خواستههاى زنان از خانه تا جامعه
گزارشى از وضعیت زنان و درخواستهاى آنان در جمهورى اسلامى ایران
مسعوده کرمى
[مطالبات زنان از خانه تا اجتماع، دامنه گستردهاى را شامل مىشود که پرداختن به آنها در مجالى اندک میسر نمىباشد اما زنان، خود مىدانند که اساسىترین خواستهها و مشکلات آنان چیست. به جهت درک و شناسایى مهمترین شاخصههاى وضعیت زنان در ایران، در این مجموعه راجع به مسائل خاص زنان، مهمترین مشکلات بر سر راه زن و خانواده، سیر صعودى یا نزولى مشکلات آنان پس از انقلاب، میزان تأثیرگذارى زنان مدیر بر حل مسائل زنان و الگوهاى زن و خانواده موفق، از گروهى از زنان پرسش و به همراه پاسخهاى کارشناسان، تحلیل و بررسى شده است.]
سرآغاز
پژوهش و ژرفاندیشى در روند پیشرفت یا پسرفت اقوام و جوامع مختلف، همواره توجه را به سوى یک برآیند مهم معطوف مىدارد و آن اینکه در جاى جاى مسیر حرکتها به سوى ترقى و توسعه، به ویژه آنجا که خاستگاههاى فکرى و فرهنگى در کار است و یا برعکس در حرکت به سراشیبى سقوط و انحطاط نظامها و جوامع، جاىْ پاى حضور زنان به روشنى پیداست. زنان هم از آنرو که نیمى از اجتماع بشرى را تشکیل مىدهند و هم بدان جهت که تربیت و پرورش نیمه دیگر یعنى مردان را به عهده دارند، مستقیم یا غیر مستقیم در تمامى دگرگونىهاى اجتماعى، مناسبات قدرت و ظهور و سقوط تمدنهاى بشرى نقش داشتهاند. چه از آن روزگار دیرین که به واسطه حاکم بودن نظام مادرسالار بر نخستین جوامع بشرى و رواج کیش پرستش «الهه مادر» در بسیارى از اقوام و سراسر شرق میانه، زنان از جایگاه و شرف والایى بهرهمند بودند و چه در روزگارى که در نظام پدرسالارى، مرد مهمترین قدرتها را قبضه کرده و بر خانواده و جامعه حاکم بود و عدم تعادل و ناهماهنگى میان دو جنس (زن و مرد) را برحق جلوه مىداد، نیز در زمان کنونى که هیچ قطعیت و جزمى در مورد نقشها و کارکردهاى افراد (چه زن و چه مرد) به بوته اعتبار و اتفاق نظر نمىنشیند، چنان که نظام خانواده، تعریف و جایگاه و نقش متعارف و سنتى خود را در معرض تهدید مىبیند و دهکده جهانى با بیش از شش میلیارد نفر همنوع، جاى خانه و خانواده بشر سرگردان را مىگیرد.
حضورى دوگانه
در طول همه این عصرها و برخلاف اندیشه غالب، زنان همواره کوشیدهاند براى طرح و اثبات وجود مؤثر خود شیوههاى مناسب و همخوان با زمان خویش را بیابند. چنان که زمانى بارز و مدعى در امور مهم شده اما زمانى به دور از به رخ کشیدن خود، حضورشان را تحت سلطه در پستوى خانهها با اشکبارى و کینهتوزى و حیلهگرى، تأثیرگذار و هدفمند ساختهاند. زنان حتى آن زمان که توسعه نیافته، منفعل و گوشهگیر با اوضاع کنار آمدهاند، در واقع خواسته و ناخواسته به واسطه ارتباط مستقیم با نسل تحت تربیت خود، بر جریانات و دگرگونىهاى جامعه مؤثر بودهاند.
از همینرو نخبگان و بزرگان هر جامعهاى پرورش زنان و دختران فهیم و گرامیداشت شخصیت، حرمت و جایگاه آنان را، از ابتدایىترین و اصولىترین گامهاى دستیابى به اوج ترقى و پیشرفت معنوى و مادى جامعه برمىشمارند، چنان که اهتمام جدى در این زمینه را مطمئنترین و نزدیکترین مسیر موفقیت مىدانند. گزارش حاضر تلاشى است در جهت بررسى و شناساندن بیشتر وضعیت زنان و دیدگاه آنها و جامعه نسبت به هویت، جایگاه و خواستههاى آنان در جمهورى اسلامى.
نظرسنجىهاى این گزارش طى گفتگوهاى حضورى، مکاتبهاى و تلفنى با 25 نفر از زنان کشور در شهرهاى مختلف تنظیم شده است. با تشکر از خانم «صدیقه مشایخى» که در تهیه برخى از نظرات دوستان ما را یارى دادند و با امید به آنکه گزارش حاضر در معرفى مسائل و مشکلات زنان و نیز در آشناسازى جامعه و بانوان با حقوق و آزادىهاى قانونى خویش مؤثر باشد، موفقیت تمامى زنان کوشا و فرهیخته کشور را در سایه انقلاب و نظام اسلامى از آفریدگار بزرگ خواستاریم.
وضع زنان
«وضعیت زنان» مقولهاى گسترده و داراى ابعاد گوناگون و پیچیده است. گستردگى و تنوع ابعاد، در هر جامعهاى بر اساس سیاست، اقتصاد، فرهنگ، میزان توسعه و رشدیافتگى افراد به ویژه زنان و سطح انتظارات آنان متفاوت مىباشد. از اینرو در جهت درک و شناسایى وضعیت زنان کشور به بررسى موضوعات گوناگون ذیل که زیرمجموعه این مقوله قرار مىگیرند، پرداخته مىشود.
چالشها
در آغاز شاید اساسىترین پرسش که ذهن را به خود مشغول مىسازد این باشد که مسائل خاص زنان چیستند و بر چه اساسى مىتوان گفت این مشکلات مختص زنان است؟
«خدیجه میرغنىزاده» 35 ساله از یزد مىگوید: «مسائل خاص زنان در جامعه ما تبعیض جنسى و نگاه جنسیتى است که اعمال مىشود و همین مسئله باعث شده گاهى زنان عقده گشایى کنند.»
«اعظم اللَّهداد» 38 ساله و خانهدار مسائل خاص زنان را مربوط به جنسیت آنها مىداند اما اکثر مسائل را بین زن و مرد مشترک مىشمرد.
خانم «ش. فیروزى» دانشجوى کارشناسى از ساوه مىگوید: «مسائل خاص زنان عبارت است از نابرابرى جنسى و مناسبات حقوقى برآمده از آن مثل حق طلاق، حضانت فرزند، ارث، دیه و حضور برابر زنان با مردان در عرصههاى مختلف سیاسى، حقوقى و مدیریتى.»
«محبوبه برازنده» 34 ساله از گچساران مسائل خاص زنان را این گونه تعریف مىکند: «مسائل مربوط به توانایىها و حقوق زنان (که اکثر اوقات از سوى مردان نادیده گرفته مىشود و بسته به فرهنگ هر جامعه و سطح توقعات زنان آن جامعه متفاوت مىباشد) غالباً در همه زمینهها و در ابعاد فردى و گروهى است.»
مهمترین مشکلات بر سر راه زن و خانواده
«شکوه ملکزاهدى» 42 ساله از اراک معتقد است که برابر نبودن امکان رشد و پیشرفت براى زن و مرد، مهمترین مشکل زن و خانواده مىباشد. خانم «فیروزى» که 28 سال دارد، قرائتى از دین را که نابرابرى جنسى را تبلیغ و ترویج و بازتولید مىکند، به عنوان مهمترین مشکل زنان معرفى مىکند.
