مادران کارمند، کودکآزاران پنهان
فقر فرهنگی و اقتصادی عامل مهم آزار فرزندان
هر چند که در روزهای اخیر وقوع معضل زشت کودکآزاری جسمی با واکنش افکار عمومی و رسانه همراه بوده اما واقعیت این است که رایجترین نوع کودکآزاری در جامعهی ما، کودکآزاری عاطفی یا روانی است که متأسفانه به دلیل پنهان بودن اثرات جبران-ناپذیری بر روی کودکان دارد.
اخبار حوادث را که که مرور کنیم پر از حوادث کوچک و بزرگی است که قربانیان کوچکی دارد. تجاوزهای زنجیرهای، دزدی، گروگانگیری، معلمانی که ضربهی خطکششان می-تواند دانشآموزی را برای همیشه خاموش کند. اما داستان آزار کودکان به همین جا ختم نمیشود.
روانشناسان کودک اعتقاد داردند، کودک-آزاری عاطفی شایعتر از کودکآزاری جسمی است و کودک آزاری جسمی یا بدنی به دلیل این که نمود بیشتری دارد و از طریق رسانه-ها مطرح میشود، شایعتر به نظر برسد، اما واقعیت این است که رایجترین نوع کودک-آزاری در جامعهی ما، کودکآزاری عاطفی یا روانی است که متأسفانه به دلیل پنهان بودن کمتر مورد توجه قرار میگیرد و اثرات جبرانناپذیری بر روی کودکان دارد.
کودکانی که مورد بی مهری عاطفی قرار می-گیرند ممکن است گوشه گیر و منزوی شده و نخواهد با همسن و سالانشان دوستی کنند.
رفتار توجهطلبانه و یا پرخاشگرانه، کج-خلقی و قشقرقهای شدید که متناسب با سن و سال کودک نیست، پسرفت در جایی که انتظار میرود کودک مثل کودک رشدکردهای رفتار کند، فرار کردن یا مخفی شدن از دیگران، عملکرد ضعیف تحصیلی یا ناتوانی در انجام تکالیف در مهد، از دست دادن اعتمادبهنفس و عزت نفس پایین در اثر این موضوع و... از جمله نشانههایی است که کودکانی که مورد بی مهری عاطفی قرار میگیرند از خود بروز میدهند.
فقر فرهنگی و اقتصادی عامل مهم آزار فرزندان
مهمترین عواملی که در جلوگیری از کودک-آزاری باید به آن توجه شود، آشنایی خانوادهها و آگاهی دادن و آموزش به آنها در مورد حقوق کودکان است. متأسفانه بیشتر اتفاقات، کودکآزاری به دلیل ناآگاهی والدین و مراقبان کودک اتفاق میافتد و آموزشهای بسیار ساده و ابتدایی میتواند از وقوع بسیاری از مشکلات جلوگیری به عمل آورد؛ ضمن این که خود کودکان نیز باید به حقوق خود آشنا شوند.
فقر فرهنگی به اندازهی فقر اقتصادی در کودکآزاری دخیل است. مسئلهی کودکآزاری در بین افراد تحصیلکرده و با بضاعت مالی خوب هم دیده میشود. متاسفانه در فرهنگ ما این موضوع که کودکان تا تنبیه بدنی نشوند، بزرگ نمیشوند، وجود دارد، بنابراین فرهنگ خشونت در جامعهی ما نهادینه شده است، در حالی که تداوم این خشونتها میتواند به ترس، اضطراب و پرخاشگری در کودک، پنهان-کاری، شب ادراری، عدم اعتمادبهنفس و عدم قدرت ارتباط با دیگران شود، به طوری که اکثر کودکان و نوجوانان بزهکار از خشونتهای خانگی رنج بردهاند.
باید توجه داشت که کودکآزاری با تنبیه متفاوت است. با تنبیه به کودک میفهمانند که باید رفتار خود را اصلاح کند، اما متأسفانه به علت عدم آگاهی و همچنین نقض قانونی بسیاری از پدران و مادران به بهانهی تنبیه کودکان خود را در معرض هر گونه آسیب روحی و روانی قرار میدهند.
مدرسه محلی برای آزارهای روحی و جسمی
مدارس یکی از محیطهایی است که میتواند مکانی برای کودکآزاری باشد. مدرسه، جایی است که کودک زمان بسیار زیادی از عمر خود را در آن میگذارند. بنابراین مشکلاتی که در مدرسه برای دانشآموزان ایجاد میشود، مانند انتظار بیش از حد، ندیدن تفاوتها، اضطراب، ترس ناشی از رقابتهای شدید، تبعیض، تنبیه بدنی، تحقیر، توهین و... سبب آزارهای جسمی و روانی کودکان میشود.
