تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,411 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,362 |
یک جرعه آفتاب | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 250، دی 1391 | ||
نویسنده | ||
سیف معصومه محمدی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
با سبدی سلام و دعا به وادی احساس تو نزدیک میشوم. سلام بر تو و فریادهای بییاورت. سلام بر شکیبایی تو، که خورشید به خاطر تو روشن است. تویی که سکوتت رساترین فریاد بر قلّهی بلند زمان است. از یاد تو که میگویم، زخمهای سینه چه بیالتیام تبناک میشوند. از یاد هوای درون کوفه، که از شعلههای یزیدی، سوزان است. کوفه نامرد بود، اما شهر وجود تو از مردی و شهامت لبریز است. پایان کویر کبود کوفه، پایان آوارگی زیباییها، آنجا که عاشقان، پیلهی پرواز را پرپر میکنند. خارهای بیابانِ پهنهی زمین پر از پرواز میشود. پرواز پروانههای هاشمی تا تکلّم زمزمهی گلواژهی نام مقدس تو. احساس لطیف استقامت، در پشت خیمههای انسانیت. طلوع ظهر اجابت، در شکوه والای معرفت. لحظههای تبدار قافلهسالار، آنگاه که هویت ساقههای پیچک عاشقان را رشد میدهد. فرود همهی غیرتهای آسمانی در زمین. از میان ازدحام نگاههای نامحرم و بیگانه، هفتاد و دو شاخهی سپید معرفت، لبیکگوی زمزمهی نوازشگرانهی تو. مقصد و مقصود را از آن خود میکنند، برای قطرهشدن و تا آسمان رسیدن و باران شدن. بیابانهای فراق وجودمان ترک میخورند، از تشنگی، از عطش چهرهی اندیشهات. قطرههای زلال تلاوت نامت، کافیست تا آرامم کنند؛ تا سبزم کنند. برای تلاوت تو، هفتاد و دو سلام میفرستم. برای تو درود میفرستم ای بزرگوار! ای پیداترین گنج پنهان هستی! هنوز هم بعد از گذشت حجم عظیم زمان، مرثیههایمان در کوچههای داغ چهها میکنند. از خارهای تندخوی بیابان حکایت میکنند، خارهایی که به پاهای کودکان هم رحم نمیکنند. تشنگی چشمان خیرهی کودکان، و پروانههای دل که در گلستان تو پرپر میزنند. قطرههای اشک عاشقان، از برای تو! عشق تو! شیرهی جان شیفتگان. این قطرهها، به درخشندگی قطرههای اشک تو نیست. قطرههای اشکی که تو برای فردای اهل بیت جاری ساختی. دریاب که دیدار تو محض است و خالص. این جادههای دور زمان، بیعابر نیستند. هنوز هم ما عاشقیم. ایمان هویت مییابد از پژواک عظمت تو. از فداکاری تو، که آمیختگی عشق و عقل است. قناریها هر چند در قفس، ترانهی رهایی خواندند، سرخ پر کشیدند تا بلندای قامتت را نظاره کنند. ما هم پر میزنیم، با درس آزادی در جایگاه رفیع تو، در کربلا. کربلا، تجلّیگاه شگفتانگیز انسان. تجلّی عشق و عقل. کربلا، به علمدار حسین مینازد. کربلا لبریز عطر یاس میشود. آیینهی اسلام پاک میشود و تابناک. آفتاب بر دستان صبح بوسه میزند. پیروزی تا پگاه رستگاری را فریاد میزند. خداحافظ ای کوچههای غریب کوفه؛ خداحافظ ای سالهای تنهایی حسین. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 81 |