گزینشى از خطبههاى آیتاللَّه ابراهیم امینى در نماز جمعه قم
«بخش چهارم»
لزوم توسعه صنایع کوچک، کارآفرینى خود بیکاران، و رفع موانع
تهیه: محمد رضایى
چنان که در سه بخش گذشته اشاره شد، حضرت آیتاللَّه امینى، چندى است موضوع ازدواج و موانع آن در جامعه را به صورت عام و گسترده، در خطبههاى نماز جمعه مورد توجه قرار دادهاند. برخى از محورهاى بحث مستقیماً مربوط به ازدواج است و برخى چنین نیست ولى در ریشهیابى مشکلات و موانع، مورد توجه ایشان قرار گرفته است. از جمله مسئله فراگیر و مهم، اشتغال و بیکارى جوانان است. پرداختن به مباحث کشاورزى در گذشته، صنعت و لزوم جدیت و تلاش بیکاران، نیز عدالت در اشتغال در همین راستاست. مجله با انگیزه گسترش فرهنگ ازدواج و سادهزیستى، این مباحث را چاپ مىکند، هر چند بخشى از گفتهها دستکم به این گستردگى تناسب چندانى با فضاى مجله ندارد. در این شماره، گزیده ویرایش شده سه خطبه دیگر ایشان را تقدیم علاقهمندان کردهایم.
جمعه 12/1/84
در خطبههاى گذشته عرض شد متأسفانه در اثر آنکه به توصیههاى حضرت امام(ره) در مورد توسعه کشاورزى، خوب عمل نکردیم و آن گونه که منظور ایشان بود، خواستههایشان محقق نشد، کشاورزان با مشکلات فراوانى روبهرو بوده و هستند. در خطبههاى گذشته به دو مشکل اشاره شد. در نامههاى رسیده و تماسهاى تلفنى مختلفى که توسط کشاورزان زحمتکش صورت گرفته، مشکلات دیگرشان را مطرح کردهاند که اگر فرصت بود، به آنها اشاره مىکردم، ولى اکنون از ذکر آنها صرف نظر مىکنم؛ چون ممکن است طولانى شدن بحث، خستهکننده و ملالآور باشد.
اگر دولت توجه بهتر و بیشترى به کشاورزى داشته باشد، به مشکلات پى برده و راه حلها را پیدا خواهد کرد. به امید آن روز!
توسعه صنعت و بخش صنعتى
اما امروز، به یکى دیگر از راهکارهاى ایجاد اشتغال اشاره مىکنم که دولت در این باره سعى و کوشش کرده و آن سرمایهگذارى بیشتر در توسعه صنعت و بخش صنعتى است.
دولت بیشترین همتش را صرف رونق این بخش کرده است. بیشتر تشویقات دولت و سرمایهگذارى بانکها در این بخش صورت گرفته، در بسیارى از صنایع موفقیتهایى پیدا کرده و به خودکفایى رسیدهایم؛ حتى بعضى از تولیدات صنعتى ما قابل صادرات است و باید از مسئولان محترم تشکر کرد، ولى نکتهاى را در همین باره عرض مىکنم و آن اینکه سرمایهگذارى در صنعت را مىتوان به دو صورت انجام داد:
گاهى اولویت را به صنایعى مىدهند که سود بیشترى عاید سرمایهگذار مىکند. تسهیلات بانکى، تشویقات و امکانات دولتى به سوى صنایعى که سود بیشترى مىدهند سرازیر شده و براى آنها اولویت پیدا مىکند.
این کار یک فکر و سیاست مخصوصى است، ولى معمولاً این سیاست سبب مىشود اشتغال کمترى ایجاد شود؛ چون وقتى هدفِ بزرگ و اصلى، سود بیشتر باشد، صنایع بزرگى احداث مىشود که تا حد ممکن اتوماتیک بوده و به کارگر کمترى نیاز داشته باشد. چون مهمترین هدف، سود بیشتر بوده و صاحب سرمایه باید سود بیشترى ببرد، کارگر کمترى به کار گرفته مىشود. این کار راهى براى توسعه صنایع است و دولت در ایجاد صنایع، این سیاست را به خرج مىدهد، نیز از کسانى که این سیاست را تعقیب کرده و در آن موارد سرمایهگذارى مىکنند، حمایت مىکند. در سرمایهگذارىهاى خارجى هم به این نکته عنایت بیشترى مىشود.
