تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,764 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
پرسش و پاسخ هایی درباره ی عرفان و عشق قسمت دوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پیام زن | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 218، اردیبهشت 1389 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدرضا کاشفی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عشق حقیقی * عشق حقیقی چیست؟ از نگاه دین «خداوند» کمال محض، جمال مطلق، دارای برترین وصفها، مبدأ عشق، اولین عاشق و الهام بخش عشق است که همهی هستی نشانه و مظهر اویند. از او سرچشمه گرفته و به سوی او میروند. از آن رو که آدمی کمالجو و جمالخواه بوده و حقیقتش از روح خدا است، از آن منزل هبوط کرده، به سوی او باز خواهد گشت. انسان داری روحی است که ظهور و جلوهی تام صفات حق است. اینها نشانگر این حقیقت است که عشق حقیقی، عشقی است که در جان آدمی نهفته و مبدأ و غایت آن، خداوند است، و اشتیاق شدید آدمی به مظاهر خلقت نیز تنها عشق به حضرت حق است که در آفریدگانش جلوهگر شده است و اگر عشق جز اینها باشد، عشق نخواهد بود. عشق حقیقی عبارت است از «قرار گرفتن موجودی کمالجو (انسان) در جاذبهی کمال مطلق (خداوند متعال)؛ یعنی، پروردگاری جمیل، مطلق، بینیاز، یگانه، دانای اسرار، توانا، قاهر و معشوقی که همه رو به سوی او دارند و او را میطلبند[1].
این عشق- که از آن به «عشق اکبر»، «محبّت اوّل» یا «محبّت سوم» نیز یاد میشود-[3] عشق به دوست حقیقی و منحصر به فردی است که با عشق به خود، جهان را آفرید و عشق را در تمام هستی- از جمله انسان- قرار داد و عشق به خود را در فطرت او به ودیعه نهاد.
عاشق حقیقی و راستین، تنها به کمال محض و جمیل مطلق توجه دارد.تنها او را میخواهد و میجوید. این عشق، التیامبخش، رامکننده، صبرآور، اُنسبرانگیز، رضایتبخش، نیروزا، طلبآور، در هم شکنندهی خودپرستی، سرورانگیز، نشاطآور، پایا و پویا است. این عشقی است که وصالش، مقتل عاشق است، نه مسلخ وی؛ یعنی، هنگام وصال، عاشق قامت بر کشیده، قیامت به پا میکند و عشقش زندهتر و فعالتر میگردد؛ نه آنکه سرد و خاموش شود. در این عشق، عاشق وجود خود را در مقابل معشوق از دست میدهد:
عاشق در این عشق، با بلا خشنود میگردد نه محزون:
عاشقان این عشق، به مرگ، عشق میورزند:
عاشق این عشق، فقط معشوق میخواهد نه غیر او:
عاشق، در این عشق چون دیوانهای میگردد که هیچ طبیب جسمانی، قدرت مداوای او را ندارد:
عاشقترین عاشقان این عشق، رسول اکرم (ص) بود و به همین دلیل در میان پیامبران خاص بود:
از همین رو، قرآن کریم تنها محبوب حقیقی و اصلی را خداوند متعال دانسته[10] و در روایات، به محبّت خداوند سبحان تأکید فراوان شده است[11]. عشق و حبّ به حق، از اول در فطرت آدمی سرشته شده است. دل و روح در قالب اولیهی خویش و قبل از هبوط به عالم خاکی و پیش از آنکه محجوب به حجابها گشته، صورت اصلی خویش را از دست بدهد، مستغرق در شهود حق، واله در حبّ او و عاشق و فانی در وجه او بوده است. دل در موطن اصلی خود، نه تنها در عشق و فنا بلکه عین عشق و فنا است. بنابراین، حب و عشق به حق بعداً در دل به وجود نیامده است؛ بلکه از اوّل بوده و خمیرهی اصلی دل است.
