مشعلى از سوى تاریکىها
سیرى در زندگى، اندیشهها و آثار بانو مریم جمیله
رشد و بالندگى و تحصیلات
مارگرت مارکوس (که پس از پذیرش اسلام، نام مریم جمیله را براى خود برگزید) در بیست و سوم مه 1934 مطابق اوّل خرداد 1313 و نهم صفر 1352ه.ق در شهر نیوروشل از توابع نیویورک دیده به جهان گشود.
نیاکانش اصالت آلمانى داشتند که سه نسل قبل به ایالات متحده کوچیدند و رفته رفته، زندگى جدید را پذیرفتند. پدر و مادرش تبار یهودى داشتند اما هیچ کدام رعایت آداب و رسوم مذهبى را نمىکردند. مریم جمیله در این باره مىنویسد:
«در خانوادهاى یهودى زاییده شدم و پدر و مادرم هر دو طرفدار یهود اصلاح شده بودند. و اگر چه دقیقترین تعلیمات آئین خود را آموخته بودند، ولى زبان عبرى نمىدانستند و با تورات و تلمود آشنایى نداشتند. هیچ کدام از تشریفات مذهبى را مراعات نمىنمودند. از تاریخ و فرهنگ یهود آگاهى اندکى داشتند. نظایر پدر و مادرم در میان یهودیانِ اصلاحطلب، فراوان دیده مىشوند. دوستان و آشنایان ما از لحاظ خلأ فکرى با هم شریکاند و هیچ یک مذهب درستى ندارند.»(1)
مارگرت در محیطى کاملاً غربى و سکولار رشد یافت و در مدارس عمومى و محلى، تحصیلات را فرا گرفت. تحصیلات عالى را در دانشگاه نیویورک از 1953 تا 1955 به انجام رسانید و پس از بررسى و مطالعات ده ساله در باره آئین مترقى اسلام، در 24 ماه مه 1961 در انجمن تبلیغات اسلامى آمریکا رسماً به دین اسلام مشرف گردید.(2)
در تابستان همین سال بنا به دعوت اندیشمند نامآور پاکستانى مولانا سیدابوالاعلى مودودى(3) به پاکستان مهاجرت کرد و در لاهور اقامت گزید و در اوت 1963م با محمد یوسفخان (که عضو مؤتمر (= کنگره) اسلامى پاکستان بود) پیمان زناشویى بست. حاصل این پیوند چهار فرزند است.(4)
چگونگى گرایش به اسلام
از هنگامى که «مریم جمیله» کودکى ده ساله بود، با مطالعه منابع تاریخى، رابطه یهود و مسلمانان را بررسى مىکرد. وى مىگوید: بعد از مدتى متوجه شدم مسلمانان میراث اصیل و ارزشهاى خود را حفظ کردهاند، ولى پیروان ادیان، از حقایق اصلى و محتواى آئین خود فاصله گرفتهاند.
او خاطرنشان مىکند: بعد از جنگ جهانى دوم (که تقریباً جهان مسیحیت، دست از نفرت دو هزار ساله ضد یهودى برداشت و از برنامه صهیونیسم حمایت کرد) دیگر نتوانستم احساسات و علاقه خود را نسبت به یهود حفظ کنم و تصور مىکردم دیگر به اسلام علاقه دارم.
خانم مارکوس از این پس، مطالعات ده سالهاى را آغاز کرد و در پایان برایش ثابت شد که تبلیغات ضد اسلامى، امرى است نامعقول. وى در کتابخانههاى عمومى مدارس، تلاش داشت کتابهایى را که در باره اسلام و مسلمانان نوشته شده است بخواند. او تبلیغات مسیحى و نقشههاى خاورشناسى و نیرنگهاى صهیونیستى را در این ارتباط بررسى مىکرد. هر چه بیشتر تبلیغات ضد اسلامى مىخواند، اعتقادش به این حقیقت راسختر مىگردید که آنچه در این زمینه نوشته و منتشر مىشود، براساس کینهتوزى و تحریف است.
مریم جمیله مىگوید: وقتى در مدرسه «رفورم جیواش سندى» تحصیل مىکردم، در کتابهایى خواندم که چگونه یهودیان در قرون متمادى تحت سلطه مسیحیان، با شکنجهها و عذابهاى غیر تحملى به سر مىبردهاند اما در سرزمین اسلامى اندلس مورد استقبال مسلمانان بودند.
محیط مدرسه و روابط معلمان و دانشآموزان براى وى بسیار نامطلوب بود، چرا که همکلاسىها به مسائل مذهبى، علاقهاى نشان نمىدادند و آموزگاران، کوتاهنظر و خودخواه بودند و نمىتوانستند آگاهى درستى به دانشپژوهان بدهند. محیط مذهبى خانواده هم رضایتبخش نبود، از این جهت به مادرش گفت در مدرسه راحت نمىباشد، پس پدرش او را به مؤسسهاى با عنوان «سازمان اخلاقى جنبش فرهنگى» سپرد. او مدت پنج سال در این مرکز آموزشى و فرهنگى، به فراگیرى دروس متداول پرداخت، ولى احساس مىکرد از همه آموزشها و منقولات سازمان یافته مذهبى نفرت دارد.
