در بزرگداشت هفتم تیر،سالروز پر کشیدن شهید بهشتى و یاران باوفایش
بهشتى اسطوره عقلانیت، روشنگرى، بردبارى و تلاش
هفتم تیر سال 1360 شمسى دست شیطان از آستین گروهک منحرف و تروریستى «منافقین» به در آمد و با انفجار بمبى قوى، هفتاد و دو تن از یاران صدیق انقلاب را به وصال یار نایل ساخت، کشور و انقلاب را در ماتم آنان فرو برد و از شهد شیرین خدمات ارزنده آنان محروم ساخت. در رأس این شهیدان والامقام، شخصیت ارزنده و گرانقدر آیتاللَّه سیدمحمد حسینى بهشتى درخشندگى خاصى داشت و به حق «سیدالشهدا»ى انقلاب اسلامى نام گرفت.
آیتاللَّه بهشتى از یاران امام و از رهبران برجسته انقلاب اسلامى بود. او از ویژگىهاى کمنظیر برخوردار بود و همین ویژگىها ایشان را شخصیتى «بىمانند» در عصر خود مىنمایاند. نیمنگاهى بر خصال و سیره آن شهید مىتواند براى ما درسهاى ارزندهاى داشته باشد که به مواردى اشاره مىکنیم:
1- سرباز اسلامِ جهاد و زندگى در برابر اسلام شاهنشاهى
انقلاب اسلامى مبارزه اسلامِ جهاد و زندگى و به توصیف امام خمینى، «اسلام ناب محمدى» با اسلام شاهنشاهى، اسلام سرمایهدارى و «اسلام آمریکایى» بود. شاه، «دینپناه» و «سایه خدا» معرفى مىگردید و نظام شاهنشاهى تنها حکومت شیعى در جهان که باید پشتیبانى شود و تکریم گردد؛(1) از اینرو رهبران انقلاب چارهاى جز ویران کردن بنیان فرهنگى نظام شاهنشاهى نمىدیدند و تنها راه را بیان اسلام ناب، اسلام جهاد، اسلام زندگى، اسلام نشاط و پایدارى در برابر اسلام تسلیم و خفت، اسلام خمودى و سستى، اسلام تنپرورى و عیاشى و اسلام انزوا و سکوت مىدیدند.
شهید مظلوم بهشتى از رهبران ارجمندى بود که به حق، پیش بودن انقلاب فرهنگى بر انقلاب سیاسى را درک کرده و مجاهد و مبارز در صحنه انقلاب فرهنگى بود.
هر انقلاب اصیل و برنامهدارى براى شکلگیرى و رسیدن به پیروزى نهایى باید مراحل چهارگانه زیر را بپیماید:
أ) قیام فرهنگى علیه فرهنگ حاکم؛ رهبران انقلاب و داعیهداران قیام و اصلاح باید ابتدا تباهى، بىپایگى، انحطاط فرهنگ حاکم و بىصلاحیتى، پوچى، پستى و رذالت حاکمان را بیان کرده، به مردم بباورانند و در برابر آن فرهنگى والا، عقلانى، فطرى، حیاتبخش، حرمتآور و کرامتزا، نیز مجریانى راستین، آگاه، مخلص، توانا و بىچشمداشت به مردم معرفى کنند. در این صورت توده مردم به حکم فطرت حقطلب خود بدانان متمایل شده، غالب انسانها (که به طور طبیعى و فطرى عدالتخواه و کرامتطلبند) به یارى آنان براى قیام اعلام آمادگى خواهند کرد و زمینههاى قیام و انقلاب فراهم خواهد شد.
ب) مرحله براندازى نظام حاکم؛ با پیدا شدن زمینههاى فکرى و فرهنگى، اوضاع براى ورود به مرحله براندازى آماده مىگردد و انقلابیون با پشتوانه قوىِ مردمى که به دست آوردهاند، خواهند توانست نظام حاکم را سرنگون کرده و نظام جدید بر مبناى فرهنگ انقلاب بنیان نهند.
