دختران فرارى، زنان رها، چرا و چه باید کرد؟
زهره دهخدا با همکارى محمدکاظم اطمینان
[افزایش روزافزون فرار دختران از کانون گرم خانواده و پیامدهاى مخرب آن بر فرد، خانواده و جامعه یکى از آسیبهاى اجتماعى جدى است که طى سالهاى گذشته گریبانگیر جامعه ایرانى شده است. اگر چه عوامل متعدد و مختلف اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى موجبات خانهگریزى دختران را فراهم مىآورد اما برخورد ناصحیح متولیان امر و عدم برنامهریزى درست و منسجم در این زمینه را نباید نادیده انگاشت. پدیده زنان ویژه و خیابانى نیز از جمله یکى از مهمترین پیامدهاى دختران فرارى است که در همین راستا قابل تحلیل است.
این نوشتار کوشش دارد از زبان کارشناسان و آمارهاى موجود ریشهها و عوامل این پدیده شوم را شناخته، پیامدهاى ناشى از آن را گوشزد کند.]
پیشگفتار
در فرهنگ ما و در خانه مرد ایرانى، زنان و دختران، داراى حرمتى ویژهاند؛ که اگر زیر پا گذاشته شود، حرمت خانه و مرد نیز از بین مىرود. زنان و مردان ما قرنها با این فرهنگ زندگى کردهاند و این باور با آنان همراه بوده است. در سالهاى سیاه حکومت پهلوى بویژه در سالهاى پایانى آن، این فرهنگ دستخوش آفت شده بود. انقلاب اسلامى نویدبخش حیات دوباره آن بود اما اکنون در جامعه ما برخى دختران و زنان از این فرهنگ روىگردان شدهاند و به هر دلیل تحمل و برتافتن مشکلات آن را در خود نمىبینند. اینان براى رها شدن از چالشها از خانه مىگریزند و ایدهآلهاى بىحد و مرز زندگىشان را که فرسنگها با واقعیت فاصله دارد، در خیابانها جستجو مىکنند. اینان هر چند اندک باشند اما نمىتوان نگران این پدیده نبود بویژه اگر شاهد گسترش این ناهنجار باشیم.
اینان شاید نمىدانند «دخترى» که در چنین «فرهنگى» و «جامعهاى» زندگى مىکند، پس از فرار، به سرنوشت خوشایندى نمىرسد و گریزشان به سقوط در غرقاب فساد و تباهى مىانجامد. اىبسا نمىدانند که پس از فرار، هر فرد سودجو و فرصتطلبى مىکوشد به گونهاى از جسم و روحشان بهرهگیرد و آنها را به انواع کارهاى غیر اخلاقى مجبور کند.
گویا نمىدانند با کار نادرست خود، جداى از گرفتارىهاى شخصى و مشکلات عاطفى، به گسترش روزافزون ناهنجارىها کمک مىکنند و با شیوع بیمارىهایى مانند ایدز، سلامت جامعه را به خطر مىاندازند.
شاید نمىدانند که فرهنگ زشت فرار، روز به روز، باورهاى مذهبى، شرم، حیا و متانت مثالزدنى دختران و پسران کشور اسلامىمان را به سوى تباهى، بىبندوبارى، بىدینى و بىغیرتى مىکشاند. گویا نمىدانند که فرار و پیامدهاى ناشى از آن، جامعه اسلامى را مورد هجوم و یورش دشمنان و آویزه دست مخالفان قرار مىدهد، جامعهاى که با خون هزاران شهید آبیارى شده است. اىبسا نمىدانند که ....
در این گزارش قصد داریم با استفاده از نظر کارشناسان به بررسى پدیده «دختران فرارى» و سپس «زنان رها» بپردازیم و عوامل، ریشهها و پیامدهاى ناشى از آن را در جامعه اسلامى مطرح کنیم.
تاوان یک اعتماد
دختران از خانه مىگریزند، گرچه مىدانند گریز سرآغاز لغزیدن در سراب است؛ سرابى که رفتن در پى آن، غلتیدن در چاه تباهى را به همراه دارد. اما آنها به خاطر احساس ناامنى در خانه، روابط نامهربانانه پدر و مادر یا ناپدرى و نامادرى، احساس نیاز به محبت و عواطف، وجود پدر فقیر و معتاد، فقر فرهنگى و اقتصادى خانواده، گاه آزارهاى جسمى و جنسى برخى اعضاى خانواده، عشق و عاشقى و جوانى و ناپختگى، به دست آوردن وضعى بهتر و مطلوب براى زندگى، طلاق و جدایى والدین و ... از خانه مىگریزند، تا به خیال خویش از ناملایمات گریخته باشند!
اما اندکى پس از فرار، از چشم شکارچیانِ حرمت انسانى دور نمانده و گرفتار دام آنها مىشوند و پس از آنکه کار از کار گذشت، دیگر روى بازگشت به خانه را ندارند و آرام آرام تن به غرق شدن و آلودگى بیشتر مىسپارند و گرفتار باندهاى فساد مىشوند و همچون زنان خیابانى، ضیافت در گنداب را تجربه مىکنند. پسران هرزه، اولین شکارچیانى که گاه و بیگاه و مخصوصاً شبها در پارکها به امید یافتن اینگونه دختران، پرسه مىزنند، چنانچه با دخترى که به هر دلیل از خانه خارج شده باشد روبهرو شوند، از آن طعمه نخواهند گذشت. نیز شکارچیان حرفهاى، از این دختران به راحتى نخواهند گذشت. هر دختر براى آنها میلیونها ریال مىارزد، پس چرا از او بگذرند؟
یک تعارف، احوالپرسى و گاه دعوت به یک شام ... چقدر مىارزد؟ در برابر تعارف و احوالپرسى و شام، طعمهاى به چنگ مىافتد که مىتوان حداقل چندین سال از جسم و روح او کار کشید و میلیونها تومان و هزاران دلار استفاده کرد.
دخترى که به خاطر اعتماد، به چنین سرابى کشیده شد، دیگر در خانه جایگاهى نخواهد داشت. جاى او در پارکها و خیابانها است، او مانند برهاى مطیع کار مىکند، براى او فقط جاى خواب و قوت بخور و نمیر کافى است.
محقق و پژوهشگر/ مسائل دینى و مذهبى باید به نوجوانان تفهیم شود
حجتالاسلام «رضا مهکام» داراى تحصیلات حوزوى و دانشجوى کارشناسى ارشد روانشناسى بالینى است که کتاب «خانه گریزى دختران» از ایشان اخیراً چاپ شده است.
با ایشان به گفتگو مىنشینیم تا نظریات وى را درباره ریشهها و پیامدهاى فرار دختران بعد از انقلاب اسلامى جویا شویم.
بحث فرار دختران از خانه از چه زمانى در جامعه مطرح شد؟
فرار دختران از خانه را نمىشود به مقطع و زمان خاصى نسبت داد. این پدیده هم قبل از انقلاب مطرح بوده و هم بعد از انقلاب، و تا کنون هم در جامعه ما به عنوان یک مشکل مطرح است. پیش از انقلاب بنا به دلایلى و پس از انقلاب هم تا سال 72 الى 73 تقریباً در جامعه کمرنگ بود اما بعد از این سالها جهش گرفت. پررنگ شدن بیش از حد این قضیه مىشود گفت سیاسى بود، یعنى بعضى مىخواستند با مطرح کردن اینگونه آسیبها در جامعه، نظام و عملکرد مسئولان را زیر سؤال ببرند و دلشان به حال دختران فرارى نسوخته بود.
پدیده فرار دختران قبل از انقلاب هم وجود داشته و در حال حاضر نیز وجود دارد، ولى چرا الان بحث فرار دختران به این شدت در جامعه مطرح است؟ چرا آمار فرار دختران نسبت به قبل از انقلاب افزایش داشته است؟
البته نمىشود آمار الان را با پیش از انقلاب مقایسه کرد چرا که اوّلاً قبل از انقلاب اگر آمارى داده مىشد، دقیق نبود. از طرفى مؤسساتى که متولى و مسئول رسیدگى به این قضیه (نگهدارى دختران فرارى و ساماندهى آنان) بودند، مثل الان وجود نداشت. نتیجه اینکه بعد از انقلاب بروز و ظهورش بیشتر بوده است. علتش به متولیان امور فرهنگى و سیاسى جامعه برمىگردد. کشمکشهاى سیاسى که در جامعه هست و کشور را به غرقاب سیاسى مىکشاند، باعث مىشود متولیان جامعه بیشتر درگیر مسائل سیاسى باشند. بسیارى از مسائل جامعه در حاشیه و اثرپذیرنده از سیاست هستند. سیاست آنقدر در بعضى مسائل ریشه دوانیده که باعث شده بسیارى وظیفه اصلىشان را از یاد ببرند. عدم توجه کافى مسئولان به جوانان و نوجوانان و خانوادهها باعث شدت گرفتن این قضیه شده است. خانهگریزى دختران، محصول چند سال اخیر نیست. اگر بخواهیم ریشهاى بررسى کنیم باید بگوییم به رغم آنکه انقلاب صورت گرفت و کشور ما اسلامى شد اما متأسفانه فرهنگسازى علمى و دقیق روى خانوادهها کار نشد تا جلوى خیلى از مسائل گرفته شود. درگیرى کشور و مسئولان با جنگ، منافقین و ... اینها همه باعث شد که خیلى از مسائل مورد غفلت واقع شود. از طرفى عملاً بعد از جنگ و شروع دوران سازندگى نسبت به فرهنگسازى، ضعف و بىمهرى ملاحظه شد و فرهنگسازى، هنجارسازى و اطلاعرسانى صحیح در مورد مشکلات جوانان و خانوادهها صورت نگرفت. حتى درباره آسیبها و ناهنجارىها، بعضى فقط با نوشتن مقالاتى کوتاه و ... سعى کردند وجدان خود را راحت کنند و این طور وانمود کنند که در جامعه خبرى نیست. از یک طرف صدا و سیما که مىتوانست با سریالهاى پرمحتوا و هدفدار در این زمینه به خانوادهها آموزش بدهد، متأسفانه با الگودهى غلط به نوجوانان (و حتى در مواردى) باعث ایجاد انگیزه فرار دختران از خانه مىشد.
دین و مذهب تا چه حد مىتواند در پیشگیرى از فرار دختران مؤثر باشد؟
به جرئت مىتوان گفت که بیشتر دختران فرارى، در خانوادههاى کاملاً بىدین یا در سطح پایین مذهبى زندگى مىکنند. دختران فرارى، از آموزههاى دینى آگاهى ضعیفى دارند و اعتقاد چندانى به معارف دینى ندارند. یکى از عواملى که در افزایش فرار، تأثیر داشته است و دارد، بىاطلاعى و ناآگاهى از دین و مسائل دینى در خانوادهها و خودِ فرد است. خانوادههاى دینمدار و آشنا به معارف اسلامى، کمتر در معرض خطر فرار دختران قرار دارند. خطر فرار، خانوادههاى بىدین و ناآگاه از مسائل دینى را بیشتر تهدید مىکند.
با توجه به مطالعات و تحقیقاتى که داشتید نقش مطبوعات و صدا و سیما را پس از پیروزى انقلاب اسلامى تا کنون در پیشگیرى فرار دختران از خانه به چه صورت مىبینید؟
مطبوعات با بالا بردن اطلاعات و آگاهىها، خانوادهها را به سمت تربیت بهتر فرزندان راهنمایى مىکنند و با آموزشِ ملاکهاى درست ازدواج، سن ازدواج، مسائل زناشویى، اعتیاد و ... آموزشهاى لازم را به خانواده مىدهند و از بروز نابسامانىها و از هم پاشیدگى خانواده مىکاهند.
اما متأسفانه بعضى از مطبوعات جامعه را به سوى فرهنگى نادرست ولى به ظاهر جذاب مىکشانند. تعدادى از مجلهها و روزنامهها، خواسته یا ناخواسته، براى بالا بردن شمارگان خود و جذب مخاطب، مقالههایى را چاپ و منتشر مىکنند که با هویت ملى و فرهنگ دینى ما در تضاد است. آیا چنین مجلاتى که با چاپ مقالات مختلف و به ظاهر جذاب، زمینه فرار نوجوان را از خانه فراهم مىکنند، مىتوانند ادعا کنند که با چاپ یک مقاله کوچک در زمینه پیشگیرى از فرار، به صورت گزارش کوتاه، رسالت خود را انجام دادهاند یا این عمل سرپوشى است براى فعالیتهاى مغرضانه یا ناآگاهانه برخى نشریهها؟
صدا و سیما و به ویژه تلویزیون جزو وسایل و رسانههایى هستند که بیشترین تعامل و گستردهترین ارتباط را با نوجوان و جوان دارند و شاید تأثیرگذارترین عامل پس از خانواده بر ذهن و روح نوجوانان باشند.