این کار از آن جهت که توسعه خوبى در صنعت پیدا مىکنیم و تولیدات صنعتى زیادتر مىشود، خوب است، اما با این کار، مسئله اشتغال حل نمىشود. مسئله اشتغال و مشکلات فراوانى که در مورد اشتغال داریم، به این شکل کمتر حل مىشود؛ چون نیروى کار کمترى به کار گرفته مىشود. این سیاست براى کشورهایى خوب است که با کمبود نیروى کار مواجه هستند و به دلیل نداشتن نیروى کافى، ترجیح مىدهند این روش را انتخاب کنند، اما ظاهراً براى کشورى مثل ایران که نیروى کار فراوان و ارزان در اختیار دارد و به طور جدى با مشکل بیکارى روبهرو است، این روش و شیوه سیاستگذارى مناسب نیست.
راهاندازى صنایع کوچک
اما روش دیگر سرمایهگذارى در بخش صنعت، این است که علاوه بر آنکه سود اقتصادى را منظور مىدارند، ایجاد اشتغال را هم مدّ نظر قرار مىدهند و روى آن عنایت دارند؛ یعنى اگر بانکى بخواهد به کسى که قصد دارد کارخانهاى احداث کند، وام بدهد، علاوه بر مدّ نظر قرار دادن سود اقتصادى، به تعداد کارگران شاغل در آن نیز توجه مىکند؛ به عبارت دیگر، علاوه بر مقدار تولید، به مقدار اشتغالزایى نیز توجه مىکند.
این نگرش و راهکار خیلى مهم است! اگر این جور شد، این قبیل صنایع در استفاده از تسهیلات و تشویقات دولتى و تسهیلات بانکى اولویت پیدا مىکنند. نتیجه این روش، آن است که باید صنایع کوچک و واحدهاى اقتصادى و قطعهساز کوچک را ترویج کرد؛ یعنى در آینده نباید از کارخانهها و واحدهاى بزرگ صنعتى حمایت زیادى کرد و باید بیشترین حمایت از صنایع کوچک و قطعهسازىها صورت گیرد. در نتیجه، اگر قرار باشد تسهیلات دولتى یا بانکى براى کارهاى صنعتى در اختیار کسى قرار گیرد، به مقدار اشتغالزایى آن نیز توجه مىشود؛ چون اشتغالزایى جنبه اصالتى پیدا مىکند.
لازمه این سیاست، آن است که صنایع کوچک را ترویج کنیم و به سمت ایجاد صنایع کوچک، واحدها و بنیادهاى قطعهسازى و امثال آن برویم.
این هم روشى است که در آن، سود اقتصادى هم منظور است؛ چون باید در صنعت، سود منظور باشد، اما تنها هدف، آن نیست؛ بلکه تولید و اشتغال و امثال آن هم مهم به حساب مىآیند.
معلوم است با ادامه این روش، مىتوانیم در طول مدت نسبتاً کمى، مشکل بیکارى را تا حدى حل کرده و به تدریج، به طور کامل آن را از بین ببریم. بعضى کشورها در حال حاضر از این سیاست پیروى مىکنند، حتى کشورهاى بزرگ و سرمایهدار. از باب نمونه به یک کشور اشاره مىکنم:
اخیراً در نوشتهاى خواندم که در کشور ژاپن، کمپانى «تویوتا» (که همه شما با اسم آن آشنا هستید و ماشینهاى تولیدى آن در همه دنیا یافت مىشود و در ایران هم محصولات آن فراوان وجود دارد و شرکت ماشینسازى بزرگى به حساب مىآید) این روش را پیش گرفته است. این شرکت بزرگ با یکصد هزار کارگاه کوچک قطعهسازى پیمان بسته که هر یک از آنها قطعات خاصى را براى شرکت تولید مىکنند.
یکصد هزار کارگاه، رقم زیادى است! نتیجه کار آنها را در تولید محصولات خود استفاده کرده و ماشین «تویوتا» تولید مىکند. با این روش توانسته است با شرکتهاى بزرگ جهانى در همه کشورها رقابت کند. وقتى به کشورهاى مختلف بروید، ماشین «تویوتا» فراوان مىبینید. این توانایى براى آن است که این روش را پیش گرفته است. به نظر مىآید این، روش خوبى است؛ حداقل به اندازهاى که بنده مىفهمم، این، روش خوبى است؛ چون اولاً، یک کارخانه بزرگ، صدهزار کارگاه کوچک ایجاد کرده است که هر کارگاهى تعدادى کارگر دارد. مجموع اینها از این راه سود برده و کارگران زندگى خود را مىگذرانند. به نظر مىآید سرمایهگذارى کردن در این قبیل کارها، براى کشور ما، بهتر است.
مزایاى ایجاد صنایع کوچک
این نوع تولید، یعنى ایجاد و احداث واحدهاى کوچک صنعتى و قطعهسازىها، چند مزیت دارد که به آنها اشاره مىکنم:
جذب افراد بیشتر
یکى از مزیتهاى این روش آن است که کارگر بیشترى مشغول به کار شده و براى کشورهایى نظیر ایران که نیروى کار فراوان دارند، مناسب است.
