نگاهى به وضعیت خانواده در بیست سال آینده
در گفتگو با چند کارشناس مسائل زنان
طیبه میرزا اسکندرى
[پارهاى مشکلات که به ویژه در سالهاى اخیر تشکیل خانواده را دچار دشوارى کرده، نیز طلاق در کشور، هر چند بر خلاف آنچه گاه گفته مىشود، رشد خیره کنندهاى نداشته است، اما به خاطر اهمیت آن، افزایش در حدّ یک یا دو درصد نیز قابل توجه است. این امر به ویژه اگر رو به گسترش باشد معلوم است که نگران کننده خواهد بود. رشد یکباره جمعیت در سالهاى 60 تا 65، گسترش تحصیلات عالى دختران، و گسترش بسیار زیاد اطلاعات و در نتیجه به هم خوردن مناسبات «درون خانوادگى» دیروز، سه عامل مهمى هستند که در پیشبینى وضعیت خانواده در دو دهه آینده در نگاه کارشناسان مورد توجه است بخش عمده امیدها و نگرانىها نیز ناشى از این عوامل مىباشد. صدرالدین بلادى، حسین بانکى، اشرف گرامىزادگان و فرشته ولىمراد، به عنوان کارشناس این موضوع را مورد توجه قرار دادهاند.]
مقدمه
جهان ما به سرعت دگرگون مىشود و جامعه و آدمها نیز در تغییرند. هر آنچه به حیات آدمى مربوط مىشود، نیز تغییر مىپذیرد. خانواده هم به عنوان یک نهاد اجتماعى مهم و اولیه، از گردونه تغییرات بیرون نیست. خانواده با مجموعه نقشها، کارکردها و موقعیتهاى مربوط به اجزاى درونى خود یعنى زن، مرد و فرزند، در حال تغییر است. خانواده به عنوان نهادى مرتبط با سایر نهادهاى اجتماعى چون تعلیم و تربیت، سیاست و اقتصاد دگردیسى مىپذیرد. البته هنوز خانواده مهمترین نقش را در جامعهپذیرى آدمها به عهده دارد. خانواده تنها سازمان مشروع براى ارتباط میان زن و مرد و تولید نسل به حساب مىآید. اما در جهان امروز که پدیدهاى چون وسایل ارتباط جمعى به درون خانهها راه یافته و در کنار پدر و مادر، به اجتماعى کردن کودکان مىپردازد، در دنیایى که تعریف آدمها از نقشهاى خود در خانواده و جامعه، تنها از منبع سنت و فرهنگ بومى اقتباس نمىشود، بخصوص موقعیت و نقش زنها به سرعت عوض مىشود، نمىتوان خانواده را سنتى تعریف کرد؛ نه در نقشها و تعاملهاى درونى و نه در موقعیتها و ارتباطهاى بیرونى.
در این میان یک سؤال مهم براى بسیارى از کارشناسان و صاحبنظران مطرح است: مجموعه این تغییرات به سود خانواده و دوام و ماندگارى آن است یا به ضرر آن؟
بسیارى بر این باورند که جایگاه کنونى خانواده نسبت به گذشته بسیار متزلزلتر و نامطلوبتر است. خانواده امروزى نه دوام و بقاى خانواده سنتى را دارد و نه در کارکردها و وظایفى که براى خانواده تعریف شده، چون گذشته موفق و کارآمد است. با چنین دیدگاهى موقعیت خانواده در جامعه فردا به مراتب نامطلوبتر و سستتر است.
عدهاى هم مىگویند برخورد فعال و مثبت با مسائل و مشکلات فعلى خانواده مىتواند فرداى خانواده را در جامعه ما امیدافزا و روشنتر سازد. نظریات مختلف را در این زمینه بخوانید:
وضعیت امروز خانواده مثبت است، نه ...