در این ایام تحت تأثیر فلسفه بشردوستى و نوعپرستى، بار آمد و در بحث یهود در اسلام شرکت کرد. یک روحانى یهودى مىکوشید به دانشجویان ثابت کند اسلام زاده یهود است اما مریم جمیله این دروغها و افتراها را نمىپذیرفت، زیرا در متون تورات دقت کرده، آن را با قرآن مقایسه مىکرد، و از همین راه تضاد و ناهمگونى این دو اثر کاملاً برایش روشن گردیده بود.
براى او این سؤال مطرح بود که چرا استاد مىخواهد بر این نکته تأکید کند که یهود تنها ملت برگزیده خداست و دیگر ملتها مطرود و منفورند؟! از آن سو قرآن پیامى جهانى بود که روى سخنش به تمام مردمان و جوامع بشرى است. وقتى آن مربى یهودى توضیح مىداد: حق الهى مردم یهود، فلسطین است، مریم جمیله از این تنگنظرى به ستوه مىآمد، زیرا قرآن را خوانده بود که مىگفت مشرقها و مغربها از آنِ خداست و انسان به هر طرف توجه کند، خدا همان جاست.
چنان که مىدانست حضرت محمد(ص) فرموده تمام سرزمینها مىتوانند محل عبادت و سجده براى خدا باشند. از این روى، ادعاى استاد مبنى بر اینکه غیر از فلسطین، تمام زمینها براى یهود زندان است، براى مریم جمیله بىاساس تلقى مىگردید. وى مىگوید:
از دیدگاهى دیگر این موضوع را مورد تردید قرار دادم، زیرا از خاطرم گذشت که حضرت موسى در مصر زندگى مىکرد و در این سرزمین کلام وحى را دریافت مىکرد و مردم را به سوى سعادت راهنمایى مىنمود و مهمترین بخشهاى تلمود هم در جایى نوشته شده که اکنون به نام عراق معروف است و سرودههاى زیباى عبرى هم در اسپانیاى مسلمان سروده شده است.
مریم جمیله هر لحظه بیش از گذشته، انحصارطلبى خشک و بىاساس یهود را احساس مىکرد. وى صهیونیزم را ترکیبى از تعصبهاى نژادى و آمیخته با ناسیونالیزم قدرتطلبانه تلقى مىکرد. از سویى برایش روشن شد که رهبران اسرائیلى به شعائر آئین یهود پاىبند نمىباشند. او با توجه به این آگاهىها صهیونیسم را بىاعتبار مىدانست و مىگفت: این حرکت، زشتترین جنبههاى مادىگرایى را داشته، ارزشهاى اخلاقى و معنوى را منزوى ساخته، هیچ گونه عدالتخواهى را برنمىتابد. او مىنویسد:
پس از آنکه تشخیص دادم تقریباً تمام رهبران مهم یهود، از صهیونیسم حمایت مىکنند و وجدانشان به هیچ وجه متأثر نمىشود از اینکه اشغالگران قدس، صدمات و لطماتى را بر مسلمانان فلسطین وارد مىنمایند، دیگر نتوانستم خود را یهودى بدانم.(5) او به این درجه از آگاهى رسید که ارزشهاى اخلاقى، ریشهاى ملکوتى و الهى دارد و حقیقت مطلق و جاوید همان است. اگر فضیلتهاى اخلاقى فقط ساخته بشر باشد، به آسانى مىشود مطابق اوهام و تخیلات و مقتضیات یا اوضاع عوض شود. او مىنویسد:
با توجه به همین معناست که احساس کردم ایمان به آخرت، نه فقط از لحاظ اینکه آسایش و آرامش خاطر مىدهد اصالت دارد، بلکه براى حفظ ارزشهاى اخلاقى مؤثر است و اگر این ارزشها داراى رشتههاى الهى باشند، پس ما مستقیماً در برابر خدا مسئولیم، که بالاترین تلاش خود را از هر جهت به کار ببریم، تا استعدادهاى نهفته را به حد رشد و کمال برسانیم، در نتیجه هر یک از افراد ما در روز معینى دعوت خواهد شد تا حساب دوره زندگى را روى زمین تحویل دهد و مطابق آن سزا و یا جزا بگیرد، و از اینجاست که هر کس ایمانى به عالم آخرت داشته باشد، حاضر است لذتهاى زودگذر این جهان را فدا سازد و به امید تحصیل نتیجه خوب، مشکلاتى را تحمل کند.(6)
خانم مریم جمیله پس از آنکه تمامى کیشهاى بزرگ را بررسى کرد، به این نتیجه رسید که همه آنها یک سرچشمه داشته، به سوى توحید، معاد، سعادت بشرى و بهبود روابط انسانى دعوت کردهاند، ولى به مرور زمان از محتواى خود فاصله گرفتهاند! بتپرستى، فکر تناسخ و اصول طبقهبندى به مذهب هندو سرایت کرد؛ صلحجویى مطلق و انزوا، از مشخصات کیش بودایى شد؛ پرستش آبا و اجدادى جزء عقاید کنفوسیوسى در آمد؛ عقیده به اصالت گناه و تثلیث و پیدایش مفهوم خدایى مسیح، نیز شفاعت به استناد مرگ دروغین مسیح روى دار، در آئین کلیساها رواج یافت و سرانجام یهود به انحصارطلبى و برترىجویى کاذب و ادعاى ملت برگزیده خدا رویکرد نشان داد!