وقتی حجاب تا حدودی بر طرف شد و صورت اولیه جلوه کرد، «حب حق» نیز ظاهر میشود. با ادامهی مجاهدت و برطرف شدن بیشتر حجاب از دل و ظهور کاملتر حقیقت دل، دوستی حق هم بیش از پیش ظاهر گردیده، مراتب بالای خود را طیّ میکند تا منتهی به عشق شود. عشق نیز به همین ترتیب در مراتب خود پیش میرود تا به فنا رسد.[12]
عشق انسان زاییدهی عشق خداست و سبب تفاوت درجهاش با عشق خدا، کدورت جسم انسان است. در صورت از میان برخاستن این کدورت- که لازمهاش فنای بنده در حق است- محبّت نیز به طهارت و صفای اصلیاش برمیگردد. این همان عشقی است که از خدا آغاز میشود و به انسان میرسد و او را به خدا میرساند؛ عشق حقیقی و عرفانی. این عشق، عشقی دو طرفه است[14] بدین صورت که در قبال عشق انسان به خداوند، او نیز به انسانی که عشق حقیقتی و راستین دارد، عشق میورزد.[15] نشانههای عشق حقیقی میخواهم عاشق حقیقی و واقعی باشم، نشانههای عشق حقیقی کدام است؟ برای تمایز عشق حقیقی از عشق مجازی، راهکارهای گوناگونی وجود دارد؛ از جمله: 1. عاشق باید با بررسی مبدأ عشق خویش، بداند که آن حس است یا خیال؛ عقل است یا دل؛ شهوت است یا امور انسانی؟ 2. بداند که عشق برایش آرامبخش، نشاطآور، طربانگیز و تحرکآفرین است یا موجب اضطراب، خمودی، بیحرکتی، سستی و در خود فرو رفتگی؟ 3. آیا با وصال معشوق، عشق اولیهاش شکوفاتر، پایاتر و پویاتر میگردد، یا پژمرده، ایستا و خموش است؟ 4. آیا معشوق یکی است یا متعدد؟ در عشق حقیقی، معشوق واحد و یگانه است و در عشق مجازی هم، عشق به آیات الهی در طول عشق خداوند است، نه درمقابل آن. اگر معشوق متعدد باشد، عشق ما نه حقیقی است و نه مجازی؛ بلکه عشقی دروغین و کاذب است.
از مجموع آیات و روایات و سخن عارفان راستین، میتوان نشانههای عشق حقیقی را دریافت. دانستن این علائم انسان را قادر میسازد تا عشق خود را ارزیابی کند. به این نشانه ها در دو قسمت به صورت کلی و اجمالی اشاره میشود: یک. نشانههای عشق انسان به خداوند: 1. خدا را بر همهی محبوبهای خود ترجیح دهد؛ 2. در باطن و ظاهر مطیع خدا باشد؛ 3. در همهی امور موافق او باشد؛ 4. اولیای خدا را به جهت او دوست بدارد؛ 5. لقای خدا را بر بقای خود ترجیح دهد؛ 6. هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر شمارد؛ 7. همهی اوقات، مستغرق ذکر خدا باشد؛ 8. آسایش و آرامشش در قرب او باشد؛ 9. از حضرت حق راضی و خشنود باشد؛ 10. به کلام محبوب (قرآن) عشق ورزد؛ 11. با مال و جان در راه محبوب؛ مجاهده کند؛ 12. بر خلوت و مناجات با محبوب، حریص باشد؛ 13. عبادت برای او آسان باشد؛ 14. همهی بندگان مطیع وی را دوست بدارد و بر همه رحیم و مشفق باشد؛ 15. همهی کافران و عاصیان را دشمن بدارد.[17] دو. علائم عشق حق به بنده: 1. وجود نشانههای عشق انسان به خداوند؛ 2. محبوب دوستان خدا میشود؛ 3. توفیق طاعت پیدا میکند؛ 4. سنگینی خدمت را از دوش او بر میدارد؛ 5. به قدر نیاز به او عطا میکند؛ 6. بلای بنده را بسیار میکند؛ 7. معایب بندهاش را مخفی میکند و ظاهر نمیسازد؛ 8. به بنده قلب سلیم عطا فرموده، اخلاق او را نیک میگرداند؛ 9. دنیا را مبغوض بندهاش میسازد؛ 10. او را به حلم و آرامش مزیّن میکند؛ 11. صدق و راستی را به او الهام میکند؛ 12. دانش و علم را بر ذهنش خطور میدهد؛ 13. عبادت نیکو را به او ارزانی میدارد؛ 14. امانت را محبوب بنده می سازد[18]؛
عشق مجازی * عشق مجازی و کاذب چه عشقی است؟ عارفان و فیلسوفان در برابر عشق حقیقی، عشق مجازی و عشق کاذب یا دروغین، را مطرح کردهاند. این دو عشق، اصلی و اصیل نیستند؛ بلکه نامگذاری «عشق»، بر عشق دروغین، خیانت به محتوا و عمق این واژهی پاک است. پیروان عرفان و عشق حقیقی، از آنجا که جهان هستی از جمله انسان را مظهر آیات و نشان حضرت حق میدانند، عشق به مظاهر و آفریدههای او را «عشق مجازی» و در طول عشق به ذات پروردگار- که عشق حقیقی است- میدانند.