صدرالدین بلادى، کارشناس مرکز آمار ایران و عضو هیأت علمى دانشگاه:
پیش از اینکه در مورد موقعیت خانواده در جامعه آینده از دیدگاه آمارى در ابعاد اجتماعى، آموزش، بارورى و اشتغال صحبت کنم، مىخواهم در امور فرهنگى به یک نکته کلى اشاره کنم. در امور فرهنگى و اجتماعى هر جامعه محدودیت بوده، محدودیتگریزى هم بوده است. در سفر به کشورهایى مثل هند و ژاپن رفتارهاى زنان را مىدیدم. اصلاً ندیدم زنان در محافل عمومى با آرایش ظاهر شوند. اما متأسفانه زنان و دختران ما در واکنش به محدودیتهایى که در این مورد (وضع ظاهر) بوده، به این گونه رفتارها روى آوردهاند. به نظر من در آینده با کم شدن محدودیتها، محدودیتگریزى هم در زنان و دختران ما کم مىشود و این، بر وضع خانواده اثر مثبت خواهد داشت.
اما در مورد روند تغییرات در خانواده باید بگویم وقتى کوچک بودیم، خانواده پدرسالار بود. در حالى که الان خانواده فرزندسالار شده است. پدر در کارها با فرزندش مشورت مىکند، اما از آن سو، فرزندان خلاف نظر پدرها و مادرها کار مىکنند. این وضعیت خانواده در جامعه هم نمود پیدا مىکند. الان که فضاى جامعه باز شده و فرزندان در اداره امور خانواده مشارکت مىکنند، جامعه سیاسى هم به این سمت حرکت مىکند. اگر چنین نشود، افراد دچار تعارض مىشوند، در واقع به سمت نوعى هماهنگى میان خانواده و جامعه باید حرکت کنیم.
تحصیلات عالى زنان
اما یکى از تغییرات مهم در جامعه ما که مربوط به موقعیت زنان است، تحصیل آنها در مقطع عالى است. در مورد تحصیلات عالى خانمها باید گفت معمولاً هدف آنها در تحصیل، معیشت نیست، معیشت هدف دوم آنهاست. چون مىدانند کار نیست، هدف خانمها در تحصیل بیشتر کسب پرستیژ، چشم و همچشمى و بالا کشیدن خود به لحاظ اجتماعى است. در هر حال با افزایش تحصیلات زنان، آگاهى عمومى آنها بالا مىرود. این آگاهى باعث مىشود زنان با حقوق قانونى و مدنى خود آشناتر شوند، چه قوانین رسمى و اکتسابى مثل قوانینى که به تصویب مجلس مىرسد و چه قوانین عرفى. البته ممکن است تحصیلات بالاتر پیامدهاى صنفى هم داشته باشد. اما در مجموع باید پیامدهاى مثبت تحصیلات زنان را بیشتر دانست.
کاهش بُعد خانوار
اولین تأثیر مثبت تحصیلات زنان، بر خانواده آن است که بُعد خانوار کاهش مىیابد. در سال 65 هر زن و مرد به طور متوسط 6 فرزند به دنیا مىآوردند. یعنى تقریباً تمام انرژى زن - چه روحى و چه جسمى - در خدمت فرزندان بود. عملاً براى زن هیچ انرژى نمىماند که براى خودش صرف کند، ولى الان هر خانواده حداکثر سه فرزند دارد. در آینده این تعداد باز کاهش مىیابد و این باعث مىشود بچهها از نظر آموزشى و تربیتى، بهتر پرورش یابند. همین بچهها هستند که خانوادههاى آینده را تشکیل مىدهند.
گسترش مسئولیتهاى اجتماعى
زنانى که تحصیل کردهاند و فرزند کمترى دارند به کارهاى اجتماعى مثلاً در بخش آموزش و پرورش مىپردازند. یعنى وقتى را هم به خودشان اختصاص مىدهند. با بالا رفتن تحصیلات زنان، مسئولیتهاى آنها بیشتر مىشود. مسئولیتهاى اجتماعى بالاتر باعث مىشود بانوان براى بهبود وضعیت خود و انجام وظایفشان تدابیرى بیندیشند و تلاشهایى داشته باشند. همین فرآیند موجب رشد جایگاه زنان و بهبود وضع خانواده مىشود.
