کارشناس ارشد تربیتی
دوران کودکی و نوجوانی
تمام پدیدهها محدود، نیازمند و وابستهاند و درجهی این نیازها با توجه به ظرفیتها متفاوت میگردد و هر چه انسان پا به رشد و کمال میگذارد، این نیازها کاهش مییابد، اما تمام شدنی نیستند. کودکان و نوجوانان بیش از بزرگترها نیازمندند و بدون دیگران، قادر به رفع نیازهای طبیعی و عاطفی خویش نیستند. نیازهای کودکان و نوجوانان تنها در قلمرو نیازهای مادی، مانند غذا، پوشاک، مسکن و... محدود نمیشود، بلکه نیازهای روحی و عاطفی نیز دارند که باید تأمین شود و اگر به این نیازها توجه جدی نشود، کودکان و نوجوانان در محیطهای باز اجتماعی، ممکن است به ناهنجاریهای اجتماعی، افسردگی، خلاء شخصیت، فرار از خانه و... دچار شوند.
در این قسمت به برخی از نیازهایی که در روش پیشوایان دین تأکید شده است و جزء محرکهای درونی برای انجام رفتار مطلوب بهحساب میآید، اشاره میشود.
ابراز محبت
یکی از نیازهای روانی کودکان و نوجوانان، نیاز به محبت است. کودک میل دارد مورد محبت دیگران واقع شود و خود نیز به دیگران ابراز محبت کند. (شریعتمداری، 1395، 107) حال باید دید معصومان(ع) راجع به این نیاز فرزندان، چه دیدگاههایی داشتند و به آن چگونه و در چه زمانی پاسخ میدادند.
امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل میکنند: «من قبل ولده کتب الله عزوجل له حسنه و من فرح و فرحه الله یوم القیامه؛ کسی که فرزندش را ببوسد، خداوند در پروندهی او عمل نیک مینویسد و کسی که فرزندش را خوشحال کند، خداوند او را در روز قیامت خوشحال میکند.» (کلینی، 1413، ج 6، ص 49) پیامبر(ص) و ائمهی اطهار(ع) پاسخگویی به این نیاز فرزند را از همان زمان تولد میدانند. البته چگونگی و کیفیت آن در مرور زمان و در مراحل مختلف متفاوت میگردد. معصومین با تبسم به روی کودک، بوسیدن و یا هدیه دادن به وی، این نیاز فرزندان را تأمین میکردند. دربارهی محبت پیامبر(ص) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) آمده است: «انه وضعهما فی حجره و جعل یقبّل هذا مرّه و هذا مرّه؛ فقال قوم: أتحبّهما یا رسول الله؟ فقال: ما لی لا احبّ ریحانتی من الدنیا؟ فرستادهی خدا(ص)، آن دو را به اتاق خود فرا میخواند، گاه حسن(ع) را میبوسید و دیگر بار حسین(ع) را. گروهی به آن حضرت عرض کردند: ای فرستادهی خدا آیا آن دو را خیلی دوست داری؟ پیامبر(ص) بیدرنگ فرمود: برای من در این دنیا هیچ چیز دوستداشتنیتر از دو دستهی گلم وجود ندارد.» (مجلسی، 1403، ج 43، ص281)
ثوبان، غلام پیامبر(ص) دربارهی محبت کردن آن حضرت به دخترش فاطمه میگوید: «هر وقت پیامبر(ص) به مسافرت میرفت، فاطمه(س) آخرین نفر از افراد خانواده بود که حضرت با او خداحافظی میکرد و هنگام مراجعت نیز نخستین کسی بود که به ملاقات او میرفت.» (رحمانی همدانی،1376، 165) دربارهی هدیه دادن اهل بیت(ع) به فرزندانشان نقل شده است: «امام جواد(ع) که از مدینه عازم عراق بود، به فرزند عزیزش امام هادی(ع) فرمودند: از سوغاتی عراق چه چیزی را دوست داری که برای تو بیاورم؟ امام هادی(ع) عرض کرد: شمشیر و...» (سحاب، 1364 ، 115) امام صادق(ع) نیز میفرمایند: «اذا احببت رجلاً فاخبره بذلک فانه اثبت للموده بینکما؛ هرگاه شخصی را دوست داشتی، دوستی خود را به او اعلام کن، زیرا این عمل انس و الفت را بین شما پایدارتر میکند.» (کلینی، 1413، ج 2، ص 644)
