تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,821 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
عوامل خوشبختی در خانواده از نظر قرآن و روایات | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1390، شماره 230، اردیبهشت 1390 | ||
نویسنده | ||
اسماعیل اخلاقی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
چکیده نهاد خانواده، یکی از اساسیترین ارکان جامعهی بشری و بستر فرهنگهای گوناگون و زمینهساز خوشبختی و یا بدبختی انسانها و ملتهاست. دین اسلام نیز – هدفش که برنامهی سعادت و تکامل بشر است - عنایت ویژهای به سلامت، رشد و پویایی این نهاد سرنوشتساز دارد زیرا خانواده نهادی است که بر پایهی ازدواج مرد و زن، شکل میگیرد و با تولید مثل، توسعه مییابد. این نهاد، اساس زندگی شخصیت انسان و مهمترین عامل تکامل جامعه است، از این رو اسلام برای تاسیس و تحکیم این نهاد سرنوشتساز و پیشگیری از فروپاشی آن، رهنمودهای بسیار مهمی عرضه کرده است. تامل در این رهنمودها و مقایسهی آنها با آن چه در سایر مکاتب دربارهی خانواده دیده میشود، به روشنی نشان میدهد که این مکتب ریشه در وحی الهی دارد و منطبق با فطرت انسانی است و برای صیانت خانواده و پیشگیری از فروپاشی آن، راهی جز عمل به رهنمودهای این آیین الهی نیست. ما در این مقاله به چند مورد از این عوامل از منظر قرآن و روایات میپردازیم. کلید واژگان: قرآن، روایات، عوامل، خوشبختی و خانواده. مقدمه خوشبختی در خانواده چیزی است که میتوان با طرز کردار و گفتار، آن را تامین کرد زیرا خوشبختی و سعادت خرید و فروش نمیشود وگرنه فقرا هرگز شیرینی زندگی را نمیچشیدند. این طور نیست که هرگاه ثروت وجود داشته باشد، خوشبختی خود به خود از راه برسد. البته اگر بقیهی عوامل خوشبختی جمع باشد ثروت چیزی بسیار خوب خواهد بود. به اصطلاح، ثروت برای خوشبختی علت تامه نیست تا خوشبختی ملزوم آن باشد. «بدون تردید، کانون گرم خانواده و صفای آن، با پول، شهرت و ... ارتباط مستقیم ندارد با محبت کردن به یکدیگر و با خودیاری میتوانند چنان صفا و ایمانی در دلها به وجود آورند که خروارها پول و ثروت جای آن را نگیرد.»1(البته معنای این گفتهها تشویق به فقر نیست.) وقتی رضایت از زندگی را خوشبختی بدانیم دیگر برای سعادتمند شدن به دنبال پول و ثروت نخواهیم بود. چه بسا خانوادههای فقیری که در اوج رضایت و خوشبختی به سر میبرند و با همهی ناداریهایشان احساس خوشبختی میکنند، همان گونه که گفتهاند: «سعادت و خوشبختی، ممکن است به انسان روی آورد. در خانهی محقر و کوچک هم سعادت را میتوان به دست آورد، بدون آن که شریک زندگی انسان، شخصی کاملا بیعیب و زیبا باشد.»2 همه چیز به چگونه نگریستن برمیگردد. گاهی داشتن ثروت و مادیات باعث اختلاف و بدبختی میشود، چنان که ویلیام