تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,204 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,128 |
نقش بانوان در تاریخ اسلام (قسمت یازدهم) | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 244، تیر 1391 | ||
نویسنده | ||
زواره غلامرضا گلى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
غلامرضا گلیزواره اثبات حقانیت رسول اکرم(ص) چندین خواهر رضاعی داشتهاند که در کتاب سطور «مع النساء المؤمنات» عبارتند از «حذیفه»، «انیسه»، و «شیما». موقعی که سپاهیان اسلام بر طایفهی هوازن یورش بردند شیما اسیر گردید و همراه دیگر اسرا به مدینه آورده شد. در آن جا به رسول اکرم(ص) عرض کرد: «من دختر "حلیمهی سعدیه" و خواهر رضاعی تو هستم.» و با نشانههایی که داشت رسول خدا(ص) او را شناخت و ردای خود را بر زمین افکند و شما را روی آن نشانید و چشمانش اشکبار گردید. بعد خطاب به وی فرمود: «اگر میخواهی، در این جا بمان و از محبت ما برخوردار شو و اگر تمایل نداری بمانی، بهسوی قبیلهات باز گرد.» شیما مسلمان شد ولی اظهار علاقه نمود که به وطن خویش باز گردد. پیامبر نیز به او کمک کرد تا به سلامت مراجعت نماید. این زن هنگامی که پیامبر خدا را در آغوش میگرفت و او را به هوا میانداخت، اشعاری میخواند که از درک و بینش او حکایت دارد. ترجمهی آن سرودهها چنین است: خدایا محمد را برای ما باقی بگذار تا جوان شود، آن گاه او را مشاهده کنم که به مقام سیادت رسیده و دشمنان تنگنظر و حسود را از پای درآورده است، خدایا به او عزت جاوید عطا نما! که دعاهای او را خداوند مستجاب کرد.1 در برخی منابع دیگر از «حره» دختر دیگر حلیمهی سعدیه بهعنوان خواهر رضاعی پیامبر سخن گفته شده است. وی کوچکترین خواهر رضاعی پیامبر است زیرا زمان «حجاج بن یوسف ثقفی» را درک کرده است و با وی دربارهی مکارم و فضایل حضرت علی(ع) سخن گفته است. یک روز وقتی این حاکم جنایتپیشه، دیداری با وی داشت، پرسید: «آیا تو گفتهای که حضرت علی(ع) از دیگر خلفا افضل است؟» حره گفت: «آن کسی که از قول من نقل کرده علی را تنها بر آن سه خلیفه برتر می-دانم، دروغ گفته؛ زیرا آن حضرت را بر آدم صفی الله، نوح نبی الله، لوط پیامبر، ابراهیم خلیل، داوود، سلیمان و عیسی فاضلتر میدانم.» حجاج گفت: «وای بر تو! او را بر اصحاب پیامبر(ص) خاتم و هفت نفر از فرستادگان برتر میدانی؟! اگر دلیل بر صدق گفتار خود نیاوری، گردنت را میزنم.» حره متذکر گردید: «من او را از انبیا برتر نمیدانم بلکه خداوند وی را بر آنان فضلیت داده است. دربارهی آدم(ع) ابو البشر قرآن میفرماید: "فعصی آدمُ ربَه فغوی؛2 یعنی آدم پروردگارش را نافرمانی کرد پس بیبهره گردید" ولی در بارهی امیرالمؤمنان(ع) میفرماید: "کان سعیهم مشکورا؛3 یعنی تلاش او در امر دین و آخرت مورد قبول خداوند قرار گرفت."» حجاج گفت: «نیکو بیان کردی. حال بگو برتری او بر نوح و لوط چه است؟» حره پاسخ داد: «فضلیت او نسبت به این دو پیامبر از آیهی قرآن برمیآید که از همسران این دو فرستادهی الهی سخن میگوید که خوبی و شایستگی شوهران آنان به حالشان سودی نبخشید و مرتکب خلاف و خیانت شدند.4 اما خداوند دربارهی همسر حضرت علی(ع) سورهی کوثر را نازل فرموده و او را سیدهی زنان جهان قرار داده و از این بانو امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به وجود آمدند.» حجاج، برهان استوار او را تحسین کرد و افزود: «علی(ع) بر ابراهیم(ع) خلیل چه رحجانی دارد؟» حره گفت: خداوند از قول این پیامبر نقل میکند که عرض مینماید: رب ارنی کیف نحی الموتی؛ پروردگارش به وی میگوید: اولم تؤمن (آیا هنوز ایمان نیاوردهای) ابراهیم جواب میدهد: بلی ولکن لیطمئن قلبی (آری ولی میخواهم دلم آرام یابد)5. اما علی(ع) به گواهی تمام مسلمانان که اختلافی در آن نیست گفت: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر پردهها کنار روند و حقایق مکشوف گردند بر یقین من چیزی افزوده نمی-شود». این بار نیز حجاج او را مورد تحسین قرار داد و افزود: «حال برایم بگو فضیلت علی(ع) بر حضرت موسی(ع) چه است؟» حره پاسخ داد: «خدای عز و جل می-فرماید: "فخرج منها خائفا یترقب؛6 یعنی موسی از سرزمین فرعون با هراس خارج گردید." در حالی که پشت سر خود را مینگریست و مراقب بود مبادا او را دست-گیر کنند. ولی علی(ع) در آن شبی که مشرکان تصمیم گرفتند پیامبر را بکشند بدون آن که خوفی به دل راه دهد در بستر آن حضرت آرمید تا این که خدای متعال این آیهی شریفه را در شأن او نازل کرد: "و من الناس من یثری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد؛7 و از میان مردم او کسی است که جان خود را برای خشنودی خداوند نثار میکند و خداوند براین بندگان رئوف و مهربان است."» حجاج بر او آفرین گفت و از علت فضیلت علی(ع) بر داوود نبی(ع) پرسید حره گفت: «در قرآن میخوانیم: یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب؛8 ای داوود ما تو را خلیفه روی زمین گردانیدیم. در میان مردم بهحق داوری کن و از پی هوای نفس مرو که تو را از راه خدا منحرف سازد. آنان که از راه خدا منحرف شوند، بدان سبب که روز حساب را از یاد برده-اند به عذابی شدید گرفتار میشوند.» حجاج یادآور شد قضاوت و حکومت او در چه موضوعی بود؟ حره گفت: «گوسفند شخصی وارد مزرعه و باغ دیگری گردید و آن جا به چرا پرداخت. مالک باغ و زمین کشاورزی به همراه صاحب گوسفند برای حل و فصل منازعه و مخاصمه، خدمت داوود نبی(ع) آمدند. داوود(ع) چنین حکم کرد: "گوسفند را بفروشند و بهایش را به صاحب باغ بپردازند تا بهوسیلهی آن، باغ خویش را که آسیب دیده بود اصلاح کند و به حال اول برگرداند. و برای این که سرمایهی صاحب گوسفند از بین نرود." حضرت سلیمان گفت: "از پشم و شیر گوسفند به صاحب باغ داده شود و نیاز نیست خود گوسفند به فروش برسد." و لذا خداوند متعال فرمود: و داوود و سلیمان اذ یحکمان فی الحرث اذ نفشت فیه غنم القوم و کنّا لحکمهم شاهدین. ففهمناها سلیمان وکلاً اتینا حکما و علماً؛9 و داود سلیمان را یاد کن آن گاه که دربارهی کشتزاری داوری کردند که گوسفندان آن قوم شبانه در آن جا میچریدند و ما شاهد داوری آنان بودیم و این شیوهی داوری را به سلیمان یاد دادیم و همه را حکم و علم دادیم. اما علی(ع) فرمود: "سلونی عما فوق العرش سلونی عما تحت العرش سلونی قبل ان تفقدونی؛ یعنی از آسمانها و کهکشانها و از بالا و پایین نظام آفرینش هر چه می-خواهید از من بپرسید قبل از آن که مرا در جمع خود نیابید" و نیز در روز فتح خیبر وقتی علی(ع) به محضر رسول اکرم(ص) رسید حضرت محمد(ص) فرمود: «افضلکم و اعلمکم و اقضاکم علی؛ یعنی علی(ع) بر تمام شما برتری دارد، او داناتر و در امر قضاوت رجحان دارد.» حجاج باز هم بیان استدلالی و استوار آن بانو را ستود و از برتری علی(ع) بر سلیمان نبی(ع) سؤال کرد. حره باز هم از قرآن مدد خواست و گفت: خداوند در این آیه سلیمان را فضیلت داده است: "رب اغفرلی و هب لی ملکا لاینبغی لاحد من بعدی انک انت الوهاب10؛ (سلیمان گفت:) ای پروردگار من، مرا مورد مغفرت قرار ده و مرا ملکی عطا کن که بعد از من کسی را سزاوار آن نباشد." اما حضرت علی(ع) فرمود: "طلّقک یا