او اضافه مىکند: هیچ یک از اندیشههایى که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام دیده نمىشد، بلکه به صورت روزافزونى احساس مىکردم که اسلام، پاکى و درستى خود را حفظ کرده و اصالت راستین دارد. سایر مذاهب اجزایى مقرون به حقیقت دارند، ولى اسلام یکپارچه و محض مىباشد و بالاتر آنکه: اسلام و آئین محمدى، پیروان خود را با یک روش جامع و کاملى براى زندگى مجهز ساخته است. در این زندگى رابطه فرد و اجتماع و ارتباط ماده با معنا، با هماهنگى کامل دیده مىشود.
وى مىافزاید: شخصاً مایل بودم مسلمان شوم اما خانوادهام تمایل نشان نمىدادند و با من بحث مىکردند. از طرف دیگر به من اخطار مىشد که چون اسلام در صحنه زندگى آمریکایى سهمى ندارد، زندگىام پیچیده و دشوار خواهد گردید؛ نیز برگزیدن چنین آئینى، مرا از خانوادهام بیگانه مىسازد و از جامعه طردم مىکند اما در آن روزها چنان ایمانى قوى به دست آورده بودم که در برابر چنین فشارهایى مقاومت مىکردم، ولى بعدها بدنم در برابر این روح پرجوشش مقاومت نکرد و بیمار شدم و نتوانستم به دانشکده بروم.
مدتى دراز در خانه تحت معالجه قرار گرفتم و به مرور حالم وخیمتر مىگردید. سپس والدینم با ناامیدى مرا به بیمارستانى بردند و در آنجا بسترى شدم که دو سال در آنجا به سر بردم. وقتى در این مرکز درمانى بودم، نذر کردم اگر شفا یابم مسلمان شوم!
مریم جمیله یادآور مىشود:
پس از آنکه اجازه دادند به خانه بروم، از هر فرصتى براى تحقیق در پیدا کردن مسلمانى در نیویورکسیتى کوتاهى نکردم و در صدد تحصیل آشنایانى بر آمدم و خوشوقتم که با افرادى شریف (که مىتوان به ملاقاتشان امیدوار بود) برخورد نمودم و از آن پس به نگارش مقالاتى در مجلات اسلامى پرداختم و با تمامى رهبران مسلمان جهان مکاتبه کردم.
همین که ماه رمضان رسید، اشتیاقم به مسلمانى فزونى یافت و شروع کردم به اقامه نمازهاى یومیه و براى اولین بار متعهد شدم روزه بگیرم و با ایمان کامل این عمل را انجام مىدادم و هیچ انتظارى نداشتم، جز اینکه امیدوار بودم به خوبى، کمال و فضیلت رسیدهام.(7)
در همین ایام کتاب «معانى القرآن» را که به زبان انگلیسى ترجمه شده بود، نزد استاد محمد بیکتول آموخت و هر روز به مدرسه اسلامى نیویورک مىرفت تا درسهایى در باره اعتقادات اسلامى بیاموزد. وى موفق گردید دوره چهار جلدى «مشکاةالمصابیح» را مطالعه کند؛ کتابى که وقتى آن را خواند، حقایق زیادى را برایش روشن کرد و بصیرت این بانو را نسبت به باورهاى دینى رشد داد.(8)
او عقیده دارد تمام اطلاعات و آگاهىهایى را که در باره معارف اسلامى به دست آورده، خود پژوهش کرده، تفحص و کاوش را با اشتیاق و علاقهاى وافر انجام داده است.
جاذبه اسلام
تصور کنید دخترى در خانوادهاى یهودى و اشرافى تربیت شده، جامعه نیویورک نیز غرق در مادیت و فساد و ابتذال است، مبلّغان مسیحى و یهودى هم سخت فعالند که افرادى را به سوى آئین خود جذب کنند اما به لطف خداوند «مریم جمیله» از سنین دانش آموزى و دانشجویى علاقهمند گردیده است در باره اسلام بررسى کند، و سرانجام بر خلاف مخالفتهاى شدید خانواده و اقوام، و به رغم وجود جوّ آشفته سکولار و رفاهزدگى و مادهگرایى، اسلام را برمىگزیند!
در پایان کار، اسلام مرا جذب کرد، زیرا در میان تمام ادیان، آن را تنها آئینى دیدم که جوابگوى همه مسائل حیات است، در صورتى که تعلیمات موجودِ دیگر مذاهب، محدود و ناقص است. اسلام به جنبههاى فردى و اجتماعى توجه دارد؛ راه هدایت را به روشنى نشان مىدهد؛ ارزشهاى اخلاقى را تأمین و تثبیت مىکند و به شدت مجعولات، بدعتها و آرایشهاى دروغین اخلاقى را (که من از آنها نفرت دارم) مردود مىداند.
او هر چه بیشتر معارف اسلامى را مطالعه مىکرد، عمیقتر معتقد مىگردید که پذیرش این کیش، نه تنها راه صداقت و درستى و کمال روحانى است، بلکه نیرومندترین دارو براى بهداشت روانى مىباشد.
به باور وى تقاضاى اسلام به اینکه هر چیزى باید مطابق میزان و مقیاس معینى از ارزشهاى مطلق قضاوت شود و حدود آن فراتر از زمان و مکان است، به فرد شخصیت کاملى مىدهد. وى تصریح مىنماید: اسلام مىخواهد فرد تمام توجهش را به سوى بندگى خدا و خدمت به بندگان معطوف و متمرکز نماید، نیز آنچه او را از تعقیب هدفش منصرف و منحرف مىنماید، بیهوده انگاشته شود و از اجراى آن دورى کند. هدف زندگى عبارت است از جلب رضاى خدا به وسیله اجراى قوانین الهى، به گونهاى که در قرآن مجید و سنت رسول اللَّه(ص) تصریح گردیده است.