جیمز در این باره میگوید: «آه اگر همهی بشر همداستان شده، به این پشیز ناچیز آن قدرها اهمیت نمیدادند، چه هماهنگی لذتبخشی در دنیا حکمفرما میشد. اگر علاقه به پول و افتخارات این دنیایی از روی زمین برانداخته میشد چهقدر مردم با هم دوستانه زندگی میکردند؛ به نظر من این امر، درمان همهی دردهاست.»3 عوامل خوشبختی «کسی که درصدد ساختن خانهای است، قبل از ساختن، مقدمات آن را فراهم میسازد؛ زمین می-خرد، مصالح آماده میکند و طرح میریزد تا خانهی آیندهاش کاملا مطلوب و بیعیب باشد. در زندگی نیز باید از قبل، در انتخاب اعضای خانواده و چگونه ساختن زندگی آینده بسیار دقت کرد؛ اینها از مهمترین مسائلی است که سلامت و پایداری زندگی را تامین کرده و خوشبختی را به ارمغان میآورد. در این بخش، برخی ملاکها برای شروع زندگی خوب، آورده شده است: 1. دقت در انتخاب همسر اولین عامل خوشبختی در خانواده، دقت در انتخاب همسر است؛ زیرا ازدواج یک امر بسیار مهم و سرنوشتساز است که کامیابی یا شکست در آن، در زندگی آینده تاثیر بهسزایی دارد. همسر خوب و موافق، زندگی را قرین آرامش و آسایش میکند و زمینه را برای پرورش استعدادهای درونی و سعادت و خوشبختی فراهم میسازد. برعکس، شکست در ازدواج موجب یاس و دلسردی میشود و استعدادهای درونی را از حرکت و تکامل باز میدارد. با طلاق و جدایی هم نمیتوان مشکل را حل کرد زیرا امری است دشوار و دهها مشکل به همراه دارد. بنابراین بر جوانان لازم است که قبل از ازدواج کمال دقت و عاقبتاندیشی را انجام دهند و سعی کنند همسری خوب و موافق بیابند. در همین زمینه امام صادق(ع) میفرماید: «زن به منزلهی گردنبندی است که بر گردن میافکند پس مراقب باش که چه چیزی را بر گردن میافکنی؛ و برای زن نمیتوان قیمتی را تعیین کرد، چه خوب و چه بد اما ارزش زنهای نیک را با طلا و نقره نمیشود تعیین کرد زیرا آنها از طلا و نقره ارزشمندترند و اما بدان آنها ارزش خاک را هم ندارند، زیرا که خاک از آنها بهتر است».4 ابراهیم میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: «همسر من فوت شده. او همسر خوب و سازگاری بود. اکنون قصد دارم مجددا ازدواج کنم. فرمود: "خوب دقت کن که خودت را در کجا مینهی و چه کسی را در مالت شریک میگردانی و بر دین و اسرارت آگاه میسازی".»5 امام رضا(ع) میفرماید: «به بندهی خدا فایدهای بهتر از همسر خوب نمیرسد که وقتی او را میبیند خشنودت سازد و در غیاب او از نفس خودش و مال شوهرش حفاظت کند».6 از این روایات به خوبی فهمیده میشود که یکی از عوامل خوشبختی در خانواده دقت در انتخاب همسر است زیرا انتخاب همسر مانند لباس خریدن، موقتی نیست. تو میخواهی یک عمر با او زندگی کنی و او را محرم راز خود قرار دهی، ممکن است در اثر عجله و عدم دقت کافی، ناچار شوی عمری را با ناراحتی و گرفتاری بگذرانی.