امام علی(ع) به فرزندش امام حسن(ع) میفرمایند: «وجدتک بعضی بل وجدتک کلی حتی کان شیئاً لو اصابک اصابنی و... فکتبت الیک کتابی هذا مستظهراً به؛ من شما را قسمتی از خودم، بلکه خودم یافتم؛ بهطوری که اگر چیزی بر شما وارد شود، بر من وارد شده است و... این نامه را به شما نوشتم تا این مطلب (محبت به تو) را برایت بیان کرده باشم.» (نهج البلاغه، نامهی31 ، ص 391)
مصلحتاندیشی در ابراز محبت
در محبت کردن به کودک، نکتهها و ظرافتهایی وجود دارد که اگر به آنها توجه نشود، نتیجهای معکوس در پی خواهد داشت. یکی از آن نکتههای بسیار مهم که آموزههای دینی بر آن تأکید دارد، محبت کردن به فرزندان بهطور مساوی است. در روایت آمده است: «نظر الی رجل له ابنان، فقبّل احدهما و ترک الاخر. فقال النبی(ص) فهلا ساویت بینهما؛ پیامبر(ص) مردی را دید که یکی از فرزندانش را بوسید، اما به دیگری اعتنا نکرد. آن حضرت با مشاهدهی این رفتار به او فرمود: چرا با فرزندانت بهطور مساوی رفتار نمیکنی؟»(الطبرسی، 1392، 113)
امام صادق(ع) از پدر گرامی خود نقل میکنند: «به خدا قسم، رفتار با بعضی از فرزندانم از روی بیمیلی است. او را بر روی زانوی خود مینشانم، محبت بسیار میکنم و...، با این که همهی این احترام و محبت، شایستهی فرزند دیگر من است. به این تکلف تن در میدهم و او (فرزند شایسته) و برادرانش را بیش از حد احترام میکنم، برای این که فرزند شایستهام از شر آنان مصون باشد.» (میر عظیمی، 1374، 36 )
از مجموع دادههای تربیت اسلام که تحقیقات بشری نیز آن را تأیید میکند، بهدست میآید که محبت در زمانهای مختلف، آثار متفاوت دارد. پس لازم است محبت بهجا و بهموقع ابراز شود تا نتیجهی منفی ندهد.
امنیت خاطر
کودکی که احساس امنیت و آرامش دارد، فضای زندگی خود را متناسب با نیازهای شخصی میداند و به دیگران اعتماد پیدا میکند. از این رو بهتر میتواند استعدادهای درونی خود را به ظهور برساند و در آینده دچار سردرگمی نگردد. از سوی دیگر، بزرگترها و مربیها بهتر میتوانند استعدادهای وی را پرورش دهند. امامان معصوم(ع) سعی میکردند برای فرزندان و بهخصوص اطرافیان خود، فضاهایی به وجود آورند که به دور از اختناق و اضطراب باشد که هیچ نوع احساس ناامنی و اضطرابخاطر در آنها وجود نداشته باشد.
کودک در این سنین تکیهگاهی غیر از والدین، محیط مدرسه و مربیان ندارد و موجودی است ضعیف و ناتوان، و خود نمیتواند نیازهایش را برطرف سازد و در برابر خطرات گوناگون که پیشرو دارد، قادر نیست از خود مواظبت نماید. «کودک این نیاز طبیعی و وابستگی به خارج را بهطور کلی احساس میکند. گرچه تا مدتی پدر و مادر را ـ که تأمینکنندهی نیازهای او هستند ـ هم نمیشناسد. در این زمان کودک نیاز شدید به آرامشخاطر دارد و اگر نیازهای مختلف او مرتب و بهطور کامل از خارج تأمین شود، احساس امنیت و آرامش میکند و به اطرافیان خوشبین میشود. چون میداند که به هنگام نیاز به یاریاش خواهند شتافت. اما اگر در تأمین نیازهای خود کمبودی احساس کند، همواره در حال دلهره و اضطراب خواهد بود. در بدو تولد، کودک بیش از پدر، به مادر وابسته است و نیازهایش جنبهی زیستی دارد. در ابتدا که هنوز «خود کودک» بهوجود نیامده است، روابط طفل با مادر در خدمت ارضای نیازهایی است که بیشتر جنبهی فیزیولوژیک دارند، تا روانی. ارضای این نیازها به کودک احساس امنیت میهد.
