تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,763 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
شیوههای علمی امام باقر(ع) | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1390، شماره 231، خرداد 1390 | ||
نویسنده | ||
طه تهامی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
به مناسبت چهاردهم خرداد میلاد امام باقر(ع)
اشاره تاریخ اسلام تاریخی پر از فراز و نشیب است. از جمله مهمترین عوامل آن، تنگناها و چالشهایی است که پیوسته حکمرانان جور، جامعه را با آن روبهرو میکردند. این معضلات که عموماً در حوزهی دین و فرهنگ بودند، سبب میشد تا پیشوایان اسلام با سلاحی متناسب با اوضاع حاکم، از سنگر دین محافظت نمایند. آن بزرگواران با در نظر داشتن شرایط و احاطهی کامل به آن، رسالت سنگین راهبریِ جامعهی مسلمانان را در بحرانیترین شرایط به انجام میرساندند. در این بین، راهبرد امام باقر(ع)، تربیت شاگردان و نیروهای مستعد و متهد در گسترهی دین بود. این مقاله نگاهی اجمالی به این موضوع دارد. نگاهی گذرا به چالشهای علمی فرهنگی دوران امام باقر(ع) امام باقر(ع) در دورهای امامت خویش را آغاز کرد که جامعهی اسلامی در وضع فرهنگی نابهسامانی به سر میبرد و عرصهی فرهنگی جامعه، گرفتار چالشهای عمیق عقیدتی و درگیریهای مختلف فقهی میان فرق اسلامی شده بود. فروکش کردن تنشهای سیاسی پس از واقعهی عاشورای سال61 هجری، همچنین شکست برخی احزاب سیاسی مانند «عبدالله بن زبیر» سبب یکپارچگی حاکمیت بنیامیه شده بود، ناگزیر بسیاری از دانشمندان از صحنهی سیاسی دور شده بودند و حرکت گستردهای در زمینههای مختلف علمی با بحث و بررسی دربارهی مسایل گوناگون آغاز شده بود. این رویکرد گسترده به مسایل فقهی و بحث و تبادل نظرهای علمی در این برهه و پیدایش مکتبها و سبکهای مختلف علمی پس از مدتها رکود، رونق فراوانی به بازار علم بخشید. به واقع، نقش درخشان امام در این دوره در روشنسازی افکار عمومی دانشمندان اسلامی و بهویژه خردورزان شیعه، بسیار دارای اهمیت و برتری است. با ظهور امام باقر(ع)، گام مهم و بهسزایی در راستای تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسینبرانگیزی در میان دانشمندان شیعی پدید آمد. از سوی دیگر، امکان گسترش افکار آلودهی یهود و سیطرهی نظریات فرقهی مرجئه، جبریه، قدریه، غلات و... حیات فکری شیعه را با خطر روبهرو کرده بود و البته مرجعیت علمی شایستهای چون امام باقر(ع)، تفکرات خطرناک این فرقهها را تا حد قابل توجهی منزوی ساخت. اندیشوران محضر امام امام باقر(ع) آفتاب عالمتاب دانش بود. در بیان برتری و بزرگی جایگاه علمی امام همین بس که بیشترین حدیث در بین جوامع حدیثی شیعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق(ع) است و این خود بزرگترین گواه در برجستگی شخصیت علمی ایشان به شمار میرود. بسیاری از دانشمندان بزرگ اسلامی، دربارهی جایگاه علمی امام، جملههای بسیار زیبایی بر زبان رانده و یا نگاشتهاند که همچنان تاریخ، آن را در خاطر خود نگاهداری میکند. دانشمندان بسیاری چون «ابن مبارک»، «زهری»، «اوزاعی»، «مالک»، «شافعی»، «زیاد بن منذر نهدی» و... دربارهی برجستگی علمی او سخن راندهاند.1 دامنهی گستردهی روایات امام در زمینههای گوناگون علمی، اندیشوران اهلسنت و محدثین آنان را بر آن داشت تا از ایشان روایت کنند و سخنان وی را درج و نقل نمایند که از جملهی آنها «ابوحنیفه» را میتوان نام