توسعه روستایى؛ حقوق زنان روستا
زینب حیدرپور
آنچه در این بررسى مورد نظر است، آگاهى از حقوقى نظیر حق مالکیت زمین و منابع آبى، و حق شرکت در کلاسهاى آموزشى نهضت سوادآموزى است، نیز کلاسهایى که توسط نهاد ترویج منطقه جهت برخوردارى زنان روستایى از بهرههاى آموزشى برگزار مىگردد؛ همچنین حق مشارکت در بازدیدهاى تدارک دیده شده خاص زنان روستایى، حق انتخاب شدن به عنوان کشاورز نمونه، حق تصمیمگیرى در امور مربوط به خانه و تربیت فرزندان و مسائل اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى.
با توجه به یافتههاى موجود مىتوان گفت زنان روستایى که از نعمت سواد حتى در حد خواندن و نوشتن برخوردارند و به لحاظ موقعیت جغرافیایى در نزدیک شهرهاى بزرگ سکونت دارند، داراى اطلاعات مناسبى از حقوق خود در بخش کشاورزى بوده، در این خصوص رسانههاى جمعى، مطالعه کتب و نشریات متنوع، بهرهمندى از دادههاى آموزشى و ترویجى، نیز مصاحبت و همنظرى با سایر افراد خانواده و نزدیکان را به عنوان منابع اصلى خبرى خود برشمردهاند.
در مقابل زنان روستایى با سن بالا که از نعمت سواد محروم بوده، در جوامع روستایىِ تقریباً بسته و به دور از شهر سکونت داشتهاند عمدتاً از وجود بارزترین حقوق خود اظهار بىاطلاعى کرده، فرهنگ سکوت را پیشه خود ساختهاند.
البته با توجه به نتایج حاصل از مطالعات انجام شده، زنان روستایى به رغم محروم بودن از سواد خواندن و نوشتن، داراى اطلاعات کلى در خصوص برخى از حقوق زنان نظیر حق مالکیت اراضى و بهرهبردارى از آن بودهاند. در این ارتباط، تجارب اندوخته از زندگى خویش و سایرین، دانش عامیانه کسب شده از امثال و حکمتها و روایات اسلامى، قوانین ارث و هر آنچه را که به مرور در ادبیات نانوشته فرهنگ روستایى و در باورداشت آنها از مقام زن، نقش بسته و سینه به سینه از پدران و مادران خویش دریافت داشتهاند، منبع اطلاع خود نام بردهاند.
جایگاه حقوقى زن روستایى
اعلام یک دهه از سوى سازمان ملل متحد به عنوان دهه زن را مىتوان بالاترین تصمیم براى ترغیب و تشویق دولتها در راستاى وضع قوانینى به منظور بهبود موقعیت زنان به شمار آورد. موارد مهم مورد تأکید در باره زنان کشورهاى در حال توسعه شامل موارد مندرج در قانون اساسى (اصول برابرى، حقوق مدنى، حقوق سیاسى) موارد اقتصادى (اعتبارات، مالکیت، اموال، دارایى و ارث) و نیز جنبههاى زیر است:
موارد مربوط به قانون کار (دستمزد، فرصتهاى اشتغال)، روابط خانوادگى (ازدواج، طلاق، زاد و زایش)، مراقبتهاى بهداشتى (حقوق بهداشتى، تنظیم خانواده) و ... تأکید شده که اصلاح قوانین مربوط به زمین و دسترسى به اعتبارات و آموزش مىتواند در تعیین نقش زنان در توسعه روستایى مؤثر باشند تا همپاى مردان از امکانات آموزشى بهرهمند شوند، به اعتبارات مورد نیاز دست یابند، با مشاغل جدید آشنا شوند و در نهایت، جایگاه حقوقى خود را بیش از پیش بشناسند.
آگاهى زنان از حقوق خود
در یک تحلیل کلى در باره برخوردارى از حقوق کشاورزى در مورد بسیارى از زنان روستایى مىتوان عنوان داشت: نگرشهاى زن روستایى نسبت به خویش بر پایه:
1. احساس او در مورد اینکه در نظر دیگران چگونه است؛
2. میزان درک و فهم او در این خصوص که دیگران آنچه را در رفتار او مىبینند چگونه تعبیر مىکنند؛
استوار مىباشد.
