تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,075 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,024 |
نماد عنایت ائمه(ع) | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 223، مهر 1389 | ||
نویسنده | ||
زهرا نساجی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نگاهی کوتاه به زندگی «حبابه والبیه»، بانویی محدث * اشاره «حبابه والبیه» دختر جعفر، منسوب به والیه - شعبهای از قبیلهی بنیاسد - است که به والیهی اسدیه نیز شهرت دارد. کینهی او را «امالندی» و «امالبراء» گفتهاند.[1] وی به جهت ویژگیهای خاص در تاریخ اسلام و عصر امامان شیعه(ع) زنی بی نظیر است. بزرگان و محدثانی چون کلینی، فیض کاشانی، طبرسی و علامه مجلسی او را محدث و راوی حدیث از حضرت علی(ع) و سایر ائمه تا حضرت رضا(ع) دانستهاند. شیخ طوسی حبابه را در زمرهی اصحاب امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) شمرده است.[2] علامه مامقانی وی را در زمرهی اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجاد، حضرت باقر، حضرت صادق و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام دانسته و بیان میدارد که «هذا یدل علی شأنها و جلالتها فوق العداله و الوثاقه.[3] مسلماً این سخن دلالت بر مقام والا و درجهی رفیع حبابه دارد.» بودهاند بانوانی که از معصومین حدیث نقل نموده و دارای شأن و مرتبهای بلندند؛ اما در این حد که از هشت امام حدیث روایت کنند کمنظیر و یا بیمانند است. نکتهی قابل توجه و منحصر به فرد در زندگی این زن نمونه و محدث، عمر طولانی تحت توجهات ائمهی هدی(ع) و انجام مأموریتی ویژه است که از زمان حضرت علی(ع) و به امر آن بزرگوار به او سپرده شد. *مأموریتی مهم از احادیث معتبری که کلینی در اصول کافی و علامه مجلسی در بحارالانوار بدان اشاره کردهاند، این است که حبابه نقل میکند: «یک روز حضرت علی(ع) را در جمع سپاهیان دیدم که با فروشندگان مختلف به قاطعیت برخورد میکرد و آنان را با سخنانی مستدل از خلاف باز می داشت. من که تا آن زمان ناطق و سخنگویی همچون علی(ع) ندیده بودم شیفتهی کلام ایشان شدم، دنبالشان به راه افتادم و همین که در محوطهی جلو مسجد نشستند، نزدشان رفته، عرض کردم خداوند شما را مشمول لطف و رحمتش قرار دهد. برای من بگویید دلیل امامت چیست؟ آن حضرت با دست مبارک به سنگریزهای که روی زمین افتاده بود اشاره نموده و فرمودند: آن را نزد من بیاور. امام سنگریزه را با دست خویش نرم کرد و با نگین انگشتر آن را مهر کرد و بیان داشت: ای حبابه هر کس ادعای امامت کند سخنش پذیرفته نیست بلکه امامی بر حق و فرمانش واجب الاطاعه است که دارای چنین معجزه و کرامتی باشد[4].» پس از آن جریان، حبابه با در اختیار داشتن سنگریزه توانست با دلیلی متقن و غیر قابل تردید امامان خود - امامان به حق - را بشناسد و در فضای غبارآلودی که غاصبان ولایت بر مسند مقدس پیامبر اسلام(ص) تکیه زده بودند وظیفهاش را به بهترین وجه انجام دهد و چون یاری فداکار و زمانشناس در طول عمر پر برکتش با هفت امام بعد از امیرالمؤمنین(ع) دیدار و ملاقات نموده، به سفارش و راهنمایی امام علی(ع) از آنان نشانهی امامت دریافت کند و به صاحبه الحصاه – مالک سنگریزه – معروف گردد. * خصوصیات اخلاقی حبابه زنی عابده بود که بر اثر سجدههای طولانی پیشانیش پینه بسته و سیمای نورانیش حکایت از راز و نیاز به درگاه الهی و وجود عشق خدادادی در درونش داشت. وی با تمسک به عبادات روحش را قوی میکرد و از پرداختن به جسم و تنپروری اجتناب میورزید، طوری که اندامش لاغر و صورتش زرد و چروکیده شده بود. حبابه در کنار عبادت به کسب علم میپرداخت و با روشنبینی