وَ والدٍ وَ ما وَلَدَ
گزارشى از رفتار پیامبر(ص) با حضرت فاطمه(س)
ابراهیم امیرى
مقدمه:
حضرت فاطمه زهرا(س) بانوى یگانه و الگوى انسانیت، در مکتب تربیتى اسلام و در محضر پیامبر اکرم(ص) پرورش یافت؛ سپس قلههاى ایمان، پارسایى، آگاهى، اخلاق و فضایل انسانى را درنوردید و به اوج کمالات معنوى و مقامات عالیه الهى رسید.
آن بانوى فرزانه، به یک معنا نزدیکترین فرد به پیامبر خدا بود و میان آن دو رابطهاى ویژه و بىنظیر بر محور ایمان و دوستى و دشمنى الهى وجود داشت که قلم و بیان، از بیان آن ناتوان است. پیش از پرداختن به چگونگى رفتار پیامبر گرامى اسلام با دختر گرانقدرش فاطمه زهرا(س) و بیان علت و انگیزه آن، طرح چند نکته مقدماتى، مناسب است:
اوّل: تفاوت ارزشها
ارزشها و فضیلتها در فرهنگها و جوامع گوناگون بشرى، متفاوت است. برخى، ارزش انسان را در ثروت و مال، و بعضى دیگر در برترى نژادى و قومى مىدانند و ... .
دین مقدس اسلام روى تمامى ارزشهاى کاذب و پندارى، خط بطلان کشیده و ارزش واقعى انسان را در داشتن ایمان، پارسایى، صفات و ارزشهاى والاى انسانى دانسته است.
قرآن کریم مىفرماید: «اِنَّ اکرمکم عند اللَّه اتقیکم؛(1) گرامىترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.»
دوم: ناهمگونى محبت
انگیزه و چرایىِ محبت و دوستى اولیاى الهى و مقربان درگاه خداوند نسبت به دیگران حتى فرزندان و نزدیکان، با محبت و علاقه انسانهاى عادى و معمولى متفاوت است.
محبت اولیاى الهى با انگیزههاى نفسانى و شهوانى و عاطفى صرف نیست، بلکه محبت و ارادتشان خالص براى خداست. از اینرو محبت غیر خدا را در دل راه نمىدهند و اگر به غیر خدا هم عشق مىورزند، خاستگاه آن، محبت به خداوند است.
سوم: دوستى در راه خدا
پیامبر اسلام، رسول خدا و شخصیت الهىِ بىنظیرى است که گفتار، رفتار و تمامى برخوردهاى آن بزرگوار، الهام گرفته از خداوند است. داراى مقام عصمت بوده، معیار حق و باطل، میزان درستى و نادرستى اندیشهها، گفتارها و عملکردهاست. داورى ایشان براساس عدالت و حق است، و رفتار او جز بر پایه واقعنگرى و واقعبینى استوار نمىباشد.
از اینرو نباید سخنان حکیمانه و والاى پیامبر در باره بانوى نمونه اسلام و یا رفتارها و برخوردهاى بىنظیر و پر رمز و راز با او را برخاسته از عواطف و احساسات پدرى پنداشت، چرا که حضرت دختران دیگرى به جز فاطمه(س) داشت که بزرگتر از ایشان بودند و آنها را نیز دوست مىداشت و به آنها محبت مىکرد، اما با هیچ یک از آنها چنین رفتار سراسر از مهر و احترام و پرعاطفه را نداشت.
نیز نباید سخنان و رفتار حضرت در باره دخت گرامىاش را تعریف و تمجیدهاى ساختگى و پر از زیادهگویى و مبالغهآمیز دانست، چرا که پیامبر، شخصیت والا و وارستهاى است که خداوند به صداقت و راستگفتارىاش گواهى مىدهد: «و ما یَنْطِقُ عن الهوى اِن هو الّا وحى یوحى؛(2) و از روى هوا و هوس سخن نمىگوید. آنچه که مىگوید، جز وحى که بر او نازل شده، نیست.»
چهارم: کمالات و شخصیت دخت پیامبر
روایاتى که در باره جایگاه والا و ارزشمند و ویژگىها، نیز محبت و رابطه صمیمانه پیامبر با دخترش فاطمه(س) وارد شده است، هم در منابع مورد قبول و اعتماد شیعه به فراوانى وجود دارد و هم در کتابهاى روایى معروف و مورد اطمینان و صحیح اهل سنّت، که نشانگر این نکته است که با وجود تمامى تبلیغات مسموم و فریبکارانه بر ضد خاندان پیامبر(ص) و به راه انداختن جوّ سانسور و حذف و جلوگیرى از انتشار و پخش روایات مربوط به مدح اهل بیت، نیز سرکوب شدید دوستداران و اندیشوران این خاندان، باز روایات زیادى در بیان جایگاه والا و باعظمت دخت گرانقدر پیامبر، نیز رفتار ملاطفتآمیز و دوستى خاص آن حضرت با حضرت زهرا در منابع روایى اهل سنّت وارد شده، به کتابهاى معتبر و صحیح آنها راه یافته است.