بسیارى از مردان نقشهاى متعدد و متنوع تولیدى و به ویژه غیر تولیدى زنان را (که جنبه درآمدى اندکى دارند) نادیده مىگیرند، در این صورت زنان روستایىِ برخى از مناطق مورد مطالعه، متأثر از نگرش مردان خانوار، به این باور رسیدهاند که امور تولیدى و کشاورزى با تکیه بر مردان تحقق یافته، حقوق و نقشهاى خود را ناچیز مىپندارند. در این باره یکى از راهبردهاى مؤثر و لازم، کمک براى درک عمیق زندگى زنان روستایى از رفتار خودشان مىباشد، به گونهاى که به اهمیت حقوق حقه خویش پى برده، با روشنى و درایت لازم به تحلیل برخى از نگرشها و انگیزشهاى خود بپردازند.
بنابراین شناسایى مقام یک زن به عنوان فردى که مىاندیشد، برمىگزیند و عمل مىکند به تمام مردم روستایى، ضرورت بسیار دارد.
به بیان دیگر، عناصر فعلى که زیرساخت شخصیت زن روستایى را در برخى از مناطق روستایى تشکیل مىدهند، نظیر نگرشها، عادات و عقاید عامیانه، جز آنکه مشارکت فرد را در زندگى گروهى محدود سازد فایده دیگرى نداشته و نیازمند بازنگرى و تزریق فرهنگ مناسبِ درخور اقشار جامعه روستایى به ویژه زنان مىباشد.
وجود چنین نگرشها و برداشتهایى در زنان روستایى (که متأثر از فرهنگ حاکم بر جوامع روستایى و سنتى مىباشد) در وهله اوّل مستقیماً برخاسته از عدم برخوردارى اکثر آنها از سواد مىباشد. در این خصوص با توجه به پایین بودن نرخ سواد زنان در مقایسه با مردان (که در اکثر روستاهاى مورد مطالعه دیده شده است) مىتوان عنوان کرد: جایگاه تحصیلى زنان روستایى در سنین نوجوانى و جوانى کمتر از مردان است چرا که ضرورت کمک دختران به مادران در منزل و مزرعه و نگهدارى از فرزندان کوچکتر، موجبات عدم برخوردارى بیشتر آنها از آموزشهاى رسمى را فراهم آورده است.
روشن است با افزایش تدریجى سن دختران روستایى و انجام ازدواجهاى زودرس و تشکیل زندگى مستقل، رفته رفته این افراد، پذیراى نقشهاى چندگانهاى در امور تولیدى و غیر تولیدى پیرامون زندگى مستقل خویش مىگردند، به گونهاى که دیگر فرصتهاى آموزشى کمترى جهت سوادآموزى به آنها روى مىآورد. چنین روندى در زندگى بیشتر دختران روستایى مناطق مورد مطالعه، بسیار شایع بوده است.
نتیجه کلى: زنان روستایى که سالهاى پیوستهاى را به دور از فرصتهاى پرورشى و آموزشى بودهاند، نیز امکان یادگیرى آگاهىهاى لازم زندگى و مهارتهاى مبارزه با ناملایمات طبیعى را نداشتهاند و زندگى یکنواخت را سپرى نمودهاند، همگى نیازمند وسعت بخشیدن به سطح اطلاعات و دانشهاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، مذهبى، کشاورزى و حتى سیاسى به طورى مفید و مؤثر مىباشند.
ثمرات و برایند تدارک زمینههاى آموزشى یاد شده جهت بهرهمندى زنان روستایى مستقر در مناطق کشاورزى کشور، بسیار قابل توجه و بااهمیت است هر چند به علت کارهاى بسیار روزانه، این افراد آمادگى ذهنى کمترى براى جذب شدن در این قبیل فعالیتها را دارند، حتى ظاهراً کارى دشوار، طاقتفرسا، وقتگیر و پرهزینه تلقى مىگردد، اما ثمرات آن بسیار ارزنده بوده و در جهت تحقق اهداف تعیین شده در مسیر توسعه انسانى در سطح کشور و به ویژه در جوامع روستایى این مرز و بوم، بسیار ارزشمند است.
