سرود فردا
فاطمه نیازى
طوبى ابراهیمى - مشهد
خواهر عزیز، این شماره سرود فردا میزبان غزلهاى تازه شماست که به اجمال به بررسى آنها مىپردازیم.
«رقص سالوس» به جز بیتهاى شش و چهار (مرکبدان و خوشرقصى) که در وزن مشکل دارند، از چارچوب و کیفیت استوارى برخوردار است.
«شبِ خیال»، خیالانگیزى یک غم شیرین را به دل خواننده مىنشاند. تضمین مصراع پایانى از استاد مشفق کاشانى بجا و نقطه پایان مناسبى است. اختلال در وزن بیت سوم، فضاى خیال شاعر را مخدوش کرده است که ساز ناسازگارى با موسیقى شعر مىنوازد. با بازنگرى در مصراع مختلف این بیت، شعرتان بىنقص مىشود.
«هفتبند»، یکى از زیباترین غزلهاى شماست. وزن پرطمطراق فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن (بحر رمل) با مضمون غنى شده اندیشه شما همخوانى دارد.
به تفرید، به معنى یگانه کردن، کنارهگیرى کردن / عَسس در فارسى به معنى مفرد پاسبان و طنز لطیف بیت پایانى، دلنگرانىهاى شاعرانى چون پروین و شکوه، شعر سبک هندى را به یاد مىآورد؛ مانند غزلى با مطلع زیر از بیدل دهلوى:
شعله بىطاقتى افسرده در خاکسترم
صد شرر پرواز دارد بالش خواب از سرم
در «بانوى آب»، جستجوى شما براى رسیدن به زبانى فخیم با اختصاصات فکرىتان نمودار است. فقط به یاد داشته باشید «بفهمید» (بیت دو) یک هجاى اضافى دارد و «مرد غزلخوان» باید به صورت «مردى» نوشته شود زیرا هنگام تقطیع مجبوریم هجاى دوم را از کوتاه به بلند تبدیل کنیم.
با آنکه در «چشم سبز» آهنگ برخاسته از همنشینى واژهها به خوبى از عهده وزن بر آمده است اما بیت زیر مانند وصلهاى ناموزون و ضعیف ناکارآمد است:
غروب جادههاى ده براى من تکیدهاند
نگاه نقرهاى میان دست افتاده است
در پایان توصیه مىشود «غزل خاک» را از نظر وزن یک بار دیگر بازنگرى کنید زیرا زیبایى «صور خیال»، قربانىِ تزلزل وزن گشته است.
منتظر سایر شعرهایتان هستیم.
فاطمه تقوى - زنجان
دو غزل و رباعىهاى شما با عطر کربلا و حماسه بىبدیل عاشوراییان مشام جان را مىنوازد.
امید است از این پس شاهد همکارى مستمرتان با سرود فردا باشیم.
موفق باشید.
ابوالفضل صمدىرضایى - مشهد
برادر گرامى، «ستاره 3»، ترانهاى است زیبا که ملودى واژهها، موسیقى جارى در آن را غنا بخشیده است و در نوع خود در میان آثار شما، بکر است. امید است با طبعآزمایى در این قالب، دریچههاى تازهاى بر ذوق شما گشوده شود.
«مرد آفتاب» کمیت و کیفیت یک شعر موفق را داراست. الفاظ به خوبى از عهده مضامین بر آمده است؛ وزن مضارع مثمن احزب مکفوف محذوف. اشاره ضمنى و تلمیحگونه به هبوط و کویر دکتر شریعتى تعابیرى چون کویر ساکن تردید، رمز عبور و فریاد باران بر شکوه این غزل افزوده است.
«قصه عشق» چنان که سرودهاید «این قصه تا هزار مجلد کشیدهاند» در فراز و فرود واژهها و وزن بین نقص و کمال در نوسان است.
وزن این شعر، دومین وزن پرکاربرد شعر فارسى است (مستفعلن، مفاعلن، مستفعلن، فعل). ولى در بیتهاى چهارم و پنجم گاه هجاى کوتاه بدون هیچ توجیه عروضى به هجاى بلند تبدیل شده است؛ مفاعلن - مفاعلین.
در بیت اول نیز واژه «عزیزه» به سیاق دستور عربى و مخالف زبان فارسى است. چنان که مىدانید در فارسى، مذکر و مؤنث در صفت مشترکند، پس اگر عزیزه اسم خاص نباشد، بهتر است به صورت «عزیز» به کار رود که در آن صورت یک هجاى کوتاه کم مىشود. در بیت دوم نیز شاید اگر تنگناى قافیه نبود، خط به جاى «حدّ» جاى مىگرفت.