نیاز نداشتن به سرمایه بسیار
دوم، راه انداختن این واحدهاى صنعتى، احتیاج به سرمایههاى کلان نداشته، بلکه با سرمایههاى جزئى و کوچک مىتوان چنین واحدهایى را تأسیس کرد. بر پا کردن واحدهاى صنعتى کوچک به سرمایههاى کلان احتیاج ندارد تا بگوییم باید خارجىها بیایند و سرمایهگذارى کنند. براى حل مشکل اشتغال، باید به فکر این نباشیم آنها بیایند سرمایهگذارى کنند. آنها به مشکل اشتغال ما فکر نمىکنند، بلکه به فکر این هستند که در جایى سرمایهگذارى کنند که سود بیشترى داشته باشد. پس باید دولت عنایت بیشترى به این بخش داشته باشد.
نمىتوان به کسى که از خارج براى سرمایهگذارى مىآید، گفت با این کار چقدر اشتغال براى ما ایجاد مىکنى؟ او فقط دنبال آن است که مقدار سودش را بداند!
واحدهاى صنعتى کوچک مىتواند پولهاى سرگردانى را که الان در کشور ما فراوان است و معمولاً اینها را در بانکها نگهدارى مىکنند و سود آنها را بانکها مىبرند، جذب کند. فعال شدن این واحدها مىتواند سرمایههاى جزئى را جذب کند، مثلاً اگر کشاورزى، زمین کشاورزى و یا مِلک خود را به چند میلیون تومان بفروشد و به جاى آنکه پول آن را در بانک بگذارد و سودش را بگیرد و بخورد، در یکى از واحدهاى صنعتى کوچک سرمایهگذارى کند، علاوه بر آنکه سود برده، تعدادى از افراد جامعه را نیز مشغول کرده و براى آنها شغل ایجاد نموده است.
به نظر مىآید که این موقعیت خوبى است. به علاوه، اجناسى که در این صنایع کوچک ایجاد مىشود، ارزانتر تمام شده و مىتوانیم صادرات داشته باشیم و با اجناس خارجى رقابت کنیم.
نیاز نداشتن به تخصص
از مزایاى دیگر این طرح، آن است که احتیاج به مدیریت قوى و عالى و تخصص بالایى ندارد و با داشتن مدیریت محدود و تخصص تکنیسینهاى معمولى هم مىتوان چنین قطعهسازىهایى را بر پا کرده و اداره نمود. همه اینها شغل ایجاد کرده و افراد شاغل در این کارگاهها تخصص پیدا مىکنند و با مسائلِ کارى آشنا مىشوند.
راهاندازى در روستاها
مسئله دیگر، به دلیل اینکه مىتوان چنین صنایع کوچکى را در روستاها به وجود آورد، مىتوانیم با راهاندازى این واحدها در روستاها، از مهاجرت روستاییان به شهرها جلوگیرى کنیم و از مشکلات فراوانى که مهاجرت روستاییان به شهرها به وجود آورده، بکاهیم. چه اشکالى دارد که این واحدها، مثلاً در یکى از روستاهاى نائین باشد؟ لازم نیست حتماً در تهران یا اصفهان باشد!
این کار عدهاى را مشغول مىکند و به این وسیله مىتوان جلوى مهاجرت را گرفت. چین به همین وسیله و با به کار بردن همین سیاست، موفق شده است. چون براى کشاورزان کار و اشتغال تولید کرده، توانسته است جلوى مهاجرتها را بگیرد. بیش از نصف کارگاههاى تولیدى و واحدهاى کوچک صنعتى را در روستاها ایجاد کرده است. این کارِ راحتى است! به نظر من، این سیاست بهترى است، البته باید مسئولان در این باره تصمیم بگیرند، ولى این مطلب، پیشنهادى است که اگر روى آن دقت کنند و آن را قابل عمل بدانند، به نظر مىآید بهتر است به آن عمل کنند. اگر بخواهیم در این سیاست موفق باشیم، باید همه همکارى کنند، هم مردم و
هم روستاییان و سایر ارگانها و سازمانهاى دولتى، مثل سازمان زمین شهرى، شهردارىها، سازمان آب و برق، دولت و بانکها.
به نظر مىآید اگر همه همکارى کنند، بتوانیم سیاست صنایع کوچک را ترویج کنیم و موفق بشویم بحرانى را که با آن مواجه هستیم، حل کنیم.
پروردگارا، به ذات خودت سوگند! مسئولان ما را در حل مشکل اشتغال، موفق بدار!
در حل مشکل اشتغال به تصمیمگیرىهاى کلان نیاز داریم. خدایا به آنها توفیق بده که تصمیمهاى کلان و بزرگ بگیرند و به این مشکل، به طور جدّى بیندیشند!