عشق مجازی همچون نردبان، پل و مسیر وروی به عالم عشق حقیقی است. عشق مجازی، ریشه در عشق حقیقی دارد؛ زیرا عشق ما، بر معشوق راستین متمرکز است و به هر آنچه که از اوست و بوی او را میدهد و آیت اوست، عشق میورزیم. عشق مجازی، عشق به «نمود» است، نه عشق به «بود»؛ از این رو توفق و ماندگاری در این عشق، هر چند بهتر از نداشتن عشق است ولی نتایج عشق حقیقی و راستین را ندارد.
در روایتی آمده است: نوجوانی که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، به پیامبر (ص) سلام کرد و از خوشحالی دیدن ایشان، چهرهاش گشاده شد و لبخند زد. حضرت به او فرمود: ای جوان! مرا دوست داری؟ گفت: ای رسول خدا! به خدا قسم آری. فرمود همچون خودت؟ گفت: ای رسول خدا! به خدا قسم بیشتر. فرمود: همچون پروردگارت؟ گفت خدا را، خدا را، ای رسول خدا! این مقام نه برای تو است و نه دیگری. در حقیقت تو را برای دوستی خدا دوست میدارم. در این هنگام رسول خدا به همراهان خویش روی کرد و فرمود: این گونه باشید؛ خدا را به سبب احسان و نیکیاش به شما دوست بدارید و مرا برای دوستی خدا دوست بدارید.[21]
گاه از عشق مجازی به «عشق اصغر» یاد میشود که همان عشق به انسان است؛ زیرا انسان مجموعهای از لطایف عالم هستی و آیینهای از صفات حق و راهنمای قلوب و معرفت باری تعالی است. گاه از آن، به «عشق اوسط» نیز نام میبرند که همان اشتیاق و محبت نسبت به همهی اجزای عالم است؛ از آن رو که مظاهر صفات الهی است و یا عشق به عالمانی است که ناظر به حقایق موجوداتند و در آفرینش آسمانها و زمین به تفکر میپردازند.[23] گاهی نیز به آن «عشق نفسانی» یا «عفیف» نیز اطلاق میگردد که همان عشق و محبت به صفات روحی و ملکات اخلاقی انسانها است.[24] اما عشق کاذب و دروغین، دارای منشأ جنسی و شهوانی است. در این عشق، عاشق به ظاهر معشوق و رنگ و روی او متوجه است. این نوع عشق – که به جفا، نام عشق بر آن نهادهاند- موجب تسلط نفس اماره و تقویت آن و حکومت شهوت بر قوهی عاقله و در نتیجه خاموش شدن نور عقل میشود[25].
