گفتگو با خانم سیمین احمدى مدیر شبکه رادیویى تهران
فریبا ابتهاج - حمیرا حیدریان
به رغم حضور فعال زنان در رسانههاى مکتوب، دیدارى و شنیدارى، بهرهمندى از توان مدیریتى و تصمیمگیرى آنها در حداقل ممکن صورت مىپذیرد. این موضوع نه تنها در ایران بلکه در بسیارى از نقاط جهان یک امر معمول و البته مورد اعتراض است.
در ساختمان قدیمى رادیو در تهران اما به دیدار زنى رفتیم که امروز مدیر شبکه رادیویى پایتخت جمهورى اسلامى ایران است. خانم «سیمین احمدى» که در سالهاى دور در دهه 70، او را به عنوان مدیر گروه خانواده رادیو مىشناختیم و حالا با بهرهگیرى از تجارب و سوابق مثبت کارى خود در این جایگاه نشسته است. این بىشک اتفاق خجستهاى است زیرا کسانى که با طى مسیرى به تجربه و کارآمدى دست مىیابند و امانتدارى و صداقت آنها نیز در جریان کار اثبات مىشود در واقع سرمایههاى ملى کشور به شمار مىآیند که باید در راه اعتلاى ملى از وجود آنها بهرهمند شد. خلاف این روند به مثابه این است که با دست خود ثروت و سرمایه مردم را نابود سازیم و در مسیر دایمى آزمون و خطا، فرصتها را از کف بدهیم.
خانم احمدى در برخورد و منش با سالیان گذشته تفاوتى نکرده است. متواضع و خوشبرخورد در کنار ما مىنشیند و با صبر و حوصله به سؤالات پاسخ مىگوید. او یک تجربه موفق و جدى در عرصه فعالیتهاى زنان در کشور است.
خانم احمدى، از اختصاص این فرصت تشکر مىکنیم. اگر موافق باشید گفتگو را از زمان ورود شما به رادیو آغاز کنیم. چگونه به رادیو آمدید؟
من کارم را از سال 1362 زمانى که رادیو تنها یک شبکه سراسرى بود آغاز کردم. یعنى از همین ساختمان قدیمى که در حال حاضر شبکه تهران است و مسئولیتم هم سردبیرى برنامه خانواده بود. پس از آن در سال 72 مدیریت گروه خانواده را بر عهده گرفتم.
در همان سال 72 صاحب دو شبکه رادیویى شدیم، یکى رادیو تهران که شبکه استانى بود و دیگرى شبکه سراسرى که کل ایران را در بر مىگرفت. من تا سال 1376 در شبکه تهران به فعالیت ادامه دادم و پس از آن چند سالى براى ادامه تحصیل همراه خانواده به فرانسه رفتم. پس از بازگشت، دوباره دعوت به کار شدم ولى این بار به عنوان مشاور آقاى دکتر «پورحسین» در شبکه 4 سیما و همزمان از سوى مدیران رادیو نیز به خاطر تجربیات سالهاى گذشتهام خواسته شد تا بار دیگر به رادیو بازگردم. به دلیل علاقهاى که به رادیو داشتم این پیشنهاد را قبول کردم و به عنوان مدیر گروه دانش شبکه سراسرى رادیو نیز به فعالیت پرداختم. البته کار در این گروه تفاوتهایى داشت. در گروه دانش عمدتاً با افراد فرهیختهاى سر و کار داشتیم که مىبایست از طریق آنها اطلاعات صحیح در زمینههاى مختلف علوم و فناورى را در اختیار مخاطبان قرار مىدادیم.
در اواخر سال 83 بود که مدیریت گروه طرح و برنامه رادیو را بر عهدهام گذاشتند و هماکنون نیز حدود ده ماه است که مدیر شبکه رادیویى تهران هستم.
