تأثیر انقلاب اسلامى ایران بر بیدارى و آگاهى زنان مسلمان جهان
معصومه راغبى(بیات)
[وقوع انقلاب اسلامى و پیامدها و برکات آن، نه تنها در کشورهاى اسلامى، بلکه در قلب اروپا و امریکا تأثیرات سازندهاى داشت. اعلام هویت دینى، حقطلبى، پافشارى بر ارزشها و آموزههاى الهى و بازگشت به خویشتن، از شمار این برآیندهاست.
نیز الگوهایى در زمینههاى گوناگون از جمله حجاب ارائه داد که اکنون فراتر از پیروى یک دستور دینى رفته، تبدیل به نماد استقامت و پایدارى زنانى شده که در کشورهاى خارجى، از پوشش اسلامى منع مىشوند! اکنون زنان فهمیدهاند نه در پى مشابهت حقوق مرد و زن، که در پى عدالتاند، نیز حضور در پارلمانهاى کشورهاى اسلامى و فعالیتهاى اجتماعى، سیاسى و فرهنگى به بازیافت هویت آنان کمک شایانى مىکند، و اینهمه ثمره بیدارى اسلامى در پرتو انوار درخشان انقلاب اسلامى است در این مقاله به جلوههایى از این تأثیرگذارى پرداخته خواهد شد.]
پیشگفتار
بدون تردید وقوع انقلاب اسلامى در ایران پدیدهاى شگرف بود. انقلابى که براى دنیاى غرب غیر قابل پیشبینى و درک بود و براى جهان اسلام پرچمدار تحوّل و نهضتى عظیم از بیدارى مسلمانان محسوب مىشد. آثار بدیع و تعیینکننده بیدارى اسلامى، نه تنها در کشورهاى اسلامى بلکه حتى در قلب اروپا و آمریکا امواج توفندهاى از اعلام موجودیت دینى، حقطلبى، پافشارى بر ارزشها و آموزههاى الهى و بازگشت به خویشتن را، در مقیاسى نامحدود و غیر قابل تحدید و کنترل، به وجود آورد. این جریان حتى در مواردى، جغرافیاى سیاسى جهان و صفبندىها و بلوکبندىها در عرصه بینالملل را رقم زد.
نمىتوان ادعا کرد که ایران در داخل به بهترین وجه از ثمرات و برکات این انقلاب شکوهمند چنان که باید و شاید در راه رسیدن به جامعه توحیدى و مدینه فاضله اسلامى بهره جسته است که دلایلش را مىتوان در تحمیل هشت سال جنگ خانمانسوز و تمامعیار بر کشور از سویى و از سوى دیگر، غفلت از بعضى فرصتها و نادیده انگاشتن شمارى از تهدیدات جستجو کرد، ولى قدر مسلّم آنکه، این انقلاب نقشى سرنوشتساز و تعیینکننده بر جریان بیدارى اسلامى در جهان داشته است. شاید عینىترین نمود این واقعیت را بتوان در گرایشهاى شجاعانه و سنت طاغوتشکن زنان مسلمان در اقصا نقاط گیتى در پیروى از الگوهایى که زن مسلمان ایرانى طى 25 سال گذشته - بخصوص در رعایت حجاب اسلامى - ارائه داده است، جستجو کرد.
مرور برخى جریدهها و مطبوعات خارجى در سالهاى اوّل دهه هشتاد میلادى، که هنوز پیام انقلاب اسلامى در خارج از مرزهاى ایران طنینافکن نشده بود، از جهان اسلام و زن، تصویرى «بدون هویت خاص اسلامى» که خواستهها و شعارهایش همانهایى است که در هر نقطه از جهان مىتوانست باشد ارائه مىدهد:
«براى بسیارى از زنان در خاورمیانه، دنیا هنوز دنیاى مردان است. زنان مسلمان در بعضى کشورهاى خاورمیانه حجاب را کاملاً کنار گذارده و به تدریج در حال کنار گذاشتن محدودیتهایى هستند که در مورد کار در خارج از منزل براى آنها وجود دارد ... جامعهشناسان اظهار مىدارند گرچه بعضى از زنان خاورمیانه در دهه 1930 کار کردن در خارج از منزل را آغاز کردهاند، لیکن در بعضى از کشورها عامل مهم جهت انتقال از یک نقش کاملاً سنتى به زن مدرن با افزایش ناگهانى قیمت نفت در دهه 1970 فراهم شده است. بسیارى از مردان از کشورهاى سوریه، لبنان، اردن و مصر به کشورهاى خلیجفارس که به واسطه ثروتى که به تازگى کشف گردید، پروژههاى عمرانى خود را توسعه داد و مزدهاى گزاف و قابل توجهى مىپرداخت، هجوم آوردند. جامعهشناسان اظهار مىدارند مهاجرت باعث تغییر نقشهاى اجتماعى زنان شده و به زنانى که شوهرانشان آنها را ترک کردهاند اجازه داده است که به رفع کمبود کارگر کمک کنند. اکنون زنان در این کشورها از فرصت تساوى کار با مردان و دیگر آزادىها برخوردار شدهاند. سوریه و اردن و مصر هر کدام یک وزیر زن در کابینه دارند، ترکیه هنوز فاقد وزیر زن است، در کویت تنها کشور خلیجفارس که نظام پارلمانى دارد زنان در جنبشى پر سر و صدا براى داشتن حق رأى مبارزه مىکنند. در مصر، کشورى که زنان سه ماه مرخصى زایمان با حقوق دارند و مىتوانند بیش از چهار سال مرخصى بدون حقوق داشته باشند، زنان با توجه به مسائل بازار کار به اندازه کافى نازپرورده شدهاند.»(1)
این گونه تحلیلها و نظریات جامعهشناسانه غربى از جوامع اسلامى در حالى به گوش مىرسید که حرکتى آرام اما پر قدرت، به تدریج توجه محافل مختلف مسلمانان را به خود جلب کرد و زمزمههاى بیدار کننده - و نه لالایىهاى خوابآور - این تحولات در همه جا به گوش مىرسید.
