همگونى «جلباب» قرآنى و چادر مشکى
«قسمت دوم»
حسین مهدىزاده
اشاره:
در قسمت نخست در باره مفهوم جلباب، اندازه، رنگ و کارکرد آن و نیز در باره مفهوم چادر، اندازه، رنگ و کارکرد آن سخن گفتیم و این دو را با هم مقایسه کردیم.
در قسمت پایانى، ضمن پرداختن به اینکه پوشیدن جلباب و چادر سیره عملى زنان مسلمان بوده، به فواید آن نیز اشاره خواهیم کرد.
ز) جلباب و چادرپوشى، سیره عملى بانوان مسلمان
در تاریخ نقل شده است که پیامبر(ص) در بیمارى که منجر به وفات حضرت شد، از ابوذر درخواست مىکند که فاطمه زهرا(ع) را با خبر کند. ابوذر شیوه پوشش حضرت زهرا را این گونه گزارش کرده است. «فلبستْ جلبابَها و خرجت؛(1) جلباب و چادر خود را پوشید و از منزل خارج شد.»
همچنین یکى از حوادثى که بیانگر چگونگى حجاب حضرت فاطمه(ع) در بیرون از منزل و در برخورد با نامحرم است، نحوه و روش آمدن ایشان به مسجد براى دفاع از قضیه فدک است. در داستان غمانگیز غصب فدک آمده است:
وقتى ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند حضرت را از فدک محروم کنند ایشان با شکل خاصى از حجاب و پوشش براى دفاع از حق خویش از منزل به مسجد آمدند: «لاثتْ خمارَها على رأسها و اشتملتْ بجلبابِها و اقبلتْ فى لمّة مِنْ حفدتها و نساء قومها تطأ ذیولها؛(2) هنگام خروج از منزل مقنعه را محکم به سر بست و جلباب و چادر خود را به گونهاى به تن کرد که تمام بدن ایشان را پوشانده بود و گوشههاى آن به زمین مىرسید. در حالى که همراه گروهى از نزدیکان و زنان قوم خود بود به سوى مسجد حرکت کرد.»
در گزارش تاریخى دیگرى نقل شده است: «تجلببتْ و تبرقعتْ ببرقعها و ارادت النبى؛(3) وقتى مىخواست از خانه خارج شود و نزد پیامبر برود از جلباب (چادر) و برقع (روپوش صورت) استفاده کرد.»
امام باقر(ع) به نقل از جابر بنعبداللَّه انصارى، نحوه پوشش حضرت را این گونه نقل کرده است:
«خرج رسولاللَّه (صلىاللَّه علیه و آله) یرید فاطمة (علیهاالسلام) و أنا معه فلمّا انتهیتُ الى الباب وضع یدَه علیه فدفعه (فرفعه) ثم قال: السلام علیکم، فقالتْ فاطمة: علیک السلام یا رسول اللَّه قال: أ أدخل؟ قالتْ: ادخلْ یا رسول اللَّه، قال: و مَنْ معى؟ فقالتْ: یا رسول اللَّه لیس علىَّ قناع، فقال: یا فاطمة خذى فضل ملحفتک(4) فقنّعى به رأسک ففعلتْ؛(5)
رسول خدا از خانه خارج شد و مىخواست به خانه فاطمه زهرا برود. من (جابر) همراه حضرت بودم؛ هنگامى که به درِ خانه رسیدیم حضرت دست خود را بر در گذاشت و در را باز کرد و به فاطمه سلام کرد و ایشان نیز پاسخ سلام حضرت را داد، سپس حضرت فرمود: داخل شوم؟ فاطمه(ع) گفت: داخل شوید. پیامبر فرمود: آیا با کسى که همراه من است داخل شوم؟ حضرت فاطمه در جواب گفت: سرم برهنه است. حضرت فرمود: اى فاطمه، سرت را با مقدار اضافه چادرت بپوشان. او نیز این کار را کرد.»
در مورد دیگرى نقل شده است: «دعا رسول اللَّه(ص) فاطمة(ع) فاجابتة فى عباءِةٍ ...؛(6) پیامبر خدا حضرت فاطمه را به حضور خواست و ایشان در حالى که عبا و چادر بر سر داشتند خدمت رسیدند.»
همچنین روایت شده است: «انّ علیّا استقرض مِنْ یهودى شعیراً فاسترهنه شیئاً فدفع الیه ملائة(7) فاطمة رهناً؛(8) حضرت على(ع) از فردى یهودى خواست مقدارى جو به او قرض بدهد. یهودى نیز از حضرت خواست چیزى رهن و گرو بگذارد. حضرت على(ع) نیز چادر فاطمه زهرا را نزد یهودى رهن گذاشت.»
محدث نورى ضمن بیان یک رخداد تاریخى، شیوه پوشش حضرت فاطمه را این گونه نقل کرده است: «لبست فاطمة شملةً مِن صوف، قد خیطتْ اثنى عشر مکاناً بسعف النخل؛(9) حضرت زهرا چادرى از پشم پوشیده بود که دوازده قسمت آن با لیف خرما دوخته شده بود.»
احتمالاً اینکه برخى از محققان گفتهاند فاطمه زهرا چادرى بافته شده و دوخته شده از لیف خرما داشته است،(10) ناظر به همین روایت است. از آن جایى که در روایت «شمله» (که تعبیرى غیر از واژههاى به کار رفته به عنوان مترادف جلباب است) به کار گرفته شده، مناسب است مقدارى در باره آن توضیح داده شود.
«شمله» در زمان پیامبر(ص) نیز معمول بوده است. در تاریخ در موارد متعددى نقل شده است که افرادى مثل پیامبر و امامان(ع) از شمله استفاده کردهاند: «کان رسول اللَّه (صلىاللَّه علیه و آله) یلبس الشملة و یأتزر بها».(11) از موارد فوق و همچنین دقت در ریشه لغوى «شمله»(12) آشکار مىگردد که به معناى پوشش بلند و سرتاسرى شبیه چادر و عبا بوده است که مردان و زنان از آن استفاده مىکردهاند.