برد. حلقهی درس امام آوازهی شهرت علمی امام باقر(ع) تا دوردستهای سرزمینهای اسلام رسیده بود. همچنان که راوی میگوید: «دیدم در حلقهی درس او مردم خراسان حضور دارند و اشکالات علمی خود را مطرح میکنند.»2 «محمد بن مُنکدر» از دانشمندان اهل سنت، میگوید: «باور نداشتم که علی بن الحسین(ع) فرزندی به یادگار گذارد که دانش و بینشش مانند خود او باشد؛ تا این که پسرش محمد بن علی(ع) را دیدم. آن سان که من میخواستم او را اندرز دهم ولی او مرا اندرز داد.»3 «عبدالله بن عطاء» نیز در مورد گسترش دانش امام میگوید: «هرگز دانشمندان را بیمقدار جز در محضر محمد بن علی(ع) ندیدم و من خود «حَکَم بن عُتَیبه» را با آن جایگاه بلندی که در دانش نزد مردم داشت، در برابر آن جناب بهسان کودکی یافتم که پیش روی استاد زانو زده باشد».4 تأسیس دانشگاه بزرگ جعفری امام باقر(ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصهی فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود، با تلاشی جدّی و گسترده، نهضتی بزرگ را در زمینهی علم و پیشرفتهای آن طراحی کرد. تا جایی که این جنبش دامنهدار به بنیانگذاری و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجستهی اسلامی انجامید که پویایی و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسید. امام با برقراری حوزهی درس، از طریق تکیه بر آیات رهنمونگر قرآن با کجاندیشیها، و چالشهای علمی مبارزه کرد. ایشان مبانی معارف و اصول ناب اسلامی و تمام ابواب فقهی و اعتقادی را محکم و از دیدگاه قرآن بررسی کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی کمر بست؛ به گونهای که دانشمندی چون «جابر بن یزید جعفی» هرگاه میخواست سخنی در باب علم به میان آورد - با آن توشهای که از دانش داشت - میگفت: «جانشین خدا و میراثدار دانش پیامبران محمد بن علی(ع) برایم اینگونه گفت»5 و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمی خود در برابر جایگاه امام، از خود نظری به میان نمیآورد. «ابو اسحاق سبیعی» از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمی امام را درست میپندارد که وقتی از او در مورد مسئلهای میپرسند، پاسخ را از زبان امام میگوید و میافزاید: «او دانشمندی است که هرگز کسی بهسان او در علم ندیدهام».6 «ابو زُرعه» نیز در این باره اقرار میکند: «او بزرگترینِ دانشمندان است».7 بزرگترین آموزگار شیعه در آن روزگار، بسیاری از شیعیان به مراتب عالی تشیع دست نیافته بودند و دستهای از آنان در کنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقهی زیادی به فراگیری و بهرهمندی از دانش امام نیز نشان میدادند. آن گونه که از کتابهای رجالی فهمیده میشود، نام بسیاری از اشخاصی که رابطهی تنگاتنگی با امام داشتهاند، جزو اصحاب او نیست. همین موضوع میتوانست تا اندازهای اندیشهی شیعه را سست کند؛ چه بسا امکان اختلاط آموزههای دیگری با آن قسمت از معارفی که آنان از امام میآموختند وجود داشت. امام باقر(ع) نیز مانند دیگر امامان شیعه، برای تحکیم پایههای اندیشهی شیعه بسیار کوشید و امامت شیعه را به خوبی برای همگان معرفی کرد. او میفرمود: «فرزندان رسول خدا(ص) درهای دانش خداوندی و راه رسیدن به خشنودی او هستند. آنان دعوتکنندگان مردم به سوی بهشت و راهنمایان به سوی آنند».8 امام با تکیه بر قرآن، رهبری شیعه و تقویت مبانی پیروی از آن را معرفی میکرد و میکوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امری