خانواده، جوان و مسئولیتپذیرى
احمد لقمانى
هر کسى را وظیفه و عملى است
رشتهاى پود و رشتهاى تار است
وقت پرواز بال و پر باید
که نه این کار چنگ و منقار است(1)
روزها و لحظههاى جوانى لبریز از زیبایى، هیجان، نشاط، احساسات و لذتهاى متنوع از تفریح و شادى، شیکپوشى و آراستگى، میهمانىهاى پر خاطره و مسافرتهاى شیرین و لذتبخش است.
در بیشتر جوانان، احساسات مبناى اراده کارها قرار مىگیرد و تنها لذت و خوشى هر روز نخستین هدف مىشود، بىآنکه به فردا و فرداهاى زندگى توجه شود و یا کارى براى روز نیاز و احتیاج انجام شود. از اینرو «راحتى»، «تنوعطلبى»، «سنّتشکنى» و «بىتوجهى به هنجارهاى خانواده و جامعه» به دور از «بکن و نکن» و «باید و نباید» مطلوب و محبوب نسل جوان است. جوانان روى خوش نسبت به «تکلیف»، «وظیفه» یا «مسئولیت» در زندگى نشان نمىدهند و از هر گونه گفتار و رفتار یا بینش و روش محدودکنندهاى گریزان هستند.
در بسیارى از عرصهها «ممنوعیت»ها را محترم نمىشمرند و «خط قرمز» براى خواستههاى خود نمىدانند. نسبت به واژههایى همچون «حرام»، «نباید»، «صحیح نیست» و ... واکنش نشان مىدهند و دوست دارند جوانى خود را که سرشار از غرور، قدرت، آرزو و رؤیاست همسو با خواستههاى خود سپرى کنند، گرچه به شکافتن مرزهاى «باید و نباید» مرسوم در فرهنگ ملى بینجامد و بسیارى را در دستیابى به خواستههاى خود برنجاند.(2)
اما چندى نمىپاید که با «شناخت»، «شعور» و «بینش روشنى» که نسبت به «هستها و نیستها» و «حقایق هستى» مىیابند، تفاهم عقلانى و گفتگویى منطقى و مستدل با انسانهاى اندیشمند و آگاه برقرار مىکنند و تمامى بایدها و نبایدها را باعث «مصونیت» و نشان «انسانیت انسان» و تمایز خود با «حیوان» مىبینند. بدین خاطر وظیفه و مسئولیت یا تکلیف و تعهد را هدیهاى الهى به انسان مىبینند آن هم انسانى عاقل و خردمند و بالغ و اختیارگرا که مسیرى سعادتآفرین براى امروز و فرداى خود فراهم مىسازد و با رشد و رشادتِ هر چه تمام مىگوید:
«به تمام کسانى که به من «نه» گفتند مراتب سپاسگزارى خود را اعلام مىکنم زیرا آنها باعث شدند که من خودم مسئولیتهایم را به عهده بگیرم.»(3)
و گاه زمزمهاى اینچنین با خویش مىنماید:
به روزگار جوانى خوش است کوشیدن
چرا که خوشتر ازین وقت روزگارى نیست
تو قدر خرمى نوبهار عمر بدان
خزان گلشن ما را دگر بهارى نیست(4)
جلوههاى مسئولیت و پیامدهاى مسئولیتپذیرى جوانان
مسئولیت در سه جلوه همچون ضلعهاى مثلث رخ مىنماید و حاصل آن مسئولیت فردى، مسئولیت اجتماعى و مسئولیت الهى است که به ترتیب در قبال خود، خلق و خدا معنا مىیابد. منظور از مسئولیت فردى یا مسئولیت در قبال خود، آن است که آدمى حدود توانایى خویش را به درستى بشناسد، آنها را از نظر اصلى و فرعى از یکدیگر تمییز دهد و تا سرحد امکان، به پرورش و شکوفایى هر یک اقدام نماید و به تعبیرى دیگر حق خویشتن را بر خود ادا کند. به یقین هر گاه خط سیر زندگى او از چنین مراحلى عبور کند، موفقیتها و کامیابىهایى که نصیب وى مىشود، فصل درخشان و ارزندهاى از هویتش تکوین مىیابد.(5)
آثار مسئولیتپذیرى و انجام وظیفه در نسل جوان بسیار است. برخى از پیامدهاى برجسته آن عبارت است از:
1. تقویت حس کفایت و لیاقت در زندگى
زمانى که والدین با نگاهى آکنده از لطف و محبت فرزند سه ساله خویش را به جمعآورى وسایل بازى خود ترغیب و تشویق مىکنند و کودک با دستان کوچکش آنها را در جاى خویش قرار مىدهد، اولین درس «مسئولیتپذیرى» با تمام زیبایىاش در کانون خانواده آموخته مىشود و نخستین لذت «خودکفایى» و به تعبیر صحیح «خودبسندگى» در کام وجود کودک شکل مىگیرد. سالیان بعد، همان کودکِ دیروز، در ایّام جوانى به خوبى مىداند مسئولیتپذیرى یعنى هر کس کارى را که به او سپردهاند، به خوبى و شایستگى انجام دهد. تقویت حس کفایت و لیاقت زمانى پدید مىآید که هر یک از ما احساس مىکنیم لیاقت ذاتى خویش را به ظهور رساندهایم و با قبول تعهد و مسئولیت به قله افتخار «خودباورى» دست یافتهایم.
