنیا رفت و در مدینه دفن گردید. همچنین دختر على[(ع)] از فاطمه[(س)] نیست که عمر بن خطاب(رض) با او ازدواج کرد؛ زیرا او و پسرش زید بن عمر در مدینه و در یک روز درگذشتند و در بقیع مدفون گردیدند.
این شخص زنى از اهل بیت به نام امکلثوم است که نسبش حفظ نشده است.»
بنابر این از عبارت ابن عساکر به دست نمىآید که مزار زینب کبرى در دمشق است. اگر او بر این باور بود که این امکلثوم همان
زینب کبرى است، مسلماً تصریح مىکرد، بلکه تصریح کرده که نسب او معلوم نیست و این به روشنى نشان مىدهد او مزار زینب کبرى را در دمشق نمىدانسته است.
در تاریخ مدینة دمشق، در بخش مربوط به شرح حال زینب کبرى اشارهاى به مدفن زینب کبرى نشده است.(29)
- ابوالحسن على بن ابىبکر هروى(م611ق) نوشته است:
«راویة قریة من أعمالها بها قبر أمکلثوم؛(30)
راویه روستایى در اطراف دمشق است و در آن قبر امکلثوم است.»
از این عبارت به دست نمىآید که مراد او زینب کبرى است؛ زیرا نام پدر یا مادر یا مشخصه دیگرى را ذکر نکرده تا بتوان دریافت شخص مدفون کیست.
- ابوالحسین محمد بن احمد بن جبیر(م614ق) در سفرنامهاش مىنویسد:
«و من مشاهد أهل البیت - رضی الله عنهم - مشهد أمکلثوم ابنة علی بن أبیطالب - رضی الله عنهما - و یقال لها: زینب الصغرى. و أمکلثوم کنیة أوقعها علیها النبی - صلى الله علیه و سلم - لشبهها بابنته أمکلثوم - رضی الله عنها - و الله أعلم بذلک.
و مشهدها الکریم بقریة قبلی البلد یعرف براویة على مقدار فرسخ و علیه مسجد کبیر و خارجه مساکن و له أوقاف. و أهل هذه الجهات یعرفونه بقبر الستّ أمکلثوم. مشینا إلیه و تبنا به و تبرکنا برؤیته؛(31)
از جمله زیارتگاههاى اهل بیت(ع) مزار امکلثوم دختر على بن ابىطالب است و به او زینب صغرى مىگویند. امکلثوم کنیهاى است که پیامبر(ص) بر او نهاد؛ زیرا او شباهت زیادى به امکلثوم دختر پیامبر(ص) داشت. خداوند به این امر آگاهتر است.
بارگاه گرامى او در روستایى معروف به راویه در یک فرسخى شهر است. مسجد بزرگى بر آن بنا گردیده و خانههایى بیرون آن است و داراى موقوفاتى مىباشد. مردم آنجا آن را قبر ستّ امکلثوم مىشناسند. آنجا رفتیم و بیتوته کردیم و متبرّک به زیارت آن شدیم.»
جمله «والله أعلم بذلک» تردید ابن جبیر نسبت به شنیدهها را نشان مىدهد. با توجه به این عبارت و اینکه وى در قرن ششم به دمشق سفر کرد، مىتوان گفت: در آن قرن همراه با تردید شایع بوده که مزار معروف در دمشق، متعلق به زینب دختر امام على(ع) بوده و مادر او هم حضرت فاطمه بوده است؛ زیرا در زمان حیات پیامبر(ص) امام على(ع) همسرى غیر از حضرت زهرا(س) نداشت.
پس از ابن جبیر تا چند قرن کسى ننوشته که امکلثوم همان زینب دختر امام على(ع) است. بنابر این مىتوان حدس قوى زد که این مطلب استنباط ابن جبیر است و در میان مردم چنین چیزى شایع نبوده است.
نکته دیگر اینکه بنا به تحقیق گستردهاى که انجام دادیم، امام على(ع) از حضرت زهرا(س) دو دختر به نامهاى زینب کبرى و امکلثوم داشته و بعضى امکلثوم را زینب صغرى نامیدهاند. ظاهراً مراد ابن جبیر از زینب صغرى دختر دوم امام على(ع) است نه زینب مورد بحث. اگر مراد او زینب کبرى بود عادتاً به روشنى آن را بیان مىکرد. اما باید توجه داشت که دختر دوم امام على(ع) در زمان حیات امام حسن(ع) از دنیا رفت و در روز عاشورا زنده نبود.