الهی و مبتنی بر قرآن تبیین کند. بازتاب دیدگاه امام در مورد رهبری شیعه در احادیث نبوی که بر شباهت و قرابت میان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) تأکید میکرده، در بحثهای کلامی ایشان انعکاس فراوانی دارد. او با بیان این که امام، دارای صفاتی ذاتی مانند عصمت و علم است، در نظر داشت رویکرد جدّیتری به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاههای ایشان دربارهی این موضوع، تأثیر ویژهای بر مردم گذاشت و بسیاری از تهدیدها و خطرات را از تفکر شیعی دور کرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونی که در آن زمان دربارهی مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مکتب روبهفزونی گذارد. در احادیث شیعی نیز توجه گستردهای به این موضوع در سخنان امام باقر(ع) شده است.9 پرورش فرهیختگان و نیروهای ارزشی امام باقر(ع)، دانشمندان برجستهای را در رشتههای گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخههای علوم اسلامی تربیت کرد که هر یک وزنهای در دانش به شمار میرفتند. امام با درایت و هوشیاری تمام توانست شکافی را که در گذر سالهای متمادی بین قرآن و عترت در باورهای دینی بخش عظیمی از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد. پیش از دوران امامت امام باقر(ع)، خفقان سیاسی به اندازهای بود که در برخی از ادوار، انتقال آموزههای ناب اسلامی فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب آموزشهای دینی به چند پیشکار و خدمتگزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت میگرفت. در این میان، عصر امام باقر(ع) به دلیل وجود شرایط سیاسی خاص اوضاع حاکم، تا اندازهای به امام اجازهی برقراری مجامع علمی داد تا ایشان بتواند استعدادهای نهفتهای را که در جامعهی اسلامی وجود داشت تربیت کند. با این همه، نباید تصور کرد که امام هیچ گونه محدودیتی در این راستا نداشته؛ ایشان با رعایت تقیه و پنهانکاری و عدم برانگیختن حساسیّت دستگاه، این معنا را عملی کرده، با وجود تنگناهای خاص سیاسی و فرهنگی توانست افراد زیادی (بالغ بر 462 نفر) را با آموزشها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد که نام یکایک آنها در دست است.10برجستهترین آنها عبارت بودند از: 1. زراره بن اعین او از بزرگترین راویان احادیث اهل بیت(ع) و از ثقات آنهاست که بسیار مورد اطمینان اهل بیت(ع) بوده و بارها از زبان آنان ستایش شده است. او پس از امام باقر(ع)، محضر فرزندان آن امام همام را نیز درک کرد و در زمان امامت آنان نیز از بهترینها به شمار میآمد. حتی نقل است که امام صادق(ع) روزی به او فرمود: «ای زراره، نامت در ردیف نامهای بهشتیان است».11و نیز میفرمود: «خدای رحمت کند زراره بن اعین را که اگر او و تلاشهای او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین میرفت».12و نیز: «گروهی هستند که ایمان را به زینهار گرفته و بر گردن میافکنند (از آن پاسداری میکنند) که در روز قیامت آنان را پاسداران ایمان نامند. بدانید که زراره بن اعین از آن گروه است.»13 احادیث بسیار دیگری نیز در ثنا و ستایش ایمان زراره از امامان وارد شده است. 2. محمد بن مسلم ثقفی او از بزرگان و راویان احادیث ائمه(ع) بود و احادیث بسیاری از امام باقر(ع) روایت کرده است که در کتابهای معتبر حدیثی یافت میشود.14 در مورد او نیز ستایشهای گوناگونی از امام وجود دارد. «عبدالله بن ابی یعفور» میگوید: «نزد امام صادق(ع) رفتم و گفتم: «ما نمیتوانیم هر ساعت شما را ملاقات نماییم و امکان دسترسی به شما برای پاسخ به پرسشهایی که داریم برایمان وجود ندارد و گاه برخی از من پرسشهایی میکنند که پاسخ همهی آنها را نمیدانم تکلیف ما چیست؟» امام فرمود: "چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفی نمیروید؟ همانا او احادیث بسیاری از پدرم شنیده و نزد او فردی قابل اطمینان و احترام بوده است."»15 امام باقر(ع) دربارهاش میفرمود: «در شیعیان ما کسی فقیهتر از محمد بن مسلم نیست.»16 او مدت چهار سال در مدینه سکنا گزید و همه روزه در محضر نورانی امام باقر(ع) حاضر میشد و پاسخ پرسشهای خویش را میشنید و درس میآموخت.17 وی در مدت عمر خویش، سی هزار حدیث از امام باقر(ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق(ع) شنید و آنها را روایت کرد18 که قسمتی از آنها به دست ما رسیده است. همچنین او در بین مردم به عبادت بسیار، مشهور بود و از عابدان راستین زمان خود به شمار میآمد.19 او به سال 150 هجری قمری در کوفه بدرود حیات گفت.20 3. لیث بن البَختَریّ مرادی (ابو بصیر) او نیز از نزدیکان و شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود و سخنان بسیاری را نیز از آن دو بزرگوار نقل کرد. او کتابی نگاشت که بسیاری از دانشمندان آن را تأیید و از آن روایت کردند.21 «شعیب عقرقونی» میگوید: «از امام صادق(ع) پرسیدم: اگر احتیاج به پرسش در مورد مسئلهای پیدا کردیم از چه کسی سوال کنیم؟ امام پاسخ فرمود: از ابا بصیر».22 4. بُرید بن معاویه عجلی او از بزرگان روزگار خویش و فقیهی بزرگ بود و نزد امام باقر(ع) جایگاهی ویژه داشت و نیز دارای کتابی بود که برخی از دانشمندان بعد از او، از آن روایت کردهاند.23 «ابو عُبیده حِذاء» میگوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و بُرید از کسانی هستند که خدای بزرگ در مورد آنان میفرماید: «وَ السّابِقونَ السابِقونَ R اُولئِکَ المُقَربُونَ»24(واقعه:10و11). امام صادق(ع) در روایتی دیگر میفرماید: «هیچکس به اندازهی زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه، یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر اینها نبودند کسی تعالیم دین و مکتب پیامبر(ص) را گسترش نمیداد. اینان پاسداران دین و امینان پدرم بودند که بر پاسداری از حلال خدا و حرام او کمر بستند. آنان هم در دنیا به ما نزدیک بودند و هم در آخرت با مایند».25 او در دوران امامت امام صادق(ع) زندگی را فرو گذاشت و در خاک آرمید.26 در این میان، بزرگان دیگری چون: «جابر بن یزید جعفی»، «حمران بن اعین»، «هشام بن سالم»، «فضیل بن یسار»، «ابان بن تغلب» و بسیاری دیگر از بزرگان و فرهیختگان27 این عصر را نیز میتوان نام برد. پیریزی تدوین حدیث در پی انحرافات عمیقی که پس از رحلت رسول اکرم(ص) به وجود آمد، رخداد تأسفبرانگیزی دامنگیر جهان اسلام شد و آن، جلوگیری از تدوین احادیث اهلبیت(ع) بود که آثار زیانبار آن سالیان دراز بر پیشانی فرهنگ دینی مردم باقی ماند. نزدیک به یک قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوی و سخنان تابناک اهلبیت(ع) جلوگیری شدید به عمل آمد و به جای آن، سیل عظیمی از تحریفات در زمینهی احادیث نبوی و جعل آنها به فرهنگ و اعتقاد مردم روی آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال 100 هجری که «عمر بن عبد العزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصاری» صادر کرد. او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار میرفت و از اصحاب علی(ع) شمرده میشد، به بازگرداندن فدک به اهلبیت(ع) و تدوین حدیث کمر بست.28 امام باقر(ع) از این فرصت استثنایی کمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان دهها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر(ع) نمایندهی مکتب اهل بیت(ع) و نخستین سروسامان دهندهی احادیث تابناک معصومین(ع) بود. از این رو، بسیاری از محدثین وقت با دیدن تلاشهای بیدریغ امام، کمر به نگاشتن و نگاهداری سخنان امام بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل بیت(ع)، از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است. تربیت دینی شاگردان آموزگار راستین، پرورش را پیشتر بر آموزش میانگارد و در سایهی پرورش، دانشپژوه را مورد آموزش قرار میدهد؛ چرا که آموزش بدون پرورش، تیغی است در دست زنگی مست. تاریخ خود بهترین گواه است که چه فجایعی پیامد علم بدون تعهد بوده است. امام باقر(ع) توجه فراوانی به این مسئله مبذول میداشت و بر آن بود تا شاگردان راستین خود را در بالاترین درجه از ایمان بپرورد. از جمله مهمترین عوامل انحراف در خواص و دانشوران دینی، دنیاگرایی آنان بوده است که امثال شریح قاضیها، ابوموسی اشعریها، ابوهریرهها، ابوحنیفهها و ... نمونههای بارزی از آن بودند. بر این مبنا نوشتهاند روزی امام باقر(ع) بر کرسی درس خود نشسته بود و افراد گوناگون نزد امام میآمدند و دربارهی مسائل گوناگون پرسشهای خود را مطرح میکردند. فردی نزد امام آمد و مسئله را پرسید. امام پاسخ پرسش او را داد. ولی قانع نشد. اندکی فکر کرد و به امام گفت: «اما دانشمندان دینی به گونههای دیگری پاسخ این پرسش را ارائه دادهاند». امام بر آشفت و به او فرمود: «وای بر تو! آیا تو هرگز دانشمند دین دیدهای؟ دانشمند دینی کسی است که نسبت به دنیا بیرغبت، شیفتهی آخرت و عمل کننده به سنت رسول خدا(ص) باشد. آیا آن دانشمندانی که تو از آنان سخن میگویی این گونهاند؟»29 شاخص مهم دیگری که در تعهد و عاقبتبهخیری یک دانشور اسلامی کلیدی است ولایتپذیری اوست. به همان میزان که فرد از این ویژگی برخوردار باشد، بهرهرسانی او به اسلام و جامعهی مسلمانان بیشتر خواهد بود. همچنان که نوشتهاند روزی برای محمد بن مسلم - که شرح کوتاهی از تعهد و تدوین و جایگاه او نزد امام گذشت- پرسشی بزرگ پیش آمد که فقط یک نفر میتوانست به آن پاسخ دهد. در راه رسیدن به خانهی امام باقر(ع)، پرسش را در ذهن خود تکرار میکرد. نزد امام رسید و اجازه خواست تا پرسش خود را مطرح کند. پرسش چنین بود: «کسی که بسیار عبادت میکند و در عبادت خود نیز فروتن است ولی ولایت شما را نمیپذیرد، دعایش مستجاب میشود؟ آیا این همه راز و نیاز سودی به حال او دارد؟» مانند همیشه چهرهی مهربان و سخن مشکلگشای امام او را در رسیدن به پاسخی درست رهنمون شد. امام به او فرمود: «ای محمد بن مسلم! مَثَل ما خاندان پیامبر، مَثَل آن خانوادهای است که در قوم بنیاسرائیل به سر میبردند و هرگاه چهل شب به راز و نیاز و پرستش خداوند میپرداختند و پس از آن دعا میکردند، دعایشان مستجاب و خواستهشان برآورده میشد. یک بار، یکی از آنان برخلاف همیشه، پس از چهل روز راز و نیاز دعایش مستجاب نشد. او نزد حضرت عیسی(ع) رفت و گله کرد و از او خواست که برایش دعا کند. عیسی(ع) وضو ساخت و به نماز ایستاد