زن نماد مهر و عطوفت است
گفتگو با خانم زهرا خراسانى، نویسنده آثار قرآنى
مریم بصیرى
خانم «زهرا خراسانى» که سالها زیر نظر اساتید پیرامون علوم قرآنى مطالعه کرده و دروس حوزه را تا حد سطح یک به پایان برده، نویسنده دو کتاب با موضوعات قرآنى «نقش گفتگو در قصههاى قرآنى» و «اسرار ملکه صلح (شخصیت در قصههاى قرآنى)» است. سومین کتاب این نویسنده، «نویسندگى خلّاق» نام دارد که آموزش نویسندگى با بهرهگیرى از داستانهاى قرآن است. وى در حال حاضر مشغول نوشتن سه کتاب دیگر مىباشد.
روى آوردن این نویسنده کاشانى از داستان کوتاه و رمان به مقالات سیاسى و اجتماعى و همکارى 18 ساله با مطبوعات و سپس گرایش به علوم قرآنى، نکتهاى است که ما را به سوى این گفتگو مىکشاند.
خانم خراسانى مىگوید: «پس از سالها نوشتن خاطرات جنگ، نقد و مقالات و تحقیق روى مسائل سیاسى و تاریخى روز، چهار سال پیش قصد داشتم رمانى بنویسم که یکى از بزرگان به من گفت رمان را هر کسى مىتواند بنویسد، لااقل چیزى بنویس که به دردِ آخرتت هم بخورد. من هم با همفکرى همسرم به این نتیجه رسیدم که شروع به مطالعه در مورد قرآن بکنم و در این مورد کتابهاى دنبالهدارى بنویسم.»
پس در واقع قصد دارید پس از پرداختن به عناصر شخصیت و گفتگو در قرآن، به دیگر عناصر داستانى موجود در قرآن هم اشاره کنید؟
بله، منتظر فرصتى هستم که بتوانم روى تمام داستانهاى قرآن کار کنم و عناصر داستانى را در آنها بیابم.
مطالعه روى قرآن و مفاهیم آن چه تأثیرى بر روى شما و تفکراتتان داشت؟ این تأثیر روى خانوادهتان به چه صورت بود؟
وقتى با تفکر وارد قرآن مىشویم نگاه ما به تمام پدیدههاى خلقت تغییر مىکند. اندیشه سبب مىشود دید ما به جهان عوض شود. قرآن تنها وسیله سنجش حق از باطل است. اگر قرآن را درست نخوانیم و روى آن فکر نکنیم، حق نداریم بهانهگیرى کنیم و بگوییم چرا اینجاى دنیا این طور است و چرا آن طور نیست.
اگر تأثیر قرآن در زندگىام نبود، امکان نداشت زندگى سادهام را با توجه به زندگى تجملى اطرافیانم تحمل کنم. قرآن موجب شده است که دیگر به روزمرگىها توجه نکنم. من سه دختر دانشجو و یک پسر پشت کنکورى دارم و سعى کردهام آنها را با تربیت قرآنى آشنا کنم. در قرآن به زنان توجه ویژه شده است پس من به دخترانم بیشتر توجه دارم تا به پسرم.
از سوى دیگر من مىدانستم که آشپزى و بچهدارى جزو وظایف دایمى زنان نیست و همسرم نیز اعتراضى نداشت و همراه بسیار خوبى در طول بیست و پنج سال زندگى مشترک براى من بوده و هست.
شروع زندگى ما در شکلگیرى جریانات سیاسى بود و فشارهاى زیادى روى زندگىام بود. دعواهاى ما هم بر خلاف تمام زوجین هیچ ربطى به مسائل خانوادگى نداشت و تماماً سیاسى اجتماعى بود. ما تعامل خوبى با هم داشتیم و حرف همدیگر را درک مىکردیم و هیچ کدام مزاحم فعالیتهاى همدیگر نمىشدیم.
