به بلندهمتى پیرزن بنىاسرائیلى اقتدا کنیم
احمد حیدرى
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایى رسیدهاند
افق دید و اوج طلب بعضى انسانها بسیار بلند است و هیچ گاه رسیدن به آمال پست و غایتهاى کممقدار، روح تشنه آنان را سیراب نساخته و از تکاپو، تلاش و اوجطلبى باز نمىدارد. تعلیم انبیا(ع)، اولیا و بزرگان نیز بر همین مضمون سامان یافته و دونهمتى و اندک قناعتى در طلب و مقصد، ناپسند نمایانده شده است. روایات در این زمینه نیز بسیار است. امیرالمؤمنین على(ع) مىفرماید:
«هنگام طلب، همت خود را بلند دار.»(1)
همت بلند، انسان را به کوشش و تلاش وا مىدارد و از تنآسایى و تنبلى دور مىسازد و قوت و قدرت و شجاعت فرد را آشکار مىسازد.
امام على علیهالسلام مىفرماید:
«دلمشغولىهاى فرد به اندازه همت اوست.»(2)
یعنى اگر همت بلند داشته باشد، دلمشغولىاش فراوان است و اگر همت پست داشته باشد، به خاطر زودرس بودن، فارغ و بىخیال مىگردد.
«هر کس همتش بزرگ باشد، اهتمام و کوشش او نیز بسیار خواهد بود.»(3)
«شجاعت و قدرتِ اقدامِ فرد به اندازه همت اوست.»(4)
با توجه به موقت، کمارزش بودن، فناپذیرى و تمام شدنى بودن دنیا و مظاهرش، انسان باید همتش را از آنها منصرف کرده و به سوى غایتهاى معنوى و آخرتى سوق دهد. کسى که همت و اهتمامش را در راه رسیدن به غایات مادى دنیایى مصرف کند، زیان کرده و به زودى گرفتار حسرت بزرگ خواهد شد.(5)
پیامبر عظیمالشأن اسلام که خود در بلندهمتى از همگان گوى سبقت ربوده بود، پیروان را نیز به بلندهمتى فرا مىخواند و با ستایش از بلندهمتان به الگوگیرى از آنان تشویق مىکرد.
امام صادق(ع) مىفرماید: روزى مردى به محضر پیامبر(ص) مشرف شد و بعد از عرض سلام و اعلام مسلمانى، اظهار داشت:
- اى رسول خدا، آیا مرا مىشناسى؟
- تو کیستى؟
- من صاحب همان خانهاى هستم که شما قبل از رسالت در فلان روز آنجا میهمان شدى و در گرامیداشت و میزبانى از شما کم نگذاشتم.
- خوش آمدى، حاجت خویش بازگو [تا با برآوردن آن، پاسخ احسانت را به نیکى دهم.]
- از محضر شما دویست گوسفند مىخواهم با چوپانى که آنان را بچراند.
رسول خدا امر فرمود تقاضایش را برآورده کردند؛ بعد به اصحابش فرمود:
- چه مىشد این مرد مانند پیرزن بنىاسرائیلى تقاضا مىکرد؟! خداوند قبل از خارج شدن بنىاسرائیل از مصر به موسى(ع) وحى کرد که وظیفه دارى جسد حضرت یوسف(ع) را با خود به ارض مقدس در شام ببرى. حضرت موسى در اجابت دستور حق تعالى پىجوى قبر یوسف صدیق(ع) شد و پیرمردى به آن حضرت عرض کرد: اگر کسى از قبر حضرت یوسف(ع) اطلاع داشته باشد، او جز فلان پیرزن نیست. حضرت موسى(ع) از پیرزن راهنمایى طلبید و پیرزن اسرائیلى او را راهنمایى نکرد مگر زمانى که از ایشان ضمانت گرفت که در جهان آخرت همدرجه و همنشین با وى باشد.(6)
این پیرزن جهان دیده صاحب بینش عمیق شده و مىداند که امروز موساى کلیم، مقرّب درگاه خداوند و پیامبرى که دعایش اجابت مىشود، به او نیازمند گردیده و مىتواند از این فرصت استفاده کند و برآورده شدن خواستههایش را شرط برآوردن خواسته ایشان قرار دهد و طبیعى است که هر کس هزاران خواسته کوچک و بزرگ دارد ولى چنین موقعیتى استثنایى همیشه پیش نمىآید بلکه گاهى نصیب مىشود پس باید غنیمت شمرد و دونهمتى را کنار گذارد و ارزشمندترینها را طلب نمود و اگر حاجات دیگرى هم دارد، آنان را در ضمن ارزشمندترین بخواهد و این پیرزن روشنبین و بلندهمت بنىاسرائیلى گرچه حاجات دیگر هم دارد ولى آنان را در ضمن ارزشمندترین طلب، ردیف مىکند و عرضه مىدارد:
اى کلیم خدا، تقاضایت را برآورده نمىکنم مگر زمانى که تقاضاهایم را برآورده سازى:
پاهایم را روان گردانى، بینایىام را باز دهى، جوانىام دوباره سازى و مرا از همنشینان خود در بهشت نمایى.(7)
و این گونه است که رسول خدا(ص) آرزو مىکند پیروانش به چنین زن فهمیدهاى اقتدا کنند و در مواقع اجابت دعا از بسنده کردن به تقاضاهاى کم ارزش، مادى و دنیایى که نشان دونهمتى است خوددارى ورزند و نعمت جاوید و فناناپذیر بطلبند.
