شهید مطهرى، روشنگر مقام، شخصیت و حقوق زن در اسلام
احمد حیدرى
دوازده اردیبهشت یادآور شهادت استاد مطهرى، «متفکر، فیلسوف، فقیه عالىمقام»، «دانشمند و اسلامشناس عظیمالشأن» است؛ «مردى که در اسلامشناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کمنظیر بود»، صاحب «قلمى روان و فکرى توانا در تحلیل مسائل اسلامى و توضیح حقایق فلسفى به زبان مردم و بىقلق و اضطراب»، کسى که «در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود» و «آثار قلم و زبانش بىاستثنا آموزنده، انسانساز و روانبخش است.»(1)
استاد شهید مرتضى مطهرى تبیین حقایق دین و مسائل اسلامى را وجهه همت خود قرار داد و در عصر دینستیزى و دینگریزى توانست با بیان روان، متین و مستدل خود موج بازگشت به دین و معنویت را گسترش دهد و ژرفا بخشد.
در دوران ستمشاهى و حاکمیت فرهنگ طاغوتىِ غربگرا، مباحث مربوط به مقام و حقوق زن به شدت مورد توجه قرار گرفته و غرب به عنوان مدافع حقوق و شخصیت زن و اسلام به عنوان مخالف و ضایعکننده مقام و حقوق او معرفى مىگردید؛ از اینرو استاد شهید بیان معارف و احکام متین و عادلانه اسلام در مورد مقام و حقوق زن را ضرورى تشخیص داد و طلایهدار این بحث ارزشمند در قرن جدید گشت. با توجه به دفاع ارزشمند، استدلالى و محکم ایشان در این صحنه، مناسب بود در سالگرد شهادت آن عزیز، به بهانه بزرگداشت مقام والاى ایشان برخى ویژگىهاى فکرى و علمى آن استاد در زمینه مسائل زنان و خانواده را بازگو کنیم:
1- ایمان به حقانیت و بقاى دین:
ایشان در مورد دین دو اعتقاد اصیل و ریشهدار داشت. اول اینکه دین را از خدا مىدانست(2) و حقتعالى را ولىّ و حافظ آن مىدید که بر حفظ آن توانا بوده و به هیچ وجه مغلوب نمىگردد(3) و بندگان خدا از جمله عالمان دین را «ید اللَّه» در این میدان مىدید.(4) با توجه به این بینش و باور عمیق بود که دین را شکستناپذیر مىدانست و از هجمههاى علیه دین وحشت نداشت و حتى اگر خود را در مقام دفاع ناتوان مىدید، یقین داشت که خدا به وسیله دیگران دفاع خواهد کرد و دینش را پیروز خواهد نمود.
دوم اینکه دین اسلام را دین حق مىدانست و یقین داشت که حق ثابت، پایدار، بادوام، برهانپذیر و ماندنى است و پشتوانه دارد و حتى اگر در کوتاهمدت باطل بر آن غلبه یابد و آن را بپوشاند، ولى باطل بىثبات و نابودشدنى است و با گذشت دوره جولانش، فروکش کرده و از بین مىرود و حقِ ثابت و پایدار آشکار مىگردد و غالب مىشود.(5)
با همین اعتقاد بود که به بازخوانى دقیق متون دینى در مورد مقام و حقوق زن پرداخت و در عصر جاهلیت طاغوت به دفاع از تعالیم دین در این زمینه همت گمارد و مباحث و بیاناتش هم در آن زمان و هم تا به حال همچنان مورد توجه پرسشگران بوده و هست و اذهان بسیارى را قانع کرده و تشویشهاى فراوانى را زدوده است.