در حال حاضر میزان بیکارى افزایش پیدا کرده است. چون زنانى که تحصیل مىکنند، بیشتر دنبال کار مىروند. منتها در این روند موقعیت خانواده تضعیف نمىشود. چون معمولاً زنها سعى مىکنند در نقشهاى اجتماعى ظاهر شوند که به خانواده و بچهها لطمه نزند. در بخش دولتى 50% زنان معلم هستند. چون اوّلاً معلمى وقت زیادى نمىگیرد و آنها به فرزندانشان بهتر مىرسند. ثانیاً نقشهایى چون معلمى، نقش مقابل خانواده به حساب نمىآید.
البته در مواردى که زنها نقشهاى سنگین اجتماعى مىپذیرند ممکن است خانواده تضعیف شود، ولى در کل خانواده در اثر پیشرفت زنان در تحصیلات و مسئولیتهاى اجتماعى، تضعیف نمىشود. راهکارى که خیلى خانوادهها در موقعیت جدید زنان یافتهاند این است که تکفرزند یا بىفرزند باشند.
تحصیلات بالاى زنان ممکن است این پیامد منفى را هم داشته باشد که زنان با تحصیلات عالى مىتوانند با مردان همرده خود یا بالاتر از خود ازدواج کنند. چون معمولاً در ازدواج سن و تحصیل بالاتر مرد براى زن مهم است. در آینده این روند نمىتواند ادامه یابد.
همفکر و مشاور مرد
پیامد دیگر تحصیلات بالاى زنان این است که زن تحصیلکرده نمىتواند در خانواده، تسلیم محض باشد. او خود را در کنار مرد و همفکر و مشاور او مىبیند. حتى در مواردى ممکن است زن خود را بالاتر از مرد ببیند که در این صورت، یک پیامد منفى حساب مىشود.
اما در مورد ازدواج زنان تحصیلکرده مىتوان دو راهکار ارائه داد:
1- زنها بپذیرند با مردانى با تحصیلات کمتر از خود ازدواج کنند.
2- چنین ازدواجى در فرهنگ جامعه پذیرفته شود.
البته در پیشبینى وضعیت آینده خانواده در جامعه نباید تنها شهرى مثل تهران را در نظر بگیریم. درست است که در تهران ماهواره، اینترنت و ... باعث شده گرایش به دفاع از حقوق زنان بیشتر شود اما ارتباطات یک نکته مثبت را در جهت تقویت خانواده به همراه دارد. این نکته مثبت آن است که امروزه در کشورهاى پیشرفته به تقویت خانواده بیشتر فکر مىکنند.
اما به هرحال همه کشور، تهران نیست. در نقاط دیگر کشور زنان خیلى مظلومتر و محرومترند و وضعیت خانواده هم چندان مطلوب نیست. بر این اساس باید گفت همه تحولات مربوط به وضع خانواده در آینده منفى نیست.
اما در پیشبینى موقعیت آینده خانواده در جامعه ما به لحاظ جمعیتشناختى با توجه به وضعیت فعلى، باید گفت الان گروه سنى 19- 15 ساله که در اوج جوانىاند بیشترین درصد جمعیتى در جامعه ما هستند. اگر روى این گروه سرمایهگذارى شود، آینده جامعه بیمه مىشود. الان بحران بیکارى جوانها را در اوج سنین جوانى داریم. انرژى نهفته در جوانها با ورزش و زمینههاى سالم دیگر باید آزاد شود و یا با امور خلاف مثل اعتیاد که موجب عدم امنیت در جامعه مىشود.
پیامدهاى افزایش جمعیت
موالید سال 1363 حدود 2 میلیون و 300 هزار نفرند که الان به سن کنکور رسیده یا پشت کنکور ماندهاند. بعداً اشتغال این افراد مسئله اجتماعى است و براى ازدواج و مسکنشان باید چارهجویى کرد. پس از یک دوره کاهش موالید الان دوباره با یک دوره افزایش موالید مواجهیم. چون جمعیت زیادى از دختران وارد زندگى خانوادگى شده و به سنین بارورى رسیدهاند.
