تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,093 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,032 |
منشور شخصیت پردازی در آثار زنان | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 223، مهر 1389 | ||
نویسنده | ||
مریم بصیری | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
گفتوگو با راضیه تجار، نویسنده و دبیر انجمن قلم ایران «راضیه تجار» از نویسندگان بهنام کشور است و بعد از انقلاب آثار بسیار زیادی را به رشتهی تحریر درآورده است که زنان در آنها نقش اساسی و کلیدی داشتهاند. به همین دلیل گفتوگویی دوستانه با ایشان دربارهی شخصیتپردازی زن در داستاننویسی معاصر داشتیم تا بیشتر با ادبیاتی که بعد از انقلاب با محوریت شخصیت زن شکل گرفته است، آشنا شویم. «تجار» نویسندهای است که با نثر شاعرانه، سوژههایش را از میان رنجها، دردها و عشقهای بشری انتخاب میکند. شخصیت زن در آثار وی به گونهای است که با ایثار و فداکاری میتواند خودش را نشان بدهد و با این ایثار به رستگاری و آرامش برسد؛ و رضایتخاطر بیابد. «راضیه تجار» متولد سال 1326 و فارغالتحصیل رشتهی روانشناسی است، که در حال حاضر دبیر انجمن قلم ایران و سردبیر فصلنامه ادبی هنری «اصحاب قلم» است. وی در زمینهی دفاع مقدس نیز، آثار ارزندهای به جامعهی ادبی ارائه کرده و به همین دلیل سال گذشته از سوی حوزهی هنری، به عنوان «نویسندهی زن برگزیدهی هشت سال دفاع مقدس» انتخاب شد.
نرگسها، زن شیشهای، سفر به ریشهها، بندهای روشنایی، سنگ صبور، کوچهی اقاقیا، شعله و شب، فرصت سبز، صدای پای آب، از خاک تا افلاک(زندگینامهی عطار)، ستارهی من(زندگینامهی شهید عرب نژاد)، محبوبهی صبح(زندگینامهی شهیده محبوبه دانشپور)، آواز پرواز(زندگینامهی شهید بابایی)، بانوی رنگینکمان(زندگینامهی مؤسس آسایشگاه کهریزک)، بانوی آبیها(زندگینامهی اولین خلبان زن کشور)، هفت بند، گزیدهی ادبیات معاصر، جایی که آسمانش آینهکاری است، جای خالی آفتابگردانها، گمان مبر که شعله بمیرد، سرختر از ستاره، فانوس بیفروز، خواهر آسمانی، شعله در عشق، هم سیب هم ستاره، مردی که شبیه هیچکس نبود، آرام شب بخیر، پاورچین تا عشق، و ... از جمله آثار ایشان است. * * * * خانم تجار، بعد از انقلاب رشد نسبی خوبی در زمینهی ادبیات داشتیم، هم از جهت نویسندگی - زنانی که وارد عرصهی نویسندگی شدند - و هم از نظر آثاری که به شخصیت زن پرداختند. قبل از انقلاب، از میان آمار بیست زن نویسنده، بیش از پنج یا شش زن به صورت جدی در این عرصه قلم نمیزدند که بعد از انقلاب هم کارشان را ادامه دادند. در میان آثار نویسندگان مرد نیز کمتر به شخصیت واقعی زن پرداخته میشد و اگر هم پرداخته میشد نگاهی بود پر از ابهام، که به واقعیت نزدیک نبود. با توجه به این نکته، به نظر شما بعد از انقلاب فزونی تعداد نویسندگان خانم و نگاه تازه به زن در ادبیات داستانی چگونه است؟ آیا در حال حاضر شخصیتپردازی متعادلی از یک زن ایرانی و اسلامی دیده میشود؟ - قبل از انقلاب نویسندگان زن یا مردی که در خصوص «زنان» مینوشتند نگاهی ابزاری به او داشتند. تعدادی از نویسندگان نیز که مایههای ادبی در کارشان بود، سعی میکردند کارهایی ارائه بدهند که به نوعی ماناتر باشد. در این آثار هم کمتر به شخصیت متعالی زن پرداخته شده، تصویر درستی از زن شرقی ارائه نمیشد. البته یک دید پژوهشگر لازم است تا همهی این آثار را بخواند و نظری واقعبینانه بدهد. با همهی اینها، ما کار «سووشون» خانم «دانشور» را داریم که در سال 1348 چاپ شد. سیمین دانشور زنی را به تصویر میکشد که دوستدار خانواده است و تدریجاً به یک صلابت و رشد و بالندگی هم میرسد؛ و این شاید شاخصترین کاری است که میشود در ادبیات قبل از انقلاب دربارهی آن نظر داد. اما بعد از انقلاب، همانطور که انقلاب برای سازندگی آمده بود، نویسندگانی هم بودند که بنابر جهانبینی و ایدئولوژی که داشتند قلم به دست گرفتند. با پیروزی انقلاب و شروع جنگ ادبیاتی در کشور شکل گرفت که گردش خون در قلمها را تندتر کرد و در حقیقت هم نبض نویسندگان بیشتر زد و هم تپش قلمشان بیشتر شد و تدریجاً امروز به اینجا رسیدیم که اگر به عقب نگاه کنیم میبینیم این سیر رو به افزونی بوده و هست. در یک دید فراخ منظر میبینیم خانمهایی هستند بسیار پرکار، اما پرکار ژورنالیستی، که فقط آثار عامهپسند ارائه میکنند. لذا تعداد کمتری هستند که رویکرد محض به ادبیات دارند و بهطور جدی و متعهدانه مینویسند. آنها اگر بخواهند شخصیتی را ارائه دهند، واقعاً برگرفته از عالم واقع است و زنانی را مطرح میکنند که ویژگیهای شخصیتی دارند و قابل احترامند و کسانی هستند که هم رشد فکری دارند و هم رشد اجتماعی. در آثار دفاع مقدس – که غالب هستند - معنا و ایثارگری در آن حرف اول را میزند. دراین آثار نیز زنان بیشتر به عنوان همسر، مادر و یا فرزند شهید، کسانی هستند که در عالم واقع ویژگیهایی را از خود نشان دادند که قابل عرضه و نوشتن بود و شمایی از این زنان در آثار جنگ تصویر شد. البته آقایان نیز در ادبیات محض و یا ادبیات دفاع مقدس زنانی را شخصیتپردازی کردند که قابل تأمل هستند. در کل از لحاظ کیفیت و کمیت، آثار بعد از انقلاب خیلی بالاتر است و الان ادبیاتی پاک و پاکیزه داریم. این ادبیات در دست کسانی است که متعهد هستند و قلمشان وامدار جریانات شبه روشنفکری نیست؛ و برای ژست و ارائهی منیت خودشان فقط از کتابهای خارجی گرتهبرداری نمیکنند. حالا ادبیاتی داریم که چون آیینه، برگرفته از عملکرد زنان جامعهی ماست و فعالیت آنان را متجلی میکند، چه در داستان کوتاه و چه داستان بلند. اما اینکه در همین قد و قامت راضی باشیم و اینکه آیا ما خوب عمل کردیم و به هدف نهایی رسیدیم، باید بگویم نه؛ ما هنوز به میانهی راه هم نرسیدهایم. *با توجه به اینکه شخصیت زن در داستانها و رمانهای اوایل انقلاب و سالهای جنگ، برجسته نبود، امروزه چه تغییری در این دیدگاه رخ داده است؟ به نظر شما چگونه شخصیت زن در ادبیات جنگ ارتقا پیدا کرد؟ آن موقع چطور به زن نگاه میشد و الان چه تفاوتی در شخصیتپردازی زن شده است؟ - سالهای ابتدایی انقلاب، آثار بیشتر شعار بود و احساسی. پیرنگها، حداقل در داستانهای کوتاه خیلی استحکام نداشت. - اگر الان به همان داستانها و شخصیت زن رویکردی داشته باشیم، میبینم به دام قطعهی ادبی به این دام افتاده – داستان خیلی پایبند اصول نبوده و از سر شور و شعار نوشته میشده است. اما بعدها با تسلط و خویشتنداری بیشتر، نویسندگان توانستند به عملکرد شخصیتها بپردازند و اجازه بدهند آنها به میدان پا بگذارند و خودشان حرف بزنند. هر چند در داستان کوتاه جایی برای شخصیتپردازی نیست، اما همین که شخصیت خیلی متزلزل نباشد و یا عملکردها با نوع شخصیت متفاوت نباشد، برای داستان کوتاه کافیست. مثلا آقای فراست در «گلاب خانم» به اطراف خود نگاه خوبی انداخته و توانسته بود یک مادر شهید و یا یک