سرود فردا
فاطمه نیازى
ابوالفضل صمدى رضایى (کیانا) - مشهد
برادر گرامى، ابتدا از بذل توجه و عنایتى که به مجله و صفحه سرود فردا دارید و پیوسته ما را از اشعار زیبایتان بهرهمند مىسازید، سپاسگزارى مىکنیم. به دلیل حجم زیاد مطالب ارسالى و وقفه چندماههاى که در روند عادى مجله پیش آمده، به طور اجمال به درج مطالبى در خصوص اشعارتان مىپردازیم:
الف - غزل «من و دل» با مطلع: هر موج چو طرحى ز پریشانى ما بود/ طوفان ز ازل یار بیابانى ما بود، به دلیل انتخاب وزنى پر طمطراق با تصاویر و واژههایى که شبکههاى متعدد مراعات نظیر را به وجود آورده، ما را به حال و هواى شعر بیدل و سبک هندى نزدیک مىکند. البته انسجام وزن در مصراع اول بیتهاى سوم و چهارم و مصراع دوم بیت پنج، از بین رفته است. مثلاً در بیت سوم مىخوانیم:
گلواژه تکرارى روز و شب این اشک
پیوسته چو تکرار غزلخوانى ما بود
درست است که دقت در تلفظ و استفاده از اختیارات شاعرى این امکان را مىدهد که در هجاى سوم «سرسبزى» را کوتاه تلفظ کنیم اما فراموش نکنیم، وزن باید چنان یکدست باشد که به صرف درست خواندن، احساس شود و التزام خواننده به رعایت تغییرات، قید قبول وزن شعر نباشد. در مصراع اول بیت پایانى نیز جاى بازنگرى در وزن کاملاً خالى است.
ب - «کوچه خیال» هنوز جاى درنگ دارد تا به خیالانگیزى و پختگى ذوق شما نزدیک شود. شکست وزن در بیت آخر، لزوم تجدید نظر دوباره را یادآورى مىکند. به غزلهاى آبىتان امیدوار باشید.
پ - غزل «چشمهاى تو» کمیت و کیفیت یک غزل ناب را داراست. انتخاب بحر هزج مقبوض بر گیرایى و تأثیر کلامتان افزوده است. این تناسب در کنار روح لطیف غزل و طغیان شاعرانهاى که در پسِ کلمات موج مىزند، از نقاط قوت این شعر است که ردیف «چشمهاى تو» آن را کاملتر کرده است.
ت - «قلب پاره» نسبت به سایر غزلهایتان، کلیشهاى و تکرارى است. مضمونپردازىها زاییده خیال نیست و سیر رو به رشد غزلهایتان را کُند کرده است. در بیت:
این برزخ وصل و فراق آخر به پایان مىرسد
با محشر چشمان تو هنگامه بر پا مىشود
واج پایانى فراق، جایى در وزن ندارد و باید «فرا» تلفظ شود تا تعداد ارکان درست شود که البته این امر ممکن نیست.
ث - غزل «اى نازنین» شاخصترین غزل شماست. جنس واژهها، بافت کلام و محور عمودى و افقى در انتقال مطالب موفق عمل کرده است. گویا در این غزل واپسین، حرفهاى تازهاى براى گفتن داشتهاید.
ساخت ترکیباتى چون: «آهنگى ستمآلود» و «شامستان» و تضمین دلنواز بخشى از شعر زیباى نیما یوشیج (که شاهبیت این شعر مىباشد) جهشى در پختگى و یکدستى مفاهیم شعرتان است.
ج - خوشبختانه، شعرهاى سپید شما همپاى غزلهایتان گامهایى رو به جلو برمىدارد به طورى که بیشتر شاخصههاى یک شعر تأثیرگذار را دارد. ایجاد رابطه تنگاتنگ بین قالب و مفهوم یکى از نکات جالب توجه در این دست شعرهاى شماست که باعث مىشود مخاطب، خود را در آن بجوید؛ مثلاً در شعر «هزار روز» مىخوانیم: مادرم مىگفت/ عاشقى یک روز است و/ پشیمانى هزار روز/ حالا/ هزار روز پشیمانم/ که چرا یک روز عاشق نبودم.
لحظههایى همرنگ شعر برایتان آرزو مىکنیم.