2. ایمان و دینداری ایمان و دینداری یکی از عوامل بسیار مهم و اساس خوشبختی در خانواده به حساب میآید. در قرآن کریم و روایات معصومین(ع) نیز به آن تاکید شده است. قرآن کریم در همین زمینه میفرماید: «وَلا تَنکحُوا المُشرِکَات حتَّی یُومنَّ وَلامَه مُومنَه خَیرُ من مُشرِکَه وَلَو اعجَبَتکُم وَلا تُنکِحُوا المُشرِکین حتَّی یُومنوا وَلَعَبد مُومِنُ خَیرُ مِن مُشرِکٍ وَلَو أعجَبَکُم اولئکَ یَدعُونَ الی النّارِ وَاللّهُ یَدعُو الَی الجَنَّه؛7 با زنان مشرک تا زمانی که ایمان نیاوردهاند ازدواج نکنید، اگرچه به خاطر مال یا جمال و مقام (موقعیت) شما را به شگفتی آورند و زنان خود را به ازدواج مردان مشرک و بتپرست تا ایمان نیاوردهاند در نیاورید اگر چه (مال و زیبایی و موقعیت) آنان شما را به شگفتی آورند؛ زیرا آنها شما را به سوی آتش دعوت میکنند و خداوند شما را به بهشت و آمرزش دعوت مینماید». همچنین رسول خدا(ص) میفرماید: «هرکس با زنی برای مالش ازدواج کند خدا او را به همین امر واگذار مینماید و هر کس که برای جمالش ازدواج کند به چیزی میرسد که از آن کراهت دارد و هر کسی که برای دینداری ازدواج کند خداوند هر سه را برایش جمع میکند.»8 و نیز امام صادق(ع) میفرماید: «اگر مرد با زنی برای جمال یا مال ازدواج کند به همین امر واگذار میشود ولی اگر برای دیندار بودن او ازدواج کند خدا مال و جمال را نیز نصیبش میگرداند.»9 البته اسلام مخالف زیبایی و ثروت نیست، اما اگر امر دایر باشد بین دیندار و زیبا و یا دیندار و ثروتمند، دیندار مقدم است زیرا زن دیندار مایهی سعادت و خوشبختی انسان است. رسول خدا(ص) میفرماید: «از سعادت و خوشبختی مرد آن است که زن صالح و پاکدامن داشته باشد.»10 آن چه که از این آیه و روایت استفاده میشود، این است که انسان هوشیار هیچ گاه به آراستگی زنان نگاه نمیکند و به جمال آنان فریب نمیخورد، بلکه به ذاتیات و تدین وی میاندیشد.
3. عقل و هوش عقل و زیرکی، یکی دیگر از عوامل خوشبختی در خانواده محسوب میشود. اداره و تداوم و پیمودن راه راست و حل مشکلات زندگی کار سادهای نیست. اگر دو همسر با هم تفاهم داشته باشند و موقعیت یکدیگر و شرایط و امکانات زندگی را خوب درک کنند میتوانند زندگی را بر پایهی صحیحی استوار سازند و به انجام وظیفه مشغول باشند و به کانون خانواده، صفا و محبت و گرمی دهند و با عقل و درایت مشکلات را حل و فصل نمایند. همسر عاقل، امکانات خانواده و شرایط و اوضاع زندگی را خوب درک میکند و با توقعات بیجا و بلندپروازی همسرش را در فشار قرار نمیدهد. اکثر اختلافات خانواده و کشمکشهای زندگی، معلول جهالت و نادانی زن و شوهر یا یکی از آنها است. زوجین هر چه عاقلتر باشند بهتر میتوانند همسرداری کنند و وسیلهی آسایش و خوشی همدیگر را فراهم سازند و از اختلافات و مشکلات بکاهند. همسر عاقل، گذشت و بردباری دارد و با بهانههای کوچک و جزیی زندگی را متلاشی نمیسازد.11 عقل و هوش زن و شوهر در فرزندان نیز تاثیر دارد. فرزندان خانوادهی خوشفهم و باهوش، غالبا زیرک میشوند و برعکس، حماقت و نادانی پدر و مادر نیز معمولا به فرزند منتقل میشود همسر باهوش و عاقل بهتر میتواند در تعلیم و تربیت فرزندانش انجام وظیفه نماید. عقل و درایت یکی از عوامل باارزش خوشبختی محسوب میشود که به هنگام گزینش همسر باید کاملا مورد توجه قرار بگیرد. در همین زمینه امام علی(ع) میفرماید: «با انسان احمق و نفهم ازدواج نکنید زیرا معاشرت با او بلایی است عظیم و فرزندانش نیز ضایع خواهند شد.»12 همچنین امام صادق(ع) میفرماید: «عقل، دلیل و راهنمای مومن است.»13
4. تفاهم اخلاقی چهارمین عامل خوشبختی در خانواده تفاهم اخلاقی است چون زن و شوهر باید یک عمر با هم زندگی کنند. اگر خوشاخلاق باشند زندگی آنها شیرین و دلپذیر و گرم و باصفا خواهد بود و با تفاهم اخلاقی مشکلات زندگی را حل و فصل خواهند کرد و برعکس اگر هردو یا یکی از آنها بداخلاق باشند زندگی بر هر دو نفر سخت و دشوار خواهد شد و چیزی نمیتواند تلخی آن را شیرین سازد. اخلاق نیک یکی از بهترین عوامل خوشبختی محسوب میشود که شامل راستگویی، امانتداری، خوشاخلاقی، خوشزبانی، خیرخواهی، پاکیزگی، باادبی، گذشت، بردباری، وظیفهشناسی، نجابت، عفت، کمتوقعی، نرمخویی، رعایت اقتصاد در زندگی، شجاعت، ایثار و ... که برای هر انسان یک مزیت واقعی است.
