پژواک
با تشکر از مجلهتان، آیا مىتوانم نقد و نظر فیلمهاى گوناگون صدا و سیما و همچنین سینما را از دریچه طنز براى مجله ارسال کنم؟ آیا یادداشتهاى پراکنده هنرى هم جایى در مجلهتان دارد؟ ابوالفضل صمدى رضایى - مشهد
برادر محترم، قسمت «هنر و ادب» مجله در حد توان خود به نقد هنرى و ادبى و تهیه گزارشهایى از هنرهاى مختلف اهتمام دارد. در نتیجه پرداختن به یادداشتهاى پراکندهاى که در ارتباط با این بخش و مخصوصاً مسائل زنان نباشد، نمىتواند جایى در مجله پیدا کند.
نقد برنامههاى تلویزیونى و سینمایى به صورت طنز نیز باید در جایگاه خود استفاده شود. هدف مجله آن است که به طور جدى به مباحث زنان و نقطه نظرات سازندگان برنامههاى تلویزیونى و کارگردانان سینما در مورد مسائل زنان و خانواده اشاره کند. حال نقدى که فقط طنز است و سرگرمکننده، و قصد ندارد راه حلى ارائه دهد و یا دیدگاه فیلمسازان را بیشتر براى خوانندگان باز کند؛ چه مشکلى را چاره خواهد کرد؟ به جاى این کار شما مىتوانید یک داستان طنز تخیلى که سوژه آن مربوط به یک سریال تلویزیونى است، بنویسید؛ حال چه سریال واقعى و چه سریالى تخیلى که هرگز ساخته نشده است.
دوست عزیز خانم «نیره کلانى» از تهران، مقاله شما با عنوان «مسائل و مشکلات اجتماعى زنان» به دستمان رسید. این مقاله به طور خلاصه به موضوعاتى چون ازدواج مجدد، طلاق، حجاب، اجازه اشتغال زنان و ... مىپردازد. همین تنوع موضوعات باعث شده است که شما نتوانید ذهن خویش را روى یک موضوع متمرکز کنید و به صورت عمیق و همراه با تحقیقات و مطالعات بیشترى روى همان یک موضوع مانور بدهید.
با این وجود نثر پختهاى دارید و مىتوانید با کسب تجربه در مورد مقالهنویسى و دیگر قالبهاى نویسندگى در حرفه روزنامهنگارى، در آینده آثار بهترى را خلق کنید. در این بخش قسمتى از نتیجهگیرى مقاله شما را با هم مىخوانیم:
«تا زمانى که قانون اکثر حقوق انسانى را به آقایان داده است چندان مجالى براى صحبت از حقوق اجتماعى زنان باقى نمىماند چون آن نیز محدود مىشود به اجازه شوهر. اصولاً اگر قوانین در جهت ایفاى حقوق زنان اصلاح شوند، هیچ مردى به خود اجازه نخواهد داد که با زن خویش هر گونه که مىخواهد و حتى گاهى مانند کنیز رفتار کند. تا هنگامى که زنها از پشتوانه قانونى محکمى برخوردار نباشند و حقوق ایشان ضمانت اجرایى نداشته باشد، هرگز نخواهند توانست توانایىهاى خویش را آن گونه که باید در عرصه اجتماع نشان دهند ...»
نامه من فریاد کمک یک خانواده است. نامه یک پدر دلشکسته و نیازمند که به یک محیط فرهنگى فرستاده است. خانوادهام گرسنه هستند. کودکانم نان شب ندارند. در یک کارگاه کوچک کار مىکنم و ماهى 70 هزار تومان حقوق مىگیرم. 40 هزار تومان صرف اجاره خانه مىشود و 20 هزار تومان صرف خرج ماهانه بیمارى مادرم که نزد ما زندگى مىکند. با ماهى 10 هزار تومان چطور خانوادهام را در این گرانى بچرخانم.
شما را به خدا و اسلام به من کمک کنید. دیگر نمىخواهم زنده باشم. حتى پول قبض گاز و... را هم ندارم. دلتان براى زن و بچه و مادرم بسوزد هر چند مىدانم هزینههاى مجله زیاد است ولى شما را به خدا در راه رضاى او کمکم کنید. یک سال است که تکهاى گوشت نخوردهایم. خجالت مىکشم مشکلاتم را عنوان کنم اما حتى مقدار کمى پول و مواد غذایى مىتواند تا حدى مشکل خانوادهام را حل کند. به خدا دیگر تحمل گریهها و نالههاى خانوادهام را ندارم. کمکم کنید تا یک عمر دعاگویتان باشم و براى سلامتى شما و خانوادهتان دعا کنم ... .