2- ایمان به حقجویى و فطرت پاک انسانها:
اعتقاد عمیق به فطرت حقجو و حقشناس در همه انسانها ایشان را مطمئن ساخته بود که مىتوان در میدان مجادلات فکرى به دفاع از حق پرداخت و یقین داشت که غالب مخاطبان و شنوندگان توان شناخت حق را دارند و جاذبه حق آنان را به سوى خود خواهد کشید و بسیارى از پرسشها، ابهامها و تردیدها ناشى از نداشتن و برخاسته از فطرت حقجوى انسانهاست که باید این عطش داشتن با زلال ناب حقایق به سیرابى رسد و این گونه نبود که پرسشگران، اعتراضکنندگان و توضیحخواهان را بىدین، هواپرست و ولنگار بداند. ایشان بسیارى از پرسشها و تردیدها را ناشى از سوء فهمها و تبیینهاى غلط مىدانست و به همین جهت در صدد ارائه آموزههاى ناب و منطقى اسلام در زمینه حقوق و مقام و وظایف زن برآمد. در همان زمان کسانى بر ایشان خرده گرفتند که: «مردم بىاعتقادى که بر دستورهاى اسلام اعتراض مىکنند، به این مقدار از بیانها که از آقاى مطهرى صادر مىشود، قانع نمىشوند؛ «لَنْ ترضى عنک الیهودُ و لا النصارى حتّى تتّبع ملَّتَهم». شما براى جلب آنان به اسلام مىگویید: اسلام مانع ورود زن در اجتماع و رانندگى کردن و فروشندگى کردن نمىشود و دستورهاى خانهنشینى زن را به عنوان توصیههاى اخلاقى و امور غیر لازم، از اسلام حذف مىکنید ولى آنها به این قدر قانع نمىشوند؛ از شما توقع دارند که تمتعات جنسى غیر از زنا را نیز حل کنید و اگر در این مرحله هم تسلیم آنها شوید، پیشنهاد مىکنند که چه مانعى دارد که زنا با قرص جلوگیرى تجویز شود و هلّم جرّا. حقیقت این است که هر سخنى را هر کسى نمىپذیرد و براى این انکارها و اعتراضها ریشههایى غیر از ندانستن فلسفه احکام وجود دارد.»
استاد در جواب ایشان مىگوید:
«مردم از مادر بىاعتقاد نزاییدهاند بلکه بالعکس متمایل و علاقهمند و به نوعى معتقد زاییده شدهاند؛ «کلُّ مولودٍ یُولَد على الفطرة». آنچه مردم را بىاعتقاد کرده و مىکند این است که تا خود مستند به سائقه فطرت و مطابق دستور قرآن تعقل کنند و بصیرت یابند، فوراً آنها را مصداق «لن ترضى عنک الیهود و لا النصارى» و مصداق «سأصرف عن آیاتى الذین یتکبّرون فى الارض» قرار دادیم.»(6)
استاد به صراحت اعلام مىکند:
من بر خلاف بسیارى از افراد از تشکیکات و ایجاد شبهههایى که در مسائل اسلامى مىشود، با همه علاقه و اعتقادى که به این دین دارم، به هیچ وجه ناراحت نمىشوم بلکه در ته دلم خوشحال مىشوم زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کردهام که این آئین مقدس آسمانى در هر جبهه از جبههها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده، با نیرومندى و سرفرازى و جلوه و رونق بیشترى آشکار شده است. خاصیت حقیقت هم این است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک مىکند. شک مقدمه یقین و تردید پلّکان تحقیق است ... بگذارید بگویند و بنویسند و سمینار بدهند و ایراد بگیرند تا آنکه بدون آنکه خود بخواهند وسیله روشن شدن حقایق اسلامى گردند.(7)
داستان تدوین مجموعه «نظام حقوق زن در اسلام» به خوبى بیانگر این دیدگاه استاد و حقانیت آن است. در اوج حاکمیت فرهنگ طاغوتى و جاهلیت مدرن شاهنشاهى، حرکتى توفنده در جهت تعویض قوانین مدنى - که برگرفته از دین اسلام بودند - در کشور مشاهده شد که نگرانىهاى عمیقى در میان متدینان به وجود آورد. در این میان ابراهیم مهدوى زنجانى از قضاتى بود که بیش از همه در این زمینه فعالیت داشت و لایحهاى در چهل ماده به عنوان جایگزین پیشنهاد کرد و در مجله «زن روز» به چاپ سپرد. با وساطت یکى از روحانیان محترم تهران، بنا شد آقاى مهدوى در همان مجله از مواد پیشنهادى خود دفاع کند و استاد شهید در مقابل به دفاع از قانون اسلام و نقد آن مواد بپردازد. با اینکه شش هفته بعد از شروع این مجادله کلامى، مهدوى دار فانى را وداع گفت ولى خوانندگان و گردانندگان مجله زن روز زمان طاغوت به اصرار از استاد تداوم بحث را خواستار شدند و آن سلسله مقالات بعد از آن در قالب کتابى به نام «نظام حقوق زن در اسلام» بارها چاپ شد و مورد توجه عموم قرار گرفت و توانست موج توفنده علیه قوانین اسلام در مورد زن را متوقف کرده و محو نماید.
