چهل گام با امام
سیدضیاء مرتضوى
اشاره
حضرت امام خمینى(قده) فقیهى فرزانه، فیلسوف و حکیمى والا، عارفى واصل و مربّى بزرگى بود که دانش سلوک و طىّ طریق معرفت را نه فقط در عرصه علم و نظر، بلکه در میدان عمل و باز شدن صفحات دل به روى قلم معرفت و شهود کسب کرده، دهها سال منازل و مراحل سلوک را طى کرده بود و بخشى از یافتههاى علمى و عملى خود را از گذشتههاى دور تا واپسین روزهاى حیات سراسر معنویت و عرفان خویش، به عنوان سرمایهاى بسیار ارزشمند براى طالبان حقیقت و جویندگان طریقت بر جاى گذاشت. و این افزون بر نقش منش و سلوک عملى وى بود که آن همه نقش آفرید و توانست حکومت معنوى خویش بر قلبهاى میلیونها انسان را تا دهها سال قوّت بخشد.
آنچه از این شماره با عنوان «چهل گام با امام» خواهید خواند، گزیدهاى از برخى دستورعملهاى تربیتى، اخلاقى و عرفانى آن معلّم بزرگ و عارف والامقام است که به رسم منزلهاى خودسازى و مراحل تربیت نفس که یک محور آن عدد چهل است، در «چهل گام» پیشبینى شده است. در هر قسمت به یکى از نکات درخور توجه در تربیت نفس و سلوک معنوى، براساس متن نوشتههاى حضرت امام خمینى(قده) خواهد پرداخت و تنها برخى توضیحات مختصر را جهت انسجام بیشتر مطلب خواهیم آورد. نیز تلاش شده است حتىالامکان ترتیب گامها به گونهاى باشد که بزرگان اخلاق و تربیت نفس، از جمله خود حضرت امام، در مراحل سلوک و خودسازى ذکر کردهاند.
ناگفته پیداست که این نکات تنها به هدف انعکاس گزیدهاى از رهنمودهاى تربیتى و عرفانى آن بزرگوار است و نه پرداختن به موضوعات به گونهاى جامع و آوردن همه مطالبى که حضرت امام(قده) در هر یک از زمینههاى یاد شده دارند. به همین دلیل، آن را در بخش «کلمه نخست» مجله قرار دادیم تا به عنوان مقالههاى تفصیلى و پژوهشى به شمار نیاید و حسن آغازى بر هر شماره مجله باشد. همچنان که چند سال نامههاى خانوادگى حضرت امام را در همین بخش با عنوان «آینه محبت» تقدیم خوانندگان محترم کردیم. امیدواریم همین مختصر بتواند رهتوشههایى براى علاقهمندان به سلوک معنوى باشد. ان شاءاللَّه. متن سخنان امام را همواره با حروفى متفاوت مىآوریم.
* * *
گام اوّل: تفکّر
تربیت نفس و حرکت به سوى حضرت حق «جلّ و علا» و وصول به کعبه حقیقى، منازل و مراتب بسیارى دارد که سالک کوى حق باید آنها را طى کند. مبدأ این سلوک روحانى، خانه تاریک نفس و منتهاى آن ذات مقدس حق است و منازل آن عبارت از مراحل و مراتب «آفاق» و «أنفس» است که به اعتبارات مختلف تقسیم شده است. نخستین گام این سفر معنوى چنان که حضرت امام(قده) آوردهاند «تفکّر» است:
«بدان که اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالى، تفکّر است، و بعضى از علماى اخلاق آن را در بدایات در مرتبه پنجم قرار دادهاند، و آن نیز در مقام خود صحیح است.»
بر این اساس «مهاجر الى اللَّه» و سالک طریق حق، اولین گامى که برمىدارد «اندیشه» است. مهم این است که شخص مجاهد به تفصیل توجه کند که در این مقام به چه بیندیشد و موضوع تفکر او چه باشد؟ آنچه امام(قده) در این خصوص یادآور شدهاند این است:
«تفکر در این مقام عبارت است از آنکه، انسان لااقلّ در هر شب و روزى مقدارى و لو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده، و تمام اسباب آسایش و راحت را از براى او فراهم کرده، و بدن سالم و قواى صحیحه، که هر یک داراى منافعى است که عقل هر کس را حیران مىکند، به او عنایت کرده، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفى هم این همه انبیا را فرستاده، و کتاب نازل کرده، و راهنمایىها نموده و دعوتها کرده است، آیا وظیفه ما با این مولاى مالک الملوک چیست؟
آیا تمام این بساط، فقط براى همین حیات حیوانى و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم، یا مقصود دیگرى در کار است؟
آیا انبیاء کرام، و اولیاء معظّم و حکماى بزرگ و علماى هر ملت که مردم را دعوت به قانون عقل و شرع مىکردند، و آنها را از شهوات حیوانى و از این دنیاى فانى پرهیز مىدادند، با آنها دشمنى داشتند و دارند، یا راه صلاح ما بیچارههاى فرو رفته در شهوات را مثل ما نمىدانستند؟»
طبیعى است که «تفکر» مقدمه پى بردن به حقایق و واقعیتهایى است که بدون کسب این معرفت نمىتوان راه به جایى برد:
«اگر انسان عاقل لحظهاى فکر کند مىفهمد که مقصود از این بساط، چیز دیگر است، و منظور از این خلقت، عالم بالاتر و بزرگترى است، و این حیات حیوانى، مقصود بالذات نیست، و انسان عاقل باید در فکر خودش باشد و به حال بیچارگى خود رحم کند و با خود خطاب کند: اى نفس شقى! که سالهاى دراز در پى شهوات، عمر خود را صرف کردى، و چیزى جز حسرت نصیبت نشد، خوب است قدرى به حال خود رحم کنى. از مالکالملوک حیا کنى، و قدرى در راه مقصود اصلى قدم زنى، که آن موجب حیات همیشگى و سعادت دایمى است، و سعادت همیشگى را مفروش به شهوات چند روزه فانى، که آن هم به دست نمىآید حتى با زحمتهاى طاقتفرسا.»