- یاقوت حموى(م624ق) در معجم البلدان ذیل «راویه» مىنویسد:
«قریة من غوطة دمشق بها قبر أمکلثوم؛
راویه روستایى در غوطه دمشق است که قبر امکلثوم آنجا مىباشد.»
- عزّالدین محمد بن على معروف به ابن شداد(م 684ق) مىنویسد:
«راویة بها قبر أمکلثوم؛(32)
در راویه قبر امکلثوم است.»
طبق نوشته محمد حسنین سابقى، در نسخهاى دیگر از این کتاب آمده است که شخص مدفون، زینب دختر امام على(ع) از فاطمه(س) است.(33)
چنین مطلبى در پاورقى «الاعلاق الخطیره» آمده اما تصریح شده که شارحى به عبارت فوق، حاشیه زده که امکلثوم همان زینب دختر امام على(ع) از فاطمه(س) است. بنابر این نمىتوان چنین مطلبى را به ابن شداد نسبت داد؛ بلکه از شخص مجهولى است که نمىدانیم در چه قرنى مىزیسته است.
- عمادالدین حسن بن على طبرى تألیف کتاب کامل بهایى را در سال 675ق به پایان رساند. وى مىنویسد:
«روایت آمد که امکلثوم خواهر امام حسین(ع) در دمشق متوفّى شد.»(34)
گذشته از اینکه نویسنده مشخص نکرده که مرادش کدام خواهر امام حسین(ع) است، با توجه به عبارت قبل و بعد متن فوق، بعید نیست نویسنده مىخواهد بگوید که امکلثوم در مسیر حرکت، پیش از رسیدن به مدینه در دمشق درگذشت. در حالى که مىدانیم زینب کبرى به مدینه رسید و بعد از آن از دنیا رفت. عبارت کامل بهایى چنین است:
پس یزید امام زینالعابدین را خواند و پیش خود بنشاند و استمالتهاى بسیار کرد و گفت: لعنت بر پسر مرجانه باد. اگر من صاحب پدر تو بودمى نگذاشتمى که کار بدین مقام رسیدى و آنچه او از من خواستى بدادمى و حاجت او روا کردمى و لیکن قضا گذشت. باید که چون به مدینه رسى هرکار و حاجتى که باشد، بنویس.
و امام را خلعت بداد و زنان را تشریفها فرستاد و لیکن گویند که اهل بیت هیچ قبول نکردند.
و روایت آمد که امکلثوم خواهر امام حسین(ع) در دمشق متوفى شد. یزید عمر بن خالد قرشى را بخواند و گویند: نعمان بشیر را و عمر مؤمن بود و اعتقاد پنهان داشتى و سیصد مرد بدو داد و گفت: این کودک و عورات را به مدینه رسان باید که به شب راه روى نه به روز تا ایشان را نه بینى و چون فرود آئى دور باشى. عمر بن خالد شرائط قبول کرد و ایشان را به سلامتى به مدینه رسانید.
چون به مدینه رسیدند، مردان و زنان با نوحه و زارى استقبال کردند و مدتى تعزیت حسین داشتند.
- محمد حسنین سابقى از شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبى(م748ق) نقل مىکند که او مرقد زینب کبرى همسر عبدالله بن جعفر را در دمشق ذکر کرده است.(35)
اما مراجعه به کتاب ذهبى به روشنى نشان مىدهد که وى مدفن حضرت را ذکر نکرده است. ذهبى مىنویسد:
«زینب بنت علی بن أبیطالب الهاشمیة ولدت فی حیاة جدها رسول الله - صلى الله علیه و سلم - و کانت عاقلة لبیبة ولدت من عبدالله بن جعفر علیاً و عوناً و عباساً و أمکلثوم فی دمشق؛(36)
زینب دختر على بن ابىطالب هاشمى در زمان حیات جدش رسول خدا(ص) زاده شد و
شخص عاقل و سخنورى بود که از عبدالله بن جعفر این فرزندان را به دنیا آورد: على، عون، عباس و امکلثوم در دمشق.»
روش ذهبى اینگونه است که در پایان مطالب، مأخذ را ذکر مىکند. در اینجا هم بعد از *منبع سخنش را آورده است و شاید مراد او کتاب تاریخ مدینة دمشق، تألیف ابن عساکر باشد که عبارت او را تلخیص کرده است.
- ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن بطوطه(م770ق) مىنویسد:
«و بقریة قبلی البلد(أی دمشق) و على فرسخ منها مشهد أمکلثوم بنت علی بن أبیطالب من فاطمة - علیهم السلام - و یقال: إن اسمها زینب و کنّاها النبی - صلى الله علیه و سلم - أمکلثوم لشبهها بخالتها أمکلثوم بنت رسول الله صلى الله علیه و سلم - و علیه مسجد کبیر و حوله مساکن و له أوقاف. و یسمّیه أهل دمشق قبر الستّ أمکلثوم؛(37)
در روستایى در یک فرسخى دمشق مزار امکلثوم دختر على بن ابىطالب[(ع)] و فاطمه[(س) ]است. مىگویند: نام او زینب است و کنیه «امکلثوم» را پیامبر(ص) بر او نهاد؛ زیرا او شباهت به خالهاش امکلثوم دختر پیامبر(ص) داشت.
بر مزار او مسجد بزرگى بنا گردیده و خانههایى در اطراف آن است و داراى موقوفاتى مىباشد. اهل دمشق آن را قبر ستّ امکلثوم مىنامند.»
عبارت فوق، شباهت زیادى به سفرنامه ابن جبیر دارد که عین آن گذشت. ظاهراً چنین عبارتى در واقع نقل سخن ابن جبیر است. به فرض که گفته خود او باشد کلمه «یقال» تردید ابن بطوطه را به صحت این امر نشان مىدهد.
- بنا به گفته محمد حسنین سابقى از کتاب دستنویس سید عبدالرزاق مقرّم(م1391ق) املاکى در سال 768ق توسط سید حسین موسوى وقف مرقد حضرت زینب در دمشق شد. بخشى از عبارت وقفنامه در مورد مصرف اموال وقفى چنین است:
«... التی شرفت بقبرها قریة راویة شقیقة السبطین و بضعة البضعة المحمدیة و الجوهرة الأحمدیة الفاطمیة العلویة و رابطة عقد التولیة السرمدیة من خصها الله تعالى بالکرامة الأبدیة السیدة الجلیلة أمکلثوم زینب الکبرى بنت أسدالله الغالب الإمام الجلیل أمیرالمؤمنین أبیالحسنین علی بن أبیطالب - کرم الله وجهه ...؛(38)
... بانویى که روستاى راویه به برکت قبرش شرافت یافته؛ خواهر سبطین و پاره تن پاره تن حضرت محمد(ص) و گوهر احمد و فاطمه و على(ع)، و رابطه تولیت همیشگى، کسى که خداوند به او کرامت ابدى داده، سیده جلیله أمکلثوم زینب کبرى دختر اسدالله الغالب امام على بن ابىطالب(ع) ... .»
با توجه به اینکه سید حسین موسوى زینب را ملقب به «کبرى» کرده، مىتوان گفت: او نخستین کسى است که بدون تردید مزار موجود در دمشق را متعلق به زینب کبرى دانسته است و از آن به بعد این مزار را به زینب کبرى نسبت دادند.
اما شخصیت علمى واقف براى ما نامعلوم است. چه بسا او از عوام ثروتمند بوده است و حتى مىتوان احتمال داد او حتى سواد خواندن و نوشتن نداشته و کاتب، این مزار را به زینب کبرى نسبت داده است. تأییدیّه و گواهى علماى شام در حاشیه وقفنامه به معناى این است که وقف بر اساس موازین شرعى صورت گرفته نه اینکه انتساب قبر را تأیید کردهاند.
- ابوالبقاء عبدالله بدرى(قرن 9) مرقد حضرت زینب دختر امام على(ع) را در دمشق ذکر مىکند و در ادامه، مشخصات او را چنین برمىشمرد:
«السیدة زینب الکبرى بنت الإمام علی بن أبیطالب - رضی الله عنهما - و هی أخت أمکلثوم الکبرى التی تزوجها عمر - رضی الله عنه - و کانتا مع أخیهما الحسین لما قتل؛(39)
سیده زینب کبرى دختر امام على بن ابىطالب(رض) و خواهر امکلثوم کبرى است که عمر(رض) با او ازدواج کرد و هر دو هنگام شهادت برادرشان حسین[(ع)] همراه او بودند.
در قرن نهم و دهم به بعد بعضى مورخان مرقد زینب کبرى را در دمشق ثبت کردند.
