تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,917 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,989 |
درد جان را مرهمی باید | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1390، شماره 232، تیر 1390 | ||
نویسنده | ||
مریم بصیری | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
عنوان فیلم: مرهم فیلمنامهنویس و کارگردان: علیرضا داودنژاد بازیگران: طناز طباطبایی، رضا داودنژاد، احترام حبیبیان، کبرا حسنزاده. پس از شاهرگ، نازنین، خانهی عنکبوت، نیاز، هشتپا، عاشقانه، ملاقات با طوطی، مصائب شیرین، بچههای بد، هوو و تیغ زن، «مرهم»، مرهمی بر پروندهی سینمایی علیرضا داودنژاد است. فیلمی متفاوت از لحاظ پرداختی نو به سوژهی همیشگی عشق و اعتیاد. درگیری جوانان با مسائل احساسی و عشق نوجوانی، موضوعات فیلمهای اخیر داودنژاد بود، اما وی در مرهم، مواد مخدر، آن هم از نوع صنعتیاش را وارد فیلم میکند و جوانان را در ارتباط با این مواد به چالش میکشد. گویا جوانی، مجوز هر گونه خلافی است و هر مشکلی با گفتن این که طرف جوان است، حل خواهد شد. جوانی دوران عشقهای خام و دروغینی است که جوان به حکم جوان بودن درگیر چالههای آن خواهد شد و در نهایت در چالهی فریب گرفتار خواهد گشت. شیشه و عشقهایی شیشهای و شکننده، بهانهای برای سرک کشیدن این کارگردان است. شیشه وسیلهای است برای رسیدن به عوالمی که جوان در توهم آن غوطهور است. جوان به تصور این که فقط دارد برای خودش زندگی میکند و کاری به دیگران ندارد، به سمت مواد مخدر میرود و دانسته و ندانسته باعث گسترش ناهنجاریهای اجتماعی بسیاری میشود که سر منشأ تمامی آنها مواد مخدر است. عصیان در برابر خانواده، فرار از خانه، سرکشی در مقابل سرنوشت، تباه کردن آینده، فساد اخلاقی، ولگردی، بیایمانی، نداشتن هدف و انگیزه برای زندگی درست و ... همه از نشانههای بودن در توهمی پوچ است که منجر به باز شدن عقدههای سر گشودهی فرد، معضلات اجتماعی، افزایش جرم و جنایت و ... میشود؛ در حالی که تمامی اینها با ایجاد محبت در خانواده و افزایش اعتمادبه نفس جوان، قابل پیشگیری و درمان خواهد بود. مریم، قهرمان فیلم در اندیشهی رسیدن به آزادی، لذت و زندگی دلخواه خود، آلودهی پارتیهای شبانه و شیشه میشود و این کار نتیجهای جز اعتراض خانواده و عصیان مریم ندارد. او با وجود اندک تفاوت سنی با خواهرانش، از جنس آنان نیست و هرگز سر به زیر در خانه نمینشیند تا پدر زحمتکشش جهازیهی او را نیز چون دو خواهرش جور کند و به خانهی بخت بفرستد. مریم از عشق بردیا کور شده و به پشتوانهی او از خانه میگریزد تا به زعم خودش زندگی سرشار از شادی و هیجانی تجربه کند. او نه به اعتراضهای مادرش توجه دارد و نه از کمربندهای پدرش میترسد. وی به عشق بردیا که کوچکتر از او هم هست، چنان درگیر شیشه میشود که دیگر راه نجاتی برای خود نمیبیند؛ بهخصوص وقتی که بردیا هم او را رها میکند و دختر، بیپول و بیحال در خیابان تنها میماند. مادر بزرگ مریم در این میان چون الگویی اسطورهای از مادر، معدن محبت و پناهگاهی امن سر بر میآورد؛ آن هم وقتی که والدین فرزندشان را درک نمیکنند. این پیرزن مریم را با تمام مشکلاتش میپذیرد و حتی با خونسردی شاهد خرید مواد مخدر و مصرف آن توسط مریم است و اصلا