علاوه بر فاطمه زهرا(ع) امکلثوم دختر حضرت على(ع) نیز از جلباب و رداء که به معناى چادر هستند استفاده مىکرده است.(13) علاوه بر حضرت فاطمه و امکلثوم، همسران پیامبر از جمله عایشه نیز از پوشش عبا و چادر استفاده کردهاند. پس از ذکر مقدمه مختصرى به بیان قضایاى تاریخى که مؤید ادعا است مىپردازیم:
تردیدى نیست که اگر مردى داراى همسران متعدد باشد، همسران وجود یکدیگر را به سختى تحمل مىکنند و از وجود شوهر در خانه همسر دیگر ناراضى هستند. این نکته در مورد همسران پیامبر(ص) و از جمله عایشه نیز صادق است. شاهد صدق این مدعا ذکر حوادث تاریخى در باره رفتار عایشه در خصوص رابطه همسران دیگر پیامبر با ایشان است. برخى از این حادثهها را که به طور ضمنى نحوه پوشش عایشه را آشکار مىنماید بیان مىکنیم.
روزى رسول خدا در خانه عایشه بود که امسلمه ظرفى از غذایى را که تهیه دیده بود براى حضرت به خانه عایشه فرستاد. عایشه که این کار امسلمه را پیش از این نیز دریافته بود در حالى که خود را به عبا پیچیده بود و سنگى در دست داشت سر رسید. سنگ را بر ظرف غذا کوبید و آن را شکست. رسول خدا که ناظر این کار بود، ظرفى از عایشه را به جاى ظرف شکسته براى امسلمه فرستاد.(14)
پیامبر(ص) معمولاً براى عبادت و نماز شب و راز و نیاز از رختخواب بیرون مىآمد. در یکى از شبها که نوبت عایشه بود پیامبر در خانه وى باشد، عایشه پس از گذشت مدت زمانى از شب متوجه شد پیامبر این بار نیز از رختخواب و خانه بیرون رفته است. عایشه که با حسّ زنانگى خود خیال مىکند پیامبر قصد دارد به خانه همسران دیگر برود مىگوید: «بىتأمل برخاستم و لباسم را پوشیدم. روسرى خود را بر سر کرده، عبا را بر آن کشیدم و شتابان از خانه بیرون آمدم و به تعقیبش پرداختم.»(15)
بنابراین از خودِ عایشه نقل شده که از پوشش جلباب استفاده مىکرده،(16) همان گونه که در بحث جلباب از نظر مفهوم گفته شد یکى از معانى که براى جلباب در تفاسیر ذکر مىشود، «عبائة» است و به نظر ما جلباب و عبائه همانندى بسیار نزدیکى با چادر مشکى دارد. از اینرو مىتوان گفت پوشش عایشه شبیه چادر مشکى بوده اما در تاریخ نقل شده پس از رحلت پیامبر(ص) عایشه به شیکپوشى و استفاده از لباسهاى رنگارنگ روى آورد، به گونهاى که حتى در ایام حج (این عبادت بزرگ، که همه زرق و برقهاى مادى فراموش مىگردد) از پوشیدن لباسهاى زیبا و رنگین دورى نمىکرد! «علامه عسکرى» شواهد تاریخى متعددى در این باره بیان کرده است.(17)
علاوه بر فاطمه زهرا(ع) و دیگر زنان اهل بیت پیامبر(ص) و همسران ایشان، زنان عرب نیز به پیروى از آنها از پوشش جلباب استفاده مىکردند که قضایاى تاریخى زیر اثباتکننده این مدعاست:
1. «قالت عائشة: جائتْ امرأةٌ رفاعة القرظى رسولَ اللَّه و أنا جالسةٌ و عنده أبوبکر فقالتْ: یا رسول اللَّه! إنّى کنتُ تحت رفاعة فطلَّقنى و بثَّ طلاقى فتزوجتُ بعده عبدالرحمن بنزید و إنّه و اللَّه ما معه یا رسول اللَّه إلّا مثل هذه الهدبة و اخذتْ هدبةً مِن جلبابها؛(18)
عایشه نقل کرده است: من و ابوبکر در حضور پیامبر خدا بودیم که همسر رفاعه قرظى نزد او آمد و گفت: اى رسول خدا، من زوجه رفاعه بودم، او مرا طلاق داد و با تکرار سه بار صیغه طلاق، طلاق مرا قطعى کرد. بعد از رفاعه به همسرى عبدالرحمن بنزید در آمدم، حال آنکه به خدا قسم، او چیزى (= مردانگى) ندارد مگر مثل ریشه این چادر».
«دزى» مؤلف «فرهنگ البسه مسلمانان» پس از نقل قضیه فوق مىگوید: به موجب آنچه جوهرى در صحاح گفته جلباب همان ملحفه است و ملحفه به معناى چادر بزرگ است.
2. «ثبت فى الصحیح مِن حدیث امّعطیه انّها قالت: یا رسول اللَّه! احدانا لا یکون لها جلباب فقال لتلبسها اختُها من جلبابها؛(19)
در روایت صحیح از امّعطیه ثبت شده است که از رسول خدا (به دنبال تأکید حضرت به حضور زنان در نماز عید) سؤال کرد: اگر یکى از ما زنان جلباب و چادر نداشت چکار کند؟ فرمود: باید خواهر دینىاش با جلباب و چادر خویش او را بپوشاند.»
علاوه بر این در برخى احادیث آمده است براى شرکت در نماز عید، زنان جلباب و چادر از یکدیگر عاریه و امانت بگیرند.(20)
3. «إنّ الحولاء کانتْ امرأة عطّارة لآل رسول اللَّه فلمّا کانت یوماً مِن الأیام أمرها زوجُها بمعروف فانتهرتْه فأمسى و هو ساخط علیها. فلما أصبح قضیتْ (صلاتَها) و تبرقعتْ و اخذتْ على رأسها رداء و خرجتْ سائرة إلى دار رسول اللَّه؛(21)
حولاء زنى بود که به خاندان رسول خدا عطر مىفروخت. روزى همسرش او را امر به کارى درست کرد و حولاء از این کار ناراحت شد، در نتیجه شوهرش از دست او عصبانى گشت. وقتى صبح شد نمازش را خواند و با برقع (پوشش صورت) و رداء به سمت خانه رسول اللَّه حرکت کرد.»
