تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,142 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,059 |
هم نام گل های بهاری | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 223، مهر 1389 | ||
نویسنده | ||
حسین سیدی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
فعالیت اقتصادی
*تشویق
شیوهاش آن بود که خرمای نخلستان «بنی نضیر» را میفروخت و غذای یک سال خانوادهاش را ذخیره میکرد.1
از خرما یا محصول کشاورزی که به وی بخشیده میشد، هر سال صد وسق* به همسرانش میداد؛ هشتاد وسق خرما و بیست وسق از جو ...2
روزی مردی از انصار نزد وی آمد و درخواست کمک مادی کرد. پیامبر(ص) از او پرسید: «در خانه چیزی داری؟» مرد پاسخ داد: «بلی. گلیمی که قسمتی از آن را [برای در امان ماندن از سرما] به خویش میپیچیم و بر قسمتی دیگر از آن مینشینیم. کاسهای ضخیم و چوبین هم داریم که از آن آب مینوشیم.» حضرت فرمود: «آنها را بیاور.» مرد آنها را آورد. حضرت آنها را گرفت و فرمود: «چه کسی اینها را میخرد؟» مردی گفت: «هر دو را به یک درهم میخرم.» پیامبر پرسید: «چه کسی بیشتر میخرد؟» مردی گفت: «من دو درهم میخرم.» حضرت آنها را داد و دو درهم را گرفت. سپس پول را به مرد انصاری داد و فرمود: «با یک درهم غذایی بخر و به خانوادهات بده. و با یک درهم دیگر تیشهی نجاری بخر و برایم بیاور.»
مرد چنین کرد. حضرت چوبی را [به عنوان دسته] در آن قرار داد، سپس فرمود: برو هیزم جمعآوری کن و تا پانزده روز دیگر نزدم نیا.
مرد پس از دو هفته با ده درهم آمد و با آن لباس و مواد غذایی خرید.
پیامبر بدو فرمود: «این کار برایت از خواهش کردن بهتر است. خواهش کردن در روز قیامت [به صورت] نقطه [و لکه]ای در چهرهات آشکار میشود. درخواست کردن شایسته نیست جز برای بینوای بسیار گرسنه، یا بدهکاری که قدرت پرداخت ندارد، یا صاحب دیهای دردمند.»3
و فراتر از تشویقهای گفتاری پیشین، این سخن خجسته است:
کسی که از دسترنج خویش بخورد، روز رستاخیز در ردیف پیامبران قرار میگیرد و پاداش آنان را دریافت میکند.4
با همهی تشویقهایش به فعالیت اقتصادی و کسب درآمد، هماره گم نکردن راه درست اقتصادی و آلوده نشدن به حرام را فرا چشم و گوش مسلمانان قرار میداد و میفرمود: «کسی که از پذیرفته شدن نیایشهایش شاد میشود، باید [راه] درآمدش را پاکیزه سازد».5
صبح زود برای تلاش اقتصادی از خانه خارج شدن را مستحب برشمرد6 و فرمود: «خداوندگارا! صبح زود را برای امت من خجسته گردان».7
میفرمود: «همانا نفس هرگاه غذایش را به دست میآورد، آرامش مییابد.8 از همین روی، خود پسانداز یک سال خویش و همسرانش را ذخیره میکرد و پسانداز یک ساله را مستحب اعلام کرد.»9
به هر فعالیت شرافتمندانهای احترام میگذاشت تا آنجا که برخی مراد این سخن ایشان را که فرمود: «اختلاف امت من رحمت است»، اختلاف حرفهها و مشاغل دانستهاند.10
ابن عباس میگوید: «روزی مردی نزد حضرت آمد و گفت: "ای فرستادهی خدا! دربارهی حرفهام چه میگویی؟" پیامبر پرسید: "حرفهات چیست؟"
- من بافندهام.
