ارزیابى پنداشتها؛ آنچه بود، آنچه شد و آنچه باید شود
پروانه سلامى - على حنیفه
[یکى از مهمترین پرسشها درباره وضعیت زنان پس از ربع قرن این است که چه تصور و انتظارى از انقلاب و نظام در این زمینه داشتیم و اینک در چه جایگاهى قرار داریم؟ این پرسشى است که هر کس بر اساس تصورات اولیه، انتظارات بعدى و نوع نگاهى که به زن و جایگاه اجتماعى و خانوادگى وى دارد به آن پاسخ مىدهد. در این گزارش به سراغ چند نفر از کسانى رفتیم که هم پیش از پیروزى انقلاب، در جریان مبارزه و حرکت حضرت امام خمینى بودند و هم پس از انقلاب، در عرصههاى مختلف فعالیت مىکردهاند؛ خانمها سهیلا جلودارزاده، الهه کولایى، زهرا شجاعى، ربابه رفیعى طارى(فیاض بخش)، مریم بهروزى، فاطمه کروبى، فریبا لاهوتى و آقاى مجید انصارى.]
دختر کوچولوى شیرینزبانش را به داخل خانه هُل داد و در را به رویش بست. صداى رگبار گلوله قطع نمىشد. سراسیمه به انتهاى کوچه دوید تا به مادر فریده دوستش خبر دهد که او حالا حالاها نمىآید، اما نگران نباشد.
به انتهاى کوچه که رسید، درِ خانه فریده باز بود؛ این رسم روزهاى آتش و خون بود تا هر کس که مىتواند، از دام گارد و ساواک بگریزد.
به درون خزید. چند جوان - دختر و پسر - دور حوض حیاط نشسته بودند؛ یا آب به صورت مىزدند و یا دستمالهاى مرطوب را به صورت مىکشیدند تا سوزش ناشى از اثرات گاز اشکآور قابل تحمل شود.
مادر فریده اوّل نگران، چشم به چشمهاى تازهرسیده دوخت و بعد، از اولین برق نگاهش آرام گرفت: «مىدونم. فریده بازم رفته درمانگاه و با این همه مجروح به این زودىها نمىآد.»
دقایقى بعد، وقتى صداى شلیک گلولهها فرو نشست، به خانهاش برگشت. معلوم بود دختر کوچولویش حسابى گریه کرده و پدرش هم از این اوضاع عصبانى است.
دخترش را بغل گرفت و به سوى آشپزخانه رفت. صداى ناخشنودى همسرش پشت سر مىآمد:
- آخه زنى گفتن، مردى گفتن. به تو چه که مىرى تو این شلوغىها و این طفل معصومو اذیت مىکنى؟ ... آخه یکى نیست بگه زن، بشین سَرِ جات ... .
وقتى روغن را داخل ماهیتابه انداخت، صداى مرد میان جِز و وِلز روغن گم شد؛ مثل جِز و وِلز دل زن که فقط در تب و تاب انقلاب بود و هر صدایى را غیر از صداى «اللَّه اکبر، خمینى رهبر» در خود گم مىکرد.
دختر کوچولوى شیرینش سر به شانه مادر خوابش برده بود که پسرش خود را به آشپزخانه رساند. به در تکیه زد و آرام گفت: «مامان ناراحت نشو ... بابا عصبانیه ... ولى حالا نمىشه شمام این جور وقتا نَرى خیابون ... آخه ...»
نگاه تیز مادر به سکوتش وا داشت ... و امیدى که در انتهاى آن نگاه به سوى آینده قد مىکشید ... .
* * *
«او» آینده را در پرتو پیروزى انقلاب، روشن تصور مىکرد. «او» که نماینده و نمونهاى از میلیونها زن دلسپرده به انقلاب بود؛ همانها که یکباره از دل شب سالهاى تیره دهه پنجاه سر برآورده و استقلال و آزادى و هویت خود را فریاد کرده بودند.
اما تصور آنها از آنچه با فریاد و خون و ایثار و مبارزه مىطلبیدند چه بود؟ تصورشان از مدینه فاضلهاى به طور کامل که جز در آرزوى مسلمانها هرگز محقق نشده و هیچ گاه صورتى واقعى نیافته بود - مگر سایهاى کمرنگ در تاریخ که به دوران رسول اکرم(ص) و امیر مؤمنان على(ع) باز مىگشت و آن هم در پسِ آتش کینه یا جنگ کفار و منافقین تیره و تار مىشد - چه بود؟ آیا اگر هنوز تصورات خود را به یاد دارند مىتوانند بگویند تا چه حد این تصورات امروز پس از گذشت 25 سال محقق شده است؟
این سؤالى است که بسیارى از زنان انقلابىِ آن روزها و فعال این روزها ممکن است در سالهاى اخیر از خود پرسیده باشند و اگر نه ... ما از آنها پرسیدیم؛ به سراغشان رفتیم و پرسیدیم: چه فکر مىکردید و اینک چه نظرى دارید؟
*
«آن روزها اصلاً به مواردى که در این سالها نگرانمان مىکند و براى حلش تلاش مىکنیم، فکر نمىکردیم.»
سهیلا جلودارزاده
این مطلب را خانم سهیلا جلودارزاده مىگوید؛ کسى که همه فعالان سالهاى انقلاب و پیروزى و استقرار نظام شاهد حضورش در عرصههاى مختلف بودهاند. وى تأکید مىکند:
«تنها هدف ما تا پیش از پیروزى انقلاب، سرنگونى شاه و استقرار نظام اسلامى بود. یعنى دغدغه ما استقلال و اجراى عدالت در جامعه بود. مثلاً آن روزها به تنها چیزى که فکر نمىکردیم مسئله زن و مرد بود. در رژیم قبل، گذشته از ضعف مسائل فرهنگى، محدودیتى براى زنان نداشتیم. بنابراین اولویت ما فقط پیروزى انقلاب بود. اما پس از پیروزى متأسفانه برخى تعصبات غیر منطقى و خردهفرهنگهاى مختلف، تنگناها و موانعى را در جهت رشد زنان ایجاد کرد، اگر چه فشارها، خود منجر به تلاش زنان براى کسب دانش و ارتقاى توانایىهایشان شد.»