اما سطح زندگى افراد را در سریالها و فیلمهاى تلویزیونى در نظر بگیرید. دختر و پسر جوانى که تازه ازدواج کردهاند و شوهر مثلاً روزنامهنگار تازهکارى است، در یک آپارتمان بزرگ با پردههاى آنچنانى با مبلمان شیک و یخچال فریزر و بهترین وسائل زندگى مىکنند، آیا این وضع با واقعیت جامعه سازگار است؟
چند درصد جوانان در ابتداى زندگى همه امکانات لازم را در اختیار دارند؟ آیا سریالهایى از این دست توقع و انتظار عمومى جوانان را بالا نمىبرد که باید در ابتداى زندگى همه امکانات را داشته باشند؟ آیا نتیجه آن تأخیر در ازدواج نخواهد بود و هزاران آیا و چرا و پیامدهاى سوء دیگر؟!
بنابراین بىتوجهى به مسایل فرهنگى، روانشناختى و تربیتى در ساخت فیلمها و سریالها، آثار مخربى بر روان نوجوان مىگذارد و مىتواند او را به سوى ناهنجارىهاى گوناگون بکشاند که یکى از آنها، فرار است.
چه راهکارهایى از سوى متولیان امر و جامعه در پیشگیرى از فرار دختران به کار گرفته شده و پیشگیرى بهتر نیازمند چه اقداماتى است؟
در حال حاضر قانونىترین متولى نگهدارى دختران، بهزیستى است که با پوشش دادن این دختران در مراکز، مداخله در بحران، خانههاى سلامت، مراکز بازپرورى و ... سعى مىکنند به این افراد که مشکل روحى و روانى دارند کمک کند. اما با این حال امکانات جا و بودجه کافى ندارد. حتى در بعضى از این مراکز کادر و نیروى کافى وجود ندارد. وظیفه متولیان امر است که علاوه بر گسترش چنین مراکزى، مراکزى را هم که در حال حاضر وجود دارد، از نظر امکانات و تأمین نیرو حمایت کنند.
براى پیشگیرى بهتر و بیشتر هم، جامعه باید در سطح کلان فعالیت کند. مطبوعات، صدا و سیما، خانوادهها و مدرسه با توجه به تأثیر تربیتى که روى نوجوانان دارند، مىتوانند در پیشگیرى از ناهنجارىها بسیار مؤثر باشند. همچنین رسانهها و مطبوعات و حوزههاى علمیه در شهرهاى مختلف باید روى دیندارى خانوادهها کار کنند. آمار نشان مىدهد بیش از 90% دختران فرارى از خانوادههاى کممذهب یا کاملاً بىمذهب هستند. این وضع نشان مىدهد که اصول مذهب درست به خانوادهها آموزش داده نشده و خانوادهها نتوانستهاند اصول مذهبى و اخلاقى را درست به فرزندان انتقال دهند. متولیان امور فرهنگى، وزارت ارشاد اسلامى، رسانههاى جمعى و ... باید روى این زمینه کار کنند و گرنه بیم تباهى و فساد جامعه مىرود.
* * *
چه کسى مسئول پدیده فرار است؟
در سالهاى اخیر حرکت رو به افزایش این فرایند، بر نگرانىهاى خانواده و جامعه افزوده است و پیامدهاى منفى آن تأثیر بسیار نامطلوبى را براى خانواده و جامعه ایجاد کرده است که به سختى جبران مىشود و یا هرگز قابل جبران نخواهد بود. اما به این موضوع درست اندیشه نشده که چرا جوانان از خانه مىگریزند؟ در حالى که مدام از افزایش و عواقب دردناک این پدیده سخن گفته مىشود، شخصى یا نهادى پاسخگوى این پرسش نبوده که چه کسى مسئول این پدیده است؛ خانواده، جامعه، ارگانها، افراد مسئول، مربیان یا مراجع مسئول؟
نقش خانواده
خانواده پیکره اصلى جامعه است و نقش مهمى در پرورش فرزندان دارد. والدین باید با ایجاد روابط سالم و دوستانه با فرزندان و پاىبندى عملى به آموزههاى اسلامى و بها دادن به فرزندانشان آنها را از لحاظ شخصیتى و روانى، متعادل و سالم بار بیاورند.
پدر و مادر باید به نیازهاى جسمانى و روانى فرزندشان توجه داشته باشند و آنها را درک کنند. وقتى در خانواده به جاى توجه به این مسائل و نیازها، فقر فرهنگى و تربیتى و رفتارى و اقتصادى حاکم شد، دختران خانه را ترک مىکنند. آنها به پندار خود مىروند تا به یک زندگى بهتر و با وضعى مطلوبتر برسند و آرامش و محبت را تجربه کنند، اما خواسته و ناخواسته دچار انحرافات اجتماعى مثل اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلى، توزیع مواد مخدر، سرقت، تشکیل خانههاى فساد، مىشوند و نهایتاً برچسب زنان خیابانى را یدک مىکشند.
تأثیر جامعه بر روند فرار
جامعه هم مسئول است. بدون شک ایجاد محیط براى رشد فضایل اخلاقى بر اساس ایمان و تقوا، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه براى همه در تمام زمینههاى مادى و معنوى طبق ضوابط اسلامى، جهت ایجاد رفاه و برطرف ساختن هر نوع محرومیت، جز با فراهم آوردن شرایط ظهور و بروز اقتصادى سالم و پویا که از مهمترین وظایف حکومت اسلامى است فراهم نخواهد شد. گذرى هر چند مختصر بر تاریخچه 25 ساله انقلاب اسلامى و تحلیل سبب پیدایش بحرانها و معضلاتى همچون فرار دختران از خانه، زنان ویژه، طلاق، اعتیاد و ... گویاى کاستىهایى است که در سیاستگذارىهاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى کشور ملاحظه مىشود.
جوانانى که با طلوع خورشید انقلاب اسلامى پاى به عرصه وجود گذاشتهاند، اکنون 25 ساله هستند، با تمامى خواستهها و گرایشهاى مادى و معنوى که حداقل آن دستیابى به شغل شرافتمندانه و مناسب شأن خویش، ازدواج راحت و آسان و در اختیار داشتن مسکن است که در آن بیاسایند و جز به تشکیل خانوادهاى خوشبخت و سعادتمند که زمینه اعتلاى انسانى و سعادت معنوى ایشان را فراهم نماید فکر نکنند. اما این شرایط براى همه آنان فراهم نیست.
اکنون جوان که در سالهاى آغازین عمر و در عنفوان شادابى و نشاط (که سرشار از شور دانستن و فهمیدن است و در رویارویى با مناسبات ناعادلانه و دست و پاگیر اجتماعى) از برآوردن عقلانىترین خواستهها و منطقىترین نیازهاى مادى و معنوى زندگى بازمانده است. عصیان و آشوب و بروز رفتارهاى نابهنجار اجتماعى همچون فرار از خانه، پناه بردن به اعتیاد، قاچاق مواد مخدر، سرقت، عدم فرمانبرى از مقررات و قواعدى که خود را قربانى آن مىبیند، ایراد خدشه و آسیب بر مناسبات و چارچوبهایى که در پیله آن گرفتار آمده، از شیوههاى اعتراضگونه غیر مسالمتآمیز اوست.
پیامد فقر و ندارى
امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید: «گاه فقر به کفر مىانجامد.»
باید برنامهها و راهکارهاى خود را براى حل معضلات و مشکلاتى که گریبان خانوادهها و جامعه را گرفتهاند، بازبینى کنیم و با ارائه راهکارهایى که بتواند آسیبهایى همچون دختران فرارى و در سطحى بالاتر، زنان ویژه را کاهش دهد، مسئولیت خویش را در بهسازى جامعه انجام دهیم.
معاونت و کارشناس امور اجتماعى/ ننگ بزرگان و مرگ فقیران، صدا ندارد!
آقاى «محمود محمدزاده» معاونت امور اجتماعى بهزیستى استان اصفهان، حضور ما را براى مصاحبه - به رغم عدم هماهنگى قبلى - به گرمى پذیرا مىشود و با وجود تلفنها و مراجعات مکرر در میان مصاحبه، سؤالاتمان را با حوصله، پاسخ مىدهد.
در ابتدا از آقاى محمدزاده مىخواهیم درباره عوامل گریز دختران از خانه پس از پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون توضیح دهد.
رشد این ناهنجارى پس از پیروزى انقلاب اسلامى مخصوصاً در دهه اخیر برمىگردد به رشد سایر آسیبهاى اجتماعى.
فقر اقتصادى در خانوادهها، یکى از عوامل مهم گریز دختران از خانه محسوب مىگردد. دخترى که در خانوادهاى است که امکانات مالى و تفریحى ندارد، حتى گاهى خانوادهاش به نان شب محتاج است، فکر مىکند که با فرار مىتواند به یک سرى آرزوها و آنچه در خانه برایش دستنیافتنى بوده، برسد.
از فقر اقتصادى که بگذریم، فقر فرهنگى نیز عامل بسیارى از آسیبهاى اجتماعى و از جمله فرار دختران محسوب مىشود. پدر و مادرى که صبح از خانه بیرون مىروند دنبال کارشان و شب به خانه برمىگردند و نمىتوانند به خاطر درگیرىهاى کارى به فرزندان محبت کنند، سبب مىشود که محبت را در بیرون از خانه جستجو کنند. چون فرزندان در این خانوادهها محبت ندیدهاند، به امید کوچکترین محبت، به بیرون کشیده مىشوند. در کنار درگیرى پدر و مادر، سوء استفاده بعضى از فرزندان از درگیرى کارى پدر و مادر، به بهانههایى همچون رفتن به جشن تولد دوستان، کلاسهاى تقویتى و ... باعث مىشود کمکم با فرار از خانه و انجام بزه آشنا و در ادامه آلوده شوند.
طلاق و جدایى والدین هم یکى از عوامل فرار دختران محسوب مىشود. بچه ناپدرى دارد یا نامادرى و به حدى محیط خانواده متشنج است که نمىتواند نیازهاى روحى و روانى بچه را ارضا کند. به همین علت از خانه بیرون مىزند تا این نیازها را برآورده کند و خودش را از استرس و فشارهاى خانه رها کند.
در کنار این عوامل، اعتیاد پدر و مادر و اکنون اعتیاد پدر و مادر با هم، علتى دیگر براى فرار فرزندان از خانه محسوب مىشود. در خانوادهاى که اعتیاد هست، فرزند احساس امنیت نمىکند، چون هر فردى بخواهد در خانه را باز مىکند و داخل مىشود!
دختران پس از فرار با چه مشکلاتى رو بهرو هستند و سازمان بهزیستى براى مقابله با مشکلات اینان چه اقداماتى را انجام داده است؟
مشکلات پس از فرار، اقدامات بهزیستى
فرهنگ اسلامى جامعه، اصلاً فرار را قبول ندارد، چون فرار با ضریب 99% همراه با آسیب است. دخترى که از خانه فرار مىکند با خیلى از مسائل و بزهها آشنا مىشود. از طرفى تصورش بر این است که پلهاى پشت سرش خراب شده و راهى براى بازگشت به خانواده ندارد. اینجاست که آسیبپذیرى دختر زیاد مىشود. دختر خود را در شهرى مىیابد که پناهگاهى ندارد و از این مسئله هم خبر ندارد که بهزیستى پناهگاهى براى آنها دارد. در این مرحله افراد سودجو و دلال که ممکن است مرد هم نباشند و زنان دلال و دختران آسیبپذیرند، به دختران فرارى پناه مىدهند و ناخودآگاه دختر در بستر فروش مواد مخدر، روابط نامشروع و ... مىافتد.