همچنین خانم «سعا جودى» کارشناس زبان انگلیسى از قم در پاسخ مىگوید: «عدم وجود قوانین حامى زنان در بعضى زمینهها که شاید به دلیل عدم حضور زنان در عرصههاى قانونگذارى باشد. عدم امنیت اقتصادى، نگرانى از شکست در زندگى و ترس از طلاق به خاطر عواقب و مشکلات فرهنگى و اقتصادى آن و در نتیجه تحمل هر گونه ظلم و بىعدالتى و تحقیر در زندگى زناشویى، نداشتن حق آزادى انتخاب همسر و شریک زندگى، چرا که زنها در واقع انتخاب مىشوند، نه اینکه انتخابگر باشند، آن هم در مهمترین و اساسىترین تصمیم و انتخاب زندگىشان.»
«سیدهمریم ساداتى» و «خدیجه محمدزاده» از قائمشهر معتقدند که انواع مشکلات فرهنگى، اجتماعى، حقوقى و اقتصادى به علاوه تعصبات بىجا و محدودیتهاى به کار گرفته شده براى زنان از سوى خانواده و همسر، از مهمترین مشکلات زنان به شمار مىرود.
«اللَّهداد» شخصیت ندادن و احترام قائل نشدن جامعه براى زن و عدم آگاهى عمومى از هویت او را مطرح مىکند. «مرضیه معمارى» از بروجرد، فقر مالى و شکست در زندگى و طلاق؛ و «مهرانگیز مقدم شهرکى» از شهرکرد بحث ازدواج مجدد مردان داراى همسر را به موارد گفته شده، اضافه مىکند.
نگرش کارشناسانه
با توجه به پاسخهاى ارائه شده از سوى زنان، حجةالاسلام آقاى على کرمىفریدنى، کارشناس علوم دینى و مترجم «مجمعالبیان» به فارسى در 30 جلد مىگوید: مسائل و مشکلات زنان را از ابعاد و زوایاى گوناگون مىتوان مورد بررسى قرار داد، اما به نظر مىرسد محورىترین این مسائل در جامعه و جهان ما مىتواند اینها باشد:
1 - نگاه ترحمآمیز و شکننده به زن که ضعیفه است و ناتوان، و درخور ترحم؛ نه انسان و صاحب توانمندى و حقوق انسانى و داراى استعدادها و توانایى رشد و شکوفایى و زیستن به صورت موجودى مستقل و آزادمنش و داراى حقوق انسانى برابر با مرد.
2 - نگاه جنسیتى به زن به گونهاى که دردمندانه در مناسبات اجتماعى گاه به او نه به عنوان انسان که زنى با وپژگىها و بهرهدهىهاى زنانه نگریسته مىشود.
3 - نگرش تبعیضآمیز در قلمرو حقوقى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و هنرى تا معنوى و دینى. از گواهى دادن زن گرفته تا ازدواج و استقلال او، تا دیه و بر عهده گرفتن پستهاى کلیدى که در همه این مسائل زنان با مشکلات جدى روبهرو مىشوند. خاستگاه این وضع خاص، نگرش منفى به زن است که او را به عنوان انسان نمىنگرند! حل این معضلات اگر درست بیندیشیم و بخواهیم از آنها نجات پیدا کنیم، به همان نگرش برمىگردد. اگر نگرش اصلاح شود و زن را به سان مرد پیش از زن بودن، انسان بنگریم و داراى حقوق و امنیت و استقلال و آزادى و حق حاکمیت بر سرنوشت، با چنین چالشهایى در پهنه جامعه روبهرو نمىشویم.
نظریات مسئولان
در ادامه بحث بار دیگر به سراغ دوستانمان در شهرهاى مختلف مىرویم و نظریات آنها را در مورد نوع نگاه مسئولان نسبت به زنان و توانایىهاى آنها جویا مىشویم.
«فیروزى» دانشجوى مقطع کارشناسى نگاه مسئولان را بسیار موقتى و تشریفاتى مىداند و «افضلى» استاد دانشگاه آن را مثبت ارزیابى مىکند.
«میرغنىزاده» مىگوید: «نگاه مسئولان رنگ سیاسى دارد. آنها هنوز زنان و توانایىهایشان را باور ندارند و در درون نپذیرفتهاند که باید براى زنان برنامهریزى و سرمایهگذارى کرد.» «اللهداد» از کرج معتقد است که مسئولان تا حد زیادى توانستهاند موقعیت زن را در اجتماع تثبیت کنند و این امر را مىتوان از حضور زنان در تمام عرصههاى جامعه دریافت.
«سعا جودى» از قم ابراز مىکند که در گفتار و شعارهاى بسیارى از مسئولان، از زنان و حقوق اجتماعى برابر آنها با مردان زیاد صحبت مىشود اما در عمل این طور نیست و بعد از گذشت بیست و پنج سال از انقلاب اسلامى با توجه به اینکه زنان از نظر تحصیلات و کسب مدارج علمى در سطح بالا و همپاى مردان قرار دارند، هنوز فرصت نیافتهاند در پست مدیریتى بالا در کشور ایفاى نقش کنند؛ پستهاى مدیریتى چون وزارت، قضاوت، ریاست قواى سه گانه، استاندار، فرماندار، رئیس آموزش و پرورش یا صدا و سیما و ... .
سیاستها و قوانین در مورد زنان
«میرغنىزاده» دانشجوى کارشناسى از یزد مىگوید: «این سیاستها تا حدى مثبت است اما هنوز بایستى نگاه علما و مسئولان در مورد زنان تصحیح گردد تا نتایج خوب و بهینهاى مترتب گردد.»
«اللهداد» و «ملک زاهدى» از اراک سیاستها و قوانین را تا حدى به نفع جامعه زنان مىدانند اما «برازنده» و «محمدزاده» معتقدند قوانین وضعشده به تنهایى کافى نیست، بلکه باید زمینهها و ضمانتهاى اجرا و پیاده شدن قوانین را هم فراهم کرد.
«سعا جودى» مىگوید: «در دهه اوّل انقلاب به واسطه جنگ تحمیلى و اوضاع سیاسى و فرهنگى حاکم بر جامعه، فضایى براى طرح و تحلیل این مباحث نبود، اما در اواخر دهه دوم انقلاب تا یکى دو سال گذشته یعنى بین سالهاى 76 - 75 تا 82 - 81 بارقههایى از امید درخشید که متأسفانه امروز دوباره رو به خاموشى مىرود.»
مشکلات زنان بعد از انقلاب، سیر صعودى یا نزولى؟
«فیروزى» از ساوه مىگوید: «از این نظر که روند مدرنیزاسیون در ایران و جهان رو به جلو بوده، برخى از مشکلات زنان برطرف شده اما حاکمیت قرائتى مردسالارانه از دین در بسیارى از زمینهها به ویژه عرصه حقوق مدنى و خانواده، مشکلات زنان را بیشتر کرده است.» خانم «ملک زاهدى» دیپلمه و خانهدار معتقد است که نوع مشکلات و شکل ظاهرى آنها عوض شده اما از نظر کیفى تفاوت چندانى نکرده است.
«کارگران» مهندس کامیپوتر از بافق و «افضلى» استاد دانشگاه زنجان مىگویند: «به دلیل رشد و آگاهى زنان و توانمند شدن آنها در بروز استعدادهایشان و همچنین در پى مردود شناخته شدن بسیارى از فرهنگهاى غلط و تعصبات نادرست در جامعه و فراهم شدن امکان حضور فعال زنان در جامعه، مشکلاتشان کاهش پیدا کرده است.»
