چشماندازى بر برخى تربیتهاى دینى از سوى رسول اعظم(ص)
مریم معینالاسلام
مقدمه
تربیت دینى از جمله دغدغههاى والدین دیندار به عنوان متولیان اصلى تربیت است. در سده حاضر، والدین براى تربیت دینى فرزندان خود با چالشهایى جدى روبهرو مىباشند، به طور مثال یکى از مهمترین راهبردهاى تربیت دینى در گذشته، کنترل و دور نگه داشتن کودکان از محیطهاى نامطلوب بود، اما در قرن حاضر، ارتباطات تمامى مرزها را در هم نوردیده، کنترل را از دست متولیان تربیتى خارج کرده، امکان محدود ساختن کودکان را از والدین سلب نموده است.
اما به رغم تمامى این چالشها ما برخوردار از نظام تربیتى هستیم که از آبشخور مبانى غنى و نابى سرچشمه مىگیرد که در هر عصر و زمانى پاسخگوى نیازهاى آن زمان خواهد بود. براساس گزارش هفتهنامه «Life» - از پرتیراژترین هفتهنامه امریکایى - رسول گرامى اسلام(ص) رتبه اول را در ایجاد دگرگونى و رساندن جامعه به تمدن در طول تاریخ دارند. این فرایند نشان مىدهد که برنامههاى اسلام، تحولآفرین و حیاتبخش است و در هر برههاى از زمان مىتواند راهگشا باشد، به شرط آنکه رویکردى جدى و فرانگر به مسائل دینى داشته باشیم.
در امر تربیت دینى اگر والدین از آغاز به تمامى رهنمودهاى پیامبر اعظم(ص) عمل کنند، به توفیقات زیادى در تربیت یک نسل پاک، سالم و پویا دست خواهند یافت.
در این نوشتار سعى بر این است که با بهرهگیرى از آموزههاى تربیتى رسول گرامى اسلام در سال پیامبر اعظم(ص) به برخى از مسائل تربیت دینى توجه کنیم. به امید آنکه توانسته باشیم در حد توان خود، توشهاى از دریاى معارف نبوى را برگرفته باشیم.
تربیت دینى
امروزه در نوشتههاى غربى در باب تربیت دینى (Education -Reliyious ) بحث «القا و تلقین» (Indoctrination) را تداعى مىکنند و هر جا از «تحمیل و القاى ارزش» سخن به میان مىآید، ذهن خواننده را به بحث «تربیت دینى و اخلاقى» سوق مىدهند؛ گویا فرض این است که تربیت دینى به جز از طریق القاى کورکورانه میسور نیست و از آنجا که این القا ناعادلانه و غیر صحیح است، باید تربیت دینى را متوقف کرد! تربیت دینى جزء آن دسته از مفاهیمى است که به ظاهر بسیار روشن و بىنیاز از تحلیل و تفسیر مىنماید، ولى به همان اندازه از ابهام برخوردار است و بررسى دقیق و جامعى را مىطلبد.
در تعریف تربیت دینى مىتوان گفت: «تربیت دینى به معنى فراگیر این است که کودک یا نوجوان به گونهاى آموزش ببیند و تربیت شود که کمال شخصیت او با اهداف دینىِ مطرح شده در قرآن و روایات همگونى داشته باشد و نهایتاً بتوان او را مسلمان واقعى دانست.»
در این اصطلاح، تربیت دینى محدود به مسائل اعتقادى، معنوى یا اخلاقى نمىشود، بلکه رفتار و اندیشه آدمى را در سایر ابعاد فرهنگى، سیاسى، اعتقادى، اجتماعى، عاطفى و هیجانى در بر مىگیرد و تمام شخصیت انسان را پوشش مىدهند.
اما تربیت دینى به معنى خاص، به تربیت ایمانى و معنوى تعریف مىشود، و سایر ابعاد تربیتى از این بحث خارج مىشود که به آن «تربیت ایمانى» هم مىگویند، به این که اوضاعى براى تربیتشونده فراهم آید، تا ایمان او تقویت شود و جایگاه خود را در کل مجموعه هستى باز یابد، به صورتى که نگرش او نسبت به جهان اطراف و آفریننده (براساس آنچه که خود مىیابد و فطرت او اقتضا مىکند) رشد کند و آنچه را لازمه پیمودن این مسیر است فرا گیرد.