تحلیل جمعیتى که در مورد ازدواج مىتوان ارائه داد این است که الان گروه سنى 19- 15 ساله زنان بیشتر از گروه سنى 24- 20 ساله مردان است. بنابراین عدهاى از دختران نمىتوانند ازدواج کنند. در آینده این وضعیت، برعکس مىشود. چون رشد جمعیت به گونهاى کاهش مىیابد که مردان براى ازدواج به تنگنا برخورد مىکنند. اگر مشکل فعلى یعنى نبود دختران در یک گروه سنى خاص براى ازدواج با مردان در گروه سنى بالاتر حل شود، یعنى شرط سن و تحصیلات بیشتر مردان نسبت به زنان در ازدواج در نظر گرفته نشود، در آینده هم مشکل مردان براى ازدواج با همین راهکار حل مىشود.
پیشنهاد شوراى عالى خانواده در مجلس هفتم مسکوت ماند
خانم اشرف گرامىزادگان، کارشناس حقوق زنان و مدیرمسئول مجله حقوق زنان:
زنان رو به جلو مىروند و این خود به خود براى خانواده هیچ پیامد منفى ندارد، به شرط آنکه امکانات و ابزارهاى لازم براى حل مسائل و ناهمگونىها در خانواده فراهم شود. دایرههاى مددکارى و مشاورههاى خانوادگى باید تقویت شود تا خانواده در عین دگرگونى، پایههاى خود را حفظ کند. یکى از ابزارهاى مهم حفظ خانواده، قانون مناسب است. قانونى که نقش دولت، بخش خصوصى و جامعه مدنى را در حفظ خانواده مشخص کند.
سازمان امور کودکان
در برنامه چهارم توسعه، پیشنهاد تأسیس سازمان امور کودکان را دادیم، چون در کشور متولى دولتى براى امور کودکان نداریم. بهزیستى در مورد کل آسیبهاى اجتماعى مسئول است و نمىتواند براى کودکان کار خاصى انجام دهد. تحکیم خانواده هم بدون توجه به امور کودکان عملى نیست.
متأسفانه پیشنهاد تشکیل شوراى عالى خانواده هم اکنون در مجلس هفتم متوقف شده است. لازم بود براى هماهنگى میان وزارتخانهها و NGOها در مورد مسائل خانواده و سیاستگذارى براى تحکیم آن یک مرجع عالى وجود داشته باشد. شوراى عالى خانواده به همین جهت مورد تصویب مجلس ششم قرار گرفت. سعى کردیم اشکالات مورد نظر شوراى نگهبان را در مورد شوراى عالى خانواده برطرف کنیم. منتها معلوم نیست به چه دلیل این پیشنهاد در مجلس هفتم مسکوت مانده است.
باید ازدواج همسالان را ترغیب کنیم
امیرحسین بانکى کارشناس مسائل زنان و نویسنده کتاب «دختران آفتاب»:
براى این بحث عنوان «چالشها و فرصتهاى آینده براى خانواده» را پیشنهاد مىکنم. در این مورد باید گفت به لحاظ اعتقادى ما باید نگاه مثبت و امیدوارانه به آینده خانواده داشته باشیم. در عین حال در یک جامعه فعال با «اگر»ها و «اما»هاى زیادى مواجهیم. اگر هیچ کس هیچ کارى براى بهبود وضع خانواده نکند، پیشبینى ما از وضع خانواده، یک پیشبینى منفعل است. در این صورت باید تهدیدهاى خانواده را ببینیم. شاید یک روانشناس آگاه از این زاویه به مسئله نگاه مىکند که آینده خانواده را تاریک مىبیند. اما ما براى ارائه این پیشبینى فرض نمىکنیم هیچ کس هیچ کارى انجام نمىدهد. ما معتقدیم در مواضع و جایگاههاى مختلف اعم از رسمى و دولتى یا غیر رسمى عدهاى کار مىکنند براى اینکه تهدیدها را از خانواده دور نمایند و فرصتهاى مثبت براى بهبود وضع خانواده ایجاد کنند. در سایه تلاش همین مراجع و عنایات معنوى که نصیب جامعه و نهاد خانواده مىشود، آینده خانواده را روشن پیشبینى مىکنیم.
تراکم جمعیتى در سن ازدواج
اما در نگاه به واقعیتها باید گفت اتفاقاتى در حال وقوع است. در 5 تا 6 سال آینده یک وضعیت خطرناک جمعیتى داریم که تراکم جمعیتى در سن ازدواج است.