رشته تحصیلاتى شما آیا در این کار یارىتان کرده است؟
فکر مىکنم همین طور بوده است. وقتى به کار دعوت شدم دانشجوى رشته جامعهشناسى بودم و در حال حاضر فارغالتحصیل از همین رشته در مقطع فوق لیسانس هستم. البته روز اولى که به رادیو آمدم شناخت قابل توجهى از رادیو نداشتم، و حتماً رشته تحصیلىام در این کار به من کمک کرده است.
به خاطر دارم که یکى از دوستانم از من خواست تا نظر به نیاز سردبیر براى برنامه خانواده رادیو به اتفاق جلسهاى با آقاى «ملکىتبار» که از مدیران رادیو بودند داشته باشیم. پس از این جلسه و صحبت در باره مسائل مرتبط، ایشان اصرار کردند که این مسئولیت را قبول کنم. شاید به دلیل اینکه آن زمان شرایط مطلوبى با توجه به نیازهاى جامعه حاکم نبود و کسانى که از گذشته بودند از نظر محتوایى نمىتوانستند امور را به پیش ببرند. شرایط جدید جامعه و پیروزى یک انقلاب ارزشى که ریشههاى فرهنگى داشت ایجاب مىکرد افکار و ایدههاى نو و منطبق با مقتضیات جدید وارد شوند. البته تعداد ورودىهاى جدید محدود و در مقابل کار زیادى باید انجام مىگرفت. با تأسى و در کنار افرادى که «السابقون السابقون» بودند مانند شهید حداد عادل کار را آغاز و سعى کردم هر روز تجربه جدیدى کسب کنم تا به امروز که در خدمت شما هستم.
شما سیر صعودى و حاکى از موفقیتى را در کار خود داشتهاید. از سردبیرىِ یک برنامه تا مدیریت گروه و حالا هم مدیریت شبکه. فکر مىکنید مهمترین عامل دوام و موفقیت شما چه بوده است؟
در کار رسانهاى به ویژه در شرایط حاضر کار در رادیو عشق و علاقه، حرف اول را مىزند. اگر کسى فاقد این احساس باشد و تنها با نگاه و انگیزههاى مادى وارد شود بعید است دوام بیاورد. شاید بارها این را شنیده باشید که تلویزیون از جهت مادى از وضعیت بهترى نسبت به رادیو برخوردار است. در واقع کار رادیو کار دل است.
البته این کار جنبه دیگرى هم دارد. کار در رادیو بر خلاف ظاهر از کار در تلویزیون بسیار ظریفتر و حساستر است. زیرا ما با خلاقیت ذهن و احساس افراد طرف هستیم. ما باید ذهن شنونده خود را فعال کنیم. از این جنبه هم به تجربه به من ثابت شده که هر کجا کار با جان و دل باشد انعکاس آن در میان شنوندگان جالبتر بوده است. حتى داشتهایم که در یک پیام سه دقیقهاى، پیام گیرنده متأثر شده و حس خود را به ما منعکس کرده است.
به همین علت در حالى که تا حدود 10 سال قبل من تنها مدیر زن در رادیو بودم و در دوران ریاست آقایان «محمد هاشمى» و دکتر «لاریجانى» به عنوان تنها نماینده زن سازمان در دیگر نهادها حضور مىیافتم و از جانب سازمان با ارگانهایى که به مسائل زنان مىپرداختند در ارتباط بودم، هرگز رادیو را ترک نکردم. حتى به فکر رفتن به سیما هم نیفتادم، چون همیشه احساس کردم در رادیو مفیدترم.
