نهاد خانواده را باید پاس داشت
«نقدى بر وضع کنونى خانواده»
احمد عابدینى
[بر اساس آموزههاى قرآنى آرامش روحى و روانى، ایجاد دوستى، رحمت و محبت از جمله رهآوردهاى تشکیل کانون خانواده مىباشد که مورد تأکید زیاد اسلام واقع شده است.
به اعتقاد نویسنده، این دستاوردها نیز با مهندسى خاصى در تنظیم روابط خانوادگى حاصل مىشود که امروزه دستخوش تغییرات نامطلوب شده، فلسفه وجودى خانواده را مورد تهدید قرار داده است. از نگاه وى مشکلات روزافزون اقتصادى، اشتغال زنان، به همریختگى روابط مدیریتى در خانواده و فروگذارى از برخى اقتضائات طبیعى زنان و مردان، از جمله عواملى است که این واحد بنیادین جامعه مورد نظر اسلام را به مخاطره انداخته است. این نگاه اگر چه در پارهاى از موضوعات درخور نقد است اما اصل دغدغه نویسنده در صیانت از کانون خانواده مغتنم و نیازى مبرم براى جوامع امروزى به شمار مىرود.]
برخى از مشکلات خانواده، امروز به شکل نگران کنندهاى در آمده است. اینگونه مشکلات باید ریشهیابى شود و اساسى حل گردد. شاید بتوان در یک جمله مشکل و راه حل را اینگونه خلاصه کرد که اسلام براى خود نظامى دارد و براى خانواده طرحى دارد و براى اجتماع طرح دیگر متناسب و هماهنگ با آن؛ ولى ما انسانها با وضع قوانین مبتنى بر روش و آداب قومى و تحت تأثیر فرهنگ و نظامهاى حقوقى بیگانه مقدار زیادى از آن نظام را از بین بردهایم و آن را ناقص و بدقواره ساختهایم. چنان نظامى نه محبوب کسى است و نه توان حلّ مشکلى را دارد.
جایگاه خانواده
اسلام براى خانواده ارزش خاصى قایل شده، روابط درون و برون خانه را تنظیم کرده، مدیر داخلى و بیرونى را مشخص ساخته، مدیر مالى، راه به دست آوردن ثروت، چگونگى مصرف و ... را به گونه وجوبى و تکلیفى یا استحباب و یا ارشاد و راهنمایى معّین کرده و براى هر قسمت، زمینهسازىهاى مناسب را انجام داده، ولى ما برخى را به عنوان اینکه ارشادى است و الزامى نیست، برخى را به عنوان اینکه استحبابى است و وجوبى نیست و برخى را به عنوان اینکه ضرورت اقتضا مىکند و چارهاى نیست، تغییر دادهایم و گفتهایم این حکم ثانوى است و گاهى یک امر ضرورى را به همه جا سرایت دادهایم.
قرآن فرمود:
«و من آیاته أنْ خلق لکم مِن أنفسکم أزواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّةً و رحمةً؛
از نشانههاى خدا اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد.»
در اینکه براى بیان این آیه چقدر مقدمهچینى کرده و از چند آیه پیش و چند آیه بعد همه کلمات و قسمتها را زوج یکدیگر قرار داده و در این آیه نیز کلمه «مودّةً و رحمةً» را قرین هم ساخته است و مسائلى از این قبیل بحث نمىکنیم(1) و در اینجا به موضوع مىپردازیم که «زوج» را از [نوع] خودِ فرد قرار داد، نه از نوعى بالاتر و پایینتر، حتى به وى اطلاق «زوجة» نکرد، لفظ «ازواج» را به کار برد که جمع «زوج» است و لفظ «زوجات» را که جمع «زوجه» است به کار نبرد. قرآن با عنایت خاص کلمهاى را به کار برد که بر مرد و زن یکسان قابل تطبیق باشد. در جاهاى دیگر نیز همین حقیقت را بیان کرد؛ مثلاً در اوّل سوره نساء تصریح کرد که خاستگاه مرد و زن یک چیز است:
«یا أیّها الناس اتقوا ربَّکم الذى خلقکم مِن نفسٍ واحدة و خلق منها زوجَها؛
اى مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحد آفرید و از همان [نفس] زوجش را آفرید، تقوا پیشه گیرید.»
شایان یادآورى است کلمه «نفس»، وحدت را مىرساند و آمدن «واحدة» براى تأکید است.
جالبتر اینکه در ابتداى آیه سوره روم «و من آیاته» را قرار داد. این قسمت در قرآن یازده بار آمده، هفت بارش در سوره روم و پیش و پس از آیه مورد بحث قرار گرفته، در آنها خلقت انسان از خاک از آیات خدا شمرده شده، نیز آفرینش آسمان و زمین یا برپا داشتن آسمانها و یا ... مطرح شده، هر یک از آیات خدا شمرده شده است. خلقت زوج و قرار دادن مودّت و رحمت، از نعمتهاى بسیار بزرگ الهى است که همطراز با آفرینش آسمان و زمین و ... سزاوار عنوان «وَ مِنْ آیاته» مىباشد.