احمد باقریان (باقر) - جهرم
برادر گرامى، صفحه «سرود فردا» از همراهى همیشگى شما به خود مىبالد و امیدوار است که این ارتباط و همفکرى ادامهدار باشد. شعرهاى ارسالى شما، گذشته از قوام و پختگى و ارزش مفهومى که دارد، از نظر اصول و فنون شعرى نیز قابل توجه و پر مغز است، با این حال تقاضا مىکنیم در انتخاب اشعار، طیف مخاطبان این مجله را در نظر داشته باشید تا ما بهتر بتوانیم از صافى ذوق شما استفاده کنیم. مثلاً قصیده «گفتگویى با استالین» با وجودى که تمام معیارهاى یک شعر کامل و البته ارزشى را دارد اما فرصتى خاص مىطلبد تا در مجلهاى عمومى چاپ شود.
غزل زیباى «جام شفق» که هدیه شما به مجله است، در این شماره چاپ مىشود.
منتظر آثار ارزشمندتان هستیم.
فاطمه ملاباشى - تویسرکان
خواهر عزیز، چهارپاره زیباى عاشورایىتان، دلنشین و خواندنى و نسبت به شعرهاى قبلى، کاملتر است. به جز بیت سوم (ستاره به لالایى غصه بار ...) که به دلیل وجود هجاى اضافى، دچار سکته در وزن است و بیت یازده که باید کلمه «بغُرید» مشدد تلفظ شود تا هجاى دوم به سیاق سایر ارکان، بلند شود، سایر بیتها بىنقص است. شاید این جاذبه ماندگار پیام عاشورا است که با وجود تکرار، هیچ گاه گرد ملال بر خود نمىگیرد و هر بار که از ذوقى مىتراود، به تکرارى دلنشین تبدیل مىشود:
چکاچک، صدا از دم تیرها
فروکش نمودهست در دشتها
سکوتى نفسگیر بر قلب دشت
چو بشکست ناى بلند خدا
به حجره ماتم، خزیدهست ماه
از این رسم عاشقکش این رسم عشق
بریدند حلق سحرزاد را
سرش روى نیزه نموده ز فِسق
شکستند آواى آزادگى
به خواب ستمپیشه کابوس بود
شد آوار خورشید عالم فروز
به مقصد چنان نور فانوس بود
خرابهنشینان در کوله غم
فغان شعله زد خیل پروانهشان
به هم ریخت حال غریبان شام
به رؤیاى یک طفل بابا عیان ...
به هم ریخت رامش ز پلک یزید
بغرّید: کاین زد ره خواب ما
بریدش سَرْ او را، نباشد تمیز
دمى بعد خورشید جلوهنما
لبانش عطشناک و خشکیده بود
سرشک رقیه، لبانش شکفت
دمى بعد از آن طفل هم جان سپرد
و زینب(س) از این بیش بشکست سست
پیروز و سربلند باشید.
علىاکبر رضایى - قم
برادر ارجمند، ضمن سپاس از شعرهاى ارسالىتان، غزل «عطش دیدار» از حیث قافیه هیچ مشکلى ندارد اما از ضعف وزن رنج مىبرد. براى شناخت بهتر این مقوله، به توضیحات صفحه سرود فردا شماره 154 مراجعه کنید.
دقت در غزل «نرگس فاطمه» و رباعى «تریاق هر ظلمت» بیانگر این است که شما در مرحله تقلید و بازگویى اندیشهها و حتى واژههایى هستید که در حد مشق شعر پذیرفتنى است. به طور مثال در رباعى شما رد پاى مستقیم «نىنامه مولوى» کاملاً مشهود است. نکته قابل ذکر دیگر این است که جوهره شعر در وجود شما هست حال اگر با دقت و ممارست آن را به مرحله نبوغ و نوآورى تبدیل کنید، به قابلیتهاى پنهان خود دست یافتهاید.
منتظر شعرهاى تازهترتان هستیم.
رؤیا محمدى - شهررى
عصمت فروغى - قم
خواهران عزیز، پیوستنتان را به جرگه «سرود فردا» تبریک مىگوییم. در شعرهاى شما جنبههاى مشترک زیادى وجود دارد که لازم است به آنها توجه کنید: با توجه به سن کم شما، شعرهایتان زلال و صمیمى است. چنان که در موارد مشابه متذکر شدهایم، نترسیدن از نقد، مطالعه و تفحص ژرفنگرانه در آثار بزرگان و استادان قدیم و جدید و تمرین و ممارست و جدیت در سرودن از شرایط اصلى شاعران آغازگر است. امیدواریم در آینده شاهد شعرهاى کاملترتان باشیم.