تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,085 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,031 |
ازدواج و چالش های فرارو (1) | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 224، آبان 1389 | ||
نویسنده | ||
علاسوند | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
امروزه ازدواج با چالشهای جدی مواجه است. هم تشکیل خانواده و هم پایداری و نگهداری از ازدواج برای نسلهای فعلی سختتر گردیده است. انحلال خانواده به خصوص خانوادههای نوپا آسیبی است که به پدید آمدن مشکلات بزرگتر میانجامد. خانوادهپژوهان پیدا شدن مطلقههای جوان را در آیندهای نه چندان دور پیشبینی میکنند که از جهات مختلف میتوانند آسیبزا شوند. به نظر میرسد صرف نظر از عوامل بیرونی که به عوامل ساختاری و کلان شناخته میشوند - مانند مشکلات مربوط مسکن، شغل... - عوامل شناختی، روانشناختی و رفتاری جایگاه مهمی دارند. تفاوت این عوامل با عوامل ساختاری اینست که آحاد انسانی پس از شناخت آنها میتوانند در صدد رفع بخش بزرگی از مشکلات برآیند؛ حتی اگر مشکلات بزرگ جامعه از جمله مسائل مربوط به مدیریت منابع مالی و انسانی حل نشده باشد. این عوامل را در دو بخش مطرح مینماییم : 1) عوامل بینشی 2) عوامل منشی
1) عوامل بینشی: منظور از عوامل بینشی ذهنیتهای غلط راجع به ازدواج است. برخی از ذهنیات باطل را در عبارات بعدی فهرست و تبیین مینماییم. 1-1) ازدواج به معنای عشق رمانتیک است. در گذشته مردم به همهی کارکردهای ازدواج معتقد بوده، برای رسیدن به - تمام یا اکثر - آنها ازدواج میکردند کارکردهای آن در ذهنیت و واقعیت از این قرارند: - ازدواج از عفت افراد صیانت میکند. - ازدواج به زن و شوهر آرامش و عشق میبخشد. - ازدواج مردان و زنان را ثروتمندتر میکند. - ازدواج به زنان حمایت مردان و ضمانتهای اجتماعی و سرمایههای معنوی میبخشد. - ازدواج به مردان شخصیت اجتماعی و احترام بیشتر میبخشد. - ازدواج به خاطر تولید مثل به مردان و زنان حس جاودانگی و اطمینان به آینده میبخشد. - ازدواج به مردان و زنان امکان تکامل اخلاقی را فعلیت میدهد؛ چرا که با تربیت فرزندان و کوشش برای رشد و تعالی آنها خود نیز پاکتر و اخلاقیتر میشوند. انعطاف، صبوری، مدارا، کنترل نفس و دیگرگرایی از مواهب اخلاقی یک ازدواج است. تنزل جایگاه خانواده از موقعیتی که این فوائد را به انسانها میرساند به موقعیتی که فقط عشق رمانتیک را ایجاد نماید، دلایل متعدد افراد را برای ازدواج و پاسداری از آن، از آنها میستاند. مساوی دانستن ازدواج با "عشق رمانتیک"رهآوردی غربی است. در قرون اخیر، به تدریج این تفکر شکل گرفت که مردان و زنان فقط برای رسیدن به عشقی سرشار ازدواج مینمایند1. طبعا این امر خود باعث مجاز شمردن تمام رابطههای پیش از ازدواج خواهد بود چرا که دختران و پسران باید این عشق را تجربه کنند تا دلیلی برای ازدواج پیدا شود. اگر ازدواج به معنای عشق باشد پس زمانیکه عشق افول میکند دلیل موجهی برای ادامهی زندگی وجود ندارد. برای همین خانوادهپژوهان غربی معتقدند: «ما در کشورهای غربی با چرخهی ازدواج – طلاق - ازدواج مواجه هستیم.2 » به طور طبیعی در اوایل ازدواج، محبت به حداکثر خود میرسد. حال اگر یک زوج به دلایل متعدد با هم ازدواج نمایند، به خاطر رسیدن به منافع زیاد ازدواج، صبر و حوصله به خرج میدهند، مشکلات را تحمل میکنند و ابراز محبت را در وجود خود به یک مهارت تبدیل میکنند. این بخشی از خوشبختی و سعادت فرد را تشکیل میدهد. 