«در ایران، مردمى که بر اساس قانون مذهبى زندگى مىکنند آزاد و قانع شدهاند. به زنان اجازه داده نمىشود که مانند بازیچه از خانه خارج شوند. زنان در چارچوب اسلام مىتوانند به آسمانها برسند و محدودیتى براى آنها وجود ندارد. فقط از آنها خواسته مىشود وقار و تقواى خود را حفظ کنند ... مردان و زنان ایرانى یاد گرفتهاند که به یکدیگر احترام بگذارند.»(2)
در پرتو این جریان پیشتاز، زنان مبارز مسلمان در دیگر کشورها نیز در پس سالها سکوت و انزوا مجدداً حیاتى نو یافتند:
«تا وقتى که جامعه تسلیم طاغوت است و براى تغییر تلاش نمىکند، در برابر خدا مسئول است. این سخنان زینب الغزالى مصرى است که در 1948 به اخوانالمسلمین پیوست ... در 1965 پس از سالها مبارزه در مصر و آمریکا دستگیر شده و پس از تحمل زندان و شکنجه اجازه خروج از قاهره را نداشت ... اخیراً وى به دعوت اتحادیه دانشجویان کویت، دیدارى از این کشور به منظور سخنرانى در هفته زن داشت. او مىگوید: زن مسلمان ثابت کرده است که بسیار ریشهدار و عمیق است ... اسلام به پیش مىرود. ما ان شاءاللَّه پیروزیم ... وى در مورد اعطاى حق رأى و کاندیدا شدن زنان مىگوید: اگر معتقد بودند پارلمان و دموکراسى امروز بر پایه اسلام است، من نیز رأى مىدادم، لیکن اساس دموکراسى با اعتقاد من که قانون بشر را قوانین الهى مىدانم متفاوت است، ولى در مورد حقوق سیاسى زن، این موضوع تازهاى نیست. در زمان خلفاى راشدین، زنان مىتوانستند با خلیفه مخالفت کنند و خلیفهاى دیگر انتخاب نمایند ... شعار من این است: به پشت سر نگاه نکنید و کسانى را که از شما مىخواهند سازش کنید رها نمایید. به نام مردان و شهرت مقام مبارزاتى آنها مغرور نشوید. همه ما به سوى مرگ پیش مىرویم، از اینرو شهادت را نصبالعین قرار دهید.»(3)
وضع جهان اسلام همزمان با سالهاى پیروزى انقلاب اسلامى
چنین زمزمهها از زنان و مادران شهیدپرور ایران و مصر و بسیارى دیگر از نقاط در شرایطى در جهان اسلام به گوش مىرسید که بسیارى از کشورهاى مسلماننشین - از جمله ایران قبل از انقلاب - با رؤیاى پیشرفت، دست به تقلیدهاى افراطى از الگوهاى رایج در جهان غرب زده بودند.
«قذافى اقدام به کشف حجاب نمود ... قذافى به زنان مىگوید شما اولین سفرا براى آزادى زنان تحت ستم به شمار مىآیید. شما بهترین نمونه هستید براى اینکه زنان عرب بدانند قادرند خود را از بردگى و حرم آزاد نمایند ... .
امروزه در لیبى از هر 10 نفر افسر یکى زن است. زنان دستور مىدهند که مردان به حالت خبردار بایستند که یک انقلاب به تمام معنى است ... اما پشت سر، ایده تساوى حقوق «معمر قذافى» منافع سطح بالاى او قرار دارد، زیرا در یک موقعیت جدى، قذافى مىخواهد یک میلیون لیبیایى را مسلّح کند. این عمل هنرمندانه در میان سه میلیون سکنه یک کشور صحرایى واقع در شمال آفریقا است که مساحتش هفت برابر آلمان غربى مىباشد.»(4)
بدیهى است که در پیش گرفتن چنین روشها و برنامههایى بدون توجه به آنکه پیاده کردن هر خطمشى یا هر یک از مدلها و شیوههاى اداره جامعه نیازمند وجود زمینههاى ریشهدار و عمیق فرهنگى، اقتصادى و حتى سیاسى است، جز افزودن بر سردرگمىها و بىهویتىها نتیجه دیگرى در بر نخواهد داشت و مشکلى را حل نمىکند.
«... مشکلات زنان جهان سوم با زنان کشورهاى غربى بسیار متفاوت است. در آسیا و آفریقا «برابرى» یک چیز تجملى است. مشکل آنها عدم توسعه اقتصادى است. از اینرو در وضعى چنین متفاوت نمىتوان به یک نوع استراتژى نمونه براى ترقى و رشد زن فکر کرد و در کلیه کشورها به اجرا در آورد. اما لازم است از آگاهى شروع کنیم که منشأ تبعیض و تمایز نقشها همه جا یکسان است و استراتژىهاست که براى هر کشور فرق دارد ... .»(5)
«جهان سومى» که در آن سالها تحلیلگران غربى و شرقى از آن سخن مىگفتند از جمله شامل بسیارى از کشورهاى اسلامى بود که علىرغم برخوردارى از ثروت و ذخایر عظیم طبیعى و نفت و گاز، بدون برخوردارى از یک الگوى متناسب با اوضاع فرهنگى و اقلیمى خود و سرخورده از شکست نتایج حاصله از پیاده کردن بدون هماهنگى الگوهاى غربى و شرقى، در گردابى از مشکلات دست و پا مىزدند که متأسفانه هنوز این روند ادامه دارد.
«سیل پولهاى بىحد و حساب، درهاى دنیاى تازهاى از مسافرت، مُد و تحصیل را به روى زنان سعودى گشوده، لیکن تجدد فکرى روزافزون آنها در برابر «نقش سنتى اطاعت توأم با حجب و انزوا» در تضاد است و نتیجه آن، نوعى تعدد شخصیت فرهنگى است. هماهنگى ظاهرى و بیرونى با اجتماع به منزله نقابى است که طغیان باطنى و نهانى را مکتوم نگه مىدارد. این ماسک ظاهرى در پروازهاى برگشت از اروپا و آمریکا به عربستان سعودى بیش از هر جاى دیگرى مشخص است. زنان جوان و پر جوش و خروش که هنگام سوار شدن، جدیدترین مدلهاى لباس را بر تن دارند کمى پیش از فرود هواپیما خود را در حجاب مىپیچند تا به صورت اشباح سیاه و ساکتى که سنت جامعه آن را پذیرفته است، در آیند ... .»(6)
در بُعد سیاسى نیز، گونههاى مسخ شده و مضحکى از دموکراسى و نظام پارلمانى، بار دیگر تکرار همان حکایت تلخ بىهویتى و ناآگاهى بود.
«... کویت از اینکه داراى یک مجلس انتخابى است که تنها مجلس انتخابى در تمامى جزیرةالعرب مىباشد به خود مىبالد ... از 5/1 میلیون جمعیت کویت 58 درصد شامل فلسطینىها، هندىها، پاکستانىها، ایرانىها و تعداد کمى اتباع اروپایى و سایر کشورها هستند که اساساً حق رأى ندارند ... زنان هم نمىتوانند رأى بدهند ... در حقیقت از 630 هزار نفر کویتى اصیل، چون بسیارى از طبقه پایین هستند که نمىتوانند اصل و نسب خود را تا 65 سال قبل شناسایى کنند، به آنها هم حق رأى داده نمىشود. در نتیجه کل تعداد رأىدهندگان در نظام پارلمانى کویت، 60 هزار نفر است.»(7)
این روند در همه جا کم و بیش ادامه داشت.