برعکس این صفات، از نقاط نقص و ضعف انسان محسوب میشود مانند: تندخویی، خشم، دروغگویی، خیانت، لجبازی، کینهتوزی، حسادت، بدبینی، بیادبی، پررویی، بدزبانی، ترسویی، نفاق، پرتوقعی، بخل، کثیف بودن، ولخرجی و ... در همین زمینه، روایات فراوانی وارد شده است. رسول خدا(ص) میفرماید: «اگر کسی به عنوان خواستگاری به نزد شما آمد که خلق و دینش را میپسندید، با او ازدواج کنید و اگر به این دستور عمل نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد.»14 و نیز در روایات دیگر میفرماید: «دخترت را به ازدواج انسان متقی و پرهیزگار درآور زیرا اگر دخترت را دوست داشته باشد او را اکرام و احترام میکند و اگر نسبت به او بغض داشته باشد به او ظلم نمیکند.»15 «حسین بشار واسطی» میگوید: «به امام رضا(ع) نوشتم، یکی از خویشاوندان از دخترم خواستگاری کرده است اما بداخلاق است. امام فرمود: "اگر بداخلاق است دختر به او نده."16 از روایات برمیآید که زن و شوهر بدون تفاهم اخلاقی نمیتوانند مشکلات زندگی را حل و فصل کنند. زندگی با همسر بداخلاق و بدرفتار و ... رنجآور است و انسان هر روز آرزوی مرگ میکند زیرا دیدن حالات و رفتار و مشاهدهی گفتارهای بد او، از تحمل هر انسان صبور و شکیبایی خارج است. بنابراین، شرط اساسی زندگی سالم، صمیمی، بانشاط و باصفا، داشتن همسری خوشاخلاق و عفیف و نیکگفتار است.