این بیان قرآن و ارزش ازدواج و مقام همسر؛ حال شما مقایسه کنید آن را با آنان که از ازدواج روى گردانند. چه آنان که همجنسگرا هستند یا آنان که گوشهگیرند و یا از مشکلات ازدواج مىترسند و یا .... باز مقایسه کنید با کسانى که زن را بشر نمىدانند یا در گفتار و عمل و یا در گفتار او را بشر مىدانند، ولى وى را به کارهایى وا مىدارند که شأن بشر نیست و عملاً او را تحقیر مىکنند و یا آنانى که با زیادهروى او را برتر از مرد مىدانند و از طرف دیگر بام بر زمین مىافتند و در صدد تخریب و تحقیر مردانند!
آیه هدف از خلقت زوج را «آرامش یافتن در کنار او» دانسته «لتسکنوا الیها» و در آیات دیگرى نیز به همین حقیقت اشاره کرده است.(2) بنابراین هدف از تشکیل خانواده، احساس آرامش زن و شوهر در کنار یکدیگر است؛ مرد پس از یک روز کار بیرون خانه، به منزل برمىگردد تا آرامش یابد و زن پس از ساعتها کار در خانه و رسیدگى به امور مختلف مىخواهد کنار همسرش بیارمد.
حال مقایسه کنید با وضع ما. مردى که صبح تا شب، انواع مُدها، مدلها، دختران بزک کرده و ... را دیده است و انتظار دارد خانمش همه آن زیبایىها را یکجا داشته باشد! در مقابل، خانم نیز انتظار دارد مرد، تمامى آنچه را که او در دنیاى پر از زرق و برق دیده و شنیده، برایش فراهم کند و خانه به جاى مَسْکَن و محل آرامش، جایى مىشود که هر دو از آن گریزانند! با اوضاع کنونى ملاقات زن و مرد و مطرح ساختن تقاضاهاى غیر معقول و غیر ضرورى و ... ایجاد کننده استرس و اضطراب و ناهنجارى است! تازه اگر زن و مرد، هر دو خود را غیر واقعى نشان داده باشند و هر یک خود را داراى ویژگىهایى معرفى کرده باشد که فاقد آنند، دو رویى و پنهانسازى نیز نگرانى بیشترى به آنان تحمیل مىکند. این امور باعث مىشود برخلاف آنچه که خداوند خواسته زوجین کنار هم آرامش داشته باشند، هر دو در کنار یکدیگر عذاب کشند.
«و جعل بینکم مودّة و رحمة؛
بین شما دوستى و رحمت قرار داد.»
آنچه که خداوند قرار داده، دوستى و رحمت است تا زن، شوهر خود و شوهر، همسر خویش و هر دو بچههایشان را دوست بدارند و روابط بر اساس مهربانى و محبت باشد و هر یک در هنگام ناتوانى دیگرى مددکار او باشد.
امّا افراد دور از واقعیت اسلام هر یک به گونهاى تیشه بر ریشه محبت زدند! مردان بىخبر از انسانیّت، با زور بازو و ستم به زن و پایمال کردن حقوق او، نیز واداشتن زن به کارهاى خارج از توانش، محبت را از بین بردند. دیگرانى با زبان چرب و نرم دختران را فریب دادند و آنان، را روسیاه کردند و با عمل خود نشان دادند فضایل انسانى از بینشان رخت بربسته است و باز از سوى دیگر، تیشه به ریشه محبت و مودّت زدند. در این میان دستگاههاى حمایت کننده از زنان، براى حمایت از این قشر مظلوم قوانینى وضع کردند که زن بتواند با مراجعه به مراجع قانونى، از آلام و ظلمهاى وارد بر خود بکاهد. از مردان در هنگام ازدواج تعهدهایى گرفتند و به نفع خانمها شروطى وضع کردند و....
امّا کسانى که زنآزارى مىکردند، پیوسته به کارشان ادامه دادند و جز اندکى به دست قانون گرفتار نشدند! سوء استفاده کنندگانى هر روز زنانى را متقاضى طلاق در صف دادگاه قرار دادند و پیوسته به انواع مواد و تبصرهها، شوهرانى که هیچ یک از آن خشونتها را نداشتند، نیز به صف دادگاه کشاندند. همه این کارها یک قربانى داشت و آن مهر و محبّت بود. رابطه عاطفى، به رابطه مخاصمهآمیز تبدیل شد و هر کس در صدد یافتن نقطه ضعفى از دیگرى بود. در حالى که دین راه دیگرى را پیشنهاد کرده که ماندگار و راحتتر است و آن پرورش اخلاق در خانوادههاست.