3- مبارزه در دو جبهه:
استاد شهید در زمانى به تبیین اسلام ناب و دفاع از مقام و حقوق زن در اسلام پرداخت که دو تفکر جاهلیت مدرن طاغوتى و جمود و تحجر به مثابه دو تیغه قیچى - به ظاهر متضاد و در واقع هماهنگ - به منزوى کردن اسلام و روگردان ساختن عموم از آن همت گماشته بودند. جاهلیت مدرن، پیشرفت و ترقى را در بىحجابى، لاقیدى، کنار زدن احکام دین و ... معرفى مىکرد و تحجر نیز اسلام را خواستار خانهنشینى زن و اکتفاى او به نقش مادرى و همسرى و محروم از بسیارى حقوق مىنمایاند و این خود بهانه طرفداران غرب و فرهنگ طاغوتى بود تا زنان را به روگردانى از دین سوق دهند.
شهید مطهرى متجددان و غربگرایان را «جاهل» و متحجران و سنتگرایان محض را «جامد» مىنامد و هر دو را تابع نظریه «تکامل خطى» تاریخ مىداند که معتقدند تکامل تاریخ سیر صعودى ثابت یا نزولى ثابت دارد. جاهلان سیر تکاملى تاریخ را صعودى پیوسته مىدانند و بازگشت به گذشته را تنزل، عقبگرد و ارتجاع مىشمرند و «جامدان» سیر تکاملى تاریخ را نزولى پیوسته دانسته و چاره کار را در بازگشت به سنت و گذشته و پافشارى بر آن مىنمایند بدون اینکه سنت و گذشته را نقدپذیر دانسته بلکه آن را معصوم مىشمارند و این هر دو از نظر شهید مطهرى غلط است و لذا با هر دو به مبارزه برمىخیزد. ایشان مىگوید:
«جامد و جاهل هر دو فرض مىکنند که وضعى که در قدیم بوده است، جزء مسائل و شعائر دینى است با این تفاوت که جامد نتیجه مىگیرد این شعائر را باید نگهدارى کرد و جاهل نتیجه مىگیرد اساساً دین ملازم با کهنهپرستى و علاقه به سکون و ثبات است.»(8)
تحقیقات گرانبهاى استاد پیرامون حقوق و شخصیت زن با توجه به مسئله بالا در دو جهت سامان گرفت. یکى در جهت دفاع از معارف و احکام اسلام در مقابل تهاجم غربگرایان که عمده آن در قالب «نظام حقوق زن در اسلام» چاپ شد و دیگرى در جهت تبیین صحیح احکام و وظایف زن از دیدگاه اسلام که بخش مهم آن در قالب «مسئله حجاب» چاپ شد و بخشهاى دیگرى در قالب سخنرانى و تحقیقات نیمهتمام بود که بعدها به صورت مختلف در مجلات منتشر شد.
4- جامعیت در دانش، روش و عمل:
آموزههاى شهید مطهرى در همه زمینهها از جمله در زمینه حقوق و شخصیت زن از درخشندگى و جلوه ویژهاى برخوردار بوده و جاودانگى دارد و این درخشندگى و جاودانگى برخاسته از عواملى است از جمله:
الف - فقاهت و اسلامشناسى جامع؛ عالمان اسلام در تقسیمبندى فقه، آن را به فقه اصغر و فقه اعظم تقسیم کردهاند.
فقه اصغر همین فقه مصطلح حوزههاى علمیه است که استنباط احکام شرعى از قرآن و سنت مىباشد و اما فقه اعظم یعنى درک عمیق و وسیع و همهجانبه از اسلام، همان که در آیه «نَفْر» بدان دعوت شده است.
«فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُوا فِى الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ؛(9)
چرا از هر گروهى دستهاى به محضر عالمان دین کوچ نمىکنند تا در دین فقاهت و بینش عمیق یابند و به هنگام بازگشت مردم خود را هشدار دهند.»