بهزیستى براى مقابله با مشکلات، در کنار 19 طرح (از جمله در زمینه مشاوره و کاهش طلاق، خانه امن و سلامت، بازپرورى زنان آسیبدیده، تلفن حقوق کودک، ساماندهى دختران فرارى و ... که خاص آسیبهاى اجتماعى است) براى شناسایى دختران فرارى، مددکار مستقر در ترمینالهاى مسافرتى و مددکارى سیار در گوشه و کنار شهر دارد تا بتواند این دختران را شناسایى کند، اگر چه در بعضى موارد متأسفانه شیادان و افراد سودجو زودتر از عوامل ما دختران فرارى را شناسایى مىکنند. پس از شناسایى اینان و جذب اعتماد، آنها را عامل خرید و فروش مواد مخدر مىکنند یا وارد باندهاى فساد و فحشا مىنمایند.
دختران فرارى از چه قشرى هستند، مرفه یا فقیر؟
دختران فرارى را از تمام خانوادهها داریم. اما از میان خانوادههاى فقیر و کمدرآمد بیشتر داریم. از طرفى در خانههاى مرفه خیلى از آسیبها و فسادها معلوم نمىشود و به قول معروف «ننگ بزرگان و مرگ فقیران، صدا ندارد.»
با این حال فقر در خانواده دلیل بر عدم برخورد درست با دختران نیست، چرا که خیلى خانوادههاى فقیر هست که بسیار محترمانه و آبرومند زندگى مىکنند و به قول معروف صورتشان را با سیلى سرخ نگه مىدارند. فرزندان و دختران آنها با وجود فقر اقتصادى خیلى عاقلانهتر با مسائل برخورد مىکنند. این وضع بیانگر آن است که در برخورد با مسائل و مشکلات جامعه، فقر فرهنگى نقش منفى بیشترى دارد. خانوادهاى با وجود فقر مالى، به لحاظ توکل و ایمانى که به خدا دارد و ثروتمند و فقیر بودن را خواست و اراده خدا مىداند، با مشکلات عاقلانه برخورد مىکند، در صورتى که ممکن است خانوادهاى به رغم امکانات مالى، در صورت روبهرو شدن با کوچکترین مشکلى، نادرست برخورد کند.
چرا بعضى از آسیبهاى اجتماعى از جمله فرار دختران از خانه در دهه کنونى نسبت به دهه اوّل انقلاب گسترش یافته است؟
متأسفانه سعى نکردیم نوجوانان و جوانانمان را براى بعد از خود تربیت کنیم، یعنى اینکه بیاییم تا حدى انتظارات خود را از زمان سنى مشابه خودمان با فرزندان کاهش بدهیم. چون این کار را نکردیم، موجب ایجاد فاصله میان این نسل و نسل قبلى شدهایم. نوجوانان این فاصله را هم در مدرسه احساس مىکنند و هم در خانواده و هم در جامعه. از طرفى نسل انقلاب هم نتوانستند نسل جدید را به صورت صد در صد معتقد به حفظ دستاوردهاى نظام و انقلاب پرورش دهند. در کنار فاصله ایجاد شده بین نسل جدید و نسل قبلى و عدم انتقال ارزشها به گونه درست به نسل جدید، سرعت انتقالات فرهنگى با توجه به رسانهها و امکانات متعدد از جمله ویدئو و ماهواره و اینترنت، خلأیى را براى نوجوان ایجاد کرده، بسیارى از مسائل ضد فرهنگى را که محصول فکر و برنامهریزى دشمنان انقلاب است به راحتى پذیرا مىشوند. پذیرش فرهنگ غربى، زمینه آسیبهاى بسیارى را براى نوجوان آماده مىکند، که فرار یکى از آسیبها است.
* * *
دختران فرار، اقدامات و سیاستها
زمانى که تعداد دختران فرارى از خانه - براى آیندهاى بهتر یا از دست پدر و مادر معتاد یا برادر به شدت غیرتمند - آنقدر زیاد شد و آنقدر اینجا و آنجا به چشم هر بینندهاى آمد که دیگر مسئولان نتوانستند انکار کنند، همه به فکر چارهجویى افتادند و اقدامات متعددى براى ساماندهى و نگهدارى دختران فرار انجام دادند.
تا پیش از سال 1376 و اوایل سال 77 بحث جدایى دختران فرارى و آسیبدیده از یکدیگر مطرح نبود و در سطح کشور تنها 5 مرکز جهت نگهدارى از این افراد دایر شده بود.
در دى 1377 بر اساس توافقنامه دادگسترى، نیروى انتظامى، استاندارى، کانون اصلاح و تربیت، دادگاه اطفال و سازمان بهزیستى، کار جمعآورى، طبقهبندى و نگهدارى کودکان خیابانى و نوجوانان فرارى به شکل آزمایشى (دوره سه ماهه) به شهردارى داده شد و در این رابطه شهردارى اقدام به تشکیل «خانه سبز» و «خانه ریحانه» نمود.
پس از پایان دوره آزمایشى، دستگاههاى مسئول، موافقتنامه را به مدت یک سال تمدید کردند، اما پس از مدت کوتاهى در اجراى طرح، خلل ایجاد شد و به دنبال اختلافهاى به وجود آمده، شوراى عالى ادارى در خرداد 1378، وظیفه جمعآورى و نگهدارى آسیبدیدگان اجتماعى را به عهده سازمان بهزیستى کشور گذاشت و خانه سبز شهردارى را فاقد وجاهت قانونى تشخیص داد.
بهزیستى، به دلیل بودجهاى که در این زمینه داشت فعالیت مىکرد تا اینکه بعد از اختلافاتى که میان شوراى فرهنگى اجتماعى زنان و وزارت کشور در اردیبهشت 1381 ایجاد شد، بار دیگر شهردارى تهران، مسئول سازماندهى کودکان خیابانى دانسته شد و دور جدید فعالیتهاى خانه سبز آغاز گشت. تنها به فاصله سه ماه و به دلیل نبود برنامهریزى کافى در خانههاى سبز و ریحانه و همچنین به علت هزینههاى سرسامآور این مکانها، کارکرد واقعى یعنى حمایت و نگهدارى کودکان خیابانى، در خانههاى مزبور به فراموشى سپرده شد.
دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعى در این باره دو طرح بازپرورى و خانه سلامت را اجرا کرد. جمعیت مورد پوشش خانههاى سلامت که از سال 1378 به اجرا در آمد، دختران و زنانى بود که مورد آسیب واقع نشده و از سلامت جسمى - جنسى برخوردار بودند.
دختران فرارى بیشتر در این طرح ساماندهى مىشدند. این طرح همچون خانههاى عادى است که دختران در صورت همخوانى با شرایط طرح، در این خانهها جایگزین مىشدند و به تحصیل، کارآموزى و زندگى عادى خود مىپرداختند و هدف، مستقل کردن آنها بود.
مرکز مداخله در بحرانهاى اجتماعى نیز در سازمان بهزیستى از ابتداى سال 1378 راهاندازى شد و بعد از آن این مراکز به تدریج توسعه پیدا کرد، به طورى که در حال حاضر حدود 50 مرکز در کشور در حال فعالیت مىباشند. در مراکز بحران، بخشى به نام قرنطینه وجود دارد که به طور شبانهروزى تا 20 روز دختران فرارى را در آن مکان نگه مىدارند تا تکلیف آنها مشخص شود.
مراکز مداخله در بحران داراى زیرمجموعههاى خانه سلامت، مرکز بحران، کاهش طلاق و ... مىباشد که در آنجا کارهاى خدمات مشاورهاى انجام مىشود.
در خانههاى سلامت، عوامل و مددکاران سازمان بهزیستى مشکلات دخترانى را که به این مرکز معرفى مىشوند، بررسى مىکنند و آنها را به خانوادههایشان باز مىگردانند. در صورتى که نتوان آنها را به خانوادههایشان بازگرداند، در خانههاى سلامت مورد مراقبت قرار مىگیرند و به مسائل تحصیلى و رفاهى آنها رسیدگى مىشود و سعى مىگردد آنها را در برابر مشکلات مقاوم کنند تا کمکم روى پاى خود بایستند.
در خصوص دختران فرارى آسیب دیده و زنان خیابانى و رها نیز بهزیستى آنها را در مراکز بازپرورى آسیبدیدگان اجتماعى نگهدارى مىکند. مددکاران آنان را توانمندسازى کرده و براى بازگشت به جامعه آماده مىسازند و زمینههاى لازم را براى ازدواجشان فراهم مىکنند.
اما امکانات موجود در این مراکز پاسخگوى حجم کارى نیست و به امکانات و بودجه بیشترى جهت بازدهى بهتر نیاز دارند.
تحقیقات و آمار
تحقیقى با عنوان «علل فرار دختران از خانه» توسط سرهنگ «داوود جشان» از معاونت پژوهشى دانشگاه علوم انتظامى در مورد 120 دختر فرارى در تهران انجام شده که این آمارها به دست آمده است:
سن دختران فرارى عمدتاً بین 11 تا 21 بوده است که بیشترین آنها در 11 تا 13 سالگى از خانه فرار کردهاند.
5/42% از دختران فرارى محور اصلى انگیزه فرار خود را دوست پسر داشتن معرفى کردهاند.
55% پس از فرار از کار خود پشیمان شدهاند.
5/82% از پیامد کارى که انجام دادهاند بىخبر بوده و از روى غفلت دست به چنین کارى زدهاند.
96% موقعیت خوبى نداشتهاند و با این کار مىخواستند به آرزوى خود برسند.
70% از دختران فرارى از فرارشان نتیجه مثبتى نگرفتهاند و 52% از آنها ترک تحصیل کردهاند.
تحقیق دیگرى تحت عنوان «دختران فرارى، علل و راهکارها» توسط دکتر انور صمدىراد از دانشگاه علامه طباطبایى انجام شده که نتایج آن به این شرح است:
52% دختران فرارى پیش از فرار از منزل در تهران سکونت داشتهاند و باقى در شهرستانها ساکن بودهاند.
36% ترک تحصیل کرده بودند. 74% مجرد بوده و 25% از مجردین، اغفال شدهاند.
نیمى از دختران فرارى سابقه فرار داشتهاند. 76% از دختران فرارى قبلاً توسط نیروى انتظامى دستگیر شدهاند.
64% از دختران فرارى توسط نیروى انتظامى به مراکز ارجاع شدهاند.
در خصوص علل فرار، 36% دختران فرارى، اختلاف با پدر و کتک خوردن از وى، 5% اختلاف با برادر و کتک خوردن از او، 15% اختلاف با مادر و 3% ازدواج اجبارى را ذکر کردهاند.
78% دختران فرارى والدین معتاد داشته و 85% از آنها داراى خانوادههایى هستند که حداقل یک نفر از آنها به جرم سرقت به زندان رفته است.
عوامل دیگرى همچون: تبعیض در خانواده (88%)، کنترل شدید والدین (82%)، اختلاف خانوادگى و احساس طردشدگى از خانواده (84%) از دلایل دیگر فرار است.
نتایج مطالعات، افزایش این پدیده را در سطح جامعه نشان مىدهد، چنان که در فاصله سالهاى 78 - 65 شیوع این پدیده 20 برابر شده است. میانگین سن دختران فرارى 16 سال است و میانگین سن دختران فرارى در سال 1379، 14 سال بوده است. همچنین بر اساس گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى ایران در طول سال 1380، تنها 4 هزار و 73 نوجوان فرارى توسط مرکز ساماندهى کودکان و نوجوانان خیابانى معاونت امور اجتماعى و فرهنگى شهردارى تهران در خیابانها شناسایى شدهاند که بیش از نیمى از آنها دختر هستند. از این تعداد 59% قبلاً ازدواج کرده و 41% مجرد بودند. براساس آمار نیروى انتظامى در چهار ماه آخر سال 1380، 6 هزار و 156 دختر فرارى توسط این مرکز دستگیر شدهاند و این در حالى است که به دلیل زندگى پنهانى دختران فرارى و جابجایى سریع آنها، دستیابى به آمار دقیق غیر ممکن است.