کودک اگر در محیط خانه و اجتماع، در درس، بازی و انتخاب دوست آزاد نباشد، از این محیطها زده میشود و به محیط آموزشی، کتاب و سرپرستانی که در اجتماع دارد، بدبین میشود و به هر مقدار که ارادهی او سلب شود، به همان میزان برنامههای تربیتی کمتأثیر است و اغلب باعث میشود تا وی درس و مدرسه را کنار بگذارد و از خانه فرار کند؛ و سرانجام به دامهایی که برایش گذاشتهاند، بیفتد که در نتیجه کار متصدیان امور تربیتی سختتر خواهد شد.
گفتنی است که اگر کودک ترس نداشته باشد و بدون دغدغهی ذهنی به مدرسه برود، باعث میشود تا وی احساسات درونی و نیازهای خود را با مربیان در میان بگذارد و با انجام آزادانهی کار، استعدادهای درونی خود را بروز دهد. در این صورت محیط آموزشی قادر خواهد بود آموزههای دینی و برنامههای تربیتی خود را جامهی عمل بپوشاند.
بازی
طبیعیترین فعالیتی که بیشترین وقت کودک را به خود اختصاص میدهد، بازی است. کودک ساعتها بدون این که احساس خستگی و کسالت کند به بازی مشغول میشود. رمز این شور و شوق، در این است که میل به بازی از درون او میجوشد.
معصومان(ع) به این نیاز کودک توجهی ویژهای داشتند. روزی پیامبر(ص) از کنار محل کار عبدالله بن جعفر میگذشت و دید او از گل، اسباببازی برای کودکان میسازد. بعد از سؤال و جواب دربارهی این حرفه و خرید و فروش آن، حضرت در حق عبدالله این گونه دعا کردند: «اللهم بارک له فی صفقه یمینه؛ خدایا به درآمد و دستمزد عبدالله برکت بده.» (نوری طبرسی،1409 ، ج 16، ص 389) پیامبر(ص) به همراه تعدادی از اصحاب از جایی میگذشت که کودکان با هم بازی میکردند، آن حضرت کنار یکی از آنان نشست و پیشانیاش را بوسید و او را بسیار نوازش کرد.
همراهان پیامبر(ص) از علت این کار سؤال کردند. آن حضرت(ص) پاسخ داد: «انی رایت هذا الصبی یوما یلعب مع الحسین و رایته یرفع التراب من تحت قدمیه و یمسح به وجهه و عینیه؛ روزی این کودک را دیدم که با حسین بازی میکرد و خاک زیر پای فرزندم را برمیداشت و به صورت و چشمانش میمالید.» (همان، 232)
الف ـ مشارکت در بازی
کودک علاقه دارد پدر و مادرش همبازی او باشند. معصومان(ع) این علاقه را پاس میداشتند و در بازیهای کودکان شرکت میکردند. جابر بن عبدالله نقل میکند: «دخلت علی النبی(ص) و هو یمشی علی اربع و الحسن و الحسین علی ظهره و... ؛ بر پیامبر(ص) وارد شدم در حالی که او با چهار دست و پا راه میرفت و امام حسن و امام حسین بر پشت آن حضرت سوار بودند.» (مجلسی،1403، ج 43، ص 304)
روزی سجدهی پیامبر(ص) طولانی شد، بعد از اتمام نماز، مردم پرسیدند: یا رسول الله(ص)! ما فکر کردیم که مسئلهای پیش آمده یا وحی بر شما نازل شده است. پیامبر(ص) فرمودند: «کل ذلک لم یکن و لکن ابنی هذا ارتحلنی فکرهت ان اعجله حتی یقضی حاجته؛ آنچه گفتید نبود، اما این فرزندم بر دوشم بالا رفته بود. از این رو، سزاوار ندیدم سجدهام را تمام کنم، تا بازی او تمام شود.» (همان، ج 5، ص 432)
پیامبری که نماز را ستون دین میخواند، آن قدر سجدهاش را طول میدهد تا بازی کودک تمام شود. این رفتار پیامبر(ص) گویای اهمیت بازی در دوران کودکی است. متأسفانه گاهی مربیان و والدین اهمیت بازی را در رشدونمو کودک درک نمیکنند. به جای آن که آنان را تشویق نمایند، مانع بازی آنان میشوند.