«ترکیه از آزادى نسبى که زنانش از آن برخوردارند به خود مىبالد، ولى واقعیت و موضعگیرىهاى تدافعى و سرسخت در پذیرش انتقاد به آن معنى است که این اکثریت عظیم علىرغم داشتن 50 سال حق رأى هنوز از هر جهت به عنوان شهروندان درجه دو در ترکیه شناخته مىشوند. به عقیده اقلیت ناچیز تحصیلکرده زنان ترکیه، دگرگونى در این وضع در آینده نزدیک بعید است.»(8)
آفریقا این قاره مظلوم و دردمند، با صدها زخم تازیانه استعمار بر گرده، همواره مستضعفترین ملل را در خود جاى داده است و در سالهاى اوّل پیروزى انقلاب اسلامى ایران، یکى از اهداف مصلحان مسلمان، یافتن مرهم براى زخمهاى کهنه قاره سیاه بود.
«یکى از مشکلات ناشى از فقر و بىاخلاقى و بىبند و بارى تحمیل شده در زیمبابوه، پدیده «سرِ راه گذاردن نوزادان» است که از زمان استقلال زیمبابوه رو به گسترش شدیدى گذارده است ... کمتر روزى پیش مىآید که مواردى دلخراش از گذاردن کودکان در مکانهایى چون چاهها، دستشویىها و یا یافتن کودکان خفه شده در نزدیکى سواحل رودخانهها یافت نشود.»(9)
گرایش جهان اسلام به بیدارى اسلامى
در چنین شرایط و روزگارى است که ملت بزرگ ایران با افشاى پوچىهاى تمدن به اصطلاح بزرگ شاهنشاهى و گرایش بىچون و چرا به غرب، پس از یک انقلاب عظیم و بىمثال، نیز به زانو در آوردن بزرگترین قدرت خودکامه نظامى و امنیتى در منطقه و بلافاصله پس از آن، ایستادگى جانانه و سلحشورانه در مقابل دشمن خونخوار و تا بندندان مسلّح بعثى، نداى «بیدارى اسلامى» و «وحدت مسلمانان» را سر مىدهد و جلودار حرکتى آرام اما پیشرو در جهان مىشود که شرق و غرب در ابتدا به بهانه پیشگیرى از «صدور انقلاب» و سپس به بهانههاى «مقابله با بنیادگرایى» و «مبارزه با ارتجاع» به مقابله و صفبندى مقابل انقلاب برمىخیزد.
مقام معظم رهبرى که در آن دوران ریاستجمهورى اسلامى را به عهده داشت در مصاحبه با تلویزیون ایتالیا، در این مورد بیان داشت:
«... راز مشارکت این چنین وسیع مردم در مسائل گوناگون و طرحهاى مختلف کشور، ایمان ملت است ... ما مىخواهیم حیاتى را به وجود آوریم که ارزش زندگى داشته باشد ... صدور انقلاب ما مفهومش صدور ادراک و وجدانى است که تبعیض را یک اشتباه دانسته و تحقیر انسان را نیز یک اشتباه و گناه مىداند. فقر، فقط فقر مادى نیست. فقر معنوى بدترین نوع فقر و بینوایى است. اگر ما موفق بشویم به باقى مردم دنیا این چیزها را بفهمانیم، در آن صورت مىتوانیم بگوییم که انقلاب خود را صادر کردهایم ... یکى از مؤثرترین سیستمهایى که به وسیله مستکبران علیه ما به کار گرفته شده آن است که همه وسایل ارتباطى خود را به کار گرفته تا تصویر غلطى از آنچه ما انجام مىدهیم و یا پیشنهاد انجام آن را مىدهیم ارائه شود. به خاطر همین مبارزات بدنامکننده آنها است که بسیارى از کشورهاى جهان، اطلاعات کاملاً غلطى در باره آنچه در ایران رخ مىدهد دارند و این توهم نه تنها به ضرر آنهاست بلکه براى ما نیز مضر است.»(10)
این انقلاب موجب «بیدارى اسلامى» در سرتاسر جهان گردید و اهمیتى نداشت که چه نامى بر آن گذارده شود؛ بنیادگرایى یا «ارتجاع».
«در حالى که وضع زندگى در بسیارى از مناطق وخیمتر مىشود، چرا که دولتها یا بیش از حد فاسدند و یا آنکه فاقد منابع و امکاناتى جهت رفع مشکلات هستند ... مذهب معنا پیدا مىکند. بنیادگرایى در هر جا و در هر مذهبى عمدتاً به عطش قدرت و سیطره ربط دارد و کسانى که خود را ضعیف و فاقد قدرت مىبینند در موضع اعتراض و تندروى قرار مىگیرند ... .»(11)
تحلیلگران غربى، درمانده از درک ماهیت و چرایى نهضت جهانى «اسلامگرایى» و «بیدارى مسلمانان» هر روز تفسیر و نظرى تازه ارائه مىدادند و بسیارى نیز واقعگرایانه ریشه را در سیاستهاى غلط جهان غرب در گذشته مىیافتند.
«... جاذبه فعلى این اعتقادات تعصبآمیز در سرتاسر جهان اسلام را مىتوان در واکنش اسلام نسبت به توسعهطلبى غرب در قرون هجده و نوزده میلادى جستجو کرد. بنیادگرایان مسلمان از بیم آنکه مبادا فرهنگشان نابود شود در صدد برآمدهاند تا ارزشهایى که آنان را از دیگران متمایز مىسازد عنوان کنند. جنبههاى منفى[! ]رفتار اسلام با زن از مقوله همین ارزشهاست. بنیادگرایى اسلامى اصولاً احیاى مجدد این واکنش در مقابل غرب است اما علىرغم برداشتهاى اختناقآمیز از اسلام، بسیارى از زنان مسلمان، آزادى خویش را در اعتقاد مذهبى فرد مىدانند. حجاب ممکن است از دیدگاه غرب، مظهر جور و ستم باشد اما از دیدگاه بسیارى از کسانى که از آن استفاده مىکنند نماد آزادى است. نه تنها آزاد بودن از ظلم و ستم و فرهنگ غربى، بلکه آزادى از بىبند و بارىهاى جنسى.»(12)
تأثیر انقلاب اسلامى ایران بر زنان مسلمان در دیگر کشورها
نقش قاطع زنان ایرانى در کلیه مراحل منجر به پیروزى انقلاب اسلامى و پس از آن در جریان استقرار جمهورى اسلامى و به ویژه حضور قدرتمند در صحنههاى مختلف دفاع مقدس، بسیار تأثیرگذار بود، زیرا علىرغم وجود مشکلات فراوان، متین و فهیمگونه نیروى خود را در خدمت جامعه قرار داده و گوشبهزنگ رهنمودهاى رهبران دینى خود براى ترسیم طرحى نو در جهان، آماده هر گونه ایثار و فداکارى بودند، در نتیجه آثار و پیامدهاى مبارک خود را بر تسریع حرکت بیدارى اسلامى در جهان اسلام و بخصوص میان زنان مسلمان به وضوح بر جاى مىگذاشت. نیازى نبود ایران تلاش چندانى براى صدور انقلاب خود داشته باشد. مسلمانان در اقصا نقاط جهان با اشتیاق تمام ارزشهاى حاکم بر انقلاب را طلبیده و آنها را در کلیه شئون زندگى خود وارد مىساختند. بدیهى است شیوه بازگو کردن این واقعیات، بخصوص در مطبوعات غربى، مثبت و دوستانه نباشد، ولى چیزى از اهمیت و صحت موضوع نمىکاهد.