2ـ 1) عشق ناخودآگاه است. اشتباه دوم زوجهای جوان این است که معتقدند عشق به صورت ناخودآگاه و در یک لحظه پدید میآید. این جمله برای جوانان امروز آشناست"عشق در نگاه اول".گفتنی است که آدمی ظرفیت عاطفی پیچیدهای دارد پس ممکن است در یک لحظه از کسی یا چیزی خوشش بیاید ولی هیچ کس و هیچ چیز مانند زوج انسان، در زندگی شریک خوشیها یا ناخوشیها نیست.بنابراین نمیتوان یک ازدواج موفق را بر پایهی محبت لحظهای بنیان نهاد. عبارت صحیحتر این است که بگوییم: «عشق ورزیدنی است.» «استفان کاوی» نویسندهی کتاب خواندنی «هفت عادت خانوادههای کامروا» مینویسد: «مردی نزد من آمد و از سردی زندگی زناشوییاش برای من سخن گفت. من به او گفتم: «بله تو باید عشق بورزی.» مرد با تعجب گفت: «من به تو میگویم زندگیام بدون عشق است و احساس محبتی میان ما نیست.» من دوباره گفتم: "اوه بله، عشق بورز!"»3 نکتهی مهمی که در این جریان وجود دارد همین است که محبت ورزیدنی است . ممکن است انسان در یک موقعیتی به صورت ناخودآگاه یا به برکت صیغهی ازدواج یا به خاطر عناصر ظاهری یا شخصیتی کسی، شیفتهی وی شود ولی معلوم است که برای حفظ محبت باید کوشید. به تعبیر حضرت امیر (ع) عجیبتر میفرمایند: «از قلب در وجود آدمی وجود ندارد که جامع عواطف متضاد است.»4 رفتار انسانهاست که این عواطف را دامن میزند. انسانها در ایجاد فاصله و پدید آوردن نفرت، خواسته یا ناخواسته تلاشهای زیادی میکنند. گاهی یک حرف که حاوی تحقیر، سرزنش، ناسزا و بدیهایی از این دست باشد، دنیایی از نفرت را ایجاد میکند، آن گاه چگونه ممکن است که ندانیم برای ایجاد یا تداوم محبت باید بکوشیم و رفتارهای مقتضی انجام دهیم. عشق ورزیدن با امور ذیل برای زن و شوهر تحقق مییابد: 1ـ2ـ1 گفتن کلمات محبت آمیز5 2ـ2ـ1 گفتن کلمات احترام آمیز6 3ـ2ـ1 سکوت فروتنانه در مواقعی که زوج در عصبانی است.7 4ـ2ـ1 انجام خواستههای طرف مقابل به خصوص بدون آنکه خواستهاش را به زبان آورد؛ مانند: گفتن کلامی که دوست دارد، خریدن وسیلهای که دوست دارد، در صورت امکان، شگفتزده کردن او با ترتیب دادن یک مهمانی کوچک یا یک سفر کوچک یا حتی رفتن به محلی در شهر برای کمی تفرج، پختن یک غذای دلخواه یا هر کار کوچکی که با این صراحت همراه باشد «تمام این کارها برای تو انجام شده است». متاسفانه برخی مردم از به کار بردن کلمات محبتآمیز خجالت میکشند اما باید بدانیم همانطور که گاهی شرم خود را کنار گذاشته و سخنان نادرستی به زبان میآوریم بهجاست که شرم خود را برای گفتن کلام محبتآمیز کنار بگذاریم. 5ـ2ـ1 نوازش کردن اگر در روایات اسلامی نگاه محبت آمیز زن و شوهر به یکدیگر، کلمات محبت آمیز، معانقه کردن و ... همه و همه دارای ثواب هستند،[1] برای این است که انگیزهی کافی معنوی در دینداران ایجاد که تا به یکدیگر محبت بورزند. محبت قلبی نه تنها کافی نیست بلکه همواره در معرض آفت و افول است. انسان وقتی میکوشد به کسان خود محبت کند آن هم محبتی بی دریغ و بدون قید و شرط، پاداش آن را دیر یا زود از اطرافیان دریافت میکند. کمتر