«میرغنىزاده» عنوان مىکند که پیش و پس از انقلاب، دو برهه زمانىاند و زنان در این دو شرایط متفاوت بودهاند. براى زنانى که پیش از انقلاب در عسر و حرج بودهاند، الان مشکلات کمتر شده؛ اما براى بعضى هنوز به سقف ایدهآل نرسیده است و گروهى هم اصولاً بر سبیل و صراط دیگرى هستند.
دستیابى به هویت واقعى یا ابزار در عرصههاى اجتماعى و فرهنگى؟!
«مرضیه معمارى» بازنشسته آموزش و پرورش تأکید مىکند: «تا زمانى که زنان جایگاه واقعى خود را از دید قرآن و اسلام در اجتماع پیدا نکنند، مسلّماً به عنوان یک ابزار به آنها نگریسته خواهد شد.»
«اعظم اللهداد» معتقد است زنان بعد از انقلاب از این نظر شرایط بهترى پیدا کردهاند، اما هنوز تا یافتن هویت به معناى واقعى راه زیادى در پیش است.
همچنین «برازنده» از گچساران مىگوید: «زنان علىرغم فعالیت و تلاش در تمام زمینهها و همپاى مردان هیچ گاه از نظر هویت و شأن با مردان برابر نبودهاند.»از زنجان «افضلى» بر این باور است که جز در مناطق و محیطهایى خاص، در کل زنان به هویت خود دست یافتهاند و «محمدزاده» معلم آموزش و پرورش از قائمشهر مىگوید: «به جز عدهاى از زنان که هویت اصلى یک زن مسلمان را پیدا کردهاند، بقیه هویت اصلى خود را فراموش کرده و دنبالهرو الگوهاى غربى شدهاند.»
هویت زن در تفکر دینى
آقاى کرمى فریدنى مىگوید: در اندیشه دینى، زن هویت انسانى دارد؛ بسان مرد، بىهیچ کم و کاست در انسانیت. زن داراى کرامت ذاتى و حقوق اساسى است، درست بسان مرد. زن در برابر خدا، خویشتن، طبیعت و همنوع داراى مسئولیتها و تعهدات و وظایفى است. اینها عمده هویت زن را مىسازد. اگر گاه وظایف و شرایط ویژهاى براى زن و نقش خاص و جایگاه باید در نظر گرفت، مربوط به نقش خاص اوست که دیگر انسانها هم در شرایط و جایگاه ویژه با نگاهى خاص دارا هستند و این وضع به زن اختصاص ندارد.
حضور زنان مدیر در عرصههاى سیاسى، اجتماعى
خانم «ف. ن» 49 ساله از قم مىگوید: «این امر باعث مىشود زن به نمایندگى از تمام زنان در جامعه فعالیت کند و بنا به درک زنانهاش مشکلات را حل یا به حل آنها کمک کند.» «لیلا افضلى» استاد دانشگاه توضیح مىدهد که با حضور زنان در میادین اجتماعى بسیارى از مشکلات جامعه بانوان به طور ملموس قابل بررسى مىباشد و این وضع باعث بازتاب مشکلات به مسئولان گشته و نهایتاً در قانونگذارى و تصویب موارد و قوانینى که موجب رفع چالشها باشد، مؤثر واقع خواهد شد.
«اعظم اللهداد» ضمن معرفى «عدم استقلال فکرى، عملى و اقتصادى زنان» به عنوان ریشه اصلى مشکلات جامعه زنان، مىگوید: «زنى که با استقلال و اعتماد به نفس گام برمىدارد زودتر به آرمانهایش مىرسد و ورود زنان به عرصههاى سیاسى و اجتماعى، راه را براى مستقل شدنشان هموار مىکند.»
«میرغنىزاده» بر این باور است که اگر چه حضور، کمى تا قسمتى باعث کاهش مشکلات زنان شده اما مشکلاتى دیگر را رقم زده است.
آقاى کرمى فریدنى، نویسنده کتاب سال «فروغ آسمان حجاز» در باره نظریات دوستان مىگوید: «بىتردید حضور اندیشمندانه و سنجیده برخى از زنان آزادمنش و حقطلب به ویژه اگر در رشته و جایگاهى موفق شوند و بدرخشند، مىتواند به زنان نواندیش و کمالجو، اعتماد به نفس و امید به رشد و پیشرفت بدهد و از دو جهت از مشکلات آنان بکاهد؛ نخست آنکه چهرههاى آگاه و پرتلاش مىتوانند منشأ اثر باشند و با آگاهى از مسائل و مشکلات زن و طرح درست و آزادمنشانه آنها، تصمیمسازان جامعه را براى حل مشکلات برانگیزند، نیز جامعه را به جهت ساختن دنیاى جدید و آراسته به عدالت اجتماعى، آزادى و تأمین حقوق انسان و پیراسته از عقبماندگى و استبداد که حقوق زن نیز در آن تأمین مىگردد، جهت دهند.
از دیگر سو به زنان و دختران خوشفکر و معنویتخواه، نوید و پیام بدهند که هر یک از آنان مىتواند با آراستگى به دانش و خرد و اخلاق و توانمندى و کارایى، در جامعه بدرخشد و منشأ اثر باشد.»
ارتباط مشکلات زنان با الگوهاى ارزشى و بحران هویت
«اعظم اللهداد» معتقد است از آنجا که هویت داشتن تا حدود زیادى مانع از استمداد غیر عقلانى از بیگانه و الگوپذیرى کورکورانه و غلط مىشود، مىتوان گفت که مشکلات زنان با الگوهاى ارزشى و بحران هویت ارتباط تنگاتنگى دارد.
«میرغنىزاده» کارشناس پرستارى از یزد مىگوید: «این دو بر هم بىتأثیر نمىباشند. همین که امروزه در برخى از زنان و دختران، ناهنجارىهاى اجتماعى مشاهده مىشود، برگرفته از بحران هویت مىباشد.» همچنین «افضلى» از زنجان مىافزاید: «هر اندازه زنان الگوهاى ارزشى نادرست داشته باشند، مشکلات آنان و به تبع مشکلات خانوادههایشان افزایش مىیابد.»
*
شبیهسازى ساختار اجتماعى زنان غربى
«وحیده کارگران» مهندس کامپیوتر و «سیدهمریم ساداتى» کارشناس پرستارى از قائمشهر بر این عقیده است که پیامد مثبت در نتیجه الگوسازى مثبت به دست مىآید. اگر گزینش کردیم و بخشى از فرهنگ آنها را که با فرهنگ و اعتقاداتمان هماهنگ است، گرفتیم و به کار بستیم موفق خواهیم بود؛ در غیر این صورت نه.
«خدیجه محمدزاده» که با شبیهسازى موقعیتهاى ساختار اجتماعى زنان غربى براى زنان کشورمان مخالف است، توضیح مىدهد که این امر باعث مىشود زن ایرانى فرهنگ و سنت گذشتهاش را فراموش کند و آن را به کلى کنار بگذارد و به دنبال شبیهسازى خود با الگوهاى غربى برود، در حالى که الگوهاى گذشته همیشه بد نیستند، بلکه باید با توجه به شرایط و امکانات و محیط، آنچه را که مناسب است برگزید و به آن پاىبند بود. با الگوهاى جدید نیز با توجه به فرهنگ کشورمان برخورد کنیم و در صورت پذیرفتن آنها مقلد کور نباشیم.
