سخن اهل دل
نماز عشق
(در سوگ حضرت ابوالفضل(ع))
چشمم از اشک پر و مَشک من از آب تهى است
جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهى است
به روى اسب قیامم به روى خاک قعود
این نماز ره عشق است کز آداب تهى است
جان من مىبرد آن آب کزین مشک چکد
کشتىام غرق در آبى که ز گرداب تهى است
هر چه بخت من سرگشته به خواب است حسین
دیده اصغر لب تشنهات از خواب تهى است
دست و مشک و عَلَمى لازمه سقایى است
دست عباس تو از این همه اسباب تهى است
مشک هم اشک به بىدستى من مىریزد
بىسبب نیست اگر مشک من از آب تهى است
شعر آن است (شهابا) که ز دل برخیزد
گیرم از قافیه و صنعت و القاب تهى است
سیدشهابالدین موسوى
تجسم قیام
همواره تجسم قیام است، حسین
در سینه عاشقان پیام است، حسین
در دفتر شعر ما، ردیف است هنوز
دلچسبترین شعرِ کلام است، حسین
معصومه جمهورى
سجاده سبز شکوه
وقتى که شکستهدل، دعا مىکردى
سجاده سبز شکر، وا مىکردى
حتى دل سنگ هم به داغ تو گریست
آن دم که خدا خدا، خدا مىکردى
سیده راضیه هاشمى
یک جرعه زلال آب
در باور شب، شهاب بودن عشق است
همصحبت آفتاب بودن عشق است
در کرب و بلا، به روى لبهاى حسین
یک جرعه زلالِ آب بودن عشق است
مژگان دستورى
امیر عدل
اگر چه بىکسان را دردِ تنهایى ز جان بیزار خواهد کرد
طبیب آشنا درمان درد مردم بیمار خواهد کرد
ندا خواهد رسید از عرش کاى مردم امیر عدل مىآید
هلا! ظالم چگونه کردههاى خویش را انکار خواهد کرد
کسى از جنس نور و روشنى از سمت و سوى مکه مىآید
همان نورى که با شام ستم با تیرگى پیکار خواهد کرد
به دستى تیغ، تیغ انتقام و دست دیگر پرچم سرخى
در آن ساعت به کعبه تکیه خواهد زد چنین اظهار خواهد کرد
الا اى اهل عالم، این منم تنها ولىّ و آخرین منجى
حمایت از من اینک ذات حىّ خالق دادار خواهد کرد
چنان از عمق جان فریاد خواهد کرد آن اسطوره مردى
که پژواک صدایش، چشمهاى خفته را بیدار خواهد کرد
چنان رعبى به دلها خواهد افکند آن سفیر دولت ایمان
کزو قالب تهى خصم خدا و دشمن غدّار خواهد کرد
زمین روزى که پر خواهد شد از نامردى و نامردمان آن روز
فقط یک مرد خواهد آمد و مردانگى تکرار خواهد کرد
همان مردانه مرد و آسمانى مرد و تنها مرد و والا مرد
همان مردى که نامردان عالم را ذلیل و خوار خواهد کرد
همان مردى که چندین قرن داغ یاس پرپر را به دل دارد
اگر آید، قصاص ظلم بىحد و جفاى خار خواهد کرد
گره از کار مظلومان عالم مىگشاید آن معزّالاولیا آرى
همان منجى که روزى خواهد آمد خصم را بر دار خواهد کرد
اگر آن شهریار ملک دین روزى براى انتقام آید
خدا داند چه سان با ظالم و گردنکشان رفتار خواهد کرد
ز دشمن انتقام یاس را آلاله را خواهد گرفت آن روز
که برپا دادگاه قصه تلخ در و دیوار خواهد کرد
از آن رهزن، از آن قومى که روزى آشیان وحى سوزاندند
سؤال از ضرب سیلى روى نیلى، آتش و مسمار خواهد کرد
یقین دارم که روزى خواهد آمد وارث بر حق ابراهیم
بت و بتخانه را خواهد شکست و طاغیان را زار خواهد کرد
امیر عدل، شاه ملک عشق، آن تکسوار، آن روز عالم را
بهشت از بهر مظلومان و گورستان استکبار خواهد کرد
حسن غفارى