مجید انصارى
در این مورد حجتالاسلام و المسلمین آقاى مجید انصارى، معاون حقوقى و امور مجلس رئیسجمهور مىگوید:
«ما تصورات بسیار آرمانى از موضوعات جامعه از جمله مسائل خانمها در فرض پیروزى انقلاب داشتیم که مبتنى بود بر آرمانگرایىهاى اندیشه سیاسى ما، آموزههاى امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه و از این قبیل. با ذکر این نکته که سرعت پیروزى انقلاب آنقدر تند بود که مجال فکر و تصور اینکه پس از پیروزى انقلاب چگونه خواهد شد و چگونه باید باشد به کسى نمىداد. من اصلاً فردى را سراغ ندارم که آن زمان منتظر سقوط رژیم شاهنشاهى به آن زودى و تشکیل نظام اسلامى باشد.
اوایل بیشتر امیدوار بودیم شاه تعدیل شود یا تغییراتى در حکومت ایجاد کند. خودِ من احتمال پیروزى به این معنا را نمىدادم، طبعاً به پس از پیروزى هم زیاد فکر نمىکردم، با اینکه سالهاى 57 - 56 حدود 24 سال داشتم و مىتوانستم شرایط روز را ارزیابى کنم و ایدهآلهایى داشته باشم.»
الهه کولایى
خانم دکتر الهه کولایى، استاد دانشگاه و فعال سیاسى نیز با اشاره به ماهیت انقلاب به معنى انفجارى، از تقاضاها و آرزوها که بدون توجه به ظرفیت جامعه شکل مىگیرد و آرمانها را مطرح مىکند، مىگوید:
«من هم مثل همه جوانان با نفى رژیم پهلوى و روابط اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى حاکم بر آن، خواستار جامعهاى آرمانى بودم.
آن روزها به تاریخ صدر اسلام و اسطورههاى دینى فکر مىکردیم و تصور مىنمودیم در چارچوب خواستهها و شعارهایى که مطرح مىکنیم امکان تحقق آنها را نیز در اختیار داریم. اما روشن است فاصله بسیارى میان خواستهها و امکانات وجود دارد. حتى ائمه اطهار(ع) نیز به خاطر موانع از شکل دادن به بسیارى آرمانها باز ماندند.»
در تحلیل چنین گرایشهایى آقاى محمدحسین حافظیان مؤلف کتاب «زنان و انقلاب؛ داستان ناگفته» مىنویسد:
«روند شبهنوسازىاى که شاه در دهههاى چهل و پنجاه پىگیرى مىکرد، داراى پیامدهاى شگرفى براى زنان بود. یکى از مهمترین این پیامدها، برخورد و تأثیر جنبههاى فرهنگى مورد حمایت شاه در جریان نوسازى بر زنان ایرانى بود. طى این فرآیند افکار، اعتقادات، باورها و سنتهاى زن مسلمان ایرانى به طور همهجانبه مورد حمله و تحقیر دستگاههاى تبلیغاتى رژیم پهلوى قرار گرفت و تلاش شد زنان ایرانى، از الگوهاى رفتارى دیگرى که تقلید از سبک زندگى غربى بود، پیروى کنند.»
سه عامل رویکرد انقلابى زنان
در دهه 1350 همزمان با پىجویى زنان ایرانى براى یافتن الگویى جایگزین و اسلامى که در برابر الگوى جعلى زن ایرانى شاه قرار گیرد، بخش بزرگى از اقشار گوناگون زنان به روند احیاى آموزههاى انقلابى اسلام پیوستند.
در چرایى این رویکرد تازه زنان سه عامل مطرح شده است. نخست اسلامگرایى به عنوان دفاع در برابر تغییر که رویکردى انفعالى و منفى بود و تنها شاید گروه بسیار کوچکى از زنان را در بر مىگرفت. رویکرد دوم، اسلامگرایى به عنوان آینده بهتر بود. در این رویکرد که توسط چند نویسنده مطرح گشته است، ابعاد اقتصادى و مالى چشمانداز حکومت و نظام اسلامى بیشتر مورد تأکید قرار مىگیرد. این رویکرد نیز هر چند شاید بر خلاف رویکرد پیشین صرفاً انفعالى نبود، نمىتوانست واقعیتهاى گرایش زنان به اسلام را بازتاب دهد.
رویکرد سوم، اسلامگرایى به عنوان رد غربگرایى، رویکردى فکرى و آگاهانه بود که از نظر نگارنده، چرایى حرکت زنان به سوى آموزههاى اسلامى را بهتر و فراگیرتر از دیگر رویکردها توضیح مىدهد. در واقع با در نظر داشتن این رویکرد علل مشارکت گسترده زنان در روند انقلاب اسلامى ایران و پشتیبانى آنها از ایجاد یک حکومت و نظام اسلامى بهتر ادراک مىشود.
پیشینه حضور زنان در انقلاب
حافظیان در بخش دیگرى از این کتاب یادآور مىشود: «تاریخچه فعالیتها و جنبشهاى اجتماعى - سیاسى زنان ایرانى زیاد طولانى نیست و دست بالا به ابتداى سده نوزدهم و عصر قاجار مىرسد. نکته مهم در زمینه جنبشهاى زنان ایرانى، پیوند بسیار نزدیک آنها با نبردها و کشمکشهاى فراگیرتر ملى، علیه استبداد داخلى و استعمار خارجى مىباشد.