«میرغنىزاده» ضمن تأیید نظر خانم «محمدزاده» معتقد است فرهنگ ایرانى - اسلامى هرگز نمىتواند شبیه غربىها باشد؛ شاید آنها را تحمل کنیم ولى از درون حسى به ما مىگوید که شرقى بودن با غربى بودن فرق مىکند. فقط مىتوانیم نقاط مثبت و بخشى از فرهنگشان را که هماهنگ با فرهنگمان است بگیریم و در کنار شرقى بودن بهرهاى ببریم تا به تعادل برسیم. چون انسان محل برخورد شرق جان و غرب عقل است و ایران اسلامى، تقاطع اشراق و معنویت شرق و تعقل غرب مىباشد.
زنان بیشترین قربانیان آسیبها و عوامل ناامنى فرهنگى و اجتماعى
«خانم ملوس تشنهلب» 53 ساله از بروجرد مىگوید: «ضعف قوانین در حمایت از حقوق زنان و عدم حمایت زنان از سوى مردان از عوامل اصلى قربانى شدن زنان است.» خانمى از شهرکرد ضمن تأیید نظر خانم «تشنهلب» اضافه مىکند: نداشتن ضمانت اجرایى همان قوانینِ ضعیفِ حقوق زنان از یک سو و ناآگاهى زنان نسبت به حقوق خود از سوى دیگر، باعث مىشود که زنان بیشتر در جامعه مورد سوء استفاده قرار گیرند. این عوامل موجبات ناامنى در جامعه را نیز فراهم مىآورند.
«فیروزى» از ساوه نابرابرى جنسى و تبلور این نابرابرى در مناسبات حقوقى را از عوامل اصلى ناامنى فرهنگى، اجتماعى زنان معرفى مىکند و معتقد است که در عرصه بىقانونى جنگل طبیعتاً افرادى که از نظر توان فیزیکى در درجه پایینترى هستند، قربانیان اصلى خواهند بود. حاکمیت مناسبات مردسالارانه در پوشش سنت، دین و قوانین سبب شده است جامعه ما با نوعى هرج و مرج و ناهنجارى نسبت به حقوق زنان روبهرو گردد و این از دلایل اصلى آسیبزایى جامعه ما براى زنان است.
«ملک زاهدى» 42 ساله و خانهدار مىگوید: «ناآگاهى زنان از حقوقشان، استثمار شدن زنان توسط اطرافیان خصوصاً شوهران، و نیز وابستگى اینان به شوهران در مسائل مادى و معنوى آنها را آسیبپذیرتر کرده است.»
«میرغنىزاده» که تنها وجود قانون و قواعد را راهگشا نمىداند، معتقد است باید مجریان قانون و فرهنگ عمومى پذیرا و اجرا کننده حقوق و جایگاه زن باشند، و اصولاً خود زنان دچار افراط و تفریط بوده و نتوانستهاند در مقابل آسیبهاى اجتماعى، خویش را بیمه و مصون کنند.
«محبوبه برازنده» زنان را به خاطر داشتن روح لطیف و ذهن حساستر نسبت به مردان، آسیبپذیرتر مىداند و عوامل ایجاد ناامنى فرهنگى و اجتماعى را فقر، ضعف قانون در حمایت از زن، حقوق و جایگاهش و نیز بىسرپرستى و بدسرپرستى برخى زنان عنوان مىکند. همچنین «کارگران» کارمند معدن از بافق مىگوید: «به دلیل اینکه در بعضى شهرها و مناطق کشور اجازه و امکان حضور در جامعه به زنان داده نمىشود، از اینرو اگر زمانى این فرصت براى زنها فراهم شود و وارد جامعه شوند، به علت ناآگاهى از بسیارى مسائل، در جامعه قربانى آسیبهاى زیادى مىشوند. از طرفى هم وجود فرهنگها و تعصبات و برداشتهاى نادرستى که از دین شده و اعتماد به نفس زنان را از آنها مىگیرد، باعث ناامنى براى زنان در جامعه مىشود.»
حجةالاسلام آقاى کرمى فریدنى صاحب کتاب «ظهور و سقوط تمدنها از دیدگاه قرآن»، علل آسیبپذیرى زنان نسبت به مردان را این گونه بر مىشمارد:
1 - عدم رشد و شکوفایى فکرى و فرهنگى: در بیان ارزشمندى از پیامبر آوردهاند که در وصف عقل انسان فرمود: «العقلُ ما عُبدَ به الرحمن و اکتُسِبَ به الجنان» گوهر گرانبهاى خِرَد آن است که خدا به وسیله آن پرستیده و فرمانبردارى شود و انسان به برکت آن به گونهاى زندگى کند که به بهشت پرطراوت و زیباى خدا راه یابد. این سخن سازنده نشانگر آن است که یکى از اساسىترین راههاى اصلاح فرد و جامعه و مدیریت آن و ایمن کردن آنها در برابر ناهنجارى و قانونشکنى و ستمگرى و ستمپذیرى، تلاش در خردمندى و شکوفا ساختن دستگاه عقلانى فرد و جامعه است. در جامعه بدان دلیل که زنان از محرومیتهاى بسیارى از جمله رشد و شکوفایى خرد واندیشه رنج مىبرند، در فراز و نشیبهاى زندگى و سر دو راهىهاى قدرت لازم را براى تحلیل مسائل در خود نمىبینند و در زندگى بازنده مىشوند. بنابراین رشد فکرى و توانمندى عقلى با آسیبپذیرى اجتماعى تناسب معکوس دارد. هر فرد و جامعهاى خردمندتر، آگاهتر، ژرفاندیشتر، آسیبپذیرى آن کمتر و برعکس.
2 - راز دیگر آسیبپذیرى احتمالى زنان، جایگاه متزلزل و موقعیت بىثبات آنان در جامعه است. هنگامى که در خانه و جامعه، زن، صاحب کرامت و حقوق و آزادى و امنیت به حساب آید و برابر با مرد، و موجودى وابسته و طفیلى به حساب نیاید، طبیعى است که در تصمیمگیرى و فراز و نشیبها خود را برتر از ابزار شدن و وسیله سوء استفاده قرار گرفتن مىنگرد و اجازه نمىدهد او را قربانى هوىها و بداندیشىها و خودپرستىها کنند؛ نیز باور مىکند که انسان است و گرامىتر از آنکه او را تحقیر کنند و نمىپذیرد که خود را جز در برابر به دست آوردن خشنودى خدا و بهشت زیباى او فدا کند، بنابراین براى کمتر ساختن خطرات احتمالى و آسیبهاى اجتماعى زن، باید او را گرامى داشت و بر جایگاه شایستهاش نشاند و حقوق و حرمت انسانى او را پاس داشت.
3 - نگاه ابزارى و جنسى به زن.
4 - ضعف قوانین حمایت از حقوق زن.
5 - فقر اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى.
6 - عدم آشنایى عمومى نسبت به حقوق زن و عدم آشنایى زنان نسبت به این حقوق.
7 - وجود تعصبهاى کور و خُردهفرهنگهاى محلى و منطقهاى عقب مانده و فسیلى که مانع حضور پویاى زن در جامعه و رشد و شکوفایى او مىگردد.
آشنایى زنان با حقوق زن و خانواده
خانم «فیروزى» مىگوید: «مسلماً آشنایى زنان با حقوق خویش در حفظ و احقاق حقوق آنها مؤثر است، اما بسیارى از حقوق زنان به صورت قانونى و شرعى از آنها گرفته شده است.»
خانم «کارگران» ضمن کارگشا دانستن آشنایى زنان با حقوقشان، ابراز تأسف مىکند که غالب بانوان در بسیارى موارد نسبت به حقوق خود و چگونگى استفاده از آن براى حل مشکلاتشان، ناآگاهند.