مریم جمیله با پژوهشهاى مداوم در منابع اسلامى به این حقیقت رسیده است که: در هر دقیقه از زندگى، خداوند ما را مورد آزمایش قرار مىدهد. اصولاً خدا ما را خلق نکرده که به عیش و نوش بپردازیم و صرفاً از لذت زودگذر بهره ببریم، بلکه ما را خلق کرده است که در مسیر حق و فضیلت گام برداریم.
وى باور دارد: مسلمان آیینه اسلام است، بنابراین حق ندارد ضرر و زیانى به باورهاى خود وارد کند یا عملى مرتکب گردد که آبروى دین و خودش را در معرض تهدید قرار دهد. مؤمن حقیقى، به خداوند اعتماد کامل دارد و به منظور اطاعت از قرآن و سنت نبوى از هیچ گونه تلاشى کوتاهى نمىکند. مؤمن هیچ گاه ضعف و سستى به خود راه نمىدهد. مسلمان حقیقى غیرتمند است و فقط از خدا خوف دارد.
مریم جمیله مىگوید: این نکات برایم بسیار جالب بود و غیرت و ارادهام را تقویت مىکرد. احساس مىکردم مسلمان حقیقى در تمامى حوادث و رویدادها به جنبههاى مثبت، سازنده و رشددهنده توجه دارد.
وى مىافزاید:
برایم بسیار جالب بود که بدبینى در اسلام ممنوع است، زیرا این نگرش منفى، حس امید و کوشش را از بین مىبرد. در آرزوى مرگ به سر بردن به دلیل برخى مشقّات زندگى، مجاز و معقول نمىباشد. مسلمان تحت سلطه بیگانه و در برابر فرهنگ معارض، نمىتواند به رشد و ترقى امیدوار باشد و لذا تلاش مىکند این موانع را از سر راه خود بردارد و سیاستى را مىپذیرد که در خدمت فضیلتها باشد. تعلیمات اسلامى روابط اجتماعى را اصلاح مىکند و [روابط و] علاقههاى انسانى را در امتداد ایمان و تقوا قرار مىدهد، از این رهگذر جامعه اسلامى را مستحکم و نیرومند مىسازد.
از جنبههایى دیگر وى جاذبههایى را در اسلام مىدید که این ویژگىها را در ادیان دیگر نمىدید، از جمله مسلمان با فرد غیر مسلمان هم رابطهاى انسانى دارد و شریعت اسلام براى پیروان دیگر ادیان حقوقى قایل است و آنان مىتوانند بدون هیچ نگرانى و تشویش تحت حمایت نظام اسلامى در کمال امنیت و آرامش زندگى کنند و تمام آداب و رسوم خود را انجام دهند و فرزندان را در مدارس ویژه خود تربیت کنند؛ زیباتر از این، آنکه غیر مسلمان در هنگام جهاد مسلمانان اگر به اسارت در آید، باید نهایت خوشرفتارى با او شود و عدالت اسلامى در حقش مراعات گردد، حتى اگر رفتارى خصمانه داشته است، حقوق او محفوظ مىباشد.
او مىافزاید:
اسلام در تمامى ابعاد و جوانب برایم امیدبخش بود و انگیزههایم را تقویت مىکرد، زیرا مشاهده مىکردم هر گونه نژادگرایى، نظام طبقاتى و برترىجویىهاى قومى، در اسلام محکوم است و صرفاً فضیلتها و معنویتها و پارسایىورزیدن موجب پیدایش کرامت انسانى مىگردد. البته سوگمندانه باید گفت اکثریت مسلمانان از این دستورهاى تعالىبخش فاصله گرفتهاند و همین امر موجب جمود و عقبافتادگى آنان شده است و موجب گردیده امپریالیزم با برترى سلاح و فناورى، بر جهان اسلام غلبه یابد و کشورهاى مسلمان را در خدمت تأمین اهداف باطل خود به کار گیرد و در واقع تعالیم اسلامى نقصى ندارد و کاستىها و عدم کفایت، مربوط به چگونگى کارکرد و کارنامه افراد مسلمان مىباشد.(9)
معرفى آثار
مریم جمیله کتابها و مقالات متعددى در معرفى اسلام، نقد اندیشههاى متفکران غربى، و ارزیابى برخى دیدگاهها در باره این آئین نوشته، نیز بررسىهاى مقایسهاى جالبى در این زمینه دارد که گذرا آثارش را معرفى مىکنیم:
1- نقش اسلام در برابر غرب
مریم جمیله در این کتاب تجزیه و تحلیل جالبى در نادرستى و بیهودگى اندیشههاى افرادى دارد که خواستهاند اصول و ارزشهاى معنوى اسلام را خدشهدار کرده و به مخاطره وادارند؛ نیز ثابت مىکند کوشش آنان که در صددند اسلام را با افکار مادى و روح زندگى اشرافزده غربى تطبیق دهند، بیهوده است.
وى با اصلاحات برخى روشنفکران وابسته به محافل اروپایى و نوگرایان خودباخته مخالف است و ثابت مىکند اجتماع اسلامى مىتواند در جهان کنونى بدون قربانى کردن اصول خود، با اقتدار و عزت، شخصیت خود را حفظ کند، چنان که مسلمانان با تمسّک به قرآن و سنت نبوى قادرند راه ترقى و رشد را بپیمایند.