شهید مطهرى سالیان طولانى در محضر عالمان بزرگ و روشنبین به شاگردى زانو زد و با پشتکار عظیم به تأمل در احکام و معارف دین پرداخت و صاحب بینش عمیق و همهجانبهاى شد که توانست در هر زمینهاى از جمله در زمینه شخصیت و حقوق زن به تبیین و توجیه احکام و معارف دین پرداخته و با استدلال و برهان برترى این احکام و معارف را بر همه فرهنگهاى دیگر در این زمینه اثبات کند.
ب - انصاف کمنظیر علمى؛ او به پشتوانه بینش عمیق، همهجانبه، متین و استدلالى خود از اسلام صاحب انصاف علمى کمنظیرى بود و در تحقیقات خود بدون واهمه و منصفانه نظریات عالمان غیر مسلمان و مسلمان دیگر را مطرح مىساخت و در مواردى که نظریات صحیح بود ضمن پذیرش به تجلیل از صاحبش برمىخاست و در همان جا ایرادها و اشکالهاى آن را نیز ذکر مىکرد. او هیچ گاه حق و فهم و علم را فقط در انحصار خودىها ندانست و به واقع در پى یافتن حقیقت بود و این گمشده ارزشمند را نزد هر کس مىیافت، بدون توجه به مرام، مذهب و ملیت او دریافت مىکرد و قدردانى مىنمود. تقسیمبندى شهید مطهرى از مروجان و منتقدان فرهنگ غرب نمونهاى از انصاف والاى علمى ایشان است. او مىنویسد:
کسانى که از تمدن خارجى [غربى ]تعریف مىکنند و یا به نحوى توصیف و تشویق مىکنند، سه دستهاند:
1- کسانى که صرفاً ظواهر جلف و زننده و زیورها و آزادىهاى به معناى بىبند و بارىها را مىبینند و مىگویند و مىنویسند؛ معاشقهها و رقصها و غیره.
2- کسانى که اصول حاکم بر زندگى آنها را و صنایع آنها را و اصول اجتماعى و اقتصادى آنها را، نظم زندگى، کار و فعالیتهاى آنها، علم و دانایى آنها و این امور را مىنویسند [و به الگوگیرى از این موارد تشویق مىکنند نه از ظواهر فوق].
3- کسانى هستند که علت موفق شدن اروپایىها را به این علم و نظم و صنعت، حسّ آزادىخواهى و مقاومت در برابر قلدرها و شهامتها براى آزادىخواهى و از خودگذشتگى بر آن و اینکه آزادى را از هر چیزى عزیزتر مىدانند، ذکر مىکنند و مردم را توجه مىدهند به مجسمههاى فداکارى در میدانها و به تاریخ انقلابها و مقاومتها.(10)
بعد استاد ضمن تخطئه دسته اول و دوم مىگوید:
از قضا تاریخ در قرآن اولاً براى عبرت و درس است نه براى قصه و حکایت و ثانیاً قرآن هرگز به ذکر بناها و آثار صنعتى تمدن نمىپردازد [آن گونه که دسته دوم نسبت به تمدن غرب عمل مىکنند ]به زر و زیورها نیز نمىپردازد، به دو چیز مىپردازد: یکى زندگانىهاى با امنیت و سعادتمندانه و خوش و یکى دیگر به روحیههاى حرّ و آزاد و مؤمن و مقاوم؛ ولى هیچ کدام از منادیان فرنگ را ندیدیم که روحیههاى حر و آزاد جدید را به مردم معرفى کنند.(11)
ج - منش عملىِ تصدیقکننده؛ استاد نه تنها با قلم و زبان به دفاع از حقوق و شخصیت انسانى زن پرداخت، بلکه منش عملى ایشان نیز دقیقاً تصدیقکننده بینش علمى وى بود. همسر ایشان ضمن نقل روحیه خانوادگىاش، مىگوید:
