دختران افغان؛ پرستوهاى غریب و تنها در سرزمینى آشنا
فریبا انیسى
زنان نیمى از مردم کشور افغانستان را تشکیل مىدهند و البته با توجه به جنگهاى داخلى و ... بیش از نیمى از جمعیت را زنان و دختران تشکیل مىدهند.
زمزمههاى آزادى که پس از حمله امریکا صورت گرفت، توهّم آزادى را در اذهان پدید آورد. اما امروز کم و بیش همه مىدانند بهانه از بین بردن بنلادن تنها بهانهاى براى سلطه بر افغانستان و ایجاد بازارى دیگر براى کالاهاى امریکایى بود. امروز در افغانستان فیلمهاى امریکایى، وسایل تفریح و سرگرمى، ویدئو و ... بیش از امنیت اجتماعى یافت مىشود. مردان بیکار و خسته از جنگ براى دیدن فیلمهاى امریکایى صف مىکشند اما زنان افغان چه؟
در پس پرده توهم آزادى هدیه امریکایىها مسائل پنهان دیگرى نیز نهفته است.
مشکل اصلى؛ فقر
مشکل اصلى در افغانستان چه براى مردان و چه براى زنان فقر است. کارخانجات باقىمانده از جنگهاى داخلى عملاً در چرخه تولید قرار ندارند. عدم گسترش و به روز کردن تولیدات آنها نیازمند پشتوانه اقتصادى قوى است. کالاهاى مصرفى از طریق سازمان ملل متحد و نیز کشورهاى ایران و پاکستان وارد کشور مىشود. البته فروش کالاهاى امریکایى در کشور سود بیشترى براى امریکاییان دارد.
معدود زنانى که در دوران مهاجرت توانستهاند قابلیتهاى خود را به عرصه ظهور برسانند، بسیار اندک هستند. اما تلاش گستردهاى را براى سازماندهى وضعیت زنان کشور آغاز کردهاند. تشکیل سازمانهاى غیر دولتى و «NGO»هاى غیر انتفاعى در راستاى توانمندسازى زنان از عمده فعالیتهاى آنان است.
زنان سرپرست خانوار که تعداد آنها در جامعه کم نیست به مدد سازمانهاى غیر دولتى بار مسئولیت خانواده را بر دوش مىکشند تا خانواده خود را به سرانجامى برسانند. تسهیل شرایط کاریابى براى این گونه زنان به مدد فعالیتهاى مشاور امور زنان و سهمیه استخدام در ادارات دولتى نیز از برنامههاى دولت براى ریشهکن کردن فقر است. اما این مسئله و تسهیلات، خاص شهرها است و در روستاها به ویژه روستاهایى که از شهرهاى اصلى دور هستند هنوز فقر عامل بقاى زندگى به شمار مىرود.
مفهوم آزادى
شرکت زنان در انتخابات به عنوان یکى از اولین قدمها براى استقرار دموکراسى در افغانستان بسیار حائز اهمیت بود. گرچه با سرنگونى دولت طالبان زنها در رفت و آمد، تعلیم و تربیت و اشتغال، آزادى بیشترى پیدا کردند، اما توقع دولت امریکا و سربازان آنها از معیار آزادى با آنچه زن افغان در سر دارد بسیار متفاوت است. به طورى که حتى زنان پیشتاز در این عرصه نیز از این ترکتازىها داد برآوردند.
«فوزیه نورى»، روزنامهنگار مىگوید: بسیارى از زنان در نقاط دوردست افغانستان دسترسى به دوا و دکتر ندارند. این را نمىتوانیم قبول کنیم که فرضاً زن تنها بیاید پشت میز بنشیند. به لباس خود توجه کند. از شرق و غرب اروپا صحبت کند و یا اینکه خود را نمایش بدهد.
این را ما نمىتوانیم آزادى زن بنامیم. آزادى، حمایت از زنانى است که براى به دست آوردن کمى دارو و آب کیلومترها راه را باید پیاده طى کنند.(1)
این زنان، راه اعتلاى زنان را در آموزش مىبینند تا زنان قدرت تمییز راه از چاه را بیابند. و اولین گام اساسى در این مسیر آموزش سواد است.