همسرم در زندگى با من بسیار صبور بوده و همراه همیشگى من. ایشان نتوانسته زندگى دنیوى و رفاه بسیار به من بدهد ولى در عوض بسیار باگذشت بوده که فکر کنم تنها به همین خاطر جزو رستگاران خواهد بود.
از دید شما نگاه خداوند رحمان در قرآن به زنان چگونه است؟
در نگاه کلى باید گفت زن و مرد در قرآن هیچ فرقى با هم ندارند. در آیه اول سوره نساء ذکر شده است که زن و مرد از نظر خلقت هیچ فرقى با هم ندارند. اینکه برخى زنان مدعى هستند از اول بدبخت خلق شدهاند و به پاى مردان نمىرسند، اشتباه است.
باید گفت دو گروه رستگار نمىشوند؛ اول زنهایى که فکر مىکنند از نظر خلقت در حقشان کوتاهى شده و عدالت به کار نرفته است، و گروه دوم مردانى که فکر مىکنند برتر از زنان هستند. قرآن مىفرماید بترسید از خداوند که شما را از نفس واحد آفرید. هیچ کس نمىتواند آیهاى در قرآن بیابد که نگاه خداوند به زن پایینتر از مرد است. قرآن دیدگاه جنسیتى ندارد. یک سرى از آیات قرآن است که جنبههاى هنرى بسیار دارد. برخى به این جنبههاى هنرى آیات کمتر توجه داشته و زن را تنها از نظر جنسیتى و فیزیکى در قرآن نگاه مىکنند؛ لذا آن چیزى که حق واقعى زنان است و در قرآن به آن اشاره شده در پرده مىماند.
نام کدام یک از زنان به صورت خاص در قرآن کریم آمده است و چه ویژگى مهمى دلیل یاد کردن نام آنها بوده است؟
نام در قرآن خیلى اهمیت ندارد و خداوند تنها نام حضرت مریم را آورده است. دلیل هم مىتواند انتخاب حضرت مریم به عنوان مادر کسى باشد که تاریخ را تغییر مىدهد.
مادر حضرت مریم که نذر کرده بود بعد از تولد فرزند پسرش، او را به معبد بسپارد، وقتى دخترى به دنیا آورد به خدا شکایت کرد که من پسرى مىخواستم و حال آنکه این فرزند دختر است. خداوند نذر وى را قبول مىکند و حضرت مریم به معبد مىرود. باید توجه داشت که به معبد رفتن یک زن در آن زمان امرى بسیار غریب بوده. علماى یهود عقیده داشتند که حوا آدم را فریب داده است پس نسبت به زنان بىتوجه بوده و حتى آنان را نجس مىدانستند و اجازه دخالت در هیچ کار مردانهاى را به زنان نمىدادند. حال فکر کنید در چنان شرایطى یک زن بخواهد به معبد خاصى که مقر علماى یهود است برود.
دلیل دیگر مىتواند انتخاب حضرت زکریا به عنوان سرپرست و مربى حضرت مریم از سوى خداوند باشد. پروردگار به حضرت زکریا پسرى مىدهد ولى او از مریم مراقبت مىکند و یک زن به خواست خدا چنان قدرتى مىیابد که به معبد مىرود.
مسئله دیگر این است که حضرت مریم تنها کسى است که بدون درخواست روزى از خداوند، همیشه از بهشت روزى داشته و قبل از او کسى چنین نبوده است.
ویژگى دیگر، متوجه کردن مردم به تولد حضرت عیسى(ع) است. در سوره عمران، آیه 59 آمده است که خلقت عیسى(ع) به مانند خلقت حضرت آدم(ع) است. در واقع مىتوان گفت تولد عیسى(ع) به گونهاى رازگشاى خلقت آدم است.
در واقع چنین مىتوان گفت که مهمترین ویژگى حضرت مریم در ساختارشکنى است که در یهود ایجاد مىکند. وقتى یهودیان زن را بشر حساب نمىکردند، رفتن مریم به آن مکان، کارى فوقالعاده بوده و شاید بتوان گفت به نوعى شبیه بتشکنى حضرت ابراهیم(ع) بوده است. پروردگار رفتن حضرت مریم را به معبد قبول داشت و عظمت این کار قابل مقایسه با هیچ چیز نیست.