نیاز به اخلاقى شدن جوّ خانواده
راستى اگر به جاى پرداختن به تربیت قاضى براى دادگاه خانواده، به پرورش مربى اخلاق براى خانواده مىپرداختیم و روحانیانى که قاضى شدهاند، مربّى اخلاق مىگشتند و در هر شهر و روستا روحانى به جاى طرح چند مسئله شکیات و سهویات با استفاده از احادیث اخلاق، درس مهر و محبت مىداد و از آزاررسانى به درخت تا حیوان و همنوع را توضیح مىداد و وجدان افراد را بیدار مىکرد، کار بیشتر و بهتر به نفع زنان سامان نمىیافت؟!
امروزه بسیارى از زنآزارىها و مجبور کردن زن به کارهاى خارج از توانش در جاهایى صورت مىگیرد که زن نه از قانون حمایتى خبر دارد، نه جرئت مراجعه به آن جا را دارد و نه آبرودوستى و فکر آیندهاش چنین اجازهاى را به او مىدهد؛ پس باز محکوم به تحمل کردن انواع ظلمهاست.
اما روحانى، معلم اخلاق. سخنران متین، مىتواند به مرد بیاموزد که زنآزارى بد است: «و المرئة ریحانة و لیست بقهرمانة؛
زن شاخه گُل است و خادم و خدمتکار نیست.» باید به مردان بیاموزانند که با دسته گل نباید برخورد خشن کرد. گل در اثر خشونت پژمرده مىشود. باید جوّ را اخلاقى کرد، آنگاه اگر مردى لجوج و اخلاق شکن پیدا شد، با قانون جلوى او را بگیرند؛ نه اینکه اوّل قانون وضع کرد و سپس با بیان حقوق دست نایافتنى یا کم دستیافتنى، پایههاى خانهها را متزلزل ساخت و زنان را علیه مردان تحریک کرد، یا وقتى آمار طلاق بسیار شد، به قاضىها سفارش شود که دادرسى را طول دهند تا طرفین خسته شوند! این یعنى گم کردن راه!
مادر و شیر دادن و نگهدارى بچهها
اسلام مادر را مسئول شیر دادن بچهها مىداند و خداوند حکیم در او عاطفه و مهر و محبتى قرار داد که بتواند مشکلات فراوان بچه را از دوران آبستنى، شیر دادن، پرورش و تربیت بچه، عهدهدار شود. خدا فرمود:
«وَ اْلوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ؛(3)
مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند.»
براى اینکه مادر نگرانى و اضطرابى نداشته باشد و شیرى سالم به فرزند بخوراند تا بچهاى سالم تحویل جامعه دهد، تمامى هزینههاى زندگى او و بچه را اعم از لباس و مسکن و غذا و ... بر عهده مرد قرار داد و فرمود:
«وَ عَلَى اْلمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ(4)؛
بر عهده صاحب فرزند است که خوراک و لباس مادران را به حدّ متعارف بدهد.»
یا فرمود: «فَاءِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَأَتُوهُنَّ أَجُورَهُنَّ؛(5) اگر براى شما [فرزندتان] را شیر دادند، اجرتشان را بپردازید.»
و یا فرمود: «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنتُم مِن وُجْدِکُم؛(6) در مسکنى که در حدّ توان شماست آنان را اسکان دهید.»
نکته:
نوع این آیات مربوط به زنى که طلاق داده شده مىباشد، ولى بسیار روشن است که از راه درک معیار و ملاک و قیاس اولویت معلوم مىگردد وقتى که زن طلاق داده شده را باید خوراک، پوشاک و مسکن داد تا با خاطرى آسوده بچه را شیر دهد و حتى اجرت شیر دادن به او تعلق مىگیرد، به طریق بهتر روشن مىگردد همسر انسان که در داخل خانه و بدون هیچ نزاعى به کار مشغول است، باید مورد حمایت همهجانبه قرار گیرد تا با خاطرى آسوده، از شیره جانش به بچه بخوراند و او را پرورش دهد. امّا آنچه در جامعه اتفاق افتاده و مىافتد، بسیار رنجآور، مشکلساز و نگرانکننده است.