به سبب همین ویژگى به سختى مىتوان بسیارى از جنبشهاى سیاسى دو قرن اخیر زنان را، فمینیستى و در راستاى دفاع از حقوق زنان قلمداد کرد. هر چند معمولاً پس از به ثمر نشستن جنبشها، زنان به بیان خواستههاى ویژه خویش نیز مىپرداختند.
مهمترین جلوه مشارکت فعالانه زنان در یکصد سال اخیر و پیش از انقلاب اسلامى، جنبش مشروطیت بود که به بسیج گسترده و تودهاى زنان منجر گشت. جنبش مشروطیت، علىرغم اینکه دگرگونى فورى مناسبات پدرسالار در درون جامعه را به همراه نداشت، لیکن جوانههاى تحولات بعدى را در زمینه آگاهى و دگرگونخواهى زنان ایرانى به ارمغان آورد.
هر چند با قیام مسجد گوهرشاد و نیز فعالیتهاى سیاسى دهههاى 1320 و 1330 زنان حضور خویش را در صحنههاى سیاسى حفظ کردند، لیکن تا هنگام آغاز روند انقلاب اسلامى ایران، این گونه فعالیتها عملاً دچار رکود شده بود. علت اصلى این رکود را نیز باید در نوع سیاستهاى حکومت پهلوى به ویژه از سال 1342 به بعد به طور کلى و نیز سیاستهاى خاص جنسیتى رژیم شاه در زمینه زنان جستجو کرد.»
ربابه فیاضبخش
خانم ربابه رفیعى طارى (فیاضبخش)، رئیس دفتر مشارکت امور زنان سازمان داوطلبان و مشاور رئیس جمعیت هلال احمر در مورد تصورات خود پیش از انقلاب نسبت به جایگاه زنان در نظام اسلامى مىگوید:
«در جریان بروز و ظهور انقلاب و مبارزات پیش از پیروزى، هدف اصلى ما سقوط رژیم و پیروزى انقلاب اسلامى بود؛ به شکلى که بتواند با برنامهریزى منسجم عدالت را در جامعه پیاده کند. من و امثال من به مسائلى مانند تساوى زن و مرد فکر نمىکردیم. البته شاید یکى از دلایل عدم جدایى مسائل زن و مرد در ذهن من، شرایط خانوادگى و نیز وجود و نوع تفکر شهید دکتر فیاضبخش بود که نسبت به جایگاه خانمها بسیار روشن برخورد مىکردند. چنان که مشوق من در حرکت، فعالیت و کسب دانش بودند. علاوه بر این من در تنگناى تفکر بستهاى نبودم تا انتظارات و تصورات مشخصى از انقلاب اسلامى پس از پیروزى داشته باشم. محیط خانوادگى که پیش از ازدواج در آن رشد کردم، محیطى مذهبى با تعهدات اخلاقى و اعتقادى بود که پس از آن هم در خانه همسرم این اعتقادات پررنگتر شد. آن زمان خانهدار بودم و این به خاطر نبودِ امنیت و شرایط مناسب حضور خانمها در جامعه بود.»
وضع زنان در پیش از انقلاب
در نگاهى دیگر، کتاب «زنان و انقلاب؛ داستان ناگفته» اشاره مىکند: «اکثریت دیگر زنانى که به قشر بازرگانان، مغازهداران و صنعتکاران تعلق داشتند، حس مىکردند که شیوه زندگى، باورهاى مذهبى و هویت فرهنگىشان مورد چالش، نفى و تمسخر قرار مىگیرد و گاهى به طور تحمیلى با روند غربى کردن دولت شاه از آنها سلب مىشود. در دهه 1350 (1970) نسل جوانتر زنان این قشر ناخواسته در دو نظام ارزشى متعارض و رقیب درگیر مىشدند: نظام سنتى که خانوادههاى آنها و معیارهاى اخلاق عمومى آن را تقویت مىکرد و نظام مدرنتر که آنها را در صف یک فرهنگ غربى وارداتى وارد مىساخت و توسط دولت تقویت مىشد. براى حل این معضل، بسیارى به «ریشههاى سنتى» خود بازگشتند که برخاسته از الگوى اسلامى زنانگى بود.»
در میان کنکاشها و بررسىها براى دستیابى به تصورى که زنان و مردان ایرانى از وضعیت زن در حال و هوایى انقلابى و جامعهاى اسلامى داشتند مىتوان گفت از بهترین تعریفها و مثالها از چهره زن، در کتاب «فاطمه، فاطمه است» دکتر على شریعتى یافت مىشود.
این شیوه نوگرایانه که به شکل عمیقتر و اساسىتر در نگاه استاد شهید مرتضى مطهرى ظهور و بروز داشت و هم مستلزم رد شیوه سنتى زندگى براى زنان و هم رد شیوه تقلیدى از غرب بود، براى بسیارى از زنان جوان، تحصیلکرده و یا وابسته به طبقه متوسط جذابیت پیدا کرد و در میان دو رهیافت افراطى و تفریطى، به آفرینش راهى میانه دست مىیازد و به نزدیکسازى رهیافت اسلامى و مدرنیستى واقعى مىپردازد.
مریم بهروزى
خانم مریم بهروزى، دبیرکل جامعه زینب(س) و نماینده چند دوره مجلس شوراى اسلامى در پاسخ به سؤال ما مىگوید:
«زنان در طول تاریخ در تحولات اجتماعى و سیاسى نقش بسزایى داشتهاند، ولى همواره نقش و تأثیرگذارى آنان نادیده گرفته شده، مگر در مواردى که نقشآفرینى و تأثیرگذارى آنان انکارناپذیر بوده است، مثل جریان مشروطه و تحریم تنباکو. کاملترین نقش در پدید آمدن انقلاب اسلامى و تشکیل نظام مقدس جمهورى اسلامى است و پس از آن در هشت سال جنگ تحمیلى و تمامى عرصههاى تعیینکننده در قالب زن، مادر، همسر، خواهر و یک شهروند متعهد، خداجو و فداکار.