جمعه 2/2/84
موضوع سخن ما، مشکل اشتغال و راه حلهاى آن بود. در خطبههاى گذشته به دو راه حل اشاره کردیم: یکى توسعه کشاورزى و دیگرى توسعه صنعت. در این باره تذکرات و مطالبى به عرض رسید. امیدوارم سخنان ما بىاثر نبوده و ان شاءاللَّه بتواند کمکى به حل این مشکل کند.
کارآفرینى
امروز مىخواهم به مسئله دیگرى اشاره کنم و آن توصیهاى به افراد بیکار و یا جویاى کار است. به آنها عرض مىکنم در عین حالى که دولت تلاش کرده و مىکند که اشتغال ایجاد کند (و تا حدى در این راه موفق بوده) اما با توجه به کثرت بیکاران و افزایش روزافزون آنها، هر چه دولت اشتغال ایجاد کند، عاقبت کمبود کار وجود دارد. با این حساب، خدمت کسانى که جویاى کار هستند، تذکرى عرض مىکنم:
برادران! منتظر نباشید که دولت براى شما کار ایجاد کند. آنها تلاش خودشان را مىکنند. خودتان کارآفرین باشید و به اصطلاح، کارى براى خود دست و پا کنید! در پى کار بوده، خودتان هم به فکر باشید! نه آنکه فقط بنشینید و نامه بنویسید؛ به اداره کار نامه بنویسید، به ریاستجمهورى، به دفتر رهبرى و یا به ادارات دیگر، که ما کار مىخواهیم. خودتان بروید دنبال کار تا کارى پیدا کنید. تنها دنبال کار ادارى یا استخدام در یک کارخانه بزرگ نباشید! دنبال کارهایى بروید که مىتوانید خو براى خودتان تهیه کنید؛ مثل انجام دادن یک سرى کارهاى کوچک حرفهاى و صنایع دستى که این کارها کم هم نیستند.
صنایع دستى
بسیارى از کارهاى دستى هست که مىتوانید انجام دهید و به وسیله آن، درآمدى داشته باشید، البته مقدارى دشوارى دارد و مثل کار ادارى نیست که پشت میز بنشینید، ولى به هر حال، امکان دارد شغل و درآمدى پیدا کنید. کارهاى صنایع دستى، صنایع کوچک و این هنرها را فراموش نکنید. از این نمونه کارها زیاد داریم که مىتوانیم آنها را توسعه بدهیم.
از باب نمونه به بعضى اشاره مىکنم: از صنایعى که مىتوان انجام داد، قالیبافى، گلیمبافى، جاجیمبافى، عبابافى، سبدبافى، زنبیلبافى، خیاطى، گلدوزى، گلسازى، تابلوسازى و ساخت انواع کیفهاى چرمى است. این جور کارها شاید از دویست مورد تجاوز کند. این کارها بسیار زیاد است.
بروید دنبال این کارها! پیدا کردن این قبیل کارها عیب نیست، اشتغال به این کارها عیب نیست؛ هنر است، کمال است. مخصوصاً بعضى از اینها که جنبه هنرى هم دارد. دنبال اینها بروید! ننشینید و فقط بگویید که کى دولت برایمان کار ایجاد مىکند!
بعضى از دولتها، مثل دولت چین با ایجاد کارهاى دستى موفق شدند بیکارى را کنترل کرده و بر این مشکل چیره بیایند. آثارش را هم مىبینید، آثار صنایع دستى آنها همه بازارها را پُر کرده است. اگر به خارج بروید یا به سفر حج مشرف شوید، مىبینید بازارها پُر از انواع و اقسام صنایع دستى چینىها است. متأسفانه در بازار خودمان هم هست. چیزهایى که مىتوانیم خودمان به صورت دستى درست کنیم، نمىکنیم و آنها درست مىکنند و به بازارهاى ما مىفرستند. با این کارشان موفق شدند بازارهاى جهان را اشغال کنند. چرا ما این کار را نمىکنیم؟!
اگر در این قسمتها، با دولت همکارى نکنیم، هر چه دولت شغل ایجاد کند، باز مشکل اشتغال باقى است.
بعضى صنایع غذایى هم کار خوبى است. صنایع غذایى را کاملاً به آنها احتیاج داریم و مىتوانیم آنها را در کشور توسعه داده و یا صنایع غذایى جدید ایجاد کنیم، مثل سوهان. چه کسى گفته است سوهان فقط باید در قم درست شود؟! در شهرهاى دیگر هم مىتوان آن را درست کرد. سوهان چیز خیلى مهمى نیست. شهرهاى دیگر هم مىتوانند سوهان تولید کنند.