2. احساس نشاط پایدار درونى و شادابى معنوى
ور به مکتب وظیفه نشناسى
اوستاد و خلیفه نشناسى
نه وظیفه شناخته نه عمل
گول و نادان و مست ولایعقل
نه امانت نه حس ملیت
نه وظیفه نه پاکى نیت(6)
استقبال از «مسئولیت» و توجه به «تعهد» و «تکلیف» به ویژه در عرصه ارتباط با پروردگار و آفریدههاى الهى بیانگر گستره شخصیت انسان و تفاوت او با جمادات، نباتات و حیوانات است.
پاسخ به نداى «یا ایها الذین آمنوا» و «یا ایها الناس» یعنى قبول مسئولیت بندگى و عبودیت، یادآور این حقیقت درخشان و دلرباست که انسان داراى «احساس و عاطفه» و «اندیشه و شناخت» است، خردمندانه مىبیند، اندیشمندانه تصمیم مىگیرد و آگاهانه انجام مىدهد و با انجام وظیفه خویش گاه برتر از فرشتگان و ملائک، به مقام خلیفه الهى بار مىیابد.
مسئولیت و تعهد در لحظه لحظههاى زندگى، حقیقتى غیر قابل انکار است که آیات قرآن با صراحت بسیار به آن اشاره دارد و با سخن از رستاخیز انسانها و لحظات پاسخگویى افراد، امر الهى را بازگو مىنماید که:
«وَقِفُوهُم انّهم مسؤولون؛(7)
بازداشتشان کنید که آنها [نسبت به خود و دیگران] مسئولند و باید پاسخگو باشند.»
رسول گرامى اسلام(ص) نیز با اشاره به این آیه نورآفرین فرمود:
«در روز قیامت هیچ بندهاى قدمى از قدم برنمىدارد مگر اینکه چهار چیز از او سؤال مىشود:
1. از لباس او که [چگونه و در چه راهى ]مندرس و فرسوده شده است؟
2. از [یگانه سرمایه هستى او یعنى ]عمر وى که [در چه راهى ]و چگونه صرف کرده و به پایان رسانده است؟
3. از دارایى و ثروتش که چگونه جمعآورى نموده و در چه راهى خرج کرده است؟
4. از حب و دوستى ما اهل بیت(8) که [چه مقدار معرفت و شناخت و محبت نسبت به ما پیدا نموده است؟]
بىدلیل نیست که پیشوایان پاکاندیش ما از خداوند در راه انجام رسالت و مسئولیت خویش در زندگى درخواست کمک مىنمودهاند، همان طورى که امیر مؤمنان على(ع) مىفرماید:
«اَستَعینُه على وظایف حقوقه؛(9)
مدد مىجوییم از او براى انجام وظایف الهى و اداى حقوق و تکالیف عبادى.»
گرچه در انجام وظایف بندگى سختى وجود دارد اما شیرینى و دلنشینى روحى و رضایت خاطر درونى انسان یکایک ناهموارىها را هموار و محبوب مىسازد.