با توجه به آنچه گذشت، تربیت دینى را مىتوان «شکوفا کردن فطرت توحیدى انسان و نمود آن در کارکرد عبادى» تعریف کرد.(1)
اصول تربیت دینى
منظور از اصل در این موضوع، به دست آوردن قواعد کلى است که در تربیت دینى باید از آن بهره جست تا برایند و ثمره تربیت، انسان دیندار باشد. باید توجه داشت که پیدا کردن این اصول و قواعد، از ضرورتها است. بر این اساس هنگامى که از اصول حاکم بر نظام تربیت دینى سخن مىگوییم، منظور قواعدى است که به منزله راهنماى عمل براى مربیان جهت رسیدن به مقاصد تربیتى مىباشد.
به بیان دیگر اصول تربیت دینى، مجموعه قواعدى خواهد بود که از مبانى تعلیم و تربیت گرفته شده، به عنوان نقشه و راهنماى عملى در اختیار متولیان تربیتى قرار مىگیرد. مربى با در دست داشتن آن مىتواند در رویارویى با اوضاع و با توجه به نیازهاى روز، به ابداع و آفرینش روشهاى تربیتى متناسب با اوضاع فعلى اقدام نماید.
اصل اوّل: تدریج
یکى از مهمترین اصول در تربیت دینى، اصل تدریج است. در جهان هستى هر پدیده و رویداد داراى ضابطه و قانونى است. هر چیزى ظرفیت و اندازهاى خاص دارد. پرورش ابعاد روحانى انسان هم از ضابطه و قانون تدریج و تکامل پیروى مىکند. سنت تدریج در حوزه تربیت دینى یک اصل است. پرورش دینى باید با برنامهریزى زمانبندى شده متوازن، همراه با تربیت بدن و به پیروى از عقل، مبتنى بر شناخت نیازها، علایق و قابلیتها انجام گیرد.
آموزههاى پیامبر اکرم(ص) در تربیت دینى این اصل را خاطرنشان مىسازد که پرورش باید در چرخهها و دورههاى رشد: - «رشد بدنى، ذهنى و عقلى» - و براساس یک سیر منظم صورت گیرد.
بر این اساس، پیامبر(ص) دورههاى تربیتى را به سه دوره: سیادت، اطاعت و وزارت تقسیم مىکند و براى هر کدام با توجه به نیازهاى آن دوره دستور عملهاى خاص بیان مىکند.
عدم توجه به اصل تدریج، مربیان را با مشکلات زیادى روبهرو مىگرداند؛ زیرا اگر کودک به یکباره بدون آمادگى تدریجى، در همان روز مقرر که مکلف مىگردد، با انبوهى از تکالیف روبهرو شود و خود را ملزم به رعایت همه آنها بداند، قطعاً شانه خالى مىکند و از عهده این همه وظیفه و مهم برنمىآید. اگر هم بپذیرد، تکلیف (که یک شرافت ارزشمند مىباشد) براى او خاطرهاى شیرین و به یادماندنى نخواهد بود. مثل اینکه شخصى را بدون هیچ آمادگى به درون حوض آب سرد پرتاب و دچار شوک کنیم، در حالى که اگر آرام آرام بدن خود را داخل آب مىکرد، براى او هیچ مشکلى پیش نمىآمد.
کودکى که هیچ انسى با نماز نداشته، یک دفعه مکلف مىشود که شبانهروز هفده رکعت نماز بخواند و یا دختر خانمى که هیچ گونه پایبندى، گرچه اندک به پوشش نداشته، الان مجبور مىگردد حجاب را به طور کامل رعایت کند نماید! طبیعى است که دچار وحشت مىشود.
در بیان اهمیت اصل تدریج، ذکر روایتى از حضرت مناسب است. ایشان مىفرمایند:
والدین وظیفه دارند براى تربیت دینى فرزند، در سه سالگى کلمه توحید «لا اله الا اللَّه» را به طفل بیاموزند و در چهار سالگى «محمد رسول اللَّه» را به او یاد بدهند و در پنج سالگى رویش را به قبله کنند و به او بگویند که سر به سجده گزارد. در شش سالگى کامل رکوع و سجده صحیح را به او بیاموزند و در هفت سالگى به طفل بگویند دست و صورت را بشوى و نماز بگزار!(2)
در روایتى دیگر آمده است: «کودکان خود را در هفت سالگى وادار کنید نماز بگزارند»(3)
دوم: اصل احترام
انسانها از نظر روانى، به احترام نیاز دارند و غالباً به افراد و پدیدههایى توجه مىکنند که نیاز آنها را تأمین نماید، بدین جهت یکى از اصول اساسى در تربیت دینى، توجه به «اصل احترام» است.