حقوق کار و اشتغال زنان روستایى
زنان روستایى با نگهدارى از فرزندان، تهیه غذا، تمیز کردن منزل، تیمار بیماران و کهنسالان، به بازتولید نیروى کار مىپردازند. زنان با مشارکت در تولید در واقع در بازتولید اجتماعى سهم مهمى دارند. سهم و نقش زن روستایى در اشتغال در نتایج سرشمارىهاى نفوس و مسکن به طور واقعى نشان داده نشده؛ شاید دلیل آن تعریفى باشد که ارائه شده است.
بنا به تعریف سازمان جهانى کار، شاغل کسى است که یا در حال کار کردن است یا اینکه شغلى دارد ولى موقتاً بیکار است. همچنین تمام کارکنان خانوادگى بىمزد جزو اشخاص شاغل به حساب مىآیند.
با ارائه چنین تعریفى، با توجه به اینکه در روستاها دختربچهها معمولاً از شش سالگى در فرآیندهاى تولیدى مختلف شرکت دارند، نیز با توجه به این نکته که وظیفه خانهدارى، در نیاز تولید نیروى انسانى تعیینکننده است، تمامى زنان روستایى در سن کار باید شاغل محسوب شوند. متأسفانه چون آمارگیرىها بر مبناى تعاریف، جامع و مانع نیست نقش واقعى زن روستایى در اشتغال را نشان نمىدهند.
اکثر زنان روستایى ایران به جاى اینکه بیکار باشند در واقع بیش از حد معمول کار مىکنند. تنها چیزى که احتیاج دارند این است که وظایف سنگین روزمره آنها شناسایى گردد و از لحاظ محاسبه نیروى انسانى به رسمیت شناخته شوند.
جایگاه ممتاز زنان در اشتغال روستایى و میزان ظرفیت جوامع روستایى در جذب بانوان در فعالیتهاى مختلف، پویایى اجتماعى، جغرافیاى خاص به آنها داده است. زنان روستایى پا به پاى مردان روستایى در فرآیند مهاجرت قرار مىگیرند. مهاجرت زنان روستایى به دو شکل است: یا زنانى که از روستا مهاجرت مىکنند و یا کسانى که وارد روستا مىشوند.
مهاجرت زنان روستایى کمتر به شهر مىباشد چون این نوع زیانبارتر است و آنها کارآیى اقتصادى خود را از دست مىدهند. مهاجرت این افراد بیشتر از روستایى با سطح توسعه پایینتر به روستاهاى آبادتر و با امکانات بیشتر مىباشد.
لزوم نیازسنجى براى تعیین حقوق زن روستایى
در تعیین نیازهاى آموزشى و ترویجى زنان روستایى باید دو اصل زیر در نظر گرفته شود:
1- آیا اهداف توسعه کشاورزى با الگوى مشارکت زنان روستایى به عنوان پایه و اساس شکلدهى نیاز هماهنگى دارد؟ اگر الگوى کار و فعالیت زنان روستایى با اهداف و استراتژىهاى توسعه کشاورزى هماهنگ است وضع موجود باید بهبود یابد و انجام فعالیتهاى موجود باید تشویق و کیفیت آنها رشد داده شود. در این صورت، تعیین نیاز باید بر اساس الگوى مشارکت و نیازهاى احساس شده صورت پذیرد و ترویج، محملى براى حل مشکل، ارائه راه حل، مشاهده و برآورد نیازها شود.
به طور کلى در تعیین نیاز آموزشى زنان روستایى بین ارکان اصلى طراحى برنامه ترویج کشاورزى براى زنان مانند اهداف توسعه کشاورزى، نیازهاى احساس شده زنان و الگوى مشارکت زنان همخوانى وجود ندارد. از اینرو نیاز به تحولات عمیق و جدى از طریق معرفى شیوهها و فنآورىهاى نوین احساس مىگردد؛ به عبارتى در این حالت ساختار تولید باید عوض شود و یا مشارکت زنان به سوى فعالیتهاى جدیدى سوق پیدا کند که تضمینکننده رشد و ارتقاى فردى و خانوادگى آنان و همچنین دستیابى به اهداف توسعه کشاورزى باشد. در اینجا نظام ترویج باید دو راهبرد کوتاهمدت و بلندمدت برگزیند. در کوتاهمدت، خدماترسانى بر مبناى نیازها انجام شود و در بلندمدت زمینهسازى تحولات پایه از راههاى گوناگون انجام شود.
2- نیازهاى آموزشى، ترویجى زنان روستایى مانند هر گروه دیگرى در حال دگرگونى است.