این بینش موجب آن شده است که برخى از صاحبنظران به این باور دست یابند:
* راهى که به بهشت منتهى مىشود، انجام وظیفه است.(10)
* وظیفه، جاده کوهستانى است به سوى خدا.(11)
* انجام وظیفه و پذیرش مسئولیت و تعهد عالىترین مقصد و منظور زندگى و اخلاق است و زندگى انسان در مرکز دایره وظایف عمومى قرار گرفته است.(12)
* هر کس با عزم و اراده متین سعى در انجام وظیفه نماید، مقصد و منظور اصلى خلقت خویش را به انجام رسانده و شالوده یک اخلاق عالى مردانهاى را در نفس خویش استوار ساخته است.(13)
3. ایجاد و افزایش حس قدرشناسى از زندگى
«قدرشناسى» یا «شکر نعمتها» صفات کریمان(14) و بزرگواران است که سنجیده مىبینند، سنجیده مىپوشند و سنجیده مىنوشند؛ لطفى پیدا و پنهان است که پیشوایان روشناندیش ما براى دستیابى بدان افزون بر عزم و جزم، از خداوند مهربان و رحیم درخواست توفیق کردهاند و بهترین سپاس را اجتناب از گناه و تمام شکر را جمله «الحمدللَّه ربِّ العالمین» معرفى کردهاند.(15)
آثار سیلآسا و برکات بىنظیر شکر و سپاس نعمتهاى الهى به گونهاى رفیع و عظیم است که پیامبر اسلام(ص) با اشاره به آن فرمود:
«ما فتح الله على عبد باب شکر فخزن عنه باب الزیادة»؛(16)
باب شکر و سپاس به روى بندهاى گشوده نمىشود مگر اینکه خداوند در پى آن، باب افزایش نعمت و لطف خود را به روى او مىگشاید.»
در یک نگاه مسئولیتپذیرى و تعهد و توجه به وظایف خویش در زندگى، حس قدرشناسى به انسان مىبخشد، زیرا آنان که با زحمت و تلاش و سختکوشى و قبول مسئولیت به زندگى خود رشد و بالندگى بخشیدهاند، بیش از دیگران شاکر نعمتها و قدرشناس الطاف الهى هستند.
4. آمادگى براى ایفاى مسئولیتهاى بزرگ
انجام هر وظیفه و مسئولیتى، رضایت درونى به انسان مىبخشد و افزون بر آن بر اعتماد به نفس جوانان مىافزاید و آنها را براى قبول مسئولیتهاى عظیمتر و گستردهتر آماده و مطمئن مىسازد. جامعه را بهرهمند از مدیران متعهد و خدمتگزاران شایسته مىکند و نیز روند نوسازى و توسعه اجتماعى را بهبود چشمگیر مىبخشد. «برایتون» جلال و افتخار حقیقى در زندگى را اینگونه ترسیم مىکند:
«بزرگى و عظمت واقعى انسان در آن نیست که شخصى در طلب آسایش و لذت یا کسب مقام و شهرت براى نفس خود باشد، بلکه جلال و افتخار حقیقى هر کس عبارت از آن است که وظایف و تکالیف شخصى خویش را به درستى انجام دهد.»
و «اپیلکتوس» هم براى حس قدرشناسى آثارى اینچنین بیان مىنماید:
«حس وظیفهشناسى براى مردمان دلیر و شجاع به منزله حافظ و پشتیبان است و آنها را سرفراز و پابرجا نگاه داشته، به آنان قوّت و قدرت [براى کارهاى بزرگ و سترگ ]مىبخشد.»(17)
عوامل پرهیز جوانان از پذیرش مسئولیت
موانع متفاوتى باعث روى گرداندن نسل جوان از استقبال یا قبول مسئولیت در عرصههاى فردى، خانوادگى و اجتماعى مىشود که شناخت این عوامل - به ویژه از سوى پدران، مادران، معلّمان و مربیان - زمینهساز محو این موانع و جایگزینسازى عوامل مثبت و سازنده مىشود.
با هم یکایک این ناهنجارىها را مرور مىکنیم:
1. کمخبرى یا بىخبرى از ارزش احساس مسئولیّت در زندگى
تفاوت برجسته انسان با دیگر موجودات در «عقل و خرد» یا «شناخت و معرفت» است. آنان که خود را در گستره هستى «انسان» مىدانند و انسان را به معناى موجودى مسئول نسبت به خود، خلقت و خداوند و در جلوههاى مادى و معنوى یا دنیوى و اخروى تفسیر مىکنند، بىشک، پس از ایّام کودکى و با ورود به روزهاى نوجوانى، آمادگى درک و دریافت مسئولیتهاى کوچک و بزرگ را در خود ایجاد مىکنند. گرچه از یک نظر زمینه این مهم در آغاز باید از سوى اطرافیان بخصوص والدین صورت پذیرد، امّا فراهم ساختن اندیشه مسئولیتپذیرى از سوى جوانان، انگیزه پاسخگویى و مسئولیتطلبى را به گونهاى سهل و آسان فراهم مىسازد.