بدون احترام و گرامیداشت شخصیت کودک، توفیق چندانى در تربیت دینى نخواهد بود. به خاطر اهمیت این اصل، رسول اعظم(ص) به عنوان والاترین الگوى تربیتى و بزرگترین مربى انسانها، اهتمام خاصى نسبت به گرامیداشت و احترام به کودکان داشتند. در برخورد با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام توجه به این اصل را در سیره تربیتى حضرت رسول(ص) به خوبى مىبینیم. نقل مىکنند:
رسول اکرم نشسته بودند، حسن و حسین علیهماالسلام وارد شدند، حضرت به احترام آنها از جاى برخاست و به انتظار ایستاد. کودکان آرام مىآمدند، لحظاتى طول کشید، از اینرو رسول اکرم(ص) خود به طرف کودکان پیش رفتند و از آنان استقبال کردند، بغل باز کردند و هر دو را در آغوش گرفتند.(4)
رسول اکرم(ص) براى امام حسن و امام حسین احترام ویژهاى قائل بودند و با عنایت خاص برخورد مىکردند، مَنِش و روش برخورد ایشان با کودکان دیگر نیز نشان از احترام به آنان داشت. سیرهنویسان گزارش دادهاند: هر وقت که رسول اکرم(ص) از سفرى برمىگشت، در راه با کودکان برخورد مىکرد و به احترام آنها مىایستاد، سپس امر مىفرمود که کودکان را از زمین بلند کرده و به حضرت دهند. رسول(ص) بعضى را در بغل مىگرفتند و به اصحاب امر مىفرمود کودکان را بغل بگیرید. اطفال از این برخورد محبتآمیز، بىاندازه خوشحال مىشدند و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمىکردند.(5) همین شیوه و روش را پیامبر(ص) به والدین توصیه مىکرد و مىفرمود:
«به فرزندان خود احترام بگذارید و با آداب و روش پسندیده با آنها برخورد کنید.»
احترام به کودکان در سیره رسول اعظم(ص) اهمیت داشت و گاهى اتفاق مىافتاد حضرت جهت رعایت حال کودکان، نماز خود را به سرعت پایان مىداد. امام صادق(ع) نقل مىکند که رسول اکرم(ص) نماز ظهر را با مردم به جماعت گزارد و دو رکعت آخر را به سرعت و با حذف مستحبات خواند. پس از نماز مردم گفتند: یا رسول اللَّه! آیا در نماز پیشامدى شد، حضرت فرمود: مگر صداى گریه کودک را نشنیدید؟(6)
سوم: اصل اعتدال
یکى دیگر از اصول تربیت اسلامى اصل اعتدال است. با توجه به ظرفیتهاى مختلف انسانها، این اصل در تربیت دینى ضرورت جدى پیدا مىکند.
اعتدال است که انسان را به صراط مستقیم هدایت مىکند. سیره رسول اعظم(ص) در دعوت مردم به دین و دیندارى، براساس اعتدال و میانهروى بود. امیر مؤمنان(ع) فرمود: «سیره حضرت در زندگى اعتدال بود» و به صورت مؤکد امت را به اعتدال دعوت مىفرمود:
«من و پرهیزکاران امتم از تن دادن به کارهاى تحمیلى (که آمیخته به رفتار ساختگى و مایه ناراحتى و مشقت است) منزه و پیراسته هستیم.»(7)
مربى خردورز با بهرهگیرى از شیوههاى خردمندانه، توجه به اصل اعتدال را در تربیت دینى همیشه مورد توجه قرار مىدهد. عدم توجه به این اصل مهم و اساسى، همچون آفتى است بر سرزمین وجود تربیتشونده که ریشه دین و دیندارى و ایمان فطرى او را مىخشکاند. برونرفت از مسیر اعتدال در تربیت دینى بسیار آسیبزا است، از اینرو در نظام تربیتى اسلام، توجه به اصل اعتدال همیشه مورد نظر بزرگان دینى قرار داشته، رمز موفقیت رسول اعظم(ص) در دعوت فراگیر و گسترده مردم، توجه به این اصل بوده است.
عوامل مؤثر در تربیت دینى
در این بخش به اختصار در باره عوامل مهمى که در تربیت دینى انسان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مؤثر است، صحبت مىکنیم.