خانم احمدى، حضور شما به عنوان مدیر شبکه در سازمان صدا و سیما اساساً پدیده جالب و ان شاءاللَّه مبارکى است. چون در این سازمان به رغم داشتن مدیران متعدد، زنان حداقل تا چند سال پیش راهى به سطوح مدیریتى نداشتند در حالى که بار گرانى از فعالیت صدا و سیما بر دوش آنها بود و نیمى از مخاطبانشان هم زنان بودهاند. وجود خود را به عنوان مدیر چگونه تحلیل و ارزیابى مىکنید؟
اتفاق خوبى که در سالهاى اخیر افتاده است، حضور آقاى «خجسته» به عنوان معاون صداى جمهورى اسلامى به عنوان کسى است که دیدگاه خوبى نسبت به این قضیه دارد. ایشان مقوله مدیریت را از دریچه شایستهسالارى نگاه مىکنند و زن بودن یا مرد بودن را ملاک تصمیمگیرى قرار نمىدهند. این دیدگاه سبب شده که شاهد حضور مدیران زن در رادیو باشیم.
من به این دیدگاه معتقدم و خودم همیشه سعى کردهام در کارم نگاه زنانهگرایانه نداشته باشم. هر چند شاید برخى این نوع نگاه را منفى ارزیابى کنند ولى تلاش من این بوده تا هیچ گاه دفاع بىمورد از جنسیت نداشته باشم؛ چه در مورد زنان و چه در مورد مردان. امیدوارم کارنامهام تأیید کند که هر کجا حق بوده ایستادهام و هر کجا ناحق بوده مخالفت کردهام. الان نیز در همین حوزه با کمبود مدیر روبهرو هستیم اما هرگز به این فکر نیفتادهام این مشکل را با وجود خانمهایى که با آنان از پیش آشنایى دارم حل کنم، بلکه معیارم شایستهسالارى و انتخاب کسى است که از فکر و لیاقت کافى براى این پست برخوردار باشد.
شاید همین خصلت براى معاون محترم صدا هم به اثبات رسیده بود که نگاه من نگاهى جانبدارانه نیست. در حالى که هنوز مدیران مردى هستند که در انتخاب خود ترجیح مىدهند از آقایان استفاده کنند. ان شاءاللَّه در این افراد قدرت و جسارت انتخاب شایسته به وجود آید.
با توجه به این تفاوت رویکردها آیا تا به حال به صرف زن بودن از ناحیه همکاران مرد خود مورد انتقاد قرار گرفتهاید و آیا تاکنون احساس کردهاید که به همین واسطه زیر ذرهبین قضاوت هستید؟
از آنجا که من در رادیو پیش از مدیریت شبکه، از سابقه زیادى برخوردار بودهام و از ردههاى میانگین شروع کردم تا به اینجا رسیدم، همکاران مرا مىشناسند. در دوره کارىام که سردبیر و بعد مدیر گروه بودم به گواهى همین همکاران، گروه خانواده از موفقترین گروهها و به طور مثال یکى از پرشنوندهترین برنامههاى رادیو از همین گروه با عنوان «راه زندگى» بود. برنامهاى که تا سال 74 به طور زنده آن را ارائه مىدادیم و در مورد مسائل زنان صحبت مىکردیم. شاید الان این موضوع خیلى ساده به نظر برسد ولى آن سالها کار بسیار مهم و پیچیدهاى بود. به طورى که به یاد دارم هر بار پس از پخش آن بلافاصله باید به دفتر مدیر شبکه مىرفتم و در خصوص برنامه آن روز توضیح مىدادم. حتى گفته شد که کار باید تعطیل شود و در چنین شرایطى ما ایستادیم و برنامه را پیش بردیم. این سوابق در شبکههاى رادیویى و حتى در تلویزیون براى من حفظ آبرو کرده است. بنابراین وقتى قرار شد مدیر شبکه تهران شوم نگاهها نه تنها نقادانه نبود، بلکه مثبت هم به نظر مىرسید زیرا با شناختى که از من داشتند مىدانستند کسى که دارد این مسئولیت را مىپذیرد با رادیو بیگانه نیست و رسانه را مىشناسد.