هم او را شماتت نمیکند. تنها خواستهی او این است که پس از دو ماه فرار مریم از خانه، حال که او را یافته است، تنهایش نگذارد. مادر بزرگی که در جایگاه اغراقشدهاش چون کشتی نجات هر جا که مریم در طوفان بلا غرق میشود، سر میرسد و به یاریاش میشتابد. مرهم لایههای درونی اندیشهی نسل جوان را میکاود؛ لایههایی که تاریکی و یأس در آنها خانه کرده است و حال چراغ راهی لازم است تا این سیاهی و پلیدی را از بین ببرد و جوانان را به دامان روشنی و پاکی بازگرداند. زندگی مریم در نبود محبتهای والدین شکل میگیرد، همان طور که جوان دیگر فیلم، پسری است که دور از خانوادهاش زندگی میکند. هر دو جوان در غیبت خانواده و بیتوجهی آنها، فقط حامیای بهعنوان مادربزرگ دارند؛ هر چند دو مادربزرگ متفاوت، از دو دنیای مختلف. یکی مذهبی، درونگرا و از قشر پایین اجتماع و دیگری نزولخوار، پولپرست، برونگرا و مرفه. اما هر دو پیرزن درگیر جوانهایی هستند که سرخود و بیعار بار آمدهاند و تلنگری باید تا به خود آیند و ارزش سلامت و زندگی پاک خانوادگی را بدانند. هر دو پیرزن یک نقطهی مشترک دارند و آن دلسوزی برای نوههایی است که از والدین خود خیری ندیدهاند و آنها باید جور فرزندان خود را بکشند و نوههای مغز بادامشان را سر به راه کنند. در غیبت نسل دوم برای رشد و تربیت نسل سوم، پیرزنهای نسل اولی نقش پررنگی مییابند و برای جوانان، راه علاجی میشوند. جوانهایی که هیچ شباهتی با نسل قبلی خود و قبلتر از آن ندارند و به جای درک شرایط موجود فقط میخواهند در جاذبههای دنیای مدرن غرق شوند. در این میان پیرزنهای دلسوز راه سعادت را نشان میدهند و خبری از پیرمردها و پندهای مردانهی آنها نیست! مرهم، مرهمی بر روی شکاف نسل دوم و سوم است همچنین نمایاندن نسل اولی که در زندگی خویش همیشه برای دیگران فداکاری کرده و هرگز به فکر خود نبوده است؛ اما نسلهای بعد از او، به تنها چیزی که فکر کرده، خود و خواستههای نامعقول خود بوده است. فیلمساز، مادر بزرگ شجاع فیلم را با جوانان شرور درگیر میکند و او را همراه یکی از آنها در پی مریم به شمال میکشاند. پیرزن با ابیات کوچهبازاری و محاورهای جوانان آشناست و میداند ساقیهای مواد مخدر چه به روز نوهاش میآورند. او همه چیز را میداند و میشناسد و تنها وظیفهاش همراهی با مریم و دلسوزی برای اوست؛ دلسوزیای که پیش از او باید از سوی پسرش برای مریم اعمال میشد. پدر مریم با این که مذهبی و جبهه رفتهاست، نمیتواند ارتباط درست و منطقی با دخترش داشته باشد؛ از دگر سو، قهرمان پسر فیلم هم پدرش به آمریکا رفته است و او در نبود پدر به کارهای خلاف روی میآورد و مادربزرگش مدام وی را شماتت میکند. مرهم، نسل سوم را نسلی بیاصل و ریشه معرفی میکند که افسارگسیخته شدهاند و تابع ارزشهای دینی و سنتهای خانوادگی نیستند. کارگردان مرهم هم چهرهی واقعی این نسل را بدون پردهپوشی به تصویر میکشد؛ چهرههایی که گویا برای به حراج گذاشتن خود، زندگی و آبرویشان عجله دارند! داودنژاد نسل بحرانزده را در پی گمشدهای نشان میدهد که خود عامل گمراهی است. مریم بارها و بارها در پی رسیدن به بردیا و مواد مخدر سوار ماشینهای مختلفی میشود تا گمشدهاش را بیابد و به آرامشی ظاهری و ناپایدار برسد، غافل از آن که آرامش واقعی در خانهشان است و گمگشتهی