تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,808 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,977 |
ماهیت و اهداف فمینیسم (قسمت اول) | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 223، مهر 1389 | ||
نویسنده | ||
سید حسن اسحاقی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درآمد
در چند سدهی اخیر، شاهد تحولات عظیمی در غرب بودهایم که امروزه در سراسر دنیا تقریباً جنبهی همگانی یافته است. تا اواخر قرن نوزدهم، غربیان در تکاپوی ورود به دنیایی بودند که از آن به نوسازی یا مدرنیزاسیون تعبیر میکردند اما از قرن بیستم به بعد، آنان سایر ملل جهان را به پذیرش و التزام به فرهنگ و تمدن غربی فرا خواندند به گونهای که در اذهان بسیاری از ملل غیر غربی، تمدن غربی به مثابهی الگوی توسعه و ترقی معرفی شد. امروز کمتر کشوری را میتوان یافت که خود را درون این دنیای مدرن احساس نکند، با این تفاوت که این دنیای مدرن، جهان طبقهبندی شدهای است که به درجهی یک، دو و سه یا جهان پیشرفته، در حال توسعه و توسعه نیافته تقسیم شده است.
در این میان، انقلاب اسلامی ایران، رویدادی بود که با انقلابهای مدرن تفاوتی بنیادی داشت زیرا خواهان طی شدن فرایندی است که نتیجهی آن عینیت یافتن حیات معنوی است. چنین آرمانی در تقابل جدی با خواست نهایی مدرنیته است که در پی زیست مادی عاری از معنویت است. البته برنامهی غربی شدن در ایران پیش از انقلاب اسلامی آمرانه و عریان به مورد اجرا درآمده بود اما پس از انقلاب به صورت پنهان، خود را بر بدنهی اجتماعی تحمیل کرد و بسیاری از روشنفکران اعم از دینی و لائیک امروز، به دنبال نوسازی پنهان هستند و بسیاری از اقداماتی که پس از انقلاب برای دستیابی زنان به حقوق مشروعهشان انجام شده به عنوان پروژهی نوسازی یاد میکنند. بسیاری از معضلات اجتماعی و فرهنگی زنان، معلول همین برنامهی نوسازی است اما به دلیل وضعیت پنهان آن، به ساختارها و نهادهای سنتی نسبت داده میشود.
بی تردید در طول سالیان دراز، کشور ما خواسته یا ناخواسته به تبعیت از فرهنگ مدرنیته و تحت تأثیر شرایط فرهنگی - اجتماعی حاکم بر کل جهان، الگوهایی در زمینهی حضور اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زنان را پذیرفته و بعضاً به باور عمومی تبدیل کرده است. اما سؤال این جاست که آیا این الگوها که مصدر تعیین و تشخیص مسائل و مشکلات زنان قرار گرفتهاند و به تصور بعضیها در صورت تغییر و تبدیل احکام شرع و هماهنگ شدن آنها با این الگوها زنان به وضعیت مطلوب خود دست مییابند؛ با اهداف و مقاصد اساسی مورد نظر شرع مقدس هماهنگی دارند یا خیر؟
با این وضعیت، تبیین شخصیت فردی و جایگاه اجتماعی زنان براساس مبادی، مبانی و منابع دینی و تعیین وضعیت مطلوب زنان در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، حقوقی و اقتصادی براساس موازین دینی ضروری مینماید. نبود سیاست کلان در هر یک از حوزههای اجتماعی به ویژه مسائل زن و خانواده، باعث درهم ریختگی، سردرگمی، روزمرگی و در نهایت اتلاف امکانات مادی و انسانی و عدم تحقق اهداف و آرمانهای مورد نظر خواهد شد. زیرا مسائل زنان و کاستیها و بایستههای مربوط به آن از دیرباز جزء مسائل مهم جوامع مختلف از جمله جامعهی ایران بوده است. این امر در سالهای پس از انقلاب صنعتی و تحقق مدرنیته در کلیهی جوامع از امتیاز و ویژگی بیشتری برخوردار گشته است، منتها در ایران خصوصاً پس از انقلاب اسلامی، با تعریف صحیح از رسالت زنان در جامعهی اسلامی و ایجاد بستر لازم برای مشارکت آنان در امر حکومت، اهمیت و حساسیت مضاعفی یافته است. اکنون حدود نیمی از جمعیت فعال کشور را بانوان تشکیل میدهند. در صورتی که به گونهی مناسب از ظرفیت و استعداد این مجموعهی عظیم انسانی استفاده شود، پتانسیل عظیمی برای باز کردن گرههای را ناگشودهی جامعه به دست میآید. در مقابل اگر این پتانسیل درست هدایت نگردد میتواند به صورت سد عظیمی در مقابل موج انقلاب قرار گیرد.
تعریف لغوی و اصطلاحی فمینیسیم
واژهی فمینیسیم از ریشهی feminine [= زنانه، مادینه، زنآسا، مونث] است که در اصل از زبان فرانسه، از ریشهی لاتینی feming اخذ شده است.