خداوند اراده کرده است که با وجود همه دشمنىها، لجاجتها و روحیه انتقامگیرى، نام و بزرگى این خانه را ارج دهد. خدا به پیامبر گفته است: «و رفعنا لک ذکرک؛(3) نام و آوازه تو را بلند کردیم.»
* * *
میان عاشق و معشوق رمزى است
بدون تردید حضرت فاطمه زهرا(س) از جایگاه والایى نزد پیامبر(ص) برخوردار بود و رفتار حضرت با آن بانوى بزرگوار، به دور از برخوردهاى عادى مىباشد و نمىتوان براى منزلت و قرب ایشان نزد رسول خدا، مرزى مشخص کرد.
حضرت عمیقترین احساسات پدرانه خویش را تقدیم دخترش مىکرد. در منبر و محراب، نماز و دعا و مناجات، مکه و مدینه، داخل شهر و خارج آن، در هر کوى و برزن، در برابر آشنا و غریبه و در هر محفل و مجلسى، دخت گرامىاش را مورد تجلیل و احترام بسیار قرار مىداد. رابطه میان آن دو، گرم و صمیمانه و سرشار از مهر و احترام دوسویه و برخاسته از شناخت و آگاهى و بسیار بالاتر از علاقهها و انگیزههاى طبیعى بود. پیوند عمیق قلبى، عاطفى، انسانى و ریشهدار در ژرفاى جان و روح آنان رسوخ کرده بود.
چرایىِ محبت پیامبر(ص)
چرا پیامبر تا این مقدار نسبت به دخترش مهر و محبت و عشق مىورزید؟ در محتواى احادیث، به چنین فرمایشهایى برمىخوریم: فاطمه بهشت من است؛ جواز بهشت من است؛ کوثر نورافشان؛ زهره فروزان؛ نور دیده و نشاطبخش قلب من است و ... .
علت رفتارها و گفتارها
ویژگىها و کمالاتى در حضرت زهرا جلوه و ظهور کرد که زمینههاى بروز چنین رفتارها و سخنانى را از پیامبر فراهم ساخت.
راز محبوبیت گسترده ایشان را باید در ایمان، تقوا، کمالات و گستردگى ابعاد وجودى او یافت. آن بانوى گرامى، نمونه کامل و جامع انسان خدایى و ملکوتى بود. پیامبر اسلام فرمود:
«لم یکمل من النّساء إلّا مریم و آسیة و خدیجة و فاطمة؛(4) از زنان فقط مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه به عنوان زنان کامل مىباشند.»
پیامبر(ص) به دخترش به عنوان بانویى که سرشار از کمال، ادب، ارزشهاى والاى الهى، انسانى و اخلاقى است، مىنگریست. کسى که از چشمهسار او، فضایل و کرامتها و نیکىها سرازیر بود.
امام خمینى(ره) در باره شخصیت والا و کامل آن بانوى بزرگوار مىفرماید:
«تمام ابعادى که براى زن متصور است و براى یک انسان متصور است، در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده بود. یک زن معمولى نبوده است. یک زن روحانى، یک زن ملکوتى، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان. او زن معمولى نیست. او موجود ملکوتى است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهى جبروتى در صورت یک زن ظاهر شده است ... زنى که تمام خاصّه [و ویژگى]هاى انبیا در اوست. زنى که اگر مرد بود، نبى بود. زنى که اگر مرد بود، به جاى رسول اللَّه بود ... معنویات، جلوههاى ملکوتى، جلوههاى الهى، جلوههاى جبروتى، جلوههاى ملکى و ناسوتى همه در این موجود مجتمع است.»(5)
ویژگىهاى والا و الهى در وجود حضرت زهرا(س) بود که توانست گسترهاى از قلب باصفا و پهناور محمد(ص) (برترین و والاترین سفیر و فرستاده الهى و هدایتگر جهانیان) را در قلمرو و مهر و عشق خویش قرار دهد، نیز مقام والا و ارزشمند و جایگاه ویژهاى را نزد آن محبوب الهى به خود اختصاص دهد.
ویژگىها و امتیازات
در این بخش، به بیان مهمترین برجستگىهاى شخصیت حضرت زهرا مىپردازیم:
1. نطفه بهشتى:
براساس روایاتى که اهل سنت و شیعه بر آن تأکید دارند، نطفه فاطمه زهرا(س) از میوه بهشتى بسته شد.
زمانى که پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور مىکرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به حضرت داد. هنگامى که پیامبر به زمین بازگشت، نطفه فاطمه زهرا از آن میوه بهشتى بسته شد.
بدین ترتیب، آفرینش حضرت زهرا با خلقت دیگر انسانها متفاوت است.
2. امانت الهى:
در دیدگاه پیامبر، فاطمه(س) امانت گرانبهاى خدا و رسول است که باید او را به بهترین و نیکوترین روش حفظ کرد.
پیامبر به على(ع) فرمود:
«یا اباالحسن! ودیعة اللَّه و ودیعة رسوله محمد عندک، فاحْفَظِ اللَّه و احفظنى فیها؛(6)
اى اباالحسن، دخترم، امانت خدا و پیامبر او محمد است که نزد تو مىگذارم، پس حرمت خدا و پیامبرش را در مورد این امانت پاس دار.»