5. عفت و پاکدامنی از جمله عوامل خوشبختی در خانواده عفت و پاکدامنی است. اگر ما به قرآن کریم و روایات معصومان دقت کنیم به خوبی میفهمیم که آنان بر عفت و پاکدامنی تاکید فراوان میکردند. قرآن شریف در همین زمینه میفرماید: «الزّانی لا یَنکحُ الا زَانیَهً او مُشرِکَه وَ الزّانیهُ لا یَنکحُهَا الا زَانٍ او مُشرِکُ وَ حُرّمَ ذَلک عَلَی المُومنین؛17 مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمیکند و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود در نمیآورد و این کار بر مومنان حرام شده است.» همچنین رسول خدا(ص) میفرماید: "خداوند متعال میفرماید: «وقتی اراده کنم که خیر دنیا و آخرت را برای یک مسلمان جمع کنم، قلبی خاشع و زبانی ذاکر و تنی صابر بر بلا به او عطا میکنم و همسری به او میدهم که از نگاه کردن به وی شادمان شود و آن زن در غیاب شوهر از نفس خود و مال [دارایی] شوهرش نگهداری کند.»"18 همچنین امام صادق(ع) میفرماید: «کفو بودن در این است که عفیف و پاکدامن باشد و از امکانات اقتصادی نیز برخوردار باشد.»19 و نیز امام صادق(ص) در بارهی سعادت و خوشبختی انسان میفرماید: «خوشا به حال کسی که مادرش عفیف و پاکدامن باشد.»20 این که در فرهنگ دینی و سفارش پیشوایان معصوم(ع) به پاکی و عفت مردان و زنان تاکید فراوان شده، برای آن است که اگر پدر و مادر بدرفتار و ناپاک باشند و توجه به دستورات شرعی نداشته باشند، در اخلاق و روش کودک اثر نامطلوبی برجای خواهد گذاشت و اغلب کودکان بهخصوص دختران قدم جای قدم مادران میگذارند. آن چه که از این آیه و روایات به خوبی میفهمیم، این است که زندگی زناشویی بر پایهی انحصار و اعتماد برپا میشود. زن و شوهر قصد دارند تمام وجود یکدیگر را تصاحب نمایند و دیگری در این کانون راه نداشته باشد. مرد از همسرش انتظار دارد که چشم طمع از مردان بیگانه قطع کند و تمام وجودش را در انحصار او قرار دهد به مردان بیگانه نگاه نکند، محبت دیگری در دلش نباشد، زیبایهایش را در معرض دید دیگران قرار ندهد، با آنها گرم نگیرد و شوخی و مزاح نکند و عفیف و پاکدامن باشد. مرد به هنگام گزینش همسر، درصدد یافتن زن عفیف، باحیا و پاکدامن است که صد در صد مورد اعتماد باشد و این خواستهی بسیار باارزش و مشروعی است زیرا زندگی با یک زن خیانتکار برای یک مرد غیور غیرقابل تحمل است. زن نیز به هنگام ازدواج درصدد یافتن شوهر عفیف و پاکدامنی است که صد در صد مورد اعتماد باشد، چشمچرانی نکند و دلش را از محبت زنان بیگانه خالی گرداند و تمام وجودش را در انحصار همسر مشروعش قرار دهد. 6. اهداف مشترک یکی دیگر از عوامل خوشبختی در خانواده، اهداف مشترک محسوب میشود. هر چه مشترکات میان افراد، افزایش یابد به همان مقدار امکان توافق، بیشتر میشود. وقتی دو انسان، علاقهها و مشترکات فراوان دارند، امکان بیشتری برای همزیستی سالم دارند. در پیمودن راه زندگی باید بر مشترکات طرفینی افزود و از زمینههای اختلاف کاست. به گفتهی مولوی مشترکات، زاغ و لکلک را نیز سازگار مینماید: آن حکیمی گفت: دیدم هم تکی در بیابان زاغ را با لک لکی در عجب ماندم بجستم حالشان/ تا چه قدر مشترک یابم نشان چون شدم نزدیک، من حیران و دنگ/ خود بدیدم هردوان بودند لنگ»21 البته این مسئله، را هم تجربه اثبات میکند، هم عقل و هم روانشناسی، چنان که یکی از روانشناسان مینویسد: «روشن است که بسیاری از الگوهای روابط زناشویی میتوانند عملکرد رضایتبخش داشته باشند. عناصر مشترک زیر احتمالا در این الگوها دیده میشود: 1. احترام متقابل: زن یا شوهر در همسر خود توانایی یا ویژگی مهمی را میبیند که از نظرش قابل احترام است. 2. شکیبابی: توانایی زن و شوهر در پذیرش کمبودهای یکدیگر. 