آموزش
در سراسر جهان بیش از صد میلیون کودک وجود دارد که نمىتوانند به مدرسه بروند. نبود مدرسه مناسب، عدم وجود پرداخت هزینه آموزش از سوى خانواده، دورى مدرسه از خانه و ... مسائلى است که بر سر راه آموزش عمومى ابتدایى وجود دارد. گرچه کشورهاى عضو سازمان ملل متحد متعهد شدهاند که تا سال 1394ش - 2015م، آموزش دوره ابتدایى همگانى را در همه کشورها برقرار سازند اما به نظر مىرسد این امر در افغانستان بسیار سخت باشد.
تنها ساخت مدرسه، آموزش رایگان و تربیت معلم مشکلات افغانىها نیست. جادههاى مینگذارى شده، راههاى نامناسب ارتباطى، تصورات باطل مبنى بر عدم تحصیل دختران به ویژه در مناطق روستایى و دور از دسترس، کمبود معلم به ویژه معلم زن و از همه مهمتر نبود امنیت براى دختران، خانوادههاى افغان را وا مىدارد تا در مورد تحصیل دختران محتاطتر گام بردارند.
ساخت مدارس به همت خود مردم در مناطقى که تاکنون مکتب (مدرسهاى) براى دختران وجود نداشته است، نشاندهنده اندیشه مثبتى است که در اذهان افغانىها پدید آمده است.(2) گرچه نبود امنیت اجتماعى و باقى ماندن سنتهاى قبیلهاى هنوز مانع بزرگى در راه آموزش دختران است. در واقع خانوادههاى افغان مانع به مدرسه رفتن دختران مىشوند تا آبروى خود را حفظ کنند.
خودسوزى
میزان خودکشى به ویژه خودسوزى در زنان افغان به شدت رو به افزایش نهاده است. برخى از فمینیستها و سوسیالیستهاى افغانى این مسئله را ناشى از تأثیر فرهنگ کشورهاى مهاجرپذیر افغانىها (ایران و پاکستان) و شیوع عدم تحملپذیرى زنان افغان مىدانند. این خودسوزىها براى کشورى که از کوچکترین امکانات بهداشتى و درمانى براى درمان سوختگىها بىبهره است بسیار اسفبار است. عمده خودسوزىها از استان غربى هرات و قندهار گزارش شدهاند.
کمیسیون حقوق بشر این مسئله را ناشى از بىاهمیت دانستن ارزش زن در افغانستان مىداند. ازدواجهاى اجبارى، شوهر دادن دخترانى که هنوز به سن بلوغ نرسیدهاند و به طور عام عدم داشتن منزلت ویژه «زن بودن» زنان افغان در جامعه دلیل اصلى این مسئله است.
بهایى براى وام
در استانهاى کشاورزى «وام» براى گذران زندگى، اصل مهم اقتصادى است. در هر پاییز کشاورزان براى کاشت محصول خشخاش از قاچاقچیان مواد مخدر وام مىگیرند و پس از فصل درو، وام خود را با خشخاش و یا شیره آن (تریاک) پرداخت مىکنند.
با توجه به اقداماتى که جهت ریشهکن کردن این تجارت در افغانستان صورت گرفت، کشاورزان بىچیز که از سالیان پیش وام از قاچاقچىها دریافت کرده و نتوانسته بودند آن را پرداخت کنند، راه دیگرى براى پرداخت نیافتند جز دخترانشان.
برنامه سازمان ملل متحد پیشرفت طرح ممنوعیت کشت خشخاش را در استان «ننگارهراز» از 95 درصد زمینهاى کشاورزى استان فوق به 21 درصد زمینها اعلام کرده است. دولتهاى امریکا و افغانستان این اقدام را که از نوامبر 2004 شروع شده است به عنوان بزرگترین طرح در کشورى که بزرگترین تولیدکننده تریاک در جهان است اعلام کردهاند. اما به کشاورزان اعلام نشده است که چه بکارند، چه کمکهایى به آنها مىشود و به هیچ عنوان با قاچاقچیان مواد مخدر برخوردى صورت نگرفته است.
طبق رسمى قدیمى در افغانستان، براى حل اختلاف، دزد، قاتل یا بدهکار با توجه به حکم ریشسفیدان قبیله باید دختر یا خواهر خود را در اختیار خانواده طلبکار یا شاکى یا مقتول قرار دهد.