حضرت مریم به خاطر زایمان عجیبش و همچنین به خاطر پاکدامنىاش در قرآن مهم است.
هر چند حضرت زهرا(س) نامش در قرآن نرفته است، ولى از او به عنوان «کوثر» یاد شده و سوره کوثر به وى اختصاص دارد. آسیه هم با وجود اینکه زنى بسیار باایمان است ولى اسمش در قرآن نیست. آسیهاى که به خدا مىگوید خانهاى نزد خودت مىخواهم و خداوند مىفرماید خانهاى براى وى در نظر گرفته است. آسیه همسر فرعون است و تمام مادیات براى وى فراهم است ولى او به همه چیز پشت پا مىزند و به فرعون مىگوید تو خدا نیستى. آسیه هم نمادى از فرد باایمان براى زن و مرد است. آسیه قبل از همه، متوجه ادعاى دروغین فرعون شد و به خداوند پناه برد تا اینکه فرعون به فکر قتل وى افتاد.
«زلیخا» نیز نماد هواپرستى است اما این بدان معنى نیست که زن اغواگر است. تحریک مرد توسط زن در قرآن منفور است مثل کارى که زلیخا کرد. در قرآن آمده است اول باید مردان مراقب چشمان خود باشند و سپس زنان خود را بپوشانند. قوم لوط که اصلاً به زن توجهى نداشتند ولى قومى فاسد بودند. بنابراین ایجاد فساد تنها به زنان مربوط نمىشود. البته در قرآن آمده است که آرایش، نماد زنان جاهلیت بوده و تحریک مردان در جامعه به وسیله زنانى که آرایش مىکنند، حرام است.
ملکه سبا هم زن دیگرى است که در قرآن به آن اشاره مىشود ولى نام «بلقیس» نمىآید. این ملکه در قرآن نماد پادشاهىِ زن است و به جاى اینکه خداوند روى اسم وى تأکید کند، به قدرتش اشاره مىکند و حکومت قدرتمندى که این زن در کشورش داشته است.
در قرآن در مورد پوشش و برخوردهاى اجتماعى چه توصیههایى به زنان شده است؟
زنان در قرآن دو دسته هستند و کمى دستورات در مورد آنها با هم فرق دارد. اول زنانِ خاص که بنا به آیه 32 سوره «احزاب» تنها زنان پیامبر(ص) هستند. از آنجایى که پیامبر اکرم(ص) در آن زمان در موقعیتى بسیار حساس و خطیر بودند و کفار از هر بهانهاى به ضرر ایشان استفاده مىکردند، لذا در قرآن آمده است که زنان پیامبر(ص) شبیه هیچ کدام از زنان نیستند و باید بسیار مراقب خود و پردهنشین باشند و مانند زنان جاهلى آرایش نکنند و لباس نپوشند.
آن وقت بیشتر معتقدند که این ویژگىهاى خاص که براى زنان پیامبر(ص) وضع شده باید در مورد همه زنان اجرا شود و مثلاً زنان اصلاً از خانه بیرون نیایند. در صورتى که خداوند این محدودیت را خاصِ زنانِ پیامبر(ص) قرار داده است. قرآن در جایى دیگر خطاب به کل زنانِ مؤمن مىفرماید طورى بیرون نیایند که مردان را تحریک کنند. در آیه 35 سوره «نور» به طور صریح روى جلوه تحریککننده زنان و قبح آن صحبت شده است.
در همان سوره «احزاب» خداوند به دلیل موقعیت خاص پیامبر اکرم(ص) به وى مىفرماید که به زنانش بگوید اگر طالب دنیا هستند آنان را طلاق بدهد تا به دنبال زندگى خود بروند. حتى گناه و ثواب زنان پیامبر(ص) دو برابر دیگران حساب مىشود پس این زنان با دیگر زنان فرق دارند.