3. ایمان کامل:
سراسر وجود فاطمه(س) را ایمان و اعتقاد به خداوند و روز جزا فرا گرفته بود. پیامبر فرمود:
«انّ ابنتى فاطمة ملأ اللَّه قلبها ایماناً و یقیناً؛(7)
دخترم فاطمه، کسى است که خداوند قلب او را از ایمان و یقین لبریز ساخته است.»
این نور ایمان و اعتقاد، در اثر عبادتها و مناجاتهاى خالصانه با خدا حاصل شد، به گونهاى که خداوند بر این حالت او، به فرشتگان خود فخر و مباهات مىکند. پیامبر در باره تهجّد و شبزندهدارى دخترش مىفرماید: فاطمه حوریه آدمىنسب است. هر گاه در محراب مقابل پروردگارش مىایستد، نورش براى فرشتگان آسمان مىدرخشد، چنان که نور ستارگان براى اهل زمین، و خدا به فرشتگان مىگوید: اى فرشتگان من! به بندهام فاطمه بنگرید که چگونه در مقابل من ایستاده و اعضاى بدنش از ترس من مىلرزد! چگونه قلبش متوجه من است. شما را شاهد مىگیرم که او و پیروانش را از آتش ایمن کردم ... آنگاه همان طور که مریم را صدا زد، او را صدا مىزند و مىگوید: اى فاطمه، خدا تو را برگزیده و تطهیر کرده و بر زنان جهان برترى بخشیده است.(8)
4. برترین زنان جهان:
با توجه به ویژگىها و ابعاد وجودى شخصیت حضرت زهرا و آراستگى ایشان به ملکات فاضله و علم و ایمان و تقوا، آن بزرگوار به عنوان والاترین و برترین زنان جهان معرفى شده است، به گونهاى که کسى یاراى همسان شدن با آن بانوى گرامى را ندارد.
پیامبر خطاب به دخترش فرمود: «انّکِ سیدة نساء العالمین! قالت: یا ابه، فأین مریم؟ قال: تلک سیدة نساء عالمها و أنتِ سیدة نساء عالمکِ اما و اللَّهِ لقد زوّجتکِ سیداً فى الدّنیا و الآخرة؛(9)
تو بهترین زنان جهان هستى. فاطمه گفت: اى پدر، پس جایگاه مریم کجاست؟ پیامبر فرمود: او سرور زنان عصر خویش است و تو سرور زنان تمامى جهان هستى. دخترم! به خدا سوگند! تو را به همسرى کسى در آوردم که سالار و سَرور دنیا و آخرت است.»
نیز در بزرگداشت دخترش به على(ع) فرمود:
«یا على! هذه سیدة نساء اهل الجنّة من الاولین و الآخرین، هذه و اللَّهِ مریم الکبرى؛(10) اى على! این بانوى تمامى زنان بهشت است و به خدا سوگند مریم بزرگتر اوست.»
هنگامى که پیامبر در بیمارى وفاتش، بىتابى و ناراحتى دخترش را دید فرمود:
«یا فاطمة! اَلا ترضَیْنَ اَن تکونى سیدة نساء العالمین و نساء هذه الامة و سیدة نساء المؤمنین؛(11) اى فاطمه! آیا خشنود نیستى از اینکه برترین بانوى جهان و برترین بانوى این امت و برترین بانو در میان مؤمنان باشى؟»
بدین ترتیب فاطمه زهرا برترین و والاترین زن، میان تمامى زنان جهان معرفى شده است و این افتخارى بس بزرگ براى ایشان به شمار مىرود.
5. حوریهاى در سیماى انسان:
بانوى بزرگوار اسلام، با دوران کوتاه عمر خویش، چنان مسیر کمال و کسب فضایل الهى، انسانى، اخلاقى و نیز جلوههاى معنوى و روحانى را سیر کرد، که حوریهاى در چهره انسان، معرفى شده است.
پیامبر اسلام(ص) فرمود:
«فاطمة حوراءٌ انسیة فکلّما اشتقتُ الى رائحة الجنّة شممت رائحة ابنتى فاطمة؛(12) فاطمه، حوریهاى در چهره انسان است. هر گاه مشتاق بوى بهشت مىشوم، بوى فاطمه را استشمام مىکنم.»
همچنین فرمود:
«ابنتى فاطمة حوراءٌ آدمیة؛(13) دخترم فاطمه، حوریهاى است در سیماى آدمیان.»
با توجه به ویژگىهاى بر شمرده، علت و انگیزه رفتار خاص پیامبر با دخترش روشن مىگردد. در اینجا مواردى از رفتار و برخورد ایشان با ریحانه خود را مطرح مىکنیم:
أ) عشق و محبت ویژه:
بدون تردید و به دور از هر گونه گزافگویى، پیامبر اسلام، نسبت به دختر گرانقدرش، عشق و علاقه بىحدى نشان مىداد. گویا پیامبر در این باره وظیفهاى از سوى خداوند بر عهده داشت تا مردم زمان خویش را به این مهم توجه دهد. قرآن کریم، محبت و دوستى اهل بیت را در برابر مزد رسالت، لازم شمرده است:
«قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فى القربى؛(14) بگو: به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم مگر دوستى در باره خویشاوندانم.»