بسیار مهربان و با گذشت بودند و به آسایش و راحتى من و بچهها اهمیت مىدادند. آنقدر با من صمیمى و نزدیک بودند که رنج و ناراحتى مرا نمىتوانستند تحمل کنند. یادم هست یک بار براى دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز با یکى از دوستانم به تهران برگشتم. نزدیکىهاى سحر بود که به خانه رسیدم. وقتى وارد خانه شدم، دیدم همه بچهها خواب هستند ولى آقا بیدار است. چاى حاضر کرده بودند، میوه و شیرینى چیده بودند و منتظر من بودند. دوستم از دیدن این منظره بسیار تعجب کرد و گفت: همه روحانیون اینقدر خوب هستند؟! بعد از سلام و علیک وقتى آقا دیدند بچهها هنوز خوابند با تأثر به من گفتند: مىترسم یک وقت من نباشم و شما از سفر بیایید و کسى نباشد که به استقبالتان بیاید.(12)
با توجه به ذاتیات فوق، استاد مطهرى و آثارش جاودانه شد و توطئهها و دسیسهها هم نتوانست شخصیت ایشان را ترور کند گرچه شخص وى را ترور کردند. امام خمینى (قدس سره) مىفرماید:
«ترورها نمىتواند شخصیت اسلامى مردان اسلام را ترور کند.»(13)
5- آسیبشناسى نهضت حقوق زن غربى:
در قرنهاى اخیر نهضت حقوق بشر از غرب شروع شده و به تبع آن نهضت حقوق زنان نیز غربى بوده و جهان غرب براى احقاق حقوق زن اقداماتى انجام داده و مىدهد و سعى دارد همه جهان را پیرو خود گرداند. شهید مطهرى به این نهضت نیز توجه داشته و آسیب عمده آن را شناسایى و معرفى کرده است. ایشان مىنویسد:
در قرن بیستم [در ادامه نهضت حقوق بشر که شامل حقوق ملتها در برابر دولتها و حقوق طبقه کارگر در برابر طبقه کارفرما بود ]مسئله «حقوق زن» در برابر «حقوق مرد» مطرح شد و براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر تساوى حقوق زن و مرد صریحاً اعلام شد.
در همه نهضتهاى اجتماعى غرب از قرن هفدهم تا قرن حاضر، محور اصلى دو چیز بود: «آزادى و تساوى»، و نظر به اینکه حقوق زن در غرب دنباله سایر نهضتها بود و به علاوه تاریخ حقوق زن در اروپا از نظر آزادىها و برابرىها فوقالعاده مرارتبار بود، در این مورد نیز جز در باره «تساوى و آزادى» سخن نرفت.
در این نهضت مسئله اساسىِ «نظام حقوق خانوادگى» به فراموشى سپرده شد و در آن مورد بحث نشد که آیا این نظام مستقلى است و منطق و معیار خاصى دارد یا تابع نظام سایر مؤسسات اجتماعى است.
منشأ این بىتوجهى شاید این باشد که این نهضت خیلى عجولانه صورت گرفت لذا در عین اینکه یک سلسله بدبختىها را از زن گرفت، بدبختىها و بیچارگىهاى دیگرى براى او و جامعه به ارمغان آورد.
نهضت حقوق زن در غرب همه معجزهها را از معنى دو کلمه «آزادى و تساوى» خواست؛ غافل از اینکه تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و اما غافل شدند از اینکه زن و مرد گرچه در انسانیت برابرند ولى دو گونه انسانند با دو گونه خصلت و دو گونه روانشناسى که طرح آن در متن آفرینش ریخته شده و ناشى از عوامل جغرافیایى و تاریخى و اجتماعى نیست و طبیعت از این طرح و تفاوت و دوگونگى هدف داشته است و هر گونه عملى بر ضد آن عوارض نامطلوب به بار خواهد آورد.
در نهضت حقوق زن غربى به این نکته توجه نشد که تساوى و آزادى گرچه شرط لازماند اما کافى نیستند. تساوى حقوق عمداً یا سهواً تشابه حقوق معنا شد و برابرى با همانندى یکى شمرده شد.
بدبختىهاى قدیم زن غالباً معلول این جهت بود که انسانیت او به فراموشى سپرده شده بود و بدبختىهاى جدیدش ناشى از آنکه عمداً یا سهواً زن بودنش فراموش گشت.(14)
متأسفانه این آسیب و کاستى عمده همچنان در نهضت غربى دفاع از حقوق زن وجود دارد و باید مورد توجه ویژه پژوهشگران قرار گیرد.