بعد از زنان پیامبر، زنان دیگر جزو زنان عام هستند و نمونه آنان دختران حضرت شعیب هستند. اگر قرار بود تمام زنان پردهنشین باشند و از خانه خارج نشوند، نباید دختران شعیب به کار دامدارى که کارى مردانه در آن زمان بوده مشغول شوند.
در آیات چندى از قرآن در مورد روابط اجتماعى زن و مرد فقط در مورد فساد هشدار داده شده است، یعنى اگر روابط کارى همراه با فساد نباشد مشکلى ندارد و نمونهاش برخورد دختران شعیب است.
با توجه به کتاب «اسرار ملکه صلح» شما، شخصیت واقعى بلقیس در قرآن چگونه است؛ در حالى که خرافات بسیارى در مورد این پادشاه زن بر سر زبان مردم عامى و حتى برخى نویسندگان است؟
خرافاتى که در مورد ملکه سبا مىباشد از تورات و قصههاى انجیل آمده و وارد ادبیات شرقى شده است که همهاش با آیهاى از قرآن منتفى مىشود. آیهاى که نشان مىدهد بلقیس پادشاه آفتابپرستان بوده که توسط حضرت سلیمان(ع) ایمان مىآورد. خواندن زندگى این ملکه براى زنان بسیار خوب است تا بدانند که یک زن چقدر مىتواند از لحاظ دنیایى نیز قدرت داشته باشد و حکومتى چنان مجلل را اداره کند. خداوند در سوره «سبا» و «نمل» نیز خداوندِ این کشور را توصیف مىکند. اما قصههاى عامیانه بسیارى تحت تأثیر اسطورههاى عهدین در مورد بلقیس روایت مىشود. در این قصهها ملکه، زنى زیباست که حضرت سلیمان شیفته وى شده است و یا گاهى پادشاهى سلطهگر و خوشگذران است که سلیمان نبى را عاشق خود کرده و سلیمان از سرِ دلسوزى ملکه را به دربار خود راه داده و بلقیس نیز به خاطر سلیمان(ع) مردم کشورش را فراموش کرده و کشور سبز و خرم سبا را رها کرده است. در حالى که در قرآن هیچ نشانهاى از این شیفتگى وجود ندارد. حضرت سلیمان طبق فرمان خداوند وظیفه داشت ملکه را به دین الهى دعوت کند نه به خلوت خود و طبق نص صریح قرآن ملکه سبا تسلیم امر خداى سلیمان شد نه خودِ سلیمان.
در کتابهاى تحریفشده مسیحیان و یهودیان و اساطیر غربى و همچنین در برخى اسطورههاى ایران زنان نماینده شیطان و نفس اماره هستند و این حواست که آدم را مىفریبد و نه شیطان. نگاه قرآن در این زمینه به زنان چگونه است؟
در قرآن آمده است که خداوند به آدم مىفرماید شیطان دشمن تو و همسرت است. اینکه مىگویند حوا با شیطان شریک است، براى این است که مىخواهند زنان را تابع مردان کنند و قدرت تفکر را از آنها بگیرند.
در عصر حاضر زنان اسیر جنبههاى بیهوده زندگى شدهاند چرا که از اندیشه دور افتادهاند و به سوى سستى و بیهودگى مىروند. در صورتى که در قرآن روى اندیشه صحیح زن تکیه شده است. اندیشه چیزى ذهنى است و وقتى ذهن درگیر مسائل روزمره مىشود و فشار زندگى و تحکمهاى مردانه بر زنان حاکم مىشود، قدرت اندیشه از آنان گرفته شده و ذهنشان در حد مسائل سطحى زندگى مىماند. امروزه زن دچار بحران فکرى و عقدههایى است که سالیان سال به او و همجنسانش وارد شده است. چنین زنى چگونه مىتواند رحمت و مودت داشته باشد. در مکاتب الهى زن نمادى از مهربانى و رحمت است و در مکاتب شیطانى زن نماینده شیطان مىباشد.