رداء به معناى جلباب و چادر است چون در بحث مفهوم و اندازه جلباب گفته شد که یکى از الفاظ مترادف جلباب «رداء» است، به همین دلیل ابنعباس شاگرد بزرگ امام على(ع) در تفسیر قرآن در مورد معنى جلباب گفته است: «الرداء الذى تستر مِن فوق إلى اسفل».(22)
علاوه بر موارد بالا، نمونههاى دیگرى نیز در باره استفاده بانوان از پوشش چادر نقل شده است که بیان همه آنها باعث طولانى شدن کلام مىگردد اما به عنوان نمونه به پوشش و حجاب چادرى بانوان در برخى از دورههاى تاریخ اسلام اشاره مىکنیم. در مورد لباس زنان دوران خلفاى راشدین تا پایان حکومت اموى (11 - 132ه.ق) نقل شده است که زنان در این دوران لباس سراسرى که روپوشى چادرمانند بود بر تن مىکردند. این چادر، سیاهرنگ بود همچون دوران پیامبر و یا نوعى طیلسان(23) کبودرنگ.(24)
در مورد لباس زنان دوران خلفاى عباسى (132 - 656ه.ق) نقل شده است از حجابى که سرتاسر بدن را مىپوشاند و معمولاً سیاهرنگ بود استفاده مىکردند.(25) سیره اسلامى چادرپوشى بانوان در بسیارى از دورههاى تاریخى دیگر نیز وجود داشته، گرچه طبیعى است پوشش، یک مقوله فرهنگى و برگرفته از آداب و رسوم اقوام مختلف و روحیه مدگرایى است، که به اقتضاى تغییرات زمانى و مکانى در نوع، مدل و رنگ آن برخى تغییرات صورت پذیرد.(26)
با مطالعه کیفیت پوشش در تاریخ اسلام پى خواهیم برد که استفاده از پوشش کامل و حداکثرى چادر مشکى در بین بانوان مؤمن و مسلمان (که اطاعت از خاندان وحى را افتخار خود مىدانستهاند) به طور پیوسته به عنوان یک سیره اسلامى وجود داشته است. خاستگاه نخست پیدایش و گسترش این سیره اسلامى، الهام از آیه جلباب و بانوان خاندان اهل بیت همچون فاطمه زهرا(س)، امکلثوم(س) و همسران پیامبر(ص) بوده است. در طول تاریخ زنان مؤمن و مسلمان با اسوه قرار دادن این الگوهاى دینى، چادر مشکى را انتخاب کرده، در دوران مختلف تاریخ اسلام تاکنون از این سیره اسلامى دست برنداشتهاند.
مطالعه سفرنامههاى فرنگى (که در دورههاى حکومتهاى مختلف به ایران سفر کردهاند) نیز به خوبى نشان مىدهد که استفاده از حجاب و پوشش به ویژه چادر مشکى در بین زنان مسلمان از فرهنگ و ریشه تاریخى طولانى و گسترده برخوردار بوده است که به نقل یک نمونه تاریخى بسنده مىکنیم:
«کلودانه» که در زمان مظفرالدینشاه قاجار در ایران به سر مىبرده است مىنویسد:
به طور طبیعى و بنا بر عادت یک مرد اروپایى، من زنان را با کنجکاوى و در عین حال توجه بیشترى نگاه مىکردم. البته فقط نگاه مىکردم. بىآنکه چیزى ببینم! به نظر من زنان ایرانى، بیش از تمام کشورهاى مشرقزمین مقید به حجاباند و با دقت و وسواس، قد و بالا و چهره خود را مىپوشانند. وقتى از منزل خارج مىشوند سر تا پاى خود را در چادر سیاه بزرگى که از پارچهاى نسبتاً لطیف اما بىهیچ زیبایى و ظرافتى درست شده است مىپیچند. این چادر در قسمت بالا، یعنى در محلى که معمولاً صورت قرار دارد از هم باز مىشود اما زن ایرانى دوست ندارد حتى چشمان خود را به کسى نشان دهد، به همین جهت نیز در جلوى چهره خویش، دستمال بلند سفیدى که بالاى آن مشبَّک است، مىآویزد ... شما در کوچه و بازار، زنانى را مشاهده مىکنید در حالى که خود را در چادر سیاه پیچیدهاند و روبندى سفید بر چهره آویختهاند، به راه خود مىروند. این زنان زشتاند یا زیبا و پیرند یا جوان، معلوم نیست. این معماى پیچیده در پرده در برخورد اوّل نوعى خشم آمیخته با کنجکاوى در مردان اروپایى به وجود مىآورد ... .(27)
ح) بهرههاى چادرپوشى
چادر بهترین پوششى است که زن مىتواند همه اندام خود را با آن بپوشاند و جلو هر گونه تحریک جنسى را بگیرد در حالى که پوششهایى مانند مانتو این ویژگى را به صورت کامل ندارند، زیرا وقار و معنویتى که در چادر مخصوصاً چادر مشکى هست در مانتو نیست.
مانتو حتى اگر بلند و گشاد باشد باز مقدارى سبب نمایان شدن اندام و برجستگىهاى بدن مىشود.
خانم «مرضیه حدیدهچى» (دبّاغ) مىگوید: وقتى [همراه امام خمینى] از فرانسه آمدم، مانتو شلوار تنم بود. در مهران پایم صدمه خورده بود و هنوز عصایى زیر دستم بود. با آن مانتو شلوار خدمت امام رسیدم تا از جنگ در منطقه مهران گزارش بدهم. ایشان فرمودند: «شما چادر ندارید؟ بگویم احمد برایتان یک چادر بخرد؟» گفتم، نه حاجآقا! چادر دارم اما چون به کوه مىرفتم و اسلحه روى دوشم و فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم آویزان بود، گاهى هم سهپایه تیربار را هم روى دوشم مىگرفتم و از کوه بالا مىرفتم، این بود که اگر چادر هم به سرم مىکردم دیگر خیلى مشکل بود. فرمودند: «چادر براى زن بهتر است». من هم از همان جا آمدم و چادر سرم کردم و دیگر برنداشتم.(28)
از آنجایى که حداقل حجاب شرعى بنا بر نظر مشهور فقها پوشاندن همه بدن به جز صورت و دستها است، تردیدى نیست که چادر بهترین مصداق براى تحقق حدّ شرعى و اسلامى حجاب است؛ به همین دلیل برخى فقهاى برجسته معاصر مثل امام خمینى(ره) در پاسخ نزدیک به ده استفتا و پرسش، تصریح کردهاند پوشیدن چادر بهتر است.(29)