کسی در مقابل ابراز محبت مقاومت نشان میدهد، چنانکه فرمودهاند: «انسان بندهی محبت است.»8 با دریافت پاسخ، آدمی انگیزهی بیشتری برای مودت مییابد و این یعنی بازتولید عشق و محبت. در روایات اسلامی آنچه که باعث کینه و نفرت آدمیان از یکدیگر میشود حرام معرفی شده است. این محرمات به جدایی مسلمانان دامن میزنند. حقد(کینه)، سوءظن، حسد، تهمت، غیبت، تحقیر و عیبجویی، حرام و در مقابل، حسن ظن، توجیه رفتار دیگران در ارتباط با خود، مدارا، رسیدگی به دیگران و رفع نیازهای مسلمانان، حفظ زبان و غیره ...لازم است. به عبارت دیگر مسلمان موظف است تلاش کند علاقه و خوشایندی دیگران را به خود جلب کند و از اینکه فردی آزاردهنده در روابط خانوادگی و اجتماعی باشد بپرهیزد. بدیهی است که اصلاح روابط میان زن و شوهر و افزایش روزافزون محبت میان آن دو بسیار بااهمیت است. نوازش کردن و ارتباط مستقیم عاطفی، پیک خوبی برای این محبت قلبی است. 3ـ1) زن و مرد (یا دختر و پسر) مانند هم هستند این نیز نگرش باطلی است که در دهههای اخیر میان انسانها رواج یافته است. صرف نظر از ادلهی فلسفی و قرآنی که اصل انسانی میان مرد و زن را مشترک میدانند و شباهتهایی را میان آنها بر میشمارند، آن دو تفاوتهایی دارند که بخشی از آنها به ویژگیهای جسمانی و روانی خدادادی آنها بر میگردد و بخشی نیز متأثر از فرهنگ و اجتماع است. تفاوتهایی که تحت تاثیر آموزش و فرهنگ در رفتار مردان و زنان پدید میآید در مواردی مورد تایید آموزههای دینیاند، برای مثال یک پسر باید بیاموزد کانون اقتدار، حمایت، غیرت، تلاشگر برای جلب رزق حلال، جوانمرد، سخاوتمند و مهربان به اهل و عیال باشد. همچنان که یک دختر باید عطوف، بسیار عفیف در ارتباط بیرونی و خوش و شوخ در ارتباط همسر و... باشد. گفتنی است که بسیاری از صفات رفتاری برای مردان و زنان مشترکند. خوبیها و بدیهای مشترکی وجود دارند که باید در دختر و پسر درونی شوند ولی با توجه به کارکردهای متفاوت زن و مرد در خانواده و حتی اجتماع باید با مختصات رفتاری مربوط به جنس خود نیز آشنا شوند. این دروغ بزرگ که دختر و پسر همانند هم هستند، بیشتر از جانب دختران مورد قبول واقع شده و این خود به تناقض در زندگی دامن میزند. پسران بیش از دختران تصویری نزدیک به نقشهای سنتی از شریک زندگی خود در ذهن دارند و دختران بیش از پسران منتظر زندگی با کسی هستند که فرقی میان خواستهها و آمال دختران و پسران قائل نباشد. این تصور غلط چند پیامد نادرست دارد: 1-اولا دختران و پسران برای به عهده گرفتن نقش مورد انتظار، آمادگی ذهنی و قلبی ندارند. 2-به دلیل این بینش، به دنبال کسب مهارت متناسب با نقش زنانه و مردانه نیستند. 3-پسران توقع دارند دختران در نقشی برای آنها حاضر شوند که مادران آنها همین نقش را برای پدرانشان ایفا میکردند. در عین حال از آنها توقع دارند که در این دنیایی که مرد و زن مثل یکدیگرند و علایق مشترک دارند مانند یک مرد در زندگی حاضر شوند به مداخل خانواده کمک رسانند و نقش یک قهرمان را بازی کنند، یعنی یک ابر زن. 4-دختران نیز با تصوری کاملاً متفاوت، شراکت در رابطهی همسری را مثل شراکت در بازار تلقی کرده، قواعد شراکتِ دو شریکِ کاملاً برابر را دنبال میکنند .