از یک سو، مردان که باید تمامى هزینهها را تأمین مىکردند، گاهى به خاطر بُخل، یا جهالت از ارزش کار مادر و فقر، از تأمین هزینهها خوددارى کردند یا با هزار منّت و تحقیر، قسمتى از آن را تأمین مودند اما از سوى دیگر، رسانههاى جمعى و جوّ عمومى به شکلهاى مختلف، زن خانهدار را موجودى مصرف کننده، بىکفایت، مزاحم و ... دانستند! چنان که زحمات فراوان او در تربیت کودک، شیر دادن، تمیز کردن او و حتى آبستن بودن را بىارزش دانستند و بىپاداش گذاشتند. در نتیجه زن خود را موجودى نیازمند دید که براى تأمین هر نیاز خویش باید به شوهر التماس کند و مرد پس از خشونتهاى بسیار و ... مقدار اندکى بدهد. این امور کم کم زن را تحریک کرد که راه درآمدى براى خود بیابد. از سوى دیگر، تبلیغات داخلى و خارجى درباره تساوى زن و مرد و بد معنى کردن آن و ... موجب شد که خانمها براى کار به خارج از خانه روان شوند. از دیگر سو، صنعتى شدن جهان و مکانیزه شدن تمامى کارها، توان جامعه را براى ایجاد کار براى افراد به شدت پایین آورد و مردان زیادى بیکار ماندند تا چه رسد به زنان.
از جهت دیگر، ارزشها در هم ریخت و توانایىهاى زنان در زایش، نگهدارى، شیردهى و ... همه بىارزش تلقى شد و توانمندىهاى مردان ملاک ارزش شد. زن براى نشان دادن تساوى خود با مردان، حاضر شد به کارهاى سخت نظیر کار در معدن و کارگرى و عملگى و حتى رانندگى ماشینهاى سنگین دست بزند و هر کار مردانهاى را با هزار زحمت به خود بقبولاند.
توان باردار شدن، شیر دادن و تربیت کودک را که از عهده هیچ مردى ساخته نیست، ضد ارزش تلقى کردند و چنین شد که تعادل و هنجارها فرو ریخت.
پادشاه ساسانى را گفتند: سبب زوال مُلک تو چه بود، گفت: کارهاى بزرگ را به افراد خُرد سپردم که توان انجام آن را نداشتند و کارهاى خُرد را به افراد بزرگ سپردم که از انجامش شانه خالى کردند.
دادنِ غذاى خوب به بچه، بازى با او، تربیت صحیح وى، آموختن مهر و محبت به او و یاد دادن راه و رسم صحیح زندگى، نیز نگهدارى او از انواع انحرافها، کارهاى بزرگى است که از عهده غیر مادر ساخته نیست، چنان که کارهاى سخت بدنى نظیر باربرى، رانندگى، بنایى و عملگى کارهاى فیزیکى سختى است که از عهده بیشتر زنان برنمىآید.
در چنین شرایط و جوّهایى نه در خانه فردى باقى مىماند که به بچهها درس عشق، محبت، اخلاق و ... بدهد و نه در جامعهاى که کارهایش ده تا و کارجویانش بیست تاست، جایى براى این امور است. طبیعتاً در چنین جامعهاى اگر اخلاق و ارزشها حاکم نباشد هر کس در فکر پروندهسازى براى دیگرى، نیز دروغ و تزویر است تا او را از کار برکنار کند، بدان امید که خود جاى وى را بگیرد یا به به انواع ترفندها به او بفهماند که من نیز سهمى دارم. آن وقت است که راستى، حقیقت، مهر و محبت از جامعه رخت برمىبندد و پایههاى اخلاق فرو مىریزد. وقتى پایههاى اخلاقى فرو ریخت، هر روز جنایت تازهاى رخ مىدهد و ننگ جدیدى به بار مىنشیند که دیگر پنهان کارى و ظاهرسازى، ره به جایى نمىبرد.
چگونگى رواج اعتیاد و سایر فسادهاى اجتماعى
کاریابان پس از تلاش فراوان و نیافتن کار و خستگى روحى شدید، برخى به اعتیاد رو مىآورند، سپس برخى از اینان و بعضى از کاریابان غیر معتاد، براى کارداران و پولداران نقشه مىکشند. از سوى دیگر بىپولى و ضعف اراده ناشى از اعتیاد این زمینه را ایجاد مىکند که معتادان، زنان و فرزندان خود را به موادفروشى و حتى خودفروشى، دزدى، فحشا و ... مجبور کنند. نتیجه این مىشود که معتاد از یک طرف و در یک جا ایجاد فساد مىکند، و خانوادهاش، از راه دیگرى ایجاد فساد مىکند. اگر فرزند فرار کند و به شهر دیگرى برود، باند فراریان از خانه را تقویت مىکند و بالاخره فساد فراگیر مىشود.
«ظَهَرَ اْلَفسَادُ فِى اْلبَرِّ وَ اْلبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ؛(7)
فساد و تباهى به خاطرِ کرده خودِ مردم در خشکى و دریا پدید آمد.»
اگر بر مجموع آنچه بیان شد نقشههاى دشمنان براى نابودى مسلمانان یا نابودى فرهنگ و باورهاى دینى مردم ساکن مناطق نفتخیز و حاصلخیز را بیفزایید، روشن مىگردد اوضاع از چه قرار است که واقعاً وضع تأسفبارى است.
