تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,787 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
فرهنگ همسایهدارى در اسلام | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1390، شماره 230، اردیبهشت 1390 | ||
نویسنده | ||
منش ابوالفضل هادى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اشاره از جمله سنتهاى زیبا و پسندیدهی اسلامى، برخورد خوب و شایسته با همسایگان و در اصطلاح عرفى «همسایهدارى» است. در قرآن کریم و بهویژه در سخنان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) توجه بسیارى به موضوع همسایهدارى شده است و به گونهاى جدى در رفتارهاى معصومین(ع) مورد سفارش قرار گرفته است. پیشوایان معصوم اسلام همواره شعار «الجار ثم الدار» را سرلوحهی رفتار خود قرار داده و آن را به شیعیان خویش نیز توصیه مىنمودهاند. نوشتهی حاضر به بررسى اجمالى این سجیهی اخلاقى پرداخته است. باشد که توجه خوانندگان خود را به این ویژگى برازندهی فرد مسلمان جلب نماید. بررسى آیات مربوط به همسایهدارى در قرآن کریم آیاتى مربوط به همسایه و همسایگى وارد شده است. خداوند متعال در آیهاى به گونهی آشکار مؤمنان و مسلمانان را به رعایت همسایگان دعوت مىنماید و مىفرماید: «و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نگردانید و به پدر و مادر احسان کنید و دربارهی خویشان و یتیمان و مستمندان و همسایهی خویش [و قوم] و همسایهی بیگانه و همنشین و در راه مانده و بردگان خود نیکى کنید.» (نساء/ 36). در این آیه دیده مىشود که خداوند نیکى با همسایه را، خواه فامیل باشد و یا بیگانه، سفارش کرده و نیکى به همسایه را در ردیف نیکى به پدر و مادر، یتیمان و... قرار داده است. در آیهای دیگر، خداوند در مورد همسایگان رسول خدا(ص) که وى را آزار مىدادند مىفرماید: «اگر منافقان و کسانى که در دلهایشان مرضى هست و شایعهافکنان در مدینه [از کارشان] بازنایستند تو را سخت بر آنان مسلط مىکنیم تا جز (مدت) اندکى در همسایگى تو نپایند.» (احزاب/ 60). و این گونه خداوند مهرهمسایه آزاران را از سر پیامبر اکرم(ص) برمىدارد. بررسى همسایهدارى در حدیث و سیره دستور و سفارش الهى: همانگونه که گفته شد، در اسلام سفارش و تأکید فراوانى بر این مفهوم شده است. امام صادق(ع) فرمودند: «بر شما باد به رفتار نیکو با همسایه»، پس به درستى که خداى بلندمرتبه بدان دستور داده است. در این باره نوشتهاند شبى امام حسن مجتبى(ع) از صداى مناجات نیمهشب مادر بیدار شد و به اتاق مناجات او رفت و به تماشاى نیایش و نیاز او به درگاه خداوند نشست. شب جمعه بود و او به نماز ایستاده بود. اندکى گذشت اما نماز و نیایش مادر ادامه داشت. او پس از هر نماز مؤمنینی را که در همسایگى آنان مىزیستند یک یک نام مىبرد و دعا مىکرد. رفته رفته سحرگاه نزدیک مىشد اما او همچنان مشغول دعا و نماز بود و براى همهی آنان که مىشناخت دعا مىکرد. پس از نماز صبح برخاست و نزد مادرش فاطمه(ع) رفت و پرسید: «مادر جان! شما براى همهی مؤمنان و همسایگان دعا کردید، چرا براى خودمان دعایى ننمودید؟» فاطمه(ع) در چهرهی فرزندش حسن(ع) نگریست و فرمود: «فرزندم، اول همسایه بعد خانه». وصیت معصومین(ع) پیش از وفات آدمى همواره هنگام مرگ مهمترین سفارشهاى خود را به بازماندگان خویش مىنماید و آنچه را آرزو یا اهداف خود مىانگاشته، در قالب وصیت بازگو مىنماید. مواردى از سیره و کلام معصومین(ع) در