- حرفهات، شغل پدر ما حضرت آدم(ع) است. نخستین بافنده، آدم بود و این را جبرئیل بدو آموخته بود. سه روز طول کشید تا آدم آن را بیاموزد. پروردگار پاکیزه و والا شغل تو را دوست دارد. شغلی داری که زندگان و مردگان بدان نیازمندند. کسی که دربارهی [حرفه] شما بدگویی کند، حضرت آدم دشمن اوست. کسی که از [شغل] شما روی گرداند، از حضرت آدم رویگردان شده است. کسی که شما را نفرین کند، او را نفرین کرده است. کسی که شما را بیازارد، او را آزرده است و آدم در رستاخیز دشمن اوست. [پس] نهراسید و بر شما مژده باد. حرفهتان حرفهای خجسته است، و حضرت آدم کاروان سالار شما به سوی بهشت است."»
تعویض بیدلیل - و از روی احساسات - مشاغل را خوش نمیداشت و میفرمود:
کسی که روزیاش را در چیزی [کاری] قرار دادهاند، تا ناگزیر نشده، آن را عوض نکند.11
گوسفندان و شتر شیردهی داشت که خود و خانوادهاش از آنها تغذیه میکردند.12
با همهی تشویقش به فعالیت اقتصادی، باز هشدار میداد: «به گونهای در جستوجوی دنیا برآیید که از آن جهان رویگردان نشوید [و از آخرت بدتان نیاید].»
دشمن بیکاری بود. هرگاه مرد نیرومندی را میدید، از حرفهاش میپرسید. اگر به وی پاسخ میدادند بیکار است، میفرمود: «از چشمم افتاد!» و هنگامی که میپرسیدند: «چرا؟» میفرمود: «زیرا مؤمن هرگاه حرفهای نداشته باشد، از راه دینش نان میخورد».13
عبادت را هفتاد بخش میدانست که برترین آن کسب درآمد حلال بود.14
میفرمود: «روزی که سایهساری جز سایهی عرش خداوندی نیست، مردی در آن سایه [در رستاخیز] است که برای درآمد خود و خانوادهاش زمین را در نوردیده و در جستوجوی فضل خداوند برآمده است.15
فرمود: «گناهانی وجود دارند که نه نماز آنها را پاک میکند و نه صدقه.»
پرسیدند: «ای فرستادهی خدا! پس چه چیزی آنها را میزداید؟»
- رنج کشیدن در راه درآمد [حلال].16
خرما را میمکید و هستهاش را در زمین میکاشت.17
میفرمود: کسی که از دسترنج خود بخورد، از پل صراط بهسان آذرخش گذرایی عبور میکند.18
*آداب
پاکیزهترین درآمد، کسب تاجرانی است که:
هرگاه سخن میگویند، دروغ نمیگویند؛
و هر زمان امینشان قرار دهند، خیانت نمیورزند؛
و اگر وعده دهند، تخلف نمیکنند؛
و زمانی که میخواهند چیزی بخرند، [برای ارزان خریدن] از آن کالا بد نمیگویند.
و هنگامی که بخواهند بفروشند، [آن کالا را] بیش از اندازه نمیستایند؛ [برای تحویل کالا یا بدهکاری خود] معطل نمیکنند؛
و زمانی که طلبکارند، بدهکار خود را در تنگنا قرار نمیدهند.19
ثروتاندوزی از هر راهی را نکوهش میکرد و میفرمود:
هر کسی که برای امت من یک شب آرزوی گرانی کند، خداوند چهل سال عبادت او را باطل میکند.20
صبح زود در جستوجوی درآمد و نیازهای خود بروید زیرا صبح خیزی، مایهی برکت و رستگاری است.21
پردلی را از آداب تجارت برمیشمرد و میفرمود: «تاجر ترسو ناکام است. تاجر پردل روزی میخورد.»
خداوند بندهای را که هنگام خرید، فروش، پرداخت و دریافت سختگیر نیست، دوست دارد.22
کسی که از دسترنج خود بخورد، پروردگار با مهربانی به او مینگرد و هرگز عذابش نمیکند.23
کسی که از دسترنج خویش استفاده کند، درهای بهشت برایش گشوده میشود تا از هر دری که بخواهد وارد شود.