علاوه بر این، چادر بیش از هر پوشش دیگرى بانوان را براى رو گرفتن در برابر نگاههاى آلوده نامحرم توانا مىسازد. روشن است در حجابهایى مثل مانتو این ویژگى وجود ندارد. همچنین چادر زیبایىهاى جسمانى و مادى زن را مىپوشاند و به او زیبایى معنوى و ملکوتى مىدهد و باعث آرامشبخشى بانوان است و این واقعیتى است که حتى افراد بىحجاب به آن اعتراف کردهاند. حادثه تاریخى زیر اثباتکننده این ادعاست:
در زمان طاغوت زنى از کشور ترکیه (که در فسق و فساد بنام بود) براى اجراى یک نمایش به فرودگاه مهرآباد تهران وارد شد. جمعیت فراوانى به استقبال وى آمده بودند. یک روز که براى او برنامه گردش مىگذارند، همین طور که در خیابانهاى تهران مىگشت، زنى را با چادر مىبیند و مىگوید این زن چرا این طورى است. مىگویند این خانم چادر به سر دارد. مىگوید: مىخواهم با او صحبت کنم. پیاده مىشود و به آن زن مىگوید: این چیه روى سرت انداختى؟ پاسخ مىدهد: حجاب من است. مىگوید: آیا مىشود یک دقیقه به من بدهى تا به سرم بیندازم؟ پاسخ مىدهد من نه که نمىتوانم چادرم را در انظار عمومى از سرم بردارم. اینجا نمىشود. مىگوید: کجا مىتوانم این چادر را به سر کنم؟ پاسخ مىدهد: باید جایى برویم که در دید نامحرم نباشیم. به جاى مخصوصى مىروند و خانم ایرانى چادرش را به آن زن مىدهد که به برهنگى و فساد مشهور بود. چادر را بر سر مىاندازد و مىگوید: عکس من را بیندازید. تنها لحظهاى که در زندگى احساس آرامش کردم همین لحظه بود که در چادر بودم. عکس این خانم را با چادر در تمام مجلات زنِ زمان طاغوت منتشر کردند.(30)
علاوه بر این چادر پوشش دینى، ملى و انقلابى بانوان مسلمان ایرانى است. همه به یاد داریم در دوران پیش و پس از پیروزى انقلاب اسلامى چگونه بانوان مسلمان با چادر مشکى در راهپیمایىها حضور یافتند. زنان در اوایل انقلاب و در بحبوحه پیروزى آن، با حجاب خویش، در قالب چادر مشکى، در راهپیمایىها تصویرى را خلق کردند که سوژهاى براى تصویربرداران و عکاسان خارجى شد. یکى از عکاسان خارجى در توصیف آن مىگوید: زنان ایرانى با چادر مشکى مانند دریایى بودند که رژیم شاه را بلعیدند.(31)
حضور زنان با حجاب چادر مشکى در اصل پیروزى و ادامه انقلاب اسلامى نقش مؤثرى داشته و دارد. بنابراین چادر مخصوصاً چادر مشکى بیانکننده دیندارى، ملیت و انقلابى بودن بانوان مسلمان و حکایتگر استقلال فرهنگى بانوان ایرانى در زمینه پوشش است. چادر مانند پرچمى است که نشانه حیات اجتماعى اسلام است. مسئولیت و افتخار برافراشته نگه داشتن این پرچم بر دوش بانوان مؤمن و مسلمان است.
ط) ثمرات حجاب با چادر مشکى
1- پوشانندگى بیشتر
عوامل مختلفى مانند نازک نبودن، گشاد بودن و نوع رنگ در تأمین پوشش بیشتر مؤثر هستند. در بین رنگها، رنگهاى تیره و مشکى، در تأمین حجاب حداکثرى بانوان در بیرون منزل مؤثر هستند، چون موجب پوشانده شدن بیشتر و مانع از دیده شدن آنها هستند.
چشم در تاریکى جایى را نمىبیند و پارچه یا پرده مشکى باعث پوشاندن بیشتر و بهتر است. به دلیل پوشانندگى بیشتر رنگ مشکى است که بانوان پاکدامن، هوشمند، مسلمان و مؤمن، رنگ لباسهاى رویى مانند چادر، مانتو و مقنعه را از رنگهاى تیره مثل مشکى، قهوهاى و یا سرمهاى برمىگزینند و از رنگهاى روشن و جذاب دورى مىکنند تا اندامشان از چشم نامحرمان پوشیدهتر باشد.(32)
علاوه بر این، رنگ مشکى پوشاننده رنگهاى دیگر است و زیر آن هر لباس رنگى دیگرى را که باشد مىپوشاند. ضربالمثل معروف «بالاتر از سیاهى رنگى نیست» اشاره به همین واقعیت است که رنگ سیاه برترین رنگها است و تمام رنگهاى دیگر در مقابل آن، رنگ مىبازند.
قرآن مجید مىفرماید: «یُغْشِى الَّیْلَ النَّهارَ؛(33) پرده سیاه و تاریک شب، روز روشن را مىپوشاند.» در یکى از تفاسیر در ذیل آیه آمده است: ساکنان زمین پس از تحمل چند ساعت تاریکى و سرما طالب نور و گرما مىشوند، که روز با نور و گرماى خود آنها را زیر پوشش گرفته و در آنان تحرک مىآفریند. اما پس از تحمل چند ساعت گرما و رنج و کار و فعالیت روزانه، طالب سکون و آرامش شب مىشوند و شب، ساکنان زمین را در چادر سیاه و مشکى خود مىپوشاند.(34)
خداوند فرمود: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً؛(35) پرده سیاه و تاریک شب را به منزله لباس و پوشش قرار دادیم.» در این آیه، تاریکى شب به پرده و پوشش گسترده تشبیه شده است که همه اجسام را مىپوشاند، همان گونه که جلباب و چادر مشکى تمام بدن و لباس بانوان را در برخورد با نامحرم مىپوشاند.
نکته جالب توجه این که برخى علما جلباب را به چادر شب معنا کردهاند.(36) به نظر مىرسد به دلیل دو ویژگى گستردگى در پوشش و رنگ مشکى (که در جلباب (چادر مشکى) و پرده تاریک شب موجود است) جلباب به چادر شب معنا شده است.