گز و پولکى و آبنبات، چه ضرورتى دارد که فقط در اصفهان تهیه شود؟! در شهرهاى دیگر هم مىتوانند آن را تولید کنند، قم هم مىتواند این کار را بکند، یا مثلاً کلوچه لاهیجان. کلوچه تخصصى است، فقط براى آنها؟ در همین جا هم مىتوان آن را ساخت. چرا باید از آنجا بیاورند اینجا بفروشند؟! یا باقلواى یزد و امثال اینها که قابل توسعه است و مىشود در شهرهاى دیگر هم تولید شوند. علاوه بر آن، کار هم ایجاد مىشود. به جاى اینکه بنشینید تا از اصفهان گز بیاورند، خودتان بروید گز بسازید! اصفهانىها به جاى آنکه بنشینند تا از قم برایشان سوهان ببرند، خودشان سوهان درست کنند.
این کارها اشتغال ایجاد مىکند، علاوه بر اینها، در صنایع غذایى، مىتوانیم غذاهایى را درست کنیم. انسان وقتى به خارج مىرود، مىبیند انواع و اقسام مختلفى از صنایع غذایى هست که بعضى از آنها به ایران مىآید. چرا خودمان در اینجا درست نکنیم؟!
براى اینکه با دولت همکارى بکنیم و بتوانیم بر این مشکل چیره بیاییم، باید مقدارى طرز تفکر خود را عوض کرده و خودمان هم وارد معرکه شده و کار ایجاد کنیم. چقدر زیبا است آدم با دست خودش، کارى را ایجاد کند!
یک وقتى ما در یکى از کشورها، یک جایى میهمان بودیم. دلمه آوردند. دلمه غذاى معمولى است، اما دلمهها به گونهاى بود که آدم واقعاً هیچ رغبت به خوردنشان نمىکرد. آنجا فکر کردم و با خود گفتم در ایران چه دلمههاى خوبى درست مىکنیم که یک جعبهاش مىارزد به همه اینها. آنها این محصولات را از کشورهاى دیگر وارد مىکنند، چرا ما به آن کشورها صادر نکنیم؟! البته آنها بستهبندىهایشان خوب و امکاناتشان فراهم است که باید به این قسمت نیز عنایت شود.
این گونه صنایع یک سرى مزایایى دارند که یکى، این است که سرمایه کلان نمىخواهند. یک جوان با سرمایه اندک مىتواند اینها را راه بیندازد و کارى را بر پا کند. بر خلاف آن کارخانهها؛ چون کارخانههاى بزرگ را نمىتوانیم با سرمایه کم راهاندازى کنیم، اما اینها را مىشود؛ براى آنها، سرمایه کم کافى است. مدیریت خیلى تخصصى هم نمىخواهد. سوهان و گز درست کردن و امثال اینها که به مدیریت قوى نیاز ندارد. به علاوه، این صنایع به مکان خیلى مجلل و زمین وسیع احتیاج ندارد. در خانهها هم مىتوان انجام داد، در روستاها هم مىتوان انجام داد. یادم است سابقاً در خانهها قالى مىبافتند، پارچه مىبافتند، خیاطى و گلدوزى مىکردند. اصلاً افتخار خانواده این بود که دخترانشان را تربیت کنند و به آنها شغلى بیاموزند. یادم است در تابستانها، حتى شخصیتهاى دانشگاهى براى اینکه هزینه دانشگاهشان را تأمین کنند، کار مىکردند؛ پارچهبافى مىکردند، کارگرى مىکردند. کار که عیب نیست! همین الان بعضى را سراغ دارم که از شخصیتهاى بزرگ هستند، ولى کار مىکنند. چطور شد که این گونه به بیکارى عادت کردیم؟!
اما توسعه این کار به چند چیز احتیاج دارد که به آنها اشاره مىکنم:
همکارى ادارات دولتى
یکى اینکه دولت و بانکها، تسهیلاتى را به مقدار کافى و راحت، براى این کارها و در اختیار کسانى که مىخواهند براى خودشان شغل پیدا کنند، بگذارند. وام خوداشتغالى که الان دولت اجرا مىکند، کار بسیار خوبى است و من تقدیر و تشکر مىکنم، اما اولاً مبلغ آن کم است. بعضى وقتها نمىتوان با این مبلغ شغلى را راه انداخت. علاوه بر آن، در گرفتن این وام، صدها مشکل وجود دارد. این قدر باید برود و بیاید، این طرف و آن طرف التماس کند، توصیه بگیرد تا بتواند وامى براى کار بگیرد.