با نگاهى به آموزههاى دینى جدّى گرفتن این احساس به طور جامع و فراگیر همه پیروان پاکاندیش را بیدارى شایانى مىبخشد؛ از سخن خالق حکیم به عیسى بنمریم(ع) این است:
«یا عیسى! اِنَّک مسؤول فارحم الضعیف کرحمتى ایّاک و لاتقهر الیتیم؛(18)
اى عیسى! همانا تو مسئول هستى، پس به ضعیف مهربانى کن مثل رحمت من به تو و از یتیم روى مگردان و با او قهر مکن.»
نیز رسول گرامى اسلام(ص) فرمود:
«مرد، راعى و سرپرست خانواده خود است و هر سرپرستى مسئول نسبت به افراد خویش است و زن نیز مسئول در باره مالِ همسر است و از او در باره دارایى شوهر سؤال مىشود.»(19)
سپس آن حضرت اصلى کلّى و مبنایى نسبت به تمامى دادههاى الهى ارائه فرمود:
«کُلُّ نعیم مسؤول عنه یوم القیامة الّا ما کان فى سبیل اللّه تعالى؛(20)
تمامى نعمتها مورد سؤال و بازخواست در روز قیامت قرار مىگیرد، مگر آنچه در راه خدا داده شده است.»
این بینش بالنده زمینهساز سخن حکیمانهاى گردیده که: همه ما به فقر و غنا، سلامتى و مرض، غربت و قدرت و علم و جهل مبتلا هستیم و در باره دادهها و ندادهها مورد امتحان قرار مىگیریم.(21)
به یقین باخبرى نسل جوانِ ما از چنین بصیرت و بینایى معنوى، روشنى راه، رفع تردید و دودلى و نگرانى، به هرز نرفتن سرمایههاى انسانى و استفاده شایسته و بایسته از فرصتهاى ارزنده زندگانى را به همراه خواهد داشت تا به تعبیر قرآن از روز نخست با قوت و قدرت به مسئولیت خویش رو کنند (خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ)(22) و هرگز دچار روزمرّگى و بیهودگى یا سردرگمى و دودلى نگردند و عاقبتى زیانبار در سخن معصومان(علیهم السلام) در انتظار آنان نباشد، که فرمودند:
«آن کس که بدون بینایى و آگاهى لازم، عمل مىکند، همانند کسى است که در غیر مسیر مورد نظر حرکت مىنماید که پیامد حرکت یعنى سرعت، چیزى جز دورى بیشتر نخواهد بود.»(23)[ او ]«همانند درازگوش چشمبسته آسیاب است که ره به جایى نمىبرد و پیوسته به گرد خویش مىچرخد.»(24)
2. ترس و هراس از زندگى
خودکمبینى، خودباختگى، تلقینهاى منفى، تحقیرهاى بیرونى و کمآگاهى ناهنجارى ترس و بیم را تقویت مىکند و به موازات آن انسان را دچار بىارادگى، مسئولیتگریزى، راحتطلبى و سستعنصرى مىنماید. از اینرو در معارف آسمانى از وجود ترس در ساحت وجود به خدا پناه برده مىشود (اللّهم انى اعوذ بک من ... الجبن)(25) سپس درباره جُبن یا ترس چنین مىخوانیم:
«الجبنُ شینٌ ... ذُلٌّ ظاهرٌ ... عارٌ و منقصةٌ ... آفةٌ؛(26)
ترس باعث شکست و سرافکندگى، ذلّت و زبونى ظاهرى، زشتى و نقص و کاستى و آفت [براى فضایل و ارزشهاى زیباى زندگى ]است.» در رهنمودهاى دینى افزون بر معرفى پدیده ترس به عنوان یک ناهنجارى شخصیّتى، دستورالعملى نیز براى پالایش شخصیت انسانى از این آفت بیان شده است و آن سخن امیر مؤمنان على(ع) است که فرمود:
«هرگاه از چیزى بیم داشتى خود را در متن آن قرار ده؛ چرا که خودنگهدارى شدید تو از آن، بزرگتر از خودِ آن چیزى است که از آن خوف دارى.»(27)
3. سستى، تنبلى و بىحالى
ملک ایران یکى گلستان است
ما گل سرخ این گلستانیم
کار ما ورزش است و خواندن درس
همه از تنبلى گریزانیم
سستى و کارهاى بىمعنى
کار ما نیست زان که انسانیم(28)
سستى، تنبلى و بىحالى (توانى) آفتى جدّى براى کمال شخصیت همگان بخصوص نسل جوان به حساب مىآید و عزم و جزم، بهترین داروى درمان این درد خواهد بود.