این واژه اولین بار در سال 1873 وارد زبان فرانسه شد.1
واژهی فوق در فارسی بدین معنا آمده است: طرفداری از زنان، هواداری از حقوق و آزادی زنان[1] . همچنین در فارسی به زن آزادی خواهی، زنوری، زنگرایی و مؤنث گرایی ترجمه شده. فمنیسیم (feminism) در اصطلاح: دست کم میتوان گفت فمینیست کسی است که معتقد باشد، زنان به دلیل جنسیت، گرفتار تبعیض هستند، نیازهای مشخصی دارند که نادیده و ارضا نشده میماند و لازمهی ارضای این نیازها، تغییری اساسی در نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.2
تمام فمینیستها در این باره که زنان فرودستند و برای آزادی آنان باید استراتژی خاصی اتخاذ کرد، هم عقیدهاند ولی در مورد علل این ستمدیدگی و استراتژیها و رسیدن به آزادی، بین آنان اختلاف نظرهای اساسی مشاهده میشود.3
شاید بتوان از مجموعهی تعاریف چنین برداشت کرد که فمینیست اصطلاحاً مجموعهی حرکتها و فعالیتهای اجتماعی با هدف احقاق حقوق زنان و رفع تبعیض و تضییق از آنان است که غالباً به وسیلهی خود زنان انجام میگیرد.
تاریخچهی فمینیسم
از نظر تاریخی، جنبش فمینیستی به دو مرحله تقسیم میشود. رگههایی از جریان فمینیسیم از اواخر قرن هفدهم آغاز و در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم (1870-1920) تشدید گردیده است و از کودکی چهل ساله در دههی 70-1960 مجدداً فعال شده و تاکنون ادامه دارد. برای بررسی تاریخی این جنبش، بررسی فمنیسیم در امواج سهگانه، قابل توجه است:
الف: موج اول فمینیسم
البته تعیین زمان خاص و دقیق برای جریان فمینیسم دشوار است و اصطلاحات فمینیستی و فمینیسم، تا اواخر قرن 19 وارد واژگان زبان نشده بود ولی از قرن 14 میلادی نوشتههایی دربارهی حقوق زنان یافت شده و از افراد مشهور موج آغازین فمینیسیم، (زمری آستل (1731-1666) یاد شده است. این نویسندهی انگلیسی زنان را اندرز میداد که از ازدواج بپرهیزند، ذهنشان را پرورش دهند و از زندگی عاری از وابستگی به مردان لذت ببرند.4
از دیگر فعالیتهای سازمان یافته برای تأمین حقوق زنان و به عنوان یک جنبش، میتوان از باشگاههای زنان طی انقلاب فرانسه و یا فعالیتهای زنان درگیر در جنبش الغای بردگی و مبارزه با مشروبات الکلی در قرن 19 نام برد.5
«مری ولستون کرافت» با انتشار کتاب حقانیت حقوق زنان (1792) عقیدهی خویش را چنین ابراز داشته است که نابرابریهای میان مردان و زنان، نه نتیجهی تفاوت طبیعی (زیستی) بلکه ناشی از تأثیر محیط و بهویژه این واقعیت است که زنان از آموزش محروماند. براین اساس، هم زنان و هم جامعه، در کل از محدود کردن زنان به موفقیت پایینتر، زیان میبینند.6
در مجموع اعتقادات فمینیسمها در موج اول - که تا پایان جنگ اول جهانی ادامه یافت - چنین است. اعتقاد به تقدم اهمیت انسان، جنبش سیاسی گسترده، دستیابی زنان به کارآموزی، آموزش و کار، بهبود وضعیت زنان متأهل در قوانین، حق برابر با مردان برای طلاق و متارکهی قانونی، حق رأی زنان و مسائل پیرامون ویژگیهای جنسیتی.
ب: موج دوم
این موج از اوایل و نیمهی دههی 1960 به بعد مطرح شد. طرفداران این موج معتقد به بازسازی و انقلاب در مفاهیم هستند و نظریههای موجود را عمیقاً جنسگرا و غیر قابل اصلاح میپندارند و به مبارزه با ایدئولوژی مردسالارانه که فرودستی زنان را تحت عنوان «طبیعی بودن» توجیه میکنند، میپردازند.
