طلوع خورشید موفقیت از مغرب
سیده زهیه غلاب - مغرب
نفیسه محمدى
کشور «مغرب» یکى از کشورهاى شمال غربى آفریقا است. این کشور که با نام «مراکش» یا «مراکو» هم شناخته مىشود، یکى از کشورهاى اسلامى است. بهتر دیدیم تا اطلاعات بیشتر در مورد این کشور را از زبان خانم «سیده زهیه غلاب» که چند سالى است ساکن ایران است بشنویم. خانم «غلاب» براى تحصیلات دینى به ایران آمده است، او ضمن معرفى خودش، کشورش را این گونه معرفى مىکند:
متولد سال 1965 میلادى هستم، در شهر مراکش که یکى از شهرهاى بزرگ مغرب است به دنیا آمدم و بعد از اتمام مراحل تحصیلىام براى ادامه تحصیل به ایران آمدم. در مورد کشورم هم باید بگویم که مغرب یک کشور کوهستانى است که کوههاى اطلس در آن قرار دارد. بیابانهاى زیادى هم دارد و آب و هواى آن خشک و مرطوب است. پایتخت کشورم شهر «رَباط» است اما پرجمعیتترین شهر آن «کازابلانکا» است. اکثریت مردم مغرب یعنى حدود 99% مسلمان هستند.
در مورد نوع حکومت و اداره امور کشور هم کمى توضیح دهید.
حکومت کشور مغرب یا مراکش پادشاهى است اما امور کشورى توسط نخستوزیر و نمایندگان مجلس و قوه مقننه اداره مىشود، البته حزبهاى مختلفى هم در مراکش فعالیت مىکنند. در حال حاضر پادشاه مغرب «محمد ششم» است که این مقام از پدر به پسر مىرسد.
گفتید که براى تحصیل در مورد امور دینى به ایران آمدید با توجه به اینکه کشور شما یک کشور اسلامى است، آیا تحصیلات دینى در آنجا امکانپذیر نیست؟
در واقع من براى ادامه تحصیلاتم در زمینه اسلام به ایران آمدم، بعد از گرفتن مدرک «باکالوریا» موفق به اخذ دیپلم فنى شدم، بعد از آن هم دو سال آموزش تجوید قرآن را به پایان رساندم اما از آنجا که مىدانستم پرداختن به مسائل دینى در ایران بیشتر از مکانهاى دیگر است، به ایران آمدم.
در مورد مدرک «باکالوریا» کمى توضیح دهید.
در مراکش از شش یا هفت سالگى شروع به درس خواندن مىکنند تا دوازده سال که مدرک «باکالوریا» داده مىشود، در صورت تمایل به ادامه تحصیل، مدرک دیپلم هم بعد از دو سال داده مىشود. بعد از اخذ دیپلم هم مىشود طبق معلومات و تحصیلات و همچنین علاقه، به دانشگاه راه یافت.
چه رشتههاى تحصیلى مورد علاقه مردم مغرب است؟
رشتههاى مکانیکى، صنایع ماشینسازى البته قطعات ماشین، رشتههاى علمى و ... مورد توجه مردم کشور من است. البته همه اقشار در مغرب فعالیت مىکنند، مثلاً معلم، مهندس، فروشنده، معمار و شغلهاى مختلف که حتماً هم احتیاج به تحصیلات دانشگاهى ندارند.
میزان مشارکت زنان مغربى در این گونه مشاغل چگونه است؟
شاید در گذشته این مشارکت بسیار کم و ناچیز بود، اما الان همان قدر که مهندس و معلم و حتى کارگر مرد داریم، زنان هم به این گونه کارها مشغولند. در واقع چون جوّ کشورم تغییر کرده است و با ورود تکنولوژى و همچنین حضور زنان در فعالیتهاى گوناگون و مشارکت آنها، فعالیتشان در حد زیادى چشمگیر است.
فکر مىکنید چند درصد از این مشارکت به خاطر نیاز و چند درصد به خاطر علاقه است؟
چون هماکنون در کشورم زنان و مردان از همان ابتداى کودکى به فعالیت و تحصیل ترغیب مىشوند، به همین خاطر درصد بالایى از این فعالیت به علاقه برمىگردد؛ مثلاً اگر قبلاً دختران در فعالیتهاى خانهدارى دیده مىشدند، حالا دیگر فعالیت و حضور آنها در فعالیتهاى اجتماعى زیاد شده و این امر موجب رضایت خانوادههاى مغربى است که البته این نوعى تشویق براى بانوان محسوب مىشود.