در روانشناسى رنگها آمده است: سیاه به معناى «نه» است.(37)
یک خانم پزشک روانشناس در تأیید نکته بالا گفته است: در روانشناسى رنگها چیز جالبى خواندم که وقتى انسان به یک چیز سفید نگاه مىکند احساس مىکند انگار به آن چیز نزدیکتر مىشود اما وقتى چیز مشکى مىبیند احساس مىکند از او دور مىشود. آن موقع من گفتم پس چه بهتر هر وقت یک مرد من را مىبیند فکر کند که من دارم از او دور مىشوم.(38)
تجربه زندگى روزانه نیز مؤید این واقعیت است که رنگ سیاه چشم را مىزند و رنگ سفید چشم را جلا مىدهد. با توجه به اینکه یکى از شرایط حجاب اسلامى این است که نگاه نامحرمان را به خود جلب نکند، اگر بانوان چادر مشکى بپوشند که توجه بینندگان نامحرم را جلب نمىکند، بهتر است یا رنگ سفید که چشمها را جلا مىدهد و توجه را به آنها متمایل مىسازد؟
رنگ مشکى اثر کاهش تحریکهاى روحى و روانى را دارد، چون رنگ صامت و غیر محرک است و واکنش مهمى در بیننده ایجاد نمىکند، از اینرو یکى از بهترین ابزار کاهش واکنشهاى روانى است و نه تنها وسیله جلب توجه دیگران نمىشود بلکه به عدم توجه کمک مىکند. به همین دلیل در هنگام برخورد با جنس مخالف و غیر محارم، استفاده از چادر مشکى، اثرات مطلوبى از نظر کاهش حالات و امیال جنسى دارد. خداوند در سوره نور ضمن آموزش حدود مراقبتهاى اولیه در شیوه رویارویى با غیر محارم در آخر آیه خطاب به زنان مىفرماید:
«وَ لا یَضْرِبْنَ بِأرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ؛(39) نباید زنان پاى خود را چنان به زمین بکوبند که صداى زینتآلاتشان شنیده شود (و سبب تحریک نامحرم گردد).» بنابراین مىتوان گفت که چون حجاب و لباسهاى رنگارنگ سبب جلب توجه نامحرم و تحریک جنسى مىگردد، مطلوب نیست اما چون حجاب و چادر مشکى باعث جلب توجه نمىگردد، رنگى مطلوب است.(40) معمولاً بانوانى که اعتقاد راسخ به لزوم پوشیدگى بیشتر در برخورد با نامحرم دارند رنگ مشکى را مىپسندند زیرا این رنگ، بدن را بیشتر و بهتر مىپوشاند.(41)
2- نگاهشکنى
در روانشناسى رنگها گفته مىشود رنگ سیاه نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهایى است. از اینرو کسى که حجاب و چادر مشکى مىپوشد، پیوسته جلوه و نماى خود را نفى مىکند و خود را از نگاهها دور مىدارد، یعنى فرد داراى حجاب و چادر مشکى، به نگاههاى نامحرم مىگوید: هیچ جایگاهى براى نگاه در من وجود ندارد. کاملاً از شما روىگردانم و نگاه شما به من به جز زیان حاصلى ندارد.
از سوى دیگر وقتى رنگ مشکى در کنار رنگ دیگرى قرار مىگیرد، تأثیر آن را تقویت مىکند و خصلت آن رنگ را مورد تأیید قرار مىدهد. اگر یک پنجره رنگین در کنار میز سیاهى قرار بگیرد، هر بینندهاى که به آن سو بنگرد نگاه او ناخودآگاه به طرف پنجره جلب خواهد شد و اصلاً به صفحه سیاه میز توجهى نخواهد کرد. رنگ سیاهِ میز خاصیت جلوهنمایى خود را نفى کرده، در عوض خاصیت رنگ پنجره را تقویت نموده، به همین علت وقتى خانمى چادر مشکى به سر مىکند و در خیابان راه مىرود، ناظرى که از دور به او و اشیاى رنگى اطراف مثل ماشینها و مغازهها نگاه مىکند، بىاختیار اشیاى رنگى نظر او را به خود جلب مىکند. بسیارى از اوقات بیننده اصلاً به رنگ مشکى توجهى نمىکند و رد مىشود. بنابراین بانوانى که مىخواهند به بهترین شیوه، عفت و پاکدامنى خود را حفظ کنند و از نگاههاى آلوده در امان باشند، از حجاب و چادر مشکى استفاده مىکنند.(42)
چادر مشکى بدن بانوان را در مواجهه با نامحرمان به طور یکنواخت و در عین حال به روش ساده و معمولى و به دور از تجمل مىپوشاند.(43)
3- مهارکننده تحریکهاى غریزه جنسى
خدا در هر یک از زن و مرد کشش و جاذبهاى به نام غریزه جنسى قرار داده است تا زن و مرد در کنار هم بتوانند کانون خانواده را گرم و پابرجا نگاه دارند و این نیرو و جاذبه درونى، مایه انس و الفت زن و مرد نسبت به یکدیگر گردد. از طرف دیگر براى اینکه فساد و تباهى در جامعه و خانواده ایجاد نگردد، خدا به هر یک از زن و مرد دستورها و احکام ویژهاى در باره حجاب و پوشش داده است تا خود را از نامحرم بپوشانند و نیروى جاذبه جنسى خود را براى خانواده خویش صرف نمایند.
با توجه به خاصیت و فایده نگاهشکنى پوشش مشکى مىتوان گفت که حجاب و چادر مشکى بانوان در برخورد با نامحرمان بهترین سدّى است که دفعکننده جاذبه نیروى غریزى در زن و مرد نامحرم در جامعه است، زیرا از کششهاى غریزى جلوگیرى مىکند و چون چادر مشکى، پوشش یکدست و معمولاً ساده است، از جلب توجه نامحرمان به سمت زنان جلوگیرى مىکند.
در مقابل تردیدى نیست که استفاده زنان از لباسهاى رنگارنگ، یکى از سادهترین و قوىترین ارتباطهاى غیر کلامى است، به گونهاى که باعث توجه جنس مخالف گشته، به طور غیر آگاهانه و غیر ارادى، ارتباط دو طرفه بین دو جنس برقرار مىکند، در نتیجه این ارتباط دو طرفه مقدار عظیمى از نیروى غریزه جنسى (که خداوند براى تشکیل و تحکیم خانواده قرار داده است) هدر مىرود.(44)
4- آرامشبخشى
رنگ سفید و یا به طور کلى نور و روشنایى در انسان، حیوان و موجودات، آثار زیادى بر جاى مىگذارد اما رنگ سیاه و تاریکى نقطه مقابل آن است و آثار معکوسى در بر خواهد داشت؛ مانند تقابل و تناوب شب و روز که اثرات آنها از نظر تحرک و آرامش در انسان، ناهمگون و نقطه مقابل هم است.