وی دامان پرمحبت خانواده و مادربزرگی است که مرهم زخمهای بسیار او و در پی یافتن درمانی برای دردهای اوست ولی مریم وی را از خود نمیداند. مرهم فیلمی جامعهشناختی است که از منظر جرمزایی نگاهی تلخ ولی خوشبینانه به جامعه دارد؛ چرا که در جهان واقع سرگذشت دختران فریب و فرار بسیار تلختر است و همیشه یک ناجی مثل مادربزرگ پیر مریم سر راهشان سبز نمیشود. مردان مرهم جوانانی ولگرد هستند که تمام دنیایشان چرخیدن با سگ است و غوطهور شدن در دنیای سگی که خودشان برای خودشان ایجاد کردهاند. خوشیشان موادی است که در هر گوشهی شهر بهسرعت و با قیمتی گزاف یافت میشود و طلای وقت و عمرشان، در غارت شیطان و تمامی پلیدیهاست. حتی نسل دوم مردان - که همسن پدر مریم هستند - بهصورتی دیگر شیطانصفت هستند و در اندیشهی غارت دختران بیپناهی که به لحظهای بیدغدغه محتاجند تا به خود آیند و آیندهشان را در آینهی چشمان خمارشان ببینند. کارگردان برای به تصویر کشیدن این همه بیتابی و انرژیهایی که به اشتباه در حرکتی ناصواب صرف میشود، قالب مناسبی نیز یافته است. مرهم با حرکات بسیار دوربین و نماهای لرزانِ دوربینِ روی دست، همراه است و همهی اینها نشانگر فیلمی مستندگونه و به نزدیک به زندگی است که هر لحظه به گوشهای سرک میکشد و تقلا و جستوخیز جوانان را نشان میدهد. تطابق حرکات دوربین با حرکات شخصیتهای فیلم از یک جنس هستند و اینجا همان جایی است که کارگردان میکوشد برای محتوایش، فرمی مناسب بیابد و الحق که برای نشان دادن چنین محتوایی احتیاج به همین شکل مغشوش و پریشان از ذهنیتها و حرکات جوانان است. شخصیتپردازی مریم، قهرمان فیلم، با الگوبرداری از جوانانی که چون او فکر میکنند و راه زندگیشان را مییابند، پرداختی منطقی است؛ اما این که وی طی یک روز با مواجه شدن با مردی که خواستهای نامعقول از او دارد، به خود آید کمی دور از ذهن است. دختری که دو ماه تمام بینظارت والدین با پولهای بردیا مواد مخدر کشیده است و شب و روزش با لذات کاذب پر شده است، روحش آنقدر آلوده است که نمیتواند با یک خواستهی غیراخلاقی در لفافه، دچار تشویش و اضطراب شود و در اندیشهی بازگشت به آغوش مادربزرگ باشد. مادر بزرگی که وی بارها او را از خود رانده و حتی اجازهی نگاه کردن او به خودش را نداده است. شوکهایی که در این یک روز بر زندگی مریم وارد میشود آن قدر نیست که او چون دختری معصوم و بیگناه بر خود بلرزد و در پی یافتن مأمنی امن باشد. از این نکتهی مهم نباید غافل شد که مریم با نامش ترکیبی از جمع اضداد تشکیل داده است. نام او به معنی دختری پاک و پارساست ولی خود از آنها گریزان است؛ هر چند به مدد مرد خبیث پایان فیلم دریچههای تحول به رویش گشوده میشود. در حالی که در طول ماههای قبلی و دو ماه پس از فرارش به اشکال مختلف با مردان جوانی در پارتیهای شبانه نشست و برخاست کرده و دم نزده است. در هر حال باید به همین اندک نیز راضی بود و به این اندیشید و که برای زخمهای بسیار جوانان جامعه مرهمی یافت شده است، هر چند این مرهم در حد تسکینی است که فقط چند لحظه سوزدل جوانان و خانوادهی آنها را آرام میکند و دمی، فقط دمی باعث میشود جامعه نفسی آسوده بکشد و به التیام زخمهای بسیار خود بیندیشید. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 98 |