هنگام درگذشتشان وارد شده است که آنان نیکى به همسایگان را وصیت خود قرار دادهاند. در احوال امیرالمؤمنین(ع) هنگام شهادتش نوشتهاند که ایشان فرمود: «خدا را خدا را، در مورد همسایگانتان که به درستى این وصیت پیامبرتان هنگام رحلت است.» همچنین نوشتهاند مشکلات زندگى توان از فاطمه(ع) گرفته بود. تصمیم گرفت نزد پدر بزرگوار خویش برود و از ایشان راهنمایىاى براى بهتر شدن وضع زندگى خویش درخواست نماید. نزد پدر رفت و در کنارش نشست و از سختى و مشکلات زندگى خود با پدر سخن گفت. پیامبر(ص) برخاست و به اتاقى دیگر رفت و دستنوشتهاى پیچیده شده براى او آورد. آن را به فاطمه(ع) داد و فرمود: «براى بهتر شدن وضع زندگانىات آن چه را در این جزوه نوشته بخوان و بدان عمل کن». فاطمه(ع) دستنوشته را از پیامبر(ص) ستاند و به خانه رفت و آن را گشود. دید در آن سه جمله نوشته شده است که یکى از آنها این بود: «کسى که به پروردگار و روز رستاخیز ایمان داشته باشد هرگز به همسایهی خویش آزار نمىرساند.» این موارد به خوبى بیانگر اهمیت این فضیلت برجسته براى رهروان اهل بیت عصمت(ع) است. ضرورت پرهیز از آزار همسایه در اسلام، حُسن همجوارى تعریف مشخصى دارد و بالتبع، همسایهآزارى نیز به گونهاى آشکار معین شده است. شاید براى برخى، رعایت همسایه، مفهوم واضحى نداشته باشد و ندانند که اساساً چه نوع رفتارهایى از مصادیق رعایت حقوق همجواران محسوب مىشود. در این باره امام کاظم(ع) مىفرماید: «همسایهدارى [تنها] آزار نرساندن به همسایه نیست بلکه رفتار خوب با همسایه و صبر پیشه کردن بر آزارهاى اوست». با این وصف، اهل بیت اطهار(ع) آزار رساندن به همسایه را حتى در مواقع آزاررسانى او نیز جایز نمىدانند؛ در فرهنگ اهل بیت(ع) پاسخ بدى با نیکى است. در این باره نوشتهاند یکى از اصحاب امام صادق(ع) به نام «عمروبن عکرمه» همسایهاى داشت که پیوسته از او اذیت و آزار مىدید به گونهاى که دیگر از آزار و اذیتهایش به تنگ آمده بود. نزد مولاى خود امام صادق(ع) رفت و با ناراحتى عرض کرد: «اى فرزند رسول خدا، همسایهاى دارم که پیوسته مرا آزار مىدهد، چه کنم؟» امام با مهربانى به او فرمود: «با او رفتار مهربانانه داشته باش!» او حتى تحمل شنیدن نام همسایهاش را نداشت چه رسد به این که بخواهد با او مهربانى نیز بنماید. با خشم گفت: «خدا او را نیامرزد». امام با شنیدن این جمله از او ناراحت شد و رویش را برگرداند و دیگر با او سخن نگفت. او که دوستدار امام صادق(ع) بود و دوست نداشت امام را با حالت ناراحتى وداع گوید براى توجیه سخن خود گفت: «آخر این همسایه مرا مىآزارد و رفتار بدى با من دارد». امام با بىمیلى به او فرمود: «آیا تو خیال مىکنى اگر تو نیز با او بدرفتارى کنى به حق خود مىرسى؟» عمرو پاسخ داد: «البته! اگر بخواهم حریف او هستم». امام فرمود: «همسایهی تو مرد حسودى است و در مورد نعمتهایى که پروردگار از بخشش و مهربانى خود به دیگران مىدهد حسادت مىورزد. از این رو اگر آن کسى که داراى نعمتهاى الهى شده است اهل و عیال داشته باشد او به اهل و عیال او آزار مىرساند و اگر اهل و عیال نداشته باشد و خدمتکار داشته باشد به خدمتکار او آزار مىرساند و اگر خدمتکار هم نداشته باشد شبها را تا صبح بیدار مىماند و روزها را با خشم به پایان مىرساند.» سپس امام با بیان داستانى از پیامبر اکرم(ص) سخن خود را کامل نمود. امام فرمود: "در عصر رسول خدا(ص) شخصى از انصار و مسلمانان مدینه خدمت رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: «در فلان محله خانهاى خریدهام. در همسایگى آن خانه مردى زندگى مىکند که نه به خیر او امیدى دارم و نه از گزند شر او در امان هستم، چه باید بکنم؟» پیامبر خدا(ص) به سلمان و ابوذر و شخصى دیگرى که به گمانم مقداد بود فرمود: «به مسجد بروید و با صداى بلند اعلام کنید آن کسى که به همسایه خود آزار برساند ایمان ندارد.» على(ع) و سلمان و ابوذر و مقداد به مسجد و اطراف آن رفتند و سه مرتبه این جمله را با صداى بلند اعلام نمودند و به اطلاع مردم رساندند. براى برخى این سؤال پیش آمد که به چه کسى همسایه گفته مىشود. پیامبر(ص) با دست خود به چهار سمت خویش اشاره کردند و فرمودند: «از هر یک از این چهار سمت تا چهل خانه، همسایه به شمار مىآید.»" بهترین راهکار ارشاد همسایهی بد اسلام دین نیکى و نیکى کردن است و بهترین و کارآمدترین راه براى ارشاد دیگران را پاسخ ندادن به عمل ناشایست آنان و صبر در برابر رفتار آنها مىداند. البته این در شرایطى است که فرد در طرف مقابل خود احتمال اصلاح بدهد. از این رو معارف اسلامى، ما را به بردبارى (تا جایى که امکان دارد) دعوت مىنمایند. نوشتهاند روزى یکى از صحابه با چهرهاى ناراحت نزد رسول خدا(ص) آمد و مقابل ایشان نشست و به ایشان عرض کرد که همسایهاى دارد که او را بسیار آزار مىرساند و از دست آزار و اذیتهاى او به تنگ آمده است. پیامبر(ص) وقتى سخنان مرد در مورد همسایهاش تمام شد با آرامش به او فرمود: «صبر کن و شکیبا باش!» مرد اطاعت کرد. رفت و مدتى بعد دوباره با همان قیافه نزد پیامبر(ص) آمد و از آزار همسایهی خود نزد ایشان شکایت نمود ولى پیامبر باز هم او را دعوت به بردبارى نمود. چند روز بعد براى بار سوم از همسایه خود گلایه کرد. پیامبر اکرم(ص) وقتى دید آزاررسانى همسایهی آن مرد پایانى ندارد، راه حلى به او نشان داد و به او فرمود: «هنگامى که روز جمعه شد و مردم آمادهی شرکت در نماز جمعه شدند و به سوى مصلاى نماز حرکت کردند اسباب و اثاثیهی منزل خود را بیرون بیاور و سر راه مردم بگذار. آنگاه هر کس تو را ببیند مىپرسد: چرا وسایل خانهات را بیرون ریختهاى؟ تو نیز جریان همسایه خویش را براى آنان بازگو کن.» روز جمعه شد و مرد بنا بر دستور پیامبر(ص) وسایل خانهی خود را درون کوچه ریخت اما پیش از آن که کسى از او بپرسد چرا چنین کردهاى، همسایهی او با اطلاع شد و از ترس آبروى خود، نزد مرد آمد و گفت: «وسایلت را به خانه بازگردان. من با خداى خویش عهد مىکنم که دیگر به تو آزار نرسانم.» آخرین راهکار رفتار با همسایهی بد رعایت حق همسایه، حقى ثابت در اسلام و تا آخرین درجهی توان، الزامآور است اما اسلام براى وقتى که آزار همسایه از حد فراتر رفت و دیگر تحمل او ممکن نبود نیز راهکارى پسندیده و بهجا در نظر گرفته است. البته حتى در این حالت نیز آزار او را جایز نمىداند بلکه واگذاردن عِقاب او به پروردگار را مطلوبتر مىداند، به گونهاى که خودِ معصومین نیز از شر چنین همسایگانى به خدا پناه مىبردهاند. امام رضا(ع) مىفرماید: «من از همسایهی بد در محل اقامت خود به خداى خود پناه مىبرم.» نوشتهاند در همسایگى «اسحاق بن عمار» مردى بىشرم و مردمآزار مىزیست که با مسلمانان و شیعیان دشمنى داشت و چون همسایهاش یکى از شاگردان امام صادق(ع) بود بسیار او را آزار مىداد. روزى تصمیم گرفت نزد مولاى خود امام صادق(ع) برود و از همسایهی خود که دشمن هل بیت(ع) و پیروان او بود