1. خانواده
مهمترین عامل در تربیت دینى، خانواده است. در خانواده، ساختار و چارچوب دینى فرزندان شکل مىگیرد. روایت معروف پیامبر اکرم(ص) بیانگر نقش خانواده در شکلدهى به شخصیت دینى فرزندان دارد:
«همه فرزندان براساس فطرت پاک الهى متولد مىشوند و تربیت خانواده است که فرزند را یهودى یا نصرانى مىگرداند.»
هر چه خانواده نسبت به مسائل دینى مقیدتر باشند، محصول و برایند تربیتى آنان هم از پاىبندى بیشترى برخوردار مىباشند. ارزشهاى دینى از طریق خانواده به فرزندان منتقل مىشود. مهاجمان فرهنگى در ارزیابىهاى خود به این نتیجه رسیدهاند که اگر قرار است جامعه را از نظر فرهنگى استحاله و دگرگون کنند، باید خانواده را به نابودى بکشانند. «الوین تافلر» در کتاب «موج سوم» مىگوید: «براى گسترش فرهنگ غرب باید احساس گناه در مقابل کارهاى ناپسند را در بین نوجوانان از بین برد و براى موفقیت در این مسئله باید خانوادهها را به نابودى کشاند.»
والدین از زمان انتخاب همسر، اولین گام را براى تربیت دینى فرزندان برمىدارند، چرا که پدر و مادر اولین عاملان تربیتى کودک هستند. والدین از زمان انتخاب همسر، اقدام به پایهریزى شخصیت دینى و مذهبى فرزندانشان مىکنند. اگر به حلال و حرام الهى پاىبند و افراد دیندارى باشند، مىتوانند فرزندان صالح و شایسته را تربیت کنند. رسول اکرم(ص) به این مهم اشاره دارند و مىفرماید:
«ببینید نطفه خود را در چه محلى مستقر مىکنید (و از قانون وراثت غافل مباشید! توجه کنید زمینه پاکى باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نباشند).»(8)
طبق روایات متعددى که در این زمینه وارد شده است، فرزندان شریف را باید در خاندان ریشهدار جستجو کرد. وراثت یکى از عوامل مهم تربیتى است که در دین هم مورد توجه قرار گرفته و بدان سفارش شده است. با خاندانى پیوند زناشویى ببندید که با فضیلت و داراى ریشه و اصیل باشند. رسول گرامى اسلام(ص) در باره انتخاب همسر فرمود:
«بپرهیز از «خضراء الدمن»! عرض شد: خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبایى که از خاندان بد و پلید به وجود آمده است.»(9)
نتایج تحقیقات بیان مىدارد والدینى که از زمان انتخاب همسر توجه به تربیت دینى فرزندان خود داشته و سعى کردهاند همسرى را برگزینند که در آینده بتواند مربى خوب در تربیت دینى باشد و در همسرگزینى توجه به ملاکها و معیارهاى دینى داشتهاند، نیز در مرحله انعقاد نطفه، دوران باردارى، دوران شیردهى و بقیه مراحل دیگر سعى کردهاند فرزندان خود را براساس آموزههاى دینى تربیت کنند، محصول و بازدهى تربیتى اینها مصون از هر گونه آسیب در جامعه مىباشند و کمترین تأثیرپذیرى را از محیط اطراف دارند و کمتر مورد تهاجم فرهنگى قرار مىگیرند.
توجه والدین آنها به امر تربیت دینى و اهتمام آنها در عمل به دستورهاى تربیتى از آغاز تا انتها موجب ثبات و پایدارى در دیندارى گردیده، نه تنها تحت تأثیر تهاجمات فرهنگى قرار نمىگیرند، بلکه در جامعه نقش رهبرى دینى را پایدار و ابقا مىکنند و سعى مىنمایند که دیگران را هم از آسیبهاى فرهنگى حفظ نمایند.
آن قدر عامل ریشه خانوادگى ارزش دارد که در عهدنامه امیر مؤمنان(ع) به مالک اشتر تصریح شده، به فرماندار مصر دستور مىدهد: لازم است در حوزه ادارى، همبستگى و پیوست تو با مردم مؤدب و بافضیلت باشد؛ مردمى که در خاندانهاى شریف به وجود آمده، با حُسن سابقه و نیکنامى زندگى کردهاند؛ کسانى که داراى رشادت، شجاعت، علم و سخاوت باشند. چنین مردمى کانون گرم و شاخه شجره نیکى و فضیلت هستند.