روشن است با گرفتن، زدن، بستن و حتى کشتن، مشکل جامعه حل نمىشود. مشکل جامعه را باید از خانه حل کرد؛ باید تمام فکر و سرمایه براى اصلاح خانوادهها به کار گرفته شود تا ریشه فساد بخشکد. هرگونه طرحى براى جامعه، بدون در نظر گرفتن خانواده، کارى ابتر و ناقص خواهد بود.
چه باید کرد؟
راه چاره را ذیل همان آیه بیان کرد:
«لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛(8)
تا به آنان برخى از [پیامدهاى ]اعمالشان را بچشانیم شاید برگردند.»
برگشتن از آنچه خداوند در آفرینش و تکوین قرار نداده بود و ما به پیروى از هواى نفس یا سخنهاى ناآگاهان شرقى و غربى به سویش رفتیم؛ برگشتن از قوانین در ظاهر حمایتى و در واقع تخریبى.
به نظر مىرسد در خانواده باید به تدریج، بدون جنجال و انحراف در فهم و یا جوسازى، نیز فراهم کردن تمامى زمینهها و امکانات و رفع مشکلات، قوانین به حالت طبیعى و اولیه خود برگردد تا خانهاى پر مهر و محبت، بدون استرس، و بچههایى شاداب داشته باشیم. همان خانواده سنتى را که سالها تخریب کردیم، دوباره بنا نهیم، و اکنون با طرحى نو و دقیق، اشکالهایش را بزداییم.
مرد باید به وظیفه خود عمل کند و بار تأمین هزینههاى گوناگون زن و فرزندان، اعم از منزل، لباس، غذا، هزینههاى تحصیلى و ... را فراهم کند و هیچگاه کمبودها، نارسایىها و احتمالات نگرانبرانگیز را درون خانه مطرح نسازد، نیز آنچه را که در توان دارد، براى تأمین هزینهها به کار برد و هیچ بُخل و کم کارى و حرص را در وجود خود راه ندهد.
از آن طرف، زن باید با اعتماد کامل به شوهر، آنچه را که وى به خانه مىآورد، نهایت تلاش و توان او بداند و زیاده نخواهد(9) و خاطر خویش و دیگران را مکدّر نکند.
در این صورت زن هیچ گونه نگرانى و اضطرابى ندارد و همه فشار بر مرد است، که این توان به او داده شده است: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَىَ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوالِهِمْ؛(10)
مردان بر زنان سرپرستى دارند، به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داد و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان هزینه مىکنند.» اگر مرد دچار فشار روانى و اضطراب شود، چندان مشکلى براى بچهها پیش نمىآید، چون نه به بچه شیر مىدهد و نه ساعتهاى متمادى مىخواهد کنار فرزند باشد تا او از ناراحتى پدر باخبر شود و روحیهاش کسل گردد، بلکه پدر، در خارج از خانه، با مشکلات دست و پنجه نرم مىکند و حاصل تلاش خود را شبانه به خانه مىآورد و با لبى خندان و بدون بازگو کردن مشکلات، با آنان روبهرو مىشود. چنان که اگر پدر روزىِ فراوان به دست آورد، براى خانواده گشایش بیشترى قرار مىدهد، همان گونه که در روایات سفارش شده است و اگر کم به دست آورد، به حداقل قناعت مىکند.
بنابراین سرپرستى مردان بر زنان هیچگاه به معناى زورگویى به زنان و زدن آنان نیست؛ بلکه قوام بودن، سنگ صبور بودن و از جمله تحمل کردن مشکلات فراوان اقتصادى و منتقل نکردن آن به خانواده است.
حال این را مقایسه کنید با وضع موجود که زنِ جوان، چه باردار یا داراى بچه کوچک یا حتى پیش از باردارى، همراه شوهر از این بنگاه مسکن به آن بنگاه، از این کوچه به آن کوچه بدَوَند و در حالت اضطراب باشند که آیا خانهاى مىیابند و سپس نگرانى اینکه آیا پول آن تأمین مىشود و ... آنگاه وقت شیر دادن، سینه خشک است و یا شیرى همراه با دلهره زیاد به فرزند مىخوراند و مادر نیز نحیف و عصبى مىگردد و پس از مدتى قرصهاى آرامبخش مصرف مىکند. بالاخره زن براى یارى شوهر و کاستن از آلام او و تأمین هزینهها، استخدام دولت مىشود و یا در شرکت خصوصى به کار مشغول مىگردد؛ امّا پیوسته نگرانى این را دارد که کارفرما از او راضى است؟ رتبه شغلى او ارتقا مىیابد؟ بچهها در چه وضعى هستند؟ با این همه کار، درآمد به هزینهها مىرسد؟
همه این چالشها ایجاد نگرانى و فشار روانى مىکند و مشکلات روحى و روانى زنان را افزایش مىدهد. نیز بچههاى خورنده چنین شیرى را، غیرطبیعى و نامتعادل مىسازد. بیمارىهایى ایجاد مىشود که پیشتر نظیرش نبوده، چون این عوامل قبلاً نبوده است. چنان که هزینههاى درمان بچه در کودکى و بزرگسالى به هزینههاى خانواده و کشور افزوده مىشود و....