کتاب یاد شده بین سالهاى 1945 تا 1962م پیش از مسلمان شدن او نوشته شده، اصل آن مجموعه هجده مقاله است. از جمله مباحث آن اثرات زیانبار ماتریالیسم مدرن غربى و پیامدهاى آن بر خاورشناسان غربى و تجددخواهان خودباخته بومى در کشورهاى اسلامى را نشان مىدهد.(10)
2- اسلام و مدرنیسم
این اثر در سال 1963 آوریل در 268 صفحه چاپ شده که مجموعه 24 مقاله است که در آن، این بانوى ژرفاندیش، ارزیابى و انتقادى تحقیقى از منابع ماتریالیسم غرب، فلسفه مدرن و استدلال غلط نوگرایى اروپایى به عمل مىآورد، نیز پوچى طرز تفکر برخى مدرنیستهاى خودى را نسبت به اسلام نشان مىدهد، سپس از آنها مىخواهد به این وضع پایان دهند و اسلام را با معیارهاى اصیل و منطقى براى مردم تفسیر نمایند، همچنین براى احیاى اندیشه ناب اسلامى، به پاخیزند و از اسلام راستین و تحریف نشده دفاع کنند.
او در این اثر از آئین محمدى در شکل کامل و جامعش حمایت مىکند و لزوم بازگردانیدن ارزش تاریخ اسلامى را در این زمینه مورد تأکید قرار مىدهد. وى به اثبات مىرساند حجاب اسلامى یک قانون الهى است و نه تنها مانع پیشرفت زن نمىگردد، بلکه اصالت، مجد و کرامت او را نشان مىدهد.
در بخشهایى از این کتاب نویسنده ضمن موشکافى نظریات نوگرایان مصر، ترکیه، شبهقاره هند و پاکستان، به طرز متقاعدکنندهاى استدلالهاى آنان را با توجه به تعلیمات اساسى قرآن کریم و سنت نبى اکرم، رد مىکند.
3- اسلام در تئورى و در عمل
کتابى است در 308 صفحه که متن اصلى به زبان انگلیسى است اما به زبان اردو هم ترجمه شده است. مجموعه 28 مقاله ساختار آن را تشکیل مىدهد و براى خوانندهاى که به اسلام تحریف نشده علاقهمند است، مطالبى آموزنده دارد.
مباحث این نوشتار کند و کاوى است از یک روح بىقرار، شجاع، آزاد و منطقى که نوید مىدهد و مبارزه مىکند و تشریح مىنماید: در صورتى که مسلمانان سرنوشت خویش را درک کنند و مطابق دستورها و هدفهاى اسلام زندگى کنند، نیز اگر کوشش نمایند از تعالیم اسلامى در هر گام خویش در زندگى حمایت کنند، به برترى مىرسند، چنان که اگر اسلام را به طور کامل در تمام عرصههاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى حاکم کنند، روزگارِ چیرگى اسلام و عزت مسلمانان خیلى دور نخواهد بود. آنگاه آئینى که پیامبر اکرم(ص) براى هدایت تمام انسانها آورده است، یک نیروى زنده خواهد بود.
او که در جامعه غربى پرورش یافته، بر حسب گرایشهاى یک زندگى اروپایى و آمریکایى تحصیل کرده است، این اوضاع را به خوبى شناخته و انگیزههاى اصلى و عواملى که غرب را فاسد کرده، نیز پایههاى اجتماع مسلمانان را با پیامدهاى زیانبخش تهدید مىکند، نشان مىدهد.
در این کتاب شخصیتها، جنبش و احزابى که براى احیاى اسلام کوشیدهاند، معرفى شده، دید ژرف و نگرش جالب نویسنده توانسته است ارزش واقعى و میزان سلامتى این تشکلها و افراد تأثیرگذار را روشن نماید. این روند فکر سنجیده، شجاعت علمى، صحت انگیزه و مسئولیت و برداشتهاى درست یک بانوى آمریکایىِ مسلمان را به اثبات مىرساند.
4- اسلام در برابر اهل کتاب در گذشته و حال
نویسنده در این کتاب کوشیده است با توجه به نوشتههاى افرادى که در باره آنان قلم مىزند، حقایقى را آشکار سازد. او براى خوددارى از نقل متنها، از گزیدههاى جالبى استفاده مىکند و نتیجه این تلاش، عرضه تصویرى بسیار خوب، سنجیده، متعادل و واقعى است.
هیچ کس نمىتواند انکار کند که این اثر، بزرگترین نقدى است که یک مسلمان در تئورى و عمل به صهیونیست و آئین کلیسا وارد کرده است. او براى انجام چنین حرکت علمى و فرهنگى، موقعیت ویژهاى داشت که کمتر نویسندهاى از آن برخوردار است، زیرا در خانوادهاى بزرگ و یهودى رشد یافت و عضو اقلیت یهودى در آمریکاى مسیحى بود و بعد اسلام آورد؛ به علاوه از طریق مطالعات گسترده و پژوهش مداوم، آگاهىهاى وسیعى از سه دین یهود، اسلام و مسیح به دست آورد.