و روشن است که این منزل را بدون استمداد از حضرت حق نمىتوان پیمود:
«و در هر حال از خداى خود با عجز و زارى تمنّا کن که تو را آشنا کند به وظایف خودت که باید منظور شود مابین تو و او. و امید است این تفکر که به قصد مجاهده با شیطان و نفس امّاره است، راه دیگرى براى تو بنمایاند و موفق شوى به منزل دیگر از مجاهده.» «منبع: چهل حدیث، ص7 - 5، نشر رجا.»
گام دوم: بیدارى
همگامى با امام در طى طریق حق و در آمدن در سلک سالکان کوى دوست و وصول به کعبه آمال عارفان، منازلى را در پیش دارد که باید آنها را پیمود. هر یک از این منازل، خود داراى مراحل و مراتبى است که سالک باید پشت سر نهد. یکى از منازل مهم که به تعبیر امام(قده) اوّل منزل انسانیت است، «یَقْظه» به معناى بیدارى مىباشد. سالک باید از خواب غفلت بیدار شود و از مستىِ طبیعت به در آید:
«باید وارد مجاهده با قصد خالص شد. البته آن وقت نفس اصلاح مىشود. تمام صفات نفسانیه قابل اصلاح است، لیکن در اوّلِ امر، کمى زحمت دارد. آن هم بعد از ورود در اصلاح، سهل و آسان مىشود. عمده به فکر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب بیدار شدن است. «منزل اوّل» انسانیت «یقظه» است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هوشیار شدن از سُکر [= مستى]طبیعت است، و فهمیدن اینکه انسان مسافر است. و هر مسافر، زاد و راحله مىخواهد. زاد و راحله انسان، خصال خود انسان است. مرکوب این سفر پر خوف و خطر، و این راه تاریک و باریک و صراط أحدّ از سیف [= تیزتر از شمشیر] و ادقّ از شعر [= ریزتر از مو ]همت مردانه است. نور این طریق مظلم [= تاریک]، ایمان و خصال حمیده است. اگر سستى کند و فتور نماید، از این صراط نتواند گذشت، به رو در آتش افتد و با خاک مذلّت یکسان شده، به پرتگاه هلاکت افتد. و کسى که از این صراط نتواند گذشت، از صراط آخرت نیز نتواند گذشت.»
و این چنین است که امام هشدار مىدهند باید پرده غفلت را به کنارى زد و آماده رفتن شد:
«اى عزیز! همت کن و پرده جهل و نادانى را پاره کن، و از این ورطه هولناک خود را نجات ده. حضرت مولاى متقیان و یگانه سالک راه و راهنماى حقیقى در مسجد فریاد مىزد به طورى که همسایههاى مسجد مىشنیدند:
«تَجَهَّزوُا رَحِمَکُم اللَّه فَقَدْ نوُدِىَ فیکُمْ بالرحیل؛(1) هیچ تجهیزى در سفر آخرت براى شما مفید نیفتد الّا کمالات نفسانیه و تقواى قلب و اعمال صالحه و صفاى باطن، بىعیب بودن و بىغشّ بودن.»
توفیق در اوّل منزل انسانیت و بیدار شدن از خواب غفلت، انسان را به اصلاح خویش وا مىدارد و آگاه به فرصت بىبدیل جوانى و ارزش بىمنتهاى آن مىکند:
«پس اى برادر! تا عمر و جوانى و قوت و اختیار باقى است، اصلاح نفس کن. اعتنا به این جاه و شرفها مکن. این اعتبارات را زیر پا بگذار. تو آدمزادهاى، صفت شیطان را از خود دور کن.» (منبع: چهل حدیث، ص86 - 85، نشر رجا.)
پىنوشتها: -
1) خداى شما را رحمت کند، آماده شوید چرا که در میانتان نداى کوچ برآمده است. نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خطبه 195.