نتیجه:
از آنچه در مورد مزار دمشق گذشت، به دست مىآید که تا قبل از قرن هشتم در منابع تاریخى، ضبط نشده است که مزار زینب کبرى در دمشق است؛ بلکه نام مدفون را تنها «امکلثوم» نوشتهاند و بعضى هم وى را خواهر امام حسین(ع) دانستهاند و بعضى او را زینب صغرى معرفى کردهاند و از هیچکدام به دست نمىآید مرادشان زینب کبرى است. گذشت که عبارت ابن بطوطه در واقع نقل سخن ابن جبیر است اما کلمه «صغرى» پس از «زینب» افتاده است. گاه نشانههاى شک و تردید در عبارات آنها دیده مىشود.
با توجه به تحقیقى که انجام دادیم، کنیه زینب کبرى «امکلثوم» نیست و اینکه بعضى چنین پنداشتهاند، استنباط خودشان است و مدرک تاریخى ندارد.
اولین کسى که بدون تردید مزار را به زینب کبرى نسبت داد، سید حسین موسوى در وقفنامهاش است و سپس چنین اشتباهى رواج یافت. گفتیم که شخصیت سید حسین موسوى براى ما معلوم نیست و چه بسا براساس شایعات، چنین مطلبى را در وقفنامهاش درج کرده است.
مهمترین منبعى که انتظار مىرود مزار زینب کبرى را در دمشق تعیین کند، کتاب مبسوط تاریخ مدینة دمشق است؛ چرا که نویسنده آن ابن عساکر شخصى پراطلاع و کمنظیر است؛ در حالى که او شخص مدفون در دمشق را مجهول النسب مىداند.(40)
روشن است که نقلهاى مربوط به قرنهاى هشتم و نهم به بعد حجت نیستند و مرقد زینب کبرى امر کوچکى نیست که از مورّخان پیشین پوشیده بماند.
به هر حال مدرک قابل قبولى در مورد وجود مزار آن حضرت در دمشق وجود ندارد.
مدینه
مرحوم سید محسن امین چنین استنباط کرده است که مزار زینب کبرى در مدینه است و برخى این دیدگاه را پذیرفتهاند. دلیل امین این است که مسلّماً آن حضرت وارد مدینه شد، اما خروج او از این شهر ثابت نشده؛ بنابر این در همانجا از دنیا رفته و در بقیع دفن گردید. از نظر او معیّن نبودن محل دقیق دفن، مشکلى را ایجاد نمىکند؛ زیرا شخصیتهاى دیگرى از اهل بیت را سراغ داریم که اجمالاً مىدانیم مزارشان در این قبرستان است اما محل دقیق آن معلوم نیست.(41)
مشکلى اساسى که در این زمینه به نظر مىرسد این است که اسامى مدفونین در بقیع حتى آنها که موقعیّتى پایینتر از زینب کبرى دارند، در کتب مضبوط است، هرچند محل دقیق دفن، معلوم نیست و مزارشان از بین رفته است. اگر آن حضرت در بقیع مدفون بود، با توجه به شخصیت آن بزرگوار و با توجه به اینکه این قبرستان همواره در طول تاریخ مورد توجه مورّخان بوده، در منابع ضبط مىشد، در حالى که چنین نیست.
به عنوان نمونه ابوزید عمر بن شبه نمیرى(173 - 262ق) در کتاب تاریخ «المدینة المنوره» نام عدهاى از اصحاب مدفون در بقیع حتى آنان که رتبهاى پایینتر از حضرت زینب دارند، ذکر کرده اما نام آن حضرت در میانشان نیست. در خور توجه است که از مقدمه محقق برمىآید که این کتاب، ناقص به ما رسیده است؛ اما محقق، محل تقریبى موارد اسقاطى را نشان داده است که شامل قسمت مورد نظر نیست.
نتیجه کل بحث
به نظر مىرسد که هیچ کدام از سه مزار منسوب به آن حضرت در مصر و دمشق و مدینه، مدرک قابل اعتمادى ندارند. جهت کشف مزار واقعى باید منتظر تحقیق جامعتر بود یا با چاپ نسخههاى خطى که در دسترس نیستند، حقیقت امر روشن گردد.
در خور توجه است که مشاهده کرامت در مزارها دلیل صحت انتسابها نیست؛ زیرا به فرض پذیرفتن کرامتهاى منقول، حاجتمندان و متوسّلان، در واقع به امامزاده واقعى متوسّل مىشوند و هر کس در هر جا به امام یا امامزادهاى توسّل جوید، ممکن است خواستهاش برآورده شود.