دنیا ثلاثاً لا حاجه لی فیک؛ ای دنیا تو را سه طلاقه کردم که دیگر مرا به تو نیازی نباشد." و لذا خداوند دربارهاش این آیهی شریفه را نازل فرمود: تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علواً فی الارض و لافساداً والعاقبه للمتقین11؛ این سرای آخرت را از آن کسانی قرار دادیم که در دنیا نه خواهان برتریجویی هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است.» حجاج که از این حاضرجوابیهای مستدل و خردمندانه شگفتزده شده بود، وی را باز هم مورد تشویق و تحسین قرار داد و گفت: «حال باید برایم ثابت کنی که حضرت علی(ع) بر عیسی(ع) هم فضیلت دارد.» حره گفت: «طبق آیهی قرآن12 خداوند از حضرت عیسی(ع) پرسید: "آیا تو به مردم گفتهای مرا و مادرم را به خدایی بپذیرید نه خدای جهان را؟" عیسی عرض کرد: "سبحان الله مرا نشاید مطلبی را که سزاوار من نیست بگویم. اگر چنین گفته باشم بهدرستی که تو میدانی زیرا از ضمیرم آگاهی اما من از آن چه تو میدانی، اطلاع ندارم که تویی دانای بر اسرار." بعد عیسی دربارهی این افراطگرایان و غالیان این گونه گفت: ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم؛13 ای خدای بزرگ اگر آنان را عذاب کنی بندگان تو هستند و اگر آنان را ببخشی، تو عزیز و حکیم هستی. عیسی(ع) طبق آیات قرآن از محاکمه و مجازات افرادی که او و مادرش را تا سطح الوهیت قرار دادند چشم پوشید و تکلیف آنان را به روز قیامت محول ساخت ولی حضرت علی(ع) گروهی از غالیان را که دربارهی او اعتقادی در حد الوهیت داشتند بهشدت مجازات کرد و آنان را به آتش دنیا سوزانید. یادآور میشود «سبائیه» (نصریه) گروهی از پیروان «عبدالله بن سبا» بودند که به اولوهیت حضرت علی(ع) قائل گردیدند. عبدالله سبا که یهودیمذهب بود و به اسلام گروید، چون عقاید یهود در مغزش رسوخ داشت دربارهی حضرت علی(ع) غلو کرد و ابتدا به پیامبری و سپس به خدایی علی(ع) معتقد گشت و گروه زیادی به او گرویدند. وقتی این خبر به گوش حضرت علی(ع) رسید، بر آنان سخت گرفت و دستور داد عدهای از آنان را در گودالی افکنده و آتش زدند. بعد از شهادت امام علی(ع) عبدالله سبا از افکار باطل خود دست برنداشت و ادعا کرد علی(ع) کشته نشده و خداوند او را مانند عیسی به آسمانها برده و در ابرها ساکن است و روزی به زمین باز میگردد و دنیا را پر از عدل و داد میکند. حجاج بن یوسف ثقفی از توضیحات منطقی حره متقاعد گشت و به وی گفت: «خوب از عهدهی دفاع از ادعای خود برآمدی و اگر این پاسخهای قانعکننده را نمیدادی دستورم را اجرا میکردم.»14 این مباحثهی تاریخی شاهد صادقی است بر این که زنان مسلمان همچون مردان در مکتب اسلام، علم، فضیلت، سخنوری و سایر کمالات را آموخته و با نیروی معرفت و بیان، به دفاع فکری و اندیشهی ترویجی خود ارتقا بخشیده بودند. آنها از حقیقتگویی هیچ گاه نهراسیدند و در برابر ظالم تسلیم نگشتند. 1. زنان قهرمان، ج اول، احمد بهشتی، تهران، آیین جعفری، 1350، ص232 -233. 2. طه، آیهی 121. 3. اشاره به آیهی 18 از سورهی اسری است. 4. بنگرید به سورهی تحریم، آیهی 10. 5. بقره، آیهی 260. 6. قصص، آیهی 21. 7. بقره، آیهی 207. 8. ص، آیهی 26. 9. انبیاء، آیهی 78 و 79. 10. ص، آیهی 35. 11. قصص، آیهی83. 12. مائده، آیات 117- 116. 13. همان، آیهی 118. 14. قاموس الرجال، ج10، ص415، شاگردان مکتب اهل بیت، ج1، ص350 – 353، فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، ص224- 225، داستان شجاعان، عباسعلی محمودی، تهران، بعثت، ص25-24. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 107 |