پس باید دولت و بانکها مقدارى در این باره، تسهیل قائل شده و راحتتر این گونه وامها را بدهند. شهردارىها و سازمان مسکن و زمین شهرى، سازمان آب و برق هم باید کمک کنند. اگر کسى خواست کارگاهى درست کند، شهردارى نگوید باید چقدر بدهى تا اجازه بدهم این کار را تأسیس کنى. بعد از آن هم بخواهد مبالغ هنگفتى از او بگیرد و مشکلتراشى بکند. اگر بخواهند مشکل را حل کنند، باید بگذارند کار راه بیفتد، بعد به فکر جلب منافع باشند. سازمان آب و برق و امثال اینها، مقدارى آسان بگیرند. هر کسى خواست بیاید چنین کارى بکند، آب و برق و تلفن و امثال اینها مىخواهد و اینها هم همیشه مشکل ایجاد مىکنند و ادارات نمىخواهند آنها را حل کنند. امیدوارم ادارات مقدار بیشترى عنایت داشته باشند و بیشتر کار کنند.
یادگیرى حرفه و فن
مسئله دیگر اینکه بعضى کارها به آموزش نیاز دارد؛ حرفه یا فن به آموزش نیاز دارد، البته خیلى تخصصى و مهم نیست، بلکه به راحتى مىشود این کار را انجام داد.
آموزش هم لازم است، البته الحمدللَّه دولت عنایت دارد و آموزشگاههاى فراوانى براى آموزش دادن حرفه و فن وجود دارد. آنها هم انجام وظیفه کرده و کار مىکنند. کسانى که خواستار شغل هستند، مىتوانند به آنجا بروند و آموزشهاى لازم را یاد بگیرند، مخصوصاً اوقات فراغت تابستان، فرصت خیلى خوبى است که به آموزشگاهها بروند و کارى یاد بگیرند و با شغلى آشنا شوند.
کار و هنر
مسئله دیگر، آنکه صنایع دستى را باید به عنوان هنر ترویج کرد. صدا و سیما باید ترویج کند، روزنامهها باید بنویسند. نه اینکه صدا و سیما هم بخواهد مبلغ زیادى را بگیرد تا ترویج کند. وظیفه صدا و سیما است که این کار را بکند و صنایع دستى را به عنوان ارزش در جامعه معرفى کرده و ترویج نماید. همه این کارها محترمند! اگر یکى از کارها را در صدا و سیما معرفى و تبلیغ کردند، به عنوان ارزش مطرح مىشود و افراد به دنبال آن مىروند.
صادرات
مطلب آخر اینکه دولت وسیله صادرات مقدارى از تولیدات را که قابل صادرات است، فراهم کند. این کار فقط از دولت برمىآید. در گذشته، در اکثر خانهها دار قالى بود. قالیبافى افتخار بود. در کشورهاى خارجى، فرش دستباف ایران افتخار بود، حتى به نام شهرها معروف بود، مثلاً فرش چهارمحال و بختیارى و ... . این کار، هم درآمد داشت، هم اشتغالزایى داشت، هم افتخار بود و هم هنر بود. چطور شد که در خارج، بازار فرش ما به دست بنگلادش و هند و چین و امثال اینها افتاد؟! لابد علتى دارد! دولت باید علت آن را بررسى کرده و آن را برطرف کند تا بازار فرش دستباف ایران رونق پیدا کند.
حیف است این افتخار و هنر قالیبافى را از دست بدهیم! امیدوارم در این باره هم دولت و مسئولان کمک کنند.
پروردگارا، مسئولان محترم ما را در حل هر چه بهتر و بیشتر مشکل اشتغال، موفق بدار!
جمعه 23/2/84
موضوع سخن ما، مشکل بیکارى و اشاره به بعضى از راه حلها بود. در این باره در چندین خطبه مطالبى به عرض رسید. امیدواریم بىاثر نباشد. امروز در همین باره به بعضى از موانع که موجب بیکارى یا تشدید این مشکل مىشود، اشاره مىکنم.
تردیدى نیست که مسئولان محترم نظام و دولت تلاش کرده و سعى مىکنند هر ساله، تعدادى شغل جدید ایجاد کنند. بدین وسیله از مسئولان محترم تشکر مىکنم. آنها نهایت سعى خودشان را مىکنند. اگر بر این مشکل چیره نیامده و موفق به حل مشکل بیکارى نشدهاند، علل دیگرى دارد.
تقسیم عادلانه فرصتها و امکانات
علاوه بر ایجاد اشتغالات جدید، چیز دیگرى هم لازم است و آن عبارت است از اینکه اگر فرصتهاى شغلى جدید، عادلانه و طبق واقعیات، به نیازمندان واقعى آن، طبق لیاقت و استعداد و صلاحیت آنان تقسیم مىشد، روز به روز مشکلات بیکارى کمتر مىشد، اما متأسفانه فرصتهاى شغلى، به خوبى تقسیم نمىشود.