3. توانایی توافق بر سر هدفهای مشترک و پیشبرد آنها.22 روانشناس دیگری میگوید: «بهترین حالت هنگامی است که دو همسر در خدمت یک آرمان یگانه چون هنر، عدالت اجتماعی یا خدا به هم پیوسته باشند.23» بنابراین، وقتی که میخواهیم همسفر یا همسر را انتخاب کنیم، باید کسی را برگزینیم که با ما در یک مسیر و به سوی هدف مشترک در حرکت بوده و به ارزشهای مورد پسندمان پایبند باشد، چون ارزشهای مشترک بین دو انسان الفت و صمیمیت ایجاد میکند ولی کدامین هدف مشترک، بالاتر از ارزشهای شرعی ودینی است؟
7. عمل صالح از مهمترین عوامل خوشبختی انسان در دنیا و آخرت عمل به احکام شرعی و دینی است و این مطلب را میتوان از آیات قرآن کریم استخراج کرد. قرآن شریف خانوادهای را طراحی میکند که مکتب و معبدی است که اعضای آن مدارج بندگی را طی میکنند و به حیات طبیه راه مییابند. افراد در خانواده، علاوه بر تامین حقوق دنیوی خود مانند امنیت، آرامش، تغذیه، بهداشت مناسب، تحصیل علوم و عدالت اجتماعی و ... حقوق معنوی خود را نیز جستوجو میکنند. مرد و زن موظف به ایجاد شرایط مقتضی و رفع موانع برای دستیابی یک دیگر به این حقوق هستند. در همین زمینه قرآن کریم میفرماید: «مَن عَملَ صالحاً مِن ذَکَرٍ او انثَی وَ هوَ مُومن فَلَنُحیِیَنَّه حَیَاهً طَیبهً وَلَنَجزیِنَهُم اجرهُم بِاحسنِ مَا کَانوا یَعملُونَ؛24 هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مومن است، او را به حیاتی پاک، زنده میداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند خواهیم داد». خداوند در این آیه، شرط رسیدن به حیات طبیه و دخول در بهشت و اجر اعمال را، ایمان و عمل صالح ذکر میکند و این دو، تنها در محیط خانواده کسب میشود. دین اسلام هیچ گونه فرق میان زن و مرد در کسب حقوق معنوی نگذاشته است: «کُلُ نَفسٍ بِمَا کَسَبَت رَهِینه؛25 (آری) هر کس در گرو اعمال خویش است.» و نیز در آیهی دیگر میفرمایند: «وَالّذینَ یَقُولُونَ رَبَنّا هَب لَنَا مِن ازوَاجِنَا وَ ذُرِیّاتَنا قُرهَ اعَیُنٍ وَ اجعَلنَا للمُتّقِینَ امَاماً؛26 و کسانی که می گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایهی روشنی چشم ما قرار بده و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان.» «قره» از واژهی قرار است و منظور از «قره اعین»، آرامش دیدگان است. چشم انسان در چیزی که خوشایند اوست، آرام میگیرد. در این آیه، عباد الرحمن از خداوند درخواست میکنند که همسران و فرزندانشان را مایهی آرامش چشم آنها قرار دهد و از آن جا که چشم و دل مومن جز به رضای حق آرام نمیگیرد، نتیجهی آیه این است که: پروردگارا، نسل و اهل خانهی ما را در مسیر خود و مورد رضای خود قرار ده. خلاصه آن که مومنین – عبادالرحمن – علاوه بر انجام مسئولیت خود در قبال تامین حقوق معنوی خانواده، برای کمال معنوی آنان و رسیدن به رضای حق نیز دعا میکنند.27 شاید انگیزه برای این خیرخواهی و دعا، این آیه باشد: «وَالّذینَ امَنُوا وَاتّبَعَتهُم ذُرِیّتُهُم بِایمَانٍ الحَقنَا