قرآن کریم مىفرماید زن و مرد براى آرامش همدیگر هستند. پس باید زن صاحب اندیشه باشد تا بتواند مایه آرامش شود. اگر نگاهى سطحى به زنان شود و یا اینکه فشارهاى عصبى بر آنان وارد آید، یک زن چگونه مىتواند مهربان باشد و موجب آرامش همسرش شود؟ همین بىتوجهى به زنان به مرور زمان باعث شده است که آنان تحت فشارهاى روانى باشند و روانشناسى هم اثبات کرده که چنین آدمى نمىتواند مهربان باشد پس طبیعى است که زندگى خانوادگى خیلى راحت از هم مىگسلد.
اگر حقوق زن در برابر مرد متقابلاً تعریف نشده باشد، مغایر با این آیه مىشود، چرا که در آن صورت امکان ندارد زوجین بتوانند براى همدیگر آرامش به ارمغان بیاورند.
دختران نیز نباید در خانه و جامعه توسرىخور باشند بلکه والدین باید به این فکر کنند که دختران با توجه به مادرشدنشان در آینده احتیاج به رسیدگى ویژهاى دارند و باید از نظر خوراک و آسایش روانى در حد مطلوبى باشند.
از کتاب «نقش گفتگو در قصههاى قرآنى» شما چنین برمىآید که قصد دارید از رازهاى بىشمارى که در ماجراهاى قرآنى نهفته است، به وسیله ادبیات داستانى رازگشایى کنید. چگونه به این فکر رسیدید؟
هر چند قرآن ساده است ولى در قرآن رازهایى نهفته است و تلاش من این بود که بتوانم با ادبیات داستانى تصاویر پنهانى قرآن را از پسِ سادگى آن نشان دهم. رازهاى قرآن با خواندن عادى و حفظ کردن آن آشکار نمىشود بلکه با توجه به معانى و تفاسیر آنها و همچنین روش پرسش و پاسخ از مفاهیم قرآن مىتوان به آن رازها دست یافت.
پس بر همین اساس است که در کتاب سومتان «نویسندگى خلّاق» بر خلاف دیگر کتابهاى رایج آموزش نویسندگى، شیوه پرسش و پاسخ را باب کرده و در پایان هر مبحثى مخاطبتان را به تحقیق و جستجو و یافتن پاسخ رموز قرآن دعوت کردهاید؟
بله. من مىخواستم با این کتاب سبک جدیدى را در آموزش داستاننویسى رایج کنم. متأسفانه در حال حاضر آموزشها همه پیرو سبک غربى هستند و به همان کتابهاى نویسندگان غرب ارجاع داده مىشوند اما من قصدم این بود که تمرینهاى دروس، همهاش قرآنى باشد و همین تمرینها شیوه تدریس جدید من است و آن را در کلاسهاى داستاننویسى پیاده کرده و نتیجه گرفتهام. مثلاً به هنرجویان مىگفتم جریان سیال ذهن را در داستانهاى قرآن پیدا کنند و یا اینکه در سوره «قدر» روى نمادهاى آیات کار کنند و در حد معقول طورى که خلاف آیات نباشد روى طریقه آمدن فرشتهها خیالپردازى کنند و مثلاً طرح داستانى بنویسند.
البته در همین جا هم مىخواهم از فرصت استفاده کنم و یکى از همین روشهاى پرسش و پاسخ را مطرح کنم. دوست دارم خوانندگان مجله شما نیز روى آن فکر کنند و جوابش را برایتان ارسال کنند.
مثلاً در سوره «منافقین» در آیات آغازین، رازى نهفته است؛ بخصوص در آیه اول، جایى که خداوند به پیامبر اکرم(ص) مىفرمایند منافقین شهادت مىدهند که تو پیامبرى، خدا هم شهادت مىدهد که تو پیامبرى، اما خداوند شهادت هم مىدهد که منافقان دروغگو هستند.
معناى ظاهرى این آیات مشخص است ولى در باطن آنها رازى نهفته است که فقط افرادى که روى قرآن مطالعه مىکنند مىتوانند به آن راز پى ببرند.