عشق دروغین، جز طغیان شهوت نیست. عشقی که از مبادی جنسی و حیوانی سرچشمه میگیرد، به همان نیز خاتمه مییابد و افزایش و کاهش آن بیشتر به فعالیتهای فیزیولوژیکی دستگاه تناسلی بستگی دارد که قهراً در سنین جوانی بیشتر بروز میکند و با پا گذاشتن به سن، از یک طرف و اشباع آن از سوی دیگر، کاهش مییابد و منتفی میشود. این گونه عشقها به سرعت میآید و میرود و خطرناک و فضیلتکش است. انسان آن گاه که تحت تأثیر شهوات خویش است، خود را میپرستد. شخص مورد علاقه را برای خود میخواهد و در این اندیشه است که از وصال او بهرهمند شود و حداکثر تمتع را از او ببرد. بدیهی است که چنین عشقی نمیتواند مکمل و مربّی روح انسان باشد و آن را تهذیب نماید[27]. این نوع عشق، منشأ خشونت، جنایت، زبونکننده و ناپایدار است و همان است که وصالش، مدفنش به شمار می آید. ملاصدرای شیرازی میگوید: «کسانی که شیئی از اشیای دنیایی را دوست دارند و فقط به ظاهر آن دل خوش کرده اند، وقتی به وصال محبوب رسیدند، بعد از مدت اندکی همان محبوب، برای آنها وبال شده، موجب زحمتشان می گردد؛ لذا حلاوتی را که در حالت عشق و حب داشتند، از دست میدهند»[28]. عشق، آینهی بلند نور است شهوت ز حساب عشق دور است سعدیا! عشق نیامیزد و شهوت با هم پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم امام صادق (ع) می فرماید: «من وضع حبّه فی غیر موضعه فقد تعرّض للقطیعه»؛[29] «هرکس محبتش را در غیر جای خویش قرار دهد [به جای رابطه و پیوند] خود را در معرض جدایی قرار داده است.» عشق چون آینه است که در آن، حالات و درجات استعداد هر عاشقی، نمودار میگردد. دوام عشق، به دوام و پایداری معشوق وابسته است. عشق آب و رنگ و حس صوری، پایدار نمیماند چون ثبات ندارد. این عشق ها نوعی هوسرانی و بازی خیالی است که فرجامی جز ننگ و رسوایی ندارد.
[1] . نگا: احیا علوم الدین، ج4، ص279 -283، المیزان، ص411؛ اسفار، ج7، ص183. [2] . الهی قمشهای. [3] . اسفار، ج7، ص184؛ خواجه عبدالله انصاری، شرح منازل السائرین، (براساس شرح عبدالرزق کاشانی)؛ ص223 – 222. [4] . مثنوی معنوی، دفتر یک، بیت 30. [5] . همان، دفتر 2، ابیات 2572 – 2574. [6] . همان، دفتر 3، ابیات 4098 – 4100. [7] . همان، دفتر 5، ابیات 586-590. [8] . همان، دفتر 6، ابیات 1979-1981. [9] . همانف دفتر، ابیات 2737-2739. [10] . بقره، آیهی165؛ توبه، آیهی24،؛هود، آیهی 113؛ عنکبوت، آیهی 4؛ زمر، آیهی3؛ شوری، آیه 6 – 9. [11] . محمد محمدی ری شهری، المحبه فی الکتاب و السنه، ص199 و 200؛ ح891 – 893 و نیز ر. ک: زهیر الاعرجی، الاخلاق القرآنیه، ج2، ص11 -15. [12] . ر.ک: مقالات، ج2، ص166 – 176. [13] . مثنوی معنوی، دفتر 1، ابیات 218 – 220. [14] . مائده، آیهی 54، آل عمران، آیهی 31. [15] . ر.ک: علوم دین، ج4، ص303 -304، چهل حدیث، ص391-390، رسالهی عشق بو علی، ص6-4. [16] . محمدی اشتهاردی، محمد؛ داستانهای مثنوی، ج2، ص90 – 91. [17] . برای آشنایی تفصیلی، رک: محمدرضا کاشفی، آیین مهرورزی، ص98 – 85. [18] ر. ک: ص102 و 103؛ عطف الالف، ص89 – 94، احیاءعلوم الدین، ج4، ص304؛ میزان الکمهف ج2، ص222- 224. [19] . باباطاهر. [20] . سعدی. [21] . مثنوی معنوی، دفتر1، ابیات 76 و 111 و دفتر 3، بیت 1345. [22] . ارشاد القلوب، دیلمیف ص161- ح898. [23] . عراقی. [24] . ر.ک: اسفار، ج7، ص184، دامادی، سید محمد؛ شرح عشق و عاشقی همه عشق گفت، ص97 و 98. [25] . محمد بن محمد بن الحسن، نصیرالدین الطوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، نمط نهمف فصل هفتم و هشتم. [26] . همان. [27] . مثنوی معنوی، دفتر 1ف بیت 205و دفتر بیت 229. [28] . ر. ک: مطهری،مرتضیف اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص83 -94. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 149 |