مودّت عبارت از محبت و دوستى شدید و علاقهاى است که قلب و سراسر وجود انسان را فرا گرفته باشد.
زمخشرى در کشاف مىگوید: وقتى این آیه نازل شد، پرسیدند: خویشان تو که مودّتشان بر ما واجب شده کیانند؟ حضرت فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین.(15)
در دنباله برخى از شیوههایى که پیامبر در محبت نسبت به دخترش ابراز مىکرد، بیان مىگردد:
* همواره دخترش را مىبوسید و مىبویید. عایشه نقل مىکند:
«زمانى که فاطمه بر پیامبر وارد مىشد، رسول خدا دست او را مىگرفت، پس او را مىبوسید و در جاى خود مىنشاند.»(16)
روزى عایشه بر این کار اشکال گرفت که چرا این همه دخترت را مىبوسى؟ پیامبر فرمود: هر زمان، فاطمه را مىبوسم، بوى بهشت برین را از او استشمام مىکنم.
آرى، فاطمه بهشت پیامبر بود و هر گاه شور و شوق بهشت در دل او پدیدار مىشد، گلوى فاطمه را مىبوسید:
«اذا اشتقتُ الى الجنّة قبّلتُ نحر فاطمة.»(17)
بارها بر دهان دخترش بوسه زد: «کان کثیراً ما یقبّلها فى فمها».(18)
* یکى از روشهاى گرامیداشت و احترام پیامبر در حقّ دخترش، دیدارها و سلامهاى پیاپى بود. پس از فرود آمدن آیه تطهیر، پیامبر تا چند ماه، هنگام بیرون رفتن از منزل براى برپایى نمازها، ابتدا به سوى خانه دخترش مىرفت و مىفرمود: «سلام بر شما اى اهل بیت.»(19)
* انس و علاقه و اشتیاق پیامبر به فاطمه(س) به گونهاى بود که هیچ گاه تحمل جدایى و دورى ریحانهاش را نداشت. هنگامى که قصد سفر داشت، آخرین دیدارش را با دخترش قرار مىداد و هنگام بازگشت از سفر، اولین دیدار با ایشان بود.
پس از ازدواج فاطمه(س) با على(ع) نیز پیامبر توان دورى و جدایى دخترش حتى براى مدت کم را نداشت.
ب) پاره تن پیامبر:
فاطمه، پارهاى از وجود پیامبر بود. این سخنى است که بارها از زبان رسول خدا گفته شد: «فاطمة بضعة منّى.»
این ارتباط و پیوستگى موجب شد که شادى فاطمه، بسان خوشحالى پیامبر باشد و اندوه و خشم ایشان موجب ناراحتى و ناخشنودى آن بزرگوار گردد:
«انّما فاطمة بضعة منّى یُؤذینى ما اذاها؛ فاطمه پاره وجود من است، مرا آزرده مىکند هر آنچه که او را آزار دهد.»
همچنین: «انّما فاطمة بضعة منّى یؤذینى ما آذاها و ینصبنى ما انصبها؛(20) فاطمه پاره وجود من است. مرا آزرده مىکند هر آنچه که او را آزار دهد.»
تمامى رفتار و گفتار و منش حضرت زهرا براى خدا بود و به جز رضایت خداوند و رسول، اقدامى انجام نداد و هر تلاش و فعالیتى که داشت، براى خداوند و به منظور کسب خشنودى بود. اگر نسبت به برخى، کینه و دشمنى داشت و اظهار مخالفت مىکرد و از گروهى خشمناک و غضبناک مىشد، آن هم براى خدا و در راه او بود.
پیامبر گرامى در کلام نورانى دیگر، دخترش فاطمه را چنین معرفى مىنماید:
«مَن عرف هذه فقد عرفها و مَن لم یعرفها بضعة منّى و روحى الّتى بین جنبى فمن اذاها فقد اذانى؛(21) هر کس این بانو را مىشناسد، که شناخت اما هر کس او را نشناخته، بداند که او پاره تن من و روح و قلب من است، از اینرو هر کس او را آزار دهد، مرا آزار داده است.»
این همه تأکید و سفارش در معرفى فاطمه زهرا(س) به چه منظور انجام شد؟ چرا پیامبر تا این میزان در صدد معرفى چهره دخت بزرگوارش به مردم برآمد؟
ج) خطاب به پدر، نه رسول اللَّه!:
گروهى از مردم مدینه، پیامبر را مانند افراد دیگر خطاب مىکردند که گاهى موجب جسارت و بىاحترامى به پیامبر بود اما سپس همگان موظف شدند پیامبر را با خطاب «یا رسول اللَّه» و یا «یا أیّها النّبى» صدا نمایند.
هنگامى که آیه «لا تجعلوا دعاء الرّسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً؛(22) صدا کردن پیامبر را میان خود، مانند صدا کردن بعضى توسط خودتان قرار ندهید» نازل شد، خداوند هشدار داد که پیامبرش را با عنوان و ادبِ مورد نظر خدا و هماهنگ با رسالت صدا زنند، نه با اسم تنها.