«در حالى که عواملى مانند مهاجرت کارگران مرد به بالا بردن موقعیت اجتماعى زنان در خاورمیانه کمک کرده، لیکن وقوع انقلاب ایران انگیزههایى در اختیار جنبشهاى بنیادگرایان اسلامى قرار داده است. مظهر این کار نوع لباس زنان ایران است ... تأثیر انقلاب ایران بر لباس به ویژه پوشیدن روسرى در بعضى از کشورهاى خلیجفارس که تعداد بسیارى مسلمان شیعه دارد به طور خاصى احساس شده است. حتى در اردن تعداد بیشترى از زنان روسرى بر سر مىکنند. در سالهاى اخیر، تعداد دانشجویان باحجاب در دانشگاه اردن به طور محسوسى افزایش یافته است ... سوریه سال گذشته براى مقابله با این پدیده به سرعت گروههاى غیر قانونى بنیادگرایان را سرکوب کرد ... در لیبى، زنانى که قذافى آزادشان کرده بود گرایش به حجاب، بسیار وسیع شده است در حالى که محافظان شخصى قذافى را اکثراً زنان تشکیل مىدهند.»(13)
هیچ یک از برچسبها و ترفندهاى تبلیغاتى دولتمردانِ وحشتزده از گسترش بازگشت زنان مسلمان به هویت اسلامى و انتخاب حجاب به عنوان پرچمدار نهضت بیدارى اسلامى در تمام سالهاى گذشته، هرگز نتوانست خللى در این روند پیش آورد. مسلمانان از درون چنبرههاى بىعدالتى و فسادى که محیطشان را در بر گرفته بود از خواب بیدار مىشدند.
«در بخشهایى از جهان نظیر حلبىآبادهاى رو به گسترش شهر قاهره که زندگى روزمره در آنها براى خیلىها به تدریج طاقتفرسا مىشود امید واقعى به زندگى بهتر وجود ندارد. ثمره دورانهاى یأسآور، اتخاذ تدابیرى مذبوحانه است و بسیارى از مردم براى گریز از وضع دشوار خود، به مقررات و نیروى مذهب پناه مىبرند و از آن سوى، بنیادگرایان جاى پاى محکمى به دست مىآورند.»(14)
این روند در مصر به عنوان یکى از پایگاههاى رشد اسلامخواهى و غربستیزى، همچنان با قدرت ادامه دارد:
«... چند سالى است در مصر بسیارى از زنان جوان به سر کردن روسرى روى آوردهاند. این امر به ویژه در دانشگاهها به چشم مىآید. در اینجا معمولاً تعداد دختران بیش از پسران است که البته نشانه و دلیل پیشرفت است، ولى زنان مسلمان در عین حال ترجیح مىدهند روسرى داشته باشند. پیشرفت و روسرى چگونه با هم سازگار مىشوند؟ پاسخ به این پرسش با واژهاى پنج حرفى امکانپذیر است «اسلام». به دنبال کمسو شدن و فروکش کردن تبهاى تند گذشته یعنى ملىگرایان و سوسیالیسم عربى، بسیارى از جوانان در مصر و دیگر کشورها دین را کشف کردهاند. زنان با همان غرورى روسرى بر سر مىکنند که مردان اثر سجده و نماز بر پیشانىشان دارند. البته بیشتر دانشجویان دختر براى حقوق برابر با مردان هم اهمیت و ارزش قایل هستند. آنان مىگویند که اگر چنین نبود اصلاً به دانشگاه نمىآمدند ... دوران پادشاهى ریشخاکسترى داراى حرم به پایان رسیده است. اسلام جوانان شیک و دلچسب است. برخى خطباى نماز جمعه از جذابیت ستارههاى موسیقى راک برخوردارند ... دین به یک جنبش بدل شده است و همچنین به اعتراضى علیه رژیمهاى بدنام و فاسد و دستنشانده آمریکا ... .»(15)
پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، شعارهاى فریبنده غرب در خصوص آزادى و مساوات به سبک غیر اخلاقى آن را کاملاً از دَور خارج کرد و زنان مسلمان به خود آمده و خسته از شعارهاى مسخ شده و نادرست شیوههاى غربى و شرقى، شجاعانه نداى مخالفت با ضد ارزشهاى وارداتى سر دادند.
«زنان مبارز الجزایرى که به بنیادگرایى اسلامى معتقدند مىگویند: شعارهاى آزادى زن، نوع متفاوتى از سرسپردگى به غرب است ... مردم فراموش کردهاند که اسلام اولین آئین و مکتبى است که به زن آزادى واقعى داده است.»(16)
زنان آفریقایى نیز همگام با خواهران مسلمان خود در دیگر کشورها تصاویرى بدیع از بیدارى اسلامى و حقطلبى دینى را طى سالهاى گذشته به رخ جهانیان کشیدهاند.
آثار عینى نفوذ انقلاب اسلامى ایران در جوامع آفریقایى و آثار و تبعات آن را مىتوان به عنوان نمونه در «نایروبى» دید، وقتى که زنهاى چادرپوشیده به همراه عکسهاى [امام] خمینى بر روى سینه به میدان 85 در نایروبى آمده بودند تا موفقیت و پیشرفتى را که انقلاب اسلامى ایران براى زنان داشته است بشنوند.(17)
روند مرتب رو به گسترش استفاده از پوشش و حجاب اسلامى که ابتدا در داخل مرزهاى کشورهاى اسلامى تقویت شد و سپس تا قلب محلات مسلماننشین اروپا و آمریکا پیش رفت، از بارزترین آثار ناشى از ارزشهاى انقلاب اسلامى در زندگى زنان مسلمان بوده است.