بنا بر روایتى نیز آن حضرت به ربیعة بنکعب که سالیانى خدمت حضرت کرده بود، فرمودند:
- اى ربیعه، تو هفت سال در خدمت ما بودهاى، آیا از من تقاضایى ندارى؟
- اى پیامبر خدا، به من مهلت فکر کردن بده.
روز بعد ربیعه خدمت ایشان رسید و حضرت فرمود:
- حاجتت را بیان کن.
- از خدا بخواه مرا با شما به بهشت ببرد.
- چه کسى این گونه تقاضا کردن را به تو یاد داد؟
- اى پیامبر خدا، کسى مرا یاد نداده است بلکه با خودم فکر کردم و به خودم گفتم: اگر مالى - هر چند زیاد - از پیامبر بخواهى بالاخره آن مال تمام مىشود و اگر عمر طولانى و فرزندان زیاد از ایشان طلب کنى بالاخره عاقبتِ خودت و فرزندانت مردن خواهد بود [پس جز ورود به بهشت و همنشینى با شما را جاوید و شایسته خواستن ندیدم]. رسول خدا لحظاتى سر به زیر انداخت سپس فرمود:
- این را برایت خواهم خواست ولى تو هم [براى برآورده شدن حاجتت] با سجدههاى فراوان مرا یارى کن.(8)
برادر و خواهر گرانقدر، بیاییم دونهمتى را از فکر و ذهن و دل خویش دور سازیم و به هنگام اقبال قلب و احساس نزدیکى با خدا و در هنگامههاى اجابت دعا، تقاضاهاى کوچک، کمارزش و ناپایدار دنیایى را کنار بگذاریم و تقاضاهایى ماندگار، جاوید و ارزشمند را مطرح کنیم و مانند پیرزن بنىاسرائیلى و خدمتکار پیامبر(ص)، نجات از جهنم، ورود به بهشت و همنشینى با صالحان و اولیاى خدا را متقاضى شویم و این لحظات توفیق و نفحههاى آسمانى را که چندان زیاد هم نیستند، بیهوده تلف نکنیم.
در مقابل پیرزن فهمیده بنىاسرائیلى، مردى را مىبینیم که از پیامبر زمانش شنید که خداوند براى وى سه دعاى پذیرفته شده قرار داده است. آن مرد براى بیان خواستهها با همسرش به مشورت نشست. همسرش که پیر، زشت و بدسیرت بود، از وى خواست دعاى اولش را در باره او قرار دهد و از خدا بخواهد که وى را جوان و زیباترین زن زمان گرداند. مرد پذیرفت و دعا کرد و زن، جوان و زیبا و رعنا گشت به نحوى که همه ثروتمندان و قدرتمندان آن سرزمین خواستگار وى شدند. اقبال بىنظیر اصحاب جاه و مال زن را به وسوسه انداخت و به بداخلاقى با شوهر فقیر و گمنام وادار نمود به حدى که شوى او به شدت خشمگین شد و از خداوند خواست او را به شکل حیوانى درنده و کثیف در آورد و چنین شد. بعد از آن فرزندان زن با عجز و ناله از پدر خواستند دعا کند مادرشان به حالت اول بازگردد زیرا به خاطر این قیافه و شکل ناپسند مادر، از جانب اطرافیان به شدت تحقیر و سرزنش مىگردند. اصرار فرزندان مرد را وا داشت آخرین و سومین دعایش را بازگشتن همسرش به شکل اول قرا دهد(9) و بدین گونه دعاهاى سهگانه روا شده او به هدر رفت و دونهمتى، کمعقلى و پذیرندگى او از همسر جاهل امکان ارزشمندى را از وى گرفت.
پىنوشتها: -
1) میزانالحکمه (چاپ جدید)، ج4، ص3472 - 3461.
2) همان.
3) همان.
4) همان.
5) همان.
6) نورالثقلین، ج2، ص473؛ میزانالحکمه (چاپ جدید)، ج4، ص3472.
7) من لا یحضره الفقیه، ج1، ص193.
8) میزانالحکمه، ج2، ص879.
9) بحارالانوار، ج90، ص326 (چاپ بیروت).