در باره انتخاب کارمند ادارى مىفرماید: مردان باتجربه و پاکدامنى که از خانواده شریفاند، انتخاب کن، زیرا اخلاقى کریمتر و روشى پسندیدهتر دارند.(10)
از مجموع مقدماتى که مطرح شد، این نتیجه به دست مىآید که صفات ظاهرى و معنوى پدر و مادر و نیاکان و دهها عامل گوناگون وراثت مىتواند در شخصیت فرزندان تأثیر مفید یا زیانبار داشته باشد. اگر همه آن عوامل خوب و پسندیده باشد، فرزند در شکم مادر خوشبخت و سعادتمند است اما اگر همه عوامل بد و پلید باشد، فرزند در شکم مادر شقى و بدبخت است.(11) بدین جهت پیامبر(ص) مىفرماید:
«بدبخت کسى است که در زهدان مادر گرفتار شقاوت شود و خوشبخت کسى است که در شکم مادر سعادتمند باشد.»(12)
2. محیط
از جمله عوامل تأثیرگذار در تربیت انسان، عوامل محیطى (اعم از انسانى و غیر انسانى) است. بهترین عامل انسانى خانواده است که بحث آن گذشت. عوامل غیر انسانى چون وسایل ارتباط جمعى، مجلات، روزنامهها و حتى محیط جغرافیایى در ساختار روحى و روانى انسان تأثیر شگرفى دارد. پیامبر اعظم(ص) در این باره مىفرماید:
«آدمى تحت تأثیر رفیق است و از سیره و روش او پیروى مىکند. هر یک از شما باید در انتخاب دوست دقت کند و ببیند با چه کسى طرح رفاقت و دوستى مىریزد.»(13)
علاوه بر دوستان، عنصر قدرتمند دیگرى مثل گروههاى اجتماعى در عصر حاضر، از جمله عوامل بسیار مهم و فراگیر تأثیرگذار در تربیت انسان است.
عضویت در گروههاى اجتماعى با توجه به اهداف و فعالیتهاى آنها مىتواند در سرنوشت انسان مؤثر باشد. میزان پاىبندى به ارزشها توسط گروههایى که آدمى در آنها عضویت دارد، در میزان دیندارى فرد مىتواند تأثیر ایجاد نماید. از اینرو براى تربیت دینى فرزندان به این عوامل انسانى مهم تربیتى باید توجه گردد، چرا که انسان در حد غیر قابل تصورى تحت تأثیر دوستان و محیط پیرامون خود مىباشد.
از جمله عوامل غیر انسانى مؤثر در تربیت دینى کودکان، وسایل ارتباطى است، به ویژه در جامعه کنونى که وسایل ارتباطى چون تلویزیون، به عنوان عضو اصلى خانه قلمداد مىگردد و بیشترین وقت افراد صرف این وسیله مىشود.
اطلاعاتى را که کودکان از طریق وسایل ارتباط جمعى به دست مىآورند، در اعتقادات، شخصیت، ارزشها و باورهاى آنان تأثیرگذار است. نکته قابل توجه در باره تلویزیون، کامپیوتر و ابزار الکترونیکى دیگر این است که ارتباط با آنها غالباً یکسویه است و به کودکان اجازه ارزیابى و تفکر انتقادى نمىدهد. از اینرو خیلى سریع اعتقادات فرد تحت تأثیر قرار مىگیرد. به قول «پستمن» (1969) وقتى تلویزیون یا رادیو را روشن مىکنید، ارتباط یکطرفهاى را برقرار مىکند که اطلاعات را به مغز شما سرازیر مىکند، بدون آنکه منتظر پاسخ یا واکنش شما باشد، از اینرو لازم است پدر و مادر براى حفظ بنیانهاى اعتقادى فرزندان خود، تفکر انتقادى در مورد رسانههاى جمعى و ارزیابى نقادانه را به کودکان و نوجوانان یاد بدهند، تا با نگاه موشکافانه از میزان تأثیرپذیرى آنان کاسته شود.(14)
از جمله عوامل دیگرى که انسان را تحت تأثیر قرار مىدهد، محیط جغرافیایى و آموزههاى برخاسته از آن است. از اینرو در آموزههاى دینى ما به اثرات محیط جغرافیایى در اخلاق انسان توجه شده است، و به همین دلیل آموزههاى دین، توجه آدمى را به برخى ویژگىهاى جغرافیایى و فرهنگىِ محل زندگى جلب کرده است.