در فصلى نسبتاً طولانى که به یهود اختصاص دارد، خلاصه مستند خوبى از عقاید، فرهنگ، عقدهها و تحریفات در تاریخ و باورهاى این دین، نیز از چگونگى پیدایش صهیونیسم تجزیه و تحلیل خوبى ارائه مىدهد، سپس براى خواننده روشن مىنماید که چگونه یک مذهب طرفدار برترى نژادى، در پوشش سفسطه و جنگى مدرن و خونریز به وجود آمده، به کمک خیانت و نیرنگ به صورت هیولاى تهدیدکننده صهیونیسم در آمده است!
مؤلف به اتهاماتى که توسط مسیحیت به اسلام وارد شده است، با لحنى قاطع و بسیار تند اما منطقى و اصولى جواب مىدهد، چنان که از هدف، روشهاى تبلیغى و فعالیتهاى تبشیرى اربابان کلیسا تصویرى آموزنده و ارزنده ارائه مىنماید.
در آخرین فصل، در برابر نژادپرستى صهیونیستها و تحریفات مسیحیت، اسلام را به عنوان تنها دین موفق و صحیح (که از طریق آن بشر مىتواند به سعادت برسد) معرفى مىکند.
کتاب حاضر در سال 1968 و در 350 صفحه نگاشته شده است.
6- اسلام مورد حمله از داخل و خارج
در اثر مورد اشاره، مریم جمیله به بیان تبلیغات ضد اسلامى مىپردازد که توسط دشمنان و مخالفان این آئین صورت مىگیرد. نوشتار براى مبلّغان و مدرّسان علوم دینى آموزنده مىباشد.
7- تمدن غرب محکوم خویش
این کتاب، گزیدهاى است از نظریات فیلسوفان ماتریالیست نامدار و صاحب نفوذِ یونان و روم قدیم تا عصر حاضر. در طى این بررسىها، نویسنده اشتباهات متفکران مزبور را افشا مىکند و به خواننده نشان مىدهد به چه دلیل تمدن غرب نمىتواند انسان را نجات دهد، بلکه براى سعادت، آرامش و امنیت بشر تهدیدى جدى محسوب مىگردد.
8- خاورشناسان و توطئه خاورشناسان
این کتاب نقشههاى خاورشناسان یهودى و مسیحى را فاش مىسازد و مؤلف توضیح مىدهد در پوشش علم و تحقیق و سفرهاى پژوهشى و کاوشهاى فرهنگى، این افراد چه جنایتها و خیانتهایى را مرتکب مىشوند!(11)
9- منشور نهضت اسلام در برابر بحران فعلى جهان
در این نوشتار خانم مریم جمیله مبانى اعتقادى نهضت اسلامى را تشریح مىکند. تاریخ قرآن و سیره و تعلیمات پیامبر اکرم ارزیابى شده، برترى علمى مسلمانان در قرون وسطى و سهم آنان در تمدن جهان ارائه شده است.
مریم جمیله در این کتاب عدالت اجتماعى را از اخلاق و فضیلت جدا نمىداند و تأکید مىنماید: فقرى که در کشورهاى اسلامى دیده مىشود، ناشى از استعمار و استثمار اروپاییان است. مسلمان براى جلوگیرى از یورش سیلآساى فرهنگ مادیگرى غرب باید به حقایق آئین خود تمسّک جوید و راه ترقى را با تلاش فکرى و علمى طى کند.(12)
رسول اعظم در آثار مریم جمیله
مریم جمیله در تمامى آثار خود بر فرهنگ اسلامى تکیه دارد که اساس آن را قرآن و سیرت و کردار رسول اکرم(ص) تشکیل مىدهد. او پیامبر را شخصیتى والا، پدیدهاى بىنظیر و نجاتدهنده بشر معرفى مىکند.
وى یادآور مىگردد با وجود اینکه رسول خدا(ص) داراى مأموریت الهى است و برگزیده پروردگار مىباشد اما ساده، فروتن و خاضع زندگى مىکرد، به گونهاى که با افراد دیگر تفاوت نداشت و تمام دوران حیات پرثمر خود را صرف هدایت، ارشاد و تعلیم و تربیت مردم نمود. با اینکه در برابر تقاضاهاى دیگران غالباً از آوردن معجزه خوددارى مىکرد اما قرآن کریم (که برهان رسالت اوست) معجزهاش محسوب مىگردد؛ نیز زندگى شگفتانگیز حضرت، از مهمترین معجزات بشر به شمار مىرود.
به باور وى که بر مطالعات اسلامى متکى است، اعراب زندگى شبانى داشتند و بدون اینکه کسى آنها را به حساب آورد، در صحراها به سر مىبردند، ولى به برکت بعثت نبى اکرم، ملتى که قابل اعتنا نبود، در تمامى جهان مورد توجه قرار گرفته، در مدت یک قرن مسلمانان از یک طرف اندلس را در اختیار گرفتند و از سوى دیگر برهند چیرگى یافتند، آنگاه با کمال شجاعت و شکوه و عظمت در پرتو تعالیم قرآنى و سنّت محمدى، به شکوفایى رسیدند!
آرى نور پیامبر اگر چه در ریگزارهاى عربستان درخشید اما پس از مدتى کوتاه از عالم بالا تابشى دیگر گرفت و جهان را از وجود بابرکت خویش بهرهمند ساخت.
اینکه مسلمانان به سوى ترقى علمى و پیشرفت علوم عقلى گام نهادند، اتفاقى نبود، بلکه همه این دستاوردها برخاسته از اخلاص، ایمان و اعتقاد عمیق پیامبر به خالق هستى و ارتباطش با عالم غیب و ملکوت بود. البته نمىتوان کوششهاى شرافتمندانه مسلمانان را فراموش کرد و یا ناچیز شمرد.