افزایش جمعیت سالهاى 60 تا 65 در یک برهه جمعیت مقطع دبستان ما را دچار مشکل کرد. در برهه دیگر در مقطع دبیرستان و حالا به دوره ازدواج رسیده است. (سنین بین 19 تا 23 سال) این تراکم جمعیتى در 7 تا 8 سال آینده نزدیک به چهار میلیون دختر ازدواج نکرده براى جامعه ما پدید مىآورد، دخترانى که از سن 29 و 30 رد شده و دیگر امیدى به ازدواج ندارند. این در صورتى است که همه پسرها شرایط ازدواج داشته باشند و ازدواج کنند. در چنین شرایطى براى این دختران نه فرصتهاى اشتغال در نظر گرفته شده و نه شرایط روحى و روانى آنها مورد توجه قرار گرفته است. در دهه 90 این اتفاق براى پسرها مىافتد. یعنى تلاطمى در سن ازدواج پیدا مىشود که باعث مىشود سه میلیون پسر ازدواج نکنند. از دست رفتن دخترها (در مقطع) و از دست رفتن پسرها (در یک مقطع دیگر) فقط به از دست رفتن خود آنها منجر نمىشود، بلکه جامعه هم دچار مشکل مىشود. مشکل اینها در پایان به کل جمعیت منتقل مىشود. وقتى یک دختر ازدواج نمىکند، مىتواند یک محله یا فامیل را نگران کند، چون بالاخره او یک انسان است و نیازهاى خودش را دارد، معصوم هم نیست. این یکى از چالشهاى 20 ساله آینده ماست. براى مبارزه با این چالش، ازدواج همسالان را باید ترغیب کرد. اگر عنوان سن و تفاوت سنى را از شرایط ازدواج حذف کنیم و روى سن تأکید نداشته باشیم، یا اختلاف سنى حدود 5/1 سال را بپذیریم، این مشکلات حل مىشود، هم براى امروز دخترها و هم براى فرداى پسرها. 15 سال پیش این اختلاف سنى حدود 5/7 سال بود، الان 5/3 سال شده است. باید کارى کنیم براى اینکه اختلاف سنى در ازدواج به 1 تا 5/1 سال برسد. باید ازدواج همسالان و بلکه دختران با پسر کوچکتر از خود صورت بگیرد و این به یک فرهنگ تبدیل شود؛ پس باید فرهنگسازى شود.
همسانى عقلانى
البته در اینجا یک مشکل هم داریم و آن همسانى و کفویت است، کفویت عقلانى. دختران، بلوغ عقلى زودترى دارند. در کل در جامعه ما بلوغ عقلى دختران بیشتر شده و در عوض پسرها خامتر شدهاند. اگر بخواهیم ازدواج همسال را تقویت کنیم باید مشکل بلوغ عقلى را حل کنیم. پس باید روى بلوغ عقلى و اجتماعى پسرانمان کار کنیم. در این زمینه همه وسایل اعم از رسانهها، داستانها، رمانها و فیلمهاى سینمایى باید در جهت تقویت بلوغ عقلى و اجتماعى پسران تلاش کنند تا مشکل ازدواج دختران و پسران همسال پیش نیاید.
مسئله اینجاست: نقش و جایگاه زن در خانواده
فرشته ولىمراد، نویسنده و کارگردان تلویزیونى:
وضع انسان تبدارى که علت تب، عفونت در یکى از اعضاى بدن او است بعد از بیست روز و بیست ماه چه خواهد بود؟ کارش به کجا مىکشد؟ در برخورد با او چند راه را مىتوان تصور کرد؟
- تب او را کتمان کنند. براى گم کردن راه مرتب بگویند که تب ندارد. نه خودشان کارى کنند و نه بگذارند متخصص دیگرى کار خودش را بکند. بگویند خیال مىکنید تبدار است. هر که مىگوید او تبدار است، متهمش کنند مىخواهد شخص را به راهى ببرد که تصور بیمارى در او رشد کند و خودش را به تمارض زند و از این دست حرفها ... چه بسا متهم کنند که با گفتنتان باعث بیمارى مىشوید.