«... نقش پیشگامانه زنان مسلمان لبنانى در گرایش وسیع به حجاب نه تنها ناشى از وجود جوّ مذهبى در لبنان بود بلکه، انقلاب مبارک اسلامى ایران نیز به شکل چشمگیرى بر آن تأثیر گذارده است.»(18)
زنان ایرانى از فرداى پیروزى انقلاب با ایجاد تشکیلات متعدد انقلابى و خودجوش، باب ارتباط و تبادل آرا و تجربیات با خواهران دینى خود در اقصا نقاط جهان را باز نمودند که خشم و عکسالعملهاى تند بسیارى از محافل غربى را - که در شعار، زن را فعال و حاضر در صحنه مىخواستند و تا وقتى که این حضور در جهت مطامع و منافع و اشاعه ارزشهاى مورد قبول آنان باشد - برانگیخت.
«ابعاد وسیع طرحهاى ارتجاعى علیه زنان منطقه در پرتو سلطهطلبى [امام] خمینى را باید در «دفتر زنان انقلابى» که در اوایل سال 1982 (1361) به منظور شستشوى مغزى زنان در ایران، خلیج [فارس]، لبنان و ترکیه تأسیس گردید، جستجو نمود ... نماینده زنان حزباللَّه عضو این دفتر مىگوید: زنان لبنانى در سالهاى اخیر در شرف غرق شدن در فساد و در دام زندگى منحط غربى گرفتار بودند ... آنها تن به زندگى زناشویى نمىدادند و به تقلید از جوامع غربى، دوست پسر مىگرفتند، ولى این پدیده انحرافى اوایل 1983 (1362) به برکت حضور تأثیر انقلاب ایران رخت بربست. زنان لبنان تدریجاً آنچه را که از دست داده بودند مجدداً به دست آوردند ... بیدارى زنان لبنانى آنان را به مسلسل کلاشینکف و بمبهاى مولوتف مجهز ساخت. اردوگاه زینبیه در بعلبک که زیر نظر دفتر زنان انقلابى وابسته به دایره جنبشهاى آزادىبخش اداره مىشود، اینک به عنوان مکانى مقدس براى فعالیت زنان جنوب لبنان به شمار مىرود ... پدیده بىحجابى نیز به کلى از خیابانهاى بعلبک و صیدا و صور رخت بربسته است.»(19)
ترکیه، همسایه غربى ایران که تحت سیطره مستقیم و غیر مستقیم نظامیان طى چند دهه اخیر با قدرت هر چه تمامتر اصولزدایى دینى از کلیه جنبههاى زندگى مردم را سرلوحه سیاستهاى خود قرار داده بود به ناگاه با قیامى غافلگیر کننده از سوى زنان و دختران جوان رو در رو گردید که با تن دادن به همه گونه خطرات و ناملایمات شغلى و تحصیلى، به پیروى از خواهران مبارز و سنتشکن ایرانى خود، بازگشت به هویت اسلامى و احیاى عزت دینى را هدف قرار داده و نقشى انکارناپذیر نه تنها در عرصه ملى، بلکه بخصوص در سطح جهانى و تثبیت حضور ارزشهاى زن مسلمان در جوامع اروپایى و آمریکایى از خود به جاى گذاردند.
«حرکات رادیکال اسلامى بعد از سال 1980 در ترکیه نضج گرفته است و دختران محجبه، یکى از ثمرات دینى جنبش هستند. این یک واقعه سنتى و ارتجاعى نیست بلکه یک واقعه مترقى و شهرى است که در شهرهاى بزرگ ترکیه پیش آمده است ... زنان نمىخواهند با پذیرفتن حجاب از جامعه قطع رابطه نمایند بلکه مىخواهند از رفرم کمالیزم استفاده کرده و حق ادامه تحصیل و کار به دست آورند تا بیشتر در جامعه حضور داشته باشند. این درست نیست که حجاب آنها را ضد ترقى و تحصیل معرفى کنیم. آنها مىگویند که مىخواهند با سیماى زن و خارج از فشار مرد کار کرده و قدرت خود را در انتخاب پوشش نمایش دهند ... اما سؤال اینجاست چرا این حرکتهاى اسلامى و طرفدارى از حجاب در سالهاى 1960 اتفاق نیفتاد. با توجه به آنکه قیامها از سال 1980 در ترکیه شیوع پیدا کرد؟! پس باید گفت جمهورى اسلامى ایران در این امر دخالت داشته است ... عدهاى مرتجع مىخواهند ترکیه را به ایران تبدیل کنند ... گروههاى اسلامى تندرو و گردانندگان آنها به این مملکت خیانت مىکنند و مىخواهند ترکیه را به راهى که ایران منتظر آن است بکشانند. مىخواهند زن را زیر چادر برده و بر او مسلط شوند و سلاح به دستش داده و روانه میدانهاى نبرد نمایند ... .»(20)
تنها غرب نبود که از تأثیر ارزشهاى اسلامى انقلاب ایران بر جامعه ترکیه، عصبى و نگران بود. محافل دولتى در داخل ترکیه نیز در آن سالها، به عوض ریشهیابى موضوع و به رسمیت شناختن حق مسلّم آزادىهاى عقیدتى ملت مسلمان خود، سختترین حملات را متوجه ایران کردند.
«ایران الگوى مرتجعین ترکیه شده ... اگر وحشیگرى و ارتجاع به نام اسلام که شکل جدید زندگى در ایران است، تنها در محدوده این کشور باقى مىماند، ما هم آن را در همان محدوده بررسى مىکردیم اما ایران قصد صدور انقلاب خود به کشور ما و سعى در استقرار آن در خاک ما را داشته و افراد هوادار این انقلاب چه در جناح چپ و چه در جناح راست با بهرهبردارى از اوضاع مساعد سیاسى، قصد ایجاد چنین رژیمى در کشورها را داشته و مورد حمایت نیز قرار گرفتهاند ... برخى از روشنفکران چپگرا مخالفت شدید جمهورى اسلامى ایران با جهان غرب و در صدر آن آمریکا را نوعى موضعگیرى ضد امپریالیستى به حساب آورده ... به همین دلیل با روحانیون ایران احساس نزدیکى مىکنند ... از طرف دیگر، مشاهده مىشود که تعداد طرفداران رژیم جمهورى اسلامى ایران در میان گروههاى دینى ترک به سرعت افزایش مىیابد ... .»(21)
بدیهى است که در آن سالهاى پر تب و تاب و تنش، درک این واقعیت که اسلامخواهى و بیدارى ملل مسلمان، نه یک حرکت اجبارى بلکه اصلى فطرى و عزتآفرین است از سوى همگان قابل درک نبود. به تدریج تأثیر ارزشهاى انقلاب اسلامى از مرزهاى همسایگان ایران و کشورهاى اسلامى هم گذشت و در حرکتى خودجوش در قلب اروپا جاى گرفت.