همانا یزدان والا، دینباور پیشهور را دوست دارد.
*تجارت
میفرمود: «برکت ده قسمت دارد که نه قسمت آن در تجارت است و یک دهم آن در پوستها [دامداری] است.»24
میفرمود: «تاجر راستگوی امین، با پیامبران، صدیقان و شهیدان است.»25
اگر خداوند به بهشتیان اجازهی تجارت میداد، تجارت عطر و پارچه میکردند.26
*دامداری
برترین سرمایه را گوسفندداری میدانست.
خودش گلهای از صد گوسفند داشت که نمیخواست از آن تعداد بیشتر شوند. از همین روی، هرگاه برهای متولد میشد، گوسفندی را [برای بینوایان یا تغذیهی خود و خانوادهاش] سر میبرید.27
بر شما باد به گوسفند[داری] و کشاورزی که هماره مایهی خیر و خوبیاند.
*کشاورزی
میفرمود: «[و رزق] روزی را در نهان زمین بجویید».28
هرگاه کشاورزی بذری را از راه حلال در دست خود میگیرد، فرشتهای ندا میدهد: «یک سوم برای دهقان، یک سوم برای پرندگان و یک سوم برای چارپایان.» چون آن را بر زمین میپاشد، برای هر دانهی بذر، ده نیکی برایش مینویسند. چون آن را آبیاری میکند و بذر میروید، گویی در برابر هر دانه، انسان مؤمنی را زنده کرده است که تا دهقان، آن کِشته را درو کند، خداوند والا را میستاید. چون آن را میکوبد، گویا گناهانش را له میکند. هنگامی که خرمن را باد میدهد، گناهانش نیز بر باد میروند. زمانی که آن را وزن میکند، به سان روز تولدش از گناهان خارج میشود.
وقتی که آن محصول را به خانه میبرد و نانخورهایش شاد میشوند، عبادت چهل سال را بر او مینگارند. هنگامی که از آن به گرسنه و همسایه و بیچاره میدهد، آفریدگار او را از عذاب خود در امان نگه میدارد.29
از او پرسیدند: «چه ثروتی بهتر است؟»
فرمود: «کشتهای که صاحبش آن را بکارد، سامان دهد و روز درو، حقش [زکات آن] را پرداخت کند.»30
کار
هنگامی که قریشیان و یهودیان مدینه برای هجوم به مدینه همدست شدند، پیامبر به پیشنهاد سلمان فارسی دستور کندن خندقی را در اطراف شهر داد و خود نیز به کار پرداخت. کلنگ میزد و خاکها را در جای دیگر میریخت.31
میفرمود: «هرگز کسی غذایی بهتر از دسترنج خود نخورد».32
زمان ساختن مسجد مدینه، خشتها را حمل میکرد.33
عایشه میگوید: «در خانه هرگز بیکار دیده نشد؛ یا کفش خویش را پینه میزد یا کفش بینوایی را و یا پیراهن زن بیوهای را وصله میزد.» میفرمود: «بیکاری، سنگدلی میآورد.»34
میفرمود: «هفت چیز است که پاداش آن پس از مرگ آدمی هنگامی که در گور است همچنان ادامه دارد: [این که] ... یا جویباری جاری سازد، یا چاهی بکند، یا نهالی بکارد.35
کیفیت مداری
هنگامی که ابراهیم، پسر حضرت، چشم از جهان فرو بست. حضرت [در وقت تدفین] شکافی در قبرش دید، آن را با دستش پوشاند و فرمود: «هرگاه یکی از شما کاری انجام میدهد، آن را محکم و استوار انجام دهد».36
هنگام تدفین «سعد بن معاذ»، خود، در قبر رفت، خشت را بر جای خود گذاشت و فرمود: سنگی به من بدهید، گل بدهید. پس از خشتگذاری، شکاف میان خشتها را پر کرد. کارش که پایان یافت، بر قبر خاک پاشید و [خاک] گور را صاف کرد و فرمود:
«به خوبی میدانم به زودی به این گور گزند میرسد و ویران میشود؛ اما پروردگار دوست دارد بنده هرگاه کاری انجام میدهد، آن را استوار انجام دهد.»37
هر گاه یکی از شما دوستش را کفن میکند، به خوبی کفن کند.38
خود، چون کاری میکرد، آن را درست انجام میداد.39
بهترین مردمان کسی است که [هنگام انجام کاری] همهی کوشش خود را به کار گیرد.40
لذتهای روا
چهار چیز از آداب پیامبران است: خوش بویی ... و [دوست داشتن] زنان.41
از ایشان پرسیدند: «مردی در ماه مبارک رمضان همسرش را بوسیده است، [آیا کفارهای دارد؟]»
فرمود: «اشکالی ندارد. زنش گلی است که آن را بوییده است.»42
جابر بن عبدالله میگوید: «ازدواج کردم. پیامبر(ص) از من پرسید: "با چه کسی ازدواج کردی؟" گفتم: "با بیوهای." فرمود: "چرا با دوشیزهای شوخ و شنگ [ازدواج نکردی؟]؛ دختری که با تو عشق ببازد و تو با او نیز بازی و شوخی کنی؟"»43
به ازدواج فرمان میداد و از مجرد بودن به شدت نهی میکرد.44
از افراد میخواست در چارچوب دین از زندگی لذت ببرند و به آنان میگفت: «آرزوی مرگ مکنید.»
بازی در سه چیز رواست: «اسبت را تربیت کنی؛
با کمان خود تیراندازی کنی؛
و با همسرت شوخی و عشقبازی کنی.»45
*اهمیت زیبایی
«عثمان»، پسر «محمد بن قیس»، میگوید: «پدرم تازیانهای بیدسته در دستم دید. گفت: "رسول گرامی(ص) به مردی فرمود: "بند تازیانهات را نیکو و زیبا ساز؛ زیرا پروردگار زیباست و زیبایی را دوست دارد"».46
حضرت از اینکه خانمها سرشان را بتراشند منع کرده بود.47
میفرمود: با [دوشیزگان و زنان] چشم آبی ازدواج کنید که مایهی خجستگی است.48
نیکی را نزد زیبا رخساران بجویید؛ کارهای آنان سزاوارتر است که زیبا باشد.
هرگاه یکی از شما قصد ازدواج با زنی دارد، دربارهی گسیوانش نیز بپرسد، همان گونه که از چهرهاش میپرسد؛ زیرا مو[ی زیبا]، یکی از دو زیبایی است.49
از زیباترین زیباییها، موی[یا شعر] زیبا و آوای خوش است.50
پروردگار آوای خوش را دوست دارد.51
نغمهی زیبا بر زیبایی قرآن میافزاید.52
ازدواج با زن زیبا رخسار خنده روی گیسو بلند را مستحب شمرد.53
آفت زیبایی را خودخواهی میدانست.54
خط نیکو، روشنی حق را افزون میکند.55
وقتی قاصدی نزد من میفرستید، کسی را که گلرخسار و نیکونام است بفرستید.56
هر چیز آرایهای دارد و زینت قرآن، آوای خوش است.57
هر کس که قرآن را به نغمهای خوش نخواند، از ما نیست.
*تفریح
میفرمود: گاهی دلهای خود را آسایش دهید.58
حضرت بازیهای روای افراد را میدید و مانع نمیشد.59
به باغستان دوستانش میرفت.60
به یارانش سفارش میکرد: «تفریح و بازی کنید؛ همانا من دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود».61
*مسابقات ورزشی
امام سجاد(ع) فرمود: «رسول خدا مسابقهی اسبدوانی برپا کرد و جایزهی برنده را ظرفی نقرهای قرار داد».62
امام صادق(ع) فرمود: «عربی بیاباننشین نزد حضرت آمد و گفت: «ای رسول خدا! با این شتر مادهات با من مسابقه میدهی؟» پیامبر پذیرفت.