بِهِم ذُرِیَتَهُم وَ مَا التنَاهُم مَن عَمَلِهِم مِن شَیء کُلُ امرِیٍ بِمَا کَسَبَ رَهِین؛28 کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را در بهشت به آنان ملحق میکنیم؛ و از پاداش عملشان چیزی نمیکاهیم؛ و هر کس در گرو اعمال خویش است.» در تفسیر قرطبی، ذیل همین آیهی فوق از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند: «خداوند ذریهی مومن را در بهشت همدرجهی او قرار میدهد، هر چند آن ذریه از حیث عمل و پاداش از او نازلتر باشند، برای آن که به وجود ایشان و پیوستگی ایشان، چشم روشن شود.»29 در قرآن کریم از خیرخواهی، نصیحت و دعای والدین برای فرزندان، شواهد دیگری نیز وجود دارد؛ نظیر نصایح لقمان به فرزندش که در طی پنج نصیحت عمده، وی را به توحید و دوری از شرک، حسن خلق، نماز، امر به معروف و نهی از منکر، صبر و شکیبایی و میانهروی توصیه میکند و از تکبر، خودپسندی، فخر و مباهات به دیگران منع میکند. همچنین درخواست حضرت نوح برای پسرش که خداوند او را به خویش ملحق گرداند: «وَ نَادَی نُوحُ رَبَهُ فَقَالَ رَبِ انَّ ابِنی مِن اهِلی وَ انَّ وَعدَکَ الحَقُ وَ اَنتَ احکَمُ الحَاکِمِینَ؛30 نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدهی تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همهی حکمکنندگان برتری.» اما از آن جا که پسر نوح غیرصالح بود و از اهل او حساب نمیشد، پاسخ شنید: «قَالَ یَا نُوحُ انهُ لَیسَ مِن اهلِکَ اِنّهُ عَمَلُ غَیرُ صَالحٍ فَلا تَسالنی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمُ انّی اعِظُکَ ان تَکُونَ مِن الجَاهِلِینَ؛31 ای نوح ! او از اهل تو نیست؛ او عمل ناصالحی است [ فرد ناشایستهای است] پس آن چه را آگاه نیستی از من مخواه.» پدر مورد تایید قرآن که به عنوان الگوی والدین معرفی میشود، حضرت ذکریا(ع) است که فرزندی موحد و حکیم چون یحیی دارد و قرآن او را به عنوان فرزندی نیکوکار نسبت به والدین و پرهیزگار و دور از ستمگری و عصیان میستاید و به او درود میفرستد: «و براً بوالدیه و لم یکن جبار عصیاناً و سلام علیه یوم ولد و ...32؛ او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبار (و متکبر) و عصیانگر نبود. سلام بر او، آن روز که تولد یافت و آن روز که میمیرد و آن روز که زنده برانگیخته میشود!» و مریم مادر نمونهای که فرزندی چون عیسی به دنیا میآورد و خداوند فرزندش را به نیکی به مادر توصیه میکند. «و اوصانی بالصلوه و الزکاه مادمت حیا و براً بوالدتی و لم یجعلنی جباراً شقیاً،33»
جمعبندی و نتیجهگیری باید برای سعادت و خوشبختی در خانواده عوامل منطقی و درستی در دست داشته باشیم که بهترین عوامل، در آیات قرآن کریم و روایات معصومان(ع) بیان شده است. از آن جمله میتوان به: 1. دقت در انتخاب همسر 2. ایمان و دینداری 3. عقل و هوش 4. تفاهم اخلاقی 5. عفت و پاکدامنی 6. اهداف مشترک و 7. عمل صالح اشاره کرد. این عوامل سبب سعادت و خوشبختی انسان در دنیا و آخرت میشود. باید به مرد و زن جوانی که میخواهند با هم ازدواج کنند توصیه شود در انتخاب همسر به این عوامل دقت کامل داشته باشند که چه کس را در دین و اسرار خود آگاه میسازند. مسلما یک همسر با ایمان، عاقل، بااخلاق و پاکدامن نمیتواند با یک همسر بیایمان، بیعقل، بداخلاق و خیانتکار و بیعفت ازدواج کند و عمرش را با بدبختی بگذراند.