از نظر «اعظم اللهداد»، آشنایى زنان با حقوقشان باعث مىشود از جایگاه و شأن خود در خانواده و جامعه آگاه شوند که به هویتبخشى زنان کمک مىکند.
«میرغنىزاده» ضمن مفید و راهگشا معرفى کردن شناخت زنان نسبت به حقوقشان معتقد است کمترین نتیجه شناخت آن است که جلوى تمامیتخواهى مردان و فرزندان را خواهد گرفت، ولى یک نکته قابل تأمل است که حقوق و قواعد حقوقى هنوز آنچنان که باید از زنان دفاع نمىکند.
حجةالاسلام آقاى کرمى فریدنى در این باره توضیح مىدهد:
خاستگاه اندیشه جدایى حقوق زن یا تقابل و تضاد این حقوق با حقوق مرد، اندیشهها و تمدنها و مکاتب بشرى هستند که از راه آموزهها و تجربههاى محدود و پر خطاى پدید آمده و افتان و خیزان، رشد و بالندگى یافتهاند. راز این نکته در آن است که همگى در آغاز، زن را انسان کامل و درخور حقوق و وظایف انسانى به حساب نیاورده و او را تا شیطان و موجودى پلید و ناپاک و گاه حیوان و پدیدهاى فاقد خِرد و اندیشه تنزّل دادهاند! روزگارى کالاى تجارتى و درخور مبادله و خرید و فروش و زمانى شبیه انسان و روزگارى هم انسان و داراى حقوق برابر با مرد پنداشتهاند. چون این اندیشهها چنین مراحلى را از سر زن گذراندهاند، به ناگزیر براى او حقوق ویژه و وظایف خاص و در کنارش مشکلاتى ویژه پنداشتهاند و کار را به تقابل و تضاد حقوق زن و مرد در اجتماع سوق دادهاند. اما در نظرگاه اسلام - خردگرا و عدالتآفرین، اگر ژرف بیندیشیم، زن و مرد، پیش از زن یا مرد بودن، انسان هستند و آفریده یک آفریدگار و پروردگار دانا و فرزانه و دادگر. و چون هر دو انسان هستند و انسانها حقوقى انسانى، همانند و برابر دارند، پس حقوق انسان را باید طرح کرد، نه حقوق ویژه زن یا مرد را! انسان پس از انسانیت زن دارد و مرد، کودک دارد و جوان، سالمند دارد و میانسال. اما همه در اصل انسان هستند و داراى حقوق انسانى. درست است که هر کدام از این گروهها، در نقش خاص خود حقوق و وظایفى جداگانه مىطلبند، اما در انسان بودن، همه انسان هستند و داراى حقوق انسانى. به عنوان مثال:
1 - در اسلام انسان داراى حق حیات فردى است و این حق باید در حمایت قانون قرار گیرد و از تعرض و تجاوز مصون بماند؛ حال انسان زن باشد، یا مرد: «مَن قَتَل نَفْسَاً بِغَیر نَفسٍ اَو فسادٍ فى الأَرض فکأَنّما قَتَل النَّاسَ جَمیعاً» و یا «مَن أَحیى نَفساً فَکَأنّما أحیى النَّاسَ جمیعاً» و یا «وَ لَکمُ فى القِصاصِ حیاةٌ».
2 - انسان داراى حق حیات فکرى و زندگى فرهنگى یا حیات شخصیت است. حق حیات شخصیت بسان حق حیات شخص باید در حمایت قانون باشد، مرد باشد یا زن؛ فرقى نمىکند: «فَبَشِّر عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعونَ القُول وَ یَتَّبِعونَ أَحْسَنه»
به همین جهت ترور شخصیت با ابزارهاى خاص نظیر سوء ظن و بدگمانى، تمسخر و لودگى، افترا و بهتان، غیبت و بدگویى، لقب زشت تراشیدن و عیبجویى، تجسس در امور داخلى و خانوادگى زن یا مرد، در اسلام خردپیشه مردود و منفور است، خواه در مورد زن به کار گرفته شود و یا مرد.
3 - انسان داراى حق زیستن به صورت موجودى خردورز و داراى شعور و اندیشه و حق گزینش و مقایسه و انتخاب در همه میدانهاى زندگى است. این حق باید در حمایت قانون قرار گیرد حال انسان زن باشد یا مرد.
4 - انسان داراى حق امنیت است: امنیت جسم، جان، آبرو و کرامت، امنیت خانه و خانواده، امنیت فرهنگى و سیاسى و اجتماعى و اقتصادى و شغلى، نیز امنیت در دیگر ابعاد زندگى؛ همه اینها باید مورد حمایت قانون قرار گیرد و تفاوتى ندارد صاحب حق زن باشد یا مرد؛ هر دو در این حق برابرند.
5 - انسان داراى حق آزادى است: آزادى فکر، آزادى و انتخاب بیان و اراده و دیگر انواع آزادى در قلمرو مقرّرات، حال این حق از آنِ زن باشد یا مرد، فرقى نمىکند. پیامبر فرمود: «النَّاسُ کُلُهُم أَحرار؛ مردم همگى آزاد به دنیا آمدهاند و باید آزاد زندگى کنند.» امیر مؤمنان فرمود: «لا تکن عَبد غیرک فَقَد جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّا؛ برده و اسیر دیگرى مباش چرا که خدا تو را آزاد آفرید» و پروردگار دوست دارد بنگرد که تو آزادانه بیندیشى، بنویسى، آزاد تصمیم بگیرى و آزادمنشانه و شرافتمندانه زندگى کنى، حال انسان زن باشد یا مرد.
6 - انسان داراى حق برابرى است. برابرى انسان در انسانیت و در پیشگاه خدا، نیز برابرى در حقوق و وظایف، همچنین در مقابل قانون و برابرى در بهرهورى از امکانات ملى و فرصتها. این حق باید در حمایت قانون قرار گیرد، حال صاحب حق زن باشد یا مرد. پیامبر فرمود: «النَّاسُ أَمامَ الحقِّ سَوا کأَسنان المَشْط؛ مردم در برابر قانون برابرند، درست بسان دندانههاى شانه.» همین گونه حق دفاع از حقوق خویش در برابر تهاجم و تجاوزکاران؛ در تمام حقوق طبیعى محور، انسان است و نه زن یا مرد. بنابراین اگر زنان بخواهند با حقوق خویش آشنا شوند و به حقوق انسانى خود دست یابند، باید بکوشند همه انسانها صاحب حقوق و کرامت و آزادى و حرمت گردند. حقوق زن یعنى حقوق بشر، یعنى حقوق انسان، چرا که همه انسانها زن یا مرد در نقش و جایگاه خاص، حقوق ویژهاى دارند. با این بیان زن جز در برخى جزئیات، که بخشى از آنها قابل حل است، به جدایى حقوق به صورتى که اندیشه بشر راهنما بوده، نیازى ندارد. باید کارشناسان و صاحب نظران و دلسوزان و اصلاحگران جامعه بکوشند حقوق انسان به رسمیت شناخته شده و مورد احترام قرار گیرد، خواه انسان زن باشد یا مرد. اگر این گونه شد مشکلات زنان هم از سر راه برداشته مىشود، آنگاه آسیبهاى احتمالى قربانیانِ بیشتر از زنان نمىگیرد، چرا که دیگر شخصیت زن دستکم گرفته نمىشود، اعتماد به نفس او لگدمال نمىشود، فقر فکرى و فرهنگى و اقتصادى گریبان وى را نمىگیرد، دیدگاههاى سنگوارهاى و منفى در مورد زنان، او را تحقیر نمىکند و وى را آسیبپذیر نمىسازد. دیگر استثمار زن به وسیله مردنمایان پایان مىپذیرد و وابستگىهاى رنگارنگ و اسارتبار او به مرد پایان مىیابد. دیگر تعصبات احمقانه و افراط و تفریطهاى دهشتناک در مورد زن و نابرابرىهاى حقوقى و حاکمیت مناسبات مردسالارانه و ظالمانه، عمر خود را به اعتدال و انصاف و حاکمیت مقررات عادلانه انسانى و الهى مىدهد، و زن هم به حکم انسان بودن بسان مرد بر سرنوشت خویش حاکم مىشود و در گزینش راه درست و ادامه آن و ازدواج و طلاق و دیگر صحنههاى حیات از حقوق و استقلال و آزادى و عدالت بهرهمند مىشود.