با توجه به اینکه مغرب یک کشور عربى است و با توجه به اینکه آداب و رسوم بعضى از اعراب به زن با دید منفى نگاه مىکنند آیا براى فعالیت زنان در مغرب هم قید و بند ایجاد مىشود یا نه؟
کشور مغرب یک کشور عربى است اما با توجه به گذر زمان بسیارى از آداب و رسوم تلخ گذشته اعراب که در مورد زنان اعمال مىشد فراموش شده است، چرا که اکنون با توجه به نیاز اجتماع و حضور آنها، حمایت زیادى از این جمعیت مىشود. مثلاً ورود زنان به مجلس و پارلمان و حق رأى! همچنین ادامه تحصیل در دانشگاهها و مراکز علمى نشان مىدهد که دیگر از آن همه سختگیرى خبرى نیست و زنان توانستهاند که زندگى آرام و بدون محدودیت را در کنار فعالیتهاى آزادانه داشته باشند.
به این ترتیب زنانى که در زمینههاى مختلف به موفقیت رسیدهاند، دارید؟
بله. خانم «نَوّال متوکل» که در مسابقات بینالمللى ورزشى مدال آورده است و مورد توجه و علاقه مردم مغرب است. همچنین زنانى که در عرصه علمى فعالیتهاى خوبى دارند و شاید هنوز آنقدر شناخته شده نیستند. اما معتقدم که مردان فعال و پرافتخار کشور من از دامن زنانى پرافتخار به این مقام رسیدهاند؛ کسانى که اگر همت والاى مادرشان نبود، موفقیتى هم نداشتند. در کشور من از این قبیل دانشمندان کم نیستند که شاید در تمام جهان شناخته شده باشند. مانند «ابنخَلدون» که تاریخشناس و مکتشف بزرگى بوده است یا «ابنجَلوّن» که نویسنده مهمى است.
خانم غلاب، گفتید که بسیارى از آداب و رسوم تلخ گذشته که بین اعراب مرسوم بوده از بین رفته است، آداب و رسوم دیگرى هم که از گذشته تاکنون مانده باشد دارید؟
بله. آداب و رسومى که مربوط به نوع پوشش است، و آداب و رسومى که در مورد ازدواج انجام مىشد، هنوز هم تا قسمت زیادى مورد توجه مغربىهاست. غذاهایى هم که از قبل مورد علاقه و توجه مردم بوده است، تاکنون باقى مانده و در جشنها و اعیاد از آنها استفاده مىشود.
در مورد پوشش خاص مردم مغرب کمى صحبت کنید.
یک نوع لباس داریم به نام «تاکشىتا» که خاص زنان است و شامل یک عباى جلوبسته و یک کلاه بزرگ در پشت است. تقریباً چیزى شبیه «شنل». این لباس در رنگهاى مختلف تهیه مىشود و در روزهاى خاص مثل اعیاد مسلمانان و جشنها استفاده مىشود. یک لباس هم خاص مردان است به نام «ژیل باب» که یک کت بلند است.
مراسمهایى که مردم مغرب به آنها علاقه دارند مربوط به چه روزهایى است؟
چون بیشتر مردم مغرب مسلمان هستند، مراسمهایشان مربوط به اعیاد اسلامى است. مثل عید قربان، عید فطر و تولد پیامبر(ص) و یا روز استقلال کشورم. در این روزها مردم ابتدا به زیارت اهل قبور مىروند و قربانى مىدهند سپس به دید و بازدید مىپردازند. در روزهاى قبل از این اعیاد هم به تهیه لباسهاى نو و تهیه شیرینى و غذاهاى سنتى مىپردازند، میوه تهیه مىکنند و خلاصه خودشان را براى پنج روز تعطیلى و پذیرایى از مهمانان آماده مىکنند. در روز استقلال مغرب هم چون کشورم از استعمار فرانسه و اسپانیا آزاد شده، مردم شادى مىکنند و به شکرگزارى مشغول مىشوند. مراسم مربوط به عروسى هم یک مراسم تقریباً مفصل است که در آن از لباسهاى محلى و غذاهاى سنتى استفاده مىشود.
در مورد غذاهاى سنتى و میوههایى که در مغرب هست کمى صحبت کنید، سپس در مورد مراسم ازدواج بگویید.
یکى از غذاهایى که در مغرب طرفدار زیادى دارد، غذایى است با نام «گوس گوس» که با آرد سوخارى و سبزیجات و گوشت درست مىشود و طعم بسیار لذیذى دارد. غذاى دیگرى که یک غذاى کاملاً محلى است با بادام و گوشت و زردآلو درست مىشود. مرغ سوخارى شده هم یکى از غذاهاى مورد علاقه مغربىهاست.