اگر این واقعیت والا پذیرفته شود که زندگى دنیا، میدان آزمون و امتحان و به تعبیرى رساتر، میدان مسابقه است که افزون بر حرکت، سرعت (سارعوا الى ...)(29) و برتر از سرعت، سبقت (سابقوا الى ...)(30) مطرح است، هرگز ناهنجارى سستى، مسامحه و بىحالى جسم و جان را اسیر وِلِشبازى، بىخیالى، و یا بازیچه گرفتن تمامى حقایق زندگى نمىکند تا با امروز و فردا کردن از مسئولیتهاى جدى روى گردانده شود، که رهبران آسمانى فرمودهاند:
«لا تجتمع عزیمةٌ و ولیمةٌ ... ما اَنْقَضَ النّوم لِعَزائِمِ الیَومِ؛(31)
عزم و همّت [براى کارهاى شایسته و چشمگیر] با ولیمه و سورچرانى جمع نمىشود و چه بسیار خوابهایى که عزم و جزم انسان را در انجام امور نقض کرده است [و ساعات او را پوچ و هیچ ساخته است].»
بىدلیل نیست که آنان نخست از حالت ویرانگر سستى و بىحالى به خدا پناه بردهاند و گفتهاند:
«اللّهم اِنّى اعوذ بک من الکسل و الفشل؛(32)
پروردگارا! همانا به تو پناه مىبرم از کسالت و بىحالى و سستى و بىتوجهى [به حقایق پایدار زندگى].»
سپس آثار زیانبار تنبلى و بىحالى را اینگونه ترسیم کردهاند:
«توانى یا تنبلى و سستى در زندگى دنیا باعث ضایع ساختن سرمایه حیات، پشیمانى و ندامت و در آخرت سبب خسران و حسرت مىشود، این حالت، ویژگى احمقان و بىخردان است که با آن حقوق خود و دیگران را پایمال مىکنند.»(33) در مقابل امام على(ع) شیوه شایسته مبارزه با این بیمارى روحى را اینچنین مىفرماید:
«ضادّوا التوانى بالعزم؛(34)
با تصمیم و عزم قاطع به مبارزه با سستى برخیزید.»
4. نداشتن صبر و ثبات در زندگى
باور این حقیقت گرانبها که بهشت شیدایى، افتخار و سربلندى با سختىها و تلخىهاى بسیارى همراه است و پیمودن این مسیر سنگلاخ جز با صبر و بردبارى میسّر نمىشود، تمامى سختىها را سهل و تلخىها را شیرین مىسازد و دستیابى به قلّه بزرگى و بزرگوارى را آسان مىنماید.
آنان که به خوبى دریافتهاند «تکلیف» که مرز امتیاز انسان و حیوان است، از «کُلْفَت» و «سختى» است و با «مسئولیت» انسان بودن همراه است، مىدانند که دستاوردهاى زیبا و زرّینى از رشد و رویش و کمال و تکامل با خود دارد، از اینرو شروع این فصل جدید را با «جشن» آغاز مىکنند و «مسئولیت» را نه تنها «محدودیت» نمىشمرند بلکه «مصونیت» از سقوط از بلنداى انسانیت به قعر گمراهى و حیوانیت مىنگرند. بدین خاطر در راه انجام وظیفه خویش، صبر و استقامت و ثبات و بردبارى نشان مىدهند و در راه دستیابى به ارزشهاى والاى الهى هرگز احساس خستگى و خمودى یا سستى و کاستى نمىکنند.