زن و خانواده موفق
«ملک زاهدى» از اراک، خانواده آگاه بدون سلطه طرفین را خانوادهاى موفق معرفى مىکند. خانمى از شهرکرد مىگوید: «زن موفق، زنى است که جایگاه خود را بشناسد و بر اساس وظیفهاش عمل کند، و خانواده موفق خانوادهاى است که در آن هر کس بر اساس وظیفه عمل کند.»
«فیروزى» دانشجوى 28 ساله از ساوه، خانواده موفق را خانوادهاى مىداند که همه اعضاى آن از آزادى و امنیت بالایى برخوردار باشند و زن موفق را زنى مىداند که بتواند به هویت اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى مستقلى از پدر و همسر خود دست یابد و با کشف استعدادهاى خویش بتواند با امنیت و آزادى به شکوفایى استعدادهایش دست یابد.
«محمدزاده» از قائمشهر زن موفق را داراى ایمان، تعهد و مسئولیتپذیرى مىداند که خود را به علم و معرفت مجهز کرده باشد. «مقدم شهرکى» از شهرکرد ضمن تأیید صحبتهاى خانم «محمدزاده»، داشتن تفاهم با همسر را از دیگر ویژگىهاى زن موفق مىداند. از نظر «میرغنىزاده» در خانواده موفق هر کس در جایگاه خود ایفاى نقش مىکند و منزلت همه اعضا رعایت مىشود، چون اخلاق یعنى ادبِ هر مقام و منزلتى را رعایت کردن.
حجةالاسلام کرمى در توضیح و تکمیل پاسخها مىگوید: «انسان موفق در زندگى کسى است که وقتى به جایى رسید که بر سرنوشت خویش حاکم گردد، پیش از هر چیز به شناخت درست دنیاى وجود خویش بپردازد و با ژرفاندیشى و خردورزى با واقعیت جسمى و روحى خود آشنا گردد، نیز امکانات و توانمندىها و نقاط قوّت خود را دریابد و موانع و لغزشگاهها و نقاط ضعف را باز شناسد، آنگاه به کمک اندیشه و مشاور به برنامهریزى دقیق بپردازد و با تصمیم و هدفمندى گامهاى اساسى زیر را در راه موفقیت بردارد:
أ) به شکوفایى خرد و اندیشه خویش بسیار بها دهد و با پردازش آن، مدیریت دنیاى وجود خویش را به عقل و اندیشه خود بسپارد.
ب) عواطف و احساسات و کششهاى جسمى را گرامى دارد و پس از به رسمیت شناختن هر کدام، با برنامهاى درست به تعدیل و اندازهگیرى اندیشمندانه آنها پرداخته و هر کدام را شاخهاى از درخت سعادت و موفقیت خویش در زندگى بنگرد؛ نیز به ارضاى صحیح آنها بیندیشد و هر کدام را پلهاى از نردبان رشد و شکوفایى خویش تبدیل سازد.
ج) آنگاه بکوشد رابطهاش را با خود، خدا و همنوع و طبیعت، حکیمانه و آگاهانه تنظیم کند تا در جایگاه شایسته و بایستهاش قرار گیرد و به احساس سعادتمندى و مفید و مسئول بودن و داشتن نقش ارزشمند و هویت واقعى خویش دست یابد.
اینها اساس و چارچوب کلى موفقیت فرد و خانواده است. اگر چنین اساسى در زندگى بود رهآوردش این مىشود که زن به خودباورى مىرسد، اعتماد به نفس پیدا مىکند، جایگاه خود را مىیابد، به هویت اجتماعى و فرهنگى و معنوى خود راه مىگشاید و از اینکه در جهان آفرینش زن یا دختر است، احساس کوچکى و دلزدگى نمىکند. با این بیان زن یا انسان موفق کسى است که در برداشتن این چند گام توفیق یابد: خودشناسى، خودسازى، تنظیم رابطه درست و عادلانه با آفریدگار و خود و همنوعان و جهان پیرامون.
خانواده موفق آن است که:
1 - مولود خانه را، چه پسر و چه دختر، به عنوان انسان پیشواز کند.
2 - او را از نظر تغذیه جسمى با غذاى سالم و کامل و بهداشتى و حلال تغذیه کند.
3 - در نظر داشته باشد که افزون بر جسم، داراى روح لطیف و تعالىخواه انسانى است و روح او نیاز به مهر و محبت و تغذیه خالصانه عاطفى و انسانى دارد، به همین دلیل او را از مهر و محبت سیراب سازد.
4 - افزون بر اینها داراى سیستم اعصاب است و نیاز به آگاهىهاى متنوع و فرهنگ و ادب و اخلاق و تخصص و کارآیى و فراگرفتن راه درست زندگى و سبک پیمایش موفق آن را دارد. پس باید به خود، خرد علمى و تجربى بدهد.
اگر خانواده توانست این گامها را جهت رشد و شکوفایى اعضا خویش بردارد و امکانات لازم را فراهم آورد، موفق است.»
وضعیت کنونى زن ایرانى
«طاهره محمدى» آموزگار از قم معتقد است زنان ایرانى در شرایط خوبى بخصوص در مشاغل دولتى به سر مىبرند اما «فیروزى» مىگوید: «زنان، بردگان جنسى هستند» و «مقدم شهرکى» وضعیت زنان ایرانى را داراى پیشینهاى درخشان و رو در رو با آیندهاى پر خطر و نامعلوم مىداند.
«مرضیه معمارى» از بروجرد عقیده دارد زنان ایرانى در چارچوب مقررات اسلامى زیر لواى اسلام ناب محمدى(ص) خوشبختترین زن دنیا مىباشند، ولى از نظر «ملکزاهدى» از اراک، وضعیت بانوان ایدهآل نیست.
«میرغنىزاده» بر این باور است که زن ایرانى با توجه به هویت و توانایىهاى بىنظیرش مىخواهد رشد کند، اما همیشه دچار افراط و تفریطهایى مىشود و تا کنون نتوانسته آنچنان که شایسته است، زندگى کند.
«اعظم اللهداد» از کرج، زن ایرانى را انسانى واقعگرا و صبور معرفى مىکند که زمانى مىتواند تمام معیارهاى موفقیت را داشته باشد که گامهایش را استوارتر بردارد، آن هم در جهت رسیدن به اهداف ارزشمند و عالى تربیت نسلى موفق.
«لیلا افضلى» استاد دانشگاه از زنجان مىگوید: «زن ایرانى در پیشرفت جامعه در عرصههاى سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى پا به پاى مردان در حرکت است.»
راضى از زن بودن خود
«افضلى» ضمن ابراز رضایت از جنسیت خود، این گونه توضیح مىدهد که در دین مبین اسلام زنان داراى ارزش خاصى در پیشگاه الهى هستند، به طورى که مشمول «اَلْجنةُ تَحتَ اَقدامِ الاُمهات» مىباشند. به خاطر نقش حساس و محورىشان در خانه، امکان و توان پایهگذارى زیربناى جامعهاى صالح و سالم را از طریق تربیت فرزندان شایسته دارند.