به غیر از خصوصیاتى از قبیل علاقه، تجربه، جسارت و نگاه غیر جانبدارانه که براى حضور موفق در رسانه به ویژه رادیو مطرح کردید، چه خصوصیات دیگرى را در این امر مهم مىدانید؟
ابتکار و خلاقیت بسیار مهم است، یعنى حضور افرادى که طرحهاى جدید داشته باشند. چون رسانه در دنیا در حال تحول است. در حال حاضر رادیو یک رسانه گذرى است. یعنى به طور مثال در خودروى خود در مسیرى مشخص خواهان یک سرى اطلاعات هستید که وقتى پیاده مىشوید باید آنها را به دست آورده باشید. در حال حاضر در شبکه تهران که صداى پایتخت است ما با 11 میلیون جمعیت در صبح و 7 میلیون جمعیت در شب روبهرو هستیم که رقم بالایى از آنها از قشر فرهیخته هستند. چون 70% تهرانىها باسواد هستند و این مىطلبد که ما اطلاعات را به صورت کپسولى ارائه کنیم. فرد تحصیلکردهاى که در خودروى خود نشسته، خواهان این است که در کوتاهترین زمان بیشترین اطلاعات را دریافت کند.
از سوى دیگر، مردم مىخواهند با صداى پایتخت زندگى کنند و باید جریان زندگى مردم تهران را از طریق این شبکه به اطلاع برسانیم. در دنیا نیز این گونه عمل مىکنند. شهروند باید بتواند براى موفقیت همه برنامههاى خود در طول روز از رادیو استفاده کند و مثلاً ساعت حرکت اتوبوسها یا دریافت سایر خدمات شهرى را از طریق آن داشته باشد. در واقع بخش کوچکى از کار، اجرایى است و تهیهکننده و سردبیر باید از ذهن خلّاقى برخوردار باشد که این نزدیکى را بین شهروند و رادیو ایجاد کند.
شما در میانه سالهاى کارتان در رادیو، چند سالى خارج از کشور بودید و بىشک به دلیل دغدغههاى ذهنى خود و نیز ادامه تحصیل در رشته جامعهشناسى به موضوع رسانه در خارج از مرزهاى ایران توجه کردهاید. تفاوتهاى رسانهاى ما را در داخل داراى چه نقاط اشتراک و افتراقى با جریان رسانهاى موفق در دنیا مىدانید و فکر مىکنید با توجه به وجوه ارزشى جامعه ما، محدودیتها چه اثرى بر نسل جوان ما دارد؟
مىشود یک مثال بزنید؟
بله، در حالى که سیطره وسایل ارتباط جمعى و پدیدههایى چون ماهواره و اینترنت به تدریج غیر قابل جلوگیرى مىشود، ما صاحب ارزشهایى هستیم که نمىتوانیم بسیارى از مسائل را بپذیریم. در عین حال مىبایست بتوانیم نظر مخاطب را جلب کنیم تا ساعات بیشترى را با نوع رسانههاى ما به سر برد. بنابراین باید از روشهاى موفقى بهره گیریم که مخاطب جذب شود و محدودیتها را بپذیرد.
فکر مىکنم در این زمینه باید به تنوع برنامهها براى پاسخگویى به سلایق مختلف توجه کنیم. در سایر کشورها این موضوع از طریق رسانههاى متعدد خصوصى جبران مىشود. شما مىبینید در ایالتهاى کوچک تعدادى از افراد سرمایهگذارى مىکنند و شبکههاى تلویزیونى را راهاندازى مىکنند که گاه بینندگان محدودى هم دارند.
در قوانین کشورى ما البته صدا و سیما خصوصى نبوده و ما نباید فراموش کنیم که بیش از 28 سال از پیروزى انقلاب و استقرار نظامى که ارزشهاى جدیدى را بر مبناى دین حاکم کرده است، نمىگذرد. این موضوع حساسیتهایى را ایجاب مىکند. اما سعى بر این است با توجه به شرایط کشور و حفظ ارزشها، خواستههاى جوانان را مد نظر قرار دهیم و در سالهاى اخیر بخصوص به این موضوع توجه بیشترى شده است.