***
این واژه غریب نیست
واژه «زنان ویژه»، غریب نیست. زنان ویژه هم غریب نیستند. آنها را مىشود خیلى جاها دید. کنار خیابانها، سر چهارراهها، داخل پارکها، در خانههایى که همسرآزارى موج مىزند، در منزلهایى که درد بىسرپرستى و یتیمى، زنان را مچاله مىکند، در خانههایى که اعتیاد و فقر بیداد مىکند، در جامعهاى که از زنان مطلّقه هیچ حمایتى نمىشود، در اجتماعى که زنان بیوه به فراموشى سپرده مىشوند و ... فقط باید واقعبینانه به اطرافمان نگاه کنیم، آن وقت خواهیم فهمید مشکلى به نام زنان ویژه، رها و خیابانى وجود دارد، معضلى که از کنار آن چهبسا بىخیال مىگذریم. در بخش پایانى مقاله به پدیده زنان رها و خیابانى - که یکى از مهمترین پیامدهاى فرار دختران از خانه مىباشد - مىپردازیم.
زنان ویژه، محلّه ویژه!
آغاز داستان زنان ویژه به خیلى پیش برمىگردد. پیشتر از پیروزى انقلاب اسلامى مخصوصاً در تهران روسپیگرى روندى روبه رشد داشت. در زمان ناصرالدینشاه تصمیم گرفته شد مانند برخى کشورها در یک محل متمرکز شوند.
در دوران رژیم پهلوى هر چند چنین زنان فاسدى در سطح شهر نیز حضور داشتند اما بیشتر در محلهاى در جنوب شهر مستقر شده بودند تا تحت کنترل باشند.
عربده کشى، لاتبازى و توسل به راههاى غیر اخلاقى، از رویدادهاى عادى این محله بدنام بود. بحمداللَّه با پیروزى انقلاب اسلامى، این بساط برچیده شد و برخى از عوامل اصلى آن به دست قانون سپرده شدند و در سال 1364 این محل به وسیله بلدوزرهاى شهردارى از میان رفت. گفته مىشود محله «خاک سفید» تهران که در سال 1379 توسط مأموران نیروى انتظامى تخریب گردید، مأمن بسیارى از اینگونه زنان و محل فروش مواد مخدر و تکدىگرى و انجام امور خلاف دیگر توسط آنها بود.
اینک هر چند محلهاى خاص براى این زنان وجود ندارد، ولى متأسفانه به صورت پیدا و پنهان، به رغم برخى اقدامات بازدارنده، رواج یافته و در سالهاى اخیر گسترش پیدا کرده است.
نگاهى کلى به انحراف و کجروى این زنان در دوران پیش و پس از انقلاب اسلامى مشخص مىکند که مهمترین دلیل انحراف و روى آوردن به روسپیگرى، در عوامل فردى، خانوادگى و اجتماعى خلاصه مىشود.
اما در سالهاى اخیر این پدیده بیشتر معلول عوامل زیر است: تغییرات فرهنگى و دگرگونىهاى اقتصادى ناشى از برخى سیاستهاى نادرست، افزایش طلاق در جامعه، دختران فرارى، نبودن قوانین حمایتى از زنان بىسرپرست، زمینههاى رو به رشد سردرگمى و ناامیدى براى زنان مطلّقه، بیکارى، فقر و اعتیاد و ...
عذر بدتر از گناه
در بسیارى از کشورهاى غربى روسپیگرى و فحشا به صورت یک شغل رسمى در آمده است که حتى دولتها از آن، مالیات دریافت مىکنند! اگر چه شیوع این ارتباط ناسالم و اثرات و پیامدهاى آن را هیچ انسان عاقلى نمىتواند بپذیرد و باید براى آن به دنبال راه حلى بود، ولى راه حلى که غربیان براى این مشکل ارائه کردهاند، بىشباهت به مثل مشهور: «عذر بدتر از گناه» و «فرار از دهان مار به کام اژدها» نیست. در این جوامع، روسپیگرى به عنوان یک شغل رسمى و نیمه رسمى شناخته شده است. رسمیت دادن به این عمل بسیار زشت راه حلى است که تمدن جدید ارائه مىکند و مىگوید: وجود اینگونه مراکز رسمى تنها راه فرونشاندن شهوتهایى است که به طور مداوم و گسترده در سطح جامعه تحریک شده، باعث مىشود که جلوى بسیارى از مصیبتها، جنگها، جدالها و تهاجمها به نوامیس مردم گرفته شود! به همین جهت تنفروشى که در تمام طول تاریخ به صورت یک انحراف و ضد ارزش تلقى مىشد، در تمدن غربى به عنوان یک شغل رسمى و بدون سرافکندگى به عنوان لازمه تمدن مطرح مىشود.
«برتراند راسل» که تردیدى در افکار و اخلاق انحرافى وى نیست، به دفاع از این شغل مىپردازد و در کتاب «زناشویى و اخلاق» ضمن دفاع از این حرفه، آن را تضمینکننده سلامت ازدواجها و حفظ خانوادهها مىداند و مىگوید:
«اگر قائل باشیم که باید سلامت خانواده و ازدواج را حفظ کرد، روسپیگرى تضمینکننده این سلامت است و ...».
بر خلاف پیشبینىها، افزایش تعداد این مراکز و رواج روسپیگرى در غرب نه تنها به خانوادهها امنیت از دست رفته را برنگرداند و این گونه مراکز نه تنها محلى براى تخلیه شهوات تحریک شده نگردید، بلکه همراه با افزایش این مراکز و مشاغل، آمار جرم و جنایت و زناى به عنف و انحرافات جنسى به طور وحشتناکى سیر صعودى را طى کرد.
برداشته شدن قیدهاى اخلاقى و امکان ارتباط آزاد نه تنها فحشا را از بین نبرد، بلکه به صورت بسیار زشتتر و ظالمانهترى در آمد تا آنجا که تبدیل به یک تجارت بینالمللى و بردهدارى نوین در مورد زنان و دختران گردید.
وکیل دادگسترى/ عینک همیشه مقصر بودن زن را کنار بگذاریم!
دفتر وکالت خانم «مریمالسادات محقق» روى همه زنان دردمندى که خطرهاى زندگى را تجربه مىکنند، باز است. ایشان با صبر و حوصله زنانى را که از ظلم خانواده و جامعه به او پناه آوردهاند جواب مىدهد و آنها را راهنمایى مىکند. وقتى مىفهمد براى پرداختن به موضوع و مشکلات زنان ویژه، نزدش رفتهایم، ضمن اظهار اینکه جامعه شرایط بروز این پدیده را فراهم کرده است، به سؤالاتمان با خوشرویى پاسخ مىدهد.
دیدگاه و تعریف شما نسبت به زنان خیابانى چیست؟
پیش از هر چیز جا دارد گلایه کنم از خانوادهها، بعضى از مسئولان، نویسندگان و ... که چه بىدغدغه صفت خیابانى و بدکاره را به عدهاى زن نسبت مىدهند، همان طور که در ماجراى «سعید حنایى» بدون تحقیق کارشناسانه از ابتدا صفت «خیابانى» را به زنانى که حق حیات از آنان سلب شده بود، ضمیمه کردند. مىخواهم بدانم: آیا «زن»، جزء افراد مسلمان محسوب نمىشود؟ آیا «قذف» و «حد» آن را که مصداق ماده 139 و 140 قانون مجازات اسلامى است، فراموش کردهایم؟ آیا از آیات سوره نور، که مسلمانان را از غلبه گمان منع مىکند، غافل شدهایم؟!
مقدمه را به قصد این نتیجه خدمتتان عرض کردم که بگویم انتساب بىدلیل بدکاره، خیابانى و هرزه، خودآگاه یا ناخودآگاه، زشتى این واژه را زدودن، بزرگترین عامل ایجاد چنین گروههایى است. اما به طور کلى وجود زنان خیابانى از عواقب رابطه جنسى خارج از نکاح و خانواده است. هر چند که در قانون بعضى از کشورها جرم نیست اما چون عواقب این رابطه براى زن و مرد و فرزندان ناشى از این رابطه، خالى از خطر نیست، قانون همه کشورها با نظرى مشوش بدان مىنگرند و همین تشویش، دلیلى بر تقبیح ضمنى این رابطه است.
«هانرى ژولى» عضو انستیتوى فرانسه در کتاب معروف خود به نام «حقوق زن» مىنویسد:
«قانون، رویه قضایى و اجراى ادارى آنها باید بدین حقیقت ایمان آورد که زن براى ازدواج ساخته شده، نه براى وصلت آزاد یا به عبارت دیگر رابطه جنسى خارج از نکاح».
زنان خیابانى بیشتر از چه گروهها و اقشارى هستند؟
قسمت اعظم زنان خیابانى متشکل از چند گروه است:
دختران فرارى، زنان مطلّقه و زنان شوهردار.
متأسفانه در بحث دختران فرارى، علت فرار مجدد دختران و پناه بردن به فساد اخلاقى و ناهنجارىهاى دیگر، انتساب سریع عمل خلاف به آنان بدون تعمق و ریشهیابى خصوصاً توسط خانواده و خویشاوندان است.
چندى پیش با دخترى برخورد کردم که از یک خانواده پاکدامن و آبرودار بود و به وسیله شگرد مردى حیوانصفت و داراىنفوذ مورد تعرض قرار گرفته بود. بعد از این قضیه خانواده، او را مقصر مىدانست، به جاى اینکه مرد متظاهر به مذهب را مقصر بدانند، این مسئله باعث شده بود که دختر از همه جا رانده و مانده بشود و این بار خود را در اختیار مردان دیگر قرار بدهد.
در بسیارى موارد اگر خانواده و جامعه به جاى آنکه انگشت اتهام را فقط به طرف دختر نشانه رَوَند، به طرف مرد هم نشانه مىگرفتند، خیلى از مسائل بعدى اتفاق نمىافتاد.
اى کاش روزى مىرسید که عینک همیشه مقصر بودن زن را کنار مىگذاشتیم و واقعبین مىشدیم. حتى مىبینیم این فکر در طرح زنان نماینده مجلس براى رفع مسئله زنان خیابانى نیز بازتاب دارد، زیرا در این طرح، نقش مخرّب مردان که از این زنان سوء استفاده مىکنند و زیرکانه به دلایلى فرصت فرار از دام مجازات دارند، نشانى ندارد.
زنان مطلّقه هم دستهاى دیگر از زنان خیابانى را تشکیل مىدهند. پس از طلاق، زن در خلأ عاطفى و روحى شدید و مشکلات مادى و اقتصادى قرار مىگیرد. نیاز عاطفى و مادى گاهى به وسیله خانواده زن از جمله پدر و مادر، برادر و ... تأمین مىگردد، یعنى در زنان مطلقهاى که از خانواده غنى و سرشار از دین و فرهنگ و تعهد برخوردار هستند، درصد کمترى از انحراف مشاهده مىشود، اما اگر نیاز عاطفى و مادى زن برطرف نگردد، روابط خارج از نکاح صحیح، بسترى است مناسب براى اشباع نیاز عاطفى و روحى و مالى و اقتصادى زن. در صورتى که اگر زمینههاى قانونى و اجتماعى به گونهاى فراهم شود که زن بتواند به حقوق مالى خویش دست یابد، تا حدى خلأ مادى مىتواند جبران شود.
متأسفانه در دادگاهها هر روز شاهد هستیم زنان مظلومى نمىتوانند سوء معاشرت مرد، اعتیاد مضر و ... را ثابت کنند و با بذل مهریه، خود را رها مىسازند و بعد در جامعهاى که هیچ پشتوانه مالى ندارند قرار مىگیرند، در نتیجه گرفتار اوضاع ناخوشایند و دردناکى مىشوند!
حتى اجرتالمثل سالها کار و زحمت و هدر دادن جوانى آنها در خانه مردى ناجوانمرد به یغما مىرود و هنگام پرداخت آن، مرد هزاران دلیل بدتر از گناه مىآورد. این زنان در جامعه فقط سنگینى نگاه، رفتار، حرکات و برخوردهاى دیگران را به خاطر مطلقه بودنشان به جان مىخرند.
اگر بخواهیم در بخشى جلوى پدیده زنان خیابانى را بگیریم، باید پس از طلاق، نیاز زنان مطلّقه را از لحاظ مادى و عاطفى تأمین کنیم.
البته طرحهاى فراکسیون زنان مجلس در خصوص بازنگرى قانون پرداخت اجرتالمثل و بیمه تأمین اجتماعى زنان خانهدار و تحت پوشش قرار دادن زنان و دختران مطلقه و بیوه در سالهاى اخیر در کشورمان گام مثبتى در این زمینه بوده و نیازمند حمایتى جدى و همهجانبه است.
