خلوت خود
اکرم جمشیدیان
آیا هرگز به خود اندیشیدهاى؟
وجود انسان حکایت شگفتانگیزى از حقایق جهان هستى است. این فریاد بلند و رسا بر بام گیتى از چنان عظمتى برخوردار است که خالق یگانه براى آفرینش آن به حق خود را نیکوترین آفریننده خوانده و بر خود تبریک گفته است.(1)
بارزترین بُعد از ابعاد وجود انسان جسم خاکى اوست، کارخانهاى بس عظیم با سیستم بسیار پیچیده، دقیق و ظریف که نظم، انسجام و ارتباط تک تک سلولهایش، یادآور قدرت و شوکت پروردگار و شناخت و تفکر در اسرار آن بهترین راهنما به سوى معبود است.
اما بُعد دیگر را جان یا نیروى حساسه مشترک بین گیاهان و جانوران گویند که با نظارت بر جسم، جریان حیات، حس، حرکت و آثار آن را بر عهده دارد. بعضى آن را روح حیوانى، یا نفس نباتى نیز گفتهاند.
اما حقیقت وجود انسان که وجه امتیاز او از همه موجودات جهان است، روح خدایى، اسرارآمیز اوست که خداوند آن را «امر» خود نامیده و اشاره فرموده است که شما اطلاعات بسیار معدودى از آن دارید.(2) علما اصطلاحاتى نظیر: عقل، نفس ناطقه یا روح ملکوتى نیز در مورد آن به کار بردهاند.
این روح خدایى از مجردات بوده، به زمان و مکان پیوستگى ندارد و مانند جسم دستخوش تغییر و فنا نمىشود.
از مهمترین خصوصیات آن مغایرت کامل با ماده و جسم خاکى است. این دو نیروى مخالف در وجود انسان بدین صورت عمل مىکند که اگر تو پیوسته به دنبال راحتى و آسایش جسم باشى و در ناز و نعمت و خور و خواب و هوس تلاش کنى، این روح ملکوتى در انزوا قرار گرفته و تو در حقیقت نیروى درونى خود را به اشتغالات گوناگون پراکنده کرده و در حقیقت «خود» را فراموش کردهاى. و به عکس زمانى که نیازهاى مادى را به حداقل رسانده و فکر و اندیشه و همّ تو در تربیت «خود» باشد، پیوسته مراقب اعمال و رفتار خصوصاً کنترل زبان خود باشى، حداقل هر شب زمان کوتاهى را براى محاسبه از کردهها و گفتههاى روز بپردازى. روح خدایى در تو تقویت شده و این نور روشنگر وجود تو، خانواده و اجتماع تو خواهد بود.
اى مرغ دلت گشته مقید به قفس
کامل نشوى تا نکنى ترک هوس
گر مستى خویشتن حجابت نشود
دائم نظرت به ذات حق باشد و بس
نگاهى به تاریخ زندگى انسانها، در همه قرون و اعصار نشان مىدهد که موضوع معرفت نفس به خاطر کسب آثار عجیب آن با همه اختلافاتى که در روشها داشته است، از کارهاى نفیس و پر ارزش به شمار مىرفته و افرادى آن را به گرانترین قیمت و صرف نفیسترین اوقات تحصیل مىکردهاند.
در هنر قدیم، براهمه مردم را دعوت به تزکیه نفس و تطهیر باطن مىکردند و شرایط سختى را براى یک برهمن در نظر مىگرفتند. مرتاضان هندى با ریاضتهاى سخت به اعمال شگفتآورى چون تسخیر ارواح، تسخیر جن، طلسمات و غیر آن دست مىیافتند.
کتابهاى مقدس یهود و نصارا و مجوس همواره زهد در دنیا و تطهیر باطن را توصیه کردهاند. رهبانیت (ترک دنیا) از ابداعات مسیحیان بوده است. از مسلمانان، فرقههاى مختلف صوفیان نیز به خانقاه و زندگى درویشى روى آوردند.(3)
در یک جمعبندى کلى، عدهاى ریاضت نفس را براى تقویت روح و رسیدن به آثار آن تحمل کردند تا به نان و نامى برسند، گروهى به خاطر علاقه به این راه وارد شده، بهرههایى از آن بردند اما گاه به خاطر انحراف و یا عدم وجود اهداف الهى در راه ماندند.
... اما مردان و زنان پاک و صالحى به عشق وصال محبوب و معبود قدم در این وادى عشق نهادند، با نیتى صادق و نفسى منقطع از دنیا اغیار را از دل بیرون راندند، با دل خلوت کردند و نزدیکترین راه را براى سیر به سوى حق انتخاب کردند. آنها در این سیر و سلوک پیوسته به «خود» پرداختند، آنان رنج و زحمت عبادت در خلوت شب و تلاش و کار مستمر روز را بر جسم خود هموار کردند تا جاذبههاى روحى و اشراقات باطنى در آنان جلوهگر شده به درجات رفیع و کرامات بزرگى رسیدند و خود مشعلى شدند در راه مردم.
پىنوشتها: -
1) سوره مؤمنون، آیه 14.
2) سوره اسرى، آیه 85.
3) تفسیر المیزان، ج6، ص283 - 339، بحث نفس.