تناوب شب و روز این فایده را دارد که هر یک، آثار وجود دیگرى را در انسان و موجودات خنثى مىکند و در حفظ اعتدال به او کمک مىکند. این فرایند مخصوصاً در انسان (که در فعالیت عمومى خود حد و مرزى نمىشناسد و مانند حیوانات نمىتواند همگام و همقدم با مقتضیات طبیعت حرکت کند) برجسته و ملموستر است چون با فرا رسیدن تاریکى شب و نبود نور، از فعالیت غیر طبیعى و اضافى روزانه او کاسته مىشود و مجال آرامش و آسایش جسمى و روحى به او مىدهد.(45)
قرآن مجید این واقعیت را که تاریکى و سیاهى شب باعث آرامش و سکون اما در مقابل، روشنایى روز باعث تحرک و فعالیت است، بیان کرده است:
«هُوَ الَّذى جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً؛(46) خداوند کسى است که شب را براى شما آفرید تا در آن بیاسایید و روز را روشنىبخش قرار داد.»
در این آیه صنعت ادبى «احتباک» به کار رفته است. «احتباک» یعنى قرینهبندى به گونهاى که صدر و ذیل سخن، یکدیگر را کامل کنند. با توجه به قرینهبندى متقابل، مراد از آیه این مىشود: خداوند شب را تاریک آفرید تا آرامش بگیرید و روز را روشن آفرید تا براى معاش برخیزید.(47)
چه عاملى باعث مىگردد بانوان مسلمان و مؤمن در بسیارى از کشورهاى اسلامى همچون ایران، عراق، عربستان، مصر و ... به طور مستقل و جدا از هم و در عین آزادى عمل، حجاب و چادر مشکى را به عنوان پوشش مناسب در برابر مردان انتخاب کنند؟ آیا چنین انتخاب دستهجمعى جدا از هم، این مدعا را اثبات نمىکند که زن مسلمان به طور فطرى و با تجربه خود، به آثار و خواص پوشش مشکى مثل آرامشبخشىِ آن و اینکه باعث برگشت نگاههاى نامحرم از آنان مىگردد، پى برده و تنها هنگام استفاده از این نوع حجاب، احساس آرامش خاطر مىکند؟ نیز اضطراب روحى و روانى او به طور محسوسى کاهش مىیابد؟ وحى قرآنى در طراحى تئورى جامع خود در باره حجاب اسلامى، از نکته فطرى و روانشناختى یاد شده، به شکل بسیار زیبایى بهره گرفته است، با این توضیح که:
رعایت حجاب چشمى (چشمپاکى) به طور کامل براى بسیارى از مردان غالباً مشکلتر از حجابِ بدنى زنان است زیرا رعایت کامل «چشمپاکى» نیازمند اراده بسیار قوى است که از ایمان مذهبى زنده و پویا برخاسته باشد تا به وسیله آن مردان بتوانند نگاه خود را از نامحرم بپوشانند. به نظر مىرسد به دلیل سخت بودن رعایت کامل «چشمپاکى» از یک سو خداوند به مردان دستور «غضّ بصر = چشمپوشى» مىدهد، یعنى مردان در هنگام برخورد با زنان باید چشمچرانى نکنند.(48)
از سوى دیگر چون استفاده بانوان از حجاب مشکى، در کاهش و انصراف نگاه مردان بسیار مؤثر است، بدین ترتیب ارتباط معنایى مناسبى بین آیه جلباب و آیه غض بصر ایجاد مىگردد، به گونهاى که گویا خداوند با دستور غضّ بصر به مردان و فرمان دادن به زنان براى استفاده از چادر مشکى عملاً زمینه تحقق حجاب اسلامى را تا سر حد اعلا فراهم کرده است.
5- وقار و هیبت معنوى
رنگ مشکى را تجار، پلیسها و کشیشان روحانى بر تن مىکنند تا نشانگر قدرت و اقتدار آنها باشد. افرادى که مایلند ظاهرى سنتگرا و احترامبرانگیز داشته باشند نیز از این رنگ در لباسهاى خود استفاده مىکنند.(49)
در برخى کتابهاى مربوط به روانشناسى رنگها آمده: رنگ سیاه در بعضى موارد دلیل بر وقار و سنگینى و شیکپوشى است.(50) رنگ مشکى نمایانگر قدرت و اقتدار است.(51) خصوصیت دیگر رنگ مشکى آن است که باعث هیبت و تشخّص است و ابهت بیشترى دارد. به دلیل همین خصوصیت غالباً حاکمان و بزرگان براى اظهار شکوه و جبروت خویش، از لباسهاى داراى رنگ مشکى استفاده مىکنند.
به نظر مىرسد که انتخاب رنگ مشکى براى عمامه سادات و فرزندان پیامبر نیز به اعتبار ویژگى احتشام و هیبت معنوى است.(52)
علاوه بر این، رنگ مشکى رنگ ابهت است که براى مضطرب نمودن دشمن از آن استفاده مىشود. ابومسلم خراسانى براى پیشبرد مقاصد نظامى خود، رنگ پرچم و لباس لشکریان را مشکى انتخاب کرد تا باعث رعب و وحشت لشکر رقیب گردد.(53)
بنا به نوشته «مجمعالفرس» چاووشانى که در قدیم پیشاپیش مرکب شاهان حرکت مىکردند و دورباش مىگفتند، سیاه مىپوشیدند تا مهیب نمایند و از همینروى به «چاووش»، سیاهپوش گفته مىشد.
کتاب لغت و فرهنگ برهان قاطع در برابر واژه سیاهپوش آورده است: شبگرد و عسس میربازار و میرشب را گویند و چاووش را نیز گفتهاند و آن کسى باشد که در پیشاپیش پادشاه دورباش گوید و این جماعت در قدیم به جهت هیبت و صلابت و سیاست، سیاه مىپوشیدند.
امروزه نیز لباس رسمى برخى شخصیتها مثل قضات و وکیلها خصوصاً در مراسم ویژه و رسمى غالباً مشکى و یا سرمهاى است. حتى ورزشکاران زمانى که در رژه رسمى شرکت مىکنند غالباً کت و شلوار مشکى یا سرمهاى مىپوشند. با توجه به همین ویژگى، استفاده بانوان از حجاب و چادر مشکى باعث نوعى والایى و هیبت معنوى در آنان مىگردد، که سبب مىشود مردان نامحرم در برخورد با آنان حریم گیرند.