در بالا بردن معرفت و دانش میکوشید. در روزگارانی که مردم سادهلوح فرق خادم و خائن را به سختی در مییافتند و چشمها به ظاهر افراد دوخته شده بود و افرادی خدعهگر چون معاویه، ردای خلافت به تن کرده و فرومایگان به دامنش پناهنده میشدند، این بانو با شهامت و شجاعت از اختناق زمانه نهراسید و با شهامت و رشادت قدم در میدان مبارزه نهاد. او با بصیرت در مقابل حکومت اموی میایستاد و آشکارا به محضر امام حسین(ع) مشرف میشد تا راه و روش زندگی را از حضرتش بیاموزد و با قدرت پوشالی غاصبان و خائنان به مخالفت برخیزد. با اسلحه علم وحکمت به شرح و بیان مسلمات دین میپرداخت و مظلومیت را از چهرهی جانشینان برحق پیامبر(ص) میزدود. حبابه با شرکت در جلسات درس امام محمد باقر(ع) افتخار شاگردی ایشان را کسب کرد و با فرا گرفتن دهها مسئله از پنجمین پیشوای شیعیان آموزههای خویش را در اختیار تشنگان علم و معرفت قرار میداد.[5] *نقل حدیث رجالشناسان شیعه جبابه را راوی موثق و مورد اعتمادی دانستهاند که از امامان معصوم(ع) نقل حدیث کرده است. افرادی چون عمران بن میثم، عبدالکریم بن عمر خُثعمی، ثابت ثمالی و صالح بن میثم از وی روایت کردهاند. آن بانو از امیر المؤمنین(ع) و هفت فرزندش تا امام رضا(ع) حدیث نقل کرده است. کلینی در «اصول کافی» باب «الحجه» باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل از عبدالکریم بنعمر خثعمی حدیث معروفی که ذکر شد را آورده و صالح بنمیثم نقل میکند که حبابه میگوید: «از حسین بنعلی شنیدم که میفرمود: ای حبابه در میان این امت کسی بر ملت و دین ابراهیم، غیر ما و شیعیان ما نیست و دیگران، از این نعمت و موهبت الهی و فطری بهرهای ندارند.»[6] و به نقلی دیگر حبابه میگوید: «امام حسین(ع) فرمودند: ما و شیعیان ما بر فطرت توحیدی که خداوند پیامبر را برای ترویج آن مبعوث داشته است؛ متعهد و استوار هستیم، اما دیگران از این فطرت توحیدی محروم هستند.[7]» ثابت ثمالی در روایتی از حبابه نقل میکند که از مولای خود امیرالمؤمنین(ع) شنیدم که میفرمود : «ما اهل بیتی هستیم که هرگز چیز مستکنندهای نمیخوریم، ماهی بدون فلس مصرف نمیکنیم و به هنگام وضو، مسح پا را از روی کفش انجام نمیدهیم، و هرکس از شیعیان و پیروان ما باشد باید در اینگونه رفتارها مقید به اطاعت و پیروی ما باشد و پیوسته سنت و شیوههای رفتاری ما را الگو و ملاک عمل خود قرار دهد[8].» * عنایات خاص حبابه جزء زنان صالح و شایستهای است که در مدت عمر طولانی خویش دائماً مورد عنایت ائمهی معصومین واقع گردید و بارها به مدد آن بزرگواران از امراض سخت، ضعف و ناتوانی و عوارض پیری نجات یافت. اوکه فردی قابل اطمینان برای امام علی(ع) گردید تا سرّی از امامت در اختیارش قرار گیرد، در دوران عمرش مکرر مورد عنایت و تفقد پیشوایان دین قرار گرفت و با جدیتی تمام در اجرای فرمان مولایش کوشید و با شرفیابی به محضر امامان معصوم(ع) و با سربلندی و رستگاری مسئولیتش را به پایان برد. حبابه در کیفیت عرضهی سنگریزه به ائمهی اطهار(ع) پس از شهادت امام علی(ع) چنین میگوید: «بعد از آنکه امیرالمؤمنین(ع) مرا با معجزهی مُهر نمودن سنگریزه به شناخت امامان بعد خویش رهنمون ساخت نزد امام حسن(ع) آمدم که به جای پدر نشسته بود و مردم مشکلات و مسائل دینی خود را از وی میپرسیدند نظرش که بر من افتاد فرمود: «حبابه سنگریزهای که پدرم بر آن مُهر زد بیاور.» آنگاه انگشتری خود را بر آن نهاد و پس از مُهر کردن به من برگرداند. پس از آن به مسجد رسولخدا(ص) رفتم که امام حسین(ع) مرا دید فرمود: «ای حبابه برای امامت دلیلی باید داشت و اکنون تو به دنبال آن هستی!» عرض کردم: «بلی.» آقایم خواست آن سنگریزه را به محضرش ببرم. من دستور ایشان را اطاعت کردم و سپس امام سنگریزه را مهر کرد.»[9]