مراحل تربیت دینى
افراد در زندگى خود از دورانى به دوران دیگر مىرسند: نوزاد به کودکى، کودک به نوجوانى، نوجوان به بلوغ و کمال جسمى پا مىگذارد. هر دورهاى داراى ویژگىهایى مىباشد، که برنامههاى تربیت در هر دورهاى با توجه به نیازها و مقدمات آن دوره مشخص مىشود. رسول گرامى(ص) دوران زندگى فرزند را به سه مرحله تقسیم مىکند:
مرحله اوّل را از بدو تولد تا هفت سالگى؛
مرحله دوم را از هفت تا چهارده سالگى؛
مرحله سوم از چهارده تا 21 سالگى. از شروع تولد تا 21 سالگى مهمترین مرحله رشد و نمو انسان است و هر گونه برنامه و تدبیر تربیتى باید در این دوره صورت پذیرد. پیامبر(ص) مىفرماید:
«فرزند در هفت سال اول سید و آقاست؛ در هفت سال دوم بنده و فرمانبردار است و در هفت سال سوم مسئول و طرف شور است.»(15)
در این بخش سه مرحله اساسى تربیت را بررسى مىکنیم.
1. مرحله سیادت
این مرحله داراى چند ویژگى است که به برخى اشاره مىگردد:
أ) میل شدید به بازى
از جمله گرایشهایى که در کودک وجود دارد و باید به آن توجه و پاسخ مناسب داده شود، میل به بازى است. اولین توصیه تربیتى که رسول اکرم در این مرحله از زندگى کودک دارند، این است که: او را در هفت سال اول رها کنید. زیرا کودک در این دوره باید بازى کند.
نکته قابل توجه در توصیه پیامبر(ص)، استفاده از واژه «دَعْ» به معناى رها کردن کودک است. در جاى دیگر مىفرماید: «وامْهِلْ صبیک حتى یأتى له سِتّ؛(16) کودک را رها کرده و آزاد گذار تا به شش سالگى وارد شود.» اهتمام پیامبر(ص) به بازى کودکان نشانه اهمیت این فرایند است.
پیامبر(ص) از کنار کودکان عبور کرد. آنها مشغول خاکبازى بودند، بعضى از اصحاب آنان را از بازى نهى کردند، پیامبر فرمود:
«بگذارید بازى کنند. خاک بهار کودکان است.»(17)
بازى از ضروریات زندگى کودک است و تصور اینکه وقت بچه بیهوده مىگذرد، تصورى باطل است.
بازى در این دوره موجب رشد جسمى، ذهنى و روانى کودک گردیده، تمایلات و نیازهاى عاطفى از این طریق تعدیل و برطرف مىشود. بازى براى کودک مثل نفس کشیدن ضرورت دارد. نباید از شیطنتها و بازىهاى کودکانه جلوگیرى شود. رسول گرامى اسلام(ص) وجود نشاط و فعالیت و جنب و جوش زیاد در کودکى را نمایانگر فزونى عقل و اندیشه در بزرگسالى دانسته و مىفرماید:
«شیطنت و لجاجت و ستیزهجویى کودک در خردسالى، نمایانگر فزونى عقل و اندیشه او در بزرگسالى است.»(18)
همچنین مىفرماید:
«یستحبُّ عرامَةُ الغلام فى صغره لیکون حلیماً فى کبره ثم قال: لا ینبغى إلا أنْ یکون هکذا؛(19) چه خوب است که فرزند انسان در خردسالى، بازیگوش و پرتلاطم باشد، تا از حالت طغیانآمیز او، شخصیتى در بزرگسالى، بردبار و خویشتندار و پایدار ساخته شود ... سزاوار است که خردسال چنین باشد.»
مرحوم مجلسى در ذیل حدیث «عرامه» را به بداخلاقى و شیطنت و شدت علاقه طفل خردسال به بازى و فرار از مدرسه تفسیر کرده، اضافه مىکند وجود این حالت در کودکان نشانه عقل و استقامت آنها به هنگام بزرگسالى است، ولى اگر کودک مطیع، بدون جنب و جوش، ساکت و آرام باشد، در بزرگسالى از هوش استنباطى لازم برخوردار نمىباشد و این نکته به تجربه رسیده است.(20)
ب) فرماندهى و اداره دیگران
صفت دیگرى که پیامبر براى این دوره بیان مىفرماید، ویژگى بزرگى و فرماندهى است. حضرت لقب «سید» را در این دوره به کودک مىدهد.
