شمیم یار
امام سجاد(ع):
«یا مَن اِذا سَألُه عَبْدٌ اَعطاهُ و اِذا اَمَّل ما عِندَهُ بلَّغَهُ مُناه؛
اى کسى که هر گاه بندهاى از تو چیزى خواست، به او عطا کردى
و هر گاه امیدى داشته باشد، او را به امیدش مىرسانى.»
از مناجات خمس عشره (الراجین)
به گلبرگهاى پرپر دل بنگرید که چگونه در دست نسیم امید و رحمت حضرت دوست سرگشته است. چه کسى به خوبى خدا شرط مهربانى مىشناسد و آداب باغبانى مىداند و راه و رسم دلدارى را بلد است؟
چگونه بنده چشم امید از خدا برگیرد، حال آنکه هنوز جاى نوازشهاى قدیمى او بر پر و بال شکسته کبوتر دل باقى است؟ مگر نه آنکه هر گاه به تیغ گناه بر خویش زخمى زدیم، او با عفوش، تیماردارمان بود و هر وقت در بیراهههاى بىسرانجام گمراهى از پاى افتادیم، او با رحمتش، بر سرمان سایه گسترانید و با هدایتش ما را به سوى وادى ایمن کشانید؟
پس کجا برود در راهماندهاى که به دستگیرى ارحمالراحمین انس دارد و چه کند دلشکستهاى که جز در خانه مهر او جایى نمىشناسد؟
گمان مىکنى خداوند چشمه جودش را از کسى که نهال امید به آمرزشش را در کویر خشکیده دل پرورانده، دریغ مىدارد؟
آدمى چطور مىتواند دل از سوداى مهر خدا برگیرد و درهمشکستگىاش را به یاد غیر او بند بزند؟ آیا خداوندى که غایت اشتیاق مشتاقان است و نهایت عشق عاشقان، رضایت مىدهد که غزال دل انسان که در کمند محبتش پاى بسته است، از دام عشق او بگریزد و برمد؟ آیا خداوندى که اشک را قبل از آنکه بر زمین فرو بریزد، به دست عطوفت پاک مىکند، اجازه مىدهد که شقایق به خون نشسته نگاه بنده در غم فراقش به دست غیر او پرپر شود و بر باد رود؟ آیا خداوندى که پرنده دعا را قبل از آنکه در هواى امیدش پر بگیرد، به آشیان اجابت مىرساند، قبول مىکند که پیاله خاطر آدمى از ساغر یاد دیگرى پر شود و عکس رخ محبوبى جز او بر آن نقش بندد؟
خدا را باید با امید همه امیدواران خواند و به رجاى همه آرزومندان صدا زد! ناامیدى، حرمان و حسرت، خارهایى هستند که هرگز در بوستان یاد خدا نمىرویند و خداوند رحیم و رحمان هرگز دل کسى را به چنین خارهایى نمىخراشد. پس با همه عشق و امید باید به سوى آغوش همیشه گشاده خداوند بال گشود.
نزهت بادى