- از بالا رفتن تب ناراحت باشند و تب او را با مسکّن پایین بیاورند. حتى در این بخش مىتوان مسکّن را به موقع داد و خیلى مراقب بود که کار بالا نگیرد.
- نه بگویند تب دارد و نه بگویند ندارد. او را به حال خود بگذارند ... باز دو حالت دارد: یک غریبه براى مقاصد خود بیاید و او را به نوعى که مىداند مداوا کند. او مىتواند تب را بخشکاند ولى از روى نادانى مىتواند مرض دیگرى را بارور کند.
حالت دیگر هم معلوم است، او را به حال خود رها کنند تا آتش تب بالا بگیرد. در این حالت اوّل تشنج است که حاصل مىشود. بعد هم عفونت، کار خودش را مىکند. سپس به قدرى فراگیر مىشود که بیمار را از کار مىاندازد.
کم و بیش امروز مىتوان «خانواده» را به انسانِ تبدار تشبیه کرد. آنچه براى بیست سال آینده بر سر او خواهد آمد همان است که بر سر بیمار تبدار در بیست روز و بیست ماه آینده خواهد آمد. عضو تبدار هم «ارتباطات بین فردى» داخل خانه است. آنچه مسئله دارد نقش و جایگاه زن در آن حال است. البته تعریف کودک و جوان هم در آن در همین راستا است.
آنچه امروز به عنوان مشکل خانواده مىبینیم (از فرار دختران، بالا رفتن طلاق، آمار افسردگى زنان، زنان خیابانى، انواع و اقسام بیمارىهاى جسمى که ریشه در فشارهاى روحى و عصبى، نابسامانىها، پرخاشگرى جوانان و... دارد) بار و برآیند برخى ناراستىها است.
به گواه تاریخ و بیانات بنیانگذار انقلاب، نقش زنان در انقلاب بیشتر از دیگر اقشار بود. خانواده در شکل گذشته همان گونه اداره مىشد که سیستم سیاسى اداره مىشد، یعنى حکومت انحصار شده در دست مرکز قدرت. در خانه عملکرد و تمرکز قدرت، از کانال مرد خانه بود. یا خودِ مرد و یا نزدیکان او: پدر، مادر، برادر و خواهرشوهر، یا اگر شوهر ضعیف و بىاراده بود، هر کس دیگرى که بر او تسلط داشت، حتى فردى از اقوام مىتوانست در حکومت خانه نقش داشته باشد.
یک موضوع، مشترک و مورد توافق بود و آن کتمان وجود زن به عنوان یک انسانِ داراى اختیار و اراده با تمام توانایىهاى بشرى بود. اینها وقتى مستثنا مىشد که زن و یا اقوام او در توان و تسلط و قدرت سر بودند. در شکل عام و فرهنگ فراگیر در شکل آداب، رسوم، باورها و سنتى که از گذشته آمده، زن در خانه خدمتکارى بود که تمام توان و وقتش را براى خدماتدهى به آنها که قدرت را در اختیار داشتهاند مىگذاشت؛ هم باور خودش بر همین اساس شکل گرفته بوده و هم انتظارات، او را در این مسیر جهت مىداد.
عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات!
امروز چه مرکز قدرت، مرد، بخواهد و چه نخواهد، چه بپذیرد و یا نپذیرد این باورها به هم ریخته، تصور و توقع زن از خودش تغییر کرده، دگرگونىها با سرعت جهشى در حال انتقال و گسترش است. گسترش اطلاعات در دست فرد یا افراد و یا ابزار خاصى نیست که خواسته شود جلوى آن گرفته شود. اطلاعات به سرعتِ برق (با همان امکانات الکتریکى مثل رادیو و تلویزیون و ماهواره و کامپیوتر و تولیدات فرهنگى هنرى که خوراک فکرى انسانها را تهیه مىکنند ...) در حال گسترش است.