6- آخرین پیام شهید مطهرى به زنان؛
استاد شهید بعد از پیروزى انقلاب مقدمهاى بر کتاب «مسئله حجاب» نوشت که گرچه ناتمام ماند ولى حاوى آخرین پیام ایشان به زنان مسلمان و انقلابى مىباشد. ایشان یادآور مىشود که در تاریخ اسلام نیز جز دوره کوتاه صدر اسلام، زنان فقط نقش غیر مستقیم اجتماعى داشتند یعنى علاوه بر زاییدن و پرورش دادن مردان بزرگ، الهامبخش و نیرودهنده و مکمل مردانگى آنها بودهاند و در بسیارى از اشعار حماسى عربى و فارسى مىبینیم که دلیران در شرح حماسههاى خود زنان را مخاطب قرار دادهاند؛ گویى مرد آگاهانه و یا ناآگانه از همه دلیرىها و دلاورىهاى خود رضایت و تحسین و جلب رضایت زن را منظور داشته است.
بعد مىگوید:
زن نقش سازندگى غیر مستقیم تاریخى خود را مدیون اخلاق ویژه جنسى خویش یعنى حیا و عفاف و تقوا و دورباش زنانه خویش است. آنجا که زن دورباش حیا و عفاف را حفظ نکرده و خود را به ابتذال کشانده، این نقش تاریخى را از دست داده است. [آنچه امروز در فرهنگ غرب شاهد آن هستیم که زن حضور مبتذلانه اجتماعى دارد ولى نقش تاریخى اجتماعى خود را از دست داده است ]از اینرو گویى نوعى تضاد و تعارض میان این دو نقش وجود دارد [و این تضاد موهوم از طرف غربگرایان و سنتگرایان به شدت تبلیغ مىشود]: یا نقش غیر مستقیم و از صحنه بیرون بودن و یا نقش مستقیم و پشت جبهه را رها کردن و نقش غیر مستقیم داشتن؛ اما در حقیقت تضاد و تعارض غیر قابل جمعى در کار نیست. یک راه باریک و ظریف وجود دارد که اگر زن از آن راه برود، هر دو نقش را در آنِ واحد مىتواند ایفا کند. آن راه باریک و ظریف همان است که بانوان ما در ده [دو؟] ساله اخیر [دوران انقلاب و مبارزه] طى کردند. ویژگى دخالت زن در انقلاب اسلامى ایران در این است که زن مسلمان ایرانى در عین اینکه در صحنه تاریخ ظاهر شد و مستقیماً در کار سازندگى تاریخ با مرد شرکت کرد، پشت جبهه را رها نکرد. حیا و عفاف و پوشش لازم را از کف نداد. دورباش و کرامت و عزت زنانه خویش را محفوظ داشت و خویشتن را مانند زن غربى و زن مدل پهلوى به ابتذال نکشاند.(15)
امروز نیز زن مسلمان و انقلابى از دو سو خوانده مىشود. گروهى او را به بازگشت به کنج خانه و صرف همت در خانهدارى، شوهردارى و بچهدارى مىخوانند و از حضور اجتماعى - جز به حد ضرورت - منع مىکنند و گروه دیگر او را به وا نهادن نقش همسرى و مادرى و توجه صرف به نقش اجتماعى دعوت مىکنند و لازمه آن را وا نهادن احکام و مقررات دینى مىدانند و زن مسلمان و انقلابى باید همچنان بر آن راه باریک و ظریف پا بفشرد و استقامت ورزد و الگوى جهانیان شود.
7- تداوم راه شهید مطهرى:
امروز شهید مطهرى در بین ما نیست و خلأ وجود ایشان همچنان خود مىنماید و ما حداقل دو وظیفه بر عهده داریم:
اول - مطالعه و ترویج کتابهاى ایشان تا علاوه بر استفاده از آبشخور ناب معارفى که بسط داده، به روش و سلوک علمى ایشان دست یابیم و بتوانیم در میدانهاى مجادلات فکرى از اسلام و نظام دفاع کنیم.
دوم - باز کردن و بسط دادن میدان مجادلات فکرى با جدال احسن و حکمت و برهان. امروز بر خلاف گذشته نظام حاکم بر کشور منتسب به اسلام است و مردم انتظار دارند در همه مسائل فکرى، سیاسى، اجتماعى و اقتصادى با جوابها و بینشهاى دقیق، علمى، منطقى و قانعکننده مواجه شوند و هم اوضاع کشور از همه جهات خوب بوده تا به زندگى در سایه نظام اسلامى افتخار کنند پس باید اجازه داد در همه زمینهها سؤالها و ابهامها به آسانى مطرح شود و جواب بگیرد.