به رغم وجود بهرهها و آثار متعدد ذکر شده براى حجاب مشکى، متأسفانه برخى مطبوعات به طور غیر منطقى با تمسک به شبهاتى، در سالهاى اخیر در جهت سست کردن پایههاى حجاب اسلامى در ذهن زنان و بانوان، در نتیجه گسترش بدحجابى و بىحجابى گام برداشتهاند.(54)
چون پاسخ بسیارى از شبهات مطبوعاتى در زمینه حجاب، در مقالات ذیل داده شده است، از طرح دوباره آنها خوددارى مىکنیم. فقط مناسب است به شبهه کراهت چادر مشکى اشاره داشته باشیم. هنوز در برخى مطبوعات، کراهت داشتن چادر مشکى تبلیغ و ترویج مىشود، اما لازم است تأکید کنیم پوشیدن چادر مشکى نه تنها براى بانوان کراهت ندارد بلکه طبق نظر برخى مراجع تقلید، چادر مشکى بهترین نوع حجاب است.(55)
پىنوشتها: -
1) مجلسى، بحارالانوار، ج36، ص288.
2) طبرسى، الاحتجاج، ج1، ص98.
3) رسول جعفریان، رسائل حجابیه، ص236، به نقل از صدوق، علل الشرایع، ج1، ص163.
4) دزى مؤلف کتاب معتبر «فرهنگ البسه مسلمانان»، ص376، ملحفه را به چادر بزرگى که زنان مشرقزمین هنگام خروج از خانه به سر مىکردند معنا کرده است. وى به نقل از سفرنامه ابنبطوطه در شرح چگونگى پوشش زنان شیراز آورده است: «یخرجن ملتحفات فلایظهر منهن شىء؛ پوشیده در چادر و برقع (حجاب چهره) بیرون مىآیند به طورى که چیزى از بدن دیده نمىشود» آیتاللَّه مکارم شیرازى معتقد است مراد از ملحفه (که در روایات مربوط به پوشش بانوان در نماز آمده) چادر است. ر.ک: صدف، خبرنامه اولین نشست علمى عفاف، فرهنگ حجاب، بیمها و امیدها، ص2، قم، مدیریت پژوهشى جامعةالزهرا، شهریور 79.
5) کلینى، الفروع من الکافى، ج5، کتاب النکاح، باب «الدخول على النساء»، ص528، حدیث 5.
6) طبرسى، مکارم الاخلاق، فى آداب اللباس، ص106، «عباءة» در فرهنگهاى لغت به معناى چادر است. «عباءه» در کشورهاى عربى و از جمله در کشور ما به چادر عربى شناخته مىشود.
7) قبلاً به نقل از لغتنامه دهخدا گذشت که در فارسى «ملاءة» مترادف با معناى چادر است. «ملایه» غالباً در شهرهاى شرق کشور الجزایر متداول است و نوعى از حجاب سنتى است که از یک چادر مشکى شبیه عبا تشکیل شده است. ر.ک: محبوبه پلنگى، مقاله «زنان در الجزایر»، مجله پیام زن، شماره 59، بهمن 75، ص55.
8) بحارالانوار، ج43، باب 3، روایت 36.
9) محدث نورى، مستدرک الوسایل، ج3، ص274، روایت 8.
10) محمدتقى مصباح یزدى، جامى از زلال کوثر، ص93، تحقیق و نگارش محمدباقر حیدرى، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، چاپ اوّل، تابستان 1380.
11) مستدرک الوسایل، ج3، ص263، روایت 5، همچنین ص274، روایت 8.
12) أ) «شمل: یدل على دوران الشىء بالشىء و اخذة ایّاه مِن جوانبه مِن ذلک قولهم شملهم الامر إذا عمَّهم و منه الشملة و هى کساء یوتزر به و یشتمل»، احمد بنفارس، معجم مقاییس اللغه، ماده شمْل.
ب) «شملة: کساء یشتمل به»، طریحى، مجمعالبحرین، ج5، ص5 و 6، ص404.
ج) «التحقیق: أنّ الْأصل الْواحد فى الْمادة هو إحاطة أمر على شىء أو أشیاء بحیث یغطّیه و ینطبق علیه و یلاحظ فیه جهة الإنطباق و هذا بخلاف العمومیة و الْإدارة و الْإحاطة و بهذه المناسبة تطلق على ثوب محیط أو کساء إذا احاطتْ ضرعاً»، حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج6، ص121، ماده شمل.
د) یکى از نویسندگان که در باره انواع لباسها در اسلام، مطالعات و تحقیقاتى انجام داده، در معناى شمله گفته است: «ما یشتمل و یلتحف به من الأکسیة»، الخطیب العدنانى، الملابس و الزینة فى الاسلام، ص195، مؤسسة الانتشار العربى، چ اوّل، 1999م.
13) لبستْ (امکلثوم) جلابیبها و دخلتْ علیهن فى نسوة»، بحار، ج32، ص90، مؤسسة الوفا، چ دوم، 1403ه.ق، در نقل تاریخى دیگرى آمده است. «خرجتْ امکُلثوم و علیها برقعة و تجرّ ذیلها متجللة برداء»، رسائل حجابیه، ص232، به نقل از بحارالانوار، ج43، ص191.
14) سیدمرتضى عسکرى، نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج1، ص78.
15) همان، ص75.
16) حاج شیخ قوام وشنوى، تحقیقى از دیدگاه قرآن و روایات بر حجاب اسلامى، ص131، ترجمه احمد محسنى گرگانى، بازنویس محمدحسین حقجو، قم، انتشارات پیام اسلام.
17) نقش عایشه در تاریخ اسلام، بحث شیکپوشى در زندگانى عایشه، ج3، ص233 - 231، تهران، مجمع علمى اسلامى، چاپ ششم، 1373ه.ش
18) ابىعبداللَّه محمد بناسماعیل البخارى، صحیح البخارى، ج7، ص35، بیروت، دار المعرفه.
19) شوکانى، فتحالقدیر، ج4، ص294، ذیل آیه جلباب؛ شیخ محمدصالح بنعثمین، رسالة الحجاب، مجموعه رسائل فى الحجاب و السفور، ص92.
20) النسائى، السنن الکبرى، ج1، ص543؛ ابنحزم، المحلى، ج4، ص199.
21) مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل، ج14، کتاب النکاح 1، ص239، مؤسسه آلالبیت لاحیاء التراث، بیروت، چ دوم، 1404ه.ق.
22) زمخشرى، تفسیر کشاف، ذیل آیه 59 سوره احزاب.
23) لغتنامه دهخدا، طیلسان را به چادر معنى کرده است. ر.ک: ص6692 - 6690، واژه چادر.
24) دکتر محمدرضا چیتساز، تاریخ پوشاک ایرانیان از ابتداى اسلام تا حمله مغول، ص97 - 37.
25) همان.
26) همان.