چه زیبا امام(ع) فرمود:
«کسى که براى خود صبر و بردبارى در برابر سختىها و ناگوارىهاى روزگار را فراهم نکند، ناتوان خواهد ماند.»(35)
چنان که فرمود:
«فردى که بر مرکب راهوار صبر جا مىگیرد، به میدان پیروزى راه یافته است.»(36)
آثار و برکاتى اینچنین موجب گردیده که واژه «اِصْبِرْ؛ صبر و بردبارى نما» به طور زیاد در توصیههاى سبز و آسمانى معصومان(علیهمالسلام) به اصحاب خود دیده شود تا پس از گذر از چنین معبر سنگلاخ به پیروزى دست یابند:
«اصبر حتّى تأتیک دولتک ... اصبر تظفر ... اصبر تنل؛(37)
صبر و استقامت داشته باش تا دولت [و توانمندى] براى تو فراهم شود ... بردبار باش تا پیروز و سربلند شوى ... ثبات قدم داشته باش تا به اهداف خود نایل شوى.»
5. تلقینهاى منفى و خودکمبینى
احساس خود کمبینى، کمرویى، عواطف منفى، گریز از موقعیتهاى نگرانزا و نومیدى، مجموعه عواملى است که در وجود هر یک از ما به ویژه نسل جوان باعث ضعف اعتماد به نفس مىشود و آدمى را از پذیرش مسئولیتهاى کوچک و بزرگ دور مىسازد.
شناخت شایسته از خود، فراموشى گذشته ناموفق، بىتوجهى به سخنان تحقیرآمیز اطرافیان بىخرد، بهیادسپارى آیندهاى سرشار از موفقیت، مثبت ارزیابى کردن خویشتن، کاستن از خواهشهاى بىشمار و گاه خارج از توان و قدرت، تقویت ارتباط به خداوند و نشست و برخاست با انسانهاى موفق، پرامید و با نشاط، باعث طلوع نوید و افشانده شدن بذر امید در زندگى مىشود و پس از چندى نگاهى تازه و فضایى روشن از مثبتنگرى و شادکامى براى فرد فراهم مىنماید.
یکى از تمرینات معروفى که روانشناسان بر آن تأکید مىورزند، «پالایش افکار» است، که آغاز راه موفقیت، مسئولیتپذیرى و سربلندى در زندگى است. در این مرحله، اعتقادات و باورهاى رسوخ کرده در عمق جان خویش را درباره ماهیت خود و مردم به باورهاى مثبت تبدیل و طبق آن عمل مىشود. پس از این مرحله هرگز جایى براى واژههاى، «نمىتوانم»، «نمىخواهم»، «مىترسم»، «بدبختترین آدمم»، «خیلى بدشانس هستم»، «من براى این کار کوچکم»، «گفتهاند نمىتوانم» و ... یافت نمىشود.(38)
این شیوه ناشایست که در معارف دینى «فال بد زدن» یا «طیره» نام گرفته است به معناى نادیده انگاشتن افکار و افعال یا تصمیم و تلاش افراد و بىتأثیرى خواست خداوند در عرصههاى مختلف زندگى است.
امام صادق(ع) فرمود:
«طیره و فال بد زدن بر اساس همان چیزى است که آن را قرار مىدهى؛ اگر راحت گرفتى، راحت است و اگر سخت گرفتى سخت است و اگر نادیده گرفتى، چیزى نخواهد بود.»(39)
این رهنمود روشن ما را به این حقیقت مىرساند که تفأل، گمانهزنى و امثال آن در فرهنگها به گونهاى است که مىتواند منشأ اثر باشد اما آنچه در واقع عامل این تأثیر است، نوع ارزیابى، بینش، حرکت و کوشش فرد است و چیزى خارج از وجود او نیست.(40) پس بکوشیم مثبت بیندیشیم، مثبت بنگریم و مثبت عمل کنیم که این شیوه، آغاز فرخندهاى در حیات ما خواهد بود.