سپس مریم جمیله براى اثبات مدعاى خود به نقل قول اندیشوران اروپایى مىپردازد، به عنوان نمونه به نقل از «سمیوال جانسن» مىنویسد:
پیامبر از فکرى ملکوتى بهرهمند است و نیروى معنوى و اخلاقى حضرتش و اعتمادى که به فرمانرواى هستى دارد و احترامى که براى نگارش و پژوهش قایل است، افق افکار و اندیشههایش را به صورت شایستهاى رشد مىدهد.
از قول کارلایل مىنویسد: پیامبر مردى است حکیم و بااخلاص و هر وقت بیانى مىفرماید، گویى نورى از دهانش اوج مىگردد. پیامبرى است بااستقامت، مهربان، جدّى و خوشاخلاق. وجود حضرتش نمونهاى بود براى عمل و مشعلى بود براى هدایت همه ارواح، تلاشها، گفتهها و خصال پیامبر به عنوان حدیث جمعآورى و حفظ شد و از لحاظ قداست و اهمیت، مقام بىنظیرى کسب کرده است و پس از قداست قرآن مجید مىباشد. به دنبال آن تصریح مىنماید: محبت آن حضرت و مهربانىاش در سراسر زندگى، آموزنده و قابل پیروى است. همیشه مىفرمود: رحمتى براى همه جهانیان هستم و تأکید مىنمود: بهترین شخص آن است که براى مردم سودمندتر باشد.
مریم جمیله خاطرنشان مىکند: هیچ کس به حقیقت نمىرسد مگر اینکه گفتار، اندیشه و رفتارش را با حقیقت توأم کند، و این مقام را رسول اکرم(ص) احراز کرده است. به باور این نویسنده تعلیمات حضرت محمد (که شامل موضوعات گوناگون در عرصههاى متعدد بشرى است) صرف نظر از جنبه ملکوتى و قداست، از این جهت اهمیت دارد که ساده و دلپذیر مىباشد و در اذهان، دلها و روح مردم نفوذ مىکند. همردیف قرآن، احادیث پیامبر تحرک تازهاى به انرژىهاى بیدارشده مسلمانان داد. هیچ رسولى اینقدر با بیان شیرین و صریح، پیروان خود را براى کسب دانش و تحصیل معارف تشویق نکرد که پیامبر اکرم بر آن اصرار دارد.
مریم جمیله تصریح مىکند: به برکت قرآن و در پرتو این کلام آسمانى، مسلمانان به پژوهشهاى علمى، ادبى، جغرافیایى، تاریخى و معمارى روى آوردند. آموزههاى ارزنده این معجزه جاوید پیامبر را (که سنجیده و پر از مکارم است) در زندگى فردى و اجتماعى پیاده کردند و به عزت و اقتدار و تأسیس تمدن اسلامى رسیدند. تعلیمات قرآنى احتیاجات روحى و بدنى آدمى را تأمین مىکند و بشر را فرا مىخواند که براى کسب سعادت، آرامش و رسیدن به اهداف پاک و رشد دهنده، تلاش کنند. نتایجى که از مفاهیم قرآنى در طول تاریخ به دست آمده، اصالت و اعتبار این دعوت را به اثبات مىرساند، نیز به طور نویدبخش و امیددهندهاى آینده درخشان بشر را تضمین کرده است.
او در بحثهایى جالب برخى اتهامات غربىها را در خصوص رسول اکرم و قرآن به شدت به باد انتقاد مىگیرد و با دلایل منطقى و استوار، این اظهارات بیهوده را طرد مىنماید و چنین گوهرافشانى مىکند: به وسیله ایمان به رسول اکرم و تسلیم و خضوع در برابر قانون مقدس و باصفاى قرآن و رعایت ارکان اعتقادى اسلامى از عمق دل و جان، بشر مىتواند به کمال راستین برسد و سعادت واقعى را در آغوش بگیرد.
نقد اندیشهها
از محورهاى اساسى اکثر مقالات و برخى کتابهاى مریم جمیله، نقد نظریات متفکرانى است که در آثار یا اظهارات خود، خواستهاند حقایق اسلامى و یا سیماى شخصیتهاى محبوب مسلمانان را لکهدار و آشفته جلوه دهند. وى عقیده دارد خاورشناسان و مشاهیر غربى، با اسلحه فکر و قلم براى مبارزه با اسلام وارد میدان شدهاند و بر ما هم لازم است که به این عرصه وارد شویم و از حصار ایمانى و فرهنگى و قله پرافتخارى که قرآن و پیامبر اکرم آن را بنا نهادهاند، دفاع کنیم.
او از دکتر فیلیپ حتى، استاد ادبیات سامى در دانشگاه پرنستون آمریکا و متخصص اسلامشناسى در اروپا، به دلیل عبارتهاى مغلطهآمیز و سفسطههایى که در کتابش مطرح کرده، انتقاد مىکند و در پاسخ به اظهارات بىاساس او مىنویسد:
این محقق از تشخیص و ارزیابى معنى هجرت ناتوان است و نمىداند پیامبر در مکه نقش انذار و تبشیر و مبلّغ مبانى اسلامى را داشت، سپس در مدینه مؤمنان را به صورت امتى پیوسته به هم و متحد نیرومند در آورد. آنچه پس از هجرت در مدینه روى داد، بدون تردید براى مؤمنان و غیر آنان ثابت کرد که حضرت محمد(ص) مقام بزرگترین قانونگذار تاریخ را به دست آورده است.