امام خمینى (قدس سره) فرمودند:
از آنجا که در گذشته این اختلافات (اختلاف نظرها و فهمهاى عالمان اسلام) در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتابهاى علمى - آن هم عربى - ضبط مىگردید، قهراً تودههاى مردم از آن بىخبر بودند و اگر هم باخبر مىشدند تعقیب این مسائل برایشان جاذبهاى نداشت اما امروز با کمال خوشحالى به مناسبت انقلاب اسلامى حرفهاى فقها و صاحبنظران به رادیو و تلویزیون و روزنامهها کشیده شده است چرا که نیاز عملى به این بحثها و مسائل است ... لذا در حکومت اسلامى همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مىکند که نظرات اجتماعى - فقهى در زمینههاى مختلف و لو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسى توان و حق جلوگیرى از آن را ندارد.(16)
و خطاب به علما و روحانیون مىفرماید:
از باب تذکر و تأیید عرض مىکنم که امروز بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامىمان احساس مىکنند که مىتوانند اندیشههاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند. با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوید و اگر بیراهه مىروند با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید و باید به این نکته توجه کنید که نمىشود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگ التقاط و انحراف بر نوشتههایشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز این گونه مسائل را عنوان مىکنند، مسلماً دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان مىتپد و الّا داعى ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونهاى است که خود فکر مىکنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها باید با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند مأیوس نشوید در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرالها و ملىها و یا چپ و منافقین مىافتند و گناه این کمتر از التقاط نیست.(17)
امروز میدان جدال احسن و حکمت و بیان باید علاوه بر گستره کشور، مجامع جهانى را نیز در بر گیرد. استاد شهید مىگوید:
انقلاب اسلامى سر آن دارد که حوزه وسیع منطقه اسلامى را که صدها میلیون مسلمان را در بر گرفته است، به راه خود بکشاند و جهان سومى به نام «جهان اسلام» بیافریند.(18)
ما امروز منادى اسلام در جهان هستیم و باید بتوانیم با جدال احسن و حکمت و بیان در مجامع علمى جهان حاضر شویم و از معارف و احکام اسلام دفاع و برترى آنها بر احکام وضع شده توسط جامعهشناسان و حقوقدانان و سیاستمداران را اثبات کنیم و اسباب صدور انقلاب و زمینه ظهور منجى موعود را فراهم سازیم و این تنها با آزادمنشى و تفقّه و اسلامشناسى عمیق و همهجانبه میسر است. همان که استاد مطهرى را جاودانه ساخت همچنان که اولیاى دین قبل از ایشان به همین دلیل جاودانه شدند. امید است خداوند روح آن استاد شهید را با شهدا و اولیا محشور گرداند و به ما توفیق ادامه راه ایشان را عنایت کند.
پىنوشتها: -
1) موارد داخل گیومه همه از پیامهاى امام خمینى «قدسسره» به مناسبت شهادت استاد گرفته شده است.
2) آلعمران، آیه 83.
3) صف، آیه 9؛ توبه، آیه 36؛ روم، آیه 30؛ یوسف، آیه 21.
4) توبه، آیه 14.
5) اقتباس از سوره رعد، آیه 17.
6) پاسخهاى استاد، ص39 و 38.
7) نظام حقوق زن در اسلام، ص23.
8) مجموعه آثار، ج19، ص110.
9) توبه، آیه 122.
10) سلسله یادداشتهاى شهید مطهرى، ج2، ص251 - 250.
11) همان.
12) سرگذشتهاى ویژه از زندگى استاد، ج2، ص108، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر.
13) پیام امام خمینى به مناسبت شهادت استاد.
14) مجموعه آثار، ج19، ص30 - 27، مقدمه «نظام حقوق زن در اسلام».
15) مجموعه آثار، ج19، ص372 - 370.
16) صحیفه نور، ج21، ص47 - 46.
17) همان، ج20، ص243.
18) مجموعه آثار، ج19، ص369 (مقدمه جدید «مسئله حجاب»).