شاید همین امروز اگر پاى صحبت نسلى قبل نسل جوان بنشینید، چندان برنامههاى رادیو و تلویزیون ما را قبول نداشته باشند، اما سعى و تلاش شده است تا روحیه جوانانمان را با حفظ ارزشها شاد نگه داریم و سرگرمى ایجاد کنیم و فراغت آنان را در نظر گیریم. ممکن است بعضىها اگر برنامه رادیو جوان را گوش کنند بر آن نقد داشته باشند ولى از زاویه دیگر جوانان از آن راضى باشند. باید بدانیم که اگر نتوانیم پا به پاى این نسل حرکت کنیم رسانه را در اختیار نخواهیم داشت و ضرر خواهیم دید. حداقل اینکه میان این همه شبکه ماهوارهاى از میدان به در مىشویم. زیرا ماهواره را نمىتوان حذف کرد مگر اینکه براى آن جایگزین ایجاد کرد.
برگردم به سؤال شما که کشورهاى خارجى و رسانههاى آنها با توجه به ارزشهاى اجتماعىشان حرکت مىکنند ولى در کنار آن برنامههاى دیگرى دارند که مکمل آن فرهنگ مىشود. رویکردى که در کشور ما نسبت به تلویزیون وجود دارد در کشورهاى دیگر نیست. آنها در میان تعداد زیادى کانال تلویزیونى با توجه به علاقه و سلیقه خود هر کدام را که مىخواهند انتخاب مىکنند اما در ایران چون رسانه دولتى است، رسالت ما بسیار سنگینتر است. کشور ما با داشتن میلیونها جوان جزو کشورهاى جوان دنیاست و ما باید پاسخگوى آنها باشیم. باید به مسائل آنها توجه کنیم و براى سایر نهادها نیز طرح مسئله کنیم تا آنها هم درگیر شوند.
بازخوردها چگونه است؟ آیا از طریق سنجش افکار چه مطالبى را به دست مىآورید و مىتوانید براى برنامههاى بعدى از آنها بهره گیرید؟
سازمان، مرکز تحقیقاتى دارد که مرتب با انجام تحقیقات میدانى برنامهسازان را در جریان نتایج برنامهها قرار مىدهد. همین طور مرکز ارزشیابى برنامه براى ارزیابى برنامهها داریم و نیز بخش ارتباط مردمى که نظرات مردم را منعکس مىکند.
اما از نکات مثبت شبکه رادیویى تهران این است که 90% برنامهها به صورت زنده پخش مىشود. ما سعى مىکنیم اتفاقات خوب و بد را با توجه به محلهمحورى به صورت زنده پخش کنیم. یعنى چون در پایتخت هستیم و مردم را مىبینیم دقیقاً نتیجه کار خود را دریافت مىکنیم. البته این امر گاهى به مردم، ذوق و گاهى نگرانى مىدهد.
به هر حال ما خود بهترین کسانى هستیم که مىتوانیم نتیجه کار خود را ارزیابى کنیم و در این راستا مرکز تحقیقات، ماهى یک بار با ارائه آمار و اطلاعات به ما کمک مىکند تا بدانیم مردم چه مىخواهند و چه انتظاراتى دارند.
به طور مثال محلهمحورى از جمله خواستههاى مردم بوده است که به سراغ محلات مختلف برویم و براى طرح و بازگویى مشکلاتشان به منظور رفع آنها قدم پیش بگذاریم.
اتفاق خوبى که در حال رخ دادن است اینکه با همکارى شهردارى تهران براى راهاندازى استودیویى با عنوان صداى سبز تفاهمنامهاى امضا کردیم که از نیمه شعبان راهاندازى شده و مکان آن در شهردارى است. نیروى انسانى از سوى رادیو و بخش سختافزارى آن از سوى شهردارى تأمین مىشود. هدف از این همکارى، پرداختن به مسائل حوزه شهرى مانند ترافیک، معمارى، محیط زیست و مسائل فرهنگى در مناطق بیست و دوگانه شهردارى تهران است. مثلاً در منطقهاى سینما وجود ندارد و یا سازمان فرهنگى هنرى داراى کمبودهایى مثل کتابخانه است. این روش رادیوهاى موفق محلى در سایر کشورهاست که مردم واقعاً با آن زندگى مىکنند و تمام اطلاعات لازم خود را طى روز از آن دریافت مىکنند.