در دوران رژیم ستمشاهى، الگوى زنان براى حضور در اجتماع، اشتغال و زندگى سیاسى و اجتماعى، از غرب گرفته مىشد و تصور جامعه این بود که یا زن باید بىسواد و خانهنشین باشد یا به ورطه بىبند و بارى و فساد کشانده شود و بعد در مناصب بالاى تصمیمگیرى و امور اجتماعى قرار گیرد.
من به عنوان یک زن آشنا با مسائل دینى و حقوق اسلامى که تحصیلات حقوقى و حوزوى را تا سطح خارج فقه و اصول طى کرده بودم با اعتقاد به جایگاه شایسته و بالاى زن در جامعه اسلامى خصوصاً در نظام مقدس جمهورى اسلامى در صدد مبارزه با رژیم پهلوى و تلاش براى برقرارى نظام اسلامى بوده و از هیچ کوششى فروگذار نکردم. چنان که با تشکیل هستههاى مقاومت از گروههاى زنان و دختران اقشار مختلف دانشجو، فرهنگى، کارمند، کارگر و خانهدار یک حرکت دستهجمعى را شروع کردیم و با پیروى از راهنمایىهاى پیامبرگونه حضرت امام تا سرنگونى رژیم پهلوى و برقرارى نظام جمهورى اسلامى پیش رفتیم. مىخواستیم زن دیگر ابزار صاحبان قدرت و سرمایه نباشد و به جایگاه حقیقى و حقوقى خود دست پیدا کند و جامعه بتواند از توانمندىها، استعدادها و لیاقتها و شایستگى خانمها براى پرورش نسلى آگاه، متعهد و اسلامدوست بهره ببرد و از وجود زن به عنوان عنصرى اجتماعى، تصمیمساز و تصمیمگیرنده استفاده کند.»
فریبا لاهوتى
خانم فریبا لاهوتى، مدیرکل حوزه ریاست سازمان حفاظت محیط زیست مىگوید:
«پیش از انقلاب سن زیادى نداشتم، ولى سرشار از شور و حال و آرمانهاى انقلابى بودم. آن روزها به هیچ چیز دیگرى جز پیروزى انقلاب فکر نمىکردیم. جامعه متصور ما جامعه زهرایى بود و من اعتقاد به برابرى و عدالت داشتم و هنوز هم دارم. بدین معنى که فکر مىکنم باید فرصتهاى برابر، امکانات برابر و نگاه برابر حاکم باشد. در این صورت است که بىعدالتى نخواهیم داشت و شاهد تبعیضها از جمله تفاوت میان زن و مرد در جایگاه انسانى نیستیم. در واقع بدون اینکه روى این مفاهیم متمرکز باشیم تصورى غیر از این از جامعه اسلامى نداشتیم.»
محمدحسین حافظیان مىنویسد: «گروهى از صاحبنظران در توجیه علل گرایش شدید زنان در دهه 1350 به اسلام به ویژه از سال 1356 به این مسئله توجه کردهاند. گروهى از زنان که از سیاستهاى نوسازى رژیم پهلوى سود نبرده بودند در آموزههاى اسلامى که بیش از همه توسط امام خمینى(ره) مطرح مىگشت، آیندهاى بهتر را جستجو مىکردند؛ آیندهاى که به نظر آنان دگرگونىهاى نیمبند و توخالى عصر پهلوى نتوانسته بود برایشان ترسیم کند.
چنانچه گفته شد زنان به سوى جامعهاى آرمانى گام نهاده بودند که مشارکت سیاسى - اجتماعى نه تنها در آن روا به نظر مىرسید بلکه وظیفه شرعى نیز محسوب مىشد.»
وى در کتاب داستان ناگفته تأکید مىکند:
«امام خمینى پس از شدت گرفتن برخوردهاى نیروهاى مذهبى با شاه و هنگام فراخوانى از مردم براى شرکت در تظاهرات، اعتصاب و دیگر اعمال اعتراضآمیز، هیچ گاه زنان را از این امور مستثنا نساخت و آن را تکلیف هر مسلمانى، چه مرد و چه زن، معرفى کرد. براى نمونه هنگامى که امام خمینى در پاریس به سر مىبرد، در پاسخ به نگرانىهایى که در مورد زنان در نظام اسلامى آینده مطرح مىشد، در یکى از مصاحبههاى خود به تاریخ 18/ 8/1357 اظهار داشت:
«مبادا یک وقت اسلام بیاید و درِ خانه را روى زنان ببندد و قفل کند تا دیگر از خانه بیرون نیایند. اسلام مىخواهد زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را از آن چیزهایى که در جاهلیت بود نجات داده است. زن باید همان حقوق مردان را داشته باشد. اسلام بر برابرى بین زن و مرد تأکید کرده است. اسلام به هر دو آنها حق تصمیم گرفتن در باره سرنوشتشان و برخوردارى از تمام آزادىها را اعطا کرده است. زن و مرد همه آزادند که دانشگاه بروند و آزادند در اینکه رأى بدهند و رأى بگیرند. زنان باید به نحو فعال در ساختمان جامعه شرکت کنند. تمام افراد باید در نوسازى مشارکت داشته باشند.»