«اللهداد» مىگوید: «از زن بودن خود راضى هستم زیرا معتقدم زن با وجود داشتن احساسات قوى و کامل لازمه جنسیت و کارکردنش در خانواده از قوه عقل و درایت بالایى نیز بهرهمند است.»
«فیروزى» مىگوید: «به خاطر امنیت و آزادى که در محیط خانواده دارم بله، هر چند از اینکه یک زن در یک جامعه مردسالار هستم بسیار متأسفم.»
«مرضیه معمارى» در توضیح عدم رضایتش از جنسیت خود مىگوید: «مردان در اجتماع از امنیت خاطر بیشترى برخوردارند.»
«مقدم شهرکى» نیز ضمن ابراز عدم رضایت از جنسیت خود، بر این موضوع تأکید مىکند که اگر مرد بود به علت داشتن آزادى بیشتر، مشکل خود و خانوادهاش را بهتر حل مىکرد.
خانمى از شهرکرد میزان رضایتمندىاش را از جنسیت خود، محدود به شرایط خانوادگىاش مىداند و جداى از جامعه و دیدگاه و شرایط آن از زن بودن خود راضى است و معتقد است مهم انجام تکالیف انسانى است، چه زن و چه مرد.
«کارگران» و «محمدزاده» که تا حدودى از زن بودن خود راضى هستند، علت این مسئله را محدودیتهایى مىدانند که از سوى اجتماع و خانواده بر زنان تحمیل مىشود، در حالى که این محدودیتها متوجه مردها نیست.
«میرغنىزاده» مىگوید: «بله از زن بودن خود راضى هستم، زیرا توانستهام مصداق سخن امام باشم که از دامن زن، مرد به معراج مىرود؛ و از سوى دیگر جا افتادن این واقعیت در جامعه «همان طور که جهان بدون مرد، ناقص تلقى مىشود، جهان بدون زن نیز ناکامل خواهد بود» نشان از نگاه خوب به زنان است.»
«لیلا» فوق دیپلم و خیاط از اصفهان معتقد است که زن یک انسان کامل است و از اینرو از زن بودن خود راضى است.
«ساداتى» نیز ضمن ابراز خرسندى و رضایت از زن بودن خود مىگوید: «به خودم و شخصیتم و به خدا و آفرینش او ایمان دارم.»
از حجتالاسلام کرمى فریدنى، پرسیدیم: اینکه اوّلاً درصد قابل توجهى از پرسششوندهها نسبت به زن بودن خود احساس رضایتمندى ندارند، ثانیاً وجود این احساس را به جامعه نسبت مىدهند و نه به جنسیت خود، چگونه ارزیابى مىکنید؟
ناخشنودى تعداد زیادى از زنان و دختران جامعه از زن بودن خویش و عدم احساس رضایت آنان، نشانگر ناهنجارى فکرى و فرهنگى و رفتارى و حقوقى برخى خانوادهها و سطوحى از جامعه و یا فرهنگ ملى است و این به چند دلیل است:
1 - اندیشه و نگرش زن ستیز:
با وجود جایگاه شایسته زن در اساسىترین اسناد دینى به عنوان یک انسان و بنده آفریدگار هستى و با وجود جایگاه انسانى او در بارگاه خدا، اندیشه عوامزده و بیگانه از روح دین، در برخى خانوادهها گرفته تا سطوحى از جامعه و تاریخ و حتى تا حوزه و دانشگاه رواج یافته است که زن را به عنوان انسان کامل نمىپذیرد و براى او حقوق، کرامت، استقلال و آزادى در تعیین حق سرنوشت را به رسمیت نمىشناسد و برنمىتابد؛ چنان که در جلوههاى گوناگون حتى به نام خدا و دین او با دستاویز ساختن برخى داستانهاى خرافى و روایات ساختگى به اسارت و تحقیر زن مىاندیشند و در راه زنستیزى مىکوشند. این اندیشه مخرّب از لحظههاى ولادت کودک و پیش از آن تا دوران رشد و شکوفایى کودک و جوانى و میانسالى و سالخوردگى و حتى مرگ و پس از مرگ مىکوشد بر طبل برترى و والایى جنس مذکر و فروترى و حقارت زن بکوبند. نیز مرد را سرپرست و قیم و تصمیمساز و همه کاره و صاحب اختیار زندگى بنگرد، و در برابر آن دختر را رام و فرمانبردار و تصمیمپذیر و تحملگر سلطه مذکر و مطیع قیمسالارى او ببیند. چنان که مىکوشد دانسته و یا ندانسته راه سازندگى و برازندگى و رشد و شکوفایى علمى و عملى و اوج پیشرفت را روى زن ببندد اما به روى مرد بگشاید و امتیازات را به مرد بدهد و انزوا را به زن! این اندیشه را مىتوان نخستین علت بروز احساس تلخ ناخشنودى زن از زن بودن خود در نظر گرفت.
2 - عملکرد منفى:
افزون بر این اندیشه و نگرش، رفتار خانوادهها و جامعه و حکومت نیز که ترجمان اندیشه و نگرش آنهاست گاه بر این مشکل مىافزاید و در صحنههاى گوناگون رخ مىنماید و اثر تخریبى خود را بر روح و روان لطیف زن مىنهد و او را از جنس خود ناخشنود مىسازد. کار را به جایى مىرساند که برخى از آنها ژست مردانه مىگیرند، لباس مردانه بر تن مىکنند و مىکوشند خود را بدین وسیله انسان و برابر با مرد جلوه دهند.
3 - نابرابرى حقوقى و مناسبات ناعادلانه:
وجود برخى قوانین و مقررات ناعادلانه در مناسبات زن و مرد، نیز سوء استفاده و سوء برداشت در این مورد (که بسیارى قابل حل عادلانه و خردمندانه است) بر این مشکل مىافزاید. تا اصلاح اساسى اندیشه منفى و نابرابرىهاى حقوقى صورت نگیرد، ناهنجارى رو به گسترش خواهد بود و ضایعات آن رو به فزونى. در حالى که قرآن به صراحت به برابرى انسانى زن و مرد راهگشاست: «یا اَیها الناس اِنَّا خلقناکُم من ذَکَرٍ و انثى و جَعَلناکُم شُعوباً و قبائل لِتَعارَفوا إنّ اکْرَمَکُمْ عِنداللَّه اتقیکُمْ» و هر دو را شایسته زندگى پاک و پاکیزه و حیات طیبه مىنگرد، هم زن و هم مرد با ایمان و با اخلاص و پاک روش را. قرآن مىفرماید: «مَن عملَ صالحاً مِن ذکرٍ أو انثى لنحیینّهم حیاة طبیة» نیز مرد و زن را فرزند آدم و صاحب کرامت عنوان مىسازد و مىفرماید: «وَ لَقَد کَرَّمْنا بَنى آدَم» که هم زن را پوشش مىدهد و هم مرد را.
نگرش منفى و رفتار ناروا و تبعیضات حقوقى، در شرایطى است که پیامبر(ص) فرمود: «ما اَکْرَم النِّساءَ إلّا کریم و ما اهانَهُنَّ الّا لئیم»؛ انسانهاى بزرگمنش و با فهم، زنان را گرامى مىدارند و انسان به حساب مىآورند اما جز انسانها و جریانهاى فرومایه و منحط، به زنان اهانت روا نمىدارند. با این بیان منشأ بروز نارضایتى زنان از جنسیت خود و همچنین راه درمان این ناهنجارى اجتماعى در گرو تحول فکرى و فرهنگى و اصلاح رفتارى و اخلاقى و برخى مقررات و قوانین مربوط به نظام خانه و خانواده است. دلیل این پیشنهاد آن است که این گروه از زنان راز ناخشنودى را نه به دستگاه حکیمانه آفرینش، که به جامعه و مناسبات ناهنجار آن در مورد زن نسبت مىدهند و براى رفع آن هماره در تلاش و کوششاند.