در این باره به چند مشکل اشاره مىکنم:
بازنشستههاى جویاى کار
یکى از مشکلات اینکه بازنشستهها و کسانى که بازخرید شدهاند، اینها هم در صدد هستند شغل پیدا کنند. اینها هم جزء بیکاران حساب مىشوند و تلاش مىکنند شغلى دست و پا کنند. با توصیه، با رفاقتبازى، با هر طریقى، مثل آشنایى سعى مىکنند شغل جدیدى براى خودشان پیدا کنند.
طبیعى است هر شغلى را به دست آورند، کسانى که مستحق واقعى شغل هستند، بیکار مىمانند! از این قبیل افراد در کشور کم نداریم؛ فراوان هست.
چند شغل داشتن!
مشکل دیگر، مشکل کسانى است که با اینکه شغل دارند، اما مىخواهند در کنار آن، شغل دومى به دست آورند. افراد دو شغله و سه شغله فراوان داریم؛ پیش از ظهرها یک جا کار مىکنند، بعدازظهرها یک جا و شبها در جاى دیگر! این قضیه نمونههاى فراوانى بین اساتید دانشگاه، فرهنگیان، کارمندان و در بین بقیه اقشار دارد. گاهى مىبینى فردى استاندار است، اما در عین حال، شغل سابق خودش را که مثلاً تدریس در دانشگاه است، رها نمىکند و در کنار استاندارى، به تدریس در دانشگاه هم ادامه مىدهد. فردى وزیر است، ولى دلش نمىآید شغل سابق خود را رها کند، بنابراین در دانشگاه هم تدریس مىکند. افرادى در پُستهاى حساس هستند و این طرف و آن طرف مىروند و براى خود، کارهایى دست و پا مىکنند! فردى نماینده مجلس است، اما شغل سابق خود را که تدریس در دانشگاه بوده، رها نمىکند. لااقل موقتاً چند وقتى، چند سالى این کار را تعطیل کن تا بیچاره بیکارى سر کار برود! از این سه شغلهها و دو شغلهها زیاد داریم.
معلوم است که اینها براى درآمد و رفاه بیشتر تلاش مىکنند که شغل دوم و سومى پیدا کنند. مىخواهند درآمد بیشترى پیدا کنند که در برابر تجملگرایى (که جامعه ما را دارد از هستى ساقط مىکند) بتوانند توقع خانوادههایشان را بهتر و بیشتر برآورده کنند. اگر بیکار نداشتیم، خوب بود اینها هم مىرفتند کار دوم و سوم مىکردند اما با وجود این همه بیکار در کشور، آیا انصاف است دو شغله، سه شغله، پارهوقت و تماموقت بودن؟! آیا درست است؟! آیا عادلانه است؟! آیا این وضع سبب نمىشود هر چه دولت شغل ایجاد کند، فورى اینها بریزند و آنها را بگیرند؟! وقتى آنها را مىگیرند، کى ضربه مىخورد؟ همان بیکار واقعى که شغلى ندارد. تازه اول زندگىاش است. چکار کند؟! دولت نمىخواهد فکرى به حال اینها بکند؟ آیا راه حل ندارد؟! آیا مسئولان نمىتوانند فکرى بکنند؟!
تا وقتى که این مشکلات حل نشود، بر بیکارى نمىتوانیم چیره بیاییم؛ چون به طور مرتب بیکار زیاد مىشود؛ افرادى که واقعاً احتیاج به کار دارند، روز به روز زیادتر مىشوند. اگر تبعیضات کم نشود، مشکلات حل نمىشود و همین طور ادامه پیدا مىکند! نمىدانم مسئولان نمىخواهند کارى در این جهت بکنند؟!
بانوان جوینده کار
مشکل سوم، خانمهاى جوینده کار است. خانمهاى جوینده کار روز به روز زیاد مىشوند. سابقاً خانمها خیلى دنبال کارهاى اجرایى و ادارى نبودند. بیشتر در منزل کار مىکردند و کمتر در بیرون فعالیت داشتند. کارهاى بیرون منزل براى مردها مىماند، اما الان خانمها هم به صحنه آمدهاند.