27) مجله حدیث زندگى (ویژه عفاف)، مرداد و شهریور 81، ص70؛ حجاب و عفاف زن ایرانى به روایت سفرنامهنویسان فرنگى، انتخاب و گردآورى: سعید مهرآبادى.
28) سیدمحمد دلال موسوى، با اسوهها، مجله حدیث زندگى (ویژه عفاف)، مرداد و شهریور 81، ص61.
29) استفتائات حضرت امام خمینى، ج3، ص258 - 241، همچنین ر.ک: پیوست آخر کتاب استفتائات.
30) بررسى شبهات حجاب، ص12، قم، نشر مدیریت تربیتى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
31) روزنامه شرق، 18 دى 1383.
32) على ابوالحسنى (منذر)، سیاهپوشى در سوگ ائمه نور (علیهمالسلام)، ص31.
33) سوره اعراف، آیه 54، همچنین سوره رعد، آیه 3.
34) دکتر سیدمحمدباقر حجتى، عبدالکریم بىآزار شیرازى، تفسیر کاشف، ج4؛ تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اوّل، پاییز 1368.
35) سوره نبأ، آیه 10، همچنین «وَ هُوَ الَّذى جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً»، سوره فرقان، آیه 47. علامه طباطبایى(ره) در ذیل آیه 10 سوره نبأ گفته است: «لباساً اى ساتراً یستر الاشیاء بما فیه مِن الظلمة الساترة للمبصرات کما یستر اللباسُ البدنَ»، و در ذیل آیه 47 سوره فرقان مىگوید: «کون اللیل لباساً إنّما هو ستره الانسان بغشیان الظلمة کما یستر اللباس لابسَه»، مرحوم طبرسى(ره) در ذیل آیه 10 سوره نبأ گفته است: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً» اى غطاءً و سترةً یستر کلَّ شىء بظلمته و سواده».
36) میرمحمدهاشم مجتهد مرندى خویى در رساله «صواب الخطاب فى اتقان الحجاب»، چاپ شده در رسایل حجابیه، گردآورى آقاى جعفریان، ص185.
37) دکتر ماکس لوشر، روانشناسى رنگها، ص97، ترجمه ویدا ابىزاده، انتشارات درسا، چاپ نوزدهم، 1383.
38) دکتر زینب جلالى، حجاب از دیدگاه روانشناسى، ص11، قم، مدیریت تربیتى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
39) سوره نور، آیه 31.
40) دکتر احمد صبور اردوبادى، آئین بهزیستى اسلام، ج2، خودآرایى (رنگ پوشاک)، ص146، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ سوم، زمستان 1368.
41) محمدمصطفى مختار، حجاب در نگاهى نو، مجله پژوهشهاى قرآنى، شماره 25 و 26، ص188.
42) حجتاللَّه رحمانى، اعجاز رنگ سیاه (چرا چادر مشکى)، هفتهنامه فیضیه، ص3، دوشنبه 7 آذر 79.
43) سیدمجتبى هاشمى رکاوندى، مقدمهاى بر روانشناسى زن (با نگرش علمى و اسلامى)، ص211 (با دخل و تصرف)، قم، انتشارات شفق، چاپ سوم، 1378.
44) على محمدى، فلسفه حجاب، ص65.
45) آئین بهزیستى در اسلام، ج2، ص97.
46) سوره غافر، آیه 61.
47) مجله حوزه، ص135 - 134، شماره 42، بهمن و اسفند 1369.
48) قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ ...» (سوره نور، آیه 30)، براى آگاهى در باره معناى غض بصر ر.ک: استاد مطهرى، مسئله حجاب، ص141 - 137.
49) موارد و دوروتىسان، زندگى با رنگ، روانشناسى و درمان با رنگها، ص137، ترجمه نغمه صفاریانپور، تهران، مؤسسه فرهنگى انتشارات حکایت، چاپ اوّل 1378.
50) مهندس ناصر فرزان، رنگ و طبیعت «دانش رنگها»، ص42، تهران، چاپ اوّل 1375.
51) مقاله «از دنیاى رنگها تا دنیاى انسانها»، مجله زن شرقى، شماره 22، ص11، دى ماه 1383.
52) سیاهپوشى در سوگ ائمه نور، ص37.
53) محمدامین حجتى، اثرات تربیتى رنگ، ص19، قم، نشر جمال، چاپ اوّل، تابستان 1383.
54) براى آشنایى با عملکرد برخى مطبوعات در زمینه پخش شبهات به عنوان نمونه ر.ک: أ) مقاله «چادر مشکى» (کاوشى نو در آیه جلباب و نقد ادله مخالفان)، مجله اشراق اندیشه، شماره 9، اسفند 1380.
ب) مقاله «فقر روش و بینش در بعضى مقالات مربوط به حجاب»، کتاب آسیبشناسى مطبوعات، دفتر اوّل، مرکز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علمیه، چاپ اوّل، بهار 1381.
ج) مقاله «هماندیشى منطقى با جوانان در باره لباس»، روزنامه جمهورى اسلامى، 19 و 21 شهریور 80 و هفتهنامه پرتو سخن، 16، 23 و 30 آبان 1380.
د) مقاله «آیا پوشش مشکى براى بانوان کراهت دارد؟»، هفتهنامه پرتو سخن، 5 تیر 1381.
ه) مقاله «چادر مشکى حجاب برتر»، مجله صبح اندیشه، مرکز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما، مرداد و شهریور 1382.
و) مقاله «دفاع غیر حقوقى از جرم مشهود بدحجابى»، روزنامه رسالت، 3 تیر 1383.
ز) مقاله «دفاع غیر منطقى برخى مطبوعات از مسئله بدحجابى»، روزنامه رسالت، 6، 7 و 8 تیرماه 1383.
همچنین براى مطالعه و آگاهى در مورد بسیارى از مقالات یاد شده مىتوانید به آدرس اینترنتى مرکز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علمیه رجوع کنید.
Http: // WWW. Andishe qom. Com.
55) حضرت آیتاللَّه میرزا جواد تبریزى اخیراً در رسالهاى با عنوان «رسالة مختصرة فى لبس السواد» در سند و دلالت این احادیث اشکال کردهاند. ر.ک: ص19 - 7 رساله فوق. همچنین براى آگاهى در باره ضعف سندى و دلالى این احادیث ر.ک: حجابشناسى - چالشها و کاوشهاى جدید، ص87 - 77؛ مقاله «آیا پوشش مشکى براى بانوان کراهت دارد؟»، هفتهنامه پرتو سخن، 5 تیر 81.