از آنجایى که آموزش، یکى از ابزارهاى مؤثر توسعهاى شمرده مىگردد، تعیین نیازهاى آموزشى به نوعى تعیینکننده شیوه دخالت در فرآیند توسعه کشاورزى است. برآورد این نیازها یک فرآیند نسبى است. نیازهاى آموزشى و ترویجى زنان به عنوان یک گروه اجتماعى همواره در حال تحول است.
3- بررسى الگوى کار و مشارکت زنان براى کار نیازسنجى لازم است، ولى کافى نیست.
تعیین وضعیت مشارکت زنان در بخش کشاورزى در یک منطقه یا به عبارتى تعیین نوع فعالیتهایى که زنان در آن نقشى ایفا مىکنند نباید به عنوان یک روش نیازسنجى قلمداد گردد. بررسىهاى مرتبط با الگوى مشارکت و فعالیت زنان، کل فرآیند تعیین نیاز نبوده بلکه وسیلهاى براى این کار مىباشد. در واقع تعیین نیاز، زمانى کامل مىشود که الگوى فعالیتها با نظریات کارشناسى و استانداردهاى پذیرفته شده در آن فعالیت تطبیق داده شود و تفاوتها مشخص گردد. هر جایى که بین فعالیت یک زن روستایى با استاندارد آن فعالیت اختلاف وجود ندارد، نیاز آموزشى وجود نخواهد داشت.
براى آنکه نیازسنجى آموزشى زنان روستایى موفقیتآمیز باشد نیاز است که وضع موجود یا مطلوب مورد مقایسه قرار گیرد. در بسیارى از موارد پس از گردآورى اطلاعات و دادهها از وضع موجود، نتایج آن با معیارهاى بیرونى مقایسه مىشود که مىتواند مبناى خوبى براى تکمیل نیازسنجى باشد ولى باید توجه کرد معیارهاى روستاییان در دانش بومى آنها ریشه دارد.
مشکل اساسى در این امر، عدم وجود تصویرگران از وضع مطلوب است که براى آن باید توسط کارشناسان، وضع مطلوب استاندارد تعریف شود. در صورت تعیین استانداردها فرایند نیازسنجى بسیار آسان، بعد آشفتگى و پراکندگى نظرها است.
دیدگاه نظرى و تجربیات عملى ترویج در مورد زنان
مکتب ترویج به عنوان زمینهاى مبتنى بر نظام آموزشى براى گسترش علوم و فنون در سطحى وسیع از جامعه شکل گرفته و تحول یافته است. ترویج را نوعى آموزش دانستهاند که هدف آن یاورى مردم روستایى است تا از راه کوششهاى فردى و دستهجمعى، جایگاه اقتصادى و اجتماعى خود را به طور پیوسته بهبود بخشند. ترویج، دانستنىهاى علمى و واقعى را در دسترس روستاییان قرار مىدهد و امکان آموزش و راهنمایى را در به کارگیرى اطلاعات براى حل مسائل مربوط به کشاورزى و زندگى روستایى فراهم مىآورد. دیدگاه ترویج در مورد توجه به زنان و همپاى مردان بر اساس اصول روانشناختى است که ترویج، خود را ملزم به رعایت آن مىبیند از جمله اینکه:
- زنان همانند مردان، خواهان داشتن سلامت، فرصت، ثروت، حسن روابط و آسایش هستند.
- زنان مانند مردان مىخواهند افرادى اجتماعى، آگاه، خلاّق، صاحب نفوذ و کارآمد باشند.
- زنان مثل مردان مىخواهند شخصیت خود را نشان دهند، حس کنجکاوى خود را ارضا کنند و مهر و محبت دیگران را به خود جلب کنند.
- زنان همانند مردان خواهان صرفهجویى در وقت، منابع مالى، کاستن از ناراحتىها و اندوه و شک و تردید هستند.
بالاخره اینکه زنان خواهان فرصتهاى برابر با مردان جهت بالا بردن سطح معلومات، آگاهىها و مهارتهاى خود هستند تا زندگى بهترى براى خود و خانواده خویش فراهم کنند.