بدیهى است که لازمه سیادت و بزرگمنشى در خردسالى، فرماندهى و ریاست است. بزرگترها باید خواسته خردسالان را پذیرفته، نسبت به آنان فرمانبردار باشند.(21)
سیر بازى کردن و حکمرانى و امیر خانه بودن در این دوره موجب شکلگیرى بنیان شخصیتى کودک مىگردد، از اینرو هر گونه برخورد تحکمآمیز، آموزشهاى رسمى و اجبارى و جلوگیرى از تحرک و بازى و امر و نهى، به شخصیت کودک اختلال جدى به هنگام بزرگسالى وارد مىنماید.
با توجه به ویژگىهاى این دوره، نکته قابل توجه براى تربیت دینى کودکان این است که براى شکلگیرى شخصیت دینى کودکان، از هر گونه اجبار بچهها براى انجام واجبات و امر و نهىهاى دینى یا وادار کردن آنان به صورت اجبارى به حفظ قرآن، خوددارى گردد. آموزشهاى رسمى دینى موجب اختلال جدى در فرآیند تربیت دینى کودک مىشود. همان طور که پیامبر(ص) فرمود کودک در این دوره باید آزاد و رها از هر گونه قیود و امر و نهى باشد، تا در آینده با بردبارى و استوارى و عقلانیت بسیار بتواند به تکالیف و وظایف دینى خود عمل کند. همان طور که به نقل از روایت ذکر شد، دستورهاى دینى و اهتمام به تربیت دینى در همان حدى که وارد شده بود، یعنى آموزش «لا اله الا اللَّه» و «محمد رسول اللَّه» گفتن. در همین حد بسیار اندک، متناسب با وضع بدنى، روانى و فکرى کودک است. تحقیقات مىگوید: بسیارى از وازدگىهاى نوجوانان نسبت به مسائل دینى، به سبب عدم توجه اصولى و کارشناسانه اولیا نسبت به این مهم مىباشد. فشار آوردن بیش از حد و خارج از توان کودک و تحمیلهاى نابجا در نوجوانان، آسیبهاى جدى در حوزه دیندارى کودکان وارد مىنماید.
2. مرحله اطاعت
پیامبر اعظم(ص) دومین دوره و مرحله زندگى کودک را که از هفت تا چهارده سالگى است، «دوره اطاعت» مىنامند.
در این دوره تغییرات قابل ملاحظهاى در رشد و روان کودک پدید مىآید:
جسمش قوى مىشود و درکش رشد مىکند. قدرت تشخیص خوب از بد را مىیابد، ولى از نظر عقلى رشد لازم را نکرده است و مىباید به طور کامل تحت کنترل و نظارت و اداره پدر و مادر باشد. با توجه به آنچه گذشت، این دوره ویژگىهایى دارد:
أ) ادبپذیرى:
ادبپذیرى و اطاعت، از جمله ویژگىهاى این دوره است. با توجه به این ویژگى، این دوره زمان آغاز تربیت رسمى کودکان است. از اینرو حضرت مىفرماید «هفت سال بعد ادب آموخته شود»(22) چرا که از نظر جسمى و فکرى و عاطفى رشد لازم را جهت ادبپذیرى پیدا کرده است و مىتواند خوب و بد را تشخیص دهد. اطاعتپذیرى و قدرت تشخیص، از ابزار لازم تربیت مىباشد، که در این دوره هر دو ابزار را فرزند دارا مىباشد.
ب) آموزشپذیرى:
دومین ویژگى کودک در این دوره، آمادگىاش براى فراگیرى و آموزش است و این دوره آغاز تعلیم و آموزش رسمى کودک است. از اینرو پیامبر اعظم(ص) مىفرماید:
«در هفت سال بعد به او کتاب خدا و حلال و حرام را آموزش دهند.»(23)
متأسفانه غفلت والدین از این مهم در دوره آخرالزمان، پدیدهاى است که پیامبر در 1400 سال پیش طبق نقل هشدار داده و فرمود:
«واى به حال فرزندان آخرالزمان که پدران آنان هیچ گونه اقدام مؤثرى براى آموزش واجبات دینى به آنها ندارند.»