«... خانم میشل مهاجر، قبل از آنکه باحجاب شوید چگونه بودید؟
من در دوران دبیرستان، مارکسیست بودم، ولى این ایدئولوژى مرا به هیچ کجا هدایت نکرد و شیوه زندگى صحیح را به من نیاموخت. کمى بعد در دانشکده روانشناسى اسلام را شناختم. در زمانى که در سرگردانى به سر مىبردم، دلم نمىخواست مثل دیگر جوانان فرانسوى هموطنم زندگى کنم. آنها مارىجوانا مىکشیدند و مشروب مىخوردند. نخستین کسى که از اسلام با من صحبت کرد یک کمونیست اهل سوریه بود ... .
آیا شما طرفدار خمینى هستید؟
بدون تردید بله، چرا باید این مسئله را پنهان کنم. (امام) خمینى رهبر معنوى ماست. من با حجاب هستم و به خدا معتقدم و به (امام) خمینى احتیاج دارم، ولى طرفدارى از خمینى حتماً به منزله داشتن فعالیت سیاسى نیست.»(22)
این تنها مسلمانان نبودند که هویت اسلامى خویش را احیا مىکردند بلکه دهها هزار زن در اروپاى غربى در نهضتى اخلاقجویانه، ارزشهاى الهى اسلام را کشف کردند و به این دین مقدس مشرف شدند و این از برکات بیدارى اسلامى در جهان اسلام بود.
«آنها خود را مىپوشانند و پنج مرتبه در روز نماز مىخوانند. بیش از پنجاه هزار زن آلمانى به خاطر احساس ناامنى شدید و ترس از فقدان روزافزون معنا و مفهوم زندگى به اسلام گرویده و پاىبند قوانین سخت آن شدهاند. «خواهران محمدى» حتى از بعضى زنهاى عرب هم تندروتر و متعصبتر هستند. جنبش نوینى توسط زنان سرسخت مسلمان با نام خدا در حال شکل گرفتن است. در این بین، جامعه مسلمانان به عنوان دومین جامعه مذهبى بزرگ در جهان است و 2/1 میلیارد از معتقدان این دین به پیشگاه خدا نماز مىگذارند. اسلام در آلمان 7/1 میلیون پیرو دارد. جامعه مسلمانان بزرگترین گروه غیر مسیحى در آلمان است. در همان حال که کلیساهاى پروتستان و کاتولیک از ضعف و فقدان کارآیى خود ناله و شکایت سر مىدهند مجمع مسلمانان دائماً رشد و توسعه مىیابد. فقط مهاجرت از کشورهاى دیگر به آلمان نیست که باعث مىشود 700 مسجد موجود میان شهرهاى فلنزبورگ و گارمیش «پارتن کیرشن» از جمعیت پر شود، بلکه خود آلمانىها هم متوجه این دین شدهاند. نزدیک به صدهزار آلمانى به اسلام گرویدهاند که بیش از نیمى از آنان را زنان تشکیل مىدهند. اکثر آنها به هنگام ازدواجشان با یک مرد مسلمان راضى به پذیرش این دین شدهاند، ولى عده زیادى زن آلمانى هم به تنهایى تصمیم به تغییر مذهب گرفتهاند ... این زنان بنیادگراى مسلمان شده به خاطر باور و اعتقادى که دارند حتى از شاغل بودن صرفنظر کردهاند ... همهپرسى آرشیو «اسلام آلمان» نشان داده است که در این دوران فقدان روزافزون معنا در زندگى انسان، کمبود گرایش به شرق و ناامنى عمیق درونى، باعث شده است تا کتاب مقدس اسلامى [قرآن] از جذابیت بسیارى برخوردار گردد.»(23)
گرایش به ارزشهاى الهى اسلام را در تمامى جوامع غربى مىتوان شاهد بود. به نمونهاى از انگلستان اشاره مىشود:
«... تأسیس پارلمان اسلامى توسط دکتر کلیم صدیقى، رئیس ایرانگردى مؤسسه اسلامى لندن موجب نهایت ترس و وحشت این گونه زنان [زنان غربزده] مىشود ... اگر اینها راه خود را ادامه دهند هر روز بیشتر شاهد حجاب گذاردن زنان مسلمان خواهیم بود ... زنان انگلیسى تغییر مذهب داده با شور و شوق روسرى بر سر مىگذارند و اسلام را راهى براى از نو مشخص ساختن جنسیت خود و اعتلاى منزلت اجتماعى خویش تلقى مىکنند. مردان و زنان سفیدپوست تغییر مذهب داده، تنها به یُمن اعمال نفوذ بنیادگرایانى اسلام آوردهاند که مساجد و اکثر سازمانهاى اسلامى را تحت سلطه خود دارند. نومسلمانان سفیدپوست چه بسا برخى از گزندهترین سخنرانىها را در پارلمان اسلامى ایراد نمودهاند ... .»(24)
حرکت «بیدارى اسلامى» در اروپا نیز متوقف نشد و به قلب آمریکا رسید.
«زنان مسلمان در سراسر نیویورک پراکندهاند. تعدادى از آنها آمریکاییان سیاهپوست هستند. تعداد دیگرى از عربستان سعودى، تایلند، مصر، بوسنى و ایران براى تحصیل، کار یا همراهى با همسر و اقوام و بعضى مواقع براى یافتن آزادىهاى بیشتر سیاسى به آمریکا آمدهاند لیکن آنها در بعضى چیزها وجه مشترک دارند ... برداشتشان از اسلام با سختگیرى توأم است و اکثر زنان مسلمان با دقت حجاب خود را رعایت مىکنند. با این همه زنان مسلمان در نیویورک که پوشش اسلامى ندارند هم مىگویند که به اندازه زنان محجبه به دین خود پاىبندند ... این زنان نه تنها مراقب پوشش خود هستند بلکه در خورد و خوراک نیز مقرراتى را رعایت مىکنند. این اشخاص مانند یهودیان معتقد، قوانینى در مورد کشتار حیوانات بر اساس احکام اسلامى دارند ... زنان مسلمان در انتخاب برنامههاى تلویزیونى دقت زیاد به خرج مىدهند و معمولاً از تماشاى سریالهاى ضد اسلامى یا ضد اخلاقى اجتناب مىورزند. فعالیت اجتماعى این گونه افراد معمولاً با گردهمایى در خانههاى یکدیگر شکل مىگیرد. یک زن ایرانى مىگوید با جمع شدن در منازل یکدیگر غذا، مردم و محیط، همان چیزى است که ما مىخواهیم. در خانوادههاى مذهبى نوجوانان قرار ملاقات نمىگذارند. بسیارى از زنان خارجىتبار که داراى تحصیلات عالیه هستند مىگویند زمانى که در کشورهاى خود بودند از پوشش اسلامى استفاده نمىکردند اما از زمان ورودشان به نیویورک جذب حجاب شدهاند چون اینجا از مسلمان بودن آگاهترند ... .»(25)
این جمعیت دینى و جوشش اسلامى، طى سالهاى گذشته به رهبرى و پرچمدارى جمهورى اسلامى در عرصههاى مختلف بینالمللى از کنفرانس جمعیت و توسعه قاهره گرفته، تا کنفرانس جهانى زن در پکن و تا برگزارى المپیادهاى ورزشى بانوان مسلمان، با قدرت و اطمینان تاکنون به پیش رفته است که بررسى هر یک مجالى خاص خود مىطلبد. براى ارائه تصویرى شفافتر از تأثیر انقلاب اسلامى ایران بر زنان مسلمان جهان مرور بخشهایى از مقاله «قدرت یافتن جنبش زنان مسلمان» مفید خواهد بود:
«... جنبشهاى زنان در کشورهاى اسلامى بسیار قوى و متشکل مىباشد و زنان در این کشورها فعالیتهاى زیادى را براى کسب حقوق خود در چارچوبهاى غیر مذهبى و مذهبى انجام مىدهند ... در تمام دنیاى اسلام از شمال آفریقا و خاورمیانه تا جنوب شرقى آسیا انواع گوناگونى از افراد و گروههاى حقوق زنان با فرهنگهاى متفاوت اما مشترک در داشتن ایمان قوى در حال ایجاد جنبشى هستند که چند سال پیش عده کمى آن را پیشبینى کرده بودند. در حالى که موقعیت زنان در جهان اسلام از کشورى به کشور دیگر تفاوت مىکند، طرفداران حقوق زن مسلمان در یک رشته تقاضاهاى اسلامى مشترکند:
- آنها خواستار حق تحصیل که اغلب از دختران دریغ مىشود هستند.