و پس از نماز برای فرد دعا کرد. پس پروردگار به عیسی(ع) فرمود: این بندهی من، از دری که، باید از آن در به سوی من میآمد و راز و نیاز میکرد، نیامده است. او مرا میخواند ولی در دلش نسبت به پیامبری تو شک وجود داشت. از این رو اگر آن قدر با من راز و نیاز بپردازد و گردنش را به قدری خم کند که بشکند و اگر آن قدر دست به دعا بردارد که انگشتانش بریزند، دعایش را هرگز به اجابت نخواهم رساند. پس از آن عیسی(ع) از مرد پرسید: آیا تو خدای خود را میخوانی اما در مورد پیامبرش در دل خود شک میپروری؟ مرد سر به زیر انداخت و با شرمساری پاسخ داد: ای روح خدا! به خدایت سوگند همین گونه است که میگویی و من دربارهی پیامبری تو شک دارم. حال از تو میخواهم تا دعا کنی تا پروردگار این شک را از دل من بزداید. عیسی(ع) مهربانتر از آن بود که خواهش مرد را نپذیرد. پس از دعای عیسی(ع) مرد توبه کرد. پروردگار هم توبهی او را پذیرفت و آن مرد نیز مانند دیگر افراد خانوادهاش، مستجاب الدعوه شد. از آن پس هرگاه که چهل روز به نیایش میپرداخت، سبد نیازش پر از گلبوتههای اجابت میشد.»30 محمد بن مسلم، پاسخ خود را یافته بود. او دانست که بدون پذیرش ولایت، دعای کسی مستجاب نخواهد شد. پینوشتها 1. ابوجعفر محمد بن علی، ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، بیجا، انتشارات ذوی القربی، چاپ اول، 1421 ق، ج4، ص211. 2. بحار الانوار، ج42، ص357. 3. اعیان الشیعه، ج1، ص652، الارشاد، ج2، ص232. 4. الارشاد، ج2، ص230، کشف الغمه، ج2، ص329. 5. محمد بن محمد نعمان شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسهی آل البیت، بیتا، ج2، ص230. 6. همان، ص231. 7. مناقب آل ابیطالب، ج4، ص221؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بیتا، ج1، ص651. 8. محمد بن حسن، حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسهی آل البیت، 1409 ق، وسایل الشیعه، ج18، ص9. 9. ن. ک: محمد بن یعقوب الکلینی، اصول کافی، انتشارات اسوه، ج2، کتاب الحجه. 10. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، نجف، مطبعه الحیدریه، 1381 ق، چاپ اول، صص102- 142. 11. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، قم، مؤسسه آل البیت(، 1404 ق، ج2، ص345. 12. همان، ص348. 13. همان، ص378. 14. محمد جوهری، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه المحلاتی، 1417 ق، ص578. 15. اختیار معرفه الرجال، ج2، ص383. 16. همان، ص391. 17. همان. 18. همان، ص386، اعیان الشیعه، ج1، ص650. 19. محمد بن النعمان العکبری البغدادی (شیخ مفید)، الإختصاص، قم، منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، ص51. 20. ابوالعباس احمد بن علی بن نجاشی کوفی، رجال النجاشی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1407ق، ص324. 21. رجال النجاشی، ص321. 22. اختیار معرفه الرجال، ج2، ص348. 23. رجال النجاشی، 112. 24. اختیار معرفه الرجال، ج2، ص348. 25. همان؛ الاختصاص، ص66. 26. رجال النجاشی، ص112. 27. رجال الطوسیف صص102- 104. 28. قاموس الرجال، ج11، ص232؛ ابن عماد ابوالفلاح عبدالحی بن احمد بن محمد العکری الحنبلی، تذکرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت، دار ابن کثیر، 1408ق، چاپ اول، ج2، ص90. 29. الأصول من الکافی، ج1، ص70، ح8. 30. اصول کافی، ج2، ص400، ح 9.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 139 |