در عمل، از گذشته دور تاکنون به دلایل گوناگون اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و سیاسى، نظام آموزشى ترویج به زنان روستایى توجه کمترى معطوف داشته است. تاکنون بیشتر فعالیتهاى ترویجى به وسیله مروجان مرد و براى کشاورزان مرد و در مزارع بزرگ (که امکانات خوبى براى اجراى توصیههاى فنى و افزایش بازدهى تولید دارند) اجرا شده است. هنوز استعداد زنان در تولید کشاورزى جدى گرفته نشده است. چون به عنوان تولید و تبدیلکنندگان محصولات و تبدیلکنندگان فرآوردههاى کشاورزى خدمات چندانى از طرف ترویج صورت نگرفته است، در بیشتر جوامع رفتار نابرابر نسبت به زنان دلالت بر این دارد که آنان نقش کماهمیتى در اجتماع دارند. در مواردى که براى بهبود وضع زنان طرحهایى تهیه مىشود، اغلب آنان را به عنوان تولیدکنندگان و پرورشدهندگان کودک در بهداشت، تغذیه و خانهدارى مىانگارند اما جنبه تولیدکنندگى و کارآیى آنان در تولید کشاورزى را در نظر نمىگیرند.
«گلدج» معتقد است مشکل زنان از دو جهت است؛ یکى به طور عمومى کمبود خدمات ترویجى به آنان، دیگرى کمتوجهى به سایر نیازهاى آنان به عنوان کشاورزان. تولیدکنندگان روستایى نیاز به خدمات ترویجى دارند، اما روش کار و طرحهاى پیشنهادى توسعه کشاورزى باید با روابط بین اعضاى خانواده و گرایشهاى آنها سازگار باشد. توجه نکردن آمارگیران و طراحان برنامههاى توسعه به نقش و فعالیت زنان روستایى در اقتصاد، ضربه زیادى به منافع ملى این گونه کشورها مىزند.
ترویج نظام آموزش، در وهله اوّل، باید شناخت کامل نسبت به جایگاه زنان در اقتصاد جامعه روستایى و نیازهاى آنان داشته باشد، سپس در نتیجه این شناخت انتظار مىرود که برنامهریزى براى این گروه با دیدى واقعبینانهتر صورت گیرد.
حقوق سیاسى زنان روستایى و سیاستهاى ملى
از نظر حقوق سیاسى تفاوت چشمگیرى بین زن روستایى و شهرى وجود ندارد و مهمترین حق سیاسى آنها به عنوان یک شهروند، حق یکسانى است که در انتخابات دارا هستند.
اما سیاستهاى ملى، مجموعهاى از اهداف و سیاستهاى تعیینشده است که براى زنان روستایى به شرح زیر مىباشد:
هدف 1: حفظ کیان خانواده
براى دستیابى به این اهداف اجراى سیاستهاى زیر توصیه مىشود:
أ) ایجاد تمهیدات قانونى جهت دفاع از حقوق همسرى و مادرى زنان در خانواده.
ب) آگاهسازى جامعه نسبت به رسم و رسوم سنتى ناهمگون با اسلام در خصوص زنان روستایى.
پ) آگاهسازى جامعه در راستاى حفظ مسئولیت اصلى زن به عنوان مادر و همسر.
ت) آشنا ساختن زنان و مردان نسبت به حقوق خود در خانواده و جامعه.
ث) فراهم آوردن زمینه مشارکت زنان در تصمیمگیرىهاى خانواده.
ج) حمایت از زنان سرپرست خانواده.
هدف 2: کاهش فقر و تأمین عدالت اجتماعى
مهمترین شاخصهاى آن عبارتند از:
- توزیع درآمد
- یگانگى شغلى، آموزشى
- کمبود مشارکت
- آسیبپذیرى
- عدم امنیت
- کمبود دارایىها.
هدف 3: رشد سوادآموزى و گسترش تسهیلات آموزشى
سواد از بدیهىترین حقوق زنان روستایى است. سیاستهاى پیشنهادى براى این هدف شامل:
أ) محو بىسوادى و امکان استفاده از فرصتهاى برابر براى آموزش زنان و دختران روستایى.
ب) افزایش و گسترش تسهیلات آموزشى.
پ) توسعه آموزشهاى فنى - حرفهاى و ایجاد تمهیدات لازم جهت ورود دختران و زنان روستایى در محدودههاى مورد نیاز.
ت) تأکید بر تربیت آموزشگران خاص برنامههاى آموزشى - ترویجى.