آنها نیز در حالی که واقعاً احساسات و خواست زنانه دارند، میخواهند با روش مردانه در این زندگی عرضی و بدون سلسلهمراتب،9 امتیاز بگیرند؛ و این یعنی یک جنگ دائمی یا صلحی غیر دلچسب. بنابراین لازم است که این نگرش اصلاح شود. دختران و پسران ضمن آن که به یکدیگر به عنوان یک انسان قابل احترام مینگرند، باید تفاوتهای ذهنی، رفتاری و جسمانی یکدیگر را بشناسند. این تفاوتها بخشی از نظام حکیمانهی خلقت است تا دختر و پسر بتوانند یکدیگر را تسخیر کرده، دایرهی کاملی تشکیل دهند. آگاهی از تفاوتها باید به این هدف صورت گیرد که هر یک بتواند خود را حتی الامکان جای دیگری بگذارد. در نتیجه، هم سطح توقعات خود را واقعیتر و منطقیتر میکنند و هم به دنیای خواستههای طرف مقابل خود راه میآبند و میدانند چگونه زوج خود را راضی کنند. دقیقاً مانند زمانی که یک پدر یا مادر در مقابل رفتار یک کودک میگوید: «بله او فقط یک بچه است» یعنی خود را برای لحظهای جای بچه میگذارند و آنگاه او را درک کرده - حتی با همافزایی - کمک میکنند که اورا در همان قالب بالا ببرند و برنده نمایند. دختر و پسر هم میتوانند آگاهی از تفاوتها را راهی برای همافزایی و کمک به موقعیت یکدیگر قرار دهند. 4-ازدواج پیوند دو نفر است. این نیز خطایی دیگر است که با تضعیف پیوندهای خویشاوندی شکل گرفته است. برخلاف آموزه آسمانی و بااهمیت اسلام مبنی بر وجوب صلهیرحم، متأسفانه امور متعددی به تضعیف پیوندهای خویشاوندی دامن زده است: 1- معماری جدید (خانههای کوچک، آشپزخانههای اپن) 2-سبکهای جدید زندگی (زندگی مبتنی بر رفاهزدگی، فردگرایی و توجه بیش از حد به آرایش خانهها که در اثر آن، رفت آمدهای فامیلی مخل به نظم و دکوراسیونهای پر زرق و برق شدهاند. 3-حاکمیت رسانهها و وقت گذرانی پای تلویزیون، اینترنت و... . 4- چشم و هم چشمیهای بسیار تحت لوای «آبرو داری» که باعث رفتارهای پرخرج شده که خود مانعی از رفت و آمدهای خویشاوندی کمهزینه و راحت است. 5-ارحام که روزی حامی بودند، امروز مزاحم تفریح، آسایش و جمع مال به حساب میآیند. این قضایا باعث میشود که دختر و پسر گمان کنند فقط نسبت به یکدیگر وظیفه دارند، در حالی که ازدواج پیوند دو خانواده و حتی دو فامیل هم هست. روشن است که وقتی اطراف یک پیوند کمتر باشند کنترل رابطه راحتتر است و هرگاه بگوییم در یک ازدواج دو فامیل به هم میپیوندند و راضی نگه داشتن افراد، جلوگیری از بروز مشکل، خوشی و شادکامی... مشکلتر بوده، نیازمند مهارت بیشتر است اما مهم این است که قطعاً کسی که میکوشد در یک رابطه، به افراد و مسائل بیشتری توجه کند، به سرمایههای اخلاقی و معنوی بیشتری دست میآبد. صبوری و تحمل، افزایش مهارتهای ارتباطی و کسب حمایت و محبت افراد بیشتر، از نتایج این نوع تلقی و عمل است. بدیهی است برای رسیدن به روابط وسیع و پر نشاط خویشاوندی، اطرافیان، اعم از خانواده و فامیل نیز میبایست از هرگونه دخالت نابهجا در اموز زندگی زوج جوان بپرهیزند و اجازه بدهند آنها به تدریج با خصوصیات یکدیگر خو گرفته، همدیگر را کامل نمایند. متأسفانه بعضی خانوادهها همواره فرزند خود را کودکی میدانند که نیاز به جانبداری دارد. جانبداریهای یکطرفهی خانوادهها سم مهلکی است که روابط زوجین جوان را تهدید میکند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 117 |