زهرا شجاعى
خانم دکتر زهرا شجاعى، مشاور رئیسجمهور و رئیس مرکز امور مشارکت زنان در مقابل این پرسش که چه تفاوتهایى میان تصورات شما از وضعیت زنان در جمهورى اسلامى با آنچه امروز شاهد آن هستیم وجود دارد و موفقیتها و ناکامىها چه بوده است مىگوید:
«یکى از ویژگىهاى دوران انقلاب و روزهاى مبارزه، شتاب و سرعت آن بود. انقلاب اسلامى آنقدر سریع به پیروزى رسید که نه تنها موضوع زنان، بلکه تصور کاملى از چگونگى نظام آرمانى مردم در ذهنها نمىگنجید. من آن روزها به این مقوله فکر نمىکردم. دوران دانشجویى بود و درگیر تب و تاب حوادث و اتفاقات سیاسى و مبارزاتى بودیم. حتى تصور اینکه ما به این زودى مىتوانیم حکومت اسلامى داشته باشیم، نمىشد. فکر مىکردیم سالیان سال طول مىکشد تا ما به نظام و حکومت اسلامى دست پیدا کنیم.
اما فارغ از این احساس باید گفت مجموعه تحولات و تغییرات و پیشرفتهایى که پس از انقلاب در حوزه زنان رخ داد واقعاً چشمگیر بوده و این موضوع را شاخصها و معیارهاى مربوطه تأیید مىکنند.
البته زنان نیز در این مسیر سهم ارزشمندى داشتهاند اما به هر حال تا رسیدن به نقطه مطلوب هنوز فاصله زیادى داریم. همیشه بر این نکته تأکید دارم که وقتى به گذشته و به عقب نگاه مىکنیم، مىبینیم راه بسیار پرفراز و نشیب و سختى را پشت سر گذاشتهایم. زمانى دانشگاه رفتن دختران زشت شمرده مىشد. اما الان از افتخارات خانوادهها محسوب مىشود که دخترانشان به دانشگاه راه یابند.
با ظهور انقلاب، زنان ما در سطوح روستا، شهر، استان و کشور در انتخابات شرکت مىکنند؛ انتخاب مىکنند و انتخاب مىشوند. انجام وظیفه در پست معاونت رئیسجمهور در تصور افراد نمىگنجید اما امروز خانمهایى در این سطح داریم که مسئولیتهاى سنگینى بر عهده دارند.
بالا رفتن نرخ سواد خانمها نیز بسیار بااهمیت است. اما از سوى دیگر باید دقت کنیم که آیا زنان به حقوق اسلامى خود دست پیدا کردهاند؟ آیا آنچه که در قانون اساسى گفتیم، براى خانمها محقق شده و آیا به طور کامل انتظارات و خواستههاى زنان پاسخ داده شده است؟ فکر مىکنم هنوز راهى بسیار طولانى در پیش داریم که اوّلاً عزم و اراده زنان را مىطلبد، بعد هم ارادهاى جمعى و ملى.
باید به این نکته برسیم که زنان سرمایه انسانى هستند و بدون بهرهمندى آنها از مواهب توسعه و بدون به کارگیرى آنها در فرآیند توسعه، هرگز نمىتوانیم به یک توسعه پایدار و به تعبیر سادهتر عدالت اجتماعى دست پیدا کنیم. تأکید مىکنم، بدون زنان پیشرفت امکانپذیر نیست؛ نه اینکه دیر مىشود یا به تأخیر مىافتد. نه، اصلاً عملى نیست، مثل پرندهاى که مىخواهد پرواز کند، اما با یک بال.
بنابراین اگر این نگاه در کشور به وجود آید که نه فقط به لحاظ احقاق حقوق زنان و نه براى سهمخواهى و سهم دادن به زنان، بلکه ضرورت اجتماعى و منافع و مصالح ملى ایجاب مىکند که از این سرمایه استفاده کنیم، خود به خود این اتفاق مىافتد و جامعه در مسیر توسعه و پیشرفت پایدار قرار مىگیرد.
در نظر بگیرید که امروز چه تعداد زنان خانهدار داریم که وقتشان تلف مىشود. این وقت و انرژى اگر به شیوههاى مختلف صرف توسعه کشور بشود چه دستاوردهایى دارد؟ چقدر دختران جوان تحصیلکرده داریم که کار ندارند و انرژى و سرمایه آنها تلف مىشود و هدر مىرود؟ بنابراین لازم است با این نگاه و البته با الگویى خودى - نه با مدل و الگوهاى برگرفته از آن سوى مرزها - این مسیر را پى گیریم. اگر چه استفاده از تجربیات دیگران مفید است. عقل سلیم ایجاب مىکند انسان با خِرَد و تجربیات دیگران آشنا شود و در جاى خود از آنها استفاده کند. مىبایست با توجه به نیازهاى داخلى، رعایت اصول، ارزشها و اعتقادات مذهبى و ملى خود بتوانیم از سرمایه انسانى زنان بهترین بهره را برگیریم.»
آرمانگرایى
سهیلا جلودارزاده نیز با تأکید مجدد بر آرمانگرایى و تصورات روشن زنان در دوران انقلاب مىگوید:
«متأسفانه پس از انقلاب بخش عمدهاى از انرژى و توانایى زنان در رویارویى با فشارها و تنگناها هدر رفت. بسیارى از ما به جاى راه هموارى که مىبایست فرا روى زن مسلمان در حکومت اسلامى باشد براى دستیابى به حقوق خود، مثل حق کار کردن، حق ارتقا در صورت صلاحیت، حق طلاق، حق انتخاب فرزند با توجه به توانایى بزرگ کردن او، حق انتخاب پوشش اسلامى و بسیارى حقوق دیگر در مسیرهاى ناهموار و فراز و نشیبهاى فراوان قرار گرفته و وقت و توانمان هدر رفت. در حالى که اگر این انرژى در مسیر سازندگى قرار مىگرفت امروز جامعه بسیار جلوتر بود.
