سرود فردا
فاطمه نیازى
کامبیز پاکروح - جهرم
برادر ارجمند!
از اینکه به کاروان شاعران مجله پیوستهاید سپاسگزاریم. غزلهاى شما «حرفهایى از جنس زمان» است. خوشبختانه زوایاى پیدا و پنهان شعر در آثار شما نمایان است و نشان مىدهد که به خوبى توانستهاید وزن و قواعد شعر سنتى را در خدمت تصویرهاى بدیع به کار ببرید.
منتظر سایر شعرهایتان هستیم.
احمد باقریان «باقر» - جهرم
برادر گرامى!
در شعرهاى شما که غالباً به طرح مسائل ارزشى مىپردازید، التزام به رعایت ردیفهاى اسمى و فعلى نکتهاى درخور توجه است. قصیدههایى همچون «ناله شب» و «نهجالبلاغه» که با چاشنى مباحث تعلیمى همراه است، از این گونه است.
«وداع به مناسبت بازنشستگى بىموقع» قصیدهاى است با طعم طنز زیرکانه که در آن «بوف کور» صادق هدایت را نقد کردهاید و به شرح دغدغههاى اجتماعى و دینى پرداختهاید و از طرح مسائل فردى به جامعه گریز زدهاید.
«شام عشق» یکى از نمونههاى خوب تضمین است که از غزل مقام معظم رهبرى استقبال شده است. در این شماره این غزل را از نظر خوانندگان مىگذرانیم.
موفق باشید.
سیدجعفر علوى - قم
برادر گرامى!
بیتهاى شعر شما که در قالب قطعه سرودهاید از ساختار یکسانى در وزن برخوردار است (مفعول - فاعلاتُ - فعولن - فع). تنها بیتى که شایسته است بازنگرى شود، بیت چهارم است زیرا با اغماض و سختى از صافى وزن مىگذرد. فراموش نکنید استفاده از اختیارات شاعرى نباید به سلامت و استحکام شعر خدشه وارد کند. در بیت ذکر شده، واژه «شروعى» باید «شروعِ» تلفظ شود تا هجاى بلند جاى هجاى کوتاه را بگیرد. سمبلهاى به کار گرفته شده در بیتهاى پایانى نیز بار ارتباط دادن سایر بیتها را با موضوع بر دوش مىکشد:
مىمانم از براى نگاه تو
در ساحل امید دو چشمانت
لنگر بگیرد آخر از این طوفان
این کشتى شکسته به دامانت ...
دستى به دست پنجره فولادت
چشمى اسیر چشمه احسانت
در دام نفس و در دم جان دادن
آهوى خسته، بسته، پشیمانت
سربلند باشید.
ابوالفضل صمدى رضایى - مشهد
برادر گرامى!
خوشبختانه شعرهاى شما از نظر کیفیت رو به رشد است. در دو حیطه غزل و سپید شاهد آثارى از شما بودهایم. در این شماره گونهاى متفاوت از شعر شما را مىبینیم که در قالب مثنوى و مضمون طنز سرودهاید. تنها بیت مشکلدار این شعر که باید تجدید نظر شود، بیت سوم است. متأسفانه در برخى غزلهاى پیشین شما نیز این ناهماهنگى وزن دیده مىشد که مطمئناً با ویرایش عروضى وزن، محتوا و کلام دوشادوش بیان و آرایههاى ادبى پیش مىرود.
نکته دیگرى که در این مثنوى از نظر شما دور مانده، این است که در بیت شش اگر «جات» را به عنوان حروف الحاقى در «طلاجات و حاجات» کنار بگذاریم، «طلا و حاجت» را نمىتوان قافیه گرفت؛ زیرا حرف روى (آخرین حرف اصلى کلمهها) مشترک نیست. به این ترتیب اساس قافیه متزلزل مىشود.
بخش دوم شعرهایتان را دو غزل تشکیل مىدهد. در «چشم خسته» بیت اول، حسن مطلع زیبایى است که به آرامى و لطافت در مدار شبکه مراعات نظیر «سایه، روشن و تصویر» خودنمایى مىکند.
در بیت دوم «یک عصر بغض در غم تو بىشکوفه ماند/ اما سکوت خاطرهها غرق یأس بود»، «مىشکوفد» تعبیر درستى از شکستن بغض است.
در بیت چهارم «دیوارها به آمدنت ایستادهاند/ جایى که قلب ثانیهها بىحواس بود»
براى تداعى مفهوم اشتیاق و انتظار «به آمدنت ایستادهاند» کافى نیست. شاید اگر وزن اجازه مىداد و «شوق آمدن» را به کار مىبردید، پیام رساتر دریافت مىشد. با این حال «ایستادن دیوارها» این کمبود را تا حدى جبران مىکند؛ دیوارى که هیجان و اشتیاق آن را به ایستادن وا داشته و چنان دلواپس است که یاراى نشستن ندارد.
در مصراع دوم همین بیت «بىحواسى قلب ثانیهها» جاى تأمل دارد. از طرفى بىحواسى را به معنى حواسپرتى با تردید مىتوان پذیرفت و از سوى دیگر در معنا واژه قلب نوعى حشو و قابل حذف است؛ هر چند تیک تاک ساعت (ثانیهها) با تپش قلب به هنگام هیجان بىمناسبت نیست.
غزل «هوس» در اقتدار جهش محتوایى شعرهاى شما پیش مىرود. بیتالغزل این شعر بیت سوم است. از نکات قابل توجه آن تقابل قابیل و سیاوش است. سیاوشى که در مظلومیت و به ناحق کشته شدن چون هابیل است. حُسن تعلیل اهرم دیگرى است که این بیت را دلنشین کرده است به گونهاى که لذت درک معناى آن با تکرار دوچندان مىشود. تنها نکته قابل بررسى در این غزل بیت دوم است که به جاست صفت اشاره «آن» به جاى «این» استفاده شود تا با فعل «بود» که گذشته ساده است متناسب شود چنان که مىدانید «آن» اشاره به دور دارد و فعل «بود» یادآور گذشتهاى است که از زمان حاضر فاصله گرفته است.
بخش پایانى آثار شما، چند شعر سپید است که بر خلاف گذشته این شعرها چندان غنى نیست؛ بوى عشق، سیاره سبز، مرگ لحظهها و تا حدى «ستاره هستى» به واگویههایى مىماند که چندان بکر و تازه نیست اما در مدار شعر مىچرخد.
«فریاد» تنها شعر سپیدى است که در آن به لفظپردازى نپرداختهاید و معنا در پس واژههاى مرتب گم نشده است.
پیروز باشید.