- آنها در پى ایجاد تغییراتى در رسم و روال مسائل اقتصادى هستند، به گونهاى که به آنها حق مالکیت و ارث بردن دارایى و همچنین آزادى لازم براى شروع کسب و کار و شراکت در تصمیمگیرىها براى توزیع درآمد خانواده را بدهد.
- آنها خواهان اصلاح قوانین مربوط به خانواده مسلمان هستند که اغلب آنها را به مروّت مردانى مىسپارد که مىتوانند زنان را بدون هیچ هشدارى طلاق دهند و بچههایشان را بگیرند؛ آنان را از حق مسافرت محروم سازند و سپس آنها را مثل اموال شخصى به خویشاوندان مردشان واگذار نمایند ... این جنبش بسیار قوىتر از آن است که مردم فکر مىکنند ... آنها بر این واقعیت که اوّل مسلمان هستند پافشارى مىکنند و این همیشه بر تفکر و شیوههاى آنان تأثیر خواهد گذارد ... یک زن مبارز بنگالى مىگوید: او و دیگران چیزى بیشتر از برابرى تحت قوانین غیر مذهبى (سکولار) مىخواهند. آنها خواهان نقش فعالترى در زندگى مذهبى اسلامى هستند. ما باید حقوقمان را به عنوان یک زن مسلمان مطالبه کنیم. ما باید نسبت به مسلمانىمان ادعا کنیم. ما نباید نادیده گرفته شویم. ما نمىتوانیم خارج از این سیستم یا رسوم مذهبىاش خوشبخت باشیم ... یکى از کارهایى که بنیادگرایى انجام داده است در معرض توجه قرار دادن این مباحثات در باره زنان بوده است ... در برخى کشورها مثل الجزیره و افغانستان، زنانى که بر احقاق حقوق خود پافشارى مىکنند ممکن است مورد تهدید جانى و فیزیکى قرار بگیرند ... در دیگر کشورها مثل ایران یا عربستان سعودى زنان گرچه ناپیدا ولى کاملاً فعالند.
... در عصر رسانههاى گروهى تعداد کمى از زنان تحصیلکرده از این جنبش اسلامى زنان بىاطلاعند ... زنان ایرانى ممکن است مجبور باشند چادر به سر کنند اما اصلاً داراى بینشى محافظهکارانه خصوصاً در رابطه با حق و حقوق خود نیستند. آنها بسیار فعال، پر انرژى و اجتماعىاند. این نوع رفتار بسیار مهم است ... در کنفرانس جهانى زن در پکن جنبش احیاى حقوق اسلامى زنان وسیعاً به عنوان جالبترین پدیدهاى که در کنفرانس پکن به وجود آمد شناخته مىشود ... ما بسیار تحت تأثیر زنانى سخنران که از سرتاسر دنیاى اسلام آمده و حرفهاى مهمى براى گفتن داشتند قرار گرفتیم.
... در حالى که بین رهبران جنبش زنان نسبت به شیوههاى برخورد با بنیادگرایى اختلاف وجود دارد اما اکثر زنان از کنترل مردسالارانه احادیث اسلامى خشمگین هستند. دسترسى به تحصیل و یادگیرى نوشتههاى مهم مذهبى و قوانین اسلامى یکى از هدفهاى عمده جنبش زنان مسلمان است.»(26)
در پرتو بیدارى اسلامى زنان، جهان شاهد ظهور نسل جدید و باارادهاى از زنان و دختران مسلمان است که نه تنها جهان اسلام را به بازبینى سنتهاى جاهلى و احقاق حقوق الهى و شرعى خود وا داشتهاند، بلکه قوىترین کشورهاى جهان را در مقابل حرکت فرهنگى خود براى تضمین بقا و رشد هویت اسلامىشان به انفعال یا اخذ تصمیمات حاد و مغایر با اصول دموکراسى ادعایى خود وا داشتهاند.