در فرهنگ ازدواج، داماد با توجه به موقعیت اجتماعى و مشخصات دختر مىبایست مبلغى بین دویست تا پنج هزار دلار به پدر عروس پرداخت نماید. اما در مراسم فوق مرد بدهکار حق گرفتن چنین پولى را ندارد زیرا این ازدواج همراه با شرم و سرشکستگى است. همچنین دختر حق طلاق و امکان بازگشت را ندارد. افراد قبیله «پشتون» هیچ گاه از این رسم آشکارا صحبت نمىکنند.
یکى از ریشسفیدان محله «چاپارها» از واگذارى دختر 14 سالهاى صحبت مىکرد که قاچاقچى آن را نپذیرفت زیرا دختر لال بود بنابراین کشاورز او را به عقد مردى 40 ساله در آورد و با پولى که از او گرفته بود قرض خود را پرداخت کرد.
ریشسفیدى از محله «خوجیان» مىگوید: خانواده کشاورزى مجبور شد به پاکستان فرار کند زیرا ریشسفیدان مانع از واگذارى دو دختر 6 و 10 ساله او به قاچاقچیان به خاطر کمىِ سن شده بود. اما ضامن مرد بدهکار دستگیر شد.
نیروهاى امریکایى اقدام به تخریب زمینهاى کشاورزى خشخاش مىکنند. تخریب آنها با وسایل مخرب و پیشرفته جنگى صورت مىگیرد و به حدى شدید و زیانبار است که خاک را از بین برده و مانع استفاده از خاک براى کشاورزى مىشود. امریکایىها همچنین در گزارش خود از اقدام به «اجراى برنامههاى کمکهاى مالى امریکا» یاد کردهاند که به گفته افغانها براى طرحهاى کوتاهمدت و ایجاد درآمد براى خشخاشکاران کافى نبوده است.
بنابراین قاچاقچیان سه راه را در مقابل کشاورز قرار مىدهند: پرداخت پول به صورت نقد یا واگذارى دختر یا خواهر و یا فرار و واگذارى زمین کشاورزى و اموال براى قاچاقچیان. به همین دلیل است که از دویست خانواده منطقه «شینوار»، سى خانوار به سوى پاکستان و ایران فرار کردهاند.
کمیسیون مستقل حقوق بشر نیز نمىتواند در این رابطه کمک زیادى کند زیرا خانوادهها به آنها اطلاعاتى نمىدهند. سازمان غیر دولتى «بنیاد تحقیق حقوق زنان و کودکان» طى تحقیقى اعلام کرده است در موارد واگذارى سن دختران و زنان از 3 تا 32 سال متغیر بوده است. آنها زنان، دختران و خواهران بدهکاران بودهاند.
قربانیان، اغلب اوقات در تنهایى و با احساس شرم زندگى مىکنند حتى اگر با آنها ازدواج هم کرده باشند اغلب رفتار با آنها مثل رفتار با خدمتکاران است. آنها از دیدار با خانواده منع شده و حق بازگویى ماجراى خود را ندارند.(3)
بدل
قانون بدل یا عوض قانون نانوشته دیگرى در مورد ازدواج زنان افغان است. با مبادله دو دختر از دو خانواده علاوه بر وصلت خانوادهها، هیچ پولى رد و بدل نمىشود. نظام مردسالارانه در این قانون نقش ویژهاى دارد. گاه پسر خانواده به دنبال عاشق شدن به دخترى، خواهر خود را به عنوان بدل راهىِ خانه بخت مىکند. بنابراین دختر گاه سن پایینى داشته و گاه مجبور است به عنوان زن دوم و یا سوم وارد خانه همسر شود. اگر یکى از دختران دخترزا باشد، علاوه بر تیرگى روابط خانوادهها، وضعیت تغذیه، بهداشت و پوشاک نامناسبى پیدا مىکند.
با تمام این تفاسیر دختران افغان با ترس و لرز به مدرسه مىروند و با ترس و لرز چشم به آینده مبهم خود دارند. آیندهاى که اقتصاد در آن حرف اول را مىزند. اما در میان گوش آنها را هیاهوى آزادى کر مىکند. پرستوهاى غریب آیا باور مىکنند آزادى را؟!
پىنوشتها: -
1) مصاحبه فوزیه نورى با رادیو صداى آلمان، 22/02/2005.
2) مصاحبه رنگین دادفر - مشاور رئیسجمهور کرزاى با رادیو صداى آلمان، 4/09/2005.
3) Farahstock man. Boston Globe، 18 مهر 1384.