پ) ایستادگى و دفع تهاجمات آشکار؛ با سرنگونى نظام حاکم و بنیانگذارى نظام جدید، تهاجمهاى مختلف به ویژه تبلیغاتى، اقتصادى، سیاسى و نظامى علیه نظام جدید شروع مىشود. دشمنان خارجى و پسماندههاى نظام سرنگون شده به هر وسیلهاى متوسل مىشوند تا این نهال نوپا را از ریشه بر کنند. تهاجم گسترده نظامى، آخرین و آشکارترین اقدام دشمنان در این مرحله مىباشد.
ت) رویارویى با تهاجم فرهنگى، گسترش و استوار کردن فرهنگ انقلاب؛ اگر دشمن از تهاجمهاى آشکار نتیجه نگیرد و از براندازى نظام جدید نومید گردد، دگرگون کردن فرهنگ انقلاب، سست کردن باورهاى اعتقادى و شکوفا کردن عشق به پدیدههاى مادى و دنیاطلبى را وجهه همت خود قرار مىدهد. در این مرحله، تهاجم دشمن، تهاجم فرهنگى است و فرهنگ انقلاب که تا این زمان مهاجم بود، مورد هجوم قرار مىگیرد و مدافعان در این مرحله وظیفه استواربخشى و نهادینه کردن آن را به عهده دارند.
شهید آیتاللَّه بهشتى مبارز مرحله اوّل و دوم انقلاب اسلامى بود و در این دو مرحله به خوبى انجام وظیفه کرد و خاستگاه آثار چشمگیر بود. ایشان از معدود رهبران و مبارزانى بود که مراحل انقلاب و پیشگامى انقلاب فرهنگى را درک کرده، با بصیرت کامل وارد مرحله اوّل شد و به خوبى توانست اسلام جهاد و مبارزه را ارائه داده، پوچى و بىمحتوایى اسلام شاهنشاهى و فرهنگ طاغوتى را نمایان گرداند.
او معتقد بود: «یک انقلاب، با انقلاب فرهنگى یعنى در حاکمیت ارزشها شروع مىشود. یک عده از اعضاى جامعه علیه فرهنگ و ارزشهاى حاکم مىشورند و خواهان حاکمیت ارزشهاى نوینى مىشوند.»(2)
از بزرگترین و پر دامنهترین اقدامات او در این زمینه، تهیه کتب تعلیمات دینى مدارس [راهنمایى و دبیرستان] به همراهى شهید باهنر و دکتر گلزاده غفورى بود. ایشان پیش از رفتن به اروپا در این زمینه همکارى داشت و پس از بازگشت، هم از سوى دانشگاه براى تدریس فلسفه و هم توسط وزارت آموزش و پرورش براى ادامه تدوین دروس تعلیمات دینى دعوت شد. وى با اینکه داراى دکتراى فلسفه بود و تدریس در دانشگاه به طور طبیعى جاذبه بیشترى داشت، ولى دومى را ترجیح داد تا به قول خودش «اسلام جهاد و زندگى» را به مدارس [و از آن طریق به همه جامعه ]بِبَرد. خوشبختانه تشکیلات امنیتى ساواک با همه دقت و مراقبتى که داشت نتوانست به اهمیت این اقدام پى ببرد و جلوى آن را بگیرد تا اینکه آخرین کتاب از آن مجموعه به چاپ رسید، آن وقت ساواک متوجه شد که چه کار عظیمى صورت گرفته و چه ضربه ویرانگرى بر بنیان نظام طاغوتى وارد شده ولى دیگر نتوانست کارى انجام دهد و جلوى آن را بگیرد.(3)
این کتابها که به دانشآموزان راهنمایى و دبیرستان در سراسر کشور آموزش داده مىشد، توانست قشر وسیعى از آنان را بیدار کرده و به مبلّغان و سربازانى براى انقلاب تبدیل کند. بنا بر گزارش ساواک، در شهرها جوانها براى مردم در مساجد و جاهاى دیگر این کتابهاى مهیّج و روشنگر را مىخواندند و وقتى احضار و توبیخ مىشدند مىگفتند:
ما کارى نکردهایم فقط متن کتابهاى تعلیمات دینى را خواندهایم.(4)
شهید بهشتى به فطرت حقجو و حقشناسى انسانها باور داشت و در صدد آن بود که اسلام ناب را که مورد پذیرش فطرت است ارائه دهد. اقدامهاى او و دیگر رهبران و مبارزان فکرى بود که حتى در روح و جان مدافعان رژیم طاغوت نفوذ کرد و انگیزه دفاع از طاغوت را از آنان گرفت، به طورى که ارتش شاهنشاهى و گارد جاویدان هم نه تنها در عمل به رویارویى با انقلابیون برنخواستند بلکه در پنهان و آشکار همراه انقلابیون شدند.