شیوههاى تشویق و ترغیب جوانان به مسئولیتپذیرى
بهره مندى از شیوهها و سلیقههاى ناب و تازه و به کارگیرى راهکارهاى غیر مستقیم نسبت به ایفاى وظایف نسل جوان و تشویق آنان به پذیرش مسئولیت و انجام تعهد تأثیرى بسیار در گرایش آنان به این مهم دارد. برخى از این شیوهها عبارتند از:
1. آگاه کردن والدین به وظیفه آنان در تعویض مسئولیتهاى مناسب به فرزندان از دوران کودکى و به دنبال آن در ایام نوجوانى و جوانى. چنان که روزى امام صادق(ع)، پیشواى پاکنهاد و پاکسخن شیعیان رو به فرزندان خویش کرد و فرمود:
«بر شما باد دورى از بىنشاطى، کاهلى، سستى و کاستى از انجام وظایف که باعث محرومیت از لذت دنیا و تهیدستى در آخرت مىشود.»(41)
2. آشنا ساختن مربیان و معلمان با نقشى که مسئولیتهاى درون مدرسه در سازندگى جامعه دارد، با حوصله، دقت و سازگارى در خور، مسئولیتهایى به دانشآموزان واگذار کنند تا با تمرین بسیار خود را براى مسابقه جدى مسئولیتپذیرى در جامعه آماده سازند. به قول «لاکوردر»:
«کارهاى بزرگ جهان بر حسب امرى است که از حلقوم وظیفه خارج شده است و ناشایستهترین آنها آن است که با صداى هوس انجام یافته است.»
3. تفهیم این واقعیت به نسل جوان که لیاقتهاى آنان بیش از کلام در عمل آنها تجلى مىیابد، چنان که برخى از صاحبنظران گفتهاند:
«خوشبخت کسى است که طعم وظیفه و مسئولیت را چشیده و هر روز با رضایت خاطر براى انجام بهتر آن تلاش مىکند.»(42)
4. توجیه نسل جوان در زمینه آثار ارزشمند فردى و اجتماعى مسئولیتپذیرى و ارائه تحلیلهاى منطقى و روانشناختى در زمینه ارتباط میان مسئولیتپذیرى و رشد اعتماد به نفس و ابراز وجود آثارى گرانبها همچون:
الف) ثبات شخصیت و پایدارى و استقامت در برابر دشوارىها و تنگناهاى زندگى.
ب) جلب اعتماد دیگران به خویشتن.
ج) بروز خلاقیتها و ظرفیتهاى درونى و خدادادى.
د) خوشبینى، مثبتنگرى، امید در امروز و طلایى دیدن افق فرداهاى زندگى.
5. ترغیب جوانان به قبول مسئولیتهاى شخصى و خانوادگى در راستاى دستیابى به تجربیات قابل قبول براى مسئولیتهاى اجتماعى و حتى جهانى؛ به قول شکسپیر:
«کارى که وظیفه و صمیمیت در آن دخالت دارد، خللپذیر نیست و موفقیتآمیز است.»
6. آشنایى نسل نو با زندگینامه شخصیتهاى خودساخته و وارسته و بزرگان عرصه اندیشه و اخلاق براى تشویق جوانان به کوشش آگاهانه و تفکّر خَلاّق.
این روش به گونهاى دلپذیر، روح و روان نسل جوان را به اوج ارزشهاى انسانى پرواز مىبخشد، مقام بلند انسانیت را نمایان مىسازد و موفقیت و سربلندى حقیقى را در نگاه آنان تجلى مىدهد تا هرگز در پى آب، سراب نجویند و حقایق حیات را با چشم دل ببینند و بیابند و هماره به خود بگویند:
اى تو را کرده خداوند خداى متعال
داده جان و خرد و جاه و جوانى و جمال
بنده را نیست غم جان و جوانى و جهان
غم آنست که بیهوده در افتى به وبال (43)
7. تشویق جوانان در جهت دانشافزایى عمومى و گسترش اطلاعات کلى زندگى به منظور پذیرش آگاهانه مسئولیت و ایفاى موفقیتآمیز آنها.