توضیح پایانى پیام زن:
کاملاً روشن است که حتى احتمال صحت هر یک از موارد یاد شده یا هر مرقد احتمالى دیگرى از خاندان اهل بیت(ع) نیز موجب احترام و قداست آن مکانهاست، به ویژه اگر در نگاه مؤمنان به عنوان زیارتگاه عملاً پذیرفته شده است. بنابراین، این بحث علمى و پژوهشى هیچ گاه مایه تردید در قداست و لزوم احترام و امکان تبرک جستن و زیارت کردن و اجر بردن و استفاده از برکات آن مکانهاى مقدس نخواهد بود.
پىنوشتها:
1) این کتاب توسط عیسى سلیمپور اهرى ترجمه و با عنوان «پژوهشى پیرامون بارگاه حضرت زینب» توسط دفتر نشر نوید اسلام چاپ شده است. در تدوین این مقاله از این اثر نیز بهره بردهایم.
2) اخبار الزینبات، به کوشش سید محمد جواد مرعشى نجفى، ص120 - 122.
3) ر.ک: حسن المحاضره، سیوطى، ج1، ص99.
4) ر.ک: الغارات، ج1، ص274.
5) ر.ک: الغارات، ج1، ص274 - 275 و النجوم الزاهره، ج1، ص108.
6) ر.ک: تهذیب الکمال، ج27، ص574 و النجوم الزاهره، ج1، ص133.
7) ر.ک: النجوم الزاهره، ج1، ص133.
8) ر.ک: تحقیقى در باره روز اربعین حضرت سید الشهداء، شهید محمد على قاضى طباطبایى، ص54 - 55.
9) سیده زینب، حسن محمد قاسم مصرى، ص75، به نقل مرقد العقیله زینب.
10) مراقد اهل البیت فى القاهره، ص54 - 55.
11) الطبقات الکبرى، شعرانى، ج1، ص23، به نقل مرقد العقیله زینب.
12) الطبقات الکبرى، ج2، ص135.
13) تحفة الاحباب و بغیة الطلاب، ص94.
14) الخطط التوفیقیة الجدیدة، ج5، ص29.
15) الخطط المقریزیه، ج3، ص193 و الانتصار، ج4، ص65، به نقل پژوهشى پیرامون بارگاه حضرت زینب، ص50.
16) الکواکب السیاره، ص30.
17) همان.
18) جهت آشنایى بیشتر با خلفاى فاطمى و توجه آنان به اهل بیت، رجوع کن: پژوهشى پیرامون بارگاه حضرت زینب(س)، ص63 - 67.
19) این موارد را از کتاب مرقد العقیله زینب گرفتیم و به هر کتابى که قابل دسترس بود، مراجعه کردیم و به صحت آنها پى بردیم.
20) ر.ک: حسن المحاضره، ص81.
21) مراد زیارتگاههاى غیر معتبرى است که منشأ آنها خواب دیدن است.
22) پژوهشى پیرامون بارگاه حضرت زینب(س)، ص57.
23) الخطط التوفیقیه الجدیده، ج5، ص27.
24) کریمة الدارین الشریفه الطاهره السیده نفیسه بنت الحسن الانور، ص25.
25) السیده نفیسه، ص114.
26) غوطه منطقهاى در شام با آب و درخت فراوان است. (ر.ک: صحاح جوهرى)
27) کریمة الدارین، ص25 - 27.
28) تاریخ مدینة دمشق، ج2، ص309 - 310.
29) ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج69، ص174 به بعد.
30) الاشارات الى معرفة الزیات، ص12.
31) رحلة ابن حبیر، ص228.
32) الاعلاق الخطیره، تحقیق سامى دهان، مجلد مربوط به دمشق، ص182.
33) مرقد العقیله زینب، ص152.
34) کامل بهایى، ص302.
35) مرقد العقیله زینب، ص152.
36) تجرید اسماء الصحابه، ج2، ص273.
37) رحلة ابن بطوطه، بیروت، ص117.
38) متن کامل وقفنامه در کتاب مرقد العقیله زینب از صفحه 145 - 150 آمده است.
39) نزهة الانام فى محاسن الشام، ص221 - 224.
40) ر.ک: تارخ مدینة دمشق، ج2، ص309 - 310.
41) ر.ک: اعیان الشیعه، ج7، ص140.