رنگ شهادت
بر اساس خاطرهاى از شهید محمدجواد صدیقى
مریم عرفانیان
پیرمرد روى صندلى چوبى نشست؛ تابلوى تمامشده را روى سهپایه گذاشت و به کیسههاى پر از شنى چشم دوخت که دیگر کسى روى آنها ننشسته بود. جاى او روى کیسههاى شن خالى بود. به روزهاى گذشته فکر کرد. به روزى که تابلویش ناتمام بود. آن روز او ساکت و آرام روى کیسههاى پر از شن نشسته بود.
پیرمرد نگاه از چشمهاى نقاشى شده در تابلو برداشت و به او نگریست. قلممو را در رنگ چرخاند؛ دوباره به او چشم دوخت که بىحرکت نشسته بود و هیچ نمىگفت و پلک نمىزد! پیرمرد خندید و گفت: «چرا حرف نمىزنى؟»
او در حالى که سعى مىکرد تکان نخورد، لب از لب گشود و آرام جواب داد: «مىترسم نقاشىتون خراب بشه.»
دست پیرمرد لبه رنگى قلممو را روى بوم کشاند و گفت: «کار اولم که نیست عکس بیشتر بچههاى گُردان رو من کشیدم، حتى اونهایى که جاشون خالیه و حالا پیش خدا هستن ...»
او در حالى که سعى مىکرد تکان نخورد میان حرف پیرمرد دوید: «پس این یکى باید از همشون بهتر باشه.»
پیرمرد در حالى که مشغول رنگآمیزى چشمهاى نقاشىشده بود به او نگریست و گفت: «ولى چشمهاى تو یه جوریه. نمىشه اونها رو با رنگ ساخت، حالت غریبى دارن، انگار رنگ شهادت توى نگاهت موج مىزنه ...»
او به آرامى خندید و گفت: «گرفتى ما رو حاجى. ما حالا حالا توى جبهه کار داریم ...»
پیرمرد قلممو را روى سیاهى موهاى نقاشىشده چرخاند و ادامه داد: «نگاهت رو با هیچ رنگى نمىشه کشید. به تو که چشم مىدوزم قلبم مىلرزه و قلمم روى بوم نمىچرخه ...»
او در حالى که سعى مىکرد تکان نخورد گفت: «حتماً خبراییه ... شاید رفتنى هستیم ...»
نگاه پیرمرد از پشت شیشههاى عینک به دنبال قلممو دوید و ادامه داد: «دلم گواهه محمدجواد ... دلم گواهى مىده که تا ده روز دیگه این چشمها، مولاى خودشون رو مىبینن ...»
با این حرف، محمدجواد خودش را روى کیسههاى پر از شن جابهجا کرد و در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: «خدا از دلت بشنوه حاجى، شاید تکلیفمون مشخص بشه ... شاید روزى این نقاشى تنها یادگارى من از جبهه براى خانوادهام باشه ...»
و حالا ده روز گذشته بود و جاى او روى کیسههاى پر از شن، میان قاب نگاه پیرمرد خالى بود. دست نقاش، قلممو را در رنگ چرخاند؛ دامن قلممو میان رنگ سرخ غلتید.
پیرمرد نگاه از جاى خالى محمدجواد گرفت و به تابلوى تمامشدهاش چشم دوخت. آخرین حرفهاى او در ذهنش تکرار شد و در حالى که مبهوت رنگ چشمهاى نقاشىشده بود، رنگ سرخ را بالا، گوشه چپ تابلو کشید.