علاوه بر تأمین مادى زنان پس از طلاق، پرکردن خلأ عاطفى آنها مىتواند کمک بزرگى به زنان مطلّقه کند. این وظیفه خطیر به عهده پدر، مادر، خویشاوندان و دوستان است که متعهدانه و مسئولانه در پوشش اوقات او به گونه صحیح و ارزشى از جمله تحصیل و کار مناسب بکوشند.
سومین دسته از زنان خیابانى را با کمال تأسف بعضى از زنان شوهردار تشکیل مىدهند. بعضى از آنان حتى به وسیله شوهران که اغلب معتاد یا گردانندگان باندهاى فحشا هستند، اغفال شده و به این کار تن مىدهند. دو عامل، نیاز مالى و عاطفى همچنان سبب انحراف این دسته از زنان است.
با توجه به اینکه گسترش روزافزون این پدیده در کشورمان پیامدهاى ناهنجارى را به دنبال دارد، به عنوان یک وکیل چه راههایى را براى پیشگیرى پیشنهاد مىکنید؟
در کشور ما نقش فعال زنان تیرهبختى که قربانى امیال مردان هوسباز شدهاند و هر لحظه و هر ثانیه دختران بىگناه و سادهلوح را جذب باندهاى فساد و فحشا مىکنند، هشدارى است که در پیشگیرى از این مسئله بکوشیم.
مسلّماً قانون به تنهایى قادر نیست حقوق افراد را حفظ کند و آنان را به تکالیف متقابل آشنا نماید. تا وقتى که جوانان به موازات سایر موازین علمى به وظایف خانوادگى و زناشویى آشنا نشوند، هیچگاه نمىتوان امیدوار بود که در جوامع متلاطم، فریبنده و پرخطر امروزى از خطر تباهى حفظ بشوند.
براى جلوگیرى و پیشگیرى از بسیارى آسیبهاى اجتماعى و ناهنجارىهایى که امروزه در جامعه ما وجود دارد، باید در درجه اوّل کانون خانواده حفظ شود. براى حفظ این کانون لازم است حقوق و تکالیف افراد به دختران و پسران جوان یاد داده شود و با اجبارى کردن آموزشهاى مربوطه و روابط سالم اجتماعى، خانواده را از خطرهایى که در کمین زندگى است، برحذر داشت. علاوه بر تصویب قوانین و اجراى صحیح آن و آشنا کردن افراد جامعه با حقوقشان، فراهم ساختن امکانات مادى، رفاه نسبى افراد جامعه، فراهم آوردن امکانات جهت آموزش و تجهیز افکار جوانان براى مقابله با مشکلات مسائل زندگى، از مهمترین راههاى پیشگیرى این پدیده و بسیارى از آسیبهاى اجتماعى دیگر است.
مهمتر از همه اینکه براى سالمسازى خانواده، جامعه و به جود آوردن محیطى امن و سرشار از آرامش، باید از طریق گسترش مذهب صحیح و پویا و تقویت باورهاى دینى، دلهاى جوانان را پر از پاکى و اخلاق کنیم.
این زنان کیستند؟
در سالهاى اخیر ناهنجارىهاى اجتماعى در کشورمان رو به افزایش نهاده است. مسائلى که گریبان جوامع در حال گذار را مىگیرد و بحرانهایى که جوامع در دوران پس از جنگ تجربه مىکنند؛ سراغ جامعه ما آمده است و از آنجا که مانند خیلى از مشکلات دیگر پیشبینى نشده بودند، توانستند جامعه را گرفتار مشکلات کنند. تنزل نظام خانواده، وجود شکافهاى عمیق بین نسلها، مسئله زنان ویژه و رها، وجود دختران فرارى و گریزان از خانواده و فقر و اعتیاد از مهمترین مسائل هستند. اما آنچه که از واقعیت مسئله زنان رها برمىآید این است که جامعه این پدیده را هیچگاه درست نشناخته و با آن روبهرو نشده است.
اگر چه این قضیه در کشور ما به صورت یک پدیده غیر قابل انکار در آمده است اما جامعه هنوز مىکوشد بر این موضوع سرپوش بگذارد چرا که معتقد است فرهنگ ما باید با مستورى و پوشیدگى، استوار و همراه باشد. اما باید توجه داشت که این سکوت، رشد ناهنجارىها، نیز طرح سطحى مسائل و باز شدن فضا براى سوداگران و سوء استفاده کنندگان، محروم ماندن جامعه از فرآیند اصلاح را به همراه داشته است.
شاید فقط پس از دستگیرى و محاکمه «سعید حنایى» قاتل 16 زن خیابانى در مشهد بود که موضوع زنان ویژه و خیابانى به مسئلهاى عام و فراگیر تبدیل شد و در مطبوعات نیز بازتاب پیدا کرد. اما با این حال پس از طرح این مسئله به آن صورت و حتى پس از اعدام سعید حنایى، هنوز زنان خیابانى و مسائل آنان وجود دارد. اما این زنان کیستند و چرا خیابانى شدهاند؟ اینان نوعاً زنانى هستند که هیچ پشتوانهاى ندارند و جامعه نیز به وظیفه خود در برابر نیازهاى آنها عمل نکرده است و آنها ناگزیر براى گذران زندگى تن به فحشا مىدهند.
به عقیده متخصصان علوم اجتماعى اگر چه دستهاى از این زنان به علت ضعف اخلاقى و ارزشى به دنبال هواهاى نفسانى هستند، اما عواملى همچون فقر، بیکارى، اعتیاد و آشفتگىهاى روحى و روانى و اجتماعى از جمله عوامل رشد فحشا میان این زنان است. از سویى، افزایش سن ازدواج، طلاق، بیوگى، همسرآزارى و بىسرپرستى، از جمله مواردى است که آمار زنان روسپى را افزایش مىدهد.
در بیشتر آمار و تحقیقات به عمل آمده، مشخص شده که 75% روسپیگرى، معلول عوامل اقتصادى است. اهمیت این مسئله در اینجاست که مشخص مىشود روسپىها در پى بهرهمندى از لذایذ جسمانى و غریزى نیستند و اغلب اوضاع اجتماع و اقتصاد آنان را به این مسیر سوق داده است.
یک دنیا معلولیت
زنان خیابانى دنیایى از معلولیت هستند. معلولیتى که ناشى از عذابهاى جسمانى و روانى مىباشد. آنها خواسته و ناخواسته در فضاى نادرست یک معامله و شراکت مردان متقاضى غوطه مىخورند و شاید هم مرگ را خرید و فروش کنند.
این زنان آرزو دارند یک زندگى به دور از روسپیگرى داشته باشند. خودشان مىگویند نه براى کسب لذت به این کار دست مىزنند و نه امکان دارد از فساد فرار کنند.
در این معامله آنچه براى آنها مىماند، فروختن خود است و این جز ویرانى براى آنها نیست و ... دردهاى جسمانى و روحى و اخلاقى آنقدر عمیق هستند که قلب آنها را براى همیشه جریحهدار کند.
این زنان همیشه مىترسند و نگرانند. ترس از مواجه شدن با زندگى، از نگاه به گذشته و فکر آینده، ترس از ماندن و رفتن، بیم از مشتریان، هراس از پلیس و شناخته شدن، ترس از اینکه شاید در یکى از این معاملهها تکهتکه شوند و لجنزارها تکهتکههاى جسدشان را لابهلاى تعفن خود پذیرا شود.
به مردان خیابانى هم بیندیشید
وقتى که انگشت اتهام به طرف زنان خیابانى نشانه رفته است کمتر کسى بیماران خیابانى را مىشناسد و زوایاى تاریک زندگى آنها را مىگشاید. کسى نمىداند کمترین مجازات این زنان، سنگینترین نگاهها و طرد آنها از زندگى عادى و روزمره است. گویا هیچ کس نمىداند اینها به ایستگاه آخر درماندگى و بىبند و بارى رسیدهاند.
همه انزجارشان را از این زنان اعلام مىکنند. حق هم دارند اما کمتر کسى به این موضوع مىاندیشد که راستى چه مردانى با اینگونه زنان ارتباط دارند و مردان خواستار ارتباط با این زنان کیستند؟
گویا چشمهاى همه به دیدن این مردان عادت کرده و یا زشتى خیابانى بودن براى آنها کمرنگ است. مردانى که با افزایش تقاضاهایشان زنان بیشترى را تشویق به تنفروشى مىکنند اما خود به راحتى به زندگى ادامه مىدهند. نه متعلق به طبقه خاصى مىشوند، نه نام ویژهاى مىگیرند و نه از حقوقى محروم مىشوند. حتى گاه در خانواده نقش پدرى مهربان و دلسوز و همسرى فداکار را ایفا مىکنند!
باید به این نیز اندیشید که اگر مشکل زنان خیابانى حل شود، مشکل مردان خیابانى هم حل خواهد شد؟
کارشناس و مددکار اجتماعى/ بیماران اجتماعى را درمان کنیم
خانم «افسانه میرزاییان»، سرپرست مرکز مداخله در بحرانهاى اجتماعى استان اصفهان، با مهربانى و خوشرویى حضور ما را براى مصاحبه مىپذیرد و با متانت و حوصله به سؤالاتمان پاسخ مىدهد. خانم میرزاییان پیش از این به عنوان مددکار توانبخشى بهزیستى، معاونت مرکز بازپرورى زنان و دختران «ارشاد» اصفهان، ریاست مرکز بازپرورى مذکور و ... فعالیت داشته است.
آیا ارتباط بین پدیده دختران فرارى و زنان خیابانى وجود دارد؟
مسلّماً بین این دو پدیده ارتباط وجود دارد، اگر چه دستهاى از زنان خیابانى ممکن است زنان مطلقه یا زن شوهردار و یا سرپرست خانوار باشند که به خاطر فقر و ندارى دست به این کار مىزنند، اما دستهاى از آنها دخترانى هستند که به خاطر کمبود شدید عاطفى و محبتى که در خانه از آنها دریغ شده، از آن جا فرار مىکنند و محبت را در بیرون از خانه جستجو مىکنند. وقتى چنین دخترى با این شرایط و یا به خاطر فقر اقتصادى و مسائل و مشکلات خانواده از خانه گریخت، با سرزنش و تحقیر و توهین اطرافیان روبهرو مىشود. چنین دخترى دیگر در خانواده و جامعه جایگاهى ندارد. همین امر او را به وادى بیشتر و عمیقتر مسائل غیر اخلاقى مىکشاند تا جایى که پس از چندى، از روسپیان حرفهاى و جزو باندهاى فساد مىشود.
دیدگاه جامعه نسبت به زنان خیابانى چیست؟
این زنان کسانى هستند که در جامعه و حتى در خانواده جایگاهى ندارند. جامعه و خانواده این افراد را نمىپذیرد. عدم پذیرش باعث مشکلات و آسیبهاى جدىترى براى آنها مىشود. واقعیت آن است که باید به اینگونه زنان به عنوان بیمار اجتماعى نگاه کنیم، نه به عنوان زنان فاسد و اصطلاحى که عوام به کار مىگیرند. پدیدههاى انسانى را باید با برخوردها و رفتارهاى انسانى حل کرد؛ یعنى در درجه اوّل باید این زنان را به عنوان انسان بپذیریم و بعد با دید تخصصى و کارشناسى، مسائل و مشکلاتشان را بررسى کنیم. متأسفانه در جامعه در مورد پدیده زنان خیابانى به جاى مبارزه با علت، با معلول برخورد مىشود و همین باعث شده تا این مسئله هر روز ابعاد وسیعترى به خود گیرد.