پدر و مادرى که اقدام به آموزش و ادبآموزى فرزندشان کنند، مشمول دعاى رسول خدا(ص) مىباشند که فرمود:
«رحمت خدا بر پدر و مادرى که در راه نیکى و نیکوکارى به فرزند خود کمک و به او احسان کنند.»(24)
3. مرحله وزارت
سومین مرحله از دوران زندگى انسان را حضرت رسول اعظم(ص) دوره وزارت نام مىنهند که هشت سال سوم زندگى فرد مىباشد، یعنى از چهارده تا بیست و یک سالگى که به آن دوره بلوغ هم مىگویند. بیشتر لغتشناسان، واژه «بلوغ» را به معنى «ادراک و رسیدن» معنى کردهاند. بلوغ مرحله حساسى است که در آن پارهاى تغییرات جسمى همراه با رشد عقلى و فکرى صورت مىگیرد. دوره بلوغ، دوره ناشناخته و اسرارآمیزى است. تحولات جسمانى، عاطفى و عقلانى در این دوره به حدى زیاد است که برخى روانشناسان آن را دوره طوفان، زلزله و بحران نامگذارى کردهاند. این دوره مثل دورههاى دیگر از ویژگىهایى برخوردار است:
أ) رشد جَهشى احساسات:
ویژگى اول این دوره، رشد عواطف و احساسات به صورت سریع و جهشى است.
از جمله احساساتى که سریع شکفته مىشود، احساسات مذهبى است. تمایلات ایمانى در او ایجاد مىشود و به صورت فطرى گرایش به مذهب پیدا مىکند.
ب) گرایش به درستکارى:
ویژگى دیگر نوجوانان در این مرحله، تمایل فطرى و درونى به پاکى و فضیلت و عدل و انصاف و اَداى امانت و وفاى به عهد و راستى و درستى است. از اینرو از هر گونه نادرستى و بداخلاقى دیگران رنج مىبرند. تمایل فطرى به ایمان و اخلاق در این دوره، از بهترین و بزرگترین پایگاههاى تربیتى نسل جوان است.
مربیان باید از این تمایل فطرى و کشش روحانى استفاده کنند.
پ) شایستگى مشورت
ویژگى سوم این دوره براساس رهنمودهاى رسول اکرم(ص)، رسیدن به مقام وزارت و مشاورت است و لازمه آن همراهى با اوست. از اینرو حضرت مىفرماید:
«پس او را در همه امور همراه خود قرار ده».
پیامبر(ص)، هم خود رفتارى بسیار نیکو و پسندیده با جوانان داشتند و هم دیگران را سفارش به رفتار نیکو با جوانان مىکرد و مىفرمود:
«به شما در باره جوانان به نیکى سفارش مىکنم که آنها دلى نازکتر و قلبى فضیلتپذیرتر دارند ... جوانان دعوت مرا پذیرفتند و به این پیمان عمل کردند، ولى دیگران از دعوتم سر باز زدند.»(25)
و نیز فرمود:
«سفارش مىکنم که با جوانان به نیکى رفتار کنید و شخصیت آنها را گرامى بدارید.»(26)
ت) ابراز وجود:
از ویژگىهاى دیگر جوانان، تشخصطلبى است. میل به نیرومندى و جلب توجه دیگران، او را شیفته کار قهرمانى مىکند. او به دنبال قهرمانان تاریخ مىگردد و آنها را الگو قرار مىدهد.
پى نوشت :
1) برگرفته از مقاله تربیت دینى، دکتر محمدجواد زارعان، مجله علمى تخصصى معرفت، ش33، ص11.
2) مکارم الاخلاق، ص110.
3) مستدرک، ج1، ص171.
4) بحارالانوار، ج1، ص8.
5) همان، ج22، ص114.
6) کافى، ج6، ص48.
7) احیاء العلوم، کتاب دوم، ص103.
8) بحارالانوار، ج2، ص218.
9) همان، ج2، ص54.
10) نهجالبلاغه، عهدنامه مالک اشتر.
11) گفتار فلسفى، کودک از نظر وراثت و تربیت، ص82.
12) بحارالانوار، ج3، ص44.
13) مستدرک، ج2، ص62.
14) زنان و برنامه تربیتى اسلام، ص79.
15) بحارالانوار، ج101، ص95.
16) وسائل الشیعه، ج14، ص193.
17) مجمعالزوائد، ج8، ص159 (التراب ربیع الصبیان).
18) بحارالانوار، ج14، ص378.
19) همان، ص379.
20) همان، ص380.
21) اصول اساسى در بررسى اخلاق، احمد اسلامى، ص238.
22) مکارمالاخلاق، ص115.
23) فروع کافى، ج6، ص47.
24) جامع احادیث شیعه، ج21، ص408، ح7.
25) شباب قریش، ص1.
26) همان.