این نامه توسط پدرى نیازمند از تهران براى مجله ارسال شده است. فقر و گرانى مشکلاتى هستند که کمابیش هر خانوادهاى با آن درگیر مىباشند. اما خانوادههایى که واقعاً زیر خط فقر زندگى مىکنند محتاج کمک ما هستند تا بتوانند آبرومندانه برخى از مشکلات اقتصادى خود را حل کنند.
هر چند این برادر نشانى خود را ذکر کرده ولى معلوم است که از نشریات نمىتوان انتظار کمک داشت، حداکثر این است که برخى درخواستها را در مجله منعکس کرد.
نامه بعدى نیز از بُعدى دیگر، به طرح مشکل خود پرداخته است.
اینجانب اکبر محمدى فکرى، جانباز جنگ تحمیلى با کد جانبازى 1308007201 در عملیات آزادسازى شلمچه مجروح شدم اما همسر خوب من جانباز واقعى است زیرا او به خاطر وضعیت جسمى و مالى من حاضر شد خودش را مجروح کند تا بتواند به جانباز اسلام خدمت کند. وى در سال 74 کلیهاش را سیصد هزار تومان فروخت تا بتوانیم زندگى سادهمان را با حضور دو فرزندمان تداوم بخشیم. اما بعد از عمل کلیه، وضعیت جسمى همسرم روز به روز بحرانى شد تا جایى که بسترى و تحت درمان قرار گرفت و من از آن زمان تا به حال هزینه درمانى ایشان را توسط دیگران به عهده گرفتهام. من با اندک حقوق از کارافتادگى که هشتاد هزار تومان است چکار مىتوانم بکنم. هر بار از مسئولین تقاضاى کمک مىکردم، مىگفتند باید مسئولین بالاتر به ما دستور بدهند. بنیاد هم کمک خاصى به من نکرد. دختر کوچکمان نیز به دلیل معلولیت تحت درمان و مراقبت ویژه است. به خاطر تجهیزات درمانى مجبور شدهایم از استان همدان به تهران بیاییم. حالا هم صاحبخانه ما را جواب کرده چون پول اجاره را ندارم و هیچ وسیلهاى هم ندارم که بفروشم.
خودِ من با اینکه در هر سال چهار پنج بار باید بسترى شوم ولى به فکر همسر و دو دخترم هستم. در حال حاضر دختر بزرگم از ما سه مریض پرستارى مىکند. هفت سال است درخواست کمک نوشتم ولى تاکنون هیچ اقدامى صورت نگرفته است. آیا این است حمایت از جانبازان؟ گناه همسر من چیست که زن جانباز شده است؟ نمىدانم باید درد زخمهاى جنگ را تحمل کنم و یا تحقیر شدن همسرم را در مقابل دیگران.
از شما تقاضا دارم تا بنده را مساعدت کنید تا شاهد سرگردانى همسر و فرزندانم در کوچه و خیابان نباشم. از شما مىخواهم نامه مرا در مجله چاپ کنید و ایثار همسر فداکار من را ذکر کنید تا شاید نامه من و درد دلم به گوش مسئولان برسد. من باید همیشه در فکر بسترى شدن جهت عمل جراحى باشم و یا مدام فکر ساعت، براى خوردن دارو. جانباز فقط شعار شده است، چرا؟
اکبر محمدى فکرى - تهران
برادر محترم، به درخواست شما بیشتر نامهتان را منعکس کردیم تا به گمان خودمان به وظیفه انسانى و مطبوعاتى خود عمل کرده باشیم، بدون اینکه قضاوتى در باره آن داشته باشیم. این را نیز مىدانیم که دستگاههاى ذىربط از جمله متولیان امر جانبازان تاکنون خدمات بسیارى را داشتهاند ولى امیدواریم چنان عمل شود که هیچ کس به ویژه کسانى که در دفاع از کشور اسلامى جانفشانى کردهاند، و لااقل در نیازهاى اولیه زندگى این گونه، دست نیاز نگشاید.