در پارهاى موارد ردیف (کشیدهاند) ناجوانمردانه به مصاف قافیه برخاسته است؛ مانند بیت آخر (این قصه تا هزار مجلد کشیدهاند) و گاه پیوند دو مصراع گسسته است. با این حال خواننده به بهانه دلنشینى مضامین، دستاویزى مىجوید تا این ضعف را نادیده بگیرد.
حکایت واگویههاى شما در غزل «دل تنها» شنیدنى است. زبان، بافت و هندسه شعر جاى درنگ و کار کردن دارد و متأسفانه سایه شعارزدگى، روح واژهها را پژمرده است.
«بال ملایک» در مقایسه با غزل پیشین از انسجام بیشترى برخوردار است و با وجود سادگى، در مسیر شعرهاى ارزشى گامى سنجیده به شمار مىرود.
از نظر وزن، بیتهاى شش و یک را بازنگرى کنید و توصیههاى غزل نخست را به کار بندید. در بیت هفت:
«دست دلم گشود چون درهاى آسمان
دیدم هزار بال ملایک که بسته بود»
«چون» به «ن» ساکن ختم شده است. طبق قواعد عروض، از آنجایى که ماقبل آن مصوت بلند «او» قرار دارد، «ن» ساکن حذف مىشود و به «چو» تبدیل مىگردد؛ پس بهتر است از ابتدا این واژه «چو» نوشته شود.
یکى از زیبایىهاى این غزل، ترکیب اطلس زمین است که آرایه ایهام با دو معناى پرنیان و کتاب مصوّر جغرافى در آن به خوبى توجیه مىشود.
اکرم کیخا - مشهد
خواهر گرامى، با وجود سن کمى که دارید، اشعار آبدارتان نومیدبخش روزهاى روشن فرا روى شماست. از میان غزلهایتان، «فصل دلها و نهیب غربت» شیرینتر است. وزن را مىفهمید و درک درستى از قافیه و قواعد آن دارید و مطمئناً به اوج رسیدن سرودههایتان مستلزم تلاش و خواندن بىوقفه است. امیدواریم در فرصتهاى آینده به تحلیل کامل اشعارتان بپردازیم.
شاعر بمانید.
سمیه شهبازى - قم
خواهر عزیز، نوشتههاى شما بیشتر به قطعه ادبى مىماند. در تقسیمبندى انواع ادبى نزدیکترین نثر به محدوده شعر از همین گونه است که شما نوشتهاید.
در تفکیک قالبهاى شعر نیمایى، سپید و موج نو، ذکر این نکته لازم است که شعر نو به معنى نفى کامل وزن عروضى و قافیه نیست. خودِ نیما شعر بىقافیه را شعر بىاستخوان مىداند. شعر سپید نیز با وجود داشتن آهنگ، وزن عروضى ندارد.
«انتقادهاى خاکسترى» شما با عنوان شعر نو که بر آن نهادهاید، تناسب ندارد. اگر اصرارى در پذیرفتن عنوان شعر بر آن داشته باشید، موج نو مناسبتر است یعنى شعرى که وزن عروضى، موسیقى و حتى آهنگ ندارد.
براى اطلاع بیشتر از وزن شعر نو به کتاب «حرفهاى همسایه» نیما یوشیج مراجعه نمایید.
پیروز باشید.
فاطمه نورى، زهرا رضایى - قم
خواهران عزیز، به لحاظ شباهت زیاد شعرهاى شما، به ذکر نکاتى مشترک مىپردازیم:
الف) از مجموع آثار شما به نظر مىرسد که در آغاز راهید و از وزن و قافیه به طور اصولى و علمى اطلاع ندارید.
ب) گاه ردیف را به جاى قافیه به کار بردهاید و گاه کلماتى را در جایگاه قافیه آوردهاید که حروف مشترک و یکسانى آنها را به هم پیوند نمىدهد. (حرف روى، حرف یکسانى است که آخرین حرف اصلى به کار رفته در قافیه است و در کلماتى مثل یادگارم، آشنایم به کار نرفته است).
پ) توصیه نگارنده این سطور به دوستان علاقهمند به سرایش شعر چون شما این است که مطالعه و تأمل در آثار شاخص شاعران معاصر را فراموش نکنید و در اولین فرصت به فراگیرى وزن شعر (عروض) و قافیه بپردازید تا ظرایف و موازین این فن را بیاموزید و در شعرهاى خود به کار ببرید.
منتظر آثارتان هستیم.