تأثیر دانش و دانایى در نوع بینش افراد نسبت به مسئولیتپذیرى در زندگى اینگونه نمایان است:
* لفظ وظیفه در نظر من بزرگترین کلمات دنیاست.(44)
* خوابیدم و خواب دیدم زندگى جمال و زیبایى است، بیدار شدم و فهمیدم زندگى عبارت است از: «وظیفهشناسى»(45)
* هر مسئولیتى را که فراموش کنیم، پردهاى به روى حقیقتى که مىبایست بدانیم کشیده مىشود.(46)
8. تفهیم این واقعیت روانشناختى که هر فرد از دو «سن تقویمى و عقلانى» برخوردار است. منظور از سن تقویمى همان سن شناسنامهاى است و مراد از سن عقلانى، میزان پختگى و تدبیر زندگى است و تأکید بر این مطلب که سن عقلانى با مسئولیتپذیرى مناسب و ایفاى نقش مثبت در این عرصه افزایش مىیابد و هرگاه فردى از سن عقلانى بالاترى نسبت به سن تقویمى برخوردار گردید، موقعیت قابل احترام و قابل اعتمادى در جامعه کسب مىکند. همانگونه که با تجربه، افزایش دانش، تهذیب نفس، نشست و برخاست با خردمندان و اندیشمندان و افزایش معنویت و نور بصیرت، سن عقلانى جوان قابل افزایش چشمگیرى است.
بدون تردید توجه دادن به نسل جوان که آنها در همه حال در محضر خداى متعال هستند و هرگونه مسئولیتى را که بپذیرند، پروردگار شاهد و ناظر آنهاست، زمینهساز رشد وجدان اخلاقى جوانان در عرصههاى قبول و انجام مسئولیتها مىشود(47) و بر این امتیاز ارزشمند در زندگى مىافزاید تا بر آن باشند، «مراقبت از نفس» و «یاد خدا» را در عرصههاى مختلف حفظ کنند تا خود نیز محفوظ مانند و به شناختى اینچنین دست یابند:
خوشا آنان که الله یارشان بى
به حمد و قل هو الله کارشان بى
خوشا آنان که دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بى(48)
پایان
پىنوشتها:
1) پروین اعتصامى.
2) شیوههاى جذب جوانان در تبلیغ، احمد لقمانى، ص 40 - 36.
3) دکتر وین دایر، ر.ک: اندیشههاى بشرى و فرهنگ توسعه، رحیم عربیان، ص 250، 251.
4) پروین اعتصامى.
5) جوان و بحران هویت، ص 44.
6) ملکالشعراى بهار.
7) صافات، آیه 24.
8) بحارالانوار، ج 44، ص 12؛ ر.ک: بشارةالمصطفى، ص 144؛ علل الشرایع، ج 1، ص218.
9) شرح نهجالبلاغه ابنابىالحدید. ج 13، ص110.
10) پستانورى.
11) لاید ژونس.
12) اسمایلز.
13) اسمایلز.
14) امام على(ع))؛ الکافى، ج 4، ص 28.
15) امام صادق(ع))؛ همان، ص 95.
16) الکافى، ج 2، ص 94.
17) چکیده اندیشهها، ج 2، ص 276 و 277.
18) الکافى، ج 8، ص 131.
19) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 168.
20) بحارالانوار، ج 97، ص 15.
21) حضرت آیتاللَّه جوادى آملى.
22) مریم، آیه 12.
23) امام صادق(ع))؛ الکافى، ج 1، ص 43.
24) امام على(ع))؛ الاختصاص؛ ص 245.
25) الکافى، ج 2، ص 585.
26) غررالحکم، ص 263 و 333.
27) نهجالبلاغه، حکمت 175، ص 501.
28) ملک الشعراى بهار.
29) سارعوا إِلى مَغْفِرةٍ مِن رَبِّکم و جَنَّةٍ...)؛ آلعمران، آیه 133.
30) سابقوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکم و جَنَّةٍ...)؛ حدید، آیه 21.
31) شرح نهجالبلاغه، ج 11، ص 142.
32) مصباح المتهجد، ص 597.
33) مستدرک الوسائل، ج 12، ص 66 و 67؛ غررالحکم، ص 463.
34) غررالحکم؛ ص 476.
35) امام باقر(ع) یا امام صادق(ع))؛ الکافى، ج 2ص 93.
36) امام على(ع))؛ بحارالانوار، ج 68، ص 96.
37) امام على(ع))؛ غررالحکم، ص 139 و 283.
38) جوانان، پرسش و پاسخها، احمد لقمانى، ج1، ص 109 و 190.
39) الکافى، ج 8، ص 197.
40) درآمدى بر شکلگیرى شخصیت جوان، سیدضیاء مرتضوى، ص 71 - 57.
41) الکافى، ج 5، ص 85.
42) پرلوت.
43) انورى ابیورى.
44) ویلسون.
45) کانت.
46) روسکین.
47) جوان و نیروى چهارم زندگى، ص 146 - 143.
48) بابا طاهر.