وقتی مسابقه دادند، مرد بیاباننشین برنده شد. حضرت فرمود: «شما [یاران من] شترم را بالا بالا بردید، خدا دوست داشت آن را پایین بیاورد. کوهها برای کشتی نوح گردن کشیدند، اما کوه جودی فروتنی کرد و خداوند، کشتی را بر آن فرود آورد.»63
میانهوری [اعتدال]
امام علی(ع) در توصیف حقطلبی و حقگویی آن انسان کامل میفرماید: «در [بیان و اجرای] حق کوتاهی نمیکرد و پا از آن نیز فراتر نمینهاد».64
همچنین پیشوای نخست، شیوهی پیامبر را میانهوری65 و«به دور از افراط و تفریط»66 بازگو میکند.
پیامبر در سخنانی نه تنها مسلمانان و دین باوران، بلکه تمامی انسانهای کرهی خاکی را در هر عصر و زمانه سه بار به میانهروی فرا میخواند: «بر شما باد به میانهروی؛ بر شما باد به میانهروی؛ بر شما باد به میانهروی!»67
بهترین شما کسی است که نه آن جهانش را به خاطر این جهان رها کند و نه برعکس.
عایشه میگوید: «پیامبر نزد من آمد و زنی از قبیلهی «بنیاسد» با من بود.
حضرت پرسید: "او کیست؟" گفتم: "فلانی است. شبها «به خاطر عبادت» نمیخوابد."
حضرت فرمود: "بس کن. به اندازهی توانتان کار [عبادت] کنید" ..».
محبوبترین [کار نیک و عبادت] نزد خداوند، آن است که کنندهی آن بر آن عمل مداومت داشته باشد. 68 [نه اینکه بسیار انجام دهد و خود را خسته کند].
پیامبر به یکی از یاران خود فرمود: «ای ابا درداء! پیکرت بر تو حقی دارد؛ خانوادهات بر تو حقی دارند؛ پس گاهی روزه [ی مستحبی] بگیر و گاهی روزه [مستحبی] نگیر؛ نماز بخوان و بخواب [و همهی شبها برای نماز مستحبی بیدار نباش]؛ حق هر کسی را به او بده.»69
چه نیک است میانهروی در عبادت.70
به اندازهی توانایی خود عبادت کنید.
میخواهید شما را با عبادتی آشنا کنم که از همهی عبادتها بر بدن آسانتر است: سکوت و خوشخلقی.71
نظم
*مدیریت زمان
در ساعت معینی از شبانهروز به همسرانش سر میزد.72
چون به خانه میرفت، وقتش را سه قسمت میکرد: بخشی برای پروردگار والا [و راز و نیاز با او]؛ قسمتی برای خانوادهاش و پارهای برای خودش؛ اما گاه آن ساعت را که به خود اختصاص داده بود، بین خود و مردم تقسیم میکرد.73
*نامگذاری اشیاء
روشش آن بود که چارپایان، اسلحه و چیزهایش را نامگذاری میکرد.
نام پرچمش «عقاب» بود.74 شمشیر جنگیاش «ذوالفقار» نامیده میشد و شمشیرهای دیگرش «مخذم»، «رسوب» و «قضیب» نام داشتند. غلاف شمشیرش به نقره آراسته بود.
کمانش را «کتوم»، تیردانش را «کافور» و شتر مادهاش را «قصوا» مینامید که به آن «عضباء» هم میگفتند.
استرش «دلدل»، الاغش «یعفور» و گوسفند شیردهش «عینه» نام داشت.
اسبش را «مرتجز»، گوسفند دیگرش را «برکه»، تازیانهاش را «ممشوق»، پرچمهای دیگرش را «غبرا» و «حمد» و زرهاش را «ذات الفضول» مینامید. [این زره از سه دایرهی نقره تشکیل شده بود؛ یکی در جلو و دو تا در عقب].