ب ـ آموزش ضمن بازی
نکتهی قابل دقتی که در سیرهی تربیتی پیامبر(ص) و ائمه(ع) وجود دارد این است که پیشوایان دینی از بازی مورد علاقهی کودکان، نهایت استفاده را برای ایجاد انگیزه برای آموزش مسائل دینی و یادگیری فرزندان میکردند. اگر به نوع اسباببازیهایی که اهل بیت(ع) در اختیار فرزندانشان قرار میدادند نگاه کنیم، روشن میشود که بازیها و سرگرمیها، جنبهی آموزشی نیز داشته است. امام حسن(ع) و حسین(ع) خط نوشته بودند. هر کدام مدعی بودند که خطشان بهتر است و برای داوری نزد مادر میآیند و به فاطمه(س) میگویند: میان ما داوری کن. فاطمه(س) گردنبندی داشت و به آن دو فرمودند: من میان شما دانههای این گردنبند را میریزم. هر یک از شما دانههای بیشتر بردارد، خط او نیکوتر است.» (همان، ج 43، ص 309)
حضرت فاطمه(س) برای این که این نوع سرگرمیهای آموزنده را در فرزندانش تقویت کند، با به راه انداختن بازی دیگر به داوری میپردازد. اگر به این داوری با دید منتقدانه بنگریم، به ما میگوید که رقابت حسن(ع) و حسین(ع) رقابتی جدی نبوده است، یا لااقل مادر نمیخواسته که فرزندانش وارد رقابتی جدی شوند. از این رو، حضرت زهرا(س) برای ایجاد شور و هیجان بیشتر، دانههای گردنبند را روی زمین پخش میکند.
از نگاه فروبل، «بازیهای کودکان به منزلهی هستهی حیاتی برای همهی دورههای زندگی است، زیرا رشد و بروز شخصیت کودک از راه بازی میسر است و در حقیقت بازی موجب بروز استعداد و شخصیت کودک میشود. از سوی دیگر میتوان بسیاری از نابهنجاریهای کودک را از طریق بازی درمان کرد.» (شیخزاده،1430، 104)
منابع
- الطبرسی، رضیالدین، حسن بن فضل، مکارمالاخلاق، موسسه الاعلمی، 1392 ق.
-رحمانی همدانی، احمد، فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر(ص)، ترجمه: افتخارزاده سبزواری، چاپ سوم، دفتر تحقیقات و بدر، 1376.
- سحاب، ابوالقاسم، سرور الفواد، تهران، انتشارات اسلامی، 1364.
-شریعتمداری، علی، روانشناسی تربیتی، ج 6، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1395 ق.
- شیخزاده، محمدجمعه، سیره عملی پیامبر (ص) و اهل بیت در خانواده، قم، انتشارات جامعهالمصطفی، 1430 ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چاپ دوم، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1413 ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403 ق.
-میر عظیمی، جعفر، حقوق والدین، چاپ سوم، رسالت، 1374.
-نهج البلاغه، شیخ محمد عبده، خطبه 31.
- نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرکالوسائل، بیروت، موسسه آلالبیت، 1409 ق.