امّا واگذار کردن تحمل همه این گرفتارىها به مردان (که تحمل و توان بیشترى دارند و نقش شیردهى یا تربیت را ندارند و بلکه توانش را ندارند، نیز دادن شغل زنان، در ادارات به مردانى که شغلى ندارند یا خواهان شغل دوم هستند) با مصلحت خانواده سازگارتر و به عدالت اجتماعى نزدیکتر است. البته روشن است که اجرا ساختن این طرح در این زمان و شرایط
1- نیاز به زمینهسازى دارد؛
2- طرح، تنها مختص به کارهایى شود که زنان با اجبار و تنها براى کسب درآمد به آن تن دادهاند و آن کارها از شأنى برخوردار نیستند؛
3- به موازات حذف خانمى از شغل دولتى یا خصوصى باید مبلغ پرداختى، به گونهاى به سبد خانواده افزوده گردد تا از نظر اقتصادى دچار مشکل نشوند.
4- باید براى کارهاى خانواده ارزش قایل شد و مزد و حقوق آنها را بر اساس معیارهایى تعریف و پرداخت کرد تا زن بفهمد براى تکتک کارهایش ارزش قایلند، به ویژه کارهایى که در تربیت فرزند مؤثر است؛ نظیر همبازى شدن با او، یاد دادن شعر و سرود به وى، یاد دادن مفاهیم به کودک و....
بنابراین باید «الرجال قوامون على النساء» به عنوان یک اصل قبول شود، همان گونه که در اداره، عنوان ریاست مطرح است و رئیس تمامى مسئولیتها را مىپذیرد و وظایف و حقوق او شناخته شده، یا در وزارتخانه، وظایف وزیر شناخته شده است و کسى منکر آن نیست، ولى وزیر نباید دیکتاتورى کند، یا حق کارمندان را پایمال نماید، بلکه باید طبق قانون عمل کند و از حقوق کارمندانش دفاع نماید، همچنین حقوق آنان را بپردازد و از آنان بخواهد به وظایفشان عمل کنند. در خانه همینطور است و مسئولیت و مقام با تمامى وظایفش به مرد سپرده شده است؛ چرا که در دنباله آیه مىفرماید «بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم» به این جهت مرد عهدهدار امور است، زیرا برترىهایى مناسب با مسئولیت دارد، مثلاً صبر و تحملش بیشتر است، نیز به این جهت که هزینهها را پرداخت مىکند تا زن با خاطرى آسوده به کارها و مسئولیتهاى خود بپردازد.
بنابراین آیه 34 سوره نساء با آیه اوّل آن کاملاً هماهنگ است و باید در یک راستا معنى شود. در آیه اوّل، زن و مرد را از نفس واحد دانست و در آیه 34، سرپرستى امور خانواده را به مرد داد.
بد بودن چند مرد، یا زنآزارى برخى افراد که درست تربیت نشدهاند یا مدیر و مدبّر نبودن چند مرد دیگر، نباید افراد را به این سمت و سو بکشاند که مدیریت مرد و قوّام بودنش، مورد اشکال واقع شود و یا چنین مقامى از او سلب گردد. به هر حال، خداوندى که در عالم تکوین مرد و زن را از جهاتى متفاوت آفرید، با توجه به آفرینش، قانونهاى تشریعى را وضع کرد؛ بنابراین صلاح در آن است که به تشریع الهى برگردیم و با توجه به تفاوت (نه تبعیض) در آفرینش، تفاوت مسئولیتها را بپذیریم در حالى که از لحاظ انسان بودن، هر دو انسان هستند و از نفسِ واحد. اما فضیلت و برترى نزد خدا، مسیرى است اختیارى که هر انسانى چه زن و چه مرد در هر شرایطى باید بپیماید. در کاخ فرعون ستمگر و مدعى خدایى، مىتوان زنى صالح بود(11) و در خانه پیامبرى چون نوح(ع) مىتوان زنى کافر داشت.(12) پسرى سیاه از مناطق دور مىتواند لقمان حکیم شود(13) و پسر نوح(14) و جعفر کذاب مىتوانند گمراه باشند و بالاخره «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَاللَّهِ أَتْقاکُمْ»(15) که متقّى شدن، مسیرى کاملاً اختیارى است.