«کشورهاى غربى به همان اندازه که باید علیه کسانى که حجاب اسلامى را بر زنان تحمیل مىکنند موضعگیرى نمایند، باید به همان اندازه نیز علیه قانون جدید فرانسه که زنان را از پوشیدن حجاب نهى مىکند ایستادگى کنند. براى گزینشهاى زنان باید احترام قایل شویم حتى اگر گزینشهایى باشد که به جامعه ما تعلق ندارد و حتى اگر حجاب یکى از همین گزینشها به شمار آید ... هزاران نفرى که در روزهاى اخیر در خیابانهاى لندن علیه تصمیم فرانسه به ممنوعیت حجاب اسلامى تظاهرات کردند در حقیقت خشم خود را در باره آنچه در فرانسه روى مىدهد با روىگردانى گستردهتر از جامعه اطراف خودشان، بروز دادند ... بسیارى از زنان غربى حجاب اسلامى را پدیدهاى عمیقاً مسئلهبرانگیز یافتهاند. یکى از دلایلى که چرا ما حجاب را تا این اندازه نفرتانگیز تشخیص دادهایم آن است که تمام خط سیر فمینیسم در غرب با آزادى پرده برداشتن از روى جسم و روح ما زنان در پیوند مستقیم بوده است. 150 سال پیش کمتر زنى در غرب بدون بر سر نهادن یک کلاه خانهاش را ترک مىکرد و سر برهنه ظاهر شدن در ملأ عام در حقیقت عملى دور از عفت و عصمت بود. تردید دور بودن از عفاف بود که زنان را در نقشهاى سنتى خود باقى نگه مىداشت. برداشته شدن بخشى از پوشاک زنان غرب از قبیل کلاه و دستکش و کرستهاى تنگ و دردناک و دامنهاى بلند با مبارزهاى گستردهتر جهت بیرون آمدن از خانهها، سخن گفتن در ملأ عام، به تنهایى سفر کردن، تحصیل نمودن، کار کردن در بیرون از خانه، فعالیت سیاسى داشتن و در نتیجه مستقل شدن و مستقل زیستن پیوندى مستحکم یافت ... از اینرو زنان غربى معمولاً با آن عده از زنان که در مقابل تحمیل حجاب در کشورهاى اسلامى مقاومت مىکنند همبستگى شدیدى احساس مىنمایند ... لیکن واقعیت آن است که به سبب به اجرا در آمدن قانون ممنوعیت حجاب، اکثر زنان مسلمان به خاطر لجبازى هم که شده حجاب بر سر خواهند نهاد. هیچ چیز بیش از این، جدایىخواهى مسلمانان را شدت نخواهد بخشید ... احمقانه است که استدلال شود تصمیم یک زن مسلمان به پوشاندن موهایش ذاتاً گواه آن است که او تحت ستم قرار گرفته است ... خط سیرى که فمینیستهاى غرب در گذشته پیمودهاند لزوماً مسیرى نیست که همه زنها در همه زمانها بخواهند طى کنند. از نظر برخى از زنان، حجاب به آنان این امکان را مىدهد که با احساس آزادى عمل بیشترى وارد فعالیتهاى اجتماعى و تحصیل شوند ... زنان مسلمانى که از حجاب استفاده مىکنند غالباً حس مىکنند که ارزش آنان از روى افکار و اندیشه آنان سنجیده مىشود، نه از روى قیافه ظاهرى. این حالت عملاً براى آنان احساس رهایىبخشى پدید مىآورد ... به نظر مىرسد حجاب به زنان اعتماد به نفس مىبخشد که در عرصه اجتماع بتوانند فعالیتهاى خود را با آسایش خاطر دنبال کنند ... دستاورد بزرگ فمینیسم، ارائه آزادى انتخاب به زنان در زندگى شخصى و خصوصى آنان توأم با برابرى سیاسى بوده است. ما اگر به آن آرمان پاىبند هستیم با وجود آنکه ممکن است متناقض به نظر برسد باید علیه کسانى که مىخواهند زنان را وادار به عدم استفاده از حجاب کنند درست مانند کسانى که به اجبار زنان را وادار به پوشش اسلامى مىکنند، بایستیم.»(27)
اگر امروز تحلیلگران غربى در معتبرترین نشریات، چنین در مقابل عظمت اراده و ایمان زنان مسلمان به زانو در آمده و پرچم تسلیم برافراشتهاند، در پى سالها مبارزه با اسلامگرایى و نهضت جهانى بیدارى اسلامى که نشأت گرفته از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران بوده است، به این مرحله رسیدهاند. سالهاى دهه هشتاد میلادى دوران خیزش جریانات اسلامخواه و سالهاى دهه 90 میلادى اوج جریانات تجلى حمیت و شور دینى و اسلامى، بخصوص میان زنان مسلمان جهان بود. دههاى که مطبوعات خارجى از هر روش مزورانهاى براى تخطئه و جلوگیرى از این نهضت بهره جستند.
«... [امام] خمینى زنده است و به زنان ضربه مىزند. از افغانستان گرفته تا ایران و از سودان گرفته تا عربستان سعودى تهاجم اسلامى در جریان است
... ما مىخواهیم زنگ خطر را به صدا در آوریم ...»(28)
حجاب اسلامى نه یک «سمبل مذهبى» بلکه یک «فریضه دینى» است و پرچم نهضت بیدارى اسلامى به شمار مىرود که زنان مسلمان بىهیچ ادعا و هیاهویى علمدارى این نهضت الهى را بر عهده گرفتهاند. این وضع تکلیف علما و مصلحان جوامع اسلامى و متفکران و دلسوختگان غربت اسلام در سدههاى اخیر را براى زدودن همه زنگارههاى خرافىِ بومى و سنتهاى محلى و جاهلى و کجفهمى و تفسیرهاى یکجانبه و مردسالارانه از قوانین الهى و عدالتگستر اسلام در مورد زن، صدچندان مىکند. امروز دفاع از مظلومیت زن و احقاق حقوق وى نه یک اصل اجتماعى بلکه آبیارى و حفاظت از نهال نوپاى بیدارى اسلامى است که دستهاى ناپاک بسیارى قصد ریشهکن نمودن آن را دارند.
پىنوشتها: -
1) میدل ایست تایمز، چاپ قبرس، 12/11/1983.
2) میگ، چاپ پاکستان، 29/4/1982.
3) المجتمع، چاپ کویت، 6/4/1982.
4) اشپیگل، چاپ آلمان، 9/8/1982.
5) کوریره دلاسرا، چاپ ایتالیا، 8/11/1984.
6) اکونومیست، چاپ انگلستان، 4/5/1985.
7) میدل ایست تایمز، چاپ قبرس، 16/3/1985.
8) همان، 13/10/1985.
9) نیوافریکن، چاپ انگلستان، 1/6/1986.
10) کانال تلویزیونى سراسرى ایتالیا، برنامه انقلاب اسلامى، تهیه کننده جاماکو روبرتو، 1/1/1985.
11) دیلى اکسپرس، چاپ انگلستان، 15/12/1984.
12) تایم، چاپ آمریکا، 3/12/90.
13) میدل ایست تایمز، چاپ قبرس، 12/11/1983.
14) کلاب اندمیل، چاپ کانادا، 2/4/1994.
15) دى سایت، چاپ آلمان، 25/9/2003.
16) میدل ایست، چاى انگلستان، 1/4/1985.
17) برلینگسکى، چاپ دانمارک، 24/7/1985.
18) میدل ایست، چاپ انگلستان، 1/4/1985.
19) الدستور، چاپ انگلستان، 22/2/1988.
20) کونرا دادى نوور، چاپ آلمان، 23/10/1989.
21) ملیت، چاپ ترکیه، 9/6/1989.
22) پارى ماچ، چاپ فرانسه، 17/4/1987.
23) اشپیگل، چاپ آلمان، 22/2/1993.
24) ساندى تلگراف، چاپ انگلستان، 22/8/1993.
25) نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، 10/10/1984.
26) نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، 12/5/1996.
27) گاردین، چاپ انگلستان، 20/1/2004.
28) پانوراما، چاپ ایتالیا، 25/9/1997.