فاطمه(س) - که نمونه ادب کامل و پیشتاز در عمل به قرآن بود - مىگوید:
پس از فرود آمدن این آیه، دیگر جرئت نکردم پدرم را با عنوان «پدرجان» صدا کنم و هنگامى که خدمتش مىرسیدم، حضرت را با خطاب «یا رسول اللَّه» صدا مىکردم. یک بار نزد پدر، این خطاب را یک یا دو یا سه بار تکرار کردم. پدرم ناراحت شد و از من روى برگرداند اما سپس رو به من کرد و فرمود:
«اى فاطمه! این فرمان در باره تو و خاندان و نسل تو نازل نشده است. تو از من هستى و من از تو. این آیه در مورد جفاکاران و تندخویانِ بىادب قریش نازل شده است. مرا پدر صدا بزن، که این گونه صداى تو، قلب مرا زنده و شاداب مىسازد و خداى را خشنود.»(23)
د) طهارت و پاکى:
روزى پیامبر(ص) وارد خانه دخترش شد و ایشان و همسرش على(ع) و نیز دو فرزندش حسن(ع) و حسین(ع) را نزد خویش گرد آورد.
هنگامى که آن چهار اختر تابناکِ عصمت و طهارت را کنار خود و زیر «کساء» قرار داد، فرشته وحى فرود آمد و این آیه را براى آنها هدیه آورد:
«انّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً؛(24) به درستى که خداوند مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»
با آمدن این موهبت و ارمغان ویژه الهى، حقیقت نورانى و سیماى الهى و چهرههاى ملکوتى آن گوهرهاى ناب و پاک، از جمله بانوى فضیلت و کرامت و تقوا آشکارتر شد، و روشن گردید که پاکترین، ارزشمندترین و شریفترین موجودات هستى، این پنج منبع نور و سرچشمههاى هدایت هستند.
پس از فرود آمدن آیه، پیامبر اکرم، بارها در مناسبتهاى مختلف، این واقعیت را تصریح کرد که آیه تطهیر تنها در باره دخت گرامىاش(س) و همسرش على(ع) و دو فرزندش حسن(ع) و حسین(ع) و خودِ پیامبر(ص) نازل شده است.
پس از نزول آیه، پیامبر در حالى که خاندانش را گرد آورده بود و دست بر شانه امیر مؤمنان و فاطمه(ع) داشت، رو به آسمان کرد و عرضه داشت:
«الّلهم هؤلاء اهل بیتى و خاصّتى فاذهبْ عنهم الرّجس و طهّرکم تطهیراً؛(25) بارخدایا! اینان خاندان من هستند، پس پلیدى و ناپاکى را از آنان دور ساز و آنان را پاک و پاکیزه گردان.»
به جز مورد بالا، پیامبر(ص) براى بیشتر آشکار ساختن اینکه آیه در حق چه کسانى نازل شده است، تا پایان عمر، هر روز به هنگام طلوع فجر و سپیده سحر، در حالى که براى برپایى نماز به مسجد مىرفت، در برابر خانه فاطمه زهرا مىایستاد و با صداى بلند به گونهاى که دیگران بشنوند، مىفرمود: «الصّلاة، الصّلاة، اهل البیت، انّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً».(26)
برخى این عمل حکیمانه و جالب پیامبر را به مدت شش ماه ناظر بوده و گزارش کردهاند؛ بعضى هشت تا نُه ماه، و بعضى که ساکن مدینه بودند، همیشه این صحنه را نظاره مىکردند تا رحلت حضرت.(27)
تکرار این مسئله به مدت شش یا هشت یا نُه ماه به طور پیوسته در کنار خانه «فاطمه» بدین منظور صورت گرفت که کاملاً موضوع را مشخص و استوار نماید تا براى مردم عصر پیامبر(ص) و همچنین پس از آن در زمانهاى مختلف، کمترین تردید و انکارى باقى نماند که آیه فقط در حق و شأن اهل بیت نازل شده است، بخصوص اینکه تنها خانهاى که درِ ورودى آن در مسجد پیامبر باز مىشد - پس از آنکه رسول خدا فرمان بستن درِ خانههاى دیگران به سوى مسجد را صادر کرد - خانه «فاطمه» بود و به طور طبیعى گروهى از مردم به هنگام رفتن براى برپایى نماز جماعت، این سخن را از پیامبر مىشنیدند.
ه) ازدواج مبارک:
برنامه ازدواج فاطمه و برخورد پیامبر با این قضیه، از موضوعات مهم در زندگى حضرت بوده، دربردارنده نکات جالب توجه و درسآموز است.
زمانى که دختر گرامى پیامبر در آستانه ازدواج قرار گرفت، افراد مختلفى از بزرگان و شخصیتها و چهرههاى سرشناس و نیز گروهى از ثروتمندان و زراندوزان مدینه از ایشان خواستگارى کردند و با ملاکهاى جاهلیت (که موقعیت اجتماعى و اقتصادى شوهر و ثروت زیاد و مهریه سنگین را علت برترى و افتخار مىدانستند) به خدمت پیامبر مىرسیدند و از ایشان درخواست مىکردند افتخار پیوند با خاندان رسالت را به آنها بدهد.