امروزه شاهد بروز و رشد روزافزون زنان ویژه یا خیابانى هستیم، نظر شما در این خصوص چیست؟
عوامل متعددى در به وجود آمدن آسیبهاى اجتماعى دخیل است اما در مورد زنان ویژه، جداى از عوامل دیگر، عاملى که بسیار حسّى و مشهود است، فقر اقتصادى مىباشد که متأسفانه توسط دولت و جامعه اقدامى اساسى در حل آن صورت نگرفته است. تا زمانى که در کشور ما براى بهبود وضع زنان سرپرست خانوار و بىسرپرست، فرزندان طلاق، دختران و زنان فرارى، معتادان و خانوادههاى آنها، مهاجران و افراد بىخانمان اقدامى جدى و عملى صورت نگیرد، همچنان بحث زنان خیابانى و بسیارى از آسیبهاى اجتماعى دیگر را خواهیم داشت. یعنى تا زمانى که فقر مادى در خانوادهها و جامعه حاکم باشد، مشکل حل نخواهد شد. مقام معظم رهبرى بارها بر این موضوع تأکید داشتند. ایشان از سالهاى اوّل انقلاب این دغدغه فکرى را داشتند و در خطبههاى نماز جمعه سال 1358 گفتند: «باید طرحى ریخته شود که در مملکت اسلامى و در نظام اسلامى و قرآنى، فقر نباشد. آنجا که فقر هست و نظام فقرپرور و فقرآفرین وجود دارد، آنجا اسلام وجود ندارد. فقط همین که قرآن و اسلام و نماز جمعه در میان مردم رایج است، بس نیست. باید اسلام در زندگى مردم پیاده شود و نخستین قدم، برداشتن فقر و مکنت است.» نیز افزودند: «به خیال شما این همه مراکز فساد و فحشا و زنا را جنبه شهوانى ایجاد کرده؟ خیلىاش به واسطه فقر است که آن بیچارهها در لجنزار فساد مىافتند ...»
شما در صحبتهاىتان اشاره به فقر مادى زنان خیابانى کردید، به نظر شما آیا فقر فرهنگى و تهاجم فرهنگى مخصوصاً پس از دوران جنگ در به وجود آمدن اینگونه زنان نقش داشته است؟
مسلماً ضعف فرهنگى و تضعیف باورها و اعتقادات فرهنگى هم در این زمینه نقش داشته است. در سالهاى پس از جنگ با شبیخون فرهنگى بیگانگان روبهرو شدیم. متأسفانه در چند سال اخیر شبیخون و تهاجم فرهنگى بیگانگان در داخل کشور توسط برخى همراهى شد و ناهنجارىهاى فرهنگى با پوشش سیاسى در کشور رشد پیدا کرد.
در کنار تهاجم فرهنگى، رسانههاى ارتباطى همچون ماهواره، اینترنت و حتى بعضى از فیلمهاى سینمایى و سریالهاى تلویزیونى، الگوى منفى و نامناسب را به جامعه ارائه مىکنند. ارائه رفتارها و الگوهاى منفى باعث رشد مسائل آسیبزا در کشور مىشوند. در حالى که اگر تمام دستگاههاى فرهنگى و رسانهها و مطبوعات در کشور با اعتقاد به هدایت فرهنگى، هنجارهاى مورد وفاق جامعه و فرهنگ اسلامى و دینى را در برنامهها و اهداف و فیلمها و سریالهاى تولیدى مىگنجاندند، شاید بسیارى از مشکلاتى را که امروز با آن روبهرو هستیم، نداشتیم.
کاهش پدیده زنان خیابانى در جامعه نیازمند چه اقداماتى است؟ آیا با توجه به آنکه برخى برخوردهاى قاطع را در این زمینه کارساز مىدانند مىتوان آن راه را براى کاهش بزهکارى مناسب دانست؟
آسیبهاى اجتماعى تأثیرى کمتر از جنگ ندارند. هر اندازه جامعه به سوى آرامش پیش رود، این مسائل ساماندهى بیشترى مىیابند. براى پاکسازى اخلاقى، جامعه و دولت و ملت باید همفکر و همراه باشند و بکوشند.
اما وجود زنان خیابانى معلول یک سرى عوامل اجتماعى است که باید با ریشهیابى عوامل و برطرف کردن آنها و فراهم کردن بستر اجتماعى مطلوب، مانع ورود این گروه به اجتماع شد. متأسفانه گاه به حذف ظاهرى بسنده مىکنیم که این برخورد چندان تأثیرگذار نیست.
وقتى زندگى زنان خیابانى را بررسى مىکنیم متوجه مىشویم که اکثر آنها به لحاظ خانوادگى دچار نابسامانى هستند، یعنى والدین معتاد دارند یا فرزندان طلاق هستند. کسى که بتواند از آنها دلسوزانه در برابر آسیبهاى اجتماعى مراقبت کند، وجود ندارد. تا زمانى که خانواده سامان نیابد، برخورد قاطع با این گروه از زنان تأثیر مطلوبى نخواهد داشت، زیرا با حبس و حذف یک آسیبدیده اجتماعى، تعداد دیگرى جایگزین مىشوند. بنابراین براى حل و ساماندهى تمام آسیبهاى اجتماعى موجود، نیازمند فرهنگسازى همهجانبه هستیم، زیرا فقط یک مرکز و نهاد خاص قادر به انجام این کار عظیم نیست.
از طرفى صرفاً با برخورد قانونى و قوه قهریه هم نمىتوان این مشکل را حل کرد. تا زمانى که تسهیلات کافى براى زندگى سالم تمامى زنان فراهم نشود، توسل به قانون و قوه قهریه امکان گرایش به انحراف و خطا را براى این زنان بیشتر مىکند.
سیاستى که ناکام ماند
با پیروزى انقلاب و استقرار جمهورى اسلامى، مسئولان جامعه شروع به مبارزه با هر گونه رابطه خارج از ازدواج (روابط غیر شرعى و نامشروع) کردند.
پس از دوران جنگ تحمیلى گسترش فاصله طبقاتى از یک سو و رشد فقر در بسیارى از خانوادهها از سوى دیگر، آسیبهاى اجتماعى بسیارى از جمله افزایش زنان ویژه را به دنبال داشت. افزایش روزافزون این پدیده مخصوصاً در سالهاى اخیر، افراد و نهادها را بر آن داشت تا براى رفع مشکل این زنان و حذف آنان به برخوردها ضربتى همچون جمعآورى و رویارویى قانونى متوسل شوند. اما این برخوردها نتیجه چندان مطلوب و مثبتى نداشت و تعداد این زنان همچنان رو به افزایش بود و لزوم رسیدگى به وضعیت آنان بیشتر احساس مىشد. پس از قتل 16 زن در مشهد توسط «سعید حنایى» که گفته مىشد بیشتر آنها روسپى بودند، لزوم رسیدگى به وضعیت این زنان بیش از پیش احساس شد. نمایندگان زن، چپ و راست از اشتغالزایى و ارائه خدمات توسط بهزیستى به زنان خیابانى سخن مىگفتند و مقامات نیروى انتظامى هم مىگفتند که آمادهاند در طرحى دیگر به صورت جدىتر تعداد زیادى از این زنان را جمعآورى کنند.
در کنار این اقدامات و برخوردها، گروهى خیراندیش و دلسوز، طرح خانههاى عفاف را مطرح کردند که به موجب آن روسپیان پس از شناسایى و انجام معاینات و آزمایشهاى پزشکى، یک کارت بهداشتى دریافت کنند و با نشان دادن آن بتوانند ضمن رعایت تمامى قوانین شرعى، بدون نگرانى تعقیب توسط نیروهاى انتظامى، از خدمات کلیه اماکن عمومى مثل پارکها، مهمانپذیرها و هتلها برخوردار شوند. بسیارى از موافقان طرح حتى ابراز داشتند این طرح نه تنها مشکل زنان خیابانى را حل مىکند، بلکه یک راهکار عقلانى بوده و مانع ارتکاب گناه مىشود.
طراحان قصد داشتند زنان ویژه را از گوشه و کنار خیابان جمع کنند و مراکزى ایجاد نمایند تا تحت نظارت قانون و با ثبت و ربطى شرعى و قانونى عمل کنند که نیازى به بازگویى جزئیات آن نیست.
اما این طرح با موج اعتراض افراد و محافل و مراکز مختلف روبهرو شد.
رسانههاى بیگانه نیز بهانهاى دیگر براى محکوم ساختن نظام جمهورى اسلامى ایران یافتند و جار و جنجال سردادند که اینان براى زن هیچ حرمتى قائل نیستند و او را تنها کالایى براى ارضاى تمایلات جنسى مرد مىپندارند. اینان مىخواهند با دلالى محبت، وسیله دیگرى براى پر کردن کیسههاى خود فراهم کنند و ... .
اما آنچه از پیشنویس طرح خانههاى عفاف برمىآید، این بود که این طرح چیزى شبیه «طرح ضربتى نیروى انتظامى براى مبارزه با مفاسد اجتماعى» بود. پیشنویسى که طراح آن، خواهان ساماندهى ظاهرى به حجم وجود قربانیان فحشا و فساد در جامعه بود. غافل از اینکه گرفتارى قربانیانِ فحشا و فساد، ناشى از اوضاعى بود که ساختارهاى ناهنجار و چرخههاى معیوب کلان اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى جامعه به وجود آورده بود و تا زمانى که این ساختارها و عوامل همچنان در جامعه باقى است، این طرح و طرحهاى مشابه آن دردى را درمان نخواهد کرد.
رئیس انجمن علمى مددکاران اجتماعى/ زنان در جامعه ما باختهاند
دکتر «مصطفى اقلیما»، رئیس انجمن علمى مددکاران اجتماعى ایران و عضو هیئت علمى دانشگاه علوم بهزیستى و توانبخشى است. وى بانى رشته مددکارى اجتماعى در ایران و بازرس مجمع انجمنهاى علمى گروه پزشکى است. از جمله تحقیقات دکتر اقلیما «بررسى عوامل مؤثر در بازگشت مجدد زنان و دختران آسیبدیده اجتماعى به مراکز بازپرورى سازمان بهزیستى» است. با وى در زمینه مسائل زنان ویژه و خیابانى به گفتگو مىنشینیم و دیدگاه ایشان را در این مورد جویا مىشویم.
چه عواملى باعث بروز پدیده زنان رها و خیابانى در کشور ما پس از پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون شده است؟
شاید پدیده زنان خیابانى و حتى دختران فرارى را در سالهاى اوّل انقلاب به این شکل نداشتیم، اگر هم داشتیم مثل اعتیاد که در سالهاى اوّل انقلاب خواستیم آن را با سکوت حل کنیم، سعى کردیم این پدیده را هم با سکوت و سرپوش گذاشتن حل کنیم. کمکم این پدیده آن قدر زیاد شد که امروز وقتى صحبت از فرار و زنان ویژه به میان مىآید، متوجه مىشویم اعتیاد هم در آن هست. وقتى بررسى مىکنیم، مىبینیم پدران این دختران و یا همسران این زنان، معتاد بودهاند و اعتیاد آنها را به سوى فساد، فرار و انحراف سوق داده است. خانوادههایى که اعتیاد در آن به طرز وحشتناکى وجود دارد، اعضاى خانواده به سختى زندگى مىکنند.
در جامعهاى که قوانین، کامل نیست و بعضى از قوانین آسیبها را افزایش مىدهد، این زنان چگونه باید زندگى کنند؟ دین ما بر اساس بخشش و گذشت استوار است اما روحیه بخشش در جامعه وجود ندارد. اگر یک نفر در جامعه جرمى انجام داد، طبق قانون چند ماه براى او حبس تعیین مىکنند. چند ماه که تمام شد ظاهراً حکم در مورد او اجرا و تمام شده است. اما محکومیت فرد و خانوادهاش از اینجا در جامعه شروع مىشود، یعنى هر جا بخواهد استخدام شود مىگویند سابقه داشته و زندان رفته است. به گونهاى زن و فرزند این مرد هم مادامالعمر محکوم مىشوند. از طرفى، نوع نگاه جامعه به زن و فرزند این مرد، نگاهى دیگر است. جامعه و اطرافیان، در مدرسه و ... به زن و بچه این مرد هم اعتماد ندارند. همه این مسائل دست به دست هم مىدهد و فرزندان فرارى مىشوند و زن هم طلاق مىگیرد و یا خیابانى مىشود. یعنى فقر و ندارى از یک طرف و فشار و تحقیرها از طرف دیگر، خانواده این فرد را سرخورده مىکند و به سوى فساد و فحشا مىکشاند. این یک نمونه از قوانینى است که گفتم، در حالى که خیلى از قوانین جامعه نیاز به اصلاح دارند.