ما هر سال، صدها هزار فارغالتحصیل دانشگاهى داریم که شصت و پنج درصد یا شصت درصد اینها خانمها هستند. خانمها به خوبى درس مىخوانند و لیاقت خودشان را اثبات مىکنند. در کنکور قبول مىشوند و از مردها سبقت مىگیرند. همه اینها صحیح است. اما اگر جریان عادى بود و بیکار نداشتیم، خوب بود که خانمها هم در کنار مردها کار مىکردند و هر دو شاغل مىبودند. اما با فرض اینکه این تعداد مرد بیکار داریم، چه باید بکنیم؟ نتیجه این وضع چه مىشود؟ این همه مردهاى بیکار! مسئولان هم استخدام خانمها را ترجیح مىدهند. دلیلشان این است: اولاً خانمها حقوق مساوى با مردها دارند (که ما هم منکر آن نیستیم)؛ خانمها هم حق دارند؛ حرام هم که نیست. با این حال، خانمها به حقوق کمتر قانع هستند و مثل مردها، جرئت ندارند در برابر صاحب کار بایستند؛ تسلیماند. از این جهت، مسئولان استخدام خانمها را ترجیح مىدهند. جوّ بینالمللى و حقوق زن و چیزهایى از این دست هم وجود دارد که به این مسئله دامن مىزند.
من مخالف کار زنها نیستم؛ منکر لیاقت آنها هم نیستم، اما با این وضعیت، آیا مشکل بیکارى حل مىشود؟! روز به روز خانمها به صورت مرتب تقاضاى شغل مىکنند و به قول شما، حق هم دارند!
خوب، با این وجود، آیا مشکل بیکارى حل مىشود؟ یا اینکه مردها باید بیکار بمانند و خانمها بروند سرِ کار؛ چون هر شغلى را که خانمى اشغال کند، در برابر، یک مرد بیکار مىشود. ما که نمىتوانیم اشتغال را از کشورهاى خارجى وارد کنیم! باید طبق جریان طبیعى اشتغال ایجاد شود. آیا این وضعیت خوب است؟! آیا مشکلى پیدا نمىکنیم؟!
از سوى دیگر، در فرهنگ ما ایرانىها و فرهنگ اسلام، مرد باید نفقه خانواده را بدهد، مسکن خانواده را تأمین کند و مهریه خانمش را هم بدهد. اخیراً هم که یک چیز دیگر درست شده که خانمها حق دارند از شوهرانشان براى کار کردن در خانه، درخواست مزد کنند. این کار هم که مُد و رایج شده است.
با این وضعیت، آیا مرد مىتواند ازدواج کند؟ نمىتواند ازدواج کند! چون فکر مىکند خانه مىخواهد، زندگى مىخواهد، مشکلات دارد و نمىتواند ازدواج کند. در نتیجه، دنبال همسر نمىرود؛ خواستگار دخترها کم مىشوند؛ به دنبال این وضع، دخترها و پسرهاى مجرد روز به روز در حال افزایش هستند.
این وضعیت درست است؟! این روند به نفع خانمها است؟! اینکه باید مدافع خانمها باشیم، (که هستیم) آیا این وضعیت به نفعشان است یا به ضررشان؟!
مسئولان باید مشکلات را حل کرده و راه حل عاقلانهاى - به دور از احساسات - پیدا کنند و عاقلانه تدبیرى بیندیشند و مشکلات را با شیوهاى حل کنند.
آیا خانواده در معرض تهدید نیست؟ خانوادهاى که در اسلام و در قانون اساسى ما تصریح شده که باید براى استحکام آن کار کنند. پس کاش هر دخترخانمى که استخدام مىشد، پیشقدم مىشد و به یک جوان یا مردى که مىپسندید و از هر جهت خوب بود، ولى شغلى نداشت، مىگفت: تو بیا با من ازدواج کن، من خودم هزینه زندگى را بر عهده مىگیرم. من شاغلم و بیرون کار مىکنم، تو هم در خانه، خانهدارى کن! اگر این کار مىشد، خوب بود! نخندید!! براى حل این مشکل چکار کنیم؟! چه راه حلى براى آن باید پیدا کرد؟ اگر این طور مىشد، خوب بود، لااقل خانمها از مجرد ماندن نجات پیدا مىکردند! باید مشکل ازدواج را جدى بگیریم! تا این مسائل حل نشود، مشکل ازدواج حل نمىشود. آیا وضع موجود را مىپسندید؟ آیا وضعیت خیابانها و پارکها را مىپسندید؟ باید این جور باشد؟! آیا مىتوانید مفاسد را تحمل کنید؟ مىتوانید بپذیرید تعداد زیادى از خانمها و مردها براى همیشه مجرد بمانند؟ قطعاً نمىپسندید!! حتماً به نفع خانمها نیست! آنهایى که دارند از حقوق خانمها دفاع مىکنند (که باید دفاع هم بکنند) باید راه دیگرى پیدا کنند. نمىدانم در آینده چه خواهد شد!
امیدوارم مسئولان ما براى حل این مشکلات چارهاندیشى عاقلانهاى بکنند!
پروردگارا، مسئولان محترم نظام را در حل مدبرانه و عاقلانه مشکلات جوانان و ازدواج و اشتغال آنان، موفق بدار!