در واقع مردم با استفاده از این روش در تعامل با رادیو تهران مىتوانند براى آبادانى محله خود تلاش کنند؟
بله، ما به این سمت در حرکت هستیم و معتقدیم هر جا مردم خود وارد کار شوند موفق بودهاند. همانند حضور سازمانهاى غیر دولتى که از کارهاى خوب و موفق طى سالهاى اخیر است و نتایج مطلوبى هم داشته است. البته مشابه این قبیل روشها در ایران سابقه طولانى داشته و اگر کاملاً به صورت NGOهاى امروزى نبوده، اما افراد محله با مراجعه به ریشسفیدها و معتمدین مشکلات خود را در حرکتهاى جمعى حل مىکردند. ما اگر این مسئله را باور کنیم و کارها را به دست خود مردم بسپاریم، جواب مناسبترى مىگیریم. مانند شورایارىها که اخیراً راهاندازى شده است.
همچنین مدتى است بخش دیگرى را به عنوان اطلاعرسانى در رادیو تهران راهاندازى کردهایم که هر 55 دقیقه یک بار به مدت 5 دقیقه تمام اطلاعات جدید اعم از ساعت حرکت و قیمت بلیط مترو، راهاندازى کتابخانه یا سایر فعالیتهاى فرهنگى و ... را در اختیار شنوندگان قرار مىدهد. این بخش جاى خوبى را در میان شنوندگان باز کرده است.
چه مدت است که این بخش راهاندازى شده است؟
حدود 4 ماه.
خانم احمدى، شما سردبیر و مدیر گروه خانواده، مدیر گروه دانش، مشاور مدیر شبکه و ... بودهاید. صادقانه بگویید در حال حاضر که به عنوان مدیر شبکه رادیویى فعالیت دارید آیا به واسطه سوابق کارى، احساس نکردهاید که گرایش یا توجه خاصى به هر یک از موضوعات قیلى داشتهاید؟
سعى کردهام این گونه نباشد. وقتى مدیریت شبکه را بر عهده گرفتم در اولین جلسهاى که با برنامهسازان شبکه داشتم آنان انتظار زیادى داشتند که من روى موضوع خانواده تأکید کنم ولى این کار را نکردم و البته بعد از چندى از این زاویه مورد انتقاد هم قرار گرفتم؛ یکى از آن معدود انتقادهایى که به آن اشاره کردم.
البته در اینکه به مقوله خانواده باید توجه شود شکى نیست ولى رویکرد ما به خانواده در شبکه تهران با شبکه سراسرى فرق مىکند. در شبکه سراسرى با کل ایران طرف هستیم. تعریف خانواده، همسر و فرزندان در شبکه سراسرى با تهران متفاوت است. به این معنى که در تهران خانواده مدرن یا نیمهمدرن در حال شکلگیرى است. مرد و زن کار مىکنند و فرزندان نیز درگیر کار خود هستند. ولى در شهرستان این گونه نیست. مثلاً نوع طلاق و ازدواج در تهران با آنچه در شهرستان است تفاوت دارد. بنابراین در پاسخ به انتقادها گفتم در کنار سایر برنامهها در زمینههاى لازم در عرصه اجتماع مىبایست برنامهاى تحت عنوان خانواده داشته باشیم که کارشناسان بیایند و مشکلات زنان و مردان را در قالب مردم و خانواده تهرانى مطرح کنند. طرح مشکل خانمى که در تهران مشغول کار است و به اقتصاد خانواده کمک مىکند با بانویى خانهدار که فقط نقش خود را در تربیت فرزندان ایفا مىکند باید متفاوت باشد. همین طور مسئله جا افتادن فرهنگ آپارتماننشینى و سلامت و آرامش و بهداشت مجتمع مىتواند یکى از مشکلات خانوادههاى تهرانى باشد ولى در شهرستانها شاید مشکل اصلى، نزدیکى به مادرشوهر و خواهرشوهر محسوب شود.