ازدواج اجبارى هم یکى از مسائلى مىباشد که آسیبهاى اجتماعى زیادى همچون طلاق، دختران فرارى و زنان خیابانى را به همراه داشته است. البته ازدواجهاى اجبارى پیش از انقلاب هم وجود داشته، ولى چون آن زمان بافت جامعه نسبت به الان سنتىتر بود و زنان نسبت به حق و حقوق خود آگاهى نداشتند، ازدواجهاى تحمیلى را مىپذیرفتند و تن به طلاق نمىدادند. اما اکنون جوانان و زنان، ازدواجهاى اینگونه را نمىپذیرند. وقتى جوان اعم از پسر و دختر به اجبار خانواده و فامیل ازدواج مىکند، فکر مىکنید چند ماه مىتواند در زندگى دوام بیاورد؟ وقتى آمار طلاق را نگاه مىکنیم متوجه مىشویم متأسفانه رشد ازدواج و طلاق در کشور دارد برابر مىشود. با این وضعیت تکلیف زنان مطلقه در جامعه چه مىشود؟ یک زن پس از طلاق کدام پشتوانه و حامى را دارد؟ اگر بخواهد جایى برود کار کند، به او کار نمىدهند. در برخى شرکتهاى خصوصى اگر بخواهد کار کند، مىخواهند چندمنظوره از او استفاده کنند! دوستان و اطرافیان مثل قبل او را پذیرا نمىشوند. کسى به او خانه اجاره نمىدهد. حتى اگر کسى بخواهد به او خانه اجاره بدهد، قصد و نظرى نسبت به او پیدا مىکند. چنین زنى به طرف فحشا مىرود. در بسیارى موارد به این امر راضى نیست و حتى با اکراه، خود را در اختیار مردان قرار مىدهد اما به خاطر نان شبش تن به این کار مىدهد.
همچنین تورم اقتصادى و فقرى که بر بسیارى از خانوادهها حاکم است خیلى مسائل را ایجاد کرده است. با 200 هزار تومان حقوق که به کارمند مىدهند (در حد بالا) در برابر هزینههایى همچون اجاره، آب، برق، تلفن و سایر نیازمندىهاى زندگى چه باید کرد؟
مردم انقلاب کردند تا فقر و ظلم موجود در جامعه را از بین ببرند. امام هم فرمود: «جنگ ما، جنگ فقر و غنا است». مردم با انقلابى که کردند خواستار این بودند ظلمى را که به آنها مىشد، نابود کنند و از بین ببرند. اما در حال حاضر وضعیت زندگى مردم به همان حالت برگشته است. 10% از مرم داراى برجها، خانهها و ماشینهاى آنچنانى و 90% مردم از طبقه متوسط و ضعیف هستند.
اگر در سطح کلان بخواهیم جلوى خیلى از مفاسد را بگیریم، باید تورم اقتصادى را حل کنیم و وضعیت اقتصادى مردم را بهبود بخشیم. بخش عظیمى از مفاسد، جرایم، جنایتها و ... به واسطه فقر موجود در جامعه است. باید واقعیتهاى موجود در جامعه را ببینیم و مسائل را حل کنیم. شعار دادن مشکلى را حل نمىکند. پدر و سرپرست خانواده که فوت مىکند، زن و فرزند او با تورم اقتصادى چه باید بکنند؟! زنى که بعد از فوت شوهرش یا به واسطه طلاق، سرپرست خانواده مىشود، چگونه باید فرزندان را تأمین کند؟ چه قانونى و چه کسانى از آنان حمایت مىکند؟!
پس وقتى مسئلهاى را با عنوان دختران فرارى و زنان ویژه مطرح مىکنیم، باید بدانیم که معلول فقر، بىسرپرستى، طلاق، اعتیاد و دیگر مسائل است. همه عوامل زنجیروار به هم پیوستهاند و مىتوانند هر یک علت دیگرى باشند. از طرفى، این پدیده یکشبه به وجود نیامده بلکه در طول 20 تا 30 سال این مسائل به وجود آمده است و حالا براى حل آن دو نسل آسیب مىپذیرد. همچنین با چند طرح سطحى نمىتوان پدیده زنان خیابانى را از سطح جامعه محو ساخت. باید به جاى پاک کردن صورت مسئله با رفع علتهاى زیربنایى، معلول را که زنان ویژه است، بر طرف کنیم، در غیر این صورت، با حذف هر گروه زنان خیابانى، روز دیگر جمعى به این مجموعه اضافه مىشود و آسیب اجتماعى یاد شده همچنان با تمام پیامدهاى شوم خود ادامه دارد.
به نظر شما ازدواج موقت تا چه حد مىتواند مشکل را در جامعه ما حل کند؟
وقتى که در جامعه از ازدواج موقت بحث شد، با آن مخالف بودم. چون ازدواج موقتى که اکنون در جامعه ما مطرح است، با آن که مد نظر اسلام بوده، بسیار فرق دارد. در کشور ما مردان به خاطر نیازهاى غریزى و جنسىشان ازدواج موقت مىکنند، اما همین مردان براى ازدواج دایم، دختر یا زنى را که ازدواج موقت کرده، به عنوان همسرى قبول ندارند. با این وضع به زنان ستم مىشود. حتى این مردان تا چندین بار ازدواج موقت دارند اما زنانى را که یک بار ازدواج موقت کردهاند، به عنوان همسرى قبول ندارند.
بنابراین بحث ازدواج موقت را باید وقتى مطرح بکنیم که فرهنگ، شعور و درک اجتماعى توان پذیرش این قضیه را داشته باشد. یعنى اگر مىخواهم با زنى ازدواج کنم نیایم به این فکر کنم که قبلاً نامزد داشته و به هم خورده، یا ازدواج موقت داشته و ... پس مناسب نیست.
به نظر من این مسئله براى فرهنگ ایران هنوز جایى ندارد، چون مردها که هیچ مشکلى ندارند حتى اگر صد تا ازدواج موقت داشته باشند، براى ازدواج دایم مشکلى ندارند اما زنها در این بین ضربه مىخورند. مرد سى یا چهل سالهاى که ممکن است چندین مورد ازدواج موقت داشته باشد، وقتى بخواهد ازدواج دایم بکند، طرف دختر 18 یا 20 سالهاى مىرود که هیچ مردى او را ندیده باشد. این فرهنگ کشور ما است و ازدواج موقت براى چنین فرهنگى با این درک اجتماعى قابل قبول نیست.
به هر صورت باید مشکل زنان ویژه حل شود. جمعآورى و برخورد قهریه تا چه حد مىتواند در حل مشکل مؤثر باشد؟
جاى تأسف است که بگویند این زنان را جمعآورى کنیم. اگر این زنها را جمعآورى کنیم و کنار بگذاریم همه چیز درست مىشود و دیگر زن روسپى و ویژه جایگزین نمىشود؟ متأسفانه چشمانمان را به روى واقعیتهاى موجود جامعه بستهایم و به جاى اینکه بیندیشیم چه عوامل اقتصادى و اجتماعى موجب پدید آمدن فساد و خودفروشى میان زنان شده و چرا زنان اینگونه به اعتیاد، توزیع مواد مخدر و فساد آلوده شدهاند، شعارهایى همچون جمعآورى سر مىدهیم.
اگر این زنان جمعآورى شوند، مردان متقاضى هم جمعآورى مىشوند؟ اگر متقاضیان مرد وجود نداشته باشد، ممکن است عرضه کنندگان زن به وجود بیایند؟ چرا ازدیاد پدیده فساد و زنان خیابانى را ناشى از زیاد بودن تقاضاى مشترىهاى مذکر نمىدانیم؟
باید ریشهها را بررسى کنیم و عوامل را بیابیم و رفع کنیم. جمعآورى، پاک کردن صورت مسئله است، باید مسئله را حل کنیم. این زنان نیاز به حمایت دارند؛ حمایت مالى، مادى، عاطفى و روحى. باید در این زمینه فرهنگسازى شود و با دیده انسانى به این زنان نگریسته شود.
برخورد قهریه و خشونتآمیز با این زنان نه تنها مشکلى را حل نمىکند بلکه آنها را نسبت به انجام اعمال خلاف، گستاختر مىکند. متأسفانه بسیارى وقتها برخورد با اینگونه زنان، غیر اخلاقى و توهینآمیز است. در صورتى که این زنان هم انسانند و یک سرى شرایط و ناکامىها آنها را به منجلاب فساد کشانده است.
گرفتن این زنان با برخوردهاى خشونتآمیز و حبس کردن آنها براى یک ماه، دو ماه، شش ماه و ... تا چقدر مىتواند مؤثر باشد؟! اکثر این زنان اظهار مىکنند که به خاطر فقر و ندارى دست به این کار مىزنند. برخى شعار مىدهند که باید با فقر و ندارى، با توکل به خدا ساخت اما همین افراد خود، ماشین بنز و خانههاى آن چنانى دارند در صورتى که 80% این زنان به نان شب محتاج هستند. پس چگونه باید با فقر و ندارى بسازند؟
کسانى که این شعارها را مىدهند و طرحهایى مثل جمعآورى و ... را مطرح مىکنند، مىدانند که چنین راه حلى عملى نیست و اینها فقط شعار دهان پرکن است.
در زمینه زنان خیابانى مسئله خیلى عمیقتر و ریشهدارتر از این حرفها است. مسائلى است که پیش از انقلاب وجود داشته و پس از انقلاب همچنان ادامه یافته و این زنان با آن درگیر بودهاند. قسمت عمده فشارها و مسائل روى زنان سرپرست خانوار، بیوه، مطلقه و ... وارد مىشود و کسى این واقعیتها را نمىبیند. همه شعار مىدهند.
بین پدیدههاى دختران فرارى، زنان خیابانى، فقر و بىتوجهى به دین و ارزشهاى دینى در خانوادهها تا چه حد ارتباط وجود دارد؟
آسیبهاى اجتماعى اگر نگوییم صددرصد ولى تا حدود زیادى به هم مربوط هستند. خانمى که طلاق مىگیرد و پس از طلاق درآمدى ندارد، اىبسا به سوى انحراف رود. ضمن روسپیگرى با اعتیاد آشنا مىشود و پس از معتاد شدن براى فراهم کردن مواد ... به طرف دزدى و بقیه مسائل مىرود. این مسائل و آسیبها به هم مربوطند و همه به هم قابل برگشت هستند. البته در خانوادههاى مذهبى اینگونه مسائل کمتر است و به لحاظ توکل و اعتقادى که به خدا دارند کمتر دچار آسیبهاى اجتماعى مىشوند ولى بزرگان ما گفتهاند: فقر منجر به بىدینى و کفر مىشود، یعنى فقر ریشه انسان را مىسوزاند. زنان ویژه و دختران فرارى از روز اوّل فرارى و خیابانى نبودند. اگر زندگى آنها را بررسى کنیم مىبینیم پدر و مادر نداشتند، یا والدین معتاد داشتند، یا فقر اقتصادى دخیل بود و .... اینها خلاف کوچک انجام دادند، آنها را گرفتند و بردند زندان، یا مراکز و آنجا از افراد سابقهدار خیلى مسائل را یاد گرفتند! وقتى از مراکز یا زندانها بیرون آمدند، به راههاى خلاف بزرگتر کشیده شدند. دخترى که امروز از خانه به لحاظ اوضاع بد اقتصادى، اعتیاد والدین، ازدواج اجبارى و ... فرار مىکند، وقتى با سرزنش و تحقیر و تهدید والدین روبهرو شد و جامعه هم به جاى حل و پرداختن به مشکل، او را انگشت نما کرد، مسلّماً زن خیابانى، معتاد، دزد و حرفهاى سابقهدار مىشود. پس همه آسیبها با هم ربط دارند.
با توجه به اینکه کشور ما اسلامى است و پدیدههایى چون زنان خیابانى، دختران فرارى و ... براى کشور آسیب ملى محسوب مىشود، برخورد دیگر جوامع را با این پدیده در کشورمان چگونه مىبینید؟
شورهاى غربى در باره اصل این قضیه چیزى نمىگویند بلکه خودمان در کشور بیشتر راجع به این قضیه شلوغ مىکنیم. به نظر آنها بیرون آمدن دختران از خانه و ارتباط زنان با مردان، یک امر طبیعى و عادى است. آنها بیشتر از این بُعد به مسئله مىپردازند که فقر اقتصادى در ایران بیداد مىکند و مسائلى چون اعتیاد و طلاق را به وجود آورده است. آنها در تحلیل این مسائل به اقتصاد کشورمان مىنگرند و مىگویند فقر و ندارى در ایران پس از انقلاب خیلى از مسائل و مشکلات را ایجاد کرده است؛ اما متأسفانه ما در کشور به جاى پرداختن به این قضیه، از بُعد اجتماعى و روانشناسى و حل کردن آن، بیشتر رنگ و لعاب سیاسى به آن مىدهیم و از درمان آن غافل مىشویم.