پیشرفت زن ایرانى در 25 سال گذشته
افزایش حضور زنان در تحصیلات عالى خبرى است که به نظر «میرغنىزاده» در این سالها باعث مسرت و امیدوارى بوده است.
«الله داد»، سفر دختر ایرانى با دوچرخه به دور دنیا را که با هدف شناساندن ایران و فرهنگ کشورمان به جهان انجام شد و با پیام صلح مردم ایران براى دنیا همراه بود، بهترین خبر مىداند.
«سعا جودى» و «فیروزى» جایزه صلح نوبل گرفتن «شیرین عبادى» را مهمترین خبر در مورد زنان ایران در سالهاى اخیر عنوان مىکنند، و «ملک زاهدى» مىگوید: «طرح و قوانین تازه در زمینه حمایت از زنان خانهدار، بیمه زنان خانهدار و در نظر گرفتن اجرتالمثل در خانه، بهترین و مفیدترین خبرها در مورد زنان مىباشد.»
«لیلا» از اصفهان نیز فعالیت اولین گروه ششنفره آتشنشانهاى زن در ایران را از رویدادهاى مهم در باره زنان مىداند که در اثبات توانمندى زنان در جامعه بسیار مؤثر است.
خانم «کارگران» موفقیت یک خانم استاد دانشگاه ایرانى در ابداع نوع جدیدى از لاستیک با استحکام بالا براى خودروها را، خبرى مىداند که ضمن جلب توجه همه جهانیان به تلاش و موفقیت خود، جایگاه و نقش مؤثر زنان را در جامعه به اثبات رسانده است.
خانمها «معمارى» و «محمدزاده» معتقدند حضور زنان در عرصههاى مختلف سیاسى و اجتماعى و فرهنگى مىتواند از بهترین خبرها باشد. خانم «تشنهلب» از بروجرد در پاسخ به این سؤال حضور زنان در مجلس و هئیت دولت را عنوان مىکند.
با توجه به عدم یکدستى و یکنواختى جامعه از نظر اقتصادى و توزیع امکانات رشد و رفاه و همچنین از نظر فرهنگى و وجود خردهفرهنگها و اقوام مختلف در کشورمان، بررسى «وضعیت زنان» و شناخت خواستهها و انتظارات آنها به سادگى امکانپذیر نیست. اما روى هم رفته و با توجه به آراى مطرح شده در گزارش، مسائل و مشکلات زنان را مىتوان در حوزههاى اجتماعى و فرهنگى و حقوقى و اقتصادى به برقرار زیر عنوان کرد:
أ) اجتماعى - فرهنگى:
عدم توجه به جایگاه واقعى زنان متناسب با ارزشهاى اسلامى را مىتوان به عنوان اصلىترین مشکل فرهنگى - اجتماعى زنان به حساب آورد که غالباً برخاسته از حاکمیت نوعى نگرش مرد سالارانه بر جامعه است.
- فقدان تعریف مناسب از سطح مشارکت زنان در جامعه از یک سو و تعارض بین نقشهاى اجتماعى و خانوادگى زنان از سوى دیگر، از جمله مشکلات زنان، به ویژه زنان شاغل است.
- نقش کمرنگ زنان در عرصههاى اجتماعى و فرهنگى.
- پایین بودن سطح آگاهىهاى عمومى، فرهنگى و اجتماعى و بخصوص حقوقى زنان که بستر مشکلات دیگرى چون به کارگیرى خشونت بر ضد زنان است.
- فقدان نهادها و مراکز حامى زنان بىسرپرست، بدسرپرست، سرپرست خانوار، زنان مطلّقه، خانهدار و همچنین دختران و زنان بزهکار.
ب) حقوقى:
عدم آگاهى عمومى جامعه نسبت به حقوق زنان از یک سو و عدم آگاهى مردان نسبت به تکالیف خود در برابر زنان از سوى دیگر، از بارزترین مشکلات حقوقى زنان به شمار مىرود.
همچنین سه عامل تبعیض در قوانین و حقوق کیفرى، ضعف قانون در حمایت از زنان و نداشتن ضمانت اجراى قوانین را مىتوان به عنوان مهمترین مشکلات حقوقى زنان عنوان کرد.
ج) اقتصادى:
عدم استقلال مالى زنان و بىتوجهى و گاه بىمهرى جامعه به نقش مهم و کارکرد اساسى زنان در خانه و خانواده و کماهمیت انگاشتن آن به تدریج باعث گردیده است که زنان ناگریز براى کسب احترام و شأن اجتماعى و منبع درآمد مالى، راه اجتماع و حضور در آن را برگزیند. متأسفانه برخى زنان این حضور را به هر بها و با هر پیامدى پذیرا مىشوند. همین امر بسیارى مواقع به سوء استفادههاى اقتصادى از زنان منجر مىگردد.
- عدم وجود یا کمبود زمینههاى مناسب اشتغال و حرفهآموزى زنان.
- پایین بودن درصد اشتغال زنان و محدودیت مشارکت صحیح آنها در فعالیتهاى اقتصادى.
- درآمد کافى نداشتن زنان سرپرست خانوار، مطلّقه، بیوه و بدسرپرست.
*
بدیهى است همان اندازه که شناخت و طرح مسائل و مشکلات زنان براى حل و رفع آنان مهم و ضرورى است، شناسایى عوامل زمینهساز آنها نیز از ضرورت و اهمیت ویژه برخوردار است. چنانکه اگر مشکلى در پى شناسایى و برجستهنمایى، مورد توجه قرار گیرد و در نهایت حل و فصل گردد، اما عوامل و زمینههاى به وجود آمدنش همچنان فراهم و موجود باشد، بار دیگر مثل غدهاى سرطانى رشد کرده و بزرگ مىشود. به همین دلیل در کنار بررسى و توجه به مشکلات زنان، شناخت دلایل و عوامل زمینهساز آنها در خانواده و جامعه ضرورى مىنماید. عواملى چون: عدم خودباورى زنان، عدم تناسب برخى قوانین موجود با جایگاه واقعى زن مسلمان، وجود نگرشهاى مردسالارانه و دیدگاه جنسیتى نسبت به زنان، همراه با فقدان نگرشهاى پویاى فقه شیعه در خصوص زنان و مسائل آنها.
*
از راهبردها و رویکردهاى اساسى براى حل مسائل زنان، مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1 - آگاهىدهى عمومى به جامعه و زنان نسبت به حقوق و جایگاه زن.
2 - اصلاح نگرشهاى منفى نسبت به بانوان و استعداد و توانایىهاى آنها.
3 - اصلاح برخى قوانین در خصوص زنان و مسائل مربوط به آنها.
4 - شناسایى راههاى احقاق حقوق بانوان در عرصههاى مختلف که از وجاهت قانونى و ضمانت اجرایى بالا برخوردار باشند.
5 - شناسایى چالشها و مشکلات زنان و انتقال آنها به مسئولان، علما و تصمیمسازان جامعه.
6 - توجه ویژه به اهمیت امنیت اقتصادى بانوان به ویژه زنان خانهدار جهت حفظ جایگاه و حرمت خانواده.