شکایت نماید. وقتى از او نزد امام شکایت کرد، امام به او فرمود: «او را نفرین کن. بگذار خدا بین شما داورى کند.» او به خانه رفت و همسایهی بىدین خود را نفرین کرد اما نتیجهاى نگرفت. خدمت امام صادق(ع) رفت و گفت: «او را نفرین نمودم اما نتیجهاى نگرفتم.» امام دوباره به او فرمود: «اى اسحاق بن عمار! باز هم او را نفرین کن که خدا شرش را به خودش برگرداند». عرض کرد: «مولاى من! نفرین کردم ولى نتیجهاى نگرفتم.» امام پرسید: «او را چگونه نفرین نمودى؟» گفت: «وقتى که با او رویارو شدم.» امام فرمود: «نه، بلکه او را در خلوت و وقتى با او رو در رو نیستى نفرین نما.» شاید امام مىخواستند که نفرین او به خاطر خشم نباشد و به خاطر خدا باشد تا خدا خود بین او همسایهاش داورى کند. او نیز در خلوت وى را نفرین کرد و پس از مدتى کوتاه باخبر شد که مرد همسایهآزار از دنیا رفته است. برخى آثار همسایهآزارى نرمش نشان دادن با همسایه آثار و برکات فراوانى دارد. از جملهی آن، جا گرفتن در دل مردم است. امام على(ع) فرمود: «هر کس با همسایه خوشرفتارى کند خدمتگزاران او زیاد مىشوند.» از دیگر آثار همسایهدارى رونق گرفتن محلهها و شهرهاست. امام صادق(ع) فرمود: «همسایهدارى، شهرها را آباد مىکند و ساختمانها را زیاد مىنماید زیرا مردم نسبت به همسایه داشتن ترغیب مىشوند.» اما از سوى دیگر آزردن همسایه نیز تبعات بدى به دنبال خواهد داشت، تا جایى که امام رضا(ع) فرمود: «از ما نیست کسى که همسایهاش از آزار او در امان نباشد». در این باره نوشتهاند روزى فردى عرب نزد امام صادق(ع) رفت و در مورد ارتباط با همسایه از امام پرسید. امام براى او که کاهلى نام داشت و از شاگردانش بود داستانى نقل کرد. امام فرمود: "برادران یوسف(ع) او را از یعقوب(ع) جدا کردند و به چاه افکندند و پس از مدتى برادر تنى او «بنیامین» را نیز به بازار مصر بردند و به عنوان برده فروختند. یعقوب(ع) در حسرت آن دو بسیار گریست تا چشمانش نابینا شد. روزى با سوز دل به درگاه پروردگار عرض کرد: «بارالها! آیا به من رحم نمىکنى؟ چشمانم را که در حسرت دیدار فرزندانم گرفتى و بین من و آنها جدایى انداختى!» پروردگار به یعقوب(ع) وحى کرد: «حتى اگر یوسف و بنیامین را میرانده باشم براى تو زنده خواهم نمود تا شما را به هم برسانم. اما آیا تو نیز به یاد مىآورى که روزى گوسفندى ذبح کردى و بریان نمودى و با هم خوردید اما به فلانى و فلانى که در همسایگى تو بودند چیزى از گوشت آن ندادى؟» یعقوب(ع) دانست که این مصیبتى که به آن دچار شده، برخاسته از مراعات نکردن حال همسایگان خود است. از آن پس یعقوب(ع) هر روز که غذایى درست مىکرد فرزندانش را تا فاصلهی دورى مىفرستاد که هر کس غذا نخورده است، به خانهی یعقوب بیاید." پىنوشتها 1. بحار الانوار، ج 69، ص 370. 2. همان، ج 43، ص 81؛ ج 89، ص 313؛ ج 93، ص 388 (با اندکى تفاوت). 3. همان، ج 74، ص 151 و 387. 4. الاصول من الکافى، ج 1، ص 460، ح 7 ؛ بحار الانوار، ج 43، ص 61. 5. بحار الانوار، ج 77، ص 320. 6. الاصول من الکافى، ج 2، ص 666، ج 1؛ بحار الانوار، ج 74، ص 152. 7. الاصول من الکافى، ج 2، ص 668، ح 13. 8. بحار الانوار، ج 74، ص 152. 9. الاصول من الکافى، ج 2، ص 510، ح 1. 10. غرر الحکم، حدیث 7967. 11. الاصول من الکافى، ج 2، ص 667. 12. بحار الانوار، ج 74، ص 151. 13. الاصول من الکافى، ج 2، ص 666، ح 5 و 4.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 126 |