نعمان میگوید: حضرت همواره صفهای نماز ما را منظم میکرد؛ آن چنان که تیرهای کشیده و صاف را ردیف میکنند ... روزی برای آغاز نماز ایستاد و چیزی نمانده بود که تکبیره الاحرام را نیز بگوید که دید مردی سینهاش را جلو داده است؛ فرمود: «بندگان خدا، یا صفهایتان را منظم کنید یا [همین بینظمی در شما تأثیر میگذارد و ] میانتان اختلاف خواهد افتاد».75
نیکوکاری
بر دستهی شمشیرش نوشته شده بود: «به کسی که به تو بدی روا داشت، نیکی بورز ...»76
امام علی(ع) فرمود: «از نیکوکاری رسول خدا [چنان که باید] سپاسگذاری نمیشد؛ نیکی [و خیر و برکت] او از آن قریشی، عرب و عجم بود؛ و چه کسی نیکوکارتر از فرستادهی خداست؟ همچنین از نیکوکاری ما اهل بیت نیز [چنان که باید] سپاسگذاری نمیشود. همچنین از نیکی برگزیدگان دینباور نیز [چنان که باید] سپاسگذاری نمیشود».77
پی نوشت:
*پیمانه و وزنی برابر 60 ساعه هر ساع چهار مشت متوسط است.
منابع:
تحفه الحوذی 5/312؛ جامع الصغیر 2/369؛ صحیح بخاری 6/190؛ عون المعبود 8/149؛ فتح الباری 6/143؛ کنزالعمال 4/523.
سنن کبری (بیهقی) 6/116؛ صحیح مسلم 5/26؛ معجم الصغیر) طبرانی 1/28.
سنن ابن ماجه 2/740؛ سنن ابن داود 1/370.
مستدرک الوسائل 13/24.
همان 13/27؛ بحارالانوار 90/321.
وسائل الشیعه (چ اسلامیه)12/50
خصال /383؛ عیون اخبار الرضا 1/38؛ قرب الاسناد /122؛ من لا یحضره الفقیه 3/157.
اصول کافی 5/89؛ وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 12/320.
وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 12/320.
10. البرکه فی فضل السعی و الحرکه /7.
11. فیض القدیر 6/176؛ کشف الخفاء 2/227.
محجه البیضاء 4/127.
بحارالانوار 100/9.
14. همان؛ اصول کافی 5/78؛ تحف العقول /37.
15. دعائم الاسلام 2/15؛ مستدرک الوسائل 13/13.
بحارالانوار 70/157؛ جامع الصغیر 1/376؛ مستدرک الوسائل 13/13؛ المعجم الاوسط 1/38.
17. بحارالانوار 17/388؛ حلیه الابرار 1/329؛ اصول کافی 5/74.
18. بحارالانوار 100/9؛ مستدرک الوسائل 13/23.
19. جامع الصغیر 1/336.
20. جامع الصغیر2/591؛ کنزالعمال4/98.
21. جامع الصغیر 1/482؛ کشف الخفاء 1/280؛ کنزالعمال 4/48.
22. سنن کبری (بیهقی) 5/357؛ صحیح ابن حبّان 11/267؛ المصنف 11/459؛ المعجم الاوسط 5/73.
بحار الانوار 9/100؛ مستدرک الوسائل 13/24.
همان، 61/118؛ خصال /445.
جامع الصغیر 1/520؛ سنن دار القطنی 3/6؛ عهود المحمدیه /309؛ کشف الخفاء 1/218.
کنز العمال 4/31؛ مجمع الزوائد 4/63.
27. بحار الانوار 61/116؛ سنن النبی /141.
جامع الصغیر 1/168؛ الفایق فی غریب 1/353؛ کشف الخفاء 1/138.
29. البرکه فی فضل السعی و الحرکه / 17.
30. بحار الانوار 100/64.
31. صحیح بخاری 5/47.
32. همان 3/9؛ مسند احمد 4/132؛ معجم الکبیر 20/267.
33. بحار الانوار 79/128.
34. جامع الصغیر 2/35؛ کنزالعمال 3/182؛ مسندالشهاب 1/188.
35. همان 2/42؛ الدیباج علی مسلم 4/227؛ کنزالعمال 15/953.
روضه الواعظین /460.
37. همان /378؛ علل الشرایع 1/310.