پیامبر به همه آنها جواب ردّ مىداد و در برابر خواسته آنها، این جمله را مىفرمود: «أمرها إلى ربّها؛ امر ازدواج فاطمه با پروردگار اوست، نه پدرش».(28)
گاهى نیز مىفرمود: «انّى انتظر بها القضاء؛ در این مورد در انتظار فرمان خدا هستم.» پیامبر در باره انتخاب همسر براى دخترش، مأموریتى الهى بر دوش داشت، چنان که فرمود:
«أتانى ملکٌ فقال: یا محمد، إنّ اللَّه یقرأ علیک السّلام و یقول لک: إنّى قد زوّجتُ ابنتک مِنْ علىّ بنابىطالب فى الملأ الاعلى، فزوّجْها منه فى الارض؛(29)
فرشتهاى از سوى خدا نزد من آمد و گفت: اى محمد! خداوند بر تو درود مىفرستد و مىگوید: من دخترت فاطمه را در آسمانها به همسرى على بنابىطالب در آوردم، تو در زمین او را به ازدواج وى در آور.»
از سوى دیگر پیامبر ملاکهایى را در انتخاب همسر دخترش در نظر داشت، که کسى جز على بنابىطالب از آن ملاکها و ویژگىها برخوردار نبود، در حالى که حضرت از مال و ثروت دنیایى بهرهاى نداشت اما در وجود و قلبش، ایمان و پاکى و ارزشهاى اسلامى موج مىزد.
امام صادق(ع) مىفرماید:
«لو لا انّ اللَّه تبارک و تعالى خلق امیرالمؤمنین(ع) لفاطمة ما کان لها کفوٌ على ظهر الارض مِنْ آدمَ و مِنْ دونه؛(30) اگر خدا امیرالمؤمنین را براى فاطمه خلق نکرده بود، براى او روى زمین، از آدم گرفته تا دیگران، همتایى وجود نداشت.»
هنگامى که على(ع) با چهرهاى پر از مهر و صفا و با قلبى پر از ایمان و صداقت به خواستگارى فاطمه(س) به محضر پیامبر(ص)، شرفیاب شد، صورت مبارکش از شرم، گلگون شده بود و نتوانست مطلبى اظهار کند.
پیامبر(ص) با مشاهده او شاد و خندان شد و فرمود: على! براى چه نزد من آمدهاى؟
على(ع) به خاطر ابُهت شخصیت پیامبر(ص) نتوانست خواسته خود را مطرح کند و نکرد.
پیامبر که از قصد على(ع) باخبر بود، فرمود: گویا به خواستگارى فاطمه آمدهاى؟ عرض کرد: آرى براى همین منظور آمدهام.
پیامبر فرمود: اى على! پیش از تو مردان دیگرى نیز به خواستگارى فاطمه آمدند. هر گاه با فاطمه این مطالب را در میان مىنهادم، روى خوش نشان نمىداد. اکنون بگذار تا این سخن را نیز با او در میان بگذارم.
گرچه ازدواج حضرت زهرا با على(ع)، آسمانى و الهى است، اما شخصیت فاطمه(س) از سویى و احترام و آزادى زنان در انتخاب همسر از سوى دیگر، ایجاب مىکند که پیامبر بدون گفتگو با دخترش اقدام به این کار نکند. از اینرو دخترش را در جریان قرار داد و حق انتخاب را براى او محفوظ داشت تا در باره همسرش، آزادانه و خردمندانه تصمیمگیرى نماید.
هنگامى که پیامبر(ص) فضایل و ویژگىهاى على(ع) را براى دخترش بیان کرد، فرمود: مىخواهم تو را به همسرى بهترین خلق خدا در آورم، نظر تو چیست؟ فاطمه که غرق در شرم و حیا بود، سر به زیر انداخت و سکوت کرد و مطلبى اظهار ننمود.
پس از آشکار شدن نشان رضایت و خشنودى به این ارتباط و ازدواج پیامبر این جمله را فرمود: «اللَّه اکبر! سکوتها اقرارها؛ خداوند بزرگتر است. سکوت فاطمه دلیل بر قبول او است.»
در پى این ماجرا، فاطمه به شرحى که در تاریخ آمده، به همسرى امیر مؤمنان در آمد و روانه خانه شوهر شد.
اما مهر و محبت و عطوفت پیامبر نسبت به دخترش تا حدى بود که تحمل دورى او را ندارد، از اینرو به سرعت در بامداد شب عروسى به دیدار ریحانه خویش شتافت. پیامبر در بامداد شب عروسى فاطمه با ظرفى از شیر به خانه دخترش رفت، شیر را به او داد و فرمود: بنوش! پدرت به قربانت!(31)
جمله «فداها ابوها» بارها از سوى پیامبر تکرار شد، از جمله هنگامى که فاطمه پرده خانهاش را به همراه دستبندهاى فرزندانش نزد پیامبر فرستاد تا در راه خدا انفاق کند.
و) تقسیم کار:
پس از ازدواج حضرت زهرا با حضرت على(ع)، آن دو بزرگوار در باره کارهاى خانه، از رسول خدا(ص)، درخواست راهنمایى کردند. حضرت وظیفه هر یک را بیان نمود.
امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) نقل مىکند:
تقاضى علىٌّ و فاطمةُ إلى رسول اللَّه(ص) فى الخدمة، فقضى على فاطمة بخدمة ما دون الباب و قضى على علىٍّ بما خَلْفَه. فقالتْ فاطمة: فلا یعلم ما داخَلَنى من السُّرور إلّا اللَّه بإکفائى رسول اللَّهِ تحمُّل رقاب الرّجال؛(32)
على و فاطمه در مورد کارهاى خانه درخواست نظر کردند. حضرت(ص) کارهاى داخل خانه را به عهده فاطمه گذاشت و کار بیرون را بر عهده على. پس از آن فاطمه فرمود: خدا مىداند چقدر از اینکه رسول خدا بارِ روبهرو شدن با مردان را از من برداشت خوشحال شدم.
حضرت زهرا تمامى تلاش و همت خویش را در فراهم ساختن محیط طاعت و بندگى خود، شوهر و فرزندانش به کار بست و در تقسیم کارى (که پیامبر براى آن دو بزرگوار کرده بود) به خوبى انجام وظیفه کرد.
انس بنمالک مىگوید: بلال براى نماز صبح، تأخیر کرد و از آن باز ماند. پیامبر از او پرسید: چه چیز مانع آمدنت شد؟ عرض کرد: به فاطمه(ع) برخوردم که درحال دستاس کردن بود و پسربچهاش گریه مىکرد. به او گفتم: اگر بخواهى به جاى شما عهدهدار دستاس کردن مىشوم و شما عهدهدار بچهدارى، یا اگر بخواهى، من بچه را نگه مىدارم و شما آسیاب کن. فاطمه فرمود: «من از تو به پسرم مهربانتر و مناسب ترم.» این کار، مرا از نماز اوّل وقت باز داشت. پیامبر فرمود: پس تو به فاطمه(ع) مهربانى کرد، خداوند تو را رحمت کند.
ز) پرداخت حق فاطمه:
پیامبران همچون افراد دیگر در صورت داشتن مال و ثروت، براى فرزندان و نزدیکان خود ارث به جاى مىگذارند. پیامبر اسلام از این قانون مستثنا نبود، از اینرو هنگامى که وحى الهى بر پیامبر نازل شد که «و ات ذاالقربى حقّه؛(33) حق خویشاوندان را بده» حضرت دخت گرامىاش را طلبید و فدک را به دخترش هدیه کرد.
فدک، منطقه آباد و سرسبز، در خارج از شهر مدینه قرار داشت که در سال هفتم هجرت بدون درگیرى و خونریزى، توسط یهودیان به حضرت هدیه شد و خداوند آن را به عنوان غنیمت به پیامبرش بخشید.
ابوسعید خدرى، یکى از یاران پیامبر نقل مىکند: هنگامى که آیه «و ات ذا القربى حقّه» نازل شد، پیامبر دختر گرانقدرش را طلبید و فرمود: «از این پس فدک از آنِ تو است.»(34)
ح) درس زندگى:
با آنکه فاطمه زهرا، کامل و وارسته و الگویى براى تمامى انسانهاست اما پیامبر در مناسبتهایى که پیش مىآمد، از تذکر و موعظه دخت خویش دریغ نمىکرد.
روزى پیامبر وارد خانه دخترش شد، در حالى که آن بزرگوار به کارهاى روزانه مشغول بود و وظایف و مسئولیت خویش را در نقش همسرى و مادرى و اداره امور خانه ایفا مىکرد:
از سویى فرزندش را شیر مىداد و از سوى دیگر با دست خویش، آسیاب را مىچرخاند، به گونهاى که آثار فشار کار و خستگى در چهره او نمایان بود.
در این حال اشک در چشمان پیامبر حلقه زد و جملهاى درسآموز و زندگىساز به دخترش و تمامى زنان جهان فرمود:
«یا بنتاه! تعجَّلى مرارة الدّنیا بحلاوة الاخرة ...؛ اى دخترم، تلخى دنیا را در برابر شیرینى آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است: آنقدر پروردگارت به تو مىبخشد که راضى شوى.»(35)
فاطمه گفت: پدرجان! من خدا را بر نعمتهاى بیکران و بزرگش ستایش مىکنم و او را به خاطر مواهب و بخششهاى بىشمارش سپاس مىگزارم.
ط) تذکرى با سکوت:
گرچه حضرت فاطمه، همواره تلاش مىکرد تا زندگى ساده و بىآلایش و به دور از تجملات داشته باشد، ولى نقل شده یک بار پیامبر در بازگشت از سفر - همانند سفرهاى دیگر - به دیدار دخترش رفت. پس از ورود به خانهاش، پردهاى زیبا و جدید را دید که دخترش به اطاق خویش آویزان کرده بود. نیز دو فرزندش حسن و حسین را دید که مادرشان براى هر کدام دستبندى خریده بود.