یعنى این روند 25 ساله که البته نکات مثبت فراوانى دارد، مىتوانست شاهد رشد بیشتر باشد. زنان ما مىتوانستند قلههاى رشد بیشترى را فتح کنند و هر دم با موانع طاقتفرسا دست و پنجه نرم نکنند تا امروز به این حد خسته نباشند.»
واقعنگرى
خانم رفیعى طارى (فیاضبخش) هم مىگوید:
«پیش از انقلاب و اوایل آن شرایط خانوادگىام طورى نبود که بىعدالتى، احساس یا محدودیتهایى به شیوههاى مختلف اعمال شود. البته جامعه زنان در آن زمان مسائل گوناگونى داشت که پس از انقلاب هم در زمینههایى تداوم یافت، ولى روند رو به بهبودى را طى سالهاى بعد دنبال کرد، چنان که امروزه حضور زنان در عرصههاى مختلف به خوبى حس مىشود و همواره رو به پیشرفت بوده است.
البته شاید بعضى جاها، انتظاراتى بیش از امکانات داریم. اما باید بدانیم حتى در کشورهاى پیشرفته هم امروز برخى بىعدالتىها مشاهده مىشود. با این حال کسانى که به اسلام پاىبند و معتقدند و قوانین جمهورى اسلامى را برگرفته از اسلام مىدانند یا مىخواهند، باید درست برنامهریزى کنند و برداشت صحیحى از اسلام داشته باشند، زیرا اسلام هرگز با بىعدالتى و نادیده گرفتن حقوق افراد جامعه موافق نبوده و نیست.
آن موقع فکر مىکردم «دیو چو بیرون رود فرشته در آید» و همه مشکلات حل مىشود، ولى بعد که وارد عرصه اجتماعى شدم، دیدم به این سادگىها هم نیست و در واقع همه تفکر دکتر فیاضبخش را ندارند. رعایت عدالت در رفتار و منش شهید فیاضبخش بسیار مشهود بود. مثال کوچکى مىزنم: برخى اوقات که در منزل جلسات مذهبى داشتیم و در واقع من میزبان و گرداننده امور میهمانان بودم، شهید فیاضبخش تا وقتى که من هم بتوانم از جلسه استفاده کنم، اجازه نمىداد مراسم شروع شود.»
بازتاب حضور مدیریتى بانوان
فریبا لاهوتى که در جمع مدیران کل دفاتر وزارتى، پس از سالها اولین زن بوده است در ادامه صحبتهایش مىگوید:
«زنان در دوران انقلاب و جنگ تحمیلى، ایثارگرانه از همه چیز چشمپوشى کردند تا پشتیبان سنگرهاى انقلاب و دفاع مقدس باشند. آنها زبان را بر هر گلهاى بستند و خواب و راحتى و پیشرفت اجتماعى و تحصیلى را در حداقل ممکن دنبال کردند. بنابراین پس از این دو واقعه مهم باید قدر آنان دانسته مىشد و فرصتها و امکانات برابر براى جبران فداکارىها و ایثارگرىهاى آنان فراهم مىآمد. البته در بخشهایى با تلاش خود آنها و اثبات لیاقتها و شایستگىهایشان تحولات چشمگیرى رخ داد و سدها شکسته شد، ولى نگاهها به سختى تغییر کرد. به خاطر دارم وقتى براى اولین بار در سال 1376 به عنوان اولین زنى که پست مدیرکل دفتر وزارتى را دارد، در جلسه مدیران وزارتى شرکت کردم، با حضورم جوّ سنگینى بر فضا حاکم شد. سال 1376 و 18 سال از استقرار نظام اسلامى مىگذشت. چرا باید این گونه مىشد؟ مگر در مناصب ادارى و محلهایى که در واقع فرصت و زمانى براى خدمت به خلق خداست، زن و مرد فرقى دارند؟ مگر اصلاً در این موارد باید زن را زن دید و مرد را مرد؟ اینجا جاى زن و مرد نیست، اینجا جاى انسان خادم است.
البته به تدریج آن جوّ سنگین جاى خود را به اعتماد و یکدلى داد. اما از خود بپرسیم چرا باید پس از 18 سال حضور یک زن - از جامعه زنانى که عزیزترین داشتههاى خود را در پاى انقلاب و نظام دادند - در جمعى عالىرتبه، جوّ را سنگین کند؟ فکر کردن به این پرسش مىتواند به ما در مسیر آینده بیاموزد که هنوز در بسیارى عرصهها به ویژه در سطوح عالى، فضا براى حضور زنان متناسب با جایگاهشان نیست و این وضع به ضرر کل جامعه است. چون نشان مىدهد در برخى عرصههاى مهم هنوز به یک نگاه انسانى بىشائبه نرسیدهایم.»
فاطمه کروبى
در این مورد خانم فاطمه کروبى، معاون فرهنگى و اجتماعى وزیر کار و امور اجتماعى، نماینده سابق مجلس و دبیر کل مجمع اسلامى بانوان که به ویژه در سالهاى پس از انقلاب در عرصه مدیریت سوابق روشنى دارد مىگوید:
«با طلوع خورشید انقلاب که در اثر تلاشها و رنجهاى مجاهدان و دوستداران حق و حقیقت، پس از سالها استقامت و تحمل حبس و شکنجههاى گوناگون و تبعیدهاى طولانى به وقوع پیوست، وفاداران انقلاب به دریچههایى از امید و آرزو دل بستند.