38. سنن ابن ماجه 1/473؛ سنن ابن داوود 2/68؛ سنن ترمذی 2/232؛ سنن نسائی 4/33؛ صحیح مسلم 3/50؛ مسند احمد 3/46.
39. سنن ابن داود 1/308؛ تحفه الاحوذی 3/434؛ فتح الباری 3/46.
40. جامع الصغیر 1/194؛ کنز العمال 6/341.
41. روضه الواعظین /308؛ من لا یحضره الفقیه 1/52.
42. مجمع الزوائد 3/167؛ معجم الصغیر 1/221؛ من لایحضره الفقیه 2/113.
43. کشف الخفاء 2/332.
جامع الصغیر 2/367.
45. همان 2/475؛ کنز العمال 15/211.
46. جامع الصغیر 5/134؛ معجم الکبیر 18/366.
47. سنن ترمذی 2/198؛ سنن نسائی 8/130؛ صحیح ابن حبّان 7/421.
اصول کافی 5/ 335؛ دعائم الاسلام 2/196؛ النوادر /115؛ وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 14/37.
49. دعائم الاسلام 2/196؛ من لا یحضره الفقیه 3/388، النوادر /117.
50. اصول کافی 2/615؛ المصنف 6/59.
51. وسائل الشیعه (چ اسلامیه) 6/210.
بحار الانوار 76/255؛ سنن دارمی 2/474؛ عیون اخبار الرضا 1/75.
53. مستدرک الوسائل 14/181.
54. تحف العقول /9؛ خصال/416؛ محاسن 1/170؛ من لا یحضره الفقیه 4/372.
55. مستدرک الوسائل 8/463.
بحارالانوار 73/82؛ من لا یحضره الفقیه 4/372.
57. سنن ترمذی 3/201؛ صحیح مسلم 6/111؛ مسند احمد 3/119.
58. جامع الصغیر 2/19؛ تذکره الموضوعات /189؛ کنزالعمال 3/37؛ مسندالشهاب 1/393.
59. محجه البیضاء 4/127.
60. سنن النبی /114.
61. جامع الصغیر 1/239؛ کنزالعمال 15/212.
اصول کافی 5/49؛ بحار الانوار 19/184.
بحارالانوار 16/283؛ الزهد /61.
سنن النبی /104.
65. بحارالانوار 16/379؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 7/62.
حلیه الابرار 1/175؛ عیون اخبار الرضا 2/284؛ معانی الاخبار /82؛ مناقب آل ابی طالب 1/23.
خصال /618؛ سنن ابن ماجه 2/1417؛ صحیح ابن حبّان 2/73؛ مسند ابی یعلی 3/334.
صحیح ابن حبّان 4/43؛ صحیح بخاری 1/16؛ صحیح ابن خزیمه 2/264؛ مسند ابی یعلی 8/115.
بحارالانوار 67/128؛ تحفه الاحوذی 7/81؛ سنن نسائی 4/211؛ صحیح ابن حبان 2/19؛ صحیح بخاری 2/245؛ فتح الباری 4/184؛ مجمع الزوائد 4/302؛ مسند احمد 2/198.
70. جامع الصغیر 2/480؛ کنزالعمال 3/28؛ مجمع الزوائد 10/252.
71. الصمت و آداب اللسان /58؛ جامع الصغیر 1/439؛ العهود المحمدیه/ 463.
72. تحفه الاحوذی 1/367؛ صحیح بخاری 1/71؛ جامع الصغیر 2/377؛ فیض القدیر 5/271؛ عون المعبود 1/253؛ کنزالعمال 7/130.
بحار الانوار 16/150؛ حلیه الابرار 1/174؛ عیون اخبار الرضا 2/283.
بحارالانوار 20/26؛ مناقب آل ابی طالب 1/147.
ریاض الصالحین /136؛ شرح مسلم (نووی) 4/157؛ فیض القدیر 4/396.
شرح اصول کافی (مازندرانی) 9/202.
77. اصول کافی 2/251؛ بحارالانوار 16/223؛ علل الشرایع 2/560.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 78 |