به هر حال در شرایط کنونى موضوع خانواده چه جایگاهى در این شبکه دارد؟
ببینید، ما در شبکه تهران موضوعى حرکت نمىکنیم. به طور مثال مدیر گروه خانواده یا مدیر گروه اقتصاد نداریم بلکه مدیر زمانى داریم. یعنى مدیر صبحگاهى، مدیر نیمروزى، مدیر عصرگاهى و مدیر شبانگاهى. برنامهها اغلب به صورت زنده پخش مىشود؛ بنابراین در هر یک از این بخشها به تناسب به موضوع خانواده هم مىپردازیم آن هم با توجه به مشکلات موجود در سطح شهر تهران. مثالى مىزنم که شاید خالى از مزاح نباشد. طى بررسىهایى که در زندان اوین داشتیم متوجه شدیم در آن زندان، بندى وجود دارد که به آن بند مردانِ زن ذلیل مىگویند. زندانیان این بند کسانى هستند که زنان آنان مهریه خود را به اجرا گذاشتهاند و چون قادر به پرداخت نبودهاند، روانه زندان شدهاند. وجود این بند نشانگر آن است که این معضل در بین خانوادههاى تهرانى مطرح است و شبکه تهران باید روى آن کار کند. این پدیده نشان مىدهد که در جاهایى جامعه دچار تندروى شده، غافل از آنکه تندروى پاسخ نمىدهد. فرهنگسازى و شکستن آداب و رسوم غلط نیازمند زمان است و اینکهمن یک کار تند انجام دهم، نتیجهاش به طور قطع معکوس مىشود.
رویکرد جالبى دارید. در واقع نقدى که به شما شده و عکسالعملى که در قبال نحوه طرح موضوع خانواده داشتهاید نشان مىدهد که سعى مىکنید دچار کلیشهها نشوید. گاهى اوقات کلمه خانواده را مد نظر مىگیریم و در پشت پرچم آن اصل موضوع را از دست مىدهیم. چنانچه حتى گاه موضعگیرىهاى سیاسى خود را در پس این کلمه به رخ یکدیگر مىکشیم غافل از اینکه اصل خانواده رو به اضمحلال مىرود و ما اسیر کلیشهها و الفاظ و ظاهر ماندهایم. اینکه به گونهاى حرکت کنیم که به محتوا با توجه به مقتضیات بپردازیم بسیار حایز اهمیت است.
بله، در غرب حرکتهایى تحت عنوان فمینیسم و غیره سبب از هم پاشیده شدن خانواده شد. ولى امروز دنیاى غرب هم به این نتیجه رسیده که اگر بخواهد در زمینههاى مختلف پیشرفت داشته باشد باید خانواده را حفظ کند. ما نباید راه اشتباه آنها را طى کنیم. در عین حال همین موضوع نباید سبب شود که ما بسته و کلیشهاى به موضوع خانواده نگاه کنیم.
استادان و کارشناسان ما متوجه این قضیه شدهاند که اگر فرزندان کنار پدر و مادر باشند باعث مىشود هم آنان و هم پدر و مادر از یکدیگر یاد گیرند. با این رویکرد که ارتباط باید دوطرفه باشد و روابط تحکمآمیز، دیگر جواب نمىدهد.