صالح بنمیثم میگوید: من و عبایه اسدی بر حبابه والبیه وارد شدیم، آنگاه داستان یکی از ملاقتهایش را برایمان نقل کرد و گفت: «روزی خدمت امام حسین(ع) رسیدم و سلام کردم. جواب سلامم را داد و مرا مورد تفقد قرار داد و فرمود: «چرا برای دیدن ما تأخیر نمودی؟» عرض کردم: «علتش بیماری است که بدان مبتلا گردیدهام.» حضرت سؤال نمود: «چه بیماری داری؟» گفتم: «بیماری برص – لکههای سفید روی پوست – بر من عارض شده.» امام به وسیلهی پارچهای دست مبارکش را بر آن موضع نهاد و دعا فرمود، هنوز دعایش به پایان نرسیده بود که مشاهده کردم بیماریم برطرف شده و اثری از آن نیست[10].» حبابه میگوید: «پس از شهادت امام حسین(ع) منتظر ماندم تا فرزندش علی بن الحسین(ع) از شام برگردد. وقتی به خدمتش رسیدم ایشان را در حال رکوع و سجود و غرق در عبادت دیدم. من که به علت کهولت سن لرزه بر اندامم افتاده و سنم به 113 سال میرسید، از دریافت نشان امامت مأیوس شدم. اما امام با انگشت سبابه به من اشاره کرد و پیری از وجودم رخت بربست و جوانیم بازگشت. پس از آن فرمود: «آنچه همراه داری بیاور.» سنگریزه را تقدیم حضورش کرده، حضرت آن را مهر نمود.» حبابه نقل میکند که پس از امام سجاد(ع) امام باقر(ع) و امام صادق نیز بر نشانهی امامت مهر زدند و دعوی امامتشان برایم ثابت گردید[11]. در تاریخ آمده است که امام باقر(ع) موی سپیدش را سیاه گرداند و بیماریاش نیز به برکت دعای امام صادق(ع) بهبود یافت. تا این زن نیرومند و با ایمان به عنوان دخیرهای پر ارزش به یادگار بماند و رسالتش را به انجام رساند. * آخرین دیدار روزها از پی هم میگذشت و بنا بر نقل تاریخ، سن حبابه از 200 سال عبور کرده بود. اما خواست حق بر این تعلق داشت تا نمونهای از سنت الهی به وسیلهی بانویی صالح، عابد و پرهیزگار برای انسانهای آن دوره جلوهگر شود و دلهای جویای حقیقت از آبشخور اولیاء دین سیراب گردد. حبابه در سالهای آخر عمر، با توانی مضاعف و متکی بر ایمان و اعتقاد قلبی با گامهایی استوار خدمت هشتمین ولی خدا حضرت رضا(ع) رسید تا از ایشان همچون اجداد طاهرینش تأییدهی امامت را دریافت کند. وی از سوی آن حضرت نیز مورد توجه و احترام قرار گرفت و خواستهاش برآورده شد و سنگریزه به مُهر امام مزین گردید. شیخ طوسی میگوید این آخرین دیدار حبابه با ولی خدا علی بن موسی الرضا(ع) بود و نه ماه پس از این ملاقات، آن بانو دیده از جهان فرو بست. وی که در آن زمان 230 الی 235 سال سن داشت.[12] مرگش همانند زندگیش در پرتو افاضات ذخائر الهی، نورانی و الهامبخش گردید و حادثهی رحلتش با ارادت خاص امام هشتم(ع) استثنایی و کم نظیر شد؛ زیرا آن حضرت پیراهن خویش را به عنوان کفن به او هدیه کرد و ضمن نماز خواندن بر پیکرش وی را به خاک سپرد.[13]
[1] . ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج4، ص137. [2] . رجال طوسی، 102، 67، 142. [3] . تنقیحالمقال، علامه عبدالله مامقانی، ج3، ص975، من فصل النساء. [4] . اصول کافی، شیخ کلینی، ج دوم، کتاب الحجه،، ص587. [5] . سفینهالبحار، محدث قمی، ج اول، ذیل ماده حبب. [6] . رجالکشی، محمد بن عمر بن عبدالعزیز، ص114. [7] . تنقیحالمقال، ج3، ص75. [8] . زنان دانشمند و راوی حدیث: احمد صادقی اردستانی به نقل از من لایحضره الفقیه، ج4، ص298. [9] . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج25، ص177. [10] . ریاحینالشریعه، ص139، تنقیح المقال، ج3، ص75. [11] . همان. [12] . ریاحینالشریعه، ص138. [13] . رجالکشی، ص114. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 93 |