هدف 4: فراهمآورى نیازهاى بهداشتى
حفظ سلامت افراد و تأمین حداقل نیازهاى اولیه از طریق گسترش اصول بهداشتى از اهداف مهم سیاستهاى ملى براى زنان روستایى است. در راستاى تحقق این هدف سیاستهاى زیر تدوین شده است:
أ) کاهش مرگ و میر، بیمارى، معلولیت زنان ناشى از حاملگى و زایمان.
ب) ازدواج دختران روستایى در سنین مناسب.
پ) عدم به کارگیرى زنان و دختران در مشاغل سخت زیانآور.
ت) ایجاد محیط کار بهداشتى براى زنان روستایى.
ث) آگاهى دختران و زنان از مسائل مربوط به بهداشت دوران بلوغ.
ج) تأمین آب آشامیدنى سالم و بهسازى محیط زیست.
چ) جلب مشارکت مردان جامعه در اجراى فعالیتهاى بهداشتى.
هدف 5: ارتقاى جایگاه اجتماعى زنان روستایى
حفظ منزلت و ارزش زن روستایى و نقش آنها به عنوان نیمى از جامعه اسلامى هدف تعیینشدهاى است که براى تحقق آن سیاستهاى زیر تدوین شده است:
أ) گسترش تحقیقات در باره نقش زن روستایى.
ب) ارتقاى آگاهىهاى عمومى و تأکید بر اصلاح باورهاى نادرست.
پ) ارتقاى روحیه خودباورى و ترغیب آنان بر مشارکت در فرآیند تصمیمگیرىهاى سیاسى.
ت) فراهم آوردن زمینه مشارکت سیاسى.
ث) حضور زنان در عرصههاى سیاستگذارى.
ج) حمایت از سازمانهاى غیر دولتى زنان.
چ) واگذارى کار زنان روستایى به خودشان.
پیشنهادها و نتیجهگیرى
1- افزایش امنیت شغلى و اصلاح قوانین کار به گونهاى که زنان روستایى بتوانند در بخش کشاورزى و صنعت مشارکت فعال داشته باشند.
2- موانع فرهنگى و حقوقى به عنوان مانع در کار و اشتغال زنان روستایى عمل مىکند. از جمله موانع فرهنگى مىتوان از مخالفت مردان با اشتغال بیرون از خانه یاد کرد. در زمینه موانع حقوقى هم دولت باید قوانینى تصویب کند که فرآیند اشتغال براى زنان روستایى آسان شود.
3- برخوردارى از زمین براى افزایش مشارکت زنان در بخش کشاورزى توسعه تعاونى تولیدى زنانه توصیه مىشود.
4- توسعه و تقویت تعاونىهاى تبدیل فرآوردههاى کشاورزى با مدیریت زنان روستایى.
5- رفع موانع فرهنگى زنان در دسترسى به منابع تولید از طریق ارائه آموزشهاى ترویجى و یا آگاهىرسانى با استفاده از رسانههاى ارتباط جمعى.
6- ارتقاى سطح سواد و آموزش زنان عامل مهمى در آگاهى آنها نسبت به حقوق خود است.
7- ارائه آموزشهاى لازم به مردان روستایى و افراد شهرنشین در مورد این حقوق.
8- بررسى مسائل جسمى و بهداشتى زنان روستایى؛ نیز بیان بهداشت و درمان و نقشى که در جلوگیرى از مرگ و میر زنان در حین وضع حمل در کشورهاى جهان دارند.
منابع: -
1- تلخیصى از گزارش نهایى طرح مطالعاتى بررسى وضعیت زنان روستایى کشور، چاپ اوّل، 1376، ناشر: سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزى.
2- حسین، شعبانعلىفمى، مقاله نیازسنجى آموزشى زنان روستایى (2 و 1)، ماهنامه جهاد، 1380، انتشارات معاونت ترویج و مشارکت مردمى.
3- گردهمایى زنان، مشارکت و کشاورزى (2)، 1376، انتشارات مؤسسه پژوهشهاى برنامهریزى و اقتصادى کشور.
4- عبدالعلى، لهسایىزاده، فصلنامه اقتصاد کشاورزى و توسعه، 1374، ناشر: وزارت کشاورزى.
5- سیدمحمد، هاشمى، مقاله حقوق اجتماعى - سیاسى زنان در چهار عرصه، مجله فرزانه، 1375، ناشر: انتشارات بانو.