منظورتان این است که باید تعریف جدید و متعادلى از خانواده را مطرح کنیم، اگر نه خانوادههاى کاملاً سنتى با نگاه پدرسالارانه در جامعه ما دوام نخواهند داشت؟
حداقل در تهران جواب نمىدهد. نسل جوان ما بسیار تیز است و خوب مىفهمد چون ارتباطات قوى دارد. نسل سوم ما باهوشتر از نسل دوم است و چرا منِ پدر یا مادر باید احساس کنم که بیشتر از فرزندانم مىفهمم. این مسئله را تجربه به من ثابت کرده است. من خودم صاحب سه فرزند جوان و نوجوان هستم، ارتباط باید به نوعى باشد که جوان احساس کند اگر حرفى از سوى پدر و مادر بیان مىشود براساس تجربه است و البته نباید حکم دستور داشته باشد. این امر باعث دوستى و نزدیکى و در نتیجه سلامت خانواده مىشود.
در کل باید گفت سیاهنمایى جایز و درست نیست. شاید تا حدى این موضوع در جامعه ما دچار سیاهنمایى شده که اینک نگرانىهاى زیادى را براى خانوادهها سبب مىشود اما واقعیت بدین گونه نیست. بسیارى مراجعه مىکنند یا با نگرانى ابراز مىکنند که مثلاً دختر یا پسرم حرف مرا گوش نمىکند. چه کنم؟
روشن است که در این موارد باید با لطافت و ظرافت و به دور از بیان نصیحت و اندرز مستقیم مسائل را حل کرد.
با توجه به اهمیت کار رادیو به عنوان یک رسانه فراگیر و اعتمادى که مردم به آن دارند واقعاً چند درصد از برنامهها و مطالب آن کارشناسى شده است؟
به جرئت مىگویم که حضور کارشناسى در برنامههاى ما حدود 90 درصد است.
اما دیده شده که برخى کارشناسان بخصوص آنها که به عنوان میهمان شرکت مىکنند فاقد تسلط و تجربه کافى بودهاند.
بله، ولى به ندرت بوده است. گاهى پیش آمده که از کارشناسى دعوت شده ولى وى در دقایق آخر خبر داده که نمىتواند بیاید. در این وضعیت و با توجه به اینکه اغلب این برنامهها زنده است ناچاریم از افراد دیگرى کمک بگیریم که در برخى موارد، کار لطمه مىبیند.
آیا مرکز تحقیقات تاکنون در خصوص عمدهترین مشکلات زنان تهرانى اطلاعات قابل تکیهاى به شما ارائه داده؛ مثلاً اینکه اولویت مشکلات ایشان چگونه است؟
بله، مثلاً بحث اقتصاد زنان شاغل و موضوع تربیت فرزندان از سوى زنان خانهدار از مهمترین مشکلات زنان در این کلانشهر است. ما بعد از مشاهده نظرسنجىها، وضعیت زنان را آسیبشناسى مىکنیم. اگر کارمند باشند و به عنوان نمونه بخواهند از مهد کودک استفاده کنند یا مشکل اوقات فراغت فرزندانشان را در سه ماه تعطیلى مدارس داشته باشند - که معمولاً از معضلات زنان کارمند است - موضوع را به بحث مىگذاریم.
از طرف دیگر اگر بخواهیم مشکلات زنان خانهدار تهرانى را مورد بررسى قرار دهیم اولویت آن در نوع تربیت فرزندان، مراوده با همسر و اعضاى خانواده است که باید طرح مسئله شود.
در نظر نگرفتن نظرسنجىها و نیز تفاوتها مىتواند آثار منفى بسیارى داشته باشد و ما از این نظر وظیفه سنگینى داریم. این آثار بر روى فرزندان و خانواده نمود پیدا مىکند. ما باید همه جوانب کار را در نظر بگیریم. حتى اگر صحبت از مسائل جامعه مدرن و نیمهمدرن مىکنیم دلیل بر رد خانواده سنتى نیست. بلکه با در نظر گرفتن این مهم که باید پایههاى خانواده محکم و حفظ شود، زیرا جامعه کوچکى است که نیازمند آن هستیم؛ سعى مىکنیم هر سه گروه را متناسب با زمان و مکان و در جاى خود مورد توجه قرار دهیم.
ان شاءاللَّه موفق باشید.
شما هم همین طور.