چندهمسرى
قانون دیگرى که در اسلام بود و هست و ما از یک سو با شرطگذارى در دفترچههاى ازدواج و از دیگر سو با تبلیغات رسانهاى، راه آن را بستیم، چندهمسرى (تعدد زوجات) است. از همه مهمتر مردان داراى چندهمسر با رعایت نکردن عدالتى که خداوند فرمان داده بود، تیشه به ریشه این قانون زدند، به گونهاى که اکنون قلم از نوشتن این قسمت هراس دارد و نمىداند آیا خوانندگان با آن برخورد مثبت مىکنند، یا نمونههاى ظلم و جور زیادى را که به همسر اوّل در خانهها رفته است، مطرح مىسازند، ولى به هر حال، دختران فرارى که اخبارش در تمامى رسانهها، کم و بیش مطرح مىشود و تعدادشان رو به افزایش است، رجوع به بهزیستى و ایجاد کار براى آنان و دادن تسهیلات و وام، مشکل نیاز به شوهر را برطرف نمىسازد و براى این چالش باید جداگانه فکرى کرد.
درست است که هر زنى حق دارد شوهر خود را دوست بدارد و تمامى محبت وى را براى خود بخواهد و با همسر دوم کاملاً مخالف باشد؛ نیز حق دارد با شرطهاى سخت، امکان ازدواج دوم را از شوهر بگیرد و شرع شروط ضمنعقد را لازمالاجراء مىداند؛ امّا همه اینها در نگاه جزیى و تقریباً فردى به قضیه است؛ در حالى که مسئولان باید کلاننگرى کنند. امّا مسئولان جامعه چه کنند؟
فرض کنید واقعاً و طبق حساب احتمالات و ... تعداد دختران و پسران متولد شده در هر عصرى یا در کل دوران، مساوى باشند امّا تلفات ناشى از جنگها، کارهاى سخت و مشقتبار، تصادفات جادهاى، نزاعها و دعواهاى قبیلهاى و... مردان را بیشتر از زنان به کام مرگ مىفرستد. تازه زنان به عللى که در جاى خود آمده از عمر طولانىترى نسبت به مردان برخودارند. هر کس با نگاهى به اطراف خویش اعم از همسایهها و خویشاوندان و... وجود چندین زن بىشوهر و یا دخترى که برایش همسرى وجود ندارد، مىیابد. بنابراین حتى اگر دولت تمامى مردانِ بىزن را مجبور کند که ازدواج کنند باز تعدادى زن بِدون شوهر باقى مىماند.
تازه اجبار انسانها امرى غیر منطقى و غیر طبیعى است که دوامى ندارد. با مثالى بحث را پى مىگیریم.
سختگیرى به کارفرمایان و پیامدهاى آن
همه به یاد داریم که پس از انقلاب براى حمایت از کارگران، قانونهاى سختگیرانهاى علیه کارفرمایان وضع شد و همه خوشحال بودیم که به حقوق کارگران رسیدگى شد، عدالت تحقق یافت، کارگر با کارفرما مساوى شد و به هر شکایتى علیه کارفرما به سرعت رسیدگى شد، بیمه اجبارى، مرخصى سالانه، مرخصى استعلاجى و ... امّا غافل از اینکه با این شرایط دیگر کسى حاضر نیست کارفرما شود و پول خود را براى تولید و صنعت هزینه کند، بلکه پولها به خارج رفت و ... افراد زیادى بیکار ماندند و هیچ کارگاه یا کارخانهاى آنها را قبول نمىکرد. بسیارى از کارخانهها ورشکست شد و ... این بود که در مجلس شوراى اسلامى، کارگاههاى با کارگر اندک را از تحت شرایط قانون کار خارج ساختند، به کارفرما وام دادند و... این روند ادامه دارد و براى شکوفا شدن اقتصاد و جذب بیکاران و افزایش تولید باید چنین مىکردند. درباره ازدواج انتخاب همسر و ... نیز همین گونه عمل شد، براى حمایت از خانواده و زنان و رعایت حال کودکان، هر روز قوانین و شروط و مادهها و تبصرههایى قرار داده شد؛ امّا غافل از اینکه این شروط مرد را از ازدواج منصرف مىکند و سن ازدواج را از بیست سال به بالاى سى سال مىکشاند. در نتیجه جوانان از ازدواج هراسانند و به پیامدهاى آن فکر مىکند.