رابطه زن و مرد در داخل خانه دستخوش دادههاى اطلاعاتى و تغییر نگرشها و باورها است. همین طور است تعریف از کودک و جوان و نوع ارتباط او با اولیا و مسئولان تربیتى و بزرگترها؛ از همه مهمتر تعریف او از خودش، آن گونه که خود را باور مىکند و از خودش مىخواهد. آنچه درون خانوادهها دچار مشکل شده، رویارویى دو نگاه و دو باور است. از یک طرف نگاه سنتمدارانه و تکمحورى و قبول و پذیرش مرد و وابستگان او در مرکزیت قدرت؛ از طرف دیگر دو موضوع که دست به دست هم دادهاند، یکى اینکه زن و مرد را دو آفریده که در انسانیت مساوىاند، مىبیند و زن را داراى حقوق انسانى مىبیند همان گونه که مرد را؛ موضوع دوم اینکه اداره امور را نه در شکل حاکمیت یک مرکز قدرت بلکه در شکل مدیریت و تعریف نقشها با توجه به پذیرش تساوى انسانها ترجیح مىدهد.
در جمعبندى مىتوان گفت وضعیت خانواده در بیست سال آینده با کنار هم گذاشتن مواردى که ذکر آن رفت با توجه به مثالى که در ابتدا به آن اشاره شد به این گونه قابل پیشبینى خواهد بود که با «اگرها» تعیین مىشود.
بازنگرى در باورهاى عرفى
آنچه خانوادهها به آن احتیاج دارند بازنگرى و بازبینى دیدگاهها، توقعات و باورها در ارتباط با زن و با نقش زن و مرد در خانه، در نتیجه ارتباطات زن و مرد با هم و با فرزندان درون خانواده است. براى جلوگیرى از صدمات بیشتر و بالاتر به ارکان خانواده لازم است آنچه به اسم سنت و آداب و رسوم و باورهاى گذشته در دست است (که بسیارى از آنها هم به دیدگاه اسلامى ربطى ندارند و به تعبیر قرآن بیشتر همان است که در مقابل قانون خدا ایستادگى مىکند) بىتعصب و کارشناسانه بازنگرى شوند. نیز تعریفهاى صحیح ارتباط انسانى بر مبناى اخلاق، عدالت و نگاه انسانى به زن و کودک، به وسیله آموزشهاى عمومى، وسایل ارتباط جمعى و ارائه الگوها به افراد جامعه ارائه شده، تلاش شود به رفتار و فرهنگ عمومى تبدیل شوند.
قوانین فرهنگساز
ابزارهاى مهم براى این کار ترویج اخلاق، تصویب قوانین که هم نقش تربیت انسانها را دارد و کار فرهنگى مىکند، نیز حد و مرزها را معیّن مىکند و فرهنگسازى است. قدم اوّل، تغییر نوع نگاه است که در اثر آن برنامهریزى و به کار گرفتن ابزارهاى رسیدن به مقصد را مىتوان طراحى کرد. این امر میسر و ممکن نمىشود مگر اینکه مدیران و برنامهریزان و سیاستگذاران، نیز مراکزى که تصمیمگیرى را در کنترل خود دارند (و به جز تعداد انگشتشمار همه مرد هستند) به خاطر خدا و جلب رضایت او از خودمحورى و تفکر مرد حورى بیرون بیایند. آن وقت است که اگر بخواهند مىتوانند انتخاب کنند عدالت و حقیقت را اساس کار خود قرار داده و به جاى تعهد به آداب و رسوم آبا و اجدادى، سر بر آستان حق بسایند. در غیر این صورت آتشى سوزان و فراگیر به پا خواهد شد که هم خود، هم اهلشان، نیز جامعه را در بر خواهد گرفت. سیل به گونهاى فراگیر مىشود و آتش آن تب، به گونهاى بالا خواهد گرفت که کنترل از دست خواهد رفت و در روز حسرت چیزى جز پشیمانى براى هیچ کس از زن و مرد نخواهد ماند و عذرى هم پذیرفته نیست، چرا که ندانستن و نتوانستن عذر نیست و کسى مجاز نیست با خودپرستى باعث گمراهى و سرگردانى جوانان و انسانهاى دیگر شود. آنچه مسیر و آینده را شکل مىدهد خواستن و نخواستن است.