پیامبر، پس از دیدارى کوتاه از خانه فاطمه، بىآنکه ناراحتى خویش را از این دگرگونى ابراز کند، به خانهاش رفت اما دخت فهمیده و آگاه او، از نگاه و برخورد حکیمانه پدر، ناخشنودى ایشان را دریافت. از اینرو بىدرنگ فرزندانش را فرا خواند و با قانع ساختن آنان، دستبند را از دستشان باز کرد و پرده را نیز پایین آورد و آنها را براى پدر فرستاد و درخواست کرد در راه خدا به مصرف محرومان و نیازمندان برساند.
پیامبر بر او درود فرستاد و فرمود: «پدرش به قربانش باد! خاندان محمد را با دنیا و زر و زیور فناپذیر آن چه کار؟ آنان براى سراى جاودانه آخرت آفریده شدهاند و دنیا براى آنان و به خاطر آنها خلق شده است.»(36)
جریان دیگر را «اسماء» یکى از تربیتیافتگان مکتب حضرت زهرا نقل مىکند: روزى در حضور ایشان بودم که پیامبر از راه رسید و پس از استقبال از سوى دختر ارجمندش در کنار او نشست. در آن روزها على(ع) با دسترنج خویش و با قناعت در زندگى ساده و بىآلایش خود، گردنبندى از طلا براى فاطمه تهیه کرده بود که آن را بر سینه داشت.
پیامبر با توجه به مشکلات و تنگناهاى معیشتى مردم، از دیدن گردنبند اهدایى خوشحال شد اما در ضمن فرمود: فاطمهجان! مبادا سخنان مردم که با بیانى گرم و پرشور، تو را به عنوان «دختر پیامبر» و یا جزء خاندان او ستایش مىکنند، آفت غرور را به سوى تو بیاورد و آنگاه با از یاد بردن موقعیت والاى معنوى و جایگاه رفیع خویش، به دور از درد و رنج مردم، زرق و برق و پوشش خودکامگان در نظرتان پسندیده و زیبا جلوه نماید.
پیامبر این جمله را به اشاره و به صورت کلى بیان فرمود اما در حقیقت به دخترش هشدار داد، سپس خداحافظى کرد و رفت.
اسماء ادامه مىدهد: پس از رفتن پیامبر دیدم فاطمه، گردنبند زیبا را که به خاطر هدیه دهندهاش بسیار دوست مىداشت، از گردنش در آورد و پس از چندى آن را به بهترین شیوه و در بهترین راه انفاق کرد و بردهاى را در راه خدا آزاد ساخت.
جریان به گوش پیامبر رسید و موجب شادمانى حضرت شد و پس از دعاى بسیار در حق دخترش فرمود: پدرش فدایش باد که در اندیشه و عملکرد آن گونه است که خدا مىخواهد و مىپسندد.(37)
ى) همواره با پیامبر:
پیامبر، همچنان که تا پایان عمر، همراه و در کنار دخترش فاطمه بود، در بهشت نیز با او خواهد بود.
او اولین کسى است که در بهشت بر پیامبر وارد مىشود.
پیامبر فرمود: «انت یا علىّ معى فى قصرى فى الجنّة مع فاطمة ابنتى، ثم تلا: «اخواناً على سررٍ متقابلین؛ على، تو و دخترم فاطمه، در بهشت در قصرم همنشین من خواهید بود.» آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «بندگان خاص خدا و بهشتنشینان در اوج دوستى و مهر و برادرى بر تختهاى بهشتى روبهروى هم مىنشینند.»
نیز فرمود: «أنا و فاطمة و على و الحسن و الحسین فى مکان واحد یوم القیامة؛ در روز قیامت، من و فاطمه و على و حسن و حسین در یک جا خواهیم بود.»(38)
پى نوشت :
1) سوره حجرات، آیه 13.
2) سوره نجم، آیه 3 و 4.
3) سوره انشراح، آیه 4.
4) مسند احمد، ج12، ص511.
5) تبیان، دفتر هشتم، ص18، 28/2/58.
6) عوالم، ج11، ص399.
7) مستدرک الصحیحین، ج2، ص498.
8) فرائد السمطین، ج2، ص35.
9) ذخایر العقبى، ص43.
10) بحارالانوار، ج22، ص484.
11) مستدرک الصحیحین، ج2، ص498.
12) بحارالانوار، ج43، ص4.
13) دلایل الامامة، ص52.
14) شورى، آیه 23.
15) تفسیر کشاف، ج6، ص522.
16) کشف الغمّة، ج1، ص453.
17) فضایل الخمسة، ج3، ص127.
18) فیض الغدیر، ج5، ص176.
19) بحارالانوار، ج43، ص53.
20) صحیح بخارى، ج5، ص36.
21) کشف الغمّة، ج2، ص92.
22) نور، آیه 63.
23) بحارالانوار، ج43، ص33.
24) احزاب، آیه 33.
25) شواهد التنزیل، ج2، ص32.
26) همان، ص11.
27) همان، ص29.
28) بحارالانوار، ج43، ص124.
29) ذخایر العقبى، ص31.
30) کافى، ج1، ص461.
31) بحارالانوار، ج43، ص142.
32) همان، ص81.
33) اسرا، آیه 46.
34) درّ المنثور، ج4، ص177.
35) مجمع البیان، ج10، ص505.
36) بحارالانوار، ج43، ص86.
37) همان، ص26.
38) سیما و سیره ریحانه پیامبر، ص236.