مىتوان گفت برخى قوانین حمایتى موجب شد زنان به جاى کمک در خانه، تربیت کودک، همراهى با شوهر و ... پیوسته راه دادگاه را طى کنند و طلاق، امر متداولى شد و بچههاى طلاق، راهىِ خیابانها شدند. پسران و دختران از ازدواج باز ایستادند و گاه برخى به انحراف کشیده شدند. دولت به گمان خویش با اعطاى وام و یا اعطاى مسکن، در صدد تشویق به ازدواج برآمد، غافل از اینکه بر فرض کافى بودن وام و خوب بودن مسکن و ... مشکل جاى دیگر است، مشکل این است که با وضع برخى قوانین و قرار دادن بعضى شروط، قوّامیت و سرپرستى از مردان گرفته شد و آنان را نسبت به ازدواج دلسرد کرد. آنان که توان مالى، جسمى و روحى براى همسران متعدد داشتند، از آن منع شدند و انسانهاى محتاط و محافظهکار نیز از ازدواج سر باز زدند. مشکلات، فسادانگیزى جهانى و تقلید از فرهنگ غرب نیز مزید بر علت شد و مسئله را بغرنج کرد و دختران و پسران با شهوت تحریک شده، چونان سیلى بنیان کن، به سوى جامعه سرازیر شدند. نظیر اینکه برخى در شمال، جنگلها را بریدند و گفتند: از یک طرف چوب جنگلها را استفاده مىکنیم، از سوى دیگر، زمینهاى کشاورزى افزوده مىشود. غافل از اینکه درختان، مانع جریان سیلابهاى سنگین بود. چند برابر نفع برده شده، باید هزینه شود تا شاید طبیعت به حالت اوّل برگردد.
نگاههاى برخى مردان داراى همسر و انتظاراتى که از زنان خود پیدا مىکنند و نزاعهاى هر روز درون خانهها، از پیامدهاى ناخوشایند است. از سوى دیگر، ارائه برخى گزارشها در صفحه حوادث روزنامهها و خواندن آن توسط پیر و جوان و بدآموزىهاى ناشى از آن، آثارش بیشتر است؛ زیرا از یک سو، آموزش فساد، دزدى، آدمربایى و ... مىباشد، از سوى دیگر، جوّ ترس، بدبینى و بىاعتمادى را در خانهها حاکم مىسازد. توقعها، بدبینىها و انتظارات بیجا موجب گسترش طلاق مىشود و دَور قبلى با شدّت و حدّت بیشترى جریان مىیابد و هر روز قربانى بیشترى مىگیرد.
نتیجه: برگشتن به قانون تشریعى خداوند که آفرینش را عهدهدار است، بهترین راه مىباشد. موانع از سر راه ازدواج مجدد باید برداشته شود؛ با تبلیغات مناسب، چهره کریه و زشت چندهمسرى به چهرهاى متعادل برگردد و در عرض آن با گسترانیدن مباحث اخلاقى، حس عدالتگرایى در مردان تقویت شود. به نظر مىرسد چارهاى جز این نیست، زیرا نیاز غریزى، چون نیاز به غذا، از نیازهاى اولیه و اصلى است. مسئولان جامعه باید به هوش باشند. کجروىها یکى از بزرگترین چالشهاى امروزى جامعه ماست و باید برایش فکرى کرد.
پىنوشتها: -
1) ر.ک، ژرفایى قرآن و شیوههاى برداشت از آن، ص190 تا 193، به قلم نگارنده، انتشارات مبارک، اصفهان، 1382ه . ش.
2) سوره اعراف، آیه 189.
3) سوره بقره، آیه 233.
4) همان.
5) سوره طلاق، آیه 6.
6) همان.
7) سوره روم، آیه 41.
8) همان.
9) در آموزههاى دینى، همه شنیدهایم که پیامبر اکرم(ص) کارها را بین حضرت على(ع) و حضرت زهرا(س) تقسیم کرد. کارهاى بیرون را به عهده حضرت على و کارهاى درون خانه را به حضرت زهرا سپرد و به او سفارش کرد که چیزى از شوهرش نخواهد و به هر چه به خانه آورد قناعت کند؛ زیرا چه بسا حضرت على(ع) توان تهیه بیش از آن را نداشته باشد.
این تقسیم کار حتماً بیشترین مصلحت را داشته است. اگر کار کردن حضرت زهرا در بیرون خانه، مصلحت بیشتر یا ثواب افزونترى داشت، پیامبر آن را از دخترش دریغ نمىکرد. به ویژه که وضع مادى آن خانواده خوب نبود و بارها حضرت، براى تأمین هزینههاى غذا - حتى از غیر مسلمان - قرض گرفت.
از سوى دیگر، اگر زیادهخواهى و فشار بر شوهر مصلحت داشت، باز حضرت رسول آن را پیشنهاد مىکرد یا لااقل از دخترش مىخواست که مشکلات را به گوش حضرت برساند. مجموع این آموزهها نشان مىدهد که دادن روحیه اطمینان خاطر به زن، راهگشاترین و بهترین مسیر است.
10) سوره نساء، آیه 34.
11) سوره تحریم، آیه 11.
12) همان، آیه 10.
13) لغتنامه دهخدا.
14) سوره هود، آیه 46.
15) سوره حجرات، آیه 13.