«جان لچت» در معرفی اجمالی آرای متفکران این موج مینویسد:
اینان ساختارهای ایدئوژیک ریشهداری که زنان را نسبت به مردان در وضعیت فرودستی قرار میدهد (مانند مردسالاری و قرارداد اجتماعی) نقد میکنند.7
این موج مدعی است که هدف زنان نباید این باشد که مثل مردان شوند بلکه آنان باید ایجاد زبان، حقوق و اسطورهشناسی نوین و ویژهی زنان را هدف خود قرار دهند.8
این موج در تقابل با «قرارداد اجتماعی» براساس نوشتهی «ژولیا گریستوا» است. آنها معتقدند که برای زنان این پرسش مهم مطرح میشود که در این قرارداد نمادین جایگاه زنان کجا قرار دارد؟ اساساً این قراداد نه بر پایهی تساوی انسانها بلکه بر پایهی رابطهای قربانیخواهانه استوار است. امروزه زنان تأکید میکنند که آنان برخلاف ارادهی خود، مجبور به تجربهی این قرارداد قربانیخواه بودهاند و براین اساس سعی در انقلابی دارند که آن را رستاخیز مینامند.9
در دههی 70، یک زن فمینیست به جهت تیپ ظاهری خود از جمله: موهای کوتاه مردانه، کفش بدون پاشنه، کت و شلوار زمخت و چهرهی بدون آرایش، به راحتی از دیگران تشخیص داده میشد. در این دهه، فمینیستها با ردّ کلیت ازدواج و تأکید بر تجرد و حرفهی اقتصادی، آرمانهای خود را مطرح میکردند.
شعار «زنان بدون مردان» و رفتارهای مردانه، مربوط به همین دوره است. از دستآوردهای مهم این دوره مبارزه برای جدایی روابط جنسی از تولید مثل در کشورهای غربی، ظهور جنبش آزادی زنان در تمام امور از جمله حق تسلط بر بدن و روابط جنسی، کاهش ازدواج و زاد و ولد و افزایش آمار طلاق و تضعیف نظام خانواده، ایجاد مؤسسات فراوان فرهنگی و مطبوعاتی زنان و به دست آوردن قدرتهایی در زمینهی اقتصادی و سیاسی10 است.
ج: موج سوم
از اوایل دههی 90 جهان غرب به نقشهای سنتی و نهاد خانواده رویکردی نوین داشته، تا حدودی از حرکتهای تند فمینیستی موج دوم کاسته شد. فمینیستهای مدرن سعی میکنند برخلاف دورهی قبل، با ظاهری زنانه و رفتاری ظریف، تمایز خود را از مردان به نمایش بگذارند زیرا حرکتهای تند زنمدارانه در دورهی قبل باعث خشونت روزافزون در محیط کار و خانه و عدم امنیت جنسی زنان گردیده بود.
از جمله بازنگری این دوره (موج سوم) «احیای مادری» است که توسط «بتی فریدان» «جمین گریر» و «چین بتکه الشتن» مطرح گردید. برای مثال الشتن در کتاب «مرد عمومی، زن خصوصی» (1981) به دفاع از زندگی خصوصی و خانوادهی فرزند محور میپردازد و مادر بودن را فعالیتی پیچیده، غنی، چند رویه، پرزحمت و شادیآفرین میداند که زیستن طبیعی، اجتماعی، نمادین و عاطفی است11.
در این میان بحثهای پست مدرنها، تحول عمیقتری در فمینیسم را ایجاد کرد. پیدایش پست مدرنیسم با طرح سؤالهای اساسی در باب معنای هویت زنان، سبب آشفتگی در فمینیسم شده است. آنها تلاش برای ایجاد یک مکتب فکری فمینیستی خاص را رد میکنند از این رو که روش زنان برای درک خویش چند گانه و متنوع است. هویت هر زن از طریق یک رشته عوامل درک میشود که بر یکدیگر تأثیر میگذارند: سن، قومیت، طبقه، نژاد، فرهنگ، جنسیت، تجربه و ... هیچ کدام برای کشاندن زنان به یک اردوگاه ایدئولوژیک واحد، ثمربخش نیست. زنان باید با ایجاد زبان و شیوههای تفکر جدید دربارهی هویت خویش، خویشتن را از معانی ستمگرانهای که مردان بر آنها تحمیل کرده رها سازند.12
پی نوشت
1- فرهنگ واژهها، ص423.
2- مکنزی یان و دیگران، ایدئولوژی سیاسی، ترجمهی م قائد، ص346.
3- ابوت پاملا – والاس کلر، درآمدی بر جامعه شناسی نگرش فمینیستی، ترجمه مریم خراسانی و حمید احمدی، ص15.
4- مکنزی یان و دیگران، ص352.
5- همان، ص353.
6- ابوت پاملا – والاس کلر، ص204.
7- مکنزی یان و دیگران، ص350.
8- لچت جان، پنجاه متفکر بزرگ معاصر،ترجمه محسن حکیمی، انتشارات خجسته(چاپ دوم، 1378، ص241.)
9- کریستو اژولیا، مقالهی زمان زنان، ترجمهی نیکو سرخوش، کتاب سرگشتگی نشانهها، گزینش و ویرایش: مانی حقیقی، ص121-118.
10- محمد منصورنژاد، مسئلهی زن در اسلام و فمینیسم، برگ زیتون، تهران1381، ص255.
11- مکنزی یان و دیگران، همان، ص380-379.
12- همان، ص383-380.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 120 |