بنا به آمار انجمن حمایت از حقوق کودکان، 6/3 درصد از کودکآزاریها در سال 84 توسط مدیران و معلمان بوده است.
بزرگترین عامل وقوع کودکآزاری ضعف در باورهای دینی کودکآزاران است. کسی که معتقد به مکافات عمل در دنیا و عالم آخرت باشد، هیچ گاه به خود جرأت ظلم کردن به کودکان بی پناه را نمیدهد؛ چرا که بر اساس حدیثی نبوی، خداوند متعال می-فرمایند: «اشتد غضبی علی من ظلم احدا لا یجد ناصرا غیری؛ خشم من بر ظلمکننده به کسی که هیچ پناهی غیر از من ندارد، شعله-ور است.»
مادران کارمند کودکآزاران پنهان
مادران کارمند نیز کودکآزارانیاند که سبب کمبودهای عاطفی کودکانشان میشوند. متاسفانه برخی از مادران پیش از این که به فکر رسیدگی به مشکلات و نیازهای تربیتی کودک باشند، به فکر پرکردن جیب خود برای رفاه بیشتراند. برخی مادران پیش از این که خود را مادر بدانند، خود را کارگر سرمایهداران میدانند. کودکی که در روز فقط چند ساعت در کنار مادری خسته و بی-حوصله، که وظایف گوناگون خانهاش عقب افتاده است به سر میبرد، بسیار مورد غفلت، بیتوجهی، کمبود عاطفی، انحرافات اخلاقی، قرار گرفته و گاه مورد آزار مادر بیحوصله و پرمشغله قرار میگیرد، که اغلب چنین کودکانی، غالب ساعتهای عمر خود را زیر نظر مربیان مهدکودکی که مشخص نیست تا چه اندازه احساسات و نیازهای کودک را درک میکنند، میگذرانند و کمتر طعم محبتهای مادرانه را احساس میکنند.
اعتیاد والدین نیز یکی از عوامل کودک-آزاری است. بهدلیل خصوصیاتی که اعتیاد در این والدین ایجاد میکند، مانند پرخاشگری، بیمسئولیتی، کاهش عاطفه و... سبب میشود تا کودکان مورد آزار، بیشتر مورد سوء استفاده قرار گیرند. وجود بیش از 2 میلیون معتاد در کشوری که 60 درصد از 95 درصد آنها، پدر خانواده هستند، منجر شده تا اغلب آنها به دلیل مصرف مواد مخدر، تعادل روانی خود را از دست داده و زن و فرزندان خود را مورد آزار و اذیت و انواع خشونتهای خانوادگی قرار دهند.
بیشتر پروندههای کودکآزاری در ایران در مورد کودکانی تشکیل شده که والدین معتاد داشتهاند. اعتیاد، بهویژه در خانوادههای فقیر، تواناییهای تربیتی والدین را ساقط کرده و آنها را در شرایطی قرار میدهد، که همواره به خود زحمت فکر در عمق اعمال خویش را نمیدهند و آسانترین و سریعترین راه را برای سرکوب فرزند در پیش میگیرند. آنها به دلیل نیاز مالی مرتکب سوء استفاده از کودک در اموری؛ چون فحشاء، تکدیگری، نقل و انتقال مواد مخدر میشوند. در حداقل موارد نیز کودک را مجبور به کارهای سخت میکنند.
سابقهی طولانی در جهان
کودکآزاری پدیدهی جدیدی نیست و سابقهی طولانی در جهان دارد. در رم کشتن فرزند حق قانونی والدین بوده است و اعراب نیز قبل از روی آوردن به دین اسلام دختران خود را زنده به گور میکردند و فروش دختران در چین قدیم رایج بود. در ایران نیز کودک آزاریها از دورهی صفویه آغاز و تا اواخر دورهی قاجار ادامه داشت. این موارد در حالی روی میدهد که عدم آزار کودکان و رعایت حقوق بچهها در کلیهی ادیان الهی و ارشادات مصلحان بشری مورد تأکید بوده است تا جایی که در اسلام تأکید شده که فرزند بر پدر حقوقی دارد که پدر باید آنها را تأمین کند.