سالهاى اولیه انقلاب اسلامى، با بروز مشکلات فراوان که زاییده همه انقلابات است هماهنگ شد. جنگ نیز مشکل عمدهترى بود که مزید بر علت گردید و همکارى و همیارى همه نیروها را مىطلبید. انصافاً همه افکار به این مقوله معطوف شد و با تلاش نیروهاى مردمى و ارتش و سپاه و بسیج این مشکل با هماهنگى تمام، با رهبرى حضرت امام خمینى(ره)، در پرتو توجهات ولى عصر و با توکل به ذات لایزال الهى به انجام رسید.
البته باید توجه داشت که سالهاى پس از جنگ نیز باید تا حدودى صرف تعمیر و بازسازى خرابىها مىشد، اما متأسفانه نسبت به انتظارات و امکانات موجود، کوتاهىهایى صورت گرفت که زنان نیز در این دایره شامل کملطفى شدند؛ کملطفىهایى در زمینه مسائل حقوقى، قانونى و نیز عدم به کارگیرى توانمندىهاى آنان.
زنان دریافتند به رغم قدرت و توانى که دارند، آنچه حرف اوّل را مىزند روابط بوده و ضوابط چندان در کار نیست. از آنجا که بیشتر بانوان بیشتر از آقایان شرم حضور دارند، در چنین شرایطى کمتر به حقوق خود دست مىیابند. مردان بنا به توصیههاى مردانه و یا ارتباطاتشان حتى اگر تخصص و مهارتى نداشته باشند، مسیر بازترى پیش رو دارند، اما براى زنان چنین نیست. در این شرایط بسیارى از امور زنان جدى گرفته نشد. حقوق زنان در خانواده و اجتماع در هالهاى از بىاعتنایى و بىنظمى قرار گرفت و هنوز برخى به این باور نرسیدهاند که مورد حمایت حقیقى قانون هستند، بنابراین دچار بىتفاوتى شدهاند. این در حالى است که دیدگاههاى بىتفاوت در درازمدت آثار سویى خواهد داشت که زمینهساز عدم پذیرش مسئولیت است. اگر مسئولیتها به طور دقیق پذیرفته نشود و افراد، کاستىها را به گردن دیگران انداخته و یا به عبارت دیگر خود را مقصر ندانسته و سایرین را مقصر اشتباهات خود قرار دهند، در این صورت سقوط تدریجى جامعه را شاهد خواهیم بود. بنابراین با توجه به چالشهایى چنین مىبایست اقدامات همهجانبه و سریعى براى بهبود و رفع بىعدالتىها انجام گیرد. اگر در این اقدامات سستى شود مشکلات، بیمارى مزمنى خواهد شد که درمانپذیرى آن مشکل و شاید غیر ممکن باشد. البته هنوز امیدوارم جامعه از اعتدال، صفا و عدالت لازم برخوردار شود و همگان در سایه تعالیم الهى به حقوق خود دست یابند.»
الهه کولایى نیز در مورد آنچه پس از انقلاب رخ داد و میزان موفقیتها و ناکامىها مىگوید:
«ما فقط در مسیر تحقق آرمانها قرار گرفتیم و آنچه امروز مشاهده مىکنیم با آنچه که شعار دادیم و تقاضا مىکردیم، فاصله بسیار زیادى دارد. هیچ کس نمىتواند ادعا کند وضعیت موجود همان چیزى است که در ابتدا تصور مىکردیم. باید به دشوارى تکلیف و زمانبر بودن آن توجه داشته باشیم و بپذیریم به تلاش خود براى ایجاد تدارکات لازم تا رسیدن به وضع مطلوب ادامه دهیم و ناامید نشویم.
آنچه اهمیت دارد، ارزیابى و نقد اقداماتى است که انجام دادیم، یعنى اینکه چقدر سیاستها ما را به هدفها نزدیک کرده و دسترسى به اسطورهها چقدر امکانپذیر است؟
بیش از هر چیز نیازمند ارزشیابى و بررسى عملکرد خود و اصلاح رفتارها هستیم تا بر اساس نتایج حاصله بتوانیم روشها و اقدامات را نیز اصلاح و بهسازى کنیم، نقاط منفى و مثبت را بشناسیم و در مجموع از نگاه سفید و سیاه مطلق بپرهیزیم.»
موفقیت نسبى
حجتالاسلام و المسلمین مجید انصارى در مورد موفقیتها و ناکامىها در حوزه زنان با توجه به تصورات آرمانى، مىگوید:
«در واقع توفیق نظام در دسترسى به بسیارى از آرمانها به طور نسبى خوب بوده، بخصوص با توجه به موانع، شیطنتها، مشکلات و کمبودهایى که با آن روبهرو شدهایم. در قضاوتى عادلانه باید گفت: خانمها از هیچ تلاشى دریغ نکردند و کم نگذاشتند. آنها از ارکان پیروزى انقلاب بودند و اگر در فروپاشى نظام بیش از مردان نقش نداشتند، کمتر هم نبودند. پس از انقلاب نیز در همه فرصتها پیشتاز بودند. حتى نقش آنها در جریان جنگ تحمیلى بیش از آقایان بود، چون اگر مىخواستند عامل بازدارندگى شوند، کار جنگ شکننده مىشد. اما نه تنها بازدارنده نبودند، بلکه مشوق هم بودند و حتى خود تا حد ممکن در حوزههایى که مىتوانستند، حضور یافتند.