چه راهها و اقداماتى از سوى جامعه و خانواده مىتواند در پیشگیرى از آسیبهایى همچون زنان خیابانى و دختران فرارى مؤثر باشد؟
کشور ما یک کشور اسلامى است که در چنین کشورى سعى مىکنیم بر اساس ایدئولوژىهاى اسلام حرکت و زندگى کنیم. دین ما، آئین گذشت و راستى و مساوات است. اما متأسفانه افراد بسیار کمى این حقیقت دین را فهمیدند و عمل کردند. تضاد آشکارى که بین قشر فقیر و غنى در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد نشان مىدهد اسلام را درست نشناختیم، و تا زمانى که اختلافات طبقاتى بین مردم وجود داشته باشد، همچنان این مشکلات را خواهیم داشت.
از طرفى، وضعیت اقتصادى مردم مىتواند عامل بسیار مهم و اساسى در انحراف و روى آوردن به گناه باشد؛ پیامدى که اسلام هم به آن اشاره کرده است. در موقعیتى که طى 10سال اخیر بودجه تمام ادارهها به صفر رسیده و در برابر تورم، افزایش نداشته است، مسلّماً با فقر روبهرو مىشویم. دولت باید این مسئله را به گونهاى حل کند. وقتى افزایش حقوق کارمندان در برابر افزایش تورم ناچیز است، مسلّماً خانوادهها آسیب مىبینند و آسیب هم مىرسانند. پس دولت باید در سطح وسیعى جلوى این مسائل و تورمهاى کمرشکن را بگیرد.
خانواده هم نقش بسیار مهمى در پیشگیرى از آسیبهاى اجتماعى دارد. ریشه هر جامعه سالم و پویایى در خانواده است. اما وقتى خانوادههاى ناپایدار و متزلزل داریم، جامعهاى متزلزل و ناپایدار خواهیم داشت. براى داشتن خانواده سالم باید زیربناى خانواده متکى بر اصل ارضاى نیازهاى روحى، روانى، عاطفى و مالى فرزندان و سازگار کردن آنها با زندگى عادى اجتماعى باشد. اگر خانوادهها در جامعه درست ظهور پیدا نکنند، همچنان مشکلات کودکان خیابانى، زنان ویژه، دختران فرارى و ... را خواهیم داشت. خانوادهها باید در کنار ارضاى نیازهاى عاطفى و مادى فرزندان، روى مسائل دینى و تربیتى آنها هم کار کنند. خانوادهاى که از لحاظ اعتقاداتى ضعیف است و مثلاً به پسر فشار مىآورد که با دختر فلانى ازدواج کن به خاطر اینکه پولدار است و در آینده ثروتش به تو مىرسد، این خانواده هم به خودش و هم به فرزندش آسیب مىرساند و آسیبها نه تنها در خانواده که در جامعه نیز بروز پیدا مىکند.
زنان ویژه در نگاه آمار و تحقیقات
تحقیقى با عنوان «بررسى علل، عوامل و انگیزههاى فرار زنان از خانه» توسط اداره کل مطالعات و برنامهریزى معاونت مبارزه با مفاسد اجتماعى نیروى انتظامى انجام شده که در آن از مصاحبه با 53 زن فرارى و ویژه این نتایج به دست آمده است:
72% از زنان در گستره سنى 16 الى 25 سالگى مىباشند. به عبارتى بیشتر نوجوان و جوان هستند.
محل تولد 98% از زنان فرارى، شهرها و مراکز استانهاست.
70% از زنان فرارى به لحاظ تحصیلات، بىسواد هستند یا سوادى در حد ابتدایى دارند.
59% از زنان فرارى حداقل یک بار ازدواج کردهاند که در حال حاضر مطلقهاند یا متارکه کردهاند.
66% این زنان بیکارند یا شغل معلوم و مشخصى ندارند.
64% از زنان فرارى از رفتار مادر یا جانشین وى رضایت ندارند و 5/41%، از رفتار پدران خود ناراضى هستند.
62% از آنها اعتقاد دارند که نیازهاى اساسى آنان از طرف والدینشان برآورده نمىشود.
اختلالات شخصیتى همسران این زنان عبارت است از اعتیاد، (39%)، دعواى شدید (29%)، مردمآزارى شدید (13%) و دزدى (10%).
55% از این زنان داراى فرزندان زیر ده سال هستند که اکثر آنان بین یک تا پنج سال دارند.
تحقیق دیگرى تحت عنوان «عوامل زمینهساز تن دادن زنان به روسپیگرى» توسط دکتر شهین علیانىزند از دانشگاه علامه طباطبایى انجام شده که در آن با 147 زن روسپى مصاحبه شده و این نتایج به دست آمده است:
بیش از 60% زنان روسپى در سنین نوجوانى وارد این جریان مىشوند.
62% روسپىها با پدر و مادر زندگى مىکنند، 22% با خویشاوندان و 2% در بهزیستى.
روسپىها در خصوص رابطه با والدین ذکر کردهاند که تشنه یک جرعه محبت والدین هستند.
دوسوم روسپىها پیش یا پس از آن که معتاد شدهاند، پدران آنها معمولاً معتاد بودهاند و خودشان اغلب با کسى ازدواج کردهاند که معتاد بوده است.
6% از روسپىها توسط شوهرانشان وادار به روسپیگرى شدهاند. همچنین این افراد مورد سوء استفاده جنسى در منزل خودشان توسط پدر، برادر، دایى و ... قرار گرفتهاند و حریم آنان قبل از ورود به اجتماع شکسته شده است، یعنى 22% در زمان کودکى مورد سوء استفاده قرار گرفتهاند.
یک تحقیق دانشجویى دیگر آمار قابل توجهاى از روسپیگرى ارائه مىدهد. تحقیق علمى مذکور که روى 100 نفر از روسپىهاى تهران انجام شده نشان مىدهد که 78 نفر از این افراد قبل از فحشا، ازدواج کرده و 22 نفر مجرد بودهاند. بنابراین 99% این افراد، احتمال ازدواج ناموفقشان بالا بوده است. از 78 نفر ذکر شده، 49 نفر قبل از فحشا طلاق گرفتهاند و 29 نفر طلاق نگرفته بودند و فحشا عامل جدایىشان شده است.
همچنین 57 نفر پیش از فحشا والدین معتاد داشتهاند و 31 نفر، والدینشان در اثر طلاق یا عوامل دیگر جدا زندگى مىکردند.
درآمد 43 نفر بسیار ضعیف و بد بوده، 37 نفر وضع متوسطى داشته و تنها 12 نفرشان درآمد خوبى داشتهاند؛ بنابراین درآمد کم و فقر اقتصادى و کمبود محبت خانواده و والدین، عامل مهم گرایش آنها به روسپیگرى و فحشا شده است.
به طور کلى تحقیقات انجام شده درباره پدیده «زنان خیابانى، رها، ویژه و روسپیگرى» نشان مىدهد کمتوجهى والدین به مسائل مادى و معنوى فرزندان، کاهش حس مسئولیت پدران و مادران در مورد کودکان و نوجوانان، اعتیاد و فقر والدین، رشد روزافزون طلاق، فقر فرهنگى و معنوى خانواده و ... از جمله عوامل سرخوردگى دختران و زنان و در نهایت به وجود آمدن مسائل ناهنجار اجتماعى، نظیر فساد و فحشا است.
طبق آمار به دست آمده از مراکز معتبر و رسمى و همچنین مراکز غیر رسمى، پدیده زنان خیابانى در چند سال اخیر افزایش چشمگیرى داشته است. اغلب این زنان به یک خانه فساد وابستهاند و به صورت پراکنده در سطح شهرها و مخصوصاً تهران به فعالیت مشغولند، حتى زنان و دختران بسیارى را جذب مىکنند و از طریق باندها به خارج از کشور منتقل مىنمایند. فاجعه بیشتر زمانى رخ مىدهد که دختران فرارى امروز که از سرِ ناآگاهى و یا اختلافات جزیى با والدین از خانواده مىگریزند، بعدها به صورت حرفهاى وارد اینگونه خانهها و باندها مىشوند و فعالیت مىکنند.
در نهایت
آنچه در آمارها، حرفها، درددلها و نظریات نهفته، این است که هیچ یک از دختران جامعه ما دوست ندارند فضاى خانه را با همه سختىها و مشکلاتش رها کرده و با «فرار» در منجلابى از فساد و تباهى بیفتند.
هیچ یک از زنان دوست ندارند «زندگى» در «سراب» را تجربه کنند و ساکنان شهر تنهایى بشوند. اما یک سرى شرایط و عوامل در جامعه و خانواده آنها را به این ناخواستهها سوق مىدهد. گفتگو با کارشناسان مسائل اجتماعى، مددکاران و ... در این گزارش نشان مىدهد طلاق، اعتیاد، نابسامانىهاى خانوادگى، کمبودهاى عاطفى، ازدواجهاى تحمیلى، فقر فرهنگى در خانواده و فقر فرهنگى و اقتصادى تاکنون از عوامل اصلى فرار دختران و زنان از منزل و گرایش آنان به انحرافات اخلاقى به ویژه فحشا بوده است.
استوارى و تحکیم کانون مقدس خانواده، سهم عمدهاى در سلامت جامعه دارد. افزایش توان مالى و فرهنگى خانواده و ایجاد جاذبههاى قوى در آن، راه انحراف را به میزان زیادى مىبندد. اما تحکیم و حفاظت از این کانون، قوانین پویا و فرهنگسازى همهجانبه را مىطلبد. در این حال حمایت از حقوق اجتماعى زنان به عنوان قشرى که ضریب آسیبپذیرى آنان بالاتر از مردان است، به شدت احساس مىشود.
همچنین اشتغال سالم و مناسب براى زنان و دخترانى که دوره بازپرورى را در مراکز بازپرورى سپرى کردهاند، از اهمیت ویژهاى برخوردار است، زیرا اینگونه افراد از خانواده خود طرد شدهاند و بازگشت آنان به کانون خانواده مشکل است. چنانچه این افراد پس از بازپرورى از طرف خانواده طرد شوند و در جامعه نیز رها گردند، گرچه مایل به ادامه زندگى نکبتبار نباشند، نیازهاى مادى، آنان را مجدداً به سوى انحراف و فساد سوق مىدهد. بحث اشتغال این زنان و دختران متناسب با میزان سواد آنها نقش مؤثرى در پیشگیرى از انحراف دوباره دارد. همچنین ضرورت دارد دستگاهها و سازمانهاى فرهنگى و اجتماعى، با بهرهگیرى از کارشناسان فرهنگى، آموزشى، قضایى، روانشناسان، جامعهشناسان، فقها و مددکاران اجتماعى، عوامل و ریشههاى بروز دختران فرارى و زنان خیابانى را مورد بررسى قرار داده و راهکارهایى اساسى جهت جلوگیرى از گسترش چنین فجایعى ارائه دهند.
به امید روزى که مشکلى به نام «فحشا» و پدیدههایى همچون «دختران فرار» و «زنان ویژه» در کشور اسلامىمان نداشته باشیم.
منابع: -
1- فرار دختران، صادق برزگر، نشر جمال.
2- خانهگریزى دختران، ریشهها و پیامدها، رضا مهکام، انتشارات مرکز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما.
3- بررسى آسیبهاى اجتماعى زنان در دهه (1380 - 1370)، زهرا محمدى، انتشارات روابط عمومى شوراى فرهنگى اجتماعى زنان.
4- بزهکارى اطفال و نوجوانان، دکتر هوشنگ شامبیاتى، مؤسسه انتشاراتى ویستار.
5- بررسى عوامل مؤثر در بازگشت زنان و دختران آسیبدیده اجتماعى به مرکز بازپرورى، دکتر مصطفى اقلیما.
6- فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، محمود بجستانى، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
7- خشونت در خانواده، فرجاللَّه هدایتنیا، انتشارات وثوق.
8- نشریه ایراندخت، شماره دوم، آبان 1380.