در مورد میوهها هم باید بگویم که چون در مغرب چهار فصل را داریم، تقریباً اکثر میوههایى که در ایران هست، در مغرب هم یافت مىشود. فقط یک نوع میوه در مغرب هست به نام «آووکا» که مثل گلابى است اما سبزِ تیره است و مزه ترش و شیرین دارد و مرسوم هست که آن را با شیر مخلوط مىکنند و مىخورند مثل شیرموز که در ایران هست. مراسم ازدواج هم تقریباً شبیه ایران است فقط در برگزارى مراسم و جشن کمى تفاوت دارد. در مغرب یک ماه قبل از عروسى و ازدواج، جنب و جوش دو خانواده شروع مىشود، براى عروس لباس مىبرند، هدیه مىگیرند، مبلغى که به عنوان مهریه تعیین شده است، به عروس مىدهند تا اثاثیه و لباس تهیه کند و به منزل داماد ببرد. یک هفته قبل از عروسى هم خانواده داماد جمع مىشوند و براى عروس حنا مىبرند و به شادى مىپردازند. اما در شب عروسى، عروس باید پنج دست لباس آماده داشته باشد تا بعد از گذشت ساعتى آن را عوض کند. در واقع در شب عروسى که از غروب شروع مىشود، عروس به نشانه شادى پنج دست لباس با رنگهاى متفاوت و زیبا به تن مىکند. غالب این لباسها به رنگهاى صورتى، سبز، آبى، قرمز و سفید است. لباس آخر که یک لباس سفیدرنگ است و شبیه لباسهاى عروسى در ایران است، بسیار زیبا است. عروس به نشانه اتمام مراسم، این لباس را همراه با تاج بزرگ طلا به تن مىکند، لباس آخر، لباسى ملیلهکارى و سنگین است و روى آن با دست نقش و نگارىهاى زیبایى دوخته شده است. سپس عروس به خانه داماد مىرود و خانواده عروس او را به خانواده داماد مىسپارند. هدیههاى مهمانان هم در همان شب و یا روزهاى بعد از عروسى به آنها داده مىشود.
گفتید زنان در مغرب به فعالیتهاى اجتماعى مىپردازند، آیا زنان خانهدار هم فعالیت خاصى در مورد کارهاى هنرى انجام مىدهند؟
زنان مغربى زنان پرکار و فعالى هستند. علاوه بر آن بسیار هنرمندند. بیشتر زنانى که در خانه مشغول خانهدارى و همسردارى هستند، کارهاى هنرى درآمدزا هم دارند. کارهایى از قبیل کار دست روى لباس مثل ملیلهدوزى، سنگدوزى، خیاطى با دست مثل دوختن عبا، گاهى هم به سفالگرى و خیاطى مىپردازند و به این وسیله بار سنگین مشکلات مالى را سبک مىکنند. اما در کل زندگى در مغرب به سَبک اروپایى در آمده و زنان عمده فعالیتشان در بیرون از خانه است.
فکر مىکنید رسانههاى عمومى در کشورتان چقدر توانستهاند نقش زنان را از قالب سنتى بودن به سمت امروزى شدن تغییر دهند.
نقش رسانهها در هیچ کجاى دنیا قابل انکار نیست. وجود سینماهاى مختلف و سه شبکه تلویزیونى و نمایش دادن زنان در نقشهاى مختلف با این رویکرد که نهایت توانایى زنان را به نمایش بگذارد، توانسته نقشهاى جدیدى را به بانوان بدهد. اعتماد به نفس آنها را زیاد کند و حق و حقوق آنها را گوشزد کند. اینکه زنان فهمیدهاند در همه امور توانایى انجام وظیفه دارند، راه را به درستى به آنها نشان داده، همچنین در کنار هم بودن علم و دین باعث شده که وظایف زنان در کشورم به خوبى انجام بپذیرد. شاید یک زن را در کارخانههاى صنعتى و یا مکانیکى ببینیم در صورتى که هیچ لطمهاى به فضایل و محسنات او وارد نشده است. به طورى که هماکنون نیمى از دانشجویان دانشگاه «قاضى عیاض» را که دانشگاه بزرگ مغرب است، دختران تشکیل مىدهند و این باعث افتخار و شادى مردم کشور من است.
با این توضیحات کاملى که راجع به کشورتان دادید آیا در مورد کنترل جمعیت هم برنامه خاصى دارید یا نه؟ و آیا از تعصب خاص نسبت به دختر و پسر هم خبرى هست؟
در کشور من سیاست کنترل جمعیت اتخاذ نشده است با این حال هر خانواده مغربى سه یا چهار فرزند دارد و با توجه به زمان گذشته این تعداد فرزند مناسب است، و تقریباً تعصبى هم در این مورد نیست. معمولاً خانوادههاى مغربى دختر را دوست دارند و مثل اعتقاد گذشته اعراب از داشتن فرزند دختر احساس حقارت و کوچکى نمىکنند بلکه دخترانشان را در رسیدن به اهداف والاى انسانى تشویق مىکنند.
خانم سیده زهیه غلاب، به عنوان آخرین سؤال از شما مىخواهیم در مورد آرزوها و علاقههاى یک دختر نوجوان مغربى صحبت کنید.
دختران در مغرب سعى دارند که راه رسیدن به موفقیت را به خوبى طى کنند و با اتکا به توانایىها و قدرت حضور در جوامع باعث افتخار و سربلندى خانواده و جامعه باشند، تمام دختران مغربى دوست دارند که در مراحل مختلف علمى، صنعتى و فرهنگى پیشرفت کنند تا نام مسلمانان همواره بر افقهاى موفقیت بدرخشد.
از خانم غلاب تشکر مىکنیم و برایشان آرزوى موفقیت و شادى داریم.