زن آزادهای را به تصویر بکشد که حضوری مؤثر داشتهاند. در حوزهی هنری هم دربارهی زنان شهدا آثاری جمعآوری شده و یا خاطراتی از این زنان شاخص کشور تهیه شده است. نویسندگان و کاتبان نسل بعدی باید به این نوشتهها و خاطراتِ صرف، نگاه کنند و سپس گوشهای از یکی و گوشهای از دیگری را با هم ادغام کنند و چیزی جدید بیافرینند و ساحتی را که از تخیل کمک گرفته، اما ریشه در واقعیت دارد، به تصویر بکشند. رمانی خلق کنند که بگوییم واقعاً رمان است و شمایی از موقعیت این دهه را و یا یک سال از این دهه را نشان داده است. باید از جنگ فاصله گرفت و بعد با رویکرد به این واقعهی بزرگ، تازه با احساس مادر پنج شهید همراه شد. باید دید چطور او میتواند طاقت بیاورد و درست برخورد کند. باید تخیل نویسنده و آمیزهای از این واقعه و چند واقعهی دیگر با هم پیوند خورده، یک رمان محض ارائه دهد. *هنوز بسیاری از گوشههای پنهان هشت سال دفاع مقدس و فداکاری زنان بیان نشده است و میطلبد این زوایای دور از چشم، به مدد ابزار ادبیات آشکار شود. با توجه به این نکته فکر میکنید کارهایی که تاکنون در زمینهی دفاع مقدس شده است چقدر توانسته این زوایای پنهان را آشکار کند؟ همچنین به نظرتان خانمها بیشتر در نگارش رمان فعالتر بودهاند یا در داستان کوتاه جنگ؟ - من آمارگر نیستم، اما طبق برخوردهایی که داشتهایم میتوان بگویم که بسیاری از خانمها نجیبانه و با صبوری پای صحبت شخصیتهای آن دوران مینشینند و خاطراتش را ثبت میکنند؛ که شاید هیچ وقت هم در دنیای ادبیات مطرح نشوند. بخش دیگر خانمهایی هستند که زندگینامههای داستانی نوشته و در این حیطه بسیار کار کردهاند. اما همیشه اینطور مطرح شده است که اهمیت رمان بیش از زندگینامههای داستانی است. رمانهای محض و ادبیات صرف باعث میشود کارهایی که با اعتقاد و حس روحی خاصی نوشته شده، کنار برود. هر چند کار اینها ارزش هنری ندارد ولی ارزش معنوی بالایی دارد و همینها بعداً دستمایهی کار نویسندگان دیگر میشود. البته برخی نویسندگان نیز داستان کوتاه خلق کرده، یا رمان نوشتهاند. اما یک چیز جالب این است که خیلی از خانمها دارند داستان کوتاه مینویسند و موضوع آن هم عام است و هیچ کم ندارد از فلان داستانی که فلان آقا نوشته است. بسیاری از نویسندگانی که گمنام هم هستند کارهای خوبی نوشتهاند و همین کارها، ما را امیدوار میکند به قلم زنانه و موجی که راه افتاده است. لازم نیست حتماً یک خانم نویسندهی طراز اول شود، مهم این است که یک خانم علاقمند به ادبیات، فرزندی را که تربیت میکند علاقهمند به ادبیات شود. این زن دیدگاهش نسبت به دنیای اطرافش عوض شده است. برای خانواده نقش مؤثرتری دارد و همهی اینها همان فرهنگسازی است که از آن سخن میگوییم و این بسیار ارزشمند است. *خانم تجار، جایی از صحبتهایتان گفتید قلم زنانه، توضیح بدهید که «قلم زنانه» چه ویژگیهایی دارد و اصولاً خودتان به ادبیات زنانه و مردانه معتقد هستید یا نه؟ - من معتقد به نگاه فمنیستی نیستم، ولی معتقدم که خانمها به لحاظ فردی و روحی، با مردان فرق دارند. خداوند زن و مرد را مکمل هم خلق کرده است. اگر آقایان عقلانیتر برخورد میکنند، خانمها دیدگاهشان تلطیف شده است. با توجه به این مسئله معتقدم که در ادبیات، نگاه خانمها نگاهی جزئیبین و دقیق است. این سلیقهی زنانه در برخی داستانها کاملاً مشهود است. در آثار خانمهایی مثل زویا پیرزاد و یا سیمین دانشور که بیشتر حس و تهییج احساسات، به اضافه رنج و جزئینگری دیده میشود، رنگ و بوی ادبیات زنانه بیشتر است. زنان گاه با موضوعاتی که خانگی است و دم دستی، و سوژهای سادهای دارد، داستانهای بزرگی آفریدهاند. یک زن، عشق و علاقهی مضاعف و احساس پرحجم و فشرده را بیش از آقایان میتواند حس کند، گرچه آقایان هم نگاه پدرانه دارند. اما آنچه در وجود زنان هست نگاه مادرانهی متفاوتی است. عدهای این حسها را در داستانشان تعمیم میدهند و یک نوع نگاه عاشقانه به زندگی دارند حتی به اشیا. در نهایت داستان باید داستان باشد، چه آقا نوشته باشد و چه خانم. منتهی در خیلی از داستانهای خانمها آن احساس فشرده را میتوان بیشتر دید. *ما با سؤالی دربارهی آثار خودتان، میخواهیم از این کلیگویی به جزئیات برسیم. شما به عنوان نویسندهای که سی اثر به جامعه ارائه دادهاید، خودتان شخصیتهای زن را در داستانتان به چند دسته تقسیم میکنید؟ در مورد نثر شاعرانهتان هم توضیح بدهید چرا که برخی نویسندگان جوان، نثر شاعرانه داشتن را با نگارش قطعهی ادبی یکی میدانند. - تقسیمبندی مختص کسی است که پژوهشی دربارهی کارهای من انجام دهد. ولی این را میتوانم بگویم که در داستانهایم سعی کردهام وجوه مختلف شخصیت زن را بیاورم. مثلاً در رمان کوچهی اقاقیا، تلاش کردم یک مادربزرگ را تصویر کنم و یک مادر جوان هم بیاورم. اگر این زن جوان را آوردم که یک مقدار معترض اوضاع است و به خودش میاندیشد، در کنارش زنی را آوردهام که مظلوم واقع شده است و در کنارش دختر بچهای هست که نگاه، عاطفه و آن فطرت کودکانهاش مشهود است؛ در نهایت همهی اینها مثل منشوری میشوند که وجوه مختلف زن را نشان میدهند. اصلاً نمیشود گفت یک زنی در داستان بد بد است، و یا خوب خوب. من سعی کردم که شخصیت زن را مواج بیاورم. اما یک مسئلهای که در شخصیت زن داستانهایم تکرار شده است، وجود دایه خانم نامی است. زنی که مادربزرگ است و یا در خانهها، بچهها را بزرگ میکند و کم کم خود یکی از اعضای آن خانواده میشود. این دایه برای من نماد و تجسم عشق و مادری مضاعف است. یعنی اگر یک مادر خدماتی میدهد برحسب وظیفه است؛ اما دایه خانمی که نه بچهای به دنیا آورده و نه وظیفهی مادری دارد، زنانگی محض است و تجلی عشق. به همین خاطر دایه، بیبی و زن کهنسال و میانسال در کارهایم زیاد دارم. در قطعهی ادبی هم باید توصیفاتی را پشت سرهم تکرار کرد و یک تصویر غیر متحرک از عالم بیرون داشت. پشتوانهی باورپذیری این حرفها فقط توسط صحبتهای نویسنده است؛ این فرق دارد با نثری که صحنه و تصویر دارد. من نثرم شاعرانه، اما تصویری است. قطعهی ادبی در داستان کاربرد زیادی ندارد و باید از غلظت آن کاست ولی اگر نمادین باشد، ایماژ، تلمیح و یا ایهام داشته باشد و رنگ خیال ببخشد، اینها به نثر کمک میکند و آن را از قطعهی ادبی صرف جدا می کند. مثلاً «ابراهیم گلستان» از نویسندگان قبل از انقلاب نثر شاعرانه داشت. همچنین زنده یاد «بیژن نجدی» نویسندهی «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» نثری شاعرانه داشت. *خانم تجار با تشکر فراوان از شما که با صبر و حوصلهی خاص خودتان پاسخگوی ما بودید و همچنین با تشکر از خانم «زهره میرعارفین» عضو هیئت مدیرهی انجمن قلم حوزه و دیگر همکارانشان، که امکان این نشست تخصصی دربارهی شخصیتپردازی آثار زنان را توسط این انجمن برای ما و دیگر دوستداران ادبیات داستانی فراهم کردند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 121 |