دکتر کنیث کراگ، استادیار فلسفه در دانشگاه بیروت و به عنوان استاد زبان عرب و علوم اسلامى در دانشگاه هات فورد کار مىکرد. از آنجا که کراگ یک کشیش است، با وجود بُعد علمى و تحقیقى، مطالبى در باره پیامبر اکرم و اسلام و قرآن مىآورد که بوى تحریف و توهین مىدهد. چون وى مىگوید وجود پیامبر امرى تصادفى، قطعى و جبرى بود، مریم جمیله در پاسخش مىگوید: محمد براى یک اقتدار مذهبى برگزیده شد که نیرومندى معنوى ویژهاى داشت و موفق گردید به کمک متانت و بردبارى و تحمل مخالفان و جاهلان، ارکان اجتماع را متحد کند و از مسلمانان قدرتى واحد بسازد.
خاورشناسان یهودى حتى بیشتر از متفکران اروپایى و مسیحى خود را مجبور دیدهاند که بگویند تعلیمات پیامبر از یهود گرفته شده است! گویتین و مورتیس به همراه هرمان کوهن چنین نظریاتى دارند. مریم جمیله در جواب این غَرَضورزان مىگوید: باید همان نکتهاى را که قرآن مطرح کرده، مورد توجه قرار داد، یعنى تمام پیامبران رسالتى یکسان داشته و حامل یک پیام (آن هم توحید و خداپرستى و سعادت انسانها) بودهاند اما آئین اسلام جامعتر، کاملتر و همهجانبهتر است. مشابهت برخى مطالب قرآن با کتابهاى دینى کهن، ناشى از اقتباس، عاریه گرفتن و تقلید نبوده، بلکه دلیلى است براى اشتراک آنها در هدفى مقدس و عالى.
اسلام که نگهبان حقیقت مطلق است، همان نکاتى را که به موسى الهام گردیده، با همان اعتبار اولیه و بدون تحریف در قرآن بیان مىکند. دعوت رسول اکرم(ص) اختراع مذهبى، جداى از رسالت پیامبران قبلى نبوده، بلکه حقیقت جاویدى را که آن بزرگان برایش رنج کشیدهاند، مورد تأیید قرار مىدهد.
اسلام توحید در اخلاق، علم و عمل را مىپذیرد اما به هیچ عنوان شعائر باطل و افکار نژادپرستى افراطى یهود را قبول نمىکند. تحریفات مسیحى را طرد مىکند و بر افکار موهوم جاهلى و خرافات نکوهیده، مُهر باطل مىنهد. بدین گونه خورشید محمدى، از ادیان تحریفشده به دست بشر، جدا مىگردد و تئورىهاى بىپایه متفکرانِ بیمار مردود مىشود. به علاوه آئینى که اقتباس از چنین مرامهایى باشد، نمىتواند در جهان چنین موفقیتى بیابد و احترام و عزت یک و نیم میلیارد مسلمان را متوجه خود نماید. بلاغت قرآن و خطابهایش به رسول اکرم که در سراسر این کتاب تجلى دارد، نشان مىدهد به وجود آورندهاش خدا است و قرآن خود، اصالت الهى خویش را ثابت مىکند.
پى نوشت :
1) نقش اسلام در برابر غرب، مریم جمیله، ترجمه سیدغلامرضا سعیدى، ص139.
2) این جمعیت در شهر بروکلین از توابع نیویورک مستقر شده بود و مارگرت مارکوس توسط مبلّغى به نام داود فیصل ایمان آورد.
3) ابوالاعلى مودودى (1358 - 1282) از دانشوران پاکستان است که محور فعالیتهاى فکرى او مبارزه با افکار ناسیونالیستى، سکولاریسم، دموکراسى غربى و کوشش براى عرضه اسلام به عنوان دینى جامع و قابل عرضه در همه اعصار بود. براى عملى ساختن برنامههاى خود در 1320 سازمان جماعت اسلامى را بنیان نهاد. از او تألیفات فراوانى در مباحث کلامى، سیاسى، اجتماعى و تاریخى باقى مانده که برخى به زبان فارسى ترجمه شدهاند. پس از فوت امام خمینى در پیام تسلیتى، از او به عنوان رهبر دینى سخن گفت که مایه افتخار اسلام بود.
http: WWW. Al. shia.Com/html/FAR4 Khan AR/ Moarefy/Jamile. htm.
5) نقش اسلام در برابر غرب، ص7.
6) همان، ص9.
7) همان، ص11.
http:/WWW.geocities. Com/Muhtadoon/Arabic/Converts/Mariam Jamilah//htm.
9) مقدمه کتاب خاورشناسان و توطئه خاورشناسان.
10) این کتاب را سیدغلامرضا سعیدى ترجمه کرده، در 208 صفحه در بهمن 1348 در قم به چاپ رسیده است.
11) این کتاب با ترجمه سیدغلامرضا سعیدى در 318 صفحه، در ایران به چاپ رسیده است.
12) کتاب با عنوان «منشور نهضت اسلام در برابر غرب» توسط اقدس گیوهچیان به فارسى برگردانیده شده و در 208 صفحه چاپ شده است.