تربیت نیروهاى جوانِ مستعد به داستاننویسى با کمک گرفتن از داستانهاى قرآنى، روش بسیار خوبى است که مىتواند جوانان را بیشتر با قرآن مأنوس کند.
با توجه به اینکه به تازگى سینماى معناگرا و ساخت سریالهاى مذهبى در سینما و تلویزیون باب شده است، نظرتان در باره نگاه به زنان مسلمان در این فیلمها چیست؟
به نظر من مهمترین بدعتگذارى در اسلام در سینماى ایران سریال امام على(ع) بود. در این سریال «قطام» همان شیطان است که باعث شهادت حضرت على(ع) مىشود، در حالى که وقتى به اصل ماجرا برسیم مىبینیم اصلاً در حادثه شهادت این حضرت فردى به نام قطام وجود خارجى ندارد. «جرجى زیدان» که نویسندهاى مسیحى است، قطام را در دنیاى ادبیات خلق مىکند و متأسفانه این خرافه وارد اسلام مىشود و همین تلویزیون جمهورى اسلامى چندین فیلم از شهادت حضرت على(ع) با حضور قطام نشان مىدهد. من حتى تحقیق کرده و به این نتیجه رسیدهام که در تاریخ بشرى قطام نام مادر یکى از بچههایى بود که قوم ثمود مىگفتند قرار است ناقه صالح را پى کند پس بچهها را کشتند تا چنین اتفاقى نیفتد.
حالا یک نویسنده آنقدر قدرت داشته که این اسم را وارد باور عامه کرده است و مردم همه چیز را از یک زن مىدانند. کسى حق ندارد به اسم فیلم، تاریخ اسلام را تغییر دهد.
جدیدترین فیلم هم سریال «او یک فرشته بود» است که باز زن شیطان است و باز تأییدى است بر تفکرات یهود.
اخیراً هم شنیدهام در سریال حضرت یوسف(ع) که هنوز به نمایش در نیامده، نامادرى حضرت یوسف، برادران وى را تحریک مىکند تا یوسف را بکشند. اگر فیلم با چنین صحنههایى به نمایش در آید، باید واقعاً متأسف باشیم. خداوند مىفرماید تحریف کردن قرآن گناه است. در آیات 8 و 9 سوره «یوسف» آمده است برادران به دلیل حسادت، یوسف را کشتند و هیچ زنى در اینجا محرک برادران نبود. برادران حتى مىگفتند پدرمان گمراه است؛ ما یوسف را مىکشیم و بعد توبه مىکنیم و پدرمان مال خودمان مىشود.
با توجه به تربیت قرآنى فرزند، فکر مىکنید در حال حاضر مشکل اصلى ما در جامعه فعلى از لحاظ تربیت فرزندان چیست؟
در طول تاریخ بشر اندیشههاى نو مثل هوا از هر روزنهاى وارد زندگى بشر مىشوند. اگر مسئولان کشور تلاش کنند جلوى این تفکرات را بگیرند، شدت هجوم بیشتر خواهد شد. مسئولان باید با اندیشههاى ناب به مبارزه با پیرایههاى ضد اسلامى قیام کنند. همیشه از مجموعه دو تفکر متضاد تفکر سوم ایجاد مىشود و این تفکر سوم خطرساز است. اگر روى مسائل کمارزش به جوانان فشار وارد آید در نهایت این تضاد جوانان و مسئولان به ضرر اسلام تمام خواهد شد. همه چیز با فشار خراب مىشود. مسلمانان خارج از کشور حتى گاه بیشتر از برخى جوانان ایرانى روى حجاب و عقایدشان پاىبند هستند.
در قرآن روى رعایت حق همدیگر و سازش تأکید شده است آن وقت در این شرایط فعلى دو نفر نمىتوانند با هم بسازند و هر روز مشکلات جدیدى باب مىشود در صورتى که اگر جامعه بر اساس اسلام واقعى و قرآن ساخته شود، کمتر چنین مشکلاتى خواهیم داشت.
با تشکر از شما و فرصتى که براى این گفتگو در اختیار ما قرار دادید.