1. ر. ک، زمانی، مصطفی، عشق و خودکشی، پیام اسلام، قم: به نقل از زمزم معارف، ش16، ص38، سال1387. 2. بایار، ویرجینیا، چگونه انسان بهتر باشیم، ترجمهی ناهید فخرایی، ص190، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران، بیتا. 3. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمهی مهدی قائنی، ص106، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، بیتا.
4. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج14، ص17، تهران: المکتب الاسلامیه، 1367. 5. همان، ص12. 6. همان، ص22. 7. بقره، آیهی 221. 8. وسائل الشیعه، ج14، ص31. 9. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع الکافی، ج5، ص333، بیروت: دار الاضواء، 1405. 10. همان، ص327. 11. امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، ص102، تهران: موسسهی انتشارات امیرکبیر، سال 1378. 12. نوری الطبرسی، میرزا حسن، مستدرک الوسائل، ج14، ص193، قم: موسسهی آل البیت، 1407. 13. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمهی سیدجواد مصطفوی، ج1، ص30، تهران: چاپ دوم، 1377. 14. وسائل الشیعه، ج14، ص51. 15. الطبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص233، تهران: سال 1376. 16. مستدرک الوسائل، ج14، ص1-2. 17. نور، آیهی 3. 18. وسائل الشیعه، ج14، ص23. 19. همان، ص51. 20. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج5، ص285، بیروت: موسسهی الوفا، 1409. 21. مولوی بلخی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، ص269، اقبال سال1374. 22. الکسنو، ریتال و ربچاد، زمینهی روانشناسی، ترجمهی محمدتقی براهنی، ج1، ص180، بهروز، تهران، سال1367. 23. لپ، انیاس، روانشناسی عشق ورزیدن، ترجمهی کاظم سامی و محمود ریاض، ص217، رز، تهران، سال 1356. 24. نحل، آیهی 97. 25. مدثر، آیهی 38. 26. فرقان، آیهی 74. 27. حسینی، اکرم، تحکیم خانواده در آموزههای قرآنی، نشریهی کتاب زنان، ش26؛ ص68، سال 1383. 28. طور، آیهی 21. 29. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج17، ص45، بیروت: دار الکتب العلمیه، سال 1420. 30. هود، آیهی 45. 31. همان، آیهی 46. 32. مریم، آیهی 14-15. 33. همان، آیهی 31-32. منابع: 1. قرآن کریم، ترجمهی آیت الله مکارم شیرازی. 2. امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، ص102، تهران: موسسهی انتشارات امیر کبیر، سال 1378. 3. بایار، ویرجینیا، چگونه انسان بهتر باشیم، ترجمهی ناهید فخرایی، ص190، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران: بیتا. 4. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج4، ص17، تهران: المکتب الاسلامیه، 1367.
5. حسینی، اکرم، تحکیم خانواده در آموزههای قرآنی، نشر کتاب زنان، ش26، ص68، سال 1383. 6. ر. ک زمانی، مصطفی، عشق و خودکشی، به نقل از زمزم معارف، ش16، ص38، قم: سال 1387. 7. صداقت، محمدعارف، زمزم معارف، ش16، ص38، قم: سال 1387. 8. الطبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص233، تهران: سال 1376. 9. قرطبی، محمد بناحمد، تفسیر قرطبی، ج17، ص45، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1420. 10. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمهی سید جواد مصطفوی، ج1، ص30، تهران، چاپ دوم، 1377. 11. فروع الکافی، ج5، ص333، بیروت: دارا الاضواء، سال 1405. 12. لپ، انیاس، روانشناسی عشق ورزیدن، ترجمهی کاظم سامی و محمود ریاضی، ص317، رز، تهران، 1356. 13. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج5، ص285، بیروت: موسسهی الوفاء، 1409. 14. مولوی بلخی، جلالالدین محمد، مثنوی معنوی، ص269، اقبال، سال 1374. 15. نوری الطبرسی، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج14، ص193، قم: موسسهی آلالبیت، سال 1407. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,681 |