بنابراین خانمها در تمامى مقاطع در انجام مسئولیتهاى اجتماعى کم نگذاشتند. از آن سو جمهورى اسلامى در حد توانش زمینه رشد و ترقى زنان را به لحاظ تحصیلى و سوادآموزى فراهم کرد و براى گشودن راه حضور خانمها در عرصههاى مختلف اجتماعى گامهاى بلندى برداشته شد؛ اگر چه باید گفت هنوز جامعه زنان کشور در ایجاد بنیانهاى حقوقى نیرومند، براى پىگیرى منافع واقعى و حقوق خود و حفاظت از کیان و شخصیت زن مسلمان ایرانى موفق نشده است، به خاطر همین امروز در حوزه فرهنگ و مسائل اجتماعى خانمها دچار مشکلاتى هستیم. یعنى برخى از آنچه که امروز مىبینیم خلاف انتظار و تصور ما از جمهورى اسلامى است. از سویى وضعیت اقشارى از زنان ما متأسفانه نشانه برخى خودباختگىها و مفتون شدنها در مقابل فرهنگهاى بیگانه و برخى دیگر درگیر سنتهاى غلط قومى و قبیلهاى است.
بنابراین پیشرفت زنان در سایه جمهورى اسلامى در حد قابل قبولى بوده، ولى هنوز کارهاى انجام نشده زیادى وجود دارد که در درجه اوّل، خانمها باید همچنان پىگیر آن باشند. مهمترین راهکار ایجاد ارتباط و تعامل میان دیدگاههاى سنتى و مدرن است تا با درک بهتر یکدیگر راههاى پیشرفت هموار شود.»
تعامل با عالِمان دین
آقاى انصارى یک عامل را در این زمینه بسیار راهگشا مىداند و مىگوید: «اگر حلقههاى ارتباطى منظمى میان خانمها و جامعه دینى و علما ایجاد شود و با تعاملى منظم، واقعیات و مقتضیات جهان امروز به کانونهاى افتا و فقه انتقال یابد، بسیارى از مسائل حل مىشود. در حال حاضر بسیارى از خانمهاى خارجى که مسلمان شدهاند شاهد نیازهاى جوامع خود بوده و مىتوانند آنها را به علما منتقل و راهکارهایى را پیدا کنند که نه اصول اسلام مخدوش شود و نه پوستههاى سنتى موجب غیر ممکن کردن زندگى یا ارائه چهرهاى وارونه از اسلام و زن مسلمان شود. اسلام منعطف است و یک نسخه واحد زندگى براى همه آحاد بشر ندارد، چون چنین چیزى غیر ممکن است. بر اساس اجتهاد و فقه پویا و انعطاف آن، اگر تعامل اطلاعاتى درستى میان اقشار مختلف و کانونهاى دینى صورت گیرد بنبستها شکسته مىشود. من واقعاً از صدا و سیما و حوزههاى علمیه انتظار دارم به این موضوعات بپردازند، مثلاً جامعةالزهرا که عهدهدار آموزش حوزههاى خواهران است، نباید فقط مسئولیت خود را در حیطه آموزش محدود کند، بلکه باید خود را مسئول پاسخگویى به مسائل مختلف جامعه امروزى و زنان کشور بداند. اگر این تعامل برقرار شود بسیارى از مشکلات باقى مانده حل خواهد شد.»
چه مىخواستیم:
- در دوران انقلاب فرصت اینکه راجع به خواستههاى پس از پیروزى فکر کنیم، نداشتیم و همه همت ما این خواسته بود: سقوط رژیم طاغوت و نظام غربگرا، حاکم شدن نظام اسلامى و اجراى آموزهها و تعالیم مترقیانه اسلام که زن را در عین حفظ عفت و حیا و حریم، فعال، پویا و اثرگذار مىداند.
- ردّ الگوى ارائه شده غرب.
- تحقق الگوى ارائه شده توسط رهبران انقلاب.
- تحقق بخشیدن به ایدهاى که مشارکت اجتماعى زن را نه تنها منع نمىکرد بلکه وظیفه مىدانست.
- تحقق بخشیدن به حضور اجتماعى زن در عین حفظ عفاف و پاکدامنى.
چه شد:
1- تحولات مثبت چشمگیر بوده است.
2- در فکر و برداشت خانواده نسبت به زن و حقوق او دگرگونى مثبتى حاصل شده است، مثلاً اکنون تحصیل دختران افتخار است.
3- انتخاب شدن زنان به نمایندگى، معاونت وزیر، معاونت رئیسجمهور (حضور در مناصب سیاسى) اصلاً به ذهن نمىآمد، ولى الان حاصل شده است.
4- بسیارى از ایدهآلها را در سطح کامل آن به دست نیاوردهایم، زیرا امکانات کافى نبوده است.
5- رسیدن به بسیارى از ایدهآلهاى دوران انقلاب نیز زمان بیشتر مىطلبد، از اینرو هنوز حاصل نشده است.
ناکامىها:
1- هنوز این تصور که بدون مشارکت سیاسى، اجتماعى و اقتصادى زنان پیشرفت امکانپذیر نیست و مشارکت آنان در همه صحنهها ضرورى است، در سطح عمومى و بین مسئولان پیدا نشده است.
2- گرچه تا به حال حقوق فراوانى از زنان احقاق شده، ولى براى دستیابى بر آنها تصور نمىشد این همه زحمت و صرف وقت و تحمل انرژى لازم باشد. گمان و تصور این بود که این حقوق در نظام اسلامى به آسانى حاصل مىشود.
3- تصور این بود که اندیشه امام خمینى(ره) و یاران نزدیک ایشان، تفکرى چیره و غالب است و بدون هیچ مقاومتى پیاده مىگردد، ولى بعدها شاهد مقاومتهاى فراوان در برابر آن بودیم و هنوز در مواردى هستیم.
4- تصور بر این بود که حقوق زنان خیلى بیش از آنچه تا حالا اجرا شده، رعایت خواهد شد.
5- الان هنوز حضور زن در مدیریت بالا به آسانى پذیرفته نمىگردد.
6- هنوز زنانى هستند و شمار آنها کم هم نیست که گمان ندارند مورد حمایت قانون هستند، در حالى که باید این تصور در عموم افراد حاصل مىشد.