شهید بهشتى خاطره زیبایى از تأثیر منطق فطرى و ناب اسلام را بر مدافعان نظام طاغوت بیان مىکند:
یکى از خاطراتم که هرگز فراموش نمىکنم مربوط به یک سخنرانى پرشورى است که در 17 ربیعالاوّل در سال 1343 در مدرسه چهارباغ اصفهان داشتم. در آن سخنرانى گفتم: کودک متولد شده در این روز [پیامبر اسلام ]مىفرمود:
«انقلاب را با رساندن پیام خدا و پیام فطرتپذیر آغاز کنید و هر وقت دشمنان خدا و انسانیت سر راهتان ایستادند و خواستند نداى حق شما را در گلو خفه کنند، آن موقع سلاح به دست بگیرید و با آنها بجنگید.»
وقتى بحث به اینجا کشید جلسه متشنج شد و گردانندگان یادداشتى به من دادند که شیاطین [مأموران امنیتى رژیم شاه ]ناراحت هستند و منظورشان این بود که بحث را عوض کنم؛ اما من روا ندانستم و بحث را به پایان رساندم.
بعد از جلسه مرا دستگیر کردند و به ساواک بردند و رئیس ساواک که خود را علاقهمند به اسلام معرفى مىکرد، گفت:
«من آرامش این شهر را حفظ کردهام و شما مثل اینکه مأموریت داشتید این شهر را به هم بریزید. من در جلسه بودم تا زمانى که شما مردم را به قیام مسلحانه دعوت کردید و از آن به بعد جلسه را ترک کردم.»
من به او گفتم: «پس شما همه صحبت را گوش نکردهاید و اعتراض دارید و این اشتباه است. اوّل بگذارید بگویم که در ادامه چه گفتهام. من گفتهام که شما به این ملت چه مىگویید؟ آیا در این کشور یک ملت مرده مىخواهید؟ ما مىگوییم ملت باید زنده باشد و ...» در آن روز براى چندمین بار تجربه کردم که اگر انسانِ مؤمنِ مبارز در برخورد با دشمن با قوّت و قدرت نفس [و منطقى و استدلالى ]سخن بگوید چطور مىتواند او را پشت میز ریاستش مرعوب کند و تحت تأثیر قرار دهد.(5)
2- توانمند در جنگ فرسایش روانى و مقاوم در برابر انبوه مخالفان
پس از پیروزى انقلاب، دشمنان خارجى و ایادى داخلى آنان که در سلک انقلابیون نفوذ کرده بودند، شایعهپراکنى و تهمت و افترا بستن به رهبران تأثیرگذار انقلاب را راه مطمئن و مؤثرى براى به شکست کشاندن نظام نوپا تشخیص دادند. شهید بهشتى از تأثیرگذاران برجستهاى بود که مورد هجوم ناجوانمردانه دشمن قرار گرفت. شدت هجوم به حدى بود که بسیارى از عوام و خواص هم تأثیر پذیرفتند و به جمع مخالفان شهید پیوستند. این نکته به حدى ناراحتکننده بود که امام خمینى پس از شهادت بهشتى به آن اشاره کرد و فرمود:
«آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم و شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است، آن مظلومیت ایشان در بین مخالفین انقلاب [است. ]افرادى که بیشتر معتقدند مؤثرتر در انقلابند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار دادهاند ... تهمتهاى ناگوار به ایشان زدند.»(6)
اما توکل و اعتماد بسیار بالاى شهید بهشتى به دفاع خداوند، ایشان را همچون سدى رخنهناپذیر در برابر سیل بنیانبرانداز اتهامات ساخت. شهید بهشتى باور داشت که تهمتزنان، ایادى شیطان هستند و سعى دارند او را از صحنه به در کنند و قواى روحى و توانمندى او را مشغول سازند:
«درِ گوشى حرف زدن [و نجوا کردن ]کارى شیطانى است تا بدین وسیله مؤمنان دلتنگ شوند و این نجواها و اتهامها به آنان زیانى نمىرساند مگر خدا بخواهد و مؤمنان بر خدا توکل کنند.»(7)
وى یقین داشت که خداوند همچنان که وعده داده، از مؤمنان دفاع خواهد کرد:
«ان اللَّه یدافع عن الذین امنوا؛(8)
قطعاً خداوند از مؤمنان دفاع خواهد کرد.»
آن شهید والامقام گوید:
تربیت اسلامى انسان را متوکل به خدا بار مىآورد و وقتى دل فرد با خدا پیوند داشته باشد، از این گونه شایعات کمتر نگران مىشود.(9)
وقتى از ایشان پرسیدند چرا براى دفع شایعات دشمنان اقدام نمىکنى، گفت: درست است انسان وظیفه دارد اگر دروغى و خلافى در بارهاش گفته مىشود توضیح بدهد، ولى پاسخ من به آنها این است که تجربه به ما نشان داده است اگر صمیمانه و مخلصانه به این مردم خدمت کنیم، خداوند اینقدر سپاهیانى دارد که چشم شما نمىبیند و آنها را مىفرستد و کید دشمنان را باطل مىکند.(10)
3- اعتقاد به «تقواى ستیز»، نه «تقواى گریز»
متأسفانه در اسلامِ تحریف شده، واژهها به مفاهیم غلط و ناهمگون با معناى حقیقى معنا مىشوند. به بیان شهید آیتاللَّه مطهرى در گذشته تقوا به «پرهیزکارى» معنا مىشد، یعنى هر چه دورى، پرهیز و کنارهگیرى بیشتر باشد، تقوا کاملتر است؛ به همین جهت متظاهران به تقوا از سیاه و سفید، تر و خشک و سرد و گرم دورى مىکنند.(11) این تقواى منفى است. شهید بهشتى از تقواى پرهیز، گریزان بود و بارها این عبارت مرحوم شریعتى را نقل مىکرد و آن را بسیار مىپسندید:
انسان باید «تقواى ستیز» داشته باشد، نه «تقواى گریز».(12)
از اینرو هیچ گاه همتش «جنت مکان» و «مقدس ماندن» نبود و در مهلکهها و میدانهاى مبارزه با توکل بر خدا وارد مىشد و برایش اهمیت نداشت دیگران چه خواهند گفت.
4- زندگى و آزادگى
گرچه علماى دین (که وقت و توان خود را صرف فراگیرى معارف و احکام و آموختن و تبلیغ آن مىکنند) حق دارند از وجوه شرعى براى تأمین هزینه زندگى مصرف کنند، با این وجود بسیارى از عالمان بزرگ سعى داشتهاند دین را وسیله کسب روزى قرار ندهند و از طریق آن نان نخورند و بر تبلیغ و تبیین دین مزد نگیرند تا سخنشان نافذتر و حجتشان قوىتر باشد. این سخن مؤمن آلیاسین است:
اى مردم! پیرو پیامبرانى گردید که از شما مزد نمىخواهند و خود هدایت شدهاند.(13)
شهید بهشتى از عالمانى بود که به تصریح خود:
«هیچ گاه در تمام عمرم از راه دین ارتزاق نکردم.»
حتى آنگاه که به عنوان دبیر وارد آموزش و پرورش شد، گفت: دبیر تعلیمات دینى نخواهم شد زیرا نمىخواهم از راه دین ارتزاق کنم. وى دبیر انگلیسى شد.(14)
5- باورمند به آزادى بیان مخالفان غیر برانداز
حق، وجود و مانایى و دوام دارد و به برهان و منطق پشتگرم است و در هماوردى با غیر خود (که باطل، برهانناپذیر و بىدوام است) بىپروا بوده و پیروزىاش تضمینى است.
مردان جبهه حق با اعتماد و باور به حقیقت فوق، به آزادى بیان مخالفان معتقدند. آزادى بیان و قلم و اجازه حضور در میدان تضارب آرا به مخالفان دادن، فقط از کسانى بر مىآید که پشتگرم به اندیشه متقن و استدلالى باشند و در عمل جز حق نخواهند و عمل نکنند. شهید بهشتى از پیشگامان آزادى مخالفان فکرى و سیاسى است.
ایشان در مورد آزادى عقیده و اندیشه مىگوید:
هر انسانى در داشتن و انتخاب عقیده آزاد است. در جمهورى اسلامى همه باید آزاد بیندیشند و آزاد جستجو کنند و نسبت به هر چیزى آزادانه آنچه را حق مىیابند بپذیرند و دنبالش بروند.(15)
در مورد آزادى بیان اندیشه و اعتقاد مىگوید:
موضع ما این است که بیان شبهات و اشکالات در باره اصول عقاید اسلامى در جامعه جمهورى اسلامى ایران، به یک شرط آزاد است؛ به شرط آنکه همراه باشد با پاسخ روشنگر و توضیحات کافى. اگر کسى در باره اصول عقاید اسلام شبههاى دارد مىتواند آن را در یک جلسه این جورى بگوید، به شرط آنکه اجازه دهد بنده [نوعى ]هم بیایم در آنجا بایستم و جوابش را بدهم. بگذارید در این زد و خورد فکرى افکار رشد کنند ... تو [مخالف اعتقادى] بیا حرفت را بزن اما شرطش ایناست که یک نفر صاحبنظر و صاحب بیان به سهم مساوىِ شما صحبت کند، شنوندگان هم گوش کنند و انتخاب کنند.(16)
در مورد اظهار نظر سیاسى و تظاهرات و اجتماعات راجع به مسئولان حکومتى مىگوید:
هر انسانى در اظهار نظر نسبت به مسئولان در هر موقعیت و مقام که باشند، آزاد است، با رعایت دو شرط:
اوّل - اظهار نظر و مطلبى که در باره آنها مىگویند راست باشد. دروغپردازى و شایعهسازى نکنند. تهمت نزنند.
دوم - با بیان و زبان دلسوزانه و بىغرضانه بگوید، نه با زبان و بیان و عبارتهاى مغرضانه و کینهتوزانه.(17)
در مورد آزادى احزاب مىگوید:
ما احزاب و جمعیتهاى سیاسى را به شش گروه تقسیم مىکنیم:
گروه اوّل - احزاب و جمعیتهاى سیاسى مسلمانِ معتقد به اسلامِ انقلاب اسلامى، معتقد به فقاهت و نقش ولىّ فقیه. این گونه احزاب آزادند.
نوع دوم - احزاب و جمعیتهایى که اسلام را به عنوان یک مکتب و یک نظام باور دارند، ولى در بعضى مسائل طرز تفکرشان مورد قبول نوع اوّل نیست. با آنها فرق دارند. یک بویى از التقاط در اندیشههایشان به مشام مىرسد اما لجوج هم نیستند. حاضرند بیایند حرف حساب را گوش کنند و به افرادشان نمىگویند: «نروید بحث کنید.» با جمهورى اسلامى هم سر جنگ و دعوا ندارند. این گروه هم آزادند و مىتوانند فعالیت کنند، جلسات داشته باشند و نشریات داشته باشند.
سوم - احزاب و جمعیتهاى ملىگرا که طرفدار نظام اسلامى نیستند. آنها قبول ندارند که ما مىتوانیم امروز یک جامعه اسلامى بر پایه اسلام به وجود بیاوریم و شعارشان ایران مستقل و آزاد است و مزدور بیگانه هم نیستند؛ دشمن جمهورى اسلامى هم نیستند اما قبولش ندارند. توطئه هم نمىکنند. اینها به شرط اینکه دروغ و تهمت و شایعه پیشه نکنند، آزادند حزب و نشریه و سازمان داشته باشند.
چهارم - احزاب و جمعیتهایى که ایدئولوژىشان ضد اسلام است. اسلام را قبول ندارند. با اسلام مىخواهند مبارزه فرهنگى کنند و با جمهورى اسلامى مبارزه سیاسى؛ مبارزههاى توطئهآمیز ندارند؛ فقط در صدد مبارزه فرهنگى با اسلام و جمهورى اسلامى هستند. اینها هم در چارچوبى که براى آزادى آرا و افکار عرض کردم، مىتوانند باشند و کار کنند.
پنجم - احزاب و جمعیتهایى که توطئه مىکنند ضد جمهورى اسلامى اما توطئههایشان به حد توطئه و قیام مسلحانه نمىرسد.
ششم - آنها که در حد قیام مسلحانه توطئه مىکنند.
ما این دو گروه [آخر] را ضد اسلامى و غیر قانونى مىدانیم و دستگاه قضایى و دستگاه انتظامى ما با این دو گروه با قاطعیت برخورد مىکند.(18)
6- روحانیون، سیاست و فتوا
متأسفانه در زمان طاغوت با رواج شعار «جدایى دین از سیاست»، روحانیت به کنارهگیرى از دخالت در مسائل سیاسى تشویق مىشد. به قول حضرت امام «دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون، تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مىآورد.»(19)
با پیروزى انقلاب، توطئه دیگرى در سرلوحه اقدامات استکبار قرار گرفت و آن بیرون راندن عموم از دخالت در سیاست بود. عدهاى متدیننماى نادان تبلیغ مىکردند که دخالت در سیاست ویژه مجتهدان است و دیگران باید مقلد آنان باشند! حضرت امام در این زمینه به شدت موضعگیرى کرد و فرمود:
این از توطئه سابق بدتر است، براى اینکه آن یک عده از علما را کنار مىگذاشت، منتها به واسطه آنها هم یک قشر زیادى کنار گذاشته مىشدند؛ این تمام ملت را مىخواهد کنار بگذارد، یعنى نه اینکه مجتهد را داخل کند. این مىخواهد مجتهد را با دست همین ملت از بین ببرد.(20)
شهید بهشتى در این مورد آشکارا موضعگیرى کرد و گفت:
اظهار نظر روحانیت و جامعه مدرسین یک ارشاد است و فتوا نیست و اصولاً اینجا جاى فتوا نیست. مردم به روحانیت مبارز و جامعه مدرسین اعتماد دارند و آنها با توجه به همه جوانبى که رعایت آنها در نمایندگان مردم در مجلس خبرگان [یا انتخابهاى دیگر ]لازم است افرادى را شناسایى و معرفى کردهاند؛ عیناً نظیر اینکه یک حزب یا گروه سیاسى افرادى را معرفى کنند. آیا این فتواست یا اظهار نظر اجتماعى؟ من با صراحت اعلام مىکنم که این فتوا نیست.(21)
7- زن، زنده، سازنده و رزمنده
نگاه شهید آیتاللَّه بهشتى به زن و نقش و جایگاه او در جامعه و خانواده بسیار آموزنده و جذاب بود. او مىگفت:
زن در اسلام زنده، سازنده و رزمنده است، به شرط آنکه لباس رزمش لباس عفتش باشد. شکل شرکتش در مبارزات و مجاهدات منافى با حفظ عفت، پاکدامنى و اصالتش نباشد.(22)
با توجه به این برداشت، حضور پاکدامنانه اجتماعى زن را بسیار خجسته و با برکت مىدانست و در خانواده نیز زن و شوهر را یاور و همراه و پشتیبان همدیگر مىخواست.
همسر شهید بهشتى مىگوید:
«در تمام جلسات عمومى بحث در اروپا، حتى جلسه بحث با کاردینال اعظم اتریش، خانوادهاش را همراه داشت تا ثابت کند خانواده و به ویژه زنان از شخصیت فعال اجتماعى برخوردارند.(23)
دکتر در همراه بردن من اصرار داشت و مىگفت: «تو حامى من هستى، تو فقط همسرم نیستى بلکه مایه دلگرمى من مىباشى.» در داخل کشور نیز در اکثر جلسات خانوادهاش را همراه مىبرد.»
پوشش زنان
در مورد پوشش زنان معتقد بود که بانوان به سبب فطرت پاکى که دارند، اگر ضرورت و برکات پوشش صحیح برایشان به خوبى روشن شود، خود به اختیار و داوطلبانه بدان رو خواهند آورد و احتیاج به تحمیل و به کارگیرى زور نیست؛ افزون بر اینکه تحمیل در این موارد اثر معکوس دارد.
ثانیاً باور داشت که در پوشش باید جذابیت و تنوع و شادابى رعایت گردد.
ایشان مىگوید:
ما بر اساس بینش اسلامى براى زن کرامت خاصى قائل هستیم. ما معتقدیم پوشش خواهران ما پوششى باشد که با کرامت آنها سازگارتر است. وقتى قرار است در جامعه رابطه مرد و زن یک رابطه کار، فعالیت، همکارى، خلاقیت و سازندگى باشد، باید از هر نوع شائبه دیگر پاک و منفرد بماند و با آن پوششى که در اسلام براى زن تعیین شده، این رابطه به طور طبیعى مىتواند پاکتر و منزهتر بماند ... منتها اگر کسى عمل نکرد، ما چه خواهیم کرد؟ باید بگویم که روش من در زندگى چنین بوده است که با کلیه اشخاص از هر گروه به بحث اقناعى پرداختهام.(24)
دختر محترم آن شهید مىگوید:
«هرگز در برخوردشان با من امر به داشتن حجاب و رعایت موازین شرعى نمىکردند، زیرا اعتقاد داشتند اجبار موجب دورى جوانان از اسلام مىگردد و باید با شیوه مطالعه، بررسى و تفکر در مسائل، انتخاب را به عهده خودِ نوجوان گذاشت.»(25)
در سال 1349 پس از بازگشت از آلمان در یکى از سخنرانىها که به گزارش آن سفر پرداخته است، از ایشان سؤال مىشود:
در مورد حجاب خانمها نظر شما چیست؟ آیا حجاب فقط چادر است یا مىتوان طور دیگرى پوشیده بود؛ چون عدهاى معتقدند که حتماً باید چادر سر کرد.
در جواب مىگوید:
بنده فکر مىکنم جواب این سؤال را عملاً در طول این پنج سال زندگى آنجا دادهام؛ چون بالاخره من و همسر و دختر من که آنجا مىرویم، باید عملمان اسلامى باشد. اگر عمل غیر اسلامى است، پس چگونه من مىتوانم در آنجا مبلّغ اسلام باشم؟ همسر من و دخترم با روسرى و مانتو و جوراب بیرون مىروند و به نظر من این حجاب اسلامى است. نه فقط همسر من، همچنین همسر مرحوم آقاى محققى [که پیش از ایشان نمایندگى مراجع در اروپا بود] و دختر ایشان چنین حجابى داشتند. اگر این حجاب غیر اسلامى بود، در طول این سالیان متمادى، از زمان مرحوم آقاى بروجردى تا امروز باید لااقل آقایان مراجع براى ما نوشته باشند که: «آقا این چه مسلمانى است؟ به ایران برگردید.»
بنابراین پاسخ این سؤال این است که: هم حجاب با چادر، حجاب اسلامى است و هم حجاب با روسرى. ما ضد چادر نیستیم، اما پوشاندن مو و گردن و پوشیدن مانتویى که خیلى تنگ و چسبان نباشد هم حجاب اسلامى است. البته لازم نیست خیلى هم گشاد و امّلمآب باشد. مانتویى معمولى و عادى و جورابهایى که پا از زیر آن نمایان نباشد؛ به اضافه آنکه سعى شود صورت بدون آرایش باشد. اینکه مىگویم سعى شود چون معمولاً خانمها آرایش مىکنند و بقایاى آرایش ممکن است بماند؛ وقتى هم صورتشان را مىشویند دیگر لازم نیست خودشان را اذیت کنند که پوست صورت یا پوست لب را به کلى پاک کنند. فرق است بین خانمى که در خانه براى شوهرش یا براى جلسه خانمها آرایش کرده، صورتش را هم شسته، حالا بیرون مىآید و بقیه آثار آن آرایش هست و خانمى که اصلاً صبح یک ساعت با خودش ور مىرود تا به خیابان برود. این دو خیلى با هم تفاوت دارند. این دومى «تبرّج الجاهلیة»(26) است اما آن اوّلى «الا ما ظهر منها»(27) است.(28)
در مورد وظیفه مردان نسبت به همسران، اعتقاد داشتند که مردها باید با صرف ساعاتى از وقت خود در خانواده، در اداره خانه و تربیت فرزندان، شریک شده و به همسر خود براى علمآموزى و شرکت در فعالیتهاى صحیح اجتماعى فرصت دهند:
اگر مرد خانواده ساعات مناسبى را در منزل بگذراند، همسرش مىتواند به فراگیرى علوم و خدمات اجتماعى و شرکت در محافل دینى و فرهنگى اهتمام ورزد.(29)
خانواده
ایشان خانواده را کانون آرامش و آسایش روحى مىدانستند که زن و شوهر باید بر پایه آرمان و ایمان مشترک آن را ایجاد کنند و تعهدات اجتماعى هم میان زن و شوهر تقسیم گردد:
اگر براى دختر و پسر همه چیز از جمله مسکن، خوراک، پوشاک، سواد، بهداشت و درمان تأمین شود، ولى ازدواج نکند، احساس کمبود مىنماید. نیاز به همسر و داشتن یک کانون خانوادگى صرفاً به خاطر اشباع غریزه جنسى نیست. انسان به یک کانون عاطفى احتیاج دارد که در آن رابطهاش با انسانهاى دیگر، رابطهاى گرم، عاطفى، صمیمى و آرامبخش باشد.(30)
خانواده یک هسته نیرومند اجتماعى است و زن و شوهر بایستى یکدیگر را بر پایه آرمان و ایمان مشترک انتخاب کنند.(31)
روش اسلام این است که تعهدات اجتماعى میان خانواده تقسیم شود و منصفانه این است که مردها وقت خود را چنان تنظیم کنند تا بتوانند ساعات بیشترى را در منزل باشند و همسرانشان بتوانند به فراگیرى علوم مذهبى و کلاسیک و خدمات اجتماعى و شرکت در مجامع اسلامى برسند.(32)
آنچه گذشت، قسمتهایى از روش و سلوک و مرام شهید بهشتى بود. بدان امید که اسوه قرار گیرد و از مَنِش وى پیروى شود و همچنان نورافشان بماند.
پىنوشتها: -
1) ر.ک: صحیفه امام، ج21، ص281 - 278 (منشور روحانیت).
2) یادنامه شهید بهشتى، فرید قاسمى، نشر قدس و حرّ، ص17.
3) همان، ص73.
4) همان.
5) او به تنهایى یک ملت بود، دفتر اوّل، واحد فرهنگى بنیاد شهید، ص51 - 50.
6) همان، ص62 - 61.
7) سوره مجادله، آیه 10.
8) حج، آیه 38.
9) مجله پیام زن، شماره 77، ص63، زندگىنامه شهید بهشتى.
10) او به تنهایى یک امت بود، دفتر اوّل، ص260.
11) مجموعه آثار، ج16، سیرى در نهجالبلاغه، ص503.
12) یادنامه شهید بهشتى، ص89.
13) یس، آیه 21.
14) او به تنهایى یک امت بود، دفتر اوّل، ص31.
15) همان، ص260.
16) همان، ص423 - 422.
17) همان، ص260.
18) همان، ص425 - 423.
19) صحیفه امام، ج21، ص278.
20) صحیفه نور، ج18، ص245.
21) بهشتى مظلوم امت، دفتر دوم، ص641.
22) بهشتى اسطورهاى بر جاودانه تاریخ، دفتر سوم یادنامه، ص1085.
23) پیام زن، شماره 76، ص88.
24) بهشتى اسطورهاى بر جاودانه تاریخ (دفتر سوم یادنامه)، ص1052.
25) پیام زن، شماره 77، ص60.
26) احزاب، آیه 33.
27) نور، آیه 31.
28) بازشناسى یک اندیشه (یادنامه بیستمین سالگرد شهادت)، ص53 - 52، بنیاد نشر آثار و اندیشههاى شهید.
29) پیام زن